مکاتب عرفانى یونان باستان
تاریخ نشان مى دهد که یونان باستان مهد اندیشه هاى فلسفى و عرفانى بوده است . این مکاتب عرفانى فلسفى اصولا بر مبناى تزکیه و تکامل معنوى انسان استوار بود. محور اساسى تعالى عرفانى یونان باستان گرفتن وجود ((مافوق انسانى خدایان و فناى در ملکوت )) بود. شعار جاودانه این مکاتب چنین بود: ((کوشش روح براى عبور از شرایط انسانى و زندگى در عالم ملکوت .)) این مکاتب ریشه در ((مانا)) نیروى مرموز بدوى که از آن در گذشته یاد کردیم ، دارد.
اورفه شاعر بزرگ یونان باستان ((به خدائى نا متعین عقیده داشت و آن را به صورت ((حقیقت وجود جهان )) یا حیات همگانى نشان مى داد و اروس مى نامید.
میان طبیعت و جانداران اشتراک و همکارى و بستگى و وحدت احساس مى کرد. روح را در جسم زندانى مى دانست و مى گفت باید در خلاصى آن کوشید. ((اورفه )) عقیده داشت که باید روح را براى زندگى ملکوتى آماده ساخت . اندیشه هاى بد را از خود دور ساخت و از راه هنر و مخصوصا موسیقى در عالم روحانى نفوذ کرد. عرفان ، مؤ من را براى زندگى آینده آماده مى سازد. طالب طریقت باید از غفلت اجتناب کند و به دقت راه یابد و دشواریهاى طریق وصال به محبوب را تحمل کند تا به سر منزل مقصودى که اورفه بیان کرده است . برسد.
آثار اورفه درباره جهان مردگان و رنج گناهکاران نفوذ زیادى در عقاید یونانیان و رومیان …نمود و در اساس مسیحیت ، مخصوصا ادبیات عرفانى تاءثیر بسیار کرد… چنین تصور مى رود که ((اورفه )) گرى را ((پیتاگور)) در فلسفه یونان وارد کرد. ((افلاطون )) نیز تحت نفوذ آن قرار گرفت … ممکن است اورفه و پیتاگور نیز تحت تاءثیر هند قرار گرفته باشند…آرمانهاى دیگر عرفانى به ((دمتر)) ارتباط دارد. تراژدى ((دمتر)) از این قرار است که : ((پرسفون )) دختر دمتر، ((حادس )) خداى دوزخ را دزدید، ((دمتر)) در جهان گشت و به زارى مشغول شد، زمین خشک گردید و ثمر نداد.
((زئوس ))، خداى خدایان ، ((پرسفون )) را از او گرفت و به مادرش داد.
نباتات دوباره روئیدند…این افسانه ، مراسم قدیم زمین خدایان را مطرح مى سازد که احتما نشانه اى از ((توتم )) گندم است که سپس با اندیشه ((رستاخیز نباتات )) و افکار ((رستگارى روح و حیات پس از مرگ )) شریک و همراه گشت .