” کرون ” خالق خدایان ! ( CHRON,CERON )
در یونان – که پیشرفته ترین پرورشگاه شرک است – ” زئوس ” خدای خدایان است در اطرافش خدایان دیگر و ارباب انواعند و هر کدام مظهر قدرت و واقعیتی در جهان .
مثلا ” پرومته ” ، خدای آگاهی و انساندوستی است و “ ونوس ” خدای زیبایی ، ” هرکول : خدای قدرت و شهامت است .
در اینجا نمیخواهم بگویم که ابتدا “زئوس” بوده است و بعد خدایان دیگر وارد شده اند . بلکه میخواهم بگویم که اینها همه زاده خدایی هستند که در داستان ها و اساطیر ، کمتر راه یافته و توصیف شده است.” هومر ” در اوایل داستانش از او یاد می کند ، اما بعد فراموشش می کند ، نام این خدا کرون است و با توصیف اندکی که در اساطیر یونان شده است معلوم میشود که چکاره بوده است و چگونه آمده و به چه دلیل ابتدا او بوده است و بعد دیگران و ابتدا توحید بوده است وبعد شرک آمده یا آفریده شده است .
“کرون” مادر و پدید آورنده زئوس و خدایان دیگر است یعنی زئوس خدای خدایان نیز فرزند کرون است : chron یا ceron “کرون” در زبانهای و تلفظ های مختلف فرق می کند در زبان فرانسه ، کرون است ، در زبان ایتالیائی چرون ، در زبان ایران باستان خرون یا خرین و در تلفظ عربی آن همان که در نهایت ” دهر ” میشود که در نهج البلاغه آمده که ” دهر نام یک اله است ” .
در کتاب میتولوژی یونانی – که زبانشناسی آنرا نوشته و بسیار پر ارزش است – ریشه های لغوی خدایان یونانی داده شده است و در همانجاست که زئوس خدای خدایان را ، فرزند ” کرون ” میداند و میگوید که پیش از کرون هیچ نبود و هیچ جیز نمی توانست باشد و کرون زمان است .
در اساطیر ینانی و هندی و چین و … همه بقدری فلسفه و حقیقت نهفته است ، که بسیاری از کتابهای فلسفی و ادبی و برخی کتب بزرگ مذهبی دنیا ، چون “ودا” ، “اوستا” ، “تورات” ، “انجیل” آنچنان که هم اکنون در دسترس ما هست ، اینقدر قوی نیست و نشان میدهد که باید از سرچشمه های دیگر جوشیده باشد وگرنه بدوی چهارهزارسال پیش تا این حد نمیتونسته ، بفهمد که پرومته یا این فلسفه “کرون” را خلق کند .
در زبان و ادبیات عربی ، دهر (و تحت تاثیر آن ، زبان و ادبیات فارسی: روزگار)همان لفظ (با تلفظ های CHORN ) و معنای کرون خدای زمان است و اینکه میبینیم که در ادبیات ما اینهمه به “دهر” حمله میشود و فلاسفه مان همه چیز را بگردن روزگار می اندازند ، مقصودشان از زمان کرون بوده است ، نه ، “زمان”به مفهومی که هم اکنون در ذهن ماست و چون شرمشان می آمده که به خدای بگویند به ” دهر” می گفته اند و به معنای خداست .
اینهمه ، نشان می دهد که در ورای پانتئون خدایان ( پانتئون معبدی است که همه خدایان در آنجا جعمند ) بی شماری یونانی ، که زئوس بزرگترینشان هست و بر همه تسلط دارد و اداره شان می کند ، آفریدگاری وجود دارد که خالق زئوس ، پرومته (دشمن زئوس) ، اهورامزدا ، کریشنا ، آگاممنون و لائوکون است ، که کرون نا میده می شود .
از این تصویر و تصویر بر می آید که ابتدا “کرون” بوده است و بعد خدایان دیگر از او زائیده شده اند ؛ در تصویر عقلی ، در ایمان اعتقادی و مذهبی یونانیان و در تاریخ نیز اینچنین است ، یعنی اول کرون بود و هیچ نبود و بعد در تاریخ ، خدایان دیگر بوجود آمدند .
“زئوس” – که خدای جهان و خدای همه طبیعت است و بر تمام طبیعت تسلط دارد به روایت اساطیر یونان و ” همر ” از جزیره ” کرت ” به یونان آمد ، ستمگر بود و مخالف انسان و دشمن یونان وعظمت یونانی بود ؛ بسیار هم بد کردار ، غذار وجبار ! و در همین دوره است که پرومته دوستدار انسان و یونانی ها را به زنجیر می کشد و از کار و رفتارش ، دل خدایان یونانی خون است اما اندک اندک آن خوی می گردد و “زئوس” با مردم ، آرام میگیرد ، با انسان دوست میشود و پرومته را مظهر انسان است ، میبخشد .
این ، نشان میدهد که زئوس پدیده ای حادث است ، “نبود”ی است که “بود” میشود و نشان میدهد که زمانی “زئوس” در یونان نبوده است ، بی او ، مردم در راحتی وسعادت و آرامش بوده اند و در یک بد اقبالی و شومی که یونانیان دچارش شده شدند ! یک قدرت خارجی زئوس را بنام یک فاتح از جزیره کرت به یونان آورد و بر مردم یونان تسلط بخشید .
منبع : طرح اساسی مکتب – توحید: یک فلسفه ی تاریخ – صفحه ۲۵۹ – ۲۹۲ به قلم استاد بزرگوار و شهید مسئول« دکتر علی شریعتی »