ای نانک! به فرمان الهی ما (در گردونه تناسخ) میآییم و میرویم.
(Guru Granth Sahib, Jap, Mahla l:p.4)
آنان که به نام خداوند نمیاندیشند؛ (شایسته نجات نیستند.) آنان در چرخه تناسخ میآیند و میروند.
p 22 Sahib , Sirirag , Mahla l Guru Granth: ؛ به نقل از: روحانی، ۱۳۸۸، ۲۸۴)
آیین سبک به آموزه تناسخ دیدی کاملاً عرفانی داشته و برای توجیه تناسخ بیانی دارد که مستلزم پذیرش چند پیشفرض است که در فلسفه سیک از امور مسلم دینی تلقی میگردد. بنابر انسانشناسی سیک، اولاً، روح و جسم هیچ تعلقی به هم ندارند و به تعبیری که در گورو گرنت صاحب (کتاب مقدس سیکها) آمده، تنها چنانکه مار پوست عوض میکند، روح نیز جسماش را تغییر میدهد. این جریان تا بینهایت ادامه خواهد داشت، تا وقتی که با توفیق الهی، روح با خداوند یکی شود، چنانکه نور با نور یکی میشود. (روحانی، ۱۳۸۸، ۲۸۴) ثانیاً، خداوند همه موجودات، اعم از انسان و موجودات دیگر را از روح خود آفریده است، پس همه خلقت دارای روح الهی هستند. در این بیان نکته مهمی وجود دارد که اساس استدلال پیشوایان آیین سیک بر تناسخ از همین بیان خاص نشأت میگیرد؛ بنابر این فرض که در همه مخلوقات روح الهی جاری است، هیچ فرق ماهوی میان روح انسان و موجودات دیگر وجود ندارد.[۱]
تنها یک روح در اجسام تمام مخلوقات وجود دارد.
Guru Granth Sahib, Gori Goareri Bhagat Kabitji p. 330
(به نقل از: روحانی، ۱۳۸۸، ۲۸۵)
از اینجا سؤال دیگری مطرح میشود؛ اگر روح انسان و حیوان هیچ فرقی با هم ندارند، تفاوت فهم و درک انسان و حیوان از کجاست؟ آیین سیک نیز مانند دیگر مکاتب فلسفی هندی به این سؤال اینگونه پاسخ میدهد که، در فلسفه سیک آنچه فهم و ذهن را میسازد آتما نیست، بلکه سوکشمه شریره[۳] (جسم لطیف) یا همان جیوه[۴] یا جیو آتما،[۵] یا به تعبیر گورو گرنت صاحب جیا[۶] است که چون مملو از تأثرات اعمال زندگیهای پیشین است تمامی ادراکات ظاهری و باطنی را در خود جای داده است. (همان، ۲۸۶) البته آموزه وحدت میان ارواح فردی و روح اعظم پیش از آیین سیک نیز سابقه بسیار طولانی در آیین هندو داشته است.
در فلسفه سیک نجات و رهایی از چرخه تناسخ تنها از یک راه ممکن است، و آن کوشش برای رسیدن به آن حد از خلوص روح است تا انسان شایستگی فنای در حق را پیدا کند. به عبارت دیگر رهایی حقیقی، آزاد شدن از چرخه مرگ و باز زاده شدن و نیل به وحدت با خدوند است.
وقتی من هستم دیگر تو نیستی (ای خدا) اکنون که تو هستی دیگر من نیستم.
Guru Granth Sahib, Gori Goareri ,Bhagat, Kabir , p339
(به نقل از: روحانی، ۱۳۸۸، ۲۸۷)
در باور آئین سیک بهشت و جهنم جایگاهی خاص برای متنعم شدن با نعمتهای مادی و یا معذب شدن با آتش نیست، بلکه بیشتر بر مفهوم عرفانی آن تأکید داشتهاند؛ گوروهای سیک بهشت را به زندگی در عشق الهی و وصال حق، که به سوکه محل[۷] تعبیر شده، تعریف کردهاند (همان، ۲۸۹) و جهنم را دوری از وصال الهی و گرفتار آمدن در چرخه تناسخ دانستهاند. البته با وجود این، در متون مقدس این آیین وقتی سرنوشت انسانهای نیکو کار و بد کردار بیان میشود، از تعابیری مانند: جنت و دوزخ، مطابق فرهنگ اسلامی، و یا سُوَرگه[۸] و نَرگه،[۹] مطابق آموزههای هندویی، نیز استفاده میشود. ولی با این حال، آنچه گوروها از این تعابیر اراده میکردهاند، مفهوم خاص آن در اسلام و آیین هندو (به عنوان جایگاه خاص برای متنعم شدن یا معذب شدن) نبوده است.
هنگامی که آنان تنها در ژرفای وجود لایزال حق فانی هستند، پس چه کسی به بهشت و جهنم خواهد رفت!
Guru Granth Sahib. Gori Sukhmani, Mhla 5, p. 291
او رنج جهنم تناسخ را تحمل میکند. در عذاب تولدهای مکرر (فرصت وصال حق) از بین خواهد رفت.
Guru Granth Sahib, Saviya, Mahla 5, p. 1388
بهشت آنجاست که سرود نیایش خدا خوانده شود. تو خود ایمان را در دل ما داخل میکنی.
Gun Granth Sahib. Gori Goareri(Sohi, Mahla 5, p. 748
بهشت آنجاست که نام خدا را ذکر کنند.
( .Gunu Granth Sahib- (Ramkali, Mahla 5, p. 890
ای رحمان! مرا نزد خود نگهدار، بهشت من در همراهی توست.
Guru Granth Sahib. Beyro , Mahla 5 , p 1161
(به نقل از: روحانی، ۱۳۸۸)
نکتهای که در اینجا جلب توجه میکند این است که، گوروهای سیک در سرودههایشان با اینکه برای بیان ماهیت بهشت هرگز از جنبه ظاهری و وعده نعمتها و لذایذ مادی استفاده نمیکردند، ولی در مقابل، وقتی از جهنم سخن میگفتند به امور محسوس، مانند انواع عذابهای دوزخ نیز میپردازند: «دریاچهای از آتش محض جاری است، با شعلههای زهرآگین، که شعلههای آن سر به فلک میکشد. در آنجا کسی برای یاری به روح تنهای تو نیست، اقیانوسی از آتش با امواج آتشین گسترده است، هر آنکه خود را محو هستی بداند، در آن آتش میسوزد.» «وقتی ما خدا را رها کنیم، در اندوه غرق میشویم و وقتی امر به حرکت و جدا شدن از این دنیا برای ما صادر میشود، چگونه برای رفتن به دنیای دیگر میتوان خویش را یاری کرد؟ (ای) نانک! انسان در عمیقترین تاریکیهای جهنم غرق خواهد شد، و مانند ماهی بیرون از آب تقلا خواهد کرد. آن کسی که خداوند را باور نکند، باید از هشتاد و چهار سرزمین جهنمی بگذرد. تقدیر هرکس مطابق کردارش معیّن میشود. بدون راهنمایی گوروی حقیقی انسان در اعمال خود گرفتار است.» (به نقل از روحانی، ۱۳۸۸، ۲۹۱)
هر چند آیین سبک در این باور که انسان گرفتار عواقب کردار زندگیهای گذشته خود است با آیین هندو هم عقیده است، ولی تفاوت اصلی بین این باور در دو آیین این است که در فلسفه تناسخ در آیین سیک، روح اگر در مرحلهای که در جسم انسانی جای میگیرد، نتواند خود را به مرحله گورموکه (عارف بالله) که مرحله وصال حق است برساند، بار دیگر محکوم است که در چرخه تولد و مرگ از جماد تا انسان گرفتار آید. در این آیین نوع این اجسام به عنوان مجازات مطرح نیست، به این معنی که به هرحال اگر روح انسان فرصت حضور در کالبد انسانی را از دست بدهد باز در چرخه وجود و عدم از جماد، گیاه و حیوان گرفتار خواهد شد، تا دوباره به مرحله انسانیت رسیده و بار دیگر به او چنین فرصتی داده شود.[۱۰]
در آیین سیک تعداد این تعویض اجسام تا رسیدن به مرحله انسانی، هشت میلیون و چهارصد هزار جسم گوناگون از جماد، نبات، حیوان و انسان با انواع و طبقات گوناگون معرفی شده است: «در جهان هشت میلیون و چهارصد هزار موجود مختلف پراکندهاند. خداوند اراده کرد تا انسان فوق تمام آنها قرار گیرد. آن کس که این فرصت را از دست بدهد، میبایست که در میان تمام آن (هشت میلیون و چهار صد هزار) زندگی و مرگ و غم، سرگردان گردد.» «انسان در رحم مادر به صورت وارونه، مانند فرد توبهکننده قرار میگیرد.[۱۱] او هراسان از حرارت جسم است. او در این حال هشت میلیون و چهارصد هزار زندگی را پشت سر گذاشته است، اگر او این فرصت را هم برای بالا آمدن (وصال حق) از دست بدهد، دیگر برای او فرصتی نخواهد بود.» (همانجا)
از تفاوتهای مهم باور تناسخ در آیین هندو و سیک، چیستی راه نجات از گرفتار آمدن در سمساره و نایل شدن به مکشه است. آیین سیک هیچگاه راههایی را که در آیین هندو به عنوان طرق نجات شناخته شده، به عنوان طریقه رسیدن به مکشه نمیپذیرد. در این آیین تنها راه نجات عبادت عاشقانه خدای واحد آرداس و خدمت به جامعه سِوا معرفی شده است. (همان، ۸-۲۹۹)
منبع:تناسخ؛ گذشته و امروز؛ نوشته عی موحدیان عطار
[۱] . در حقیقت به نظر میرسد گوروها با این فرض قصد داشتهاند به نحوی اشکال فلسفی عدم امکان تنزل کمال روح انسانی به روح ناقص حیوانی، که در فرض اختلاف ماهیت ارواح، بر تناسخ وارد میشود را توجیه کنند. چرا که با این فرض، اصل تعداد انواع ارواح و مراتب مختلف آن انکار میگردد.
[۲] . Parmatma، روح اعظم.
[۳] . Sukshma Sharira
[۴] . Jiva
[۵] . Jivatma
[۶] . Jia
[۷] . Sukhmahal، به معنی جایگاه خوشی و آرامش.
[۸] . Suarga
[۹] . Narga
[۱۰] . البته امروزه برخی از دانشمندان این دین، چرخه حرکت روح از جماد نا انسان را به صورت دیگری نیز بیان میکنند؛ طبق بیان آنان اگر ما به نحوه شکلگیری نطفه انسان توجه کنیم تقریباً شاهد تمام این سیر در آن هستیم. به این معنی که قبل از لقاح مرحله جمادی، بعد از آمیختن اسپرم و تخمک مرحله زندگی گیاهی، و دوران زندگی جنینی در رحم مادر زندگی حیوانی است و بعد از تولد دوران زندگی انسانی آغاز میگردد. به عبارت دیگر، لزومی ندارد روح انسان برای طی این مراحل در چرخه تناسخ حتماً در جسم سنگ، گیاه با حیوان حلول کند. این توجیه را در مباحثات شفاهی با پرفسور هر پال سنگ پتو، رئیس بخش ادیان دانشگاه پنجابی پتیالای هند و از جمله عالمان معاصر سیک، دریافت کردیم.)
[۱۱] . منظور، حالت خاص جنین است که با دستهایی که در مقابل صورت گرفته و سر به زیر دارد قرار میگیرد و هردو این حالات در فرهنگ هند نشانه عذر خواهی ا