جایگاه مهایانه
گوهر مهایانه. پس محتواى این حرکت جدید چه بود؟ سه گرایش اصلى را مى توان بازشناخت: یکم قبول ِ کامل ِ یک آرمان حماسى; دوم یک جهان شناسى جدید شدیداً بسته به اَعمال تجسّم; و سوم تعبیر فلسفى جدیدى که بر بنیاد تجربه «تهیّت» در دیانه بینش نهاده شده بود. آرمان حماسى ِ راه بوداسَف چیز جدیدى نبود. آنچه جدید بود، این ادعاى آشکار یا ضمنى بود که همه مى توانند سالک این راه باشند. اینک روشن شدگى بىواسطه شخص (ارهتى) را مقصدى نازل تر مى دیدند. مُهر بزرگ را بر کُنِش نوع دوستى زدند که خود بر بنیاد «دستاویزى خوب» و غم خوارگى نهاده شده بود. این نیز جدید نبود، اما در آن هنگام بیش از پیش بر آن تأکید مى شد.
زمینه جهان شناسى آیین بوداى آغازین از دید کلى، همان جهان شناسى دین هندى بود اما براى آنکه با «نقشه»ى دیانه اى ِ بودایى هماهنگ شود آن را تغییر دادند. اَعمال دیانه شامل ِ یادآورى ِ صفات بودا و انواع گوناگون تمرین تجسّم بود. مهایانه این عناصر جهان شناختى و دیانه اى کهن تر را گرفت و به شیوه اى جدید با هم تلفیق کرد; درنتیجه شکل بسیار خاصى از آیین بودا پدید آمد. خدایان کهن تر هندى همچون برهما تحت شعاع شخصیت هاى جدید، یعنى بودایان و بوداسَفان از نظر معنوى کمال یافته، قرار گرفتند. نام ها و غالب صفات اینان برگرفته از واکنش هاى پرستشى اولیه در قبال بودا بود. آنها مى توانستند پیوند بسیار نزدیک ترى با معنوى ترین و ممتازترین آموزه هاى بودایى داشته باشند و داشتند.
فلسفه تهیّت تحولى است از کهن ترین دیانه بینش و اندیشه وابسته به ابى دمّه. هدف هردو از میان بردن دیدگاه هاى خشک (دیتّى) و ارائه فهم تازه ترى از جهان است. وجودهاى نمودینى چون دل چیزى جز مجموعه هایى متغیر از رخدادهاى نپاینده نیستند; شهود مستقیم دل، تجربه کردن تهیّت است. ابى دمّه تحلیل هاى مفصّل ِ این جهان ِ همواره متغیر را بسط داد. هدف، تجزیه وحدت پدیدارى چیزها بود و درنتیجه آزادى دل از خشکى.
مَهایانى ها احساس کردند که خود این تحلیل ها زندانى شبیه به زندان پیشین ساخته است. اینان بخش هاى هستى ساز از خود این جهان است.
تعادل پویا. این سه گرایش از سه جنبه متفاوت ِ سنّت اولیه سرچشمه مى گیرد، سنّتى که در آن این سه گرایش اجزاى یک کل ِ پویا به شمار مى رفتند. این سه گرایش را در مهایانه نیز به گونه اى استادانه به هم تنیده اند. آرمان پهلوانى ِ راه بوداسَف با تعهد و عزم رسیدن به بوداگى آغاز مى شود. چنین قصدى را یک توانایى معنوى و کرمهاى است. این فراشناخت چیزى نیست به جز یافت تهیّت.
میان عالم جذاب بینش و شناخت الهام بخش، اما خنثاى تهیّت وجود یک مکمل لازم است. هریک براى متعادل کردن دیگرى لازم است. بى عشق و بینش، تهیّت سرد و خشک است. بدون فراشناخت چنین بینش هاى شگفت انگیزى، فقط مى تواند فریب باشد. از این رو، مهایانه از همان آغاز براى حفظ این تلفیق ِ متعادل که تا حدى ویژگى راه معنوى بودایى است، کوشید ]۲۱: ۱۲۱ ـ ۴۰[.
مهایانه و هینه یانه. این نهضت جدید به تدریج نظام مند شد. دقت در آن فزونى یافت اما شاید قدرى تازگى و بینش آغازین از دست رفت. این نهضت آرام آرام از سنّت آغازین دورتر مى شد. فرق این دو در مقصدشان بود; بنابراین، به بودى ستوهـ یانه، یعنى «گردونه شاگردان» مشهور شدند. تأکید (پیروان) بر برترى گردونه اول سبب شد، که نام هاى مهایانه، یعنى «گردونه بزرگ» و هینه یانه، یعنى «گردونه کوچک» یا «ارابه ناقص»، بیش از پیش رایج شود. معانى گوناگون این نام ها بیش از حد گیج کننده است. در کاربرد متأخر بوداییان شرقى و شمالى این را عمدتاً به منزله برترى سطح معنوى به شمار مى آورند. مهایانه در سه چیز برتر است: انگیزه (غم خوارگى بزرگ); مقصد (بوداگى); و سطح فهم (شناخت برتر). چنین آموزه هایى معرف سطح عمیق تر ِ پیام بودا است. به همان نسبت، هینه یانه را خودخواه در انگیزه، فروتر در مقصد (ارهتى) و سطحى نگر مى دانند.
اغلب نیز نسنجیده این تمایزها را به آیین بوداى آغازین یا آیین بوداى جنوبى نسبت داده اند. در هر دو مورد اشکالاتى وجود دارد. آیین بوداى آغازین براى دلسوزى (انوکمپا) را خودخواه نمى داند; بلکه، ارهت «براى نیکبختى و سود ِ کل جهان گام مى زند». هم در آیین بوداى آغازین و هم در آیین بوداى جنوبى بعدى، غم خوارگى را (به دلیل سودى که براى خود ایشان و دیگران دارد) بزرگ مى شمارند; بنابراین، همه شاخه هاى بعدى آیین بودا، بنابر سنّت، مشروعیت راه بوداسَف و مقصد بوداگى آن را تصدیق کرده اند. در واقع، بعضى از بوداییان جنوبى شوق رسیدن به کمالات بوداسَف را دارند; اما اینان آن را مناسب همه نمى دانند و مرجعیت آثار مهایانه را تصدیق نمى کنند. درحقیقت، بسیارى از بوداییان جنوبى ایمان زیادى به ژرف نگرى آموزگارانشان دارند و مطمئناً ادعاى برترى مهایانه را قبول ندارند.
سنّت جنوبى متأخر سنّت یکدستى نیست. این سنّت علاوه بر سنّت هاى گوناگون از کهن ترین دوره هاى بعدى، حاوى عناصر مهمى است که هم تأثیر از مهایانه را نشان مى دهد و هم واکنش برضد آن را. علاوه بر این، همه گونه هاى امروزى آیین بودا در ارزیابى از گذشته (و از هم کیشان دورترشان) از دانش تاریخى غربى تأثیر پذیرفته اند. متأسفانه از این تأثیرپذیرى مسائل و قضاوت هاى ارزشى نادرستى پیدا شده است که ریشه در اختلاف پروتستانـکاتولیکى اروپایى داشت. به خصوص این را مى توان از یک سو در نگرش به اعمال عبادى، مناسکى و جادویى و از سوى دیگر در نگرش به دِیرنشینى دید.
ضدیّت پروتستان سنّتى هم با رسم بى همسرى، به طور کلى، و هم بانهادهاى دینى، به طور خاص، اغلب ناآگاهانه از نهضت هایى گرفته شده است که در محیطى پروتستانى رشد کرده اند، از جمله مارکسیسم/ کمونیسم و شکل هاى گوناگون خردگرایى علمى. درنتیجه، این نگرش ها را به سادگى با نگرش هاى امروزى و جدید یکى گرفته اند و بعضى گروه ها و نهضت هاى جهان بودایى آن را پذیرفته اند. این رویداد را بیشتر مى توان در گرایش به نوگرایى بودایى دید، که به خصوص در ژاپن و در میان طبقه متوسط نوپاى ِ کشورهاى بودایى جنوبى شدید بوده است.