۳. برداشت اروپایى از این اصطلاح
فرهنگ انگلیسى آکسفورد (ویراست اول) نیروانه را این طور تعریف مى کند: «در الهیات بودایى، خاموشى وجود فردى و استغراق در روح برین، یا خاموشى همه آرزوها و شهوت ها و حصولِ سعادت کامل». اگرچه روایت هایى از این تعریف به طور گسترده به کار رفته است، ]چنین تعریفى[ برداشت هاى بودایى، جَینى و هندویىِ این اصطلاح را به هم مى آمیزد. چنین توصیف هایى از نیروانه در تفکر اروپایى نسبتاً قدیم است. در قرن هفدهم، سیمون دولالوُبِر، سفیر فرانسه در دربار سیام ]= تایلند[، اشاره کرد که نویسندگان پرتغالى یک اصطلاح سیامى بسیار نزدیک ]به این اصطلاح[ را چنین برگردانده اند: «آن نیست مى شود» و «آن یک خدا شده است». او به درستى نشان داد که به عقیده سیامى ها «این نه یک نیستى واقعى است و نه اکتساب یک سرشت خدایى است». لالوُبِر، در حقیقت، نیروانه را به «ناپیدایى» برگرداند، به معناى ناپیدایى از جهانِ زاد و مرگ. این فهمى بسیار دقیق از این اصطلاح است، و تا امروز چیزى به آن افزوده نشده است.
اما چندان توجهى به شرح موثق تر لالوُبِر از این اصطلاح نشد و نظرهایى که او اصلاح کرده بود، به همان شکل قبلى شان رایج ماند. دلیلش تا حدودى یک گرایش خصوصاً در قرون هفدهم و هجدهم بود که هنوز هم در برخى محافل رایج است، و آن این که آیین بودا را صورتى از شرک بدانند و در پى آن نقدى را که آباى کلیسا بر فلسفه شرک وارد کرده بودند، بر آن اطلاق کنند. با آن که میان این دو حوزه همانندى هایى هست، از قبیل اعتقاد به تناسخ که مشخصه اَشکالى از فلسفه قدیم است، اما در مجموع، این همانندى نادرست است.