معرفی کتاب یک شاهزاده هخامنشی: تاریخ ایران در سده پنجم پیش از میلاد
۱۱۰۰۰ نفر از پی شاهزاده بهسمت کارزار میروند. در سوی دیگر اردشیر دوم برای شکست دادن برادر سرکش خود آماده میشود. این نبرد بدفرجام برنده ندارد. آنکه میبازد مُرده و آنکه میبَرد برادرکش است. کتاب یک شاهزاده هخامنشی نوشتهی علیرضا شاپور شهبازی دربارهی زندگی کوروش کوچک، پسر داریوش دوم، است؛ شاهزادهای که از دوازده سالگی لشکر خود را تجهیز کرد تا پس از مرگ پدر، قدرت را از آن خود کند، اما سرنوشت برای او چیزی جز مرگ و شکست در چنته نداشت.
دربارهی کتاب یک شاهزاده هخامنشی
نیزهای تیز و برّنده بهسوی قلب سپاه هخامنشیان روان است. آلت قتاله به جستوجوی کوروش کوچک آمده و جان شاهزادهی هخامنشیان را طلب میکند. نیزه میرقصد و به ناگه کنار چشم کوروش فرود میآید. خون فواره میزند و کوروش کوچک، به خاک میافتد. فرماندهی نبرد، شهزادهای که قرار بود تاج کیانی را بر سر نهد، جان شیرین خود را به یک ژوپین جانستان تسلیم میکند و رویای تاج و تخت را به دیار باقی برد. سپاهیان نالان و سوگوار امید خود را به یأس میبازند. اردشیر دوم در دوردست ایستاده و به کارزار نبرد مینگرد. سپاهیان لشکر خود را در شور و شادی میبیند و لشکر کوروش را سیاهبخت و ماتمزده. «ارتهپتی» تن بیجان کوروش کوچک را در آغوش میگیرد و از صحنهی نبرد میگریزد اما او نیز همچون سپهسالار خود، با تیر و دشنهی سپاه اردشیر به قتل میرسد و دیگر در شکست خوردن لشکر کوروش کوچک تردیدی نمیماند. کتاب یک شاهزاده هخامنشی ما را به این قتلگاه پر آزرم دعوت میکند؛ جایی قدرتطلبی و تاجخواهی، چیزی جز خون و مرگ را به ارمغان نمیآورد.
پس از مرگ کوروش، اردشیر دوم به رزمگاه باز میگردد. دیگر برای او رقیبی باقی نمانده. شیپور اعلام پایان نبرد کوناسا به صدا در میآید. قدرتمندترین فردی که خواهان تاج و تخت بود، حالا تن بر خاک نهاده و دیگر نمیتواند شورشی برپا کند و لشکری را از پی خود بهسوی پایتخت روانه سازد؛ اما این جوان در خون غلتیده که پیش این نیز به حکم برادر خود به مرگ محکوم شده بود و با اصرار و التماس مادر، جان به در برده بود، شاهزادهای است با گذشتهای پر ماجرا که علیرضا شاپور شهبازی ما را با وقایع زندگانی کوتاه او و با بریدهای از شرححال برخی شاهزادگان و بزرگان سلسلهی هخامنشی آشنا میکند.
کودکی کوروش کوچک با جنگ و آشوب سپری شد. او پدر خود، داریوش دوم، را دائماً درگیر آرام کردن شورشهای گوناگون و مادر خود، پروشیاتی، را که زنی دانا، با نفوذ و کمی سختگیر بود، نیز مشغول مشاورههای نظامی و حل و فصل کردن مسائل حکومتی میدید. قدرت بدنی کوروش کوچک که در منابع بهجا مانده توصیف شده است، ما را به یاد شخصیتهای افسانه میاندازد؛ مثلاً یک بار که به نخجیرگاه رفته و مشغول شکار بود، خرسی به او حمله میکند و بر بدنش زخمها میزند، اما کوروش با وجود سن کم، جان آن موجود غولپیکر را میستاند.
کتاب یک شاهزادهی هخامنشی کوروش کوچک را بهعنوان شخصیتی با خرد و علاقهمند به امور سیاسی توصیف کرده و این بزرگترین تفاوت او با برادرانش است؛ زیرا اکثر پسران داریوش دوم به میخواری و عیش و نوش علاقه داشتند و کوروش در همان موقع، درس رزم و سیاست میآموخت؛ همین آموزهها نیز موجب شد تا پس از مرگ پدر، برادر خود، اردشیر دوم، را شایستهی حکومت نداند و لشکری عظیم متشکل از ایرانیان و سربازان یونانی را برای تصاحب تاج و تخت، به خدمت بگیرد که البته این اقدام او در نهایت نتیجهی خوبی در بر نداشت.
علیرضا شاپور شهبازی در کتاب یک شاهزاده هخامنشی ما را با وضعیت ایران و نبردهایی که مدام در دورهی داریوش دوم با یونانیان به راه میافتاد، آشنا میکند. او شرحی از زندگانی مهمترین و مفیدترین دولتمرد دربار داریوش دوم را نیز ارائه میدهد: بزرگزادهای به نام چیسهفرنه. او سیاستمدار و جنگاور بود. ابتدا در نبرد پیروز میشد و بعد پادشاهان سرزمینهای مغلوب را به پرداخت خراج و امتیازات متعدد وادار میکرد. در کارنامهی سیاسی چیسهفرنه، معاهدهای وجود دارد به نام «میلیتوس». او و شاه داریوش دوم توانستند پس از شکست دادن یونانیان، دشمنان را وادار کنند تا در برابر پادشاهان هخامنشی تسلیم شوند و مردم لاسدمون (اسپارت) نیز موظف شدند همراه با دولت هخامنشی، در نبرد با آتن مشارکت کنند.
چیسهفرنه پس از مرگ داریوش دوم و به قدرت رسیدن اردشیر دوم، به یکی از اصلیترین دشمنان کوروش کوچک تبدیل شد و این امر نشاندهندهی این است که در نبرد میان کوروش و اردشیر دوم، نمیتوانیم یکی را سفید و دیگری را سیاه بهشمار آوریم. هر دو برادر بهشیوهی خود میهن دوست و کارآزموده بودند و سرداران و سیاستمداران کاردانی نیز در هر دو جبهه حضور داشتند.
کوروش کوچک به هنگام مرگ بیش از بیست و چند سال سن نداشت. او سالها قبل از رسیدن به دوران جوانی، خود را برای فرماندهی سپاهی بزرگ آماده کرده بود که این امر نشاندهندهی نفوذ کلام و قدرت اقناع او در همراه ساختن لشکریان با خویش بود؛ اما جوانی و بیتجربگی موجب شد تا به نصیحت سرداران سپاه خود توجهی نکند و در روز نبرد با اردشیر دوم در محلی کمخطر پناه نگیرد. او در مرکزیت سپاه ایستاد و عملاً خود را به هدفی برای تیر و نیزههای لشکر برادرش تبدیل کرد. غایت کوروش کوچک نیز همچون کوروش کبیر، به قتل رسیدن در میدان نبرد بود. او همهی عمر کوشید تا اسم «کوروش کوچک» را در تاریخ ایران جاویدان کند، اما در نهایت نام خود را بهعنوان شاهزادهای ناکام که در راه کسب قدرت شکست خورد و به قتل رسید، در یادها باقی گذاشت.
کتاب یک شاهزاده هخامنشی بهکوشش انتشارات مروارید منتشر شده است. شما میتوانید برای دسترسی سریع و دانلود کتاب یک شاهزاده هخامنشی به سایت و یا اپلیکیشن کتابراه، مراجعه کنید. پلتفرم جامع کتابراه امکان دسترسی و دانلود کتاب الکترونیک و کتاب صوتی در موضوعات بسیار متنوعی از داستان و رمان تا روانشناسی و کتابهای تخصصی را برای شما فراهم میکند. همچنین دارای چند هزار کتاب رایگان و بخشهای تخفیفی ویژه مانند آخر هفته با کتابراه است که در آن تخفیفات تا ۱۰۰٪ اعلام میشود.
کتاب یک شاهزاده هخامنشی برای چه کسانی مناسب است؟
گاهی اوقات شاهزادگان از پادشاهان مشهورتر و محبوبترند؛ همچون عباس میرزای قاجار که بهخاطر خدمات و هوشمندی در فرماندهی نظامی نام خود را جاویدان کرد؛ اما ماجرای کوروش کوچک که شرح زندگانی تا مرگ او را در کتاب یک شاهزاده هخامنشی می خوانیم، متفاوت است. او شهزادهای ناکام است. آرزو داشت به قدرت برسد و برای رویای خود لشکری عظیم برپا کرد، اما برادرش که بهاندازهی او شیفتهی قدرت بود، کوروش و رویایش را به گور فرستاد. این کتاب برای علاقهمندان به سلسلهی هخامنشیان و تاریخ ایران باستان مناسب است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم
ورش از این عیبهای سپاه ایران آگاه بود و برای همین هم مردان یونانی را با خود به جنگ میبرد ولیکن بر آن بود که پس از پیرزوی، همۀ یونانیان را به میهنشان گسیل دارد و نهلد که در ایران بمانند۳۸۴ و خود سپاه ایران را روشهای نوین جنگی بیاموزد و جنگافزارهای استوار و بسنده دهد تا در برابر هر دشمنی ایستادگی بتوانند کرد. ۱۰۶۰۰ تن از مردان کورش پیادگان سنگینزره فراخسپر (هوپلیت Hoplite) بودند.