ایل سنجابی و تشکیل کمیته دفاع ملی

اتحاد ایران و آلمان بر علیه روس ها

بعد از عزیمت تعدادی از نمایندگان مجلس به همراه مهاجرین از تهران ، مجلس شورای ملی اکثریت خود را از دست داد و علی رغم تلاش های مستوفی الممالک جهت باز گرداندن نمایندگان ، آنها به راه خود ادامه دادند. فسخ عزیمت شاه ، امضاء نشدن قرار داد با آلمان‌ها و متوقف ماندن هجوم سپاهیان روس بسوی پایتخت ، و شکست های متوالی ژاندارم ها و مجاهدین باعث نفاق و چند دستگی مهاجرین می شود و جمع کثیری از آنها به تهران باز میگردند . با این حال کابینه مستوفی الممالک مدتی مقاومت می نماید تا سر انجام به سبب محروم ماندن از پشتیبانی عظیم مجلس و یأس از پیشبرد مقاصد وطن پرستانه اش آن راد مرد میهن پرست در اوایل زمستان سال ۱۲۹۴ ناگزیر به استعفا می شود و به جای او نامزد مورد اعتماد متفقین شاهزاده فرمانفرما در ۱۶ صفر مامور تشکیل کابینه می گردد. فرمانفرما بعد از قرار گرفتن بر مسند صدر اعظمی و با توجه به مشخص شدن مسیر مهاجرین و ملیون به سمت کرمانشاه و با توجه به حاکمیت چند ساله در کرمانشاه و آشنا بودن به روحیات سنجابی ها برای باز داشتن آنها از همراهی با ملیون و مهاجرین در نامه ای به صمصام الممالک خواستار انتظام امور کرمانشاه و همراهی سنجابی ها با دولت خود می گردد.(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۴۸)

اعضای. کمیته دفاع ملی از چپ به راست: قاسم خان، وزیر پست  محمد علی خان مافی، وزیر خارجه به سیدحسن مدرس، وزیر عدلیه – نظام السلطنه، رئیس دولت – ادیب السلطنه، وزیر داخله – محمد علی خان فرزین، وزیر مالیه – حاجی عزالممالک، وزیر امور عامه

تشکیل کمیته دفاع ملی

رویس که در آبان ماه هنوز در میان آنها و در قم به سر می برد، با کمک شونمان توانست دو گروه مهم، دموکرات ها (انقلابیون) و اعتدالیون میانه روها را به همکاری تشویق کند و رهبران ایشان، شاهزاده سلیمان میرزا از دسته انقلابیون و طباطبایی از دسته اعتدالیون را در کمیته دفاع ملی که به زودی تشکیل گردید، با یکدیگر متحد گرداند. (گرکه،۱۳۷۷:صص۳۴۸-۳۴۹) وحید الملک شیبانی درباره تشکیل کمیته ملی چنین روایت می‌کنند: ایل سنجابی

در اوایل شب وارد قم شدیم. شبانه جلسه منعقد کرده قرار گذاشتیم در قم مانده مشغول حاضر کردن افکار عمومی بشویم و از هر گونه تبلیغات به نفع کشور مضایقه ننماییم و عملا نشان بدهیم که اگر دولت قالب بی روح برابر نیروی متجاوز روس از حرکت افتاده است، ما نمایندگان ملت به نام کشور ابراز حیات می نماییم و از مظالمی که وارد می شود با صدای بلند به گوش عالمیان می رسانیم و مردانه بیرق فداکاری را بر فراز کاخ استقلال میهن نگاه می داریم.

«زنده باد استقامت!» پاینده باد آزادی و دموکراسی ایران!»، شعار ما مردان آزادی خواه همین بود و تا آخر بر جا خواهد ماند. چنین مقرر داشتیم که کمیته ای به نام«کمیته دفاع ملی» انتخاب کنیم و کلیه دستورها و تبلیغات به نام کمیته دفاع ملی صادر گردد. در حقیقت کمیته دفاع ملی شکل حکومت موقتی و انقلابی بر خود گیرد و هیچ کاری از طرف مجاهدین و آزادی خواهان مخالف دستور کمیته صورت نگیرد.(شیبانی،۱۳۷۸:صص۲۲-۲۳)

کمیته دفاع ملی با ارسال تلگراف و نامه به شهرستانها همه طبقات مردم را دعوت به پیوستن به قیام ملی نمود و در این راستا از سنجابی ها نیز جهت پیوستن به این قیام دعوت و سران سنجابی در پیامی حاضر بودن طایفه سنجابی برای جانبازی در راه دفاع از وطن اعلام نمودند .

نامه‌ی کمیته دفاع ملی

ایل سنجابی یکی از گروه های کُرد ایرانی است که به علت میهن پرستی مردمان آن مشهور گشته این ایل سابقه جنگ در برابر قوای روسیه تزاری، انگلستان و عثمانی را در کارنامه خود دارد، بنا بر برخی روایات این گروه در مبارزه ای که ایران برای باز پس گیری هرات (در افغانستان) انجام داده بود بالاپوشی از پوست سنجاب داشتند به همین جهت به «سنجابی» مشهور گشتند.

استمداد از ایل سنجابی و سران جنگآور آن جهت مبارزه با قوای اجنبی مسبوق به سابقه بود و در این راستا صمصام الممالک و سردار ناصر در پیامی تاریخی به شرح زیرآمادگی ایل سنجابی را برای هر گونه فداکاری در راه وطن اعلام کردند:

«جواب صدای بلند کمیته دفاع ملی و فریاد طهران پایتخت ایران که عموم ایرانیان را بیاری و فداکاری میطلبند را با دلی پر از شور و سر بکف حاضر فداکاری در راه استقلال وطن با تمام قوی حرکت کرده میگوئیم هنوز ملت ایران و سرداران و سواران ایلات و طوایف بزرگی و کوچک جانباز ایران زنده و در مقابل دشمنان وطن که امروزه با نهایت بی شرمی حمله به پایتخت مملکت ما نموده بعضی از بلاد ما را اشغال کرده اند مثل کوه آهنین ایستاده و در زیر سایه فداکاری خودشان جانبازی نموده دشمن را ذلیل و منکوب پایتخت را از تهدید و سایر بلاد ایران را از وجود نشون دشمن خالی خواهند کرد ایل سنجابی که کوچک ترین ایلات ایران است موقع جانبازی را مغتنم شمرده حرکت نموده وعما قریب بفضل الهی و توجه حضرت حجه عجل الله فرجه دشمن را تار و مار خواهد کرد تا دشمنان این آب و خاک بدانند که ایلات و عشایر بزرگ رشید سایر بلاد ایران چگونه فداکاری در راه استقلال وطن عزیز خود خواهند نمود .»

صمصام الممالک – سردار ناصر سنجابی‌(سپهر، ۱۳۶۲:صفحه ۲۴۳)

روحانیون که با همه نفوذ بسیارشان، حزب مخصوصی از آن خود نداشتند و با انقلابیون اختلاف های بسیاری پیدا کردند. کار دورف برای نزدیک ساختن انقلابیون تجددخواه و روحانیون کوشش بسیار کرد، اما این کوشش سودی نداشت، چون روحانیون بیشتر به همکاری با اعتدالیون گرایش داشتند. ایل سنجابی

پرنس رویس شرح مفصلی مبنی بر سیاست خارجی ایران و اینکه صلاح ایران در اتحاد با آلمان است و روس‌ها محض رسیدن بخلیج فارس میخواهند ایران را ببلعند، انگلیس‌ها هم که سابقا طرفدار استقلال ایران بودند امروز مجبور بسکوت هستند بیان نمود. تمام مطالب او را طباطبائی تصدیق کرد قرار شد هیئتی مرکب از اعتدالیون و دمکرات ها و روحانیون با هم متحد شده باسم نجات وطن و استخلاص شاه از چنگ دشمن شروع بعملیات نمایند. پرنس رویس گفت من یقین دارم که پارتی دموکرات به تنهایی نمیتواند ایران را اداره کند .(سپهر، ۱۳۶۲: صفحه ۲۴۲)

شونمان (ماکس اتو شونمان صنعتگر آلمانی) به منظور جلب اعتدالیون در آذرماه ۱۲۹۴ با ایشان پیمانی بست. بر پایه این پیمان آلمان موظف بود عده ای افسر و مهمات جنگی در اختیار آنان قرار دهد و در عوض اعتدالیون متعهد بودند برای استخدام داوطلب کوشش کنند و در روزنامه های خود این مطلب را منعکس سازند. البته شونمان بدون آنکه از دولت متبوعش اجازه داشته باشد، مانند پیمانی که کانیتس با نظام السلطنه بسته بود، به بستن این پیمان اقدام کرد.

اما این پیمان و اعلامیه های کمیته دفاع، برای گردآوری نیروی آزادی بخش ایران، تأثیری را که انتظار می رفت به بار نیاورد و همگان با ناامیدی تنها چشم به راه کمک آلمان بودند.

باری در قم رؤسای حزب دموکرات با کمک مسیو شونمان کنسول سابق آلمان مقیم کرمانشاه که به قم آمده بود به تشکیل «کمیته دفاع ملی» پرداخته مقدمات کار را خوب فراهم آورده مشغول اعزام هیئتهای مختلف به ولایات و تجهیز عشایر و اعزام اسلحه و مهمات بودند. (سپهر، ۱۳۶۲:،صفحه ۲۴۰) تلاش های شونمان، برای تشکیل نیرویی از ژاندارمری و سواران عشایری، برای تأسیس یک مرکز دفاعی در قم به همان سرنوشت کوشش های کانیتس برای دفاع از غرب دچار گردید و اقدام دیگری یعنی همکاری با امیر حشمت، برای حمله به پایتخت و ترغیب شاه به ترک تهران نیز بر اثر مقاومت سرسختانه روس‌ها و ناآزمودگی عشایر، شکست خورد و نیروهایی که برای این کار بسیج شده بودند، ناگزیر عقب نشینی کردند.  چون هر دم احتمال حمله روس ها به قم می رفت، ماندن در آن شهر، دیگر به مصلحت ملیون نبود.(گرکه،۱۳۷۷:صص ۳۴۹-۳۵۰)

باراتوف در راه قم با مقاومت شدید ایرانیان مواجه شد. باراتوف ایرانیان را با اتکا به برتری خود از لحاظ تعداد و تجهیزات سنگین با حملات آتش سنگین توپخانه کوبید. اواخر آذرماه آوه و گردنه سلطان بلاغ به دست سربازان روس و و سرانجام باعث سقوط قم شد. زمستان ۱۲۹۴ هش کاشان و اصفهان نیز تسخیر شد.

سیاست مداران تبعیدی ایران، که دولت یک بار دیگر در صدد گفت وگو با ایشان بر آمده بود،گذشته از آنکه با هم اختلاف داشتند، از استعداد سازماندهی نیز بی بهره بودند در عین حال مردم اصفهان که ملیون خیال رفتن به میان ایشان را داشتند، خود متزلزل و پراکنده شده بودند. به رغم این وضع، شونمان و رونر توانستند ۲۵۰۰۰ سوارکار از عشایر، که ۱۰۰۰ تن از ایشان از بختیاری های هوادار امیر مجاهد بودند، گرد آورند. اما این اقدام هم سودی نداشت، زیرا پس از سقوط سلطان آباد، ارتباط ملیون با سر فرماندهی عملیات دفاعی در مغرب کشور، به کلی قطع شده بود.

بنابراین، ملیون، ژاندارم ها، و سایرژاندارمری که در گردنه سلطان بلاغ جنگیده و آسیب دیده بود به همدان تحت تصرف روسیه عقب نشینی کرد و با بخشی از سپاه این عقب نشینی را پوشش داد. ملیون و گمینه دفاع ملی ایران به کرمانشاه عقب نشستند. ملیون با وجود رانده شدن از قم و همدان قادر بودند بیشتر جنوب غرب ایران (ولو برای زمانی کوتاه) جز خوزستان و خلیج فارس را که در حوزه نفوذ بریتانیایی ها بود نگه دارند.(فرخ،۱۳۹۷: صفحه ۴۰۴)

از آنجا که در اثر حمله روس ها به خط دفاعی مغرب ایران، احتمال منزوی شدن جناح راست این خط وجود داشت، به پیشنهاد واسل و نظام السلطنه، کمیته دفاع ملی، با دیگر نیروهای خود، از میان کوهستان های لرستان به طرف غرب رفتند و در اواخر دی ۱۲۹۴ وارد کرمانشاه شدند. (گرکه،۱۳۷۷: صفحه ۳۵۰)

تشکیل نیرو ملی عشایری در غرب

با ورود نمایندگان کمیته دفاع ملی به کرمانشاه طرح تشکیل اردوی عشایری جهت مقابله با حملات احتمالی روسها که شدیدا در ساوه و قم سرگرم نبردهای شدید با نیروهای کمیته دفاع ملی بودن مورد توجه آلمان‌ها و نمایندگان کمیته دفاع ملی قرار گرفت . محمد علی جمالزاده شاهد عینی ماجرا در این باره چنین می‌گوید:

قضیه به این صورت بود که آلمان یک کنسول فرستاد به کرمانشاه و این کنسول به محض رسیدن، یک حیاط بزرگی را گرفت و از ما خواست که از ملیون ایران و از ایلات و اهالی اطراف دعوت کنیم بیایند توی کنسول و گفت که من می خواهم با اینها حرف بزنم. ما از پنج، شش ایل دعوت کردیم. کنسولگری خیلی بزرگی بود، و در فصل تابستان دور تا دور را صندلی چیده بودند. از هرایلی هشت، نه نفر آمدند. سرکنسول آلمان کسی بود که درباره ایران و باستانشناسی چند کتاب به زبان آلمانی نوشته بود. خیلی مرد باسوادی بود، اما زبان فارسی بلد نبود. لهذا مترجم داشت. ما که از کمیته ملیون بودیم قبول کردیم که توضیحات لازم را به ایلاتی ها و مهمانها بدهیم. خودش هم که مترجم داشت. شروع کرد به نطق کردن؛ که ما خوشحال هستیم که ملت ایران فهمیده که استقلال چقدر خوب است. و از این حرفها. بعد رئیس ایل «کلهر» بلند شد و گفت که اجازه می دهید؟ و گفت که ما بزرگترین ایل اطراف کردستان هستیم. راست هم میگفت. ما فلان قدر اسب و فلان قدر پیاده داریم. اما ما اگر بخواهیم قشون درست بکنیم، برای نان شبمان لنگ هستیم، چون ما باید کار کنیم برای نان شب مان نباشد که دولت آلمان به هر نفر سواره پانزده تومان، و به هر پیاده ده تومان، در ماه بپردازد. آن رئیس ایل نشست و همه برایش دست زدند. رئیس ایل دیگر، «ایل گوران»، که اسمش را شاید کمتر شنیده باشید بلند شد و او هم همین حرف را زد. بالاخره نوبت رسید به «ایل سنجابی». سردار مقتدر سنجابی بلند شد و گفت ما کوچکترین ایل هستیم اما خدا را شکر که هم خودمان و هم پیاده هایمان و هم سواره هایمان به اندازه لازم پول داریم، و ما پول نمی خواهیم. آقا تا مهمان ها این را شنیدند چنان دستی زدند و هورا کشیدند که مدتی صدایش به آسمان می رفت. (جمالزاده،۱۳۷۳: صفحه ۲۸۴)

آلمان ها و کمیته دفاع ملی با کمک سردار مقتدر و با لحاظ نمودن پشنهادات او در خصوص تامین سلاح و مهمات و معیشت قوای عشایری اقدام به تشکیل یک نیروی دو تا سه هزار نفره از داوطلبان عشایری نمودند و بر اساس نیمت جام گرفته سهم سنجابی ششصد سوار، کلهر ششصد سوار ، گوران چهار صد سوار و کلیایی دویست سوار احمدوند بهتویی پنجاه سوار معین می گردد. سردار مقتدر به رؤسای ایلات پیشنهاد می نماید:

« این اقدام و نهضت ما برای خدمت به وطن و دفاع از آب و خاک خود ماست. ما نوکر و خدمتگزار هیچ دولتی جز دولت ایران نیستیم و اگر پرداخت پول را از طرف آلمان برای سواران خود می پذیریم ، از راه ضرورت و برای تامین معاش است ، در حالیکه رؤسای عشایر هر یک به اندازه خود ثروت و مکنت داریم و می توانیم از حقوق خارجی بگذریم ، تمامی روسای عشایر قبول کردند و قول دادند از دریافت ماهی سیصد تومان حقوقی که آلمان‌ها به آنان خواهند داد صرف نظر کنند». اگر چه بعدا بعضی روسای عشایر قول خود را زیر پا می گذارند و مطالبه حقوق خود از آلمانها می کنند.(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۴۹)

روس ها در تعقیب مهاجرین

نیروهای روسی بعد از چشم پوشی از تصرف پایتخت در تعقیب مهاجرین و ملیون به دو دسته تقسیم می شوند: دسته ای در تعقیب مهاجران از طریق قم و ساوه راهی اصفهان می گردند و دسته ای نیز از طریق قزوین عازم غرب کشور می گردند. آنها در پیشروی خود دو هدف عمده را تعقیب می کردند:

۱.نابودی مهاجرین و قوای ژاندارمری قبل از رسیدن به مرز عثمانی

۲.کمک به قوای انگلیس که درکوت العماره به محاصره عثمانیها در آمده بودند.

در این راستا ژنرال باراتف فرمانده قوای روسیه در ایران، قوای خود را به دو ستون تقسیم کرد ستون اول وظیفه داشت بعد از تصرف قم ، رباط کریم ، ساوه ، منظریه در تعقیب مهاجرین و عناصر آلمانی خود را به اصفهان برساند. ستون دوم به فرماندهی ژنرال واسیلف وظیفه داشت ضمن پیشروی از قزوین خود را به همدان رسانده و بعد از تصرف کرمانشاه به کمک نیروهای ژنرال تاونشند که در کوت العماره به محاصره افتاده بودند بشتابد. با تجمع مهاجرین در قم و تشکیل اردوی عشایری در کرمانشاه، روسها می ترسیدند، نیروهای عثمانی و آلمانی با کمک عشایر و قوای ژاندارمری و داوطلبان ملی و محلی از طریق کرمانشاه و همدان و با کمک مهاجرین قم، تهران را تسخیر کنند. لذا تصمیم گرفتند خطوط ارتباطی و مواصلاتی مهاجران را با مرز عثمانی قطع نمایند، البته روس‌ها با دور زدن قم سعی در نابودی کلیه مخالفانشان در این شهر را داشتند. ایل سنجابی

آن‌ها ابتدا ساوه سپس رباط کریم را اشغال کردند و سعی در محاصره قم داشتند. کمیته دفاع ملی با اهمیت این موضوع تصمیم به تخلیه قم و عقب نشینی از این شهر گرفت و به سه گروه تقسیم شدند. گروهی عازم کاشان ، تعدادی مسیر اصفهان و عده ای مسیر اراک را در پیش گرفتند. روز چهاردهم صفر ۱۳۳۴ ق روس‌ ها ساوه را به تصرف خود در آوردند. سفارتخانه روسیه در اطلاعیه ای پیروزی ارتش امپراتوری روس را اینطور شرح می دهد:

« به طوری که فرمانده قشون امپراتوری ،اطلاع می دهد ، روز یکشنبه ، یازدهم صفر قشون امپراتوری ، ساوه را تصرف نموده ، اشرار و مفسدینی که بر ضد پادشاه و دولت قانونی قیام نموده بودند ، فرار اختیار کرده ، مقتولین و مجروحین خود را در میدان به جا گذاشتند ، تعاقب اشرار دوام یافت و دیروز تمام توابع و اطراف قم توسط قشون امپراتوری اشغال شد ».

ارتش تزاری بعد از تصرف ساوه ، رباط کریم ومنظریه ، قم را به تصرف در آورده و سردر پی مهاجرین بخت بر گشته عازم کاشان شدند . با حرکت سپاه روس از قم به سوی کاشان ، کمیته دفاع ملی ، نایبی ان را به سبب آشنایی دقیق آنان ، با بر و بوم اطراف کاشان مامور کرد که پیشروی روسیان را کند کنند ، تا مهاجران مجال ترک آن ناحیه را بیابند. روس ها بعداز تصرف کاشان بسوی اصفهان پیشروی کردند و مهاجرین مجددا بار سفر و حرکت بسوی کرمانشاه بستند .مهاجرین با مشقات فراوان و در میان برف و بوران و طوایف سرکش مسیر راه سرانجام بعد از حدود سه ماه به کرمانشاه رسیدند.(نظری، ۱۳۹۲:صص ۱۴۹-۱۵۰-۱۵۱)

نبرد در آوج و اسد آباد

کمیته دفاع ملی به منظور سد کردن مسیر نیروهای ژنرال واسیلف قوایش را در گردنه آوج بین همدان و قزوین مستقر کرد، تا مانع حرکت قوای روسی که عازم بین النهرین بودند شود. هدف عمده مدافعین آوج « آن بود که رژیمان (هنگ) پنجم ژاندارمری و یک هزار و پانصد سوار و پیاده تحت فرمان ماژور محمدتقی خان پسیان بتوانند فارغ از مزاحمت های روس‌ها ، در مواضع اسد آباد ، کنگاور و بید سرخ مستقر شده دست به عملیات آفندی و پدافندی لازم و به موقع بزنند.» قوای مدافع أوج با عملیات ایذایی خود روسها را به ستوه آوردند و توقف طولانی مدت روسها در پای گردنه آوج ژنرال بارات را به خشم آورد . سپاه روس مصصم بود تا با قدرت تمام مواضع آوج را در هم بکوبد، آگاهی ملیون از این تصمیم موجب شد تا نیروهای ژاندارمری شبانه مواضع خود را در آوج ترک گفته و بدون اینکه ردپایی از خود بجا بگذارند به نیروهای ملی در بید سرخ ملحق شوند. روسها بعد از تصرف آوج به سرعت خود را به همدان رساندند و بعد از تصرف همدان مواضع دفاعی اسد آباد را در هم کوبیدند .

با شکست خطوط دفاعی ایران در آوج و اسد آباد، ژنرال فن در گلتس سرفرماندهی آلمان در بین النهرین امیدهایش را در باره ایران از دست داد.او برای کند کردن حرکت قوای روس تصمیم گرفت یک گردان پیاده و یک گروه تیربار را به فرماندهی سرگرد رایت از راه بغداد خانقین به ایران بفرستد..(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۵۱)

ایل سنجابی مامور دفاع از کردستان

کرمانشاه به علت موقعیت استرتژیکش در غرب کشور که بر شاهراه باستانی ایران قرار داشت. از نظر نظامی دارای اهمیت فوق العاده برای دول درگیر در جنگ بود . دولتهای آلمان و عثمانی با درک این موضوع که در صورت ورود نیروهای روسی به کرمانشاه، بغداد و به طور کلی جبهه بین النهرین در معرض خطر قرار می گیرد، لذا به منظور جلوگیری از این امر و کند کردن حرکت قوای روسی که اکنون خود را به اوج رسانده و همدان در معرض سقوط قرار داشت، نیروهای عشایری که قبلا تسلیح و تجهیز شده بودند را برای انجام ماموریتهای محوله وارد عرصه کارزار کردند. در این راستا ایل کلهر به ریاست عباس خان امیر معظم، مامور دفاع از اسد آباد و کنگاور می شود و ایل سنجابی و متحدین گورانش به ریاست علی اکبر خان سردار مقتدر مامور دفاع از کردستان می گردند. همچنین قاسم خان سردار ناصر سنجابی و حسین خان سالار ظفرسنجابی به همراه ۴۰۰ سوار سنجابی مامور دفاع از سنقر میشوند. قوای سنجابی به فرماندهی سردار مقتدر بعد از ورود به سنندج بر سر انتصاب خود سرانه سردار رشید به عنوان حاکم کردستان که با حمایت آلمانها منصوب شده بود با آنها درگیر شدند.

سرانجام با پا در میانی سردار مقتدر، حاجی سردار مکرم به عنوان حاکم کردستان انتخاب می گردد. سردار مقتدر که از دخالت‌های متعدد آلمانها در امور کردستان به تنگ آمده بود تصمیم گرفت که به اقدامات مداخله گرایانه آنها پایان دهد. او می نویسد: « متفقا تصمیم گرفتیم که آلمانیهای کردستان را چنانکه باید تنبیه کنیم». در روزی که سردار مقتدر و قوای سنجابی قصد عزیمت بسوی قروه را داشتند با هماهنگی قبلی ، کلیه اهل شهر و بزرگان سنندج و مجاهدین و سردار رشید و آلمانیهای مقیم آن شهر چون کاپیتان اود و مسیو نومان در محلی موسوم به تپه سلام جهت بدرقه قوای سنجابی گرد می آیند که در این محل با دستور سردار مقتدر، مجاهدین و سواران عشایری کلیه نشانهای عقاب را از کلاه هایشان بر می دارند و تعهد نامه ای در پنج ماده تنظیم و به امضای کنسول و سایر مقامات آلمانی مقیم سنندج رسانده می شود که منبعد از توهین و مداخلات در امور ایرانیان بپرهیزند سنجابی ها بعد از تنظیم امور سنندج راه قروه را در پیش می گیرند.

سردار مقتدر در این رابطه می گوید:

«اردوی ما با کمال نظم وارد قروه شد. با حسن سلوک با مردم سواران را در آبادی جا دادیم . کسبه محل را احضار کرده به آنها اطمینان دادم که از اهل اردو کسی حق تعدی ندارد و هر کس هر چه می خواهد باید با قیمت عادله خریداری کند».

ماموریت اصلی سنجابی ها در کردستان نگهداری خطوط دفاعی قروه و ارتباط با قوای سردار ناصر و سالار ظفر در سنقر بود تا با تهدید روسها از پشت سر از فشار آنها بر بید سرخ و کنگاور بکاهند.(نظری، ۱۳۹۲:صص۱۵۲-۱۵۳)


نظام السلطنه مافی(نشسته) از راست به چپ: عباس خان کلهر، سردار ناصر سنجابی،سردار مقتدر سنجابی،حسین خان سالارظفر سنجابی

نظام السلطنه مافی

دولت آلمان برای رهبری جبهه مخالفان روس و انگلیس، دنبال شخصیتی بودند که هم دارای پایگاه‌ ایلی واجتماعی بوده وهم وجه ملی لازم را داشته باشد.

فرج الله خان معتمدی راجب این موضوع چنین می‌نویسد:

در کرمانشاه اول کاری که کردند به این فکر افتادند دنبال یکی از رجال خوشنام و طرفدار سیاست آلمان بروند و او را برای پیشوایی و سیاست حکومت خود دولت مرکزی ایران و مخالف متفقین که در مقام تشکیل آن بودند، بروند. بدین منظور اول به سراغ مخبرالسلطنه هدایت فرستادند که تحصیلات عالیه را در برلین پایتخت آلمان گذرانده بود. مخبرالسلطنه که از اوضاع دنیا اطلاعات کافی داشت و تشخیص داده بود با ورود امریکا در جنگ علیه آلمان ومتحدین در نتیجه متحدین شکست خواهند خورد نه فقط از قبول پیوستن به مهاجرین خودداری نمود بلکه به زعمای قوم از جمله سلیمان میرزا مساوات و چند نفر دیگر نوشته یا پیغام داده بود عمل و اقدام شما هم به نظر من دست نیست زیرا با ورود دولت قوی و ثروتمند و تازه نفس آمریکا در جنگ و ملاحظه اوضاع امیدی به فتح متحدین نخواهد بود خوب است مهاجرین هم باید برای بازگشتن به تهران باز نمایند.

با یاس از مخبرالسلطنه مهاجرین چند نفر را نزد رضا قلی خان نظام السلطنه مانی که در آن زمان والی بروجرد و لرستان بود، فرستادند. نظام السلطنه پیوستن به مهاجرین را با این شرط قبول کرد که چون در صورت اقدام و تمرد از دولت مرکزی مسلمأ دولت اموال و املاک مرا ضبط و مصادره خواهد نمود. در صورتی که دولت آلمان ارزش مایملک مراکه پنج کرور تومان (دو میلیون و نیم تومان) می باشد، نقدأ بپردازد حاضرم تصدی و ریاست کمیته دفاع ملی مهاجرین را قبول کنم.

سرانجام پس از کنکاش بسیار و پس از رد تقاضای آلمانها توسط مخبر السلطنه والی فارس، رضا قلی خان نظام السلطنه که در کارنامه والیگریش در کرمانشاه و فارس و لرستان افتخار نظامی چندانی نداشت پس از انعقاد پیمانی بین کنت کانیتس و نظام السلطنه و پس از ارائه تضمین های لازم از سوی نماینده دولت آلمان مبنی بر جبران خسارات وارده به عنوان رهبری نهضت انتخاب گردید .(سلطانی، ۱۳۸۵: ص ، خاطرات فرج الله معتمدی).

سروان بلوشر افسر نظامی سیاسی دولت آلمان در سفرنامه اش در خصوص نظام السلطنه می گوید :

«برای آنکه رونقی به کار نهضت داده شود و قوای کمکی تازه ای بدست آید کنت کانیتس به مذاکره با نظام السلطنه حاکم لرستان پرداخت و پس از گفتگوهای پیچیده و طولانی در ۱۹۱۵ / ۲۶ (۱۳۳۴ ه ق) قرار دادی با وی بست ، در این قرار داد نظام السلطنه متعهد شد که رهبری نبرد آزادی خواهان را بپذیرد و برای اینکار تا نیمه ژانویه ۱۹۱۶(۱۳۳۴ ه ق) چهل هزار مرد مسلح بسیج کند، کنت کانیتس نیز قول داد وسایل جنگ ، پول و یک هیات آلمانی در اختیار او بگذارد ، بیست هزار تومان برای مخارج ماهانه مقرر گردید ، و ثروت او نیز تا دو میلیون تومان مورد ضمانت قرار گرفت . وی نیز سوارانی با خود از لرستان به همراه آورد ، اما تعداد آنان به جای چهل هزار نفر مذکور در قرار داد ، فقط چهار تا پنج هزار نفر بود».سردار مقتدر تعداد افراد همراه نظام السلطنه که در اواخر ماه صفر وارد صحنه شده بودند را بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ ذکر کرده است.

نظام السلطنه بعد از ورود به منطقه کرمانشاه، شهر صحنه را به عنوان مرکز فرماندهی و استاد خود انتخاب می کند. بعد از مدتی به علت پیشروی روسها و تصرف کنگاورتوسط آنها، نظام السلطنه ستاد خود را به کرمانشاه منتقل می نماید. حاکم کرمانشاه در این زمان اقبال الدوله کاشی بود. نظام السلطنه به او پیشنهاد می کند یا معاونتش را بپذیرد و یا شهر را ترک کند . اقبال الدوله کرمانشاه را ترک و نظام السلطنه با شکوه فراوان وارد این شهر می گردد. بعد از ورود به کرمانشاه نظام السلطنه رسما از سوی کمیته دفاع ملی به عنوان ریاست قوه اجرائیه انتخاب می گردد.

کنت کاتیتس وابسته نظامی آلمان بعد از انعقاد پیمان با نظام السلطنه امیدوار بود که با کمک ایلات و عشایر غرب کشور و کمکهایی که از سوی دولت های آلمان و عثمانی دریافت میدارد بتوانند یک خط دفاعی مستحکم در مقابل قوای متجاوز روس در غرب ایران ایجاد کنند. مارشال گولتس فرمانده قوای شرقی آلمان در بین النهرین بعد از تصرف همدان و گردنه استراتژیک اسد آباد برای بررسی اوضاع جبهه های جنگ در تاریخ ۲۴ صفر ۱۳۳۴ یکم ژانویه (۱۹۱۶) به همراه بوپ و دکتر واسل وزیر مختار جدید آلمان در ایران وارد کرمانشاه می گردد. او در این سفر و بعد از ملاقات با کنت کانیتس متوجه اوضاع اسفار جبهه ایران می گردد. گولتس برای سر و سامان دادن به وضع دفاعی در غرب ایران بوپ را فرمانده کل عملیات دفاعی در غرب ایران و نماینده شخصی خود در کرمانشاه می نماید . بعد از تصرف همدان بوسیله قوای روس و حرکت آنها بسوی اسدآباد و تصرف این منطقه استرتژیک،روس ها کم کم خود را به بید سرخ نزدیک می کنند و در این راستا بسوی کنگاور به پیشروی ادامه می دهند.

سواران کلهر به فرماندهی عباسخان امیر معظم کلهر که وظیفه دفاع از کنگاور را بر عهده داشتند با روس ها درگیر و قوای آنها را شکست می دهند ولی روس ها مجددا با شکست دادن کلهرها کنگاور را متصرف می شوند. کنگاور سه بار بین قوای روس و ایرانیان دست به دست می گردد.(نظری، ۱۳۹۲:صص ۱۵۳-۱۵۴-۱۵۵)

مواضع بید سرخ

بعد از تصرف اسد آباد و ورود قوای روسی به کنگاور مواضع بید سرخ با استحکامات قوی و موانع طبیعی فوق العاده در برابر قوای روس خود نمایی می کرد. روس ها على رغم حملات شدید به بید سرخ قادر به تصرف آن نشدند لذا فرماندهی عالی قوای روس تمهیدی اندیشیده و به جای حمله مستقیم به بید سرخ ، حملات خود را متوجه نهاوند نمودند و ماژور دماره سوئدی مامور دفاع از نهاوند در مقابل قوای روس تاب مقاومت نمی آورد و به جانب کرمانشاه عقب نشینی می کند. با تصرف نهاوند توسط روس ها، استحکامات بید سرخ عملا اهمیت نظامی خود را از دست داد و سرانجام روسها با حمله ای بزرگ مقاومت سرسختانه مدافعان گردنه بید سرخ را طی «روزهای ۲۱ و ۲۲ فوریه درهم شکستند». بعد از سقوط مواضع بید سرخ، کلنل بوپ فرمانده کل قوای آلمان و عثمانی در ایران به صاحب منصبان آلمانی دستور می دهد، که عقب نشسته و قوای خود را در بیستون تمرکز دهند و خود کلنل با تمام آلمانیها شهر کرمانشاه را تخلیه وعازم کرند می شوند. بعد از سقوط مواضع بید سرخ، قوای ژاندارمری به منظور کند کردن حرکت قوای روس در بیستون و چند نقطه دیگر اقدام به مقاومت در برابر قوای روس می نمایند تا مهاجران بتوانند زودتر شهر کرمانشاه را تخلیه کنند.(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۵۵)

دشمن پشت دروازه های شهر

روسها بعد از درهم شکستن خطوط دفاعی بید سرخ به سرعت خود را به بیستون رساندند و اندک مقاومت ایجاد شده در این نقطه نیز در هم شکسته شد. سرانجام روسها در ۱۹ ربیع الثانی از جاده قدیم خود را به حومه شهر کرمانشاه رساندند. قوای باراتف بالغ بر ۹۰۰۰ سوار و ۱۰۰۰۰ پیاده و ۲۶ عراده توپ بالغ می گردید که در منطقه وسیعی پراکنده بودند که از نیروهای مذکور فقط ۱۴۰۰ سوار و ۳۰۰۰ پیاده و ۲۰ عراده توپ به دروازه شهر رسیده و بقیه ستون اصلی در راه بودند. با ورود قوای روس به دروازه های شهر کرمانشاه، اولین اخطار شدید اللحن توسط قاصدی از سوی کلنل ون فرمانده قوای روسی به اهالی شهر کرمانشاه مبنی بر اینکه عساکر روس با اهالی ایران طرفیت ندارند ، بلکه با عثمانی و آلمان ها ومتمردین ایرانی که اسلحه در دست گرفته و با دولت قانونی ایران خصومت می ورزند ، جنگ خواهند داشت. چنانچه اهالی شهر کرمانشاه با قشون روس رویه دوستانه اتخاذ نمایند ، مطلقا صدمه و زحمتی به آنان وارد نخواهد شد و الا دچار مجازات سخت خواهند گردید. بعد از این اخطار علیخان سردار اجلال و معاضد الملک و تعدادی از علما و محترمین شهر به ملاقات کلنل روسی رفتند و بعد از مذاکرات لازم با کلنل ون دو نفر از علماء به عنوان گروگان نزد روسها ماندند. سردار اجلال و معاضد الملک به شهر باز گشتند و ترتیبی اتخاذ کردند تا از طرف جهال حرکت خلافی نسبت به روس‌ها ایجاد نشود. عصر روز ۲۱ ربیع الثانی ژنرال یوسف و کیچ ایسارلو با قریب سه چهار هزار نفر قزاق سواره و توپخانه مرتب وارد شهر کرمانشاه می شوند و بخشی از این نیرو در تعقیب مهاجرین وارد ماهیدشت  میگردند.(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۵۶)

مهاجرین در راه قصر شیرین ایل سنجابی

به دنبال تصرف کرمانشاه بوسیله روسها سیل عظیم مهاجران که شامل نظام السلطنه ، جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی و رؤسای مهاجرین، دکتر واسل و کلنل پوپ نمایندگان سیاسی و نظامی آلمان در کرمانشاه، همچنین نمایندگان سیاسی و نظامی دولت عثمانی و صاحب منصبان سوئدی و آلمانی ژاندارمری باضافه قوای ژاندارمری ، سواران عشایر و بیش از یکهزار نفر از سربازان و صاحب منصبان عثمانی که از گردنه بید سرخ جان سالم بدر برده بودند وارد کند می گردند. مهاجرین بعد از ورود به کرند قصد داشتند چند روزی در آنجا برای تجدید قوای روحی و جسمی اطراق نمایند ولی به دو دلیل این کار عملی نگردید« یکی بواسطه آنکه بعد از جنگ چند ماه پیش حسین رؤف بیک عثمانی با مردم کرند و غارت شدن آنها، بکلی خلق آنجا پریشان روزگار و در عسرت شدید هستند و آذوقه پیدا نمیشود. دیگر آنکه علیمراد خان احتشام الممالک پیرمرد هشتاد ساله برادر ملک نیاز خان که اکنون حاکم کرند و شخصی بد خلق و کم ادراک است از نظام السلطنه هم دلخوش ندارد ». احتشام الممالک قصد داشت مهاجرین را به کرند راه ندهد ولی نتوانست مانع این کار شود. با ورود انبوه جمعیت مهاجران به کرند، قیمت اجناس و مایحتاج چند برابر گردید و با نزدیک شدن روس ها به کرند در تاریخ بیست و دوم ربیع الثانی مهاجرین کرند به را به مقصد قصر شیرین ترک نمودند. با نزدیک شدن روسها به کرند اردوی عثمانیها نیز از این شهر عقب نشینی کرد و در سرخه دیزه که معبری کوهستانی و بسیار سخت گذر است مواضع خود را مستحکم نمودند. ولی روسها بعد از ورود اولیه به کرند به علت بازگشت قوای سنجابی از کردستان و تهدید از پشت سر از کرند عقب نشینی کردند.(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۵۷)

بازگشت قوای سنجابی از کردستان

سنجابی ها بعد از ورود به کردستان اقدام به حفظ خط قروه نمودند، تا روسها از آن طریق سنندج را تهدید ننمایند و ضمن ارتباط با قوای سردار ناصر که در سنقر مستقر بودند از پشت سر ضمن تهدید قوای روس از فشار آنها بر جبهه بید سرخ می کاستند. قبل از سقوط مواضع بید سرخ سواران سنجابی که در قروه بودند قدرت رزمی آنان عملا در عرصه کارزار بلا استفاده مانده بود و سردار مقتدر فرمانده آن‌ها «مکرر شکایت می نوشت به کمیته کرمانشاهان و به  نظام‌السلطنه که مرا در این سرحد چرا معطل گذارده اید ، روس از این راه حمله نخواهد کرد ولی کسی گوش به حرف او نداد.» بعد از سقوط مواضع بید سرخ ، و حرکت روسها به سوی کرمانشاه عملا نگهداری خط قروه ارزش نظامی خود را از دست داد. روسها برای تصرف کردستان قوای بزرگی به استعداد سه هزار نفر سوار را از طریق بهار و قروه مأمور تصرف کردستان نمودند. قوای سنجابی که مامور حفظ قروه بود بعد از سقوط کنگاور و مواضع بید سرخ و خطر جدی سقوط شهر کرمانشاه، قبل از آنکه به محاصره روسها در آیند ضمن مشورت با افسران آلمانی تصمیم به ترک مواضع و عقب نشینی به سمت قروه می گیرند و در شرایط بسیار سخت زمستان آن سال و در میان برف و باران، خود را به روستای گرگ آباد در شرق سنندج رساندند. روس ها نیز قدم به قدم در صدد نابودی آنها به پیش می آمدند. سرانجام سنجابی ها با عسرت فراوان گردنه مله مروارید را پشت سر گذاشته و با زحمت و عسرت زیاد خود را به قریه برنجان میرسانند». درهمین نقطه آنها متوجه می شوند که شهر کرمانشاه دو روز است که سقوط کرده است وسردار ناصر با تمام سوار سنجابی و گوران مواضع دفاعی سنقر را ترک و از طریق میان دربند وارد خاک سنجابی می گردد. با نزدیک شدن روسها به کرمانشاه مهاجرین در اوایل اسفند ۱۲۹۴ خ کرمانشاه را به قصد کرند ترک کردند. روسها بعد از تصرف کرمانشاه به سرعت قوای خود را وارد ماهیدشت ‌کردند و بعد از درهم شکستن اندک مقاومت های گردنه چهار زبر و حسن آباد و بعد از تصرف هارون آباد خود را به کرند رساندند. ولی به علت باز گشت قوای سنجابی از کردستان و بخشی از قوای ژاندارمری به فرماندهی سن سون از قروه، روسها از کرند نتوانستند جلوتر بروند.(نظری، ۱۳۹۲:صص ۱۵۸-۱۵۹)

مهاجرین در قصر شیرین

مهاجرین بعد از نزدیک شدن روس ها به کرند با سختی فراوان خود را به قصرشیرین رساندند. قصر شیرین در آن زمان قریه کوچکی بود که در شرایط عادی گنجایش سه هزار نفر جمعیت را بیشتر نداشت ولی با ورود سیل مهاجران جمعیت آن از شش هزار نفر به یک باره تجاوز کرد و شیر خان سنجابی با بردباری در مقام رفع مشکلات مهاجران بر آمد. ایل سنجابی

در همین ایام که مهاجرین در قصرشیرین مجتمع بودند یکی از کسانی که از حیث تدارک ارزاق کمک مهم و مؤثر نمود مرحوم شیر محمد خان صمصام الممالک حاکم سرحدی قصرشیرین و رئیس ایل سنجابی بود. این مرد محترم به واسطه حسن سلوک با سکنه خانقین و نقاط دیگر قراء و قصبات خاک عراق، موفق گردید مقداری زیاد آرد و برنج و روغن و سایر مایحتاج زندگانی را از خاک عراق عرب وارد و بین مردم توزیع نماید. اگر این اقدام و کمک این پیرمرد محترم و با همت نبود بطور تحقیق قحطی، کار را به خوردن گوشت چهار پایان می رسانید.(سلطانی، ۱۳۸۵: ص ۲۰۲، خاطرات فرج الله معتمدی).

بعد از ورود مهاجران به قصر شیرین آنها متوجه شدند که نظام السلطنه آن قاطعیت لازم را برای اداره امور ندارد، لذا بسیاری از مهاجرین به این فکر افتادند که شخصیتی انقلابی ، کاردان ، شجاع و وارد به امور نظامی از قماش یفرمخان پیدا کنند که رشته امور نظامی دفاع ملی را به او واگذار نمایند. لذا بزرگان مهاجرین چون سید محمد رضا مساوات ، میرزا طاهر تنکابنی وکلای مجلس و ابوالقاسم خان بختیاری و کلنل محمد تقی خان پسیان و سلطان اکبر میرزا رئیس سواره نادری که همه با صمصام الممالک رابطه نیکو داشتند نامه ای جهت مارشال فون در گلتس فرمانده قوای آلمان در بین النهری می نویسند و از او می خواهند توجه بیشتری به جبهه ایران کند و پیشنهاد می کنند که حیدرخان عمو اوغلی را برای اداره این امور به ایران منتقل کنند و نامه را تحویل کلنل بوپ می دهند . بوپ هم نامه را تحویل نظام السلطنه می دهد. نظام السلطنه این امر را توطئه علیه خود تلقی می کند نظام السلطنه وقتی که امضای صمصام الممالک سنجابی را بر پای ورقه می بیند به علت نیاز مبرمی که به سنجابی ها داشت به گله از ایلخان سنجابی اکتفا کرده و در صدد تعقیب قضیه بر نیامد .(نظری، ۱۳۹۲: صص ۱۵۹-۱۶۰)

سنجابی آخرین سنگر باقی

بازگشت سنجابی ها از کردستان مصادف با زمانی گردید که کرمانشاه از نیروی دفاع ملی تخلیه شده و شهر به تصرف روسها در آمده بود و سردار ناصر که مامور دفاع از سنقر بود بعد از سقوط مواضع بیدسرخ و همزمان با سقوط شهر کرمانشاه خود را به خاک سنجابی می رساند. با عقب نشینی نظام السلطنهو ملیون و مهاجرین از شهر کرمانشاه ، تعداد زیادی از مهاجران و ملیون و بزرگان کرمانشاه از ترس روس ها خود را به خاک سنجابی می رسانند. قوای سنجابی مأمور کردستان یک روز بعد از ورود  سردارناصر خود را به خاک سنجابی می رسانند و همزمان کاپیتان سن سون و فتح السلطان کلیایی نیز در معیت قوای خود به سنجابی ورود می نمایند. سران سنجابی بعد از استقرار در ماهیدشت بوسیله امیر کل زنگنه پیامی از روسها دریافت داشتند ، مبنی بر اینکه روسها : « به هیچ وجه قصد دشمنی با شما ندارند، و طالب دوستی هستند» و فرمانده قوای روس اطمینان داده بود که هرگاه از همراهی با آلمان ها و عثمانی ها » دست بکشند و بی طرف بمانند، کوچک ترین آسیبی از ناحیه ی قوای روس به آنها نخواهد رسید. ولی سنجابی ها با توجه به اینکه روسها بعد از آن همه فجایعی که در مملکت مرتکب شده و بخش عظیمی از ایران را اشغال کرده بودند و آزادیخواهان را دار زده و مشاهد متبرکه را به توپ بسته بودند و قابل اطمینان نیستند به آنها جواب رد می دهند. ایل سنجابی

سنجابی ها با درک این موضوع که دیر یا زود بین آنها و روسها جنگ واقع خواهد شد، بارؤسای گورانو احمدوند، متحدین ایلی خود به شور می نشینند و تصمیم می گیرند هیئتی به قصر شیرین جهت مذاکره نزد نمایندگان دولت های آلمان و عثمانی فرستاده و اولا در خصوص ارسال اسلحه و مهمات با آنها به مذاکره بپردازند و ثانیا با توجه به اینکه ورود سنجابی ها به جنگ به پشتیبانی آلمان و عثمانی منجر به بروز خسارات مالی و جانی بر آنها خواهد شد در خصوص جبران خسارات وارده و همچنین در صورت تصرف مناطق ییلاقی سنجابی ها به دست روسها . ترکها در خاک عثمانی باید به آنها جا بدهند و برای انجام مذاکره از طرف ایل گوران رشید السلطنه و از جانب سنجابی ها حسین خان سالارظفر جهت مذاکره با کلنل بوب که فرماندهی جبهه ایران را برعهده داشت و عثمانی ها عازم قصر می گردند. سرانجام بعد از انجام مذاکرات لازم بین نمایندگان ایل سنجابی و گوران با نمایندگان آلمان و عثمانی در قصرشیرین و با توجه به وضع جبهه کوت العماره کلنل بوب با همه درخواست‌های ایل سنجابی و متحدینش در نامه ای به تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۱۶ مطابق با هشتم جمادی الاولی ۱۳۳۴ موافقت می نماید. عثمانیها نیز در نامه ای به تاریخ هشتم مارس ۱۹۱۶ موافقت کردند در صورت شکست سنجابی ها ضمن جبران خسارات وارده به ایل سنجابی آنها را در خاک خود به عنوان مهمان بپذیرند .

دکتر واسل وزیر مختار دولت آلمان در نامه ای به شرح زیر به صمصام الممالک سنجابی ضمن ابراز رضایت دولت امپراتوری آلمان از شجاعت ایل سنجابی در دفاع از وطن در خصوص خسارات مادی تعهد بر پرداخت آن می کند

قصرشیرین – به تاریخ ۲۲ آوریل ۱۹۱۶

خدمت جناب جلالت ماب آقای صمصام الممالک رییس ایل جلیل سنجابی، محض اطلاع خاطر شریف عرض می نمایم، که دولت امپراتوری آلمان از شجاعت ایل جلیل سنجابی اطلاع حاصل نموده، و اگر سواران دلیر سنجابی اقدامات وطن پرستانه خود را مداومت دهنده از بابت خساراتی که به آنها وارد می آید، ابدأ نباید تصور خطری بنمایند، مع هذا دولت امپراتوری آلمان برای آنکه رضایت نام خود را نسبت به رفتار گذشته سنجابی ثابت نماید، متعهد می شود، که از عهده ی تمام خسارات مادی که به آنها وارد می شود، برآید، ضمنا تقاضا می نماید که تخمین خسارات وارده با حضور ممیزین آلمانی بشود، در خاتمه احترامات خود را تقدیم می دارم.

وزیر مختار دولت امپراتوری آلمان واسل

سنجابی ها پس از اطمینان از حمایتهای مالی و لجستیکی دولتهای آلمان و عثمانی خود را برای مقابله با قوای روس آماده کردند. آنها در این راه قوای پراکنده ژاندارم به فرماندهی سن سون را در قلعه قلیج خانی مستقر کردند. ایل گوران به ریاست سالار منصور، رشیدالسلطنه و صفرخان مامور دفاع از گردنه استراتژیک مله امیر خان که راه ورود به گهواره از آن می گذشت، نمودند و خود سنجابی ها با دو هزار سوار و پیاده آماده دفاع و مقابله با روسها شدند . سلاح مدافعان سنجابی منحصر به سلاحهای سبک و فاقد توپخانه و مسلسل و نارنجک بودند. سرانجام روسها برای درهم شکستن جبهه سنجابی بخش زیادی از نیروهای خود را روی این جبهه متمرکز کردند.

آلمانها نیز با توجه به اهمیت جبهه سنجابی آن را با ارسال نیرو و مهمات لازم تقویت می کردند. از جمله اقدامات فرماندهی آلمان در قصر شیرین، اعزام سلطان رضاقلی خان معروف به نمره یک با دویست ژاندارم به کمک کاپیتان سن سون ، و ماژور مسعود خان کیهان را با دویست سرباز تحت اختیارش به سنجابی میتوان نام برد. ” درگیری بین قوای روس و سنجابی ها ابتدا بصورت پراکنده و شامل درگیریهای موضعی ، کمین و شبیخون می شد که غالبا در این درگیریها سنجابی ها پیروز می شدند. در یکی از همین درگیریها – فرزند ژنرال بلوسلسکی فرمانده قوای روس در جبهه کرمانشاه کشته می شود. روسها بعد از این ضربت ، عزمشان را برای وارد آوردن ضربه کاری بر جبهه سنجابی جزم کردند که منجر به جنگهای متعددی بین سنجابی ها و روسها گردید.(نظری، ۱۳۹۲:صص ۱۶۰-۱۶۱-۱۶۲)

جنگ زندهر

روستای زندهر در فاصله چند کیلومتری جاده کرمانشاه – اسلام آباد قرار گرفته است و این محل از دو نظر مورد توجه روسها جهت عملیات قرار گرفت ۱-نزدیکترین راه از طریق گردنه مله امیرخان به مواره از این روستا می گذرد ۲- فرزند ژنرال بلوسلسکی در نزدیکی همین روستا کشته شده بود. در این روستا قریب چهل خانوار از طایفه دار خور(سنجابی) زندگی می کردند.”

روسها برای پیروزی بر جبهه سنجابی و ایجاد شکاف و دو دستگی بین آنها ابتدا از طریق عوامل خود مانند سید حسن اجاق و معاضد الملک و بیگلر بیگی ، با عبدالعلی خان الهیار خانی از خوانین رقیب ، وارد مذاکره و مکاتبه می شوند و اورا بسوی خود متمایل می نمایند، سپس ژنرال بارانف را با قوای کافی به عنوان جانشین ژنرال بلوسلسکی در ایران به کرمانشاه فرستادند. در همین زمان مارشال فون در گلتز پاشا در بغداد بر اثر بیماری تیفوس فوت می نماید و مرگ گولتس رخنه ای در عملیات آلمان در ایران ایجاد می نماید که پر کردن آن به سادگی امکانپذیر نبود و این امر تاثیر بدی بر جبهه سنجابی گذاشت، زیرا خلیل پاشا جانشین او تمام توجه خود را روی کوت العماره متمرکز نمود. ” روس ها با دو هزار سوار و پیاده به جبهه سنجابی حرکت کرده و قراول های دارخوری وقتی که از زیادی جمعیت آنها آگاه می شوند به دهکده برگشته، زن و کودکان را به دهات (میلکه و شور آباد ) فرستاده و مردان در سنگرهای اطراف ده مستقر می شوند. مدافعان حمله ی روس ها را دفع کرده و از پیاده نظام روس متجاوز از سی نفر کشته و مجروح شده و به سنگر نشینان سنجابی هم تلفاتی وارد می آید با این وصف پایداری به خرج داده و دو ساعت راه را بر مهاجمان می بندد تا اردوی کمکی از راه می رسد. اردوی کمکی سنجابی ها که در رأس آن سران سنجابی قرار دارند به سه دسته تقسیم می گردند:

سردار ناصر وسردار مقتدر با انبوه سواران در قلب قرار می گیرند، فتح السلطان کلیایی با سواران خود و دویست سوار سنجابی در جناح راست مستقر می شوند، سالار ظفر با جمعی از سنجابی ها و مجاهدین غیر ایلی جناح چپ را بر عهده می گیرند . از هر سه جناح جنگ آغاز می گردد ، دار خورها هم در سنگرهای خود به دفاع می پردازند. جنگ بین سنجابی ها وروسها با شدت هرچه تمامتر در این روز ادامه میابد و سالار ظفر بدون هماهنگی قبلی با سایر جناحین با ۴۰۰ سوار از جناح چپ بر روسها حمله می برد، ابتدا روسها عقب نشینی می کنند ولی به ناگاه از چند جناح ، سواران سالارظفر را آماج حملات خود قرار می دهند و در این جنگ از سنجاب ها و مجاهدین چهارده تن کشته و سی تن مجروح می شوند و سالار ظفر در موقعیت بسیار خطرناکی قرار می گیرد که سردار ناصر و سردار مقتدر برای کمک به سالار ظفر با کلیه سواران خود وارد عرصه کارزار می شوند و در جنگ سختی که بین آنها و روسها در می گیرد ، نزدیک ۵۰ تن از روسها و ۱۲ تن از سنجابی ها و کلیایی ها مقتول و مجروح میگردند. در آن روز سواران کلیایی به فرماندهی فتح السلطان دلاورانه در عرصه نبرد حضور فعال داشتند و بیش از هفتاد قبضه سلاح از روسها بوسیله سنجابی ها و کلیایی ها به غنیمت گرفته می شود.(نظری، ۱۳۹۲:صص۱۶۳-۱۶۴)

جنگ در ارتفاعات قلعه غازی ایل سنجابی

بعد از ورود ژنرال باراتف و قوای کمکی همراه و با توجه به اوضاع نابسامان قوای انگلیس در کوت العماره و در خواست های مکرر انگلستان از روسها جهت کمک به قوای ژنرال تاونشند ، باراتف نقشه های خودرا به اجرا گذاشت. قبل از هر چیز روسها در صدد بر آمدند گردنه مله امیر خان و ارتفاعات استراتژیک قلا غازی در جنوب ماهیدشت که مسلط بر بخش عظیمی از ماهیدشت و محال سنجابی بود به تصرف در آورند. فرماندهان آلمان معتقد بودند که روسها برای درهم شکستن مواضع پاتاق همانند بید سرخ آن را دور خواهند زد و از طریق خط جوانرود دشت ذهاب خود را به قصر شیرین میرسانند . محصورین کوت العماره آخرین رمقهای خود را می گذراندند و انگلیسی‌ها دائما از باراتف درخواست کمک می کردند . آلمان‌ها نیز می خواستند به هر قیمت ممکن از پیشرفت روس‌ها در غرب ایران جلوگیری کنند.

سرانجام بارات فرمان حمله را صادر کرد و روسها با تمام توان از چند جناح بر سنجابی ها هجوم بردند و روس ها نقشه خود را در بر داشتن مانع سنجابی از سر راه خود به موقع اجرا گذاشتند و شبانه قریب سه هزار سوار و پیاده حرکت دادند، و از راه کاشنبه و بیدگل گردنه (مله امیر خان) را متصرف شدند، و تمام پیاده نظام خود را بالای گردنه مموله وقله کوه قلعه قاضی (غازی) بردند»، على رغم تلاش سنجابی ها و متحدینشان برای باز پس گیری کوه قلعه غازی و با وجود تلفات سنگین از هر دو طرف روسها براین کوه استراتژیک مسلط شدند در جنگهای بسیار سختی که بین قوای روس و سنجابی ها که بر کاروان تدارکاتی آنها حمله برده بودند در گرفت. تلفات سنگینی بر قوای روس وارد آمد که سردار مقتدر که خود فرمانده میدان جنگ بوده در خصوص خسارت و تلفات وارده بر روس‌ها می نویسد: ایل سنجابی

« تلفات آنها از اسب و مرد کمتر از هفتصد نبود ، به طور تحقیق ژنرال بارانف در کرمانشاه گفته بود که فقط در همان روز ۴۰۰ قزاق مقتول شده است ، زخمی های آنها به قدری زیاد بود که تا چهار روز مجروحین را به مریض خانه کرمانشاه حمل می کردند، کشته اسب چنان بود که اگر چند ماه بعد یک نفر خارجی از آن می گذشت ، تصور می کرد که استخوان ها را دستی در این جلگه کوچک ریخته اند. تلفات اردوی ما بر روی هم بیست و هشت مقتول و چهل مجروح بود از مقتولین شانزده نفر سنجابی بودند».(نظری، ۱۳۹۲:صص۱۶۴-۱۶۵)

پایان مقاومت و عقب نشینی

بعد از تصرف ارتفاعات قلعه غازی توسط روسها ، ایل سنجابی با همکاری ایل گوران و حمایت ژاندارم‌ها و صاحب منصبان آلمانی نقشه ای طرح کرده بودند که این ارتفاع مهم و استراتژیک را باز پس گیرند. روسها از طریق عواملشان متوجه نقشه آنها می گردند، پس دست به حمله عمومی زدند تا مانع سنجابی را از پیش روی بر دارند. لذا شش هزار نفر از قوای روس از طریق جاده کنونی روانسر – کرمانشاه و با همکاری عبدالعلی خان الهیاری روستاهای سنجابی واقع در شمال دشت سنجابی را مورد حمله قرار می دهند و خود را به قلعه بابان محل استقرار سردار ناصر سنجابی می رسانند. سردار ناصر برای نجات خانواده و قلعه مجبور می گردد با بخشی از قوای تحت فرمانش به جلوی روسها بشتابد. روسها مدام با شلیک گلوله توپ روستاهای سنجابی را می کوبیدند. سنجابی ها برای اینکه به محاصره روسها نیفتند دست به عقب نشینی می زنند، ژاندارمها و صاحب منصبان آلمانی نیز عقب نشینی کرده و خود را به قصر می رسانند . سنجابی ها بعد از شکست از روسها ، برای در امان ماندن از انتقام گیری آنها در کوههای بنی گز و بلخان (در غرب ماهیدشت) پناه می گیرند. روسها نیز بعد از شکست دادن سنجابی ها با قوایی به استعداد شش هزار نفر سوار و پیاده با تجهیزات لازم بسوی جوانرود در غرب سنجابی به پیشروی ادامه می دهند و قصد داشتند همانند بید سرخ مواضع پاتاق را از طریق دشت ذهاب دور بزنند و بدینترتیب مقاومت دو ماهه و نیمه سنجابی به پایان رسید. روسها بعد از تصرف گردنه مله امیر خان به سرعت خود را به گهواره مرکز حاکم نشین گوران و روستای توت شامی مرکز دینی مردم اهل حق حمله می برند و این دو روستا را به آتش می کشند و به سرعت خود را به دشت بیوه نیج در شمال کرند می رسانند. بخشی از قوای روس نیز از طریق خط اصلی جاده ی کاروان رو هارون آباد (اسلام آباد غرب به کرند ورود می نمایند و سپس بسوی گردنه پاتاق به پیشروی می پردازند و مدافعان پاتاق که ترکیبی از قوای عثمانی ، ژاندارمها و نیروی عشایری بودند، بدون تلفات از گردنه عقب نشینی نمودند، همزمان با شکست سنجابی ها و سقوط مواضع پاتاق ،کوت العماره نیز سقوط کرد و ژنرال تاونشند با سیزده هزار سوار و سرباز انگلیسی و هندی اسیر شدند. و بدین ترتیب مقاومت دو ماه و نیمه سنجابی هرچند منجر به شکست آنها گردید ولی نتایج درخشانی در جبهه متحدین به بار آورد.(نظری، ۱۳۹۲:صص۱۶۵-۱۶۶)

سقوط مواضع پاتاق

در اوایل بهار سال ۱۲۹۵ خورشیدی روسها بعد از درهم شکستن مقاومت سنجابی ها بسوی پاتاق حمله ور شدند. مدافعان گردنه استراتژیک پاتاق ترکیبی از نیروهای عثمانی ، افراد ژاندارمری و عشایری به فرماندهی صاحب منصبان آلمانی بودند که تصمیم داشتند به هر قیمتی مانع پیشروی روسها و شکسته شدن این خط گردند. سرانجام در اثر فشار قوای روس که سیل آسا بعد از درهم شکستن خط سرمیل در عمق جنگل‌های انبوه و جاده در حال پیشرفت بسوی گردنه پاتاق بودند باعث گردید که مدافعان، ناامیدانه ضمن دفاع سرسختانه کم کم این موضع استراتژیک را رها سازند . با سقوط مواضع پاتاق و نزدیک شدن روسها به قصر شیرین صمصام الممالک سنجابی قصر را ترک و وارد ایل سنجابی که در راه ترک قشلاق بودند ، میشود. سنجابی ها بدون درگیری مهمی از میان روس‌ها گذشته و خود را به دشت ذهاب می رسانند و سپس از طریق میرک حصار و بزمیر آباد خود را به دشت حر و سپس کوههای دالاهو می رسانند. روس‌ها بعداز تصرف مناطق ییلاقی سنجابی ها در ماهیدشت و به منظور تفرقه در ایل سنجابی، منصور خان الهیار خانی از جناح رقیب (طایفه اللهیارخانی) را به حکومت سنجابی منصوب می نمایند .حاکم جدید با کمک روسها همه قلاع و مزارع و باغات خاندان صمصام الممالک را نابود می کند و به منظور تفرقه در میان سنجابی ها جهت بخشی از سنجابی های طرفدار خود از روسها به منظور بازگشتشان تامین می گیرد.(نظری، ۱۳۹۲: صفحه ۱۶۷)

مرگ صمصام الممالک سنجابی

سرداران سنجابی به همراه بخش اعظم ایل سنجابی جهت در امان ماندن از حملات روسها در مناطق صعب العبور برد زنجیر نزدیک کوههای ساروند (در جنوب جوانرود) رحل اقامت می افکنند. در این زمان صمصام الممالک به علت کهولت سن و آوارگی در کوهها به شدت مریض می گردد على رغم برای فرزندانش جهت آوردن طبیب از کرمانشاه ، حاکم وقت کرمانشاه حاج ناصر السلطنه تبریزی از آمدن طبیب می گردد که در این بین بعلت شدت ناراحتی ایلخان سنجابی ، فرزندانش ناچار شوند او را به قلعه برادرش خدامروت خان بفرستند . در بین راه او را به چادری که قبلا برایش تعبیه کرده اند داخل می نمایند و در آنجا ضمن وصایای لازم به فرزندانش در خصوص اتحاد و اتفاق میان خود در باره وطن دوستی و اطاعت از حکومت مرکزی به فرزندانش وصایای لازم را می نماید. ” صمصام الممالک بعد از ورود به قلعه خدا مروت خان به علت عود نمودن بیماریش فوت می نماید و جنازه اش را در روستای نیلاوره علیا به خاک می سپارند. در بغداد مراسم ترحیم باشکوهی برای آن مرحوم برگزار می کنند و در آن عموم مهاجرین و صاحب منصبان ترک و آلمانی و رجال بغداد شرکت میکنند.(نظری، ۱۳۹۲:صص۱۶۷-۱۶۸)

سقوط کوت العماره

سقوط مواضع پاتاق همزمان با سقوط کوت العماره می گردد. روسها در مقابل درخواستهای مکرر و استغاثه ژنرال تاونشند و نیروهای انگلیسی محاصره شده در کوت العماره تلاش می کردند هر چه زودتر خود را به پشت نیروهای عثمانی رسانده و مانع سقوط کوت گردند، « با همه تلاشی که فرماندهی قوای روس به کار بسته بود تا سپاهیان روس به کمک محاصره شدگان کوت العماره برسند، اما پیش از آن که نیروهای روسی از مرز ایران و قصر شیرین بگذرند کوت العماره سقوط کرد. فعالیت کشتی ها و هواپیماهای انگلیسی که با پخش اعلامیه هایی که روسها به کمک آمده و مقاومت را تجویز کرده بودند بی نتیجه ماند و با سقوط هواپیمای انگلیسی و صدمه دیدن و عقب نشینی کشتی های انگلستان ، ژنرال تاونشند فرمانده سپاه انگلیس از خلیل پاشا تقاضای آذوقه کرده و پرچم تسلیمپ به قوای روس در خانقین می گوید: « چون خطر سقوط بغداد از سمت جنوب مرتفع گردید، انور پاشا یک لشکر از سپاه ششم را به فرماندهی میر آلای علی احسان بیگ مامور جبهه ایران نمود . على احسان بیگ که افسر سر سخت و رزم جویی بود، اولا توپ‌های (هویت زر ) را به زور از ماموران آلمانی گرفت . بعد گردانهای ژاندارم ایرانی را که متفرقا در اطراف خانقین و مندلیج می زیستند جمع و جور نمود و آنها را پیشاپیش اردوی خود در خاک ایران به جنگ روس ها فرستاد و در پاتاق شکست سختی به آنها وارد ساخت »(نظری، ۱۳۹۲:صص ۱۶۸-۱۶۹-۱۷۰)

شکست روس‌ها ایل سنجابی

برنامه حمله به روسها طوری طرح ریزی شده بود که ترکها از جاده اصلی قصر سرپل ذهاب – پاتاق روسها را آماج حملات خود قرار دهند، قلخانیها به فرماندهی رشید السلطنه و صفرخان گوران از ابتدای گردنه پاتاق تا روستای سرمیل از دو سمت جاده و از بلندی کوهها که کاملا مشرف بر جاده میباشد قوای روس را مورد حمله قرار دهند. قوای سنجابی از پشت سر جاده تدارکاتی ماهیدشت – هارون آباد(اسلام آباد فعلی) را قطع نموده و کرمانشاه را به تصرف در آورند هم چنین قوای کلهر به فرماندهی عباس خان امیر معظم از سمت جنوب بر قوای روس حمله ببرند. حملات سنگین عثمانیها و تهاجمات گسترده ایلات سنجابی و گوران از پشت سر چنان قوای روس را مضمحل کرد که با تلفات سنگین تا کرمانشاه عقب نشینی کردند و کرمانشاه قبل از رسیدن قوای عثمانیها بوسیله سنجابی ها و ایل گوران تسخیر شد. عثمانیها از اقدام سنجابی ها و همپیمانانشان در تصرف کرمانشاه قبل از آنها به شدت ناراحت می گردند. با توجه به وعده همراهی ایل سنجابی با قوای عثمانی جهت سرکوب قوای روس، سردار ناصر در معیت ۴۰۰ نفر از سواران سنجابی عازم همدان می گردد و از اسد آباد سردار ناصر ، حیدر خان سنجابی را نزد علی احسان پاشا می فرستد تا خط سیر سواران سنجابی را مشخص کند. اما على احسان پاشا از شرکت سنجابی ها در جنگ جلوگیری می کند و آنها به خاک سنجابی مراجعت می کنند. علی احسان پاشا با حملات برق آسا روسها را در همه جبهه ها شکست داد و آن‌ها را تا گردنه آوج تعقیب نمود و حتی خیال تصرف تهران را نیز در سر داشت . على احسان پاشا بعد از تصرف همدان در اعلامیه ای مفصل هدف تهاجم قوای عثمانی به ایران را استخلاص ایران از ظلم روس ها و آزاد نمودن سلطان احمد شاه از اسارت آنها و تامین استقلال ایران اعلام می نماید. او ضمن شرح فتوحات خود در کوت العماره و اسارت سیزده هزار سرباز انگلیسی به چگونگی حمله به قوای روس و شکست آنها در کلیه جبهه های غرب و گرفتن غنایم و اسرای بیشمار از روسها اشاره می کند و در پایان اعلامیه می گوید: ایل سنجابی

«ای اهالی مسلم ایران امروز روزی است که اسلام رو به تعالی می رود و از فشار کفار خلاصی می یابد . کفار مقهور می شوند . خلیفه مسلمین وامیرالمومنین جهاد را اعلان داده و اشتراک در این جهاد برای هر مسلمانی فرض است پس با این اردوی مظفر که تحت فرماندهی من است و از ظفر به ظفر می رود شرکت کنید که بقیه کفار را از مملکت اسلام برانیم و ایران را از لوث وجود آنها تطهیر و بوسیله این جهاد الى الابد مفتخر و سر افراز بوده و عندالله مقبول و معتبر باشید ». (نظری، ۱۳۹۲:صص ۱۷۰-۱۷۱)

منبع خردگان

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. فرامرز خسروی می گوید

    تصویر که نوشته شده عباس خان امیر مخصوص حسین خان سالار ظفر علی اکبر خان سردار مقتدر و دیگری ناشناس سردار ناصر در این تصویر نیست

ارسال یک پاسخ