ماجرای قطحی بزرگی فرانسه و خوردن سگ و گربه توسط مردم چه بود؟

انقلاب‌ها همواره مسیر سخت رسیدن به آرمان‌های بزرگ بوده اند. در طول تاریخ، هرگاه انقلابی را مطالعه می‌کنیم، از مشقت‌های بی‌شمار آن آگاه می شویم. در جریان انقلاب کبیر فرانسه، هرچند مردم نقش قیام کنندگان را نداشتند اما تاوان سختی چشم انتظار همگی آن‌ها بود. در سال ۱۷۹۳ قطحی بزرگی فرانسه را دربرگرفت که نتیجه‌ی آن، حرکت مردم به سمت خوردن حیواناتی مانند سگ و گربه بود و دیری نگذشت که قیمت این دو حیوان نیز سر به فلک کشید! در سالگرد این فاجعه، به جزئیات آن حادثه ناگوار می‌پردازیم.

تاریخ سیاه فرانسه

سطرهای تاریخ هر کشوری، بیانگر گذشته و تجربیات یک ملت است که در نتیجه‌ی مطالعه‌ی آن، می‌شود به جزئیات خاصی از حافظه‌ی ملی و ریشه‌ی دستاوردهای آن مردم پی برد. فرانسه که امروزه به عنوان یکی از کشورهای جهان اول و پیشرفته شناخته می‌شود و کشوری که به قانون اساسی و دموکراسی پاک خود می بالد، در طول تاریخ، تاوان‌های بسیاری برای رسیدن به این نقطه پرداخت کرده است.

درک دستاوردهای یک ملت، بدون مطالعه‌ی عقبه‌ی آن‌ها و راه پر فراز و نشیبی که برای رسیدن به آن دستاوردها طی کرده اند، ناممکن است. بنابراین در این مقاله تصمیم گرفته ایم به مناسبت سالگرد یکی از تاریک‌ترین روزهای تاریخ فرانسه، بهای رسیدن آن‌ها به شکوفایی را بازگو کنیم. قصد ما مروری بر سختی‌های راه آزادی است و بیان اینکه چگونه همگام شدن مردم با انقلاب و دادن بهای آزادی، آن‌ها را به رشد و شکوفایی و خلق یک تمدن مستقل و پیشرفته رساند.

انقلاب کبیر فرانسه

بدون شک، یکی از پررنگ‌ترین نقاط عطف تاریخ فرانسه، وقوع انقلاب کبیر فرانسه است. انقلابی که بین سال‌های ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ به وقوع پیوست و هرچند دوام چندانی نداشت، اما مهم‌ترین گام برای رهایی از دور تسلسل بی‌پایان حکومت پادشاهی فرانسه بود. (۱)

انقلاب کبیر فرانسه، یکی از مشهورترین انقلاب‌های تاریخ است که سبب تغییرات گسترده در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی در فرانسه شد. بی لیاقتی‌های لویی شانزدهم، سبب ضعف در کلیه‌ی امور کشوری شده بود و جنگ‌های هفت ساله و شکست‌های پیاپی از دشمنان، اوضاع کشور را شدیدا نابسامان کرده بود. وضعیت اقتصادی به قدری بد شده بود که درآمدهای دولت، حتی کفاف پرداخت بدهی‌های آن به دولت‌های دیگر را نیز نمی داد.

وضعیت معیشتی مردم به بدترین حالت خود رسیده بود. اختلاف طبقاتی بین اشراف و مردم از یک سو، نحوه‌ی رفتار و حکمرانی فئودال‌ها بر مردم از یک سو و افزایش مالیات‌ها و باج‌ها از مردم، میزان نارضایتی مردم را به حد اعلا رسانده بود. از طرفی، قدرت طلبی و چند دستگی خود بالازادگان و نزاع‌های قدرت در میان آن‌ها تنها برای مردم تاوان داشت و بس. هرگونه شورش و اعتراضی با شدیدترین مجازات‌ها روبرو می شد و اعدام‌های پیاپی معترضین، اجازه‌ی ناله به مردم نمی‌داد. (۲)

اعدام پادشاه لویی شانزدهم به جرم خیانت به کشور و مردم در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳، نه پایان که آغاز مشقت‌های دیگر مردم بود. انقلاب فرانسه، انقلابی بود که بیشترین کشته‌ها را بر جای گذاشت و بیشترین خون بها را پرداخت کرد. هرچند نتیجه‌ی آن تنها ۱۵ سال دوام داشت و با روی کار آمدن ناپلئون بناپارت، تمام حاصل این انقلاب، رسماً از میان رفت. (۱)

وضعیت اقتصادی فرانسه در زمان انقلاب

کشوری که بخاطر فسادهای مالی فراوان و عدم کفایت پادشاه، برای انقلاب قیام می کند، بدون تردید زمینه‌ی خوبی برای آن‌چه در پیش است ندارد. در دوران پیش از انقلاب کبیر فرانسه، تنها طبقه‌ی اشراف و روحانیون کاتولیک از وضعیت بهداشتی و اقتصادی مناسب برخوردار بودند و مردم، در سخت‌ترین شرایط معیشت می کردند.

هرساله تعداد زیادی از مردم به دلیل فقر و بیماری جان می باختند و وجود این همه اختلاف سطح در جامعه، باعث ازهم‌گسیختگی آن می‌گردید. در نهایت، مردم خسته و ناراضی از وضعیت، تمام وجود خود را در راه آزادی گذاشتند و برای رهایی از سختی ها، جان برکف در میدان نبرد ظاهر شدند. (۳)

هرچه از روزهای جنگ علیه سلطنت می گذشت، وضعیت معیشت سخت‌تر می شد و این موضوع، مردم را بیشتر از پیش به خشم می آورد. اعدام تک تک رهبران جنبش‌ها و اعدام مردم معترض، نه تنها سبب فروکشیدن موج اعتراض‌ها نمی شد؛ بلکه به طور مداوم بر آتش خشم مردم می افزود.

کشاورزان و دامداران که از برخورد اربابان فئودال خود و نحوه‌ی باج‌گیری آن‌ها به ستوه آمده بودند، رفته رفته درگیر مسائل سیاسی جاری شدند و همراه به معترضین، به صف انقلابیون پیوستند. (۳)

از آن‌جایی که حجم بیشتر اعتراضات، از سوی قشر فرودست جامعه بود و از آن‌جایی که در نظام سرمایه داری فرانسه، زحمت تولیدات بر دوش همین قشر از مردم بود، رفته رفته کمبود آذوقه نیز به مشکلات پیشین اضافه شد. اشرافیون و سرمایه داران با خریداری دام‌ها و جمع آوری غلات، باعث فقر و گرسنگی بیشتر مردم می شدند و این موضوع، خود بر موج اعتراضات می افزود. (۴)

قحطی بزرگ فرانسه

وضعیت کمبود آذوقه و دام، به آنجایی رسید که مردم به خوردن سایر حیوانات روی می آوردند. وضعیت به قدری بد بود که مردم شاهد مرگ یکدیگر از شدت گرسنگی بودند. با اعدام لویی شانزدهم و بالاگرفتن نزاع اشرافیون بر سر قدرت، بحران بی غذایی و سیه روزی مردم نیز شدت گرفت. یکی از روزهایی که در تاریخ فرانسه از آن به نام سیاه‌ترین روز یاد می‌شود، تاریخ ۱۰ آوریل ۱۷۹۳ برابر با ۲۲ فروردین ماه است.

در سیاه‌ترین روزهای تاریخ، مردمی که برای آزادی از دادن هیچ بهایی دریغ نمی کردند، حال پس از کشته شدن پادشاه کشورشان، بجای جشن پیروزی، مشغول کشتن و خوردن سگ‌ها و گربه‌ها و پختن سوپ موش بودند تا از گرسنگی نمیرند. (۵) اوضاع زمانی از این هم خراب‌تر شد که با تمام شدن انبارهای آذوقه‌ی طبقه‌ی اشراف و روحانیون، قحطی تمام اقشار را در بر گرفت و حتی قیمت گوشت سگ و گربه نیز سر به فلک گذاشت و اشرافیون و سرمایه داران نیز مجبور به خوردن چنین غذاهایی شدند.

کار به جایی کشید که سوپ موش، جزو غذاهای مورد علاقه‌ی بالانشینان شد و مردم فرودست دیگر حتی توان تهیه‌ی چنین غذاهایی را نداشتند. (۵)

هدف از مرور چنین خاطراتی شاید برای ما ملال آور باشد، اما فرانسوی‌ها همه ساله این روز را گرامی می دارند تا برایشان یادآوری باشد از بهایی که اجدادشان برای رسیدن به آزادی پرداخته اند. مردمی که در چنین شرایطی نیز، دست از مبارزه برای آرمان هایشان برنداشتند و مرگ فقر و قحطی و بیماری را بهای آزادی کشور خود دانستند.

بدون تردید، رسیدن به آرامش و رشد و شکوفایی، پاداش مقاومت مردم در برابر سختی‌ها و همراهی‌شان با انقلاب بود. همه ساله مردم فرانسه در این روز به خود یادآوری می کنند که جمهوری دموکرات فعلی آن‌ها، حاصل رنج و مبارزه و مقاومت اجدادشان در تاریک‌ترین روزهای تاریخ‌شان است. (۳)

نتیجه گیری

انقلاب کبیر فرانسه هرچند پس از تنها ۱۵ سال به پایان خود رسید و مجدداً دستخوش استبداد دیکتاتورها واقع شد؛ اما قطع به یقین، نقطه‌ی عطفی برای تمام تلاش‌های بعدی مردم برای رسیدن به دموکراسی بود. آن‌چه مردم قرن هجدهم فرانسه برای نسل‌های بعدی خود به یادگار گذاشتند، شیوه‌ی مبارزه علیه استبداد و روش مقاومت‌شان برای رسیدن به آزادی بود.

منبع راسخون

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ