آیین جین و رستگاری از راه خودکشی
در حدود اواسط قرن ششم ق.م پسری در خانواده بزرگزاده توانگری از طائفه لیچهوی هند، در حومه شهر ویشالی، یعنی در جایی که حالا ایالت بهار است، زاییده شد. والدینش اگر چه ثروتمند بودند به فرقه ای تعلق داشتند که دوباره زاییده شدن را نفرین، و خودکشی را امتیاز برجسته ای می دانستند.
هنگامی که پسرشان به سی و یک سالگی رسید آن دو، به اختیار خود، تن به گرسنگی دادند و درگذشتند. جوان به اعماق روحش رو آورد و دامن از جهان و راه و رسم آن فرو پیچید، جامه از تن بیرون کرد و مرتاض وار به جستجوی صفا و فهم خویش در بنگال باختری راه بی خانگی در پیش گرفت.
پس از سیزده سال انکار نفس، جمعی از شاگردانش او را جینه یا پیروز نامیدند یعنی یکی از آن آموزگاران بزرگی که بنابر عقیده آنها، سرنوشت مقدر کرده است که در فواصل منظمی ظهور کرده، مردم هند را بیدار و روشن کنند. سپس رهبرشان را مهاویر نامیدند یعنی پهلوان بزرگ و از برجسته ترین عقیده شان، نام جین را بر خود نهادند. مهاویر برای پیروان زن و مردش انجمن رهبانی بنا نهاد و هنگامی که در هفتاد و دو سالگی در گذشت، چهارده هزار پیرو به جا گذاشت.
به تدریج این فرقه یکی از عجیب ترین مجموعه های تعلیمات تمام تاریخ دین را تکامل بخشید. آنان با یک منطق واقعیت گرا آغاز کردند که بنابر آن شناسایی محدود است به دو نوع نسبی و زمانی یا موقتی. بنابر این تعلیم، هیچ چیز حقیقی نیست مگر از یک دیدگاه که احتمالا اگر از دیدگاه های دیگری دیده شود غلط خواهد بود.
در توضیح عقیده خود، عموماً، حکایت آن شش مرد کور را نقل می کردند که به قسمت های متفاوت فیل دست می زدند تا آن را بشناسند. آن که دستش به گوش فیل رسیده بود فکر می کرد که این حیوان بادبزن بزرگی است، آن که پا را گرفته بود می گفت این جانور ستون گرد عظیمی است پس کلیه داوری ها محدود و مشروط است، حقیقت مطلق را فقط رهانندگان ادواری یا جینه ها در می یابند.
از وداها کاری ساخته نیست، آنها وحی خدایی نیستند چون خدایی در کار نیست. جین ها می گفتند فرض آفریدگار یا علت اول، فرض لازمی نیست، هر بچه ای می تواند آن فرض را رد کند به این معنی نشان دهد فهمیدن آفریدگار نیافریده یا علت بی علت، همان قدر دشوار است که فهمیدن یک جهان بی علت نیافریده. این عقیده که بگوییم جهان قدیم است و تغییر و تحولات نامحدودش ناشی از نیروهای ذاتی طبیعت است، نه ناشی از دخالت یک خدا، خیلی منطقی تر به نظر می رسد.
اما اقلیم هند با یک عقیده موافق با اصول طبیعی پایدار سازگار نیست. جین ها، که آسمان خدا را خالی کرده بودند، بزودی آن را با پارسایان خدا گشته تاریخ و افسانه فرقه خود پر کردند. این ها را با عشق و آیین های خاص می پرستیدند اما حتی این ها را هم دستخوش تناسخ و زوال می دانستند و اینها به هیچ وجه آفریدگار یا فرمانروایان جهان نبودند.
جین ها ماده گرا هم نبودند، آنان در همه چیز یک تمایز دوگانه ذهن و ماده را می پذیرفتند، در نظر آنان همه چیز، حتی سنگ و فلز هم روحی داشت. هر روحی که به زندگانی بی ملامت برسد پرم آتمن، یعنی برترین خود، یعنی والاترین روح می شود، و چندی از تناسخ رهایی می یابد اما چون پاداش این روح با نیکیش برابر شد، باز به تن باز می گردد.
فقط برترین و کاملترین ارواح می توانند به رهایی کامل برسند، اینها ارهتها یا ارزندگان و ارجمندانی هستند که چون خدایان اپکوری، در سپهری دور و در قلمرو ظلی زندگی می کنند و از تاثیر در کارهای انسان ها ناتوانند اما شادمانه از هرگونه امکان تولد مجدد خلاص شده اند.
جینها می گویند راه رهایی، ریاضت کشیدن و اهمیسای کامل است، یعنی خویشتن داری از آزردن زندگان. هر مرتاض جین باید پنج سوگند یاد کند: جانداری را نکشد، دروغ نگوید، چیزی را که به او نداده اند نگیرد (دزدی نکند)، پاکدامن باشد، ترک لذت از چیزهای بیرونی کند.
آنان می اندیشند که لذت جسمانی همیشه گناه است، کمال مطلوب روگرداندن از رنج و راحت است و بی نیازی از همه چیزهای بیرونی. برای جینها کشت و زرع حرام است، چون در زراعت خاک را می شکافند و حشرات یا کرم ها را له می کنند.
جین خوب از عسل هم چشم می پوشد، چون آن را حیات زنبور می داند، آب را صاف می کند تا مبادا وقت نوشیدن موجوداتی را که در آن پنهان است از میان ببرد، پرده بر دهانش می کشد که به هنگام تنفس موجودات زنده هوا را فرو ندهد و نکشد، گرد چراغ پرده می کشد تا حشرات را از شعله دور بدار، زمین پیش پایش را جارو می کند تا پا بر زنده ای نگذارد و جانش را نگیرد.
جین هرگز نباید جانوری را گردن بزند یا قربانی کند و اگر مومن دقیقی است بیمارستانی یا آسایشگاهی چنان که در احمداباد هست، برای چارپایان پیر و آسیب دیده می سازد. تنها جانی را که می تواند بگیرد همان جان خود اوست. کیش او خودکشی را بسیار تایید می کند خصوصاً اگر از راه گرسنگی کشیدن آرام باشد، زیرا این بزرگترین پیروزی روح بر اراده کور زیستن است.
بسیاری از جینها به این طریق جان خود را از دست داده اند، می گویند رهبران این فرقه، حتی امروزه هم با گرسنگی کشیدن جهان را ترک می کنند.
دینی که بر چنین شک و انکار عمیق زندگی نهاده شده در کشوری که زندگی همیشه در آن سخت بوده از حمایت عمومی برخوردار می شده است، اما ریاضت کشی افراطی گیرایی آن را حتی در هند هم محدود کرده است.
جین ها از آغاز اقلیت برگزیده ای بودند و اگر چه ایوان چوانگ (زایر چینی) در قرن هفتم، آنها را بی شمار و نیرومند یافته بود، این اوج در سیر آرام این فرقه، امر موقتی و گذرنده ای بوده است. در حدود سال ۷۹ میلادی بر سر مساله برهنه بودن یا نبودن شکاف بزرگی در این فرقه افتاد، از آن زمان به بعد جین ها دو فرقه بزرگ شویتامبره، یا سپیدجامگان؛ و دیگمبره یا آسمان پوشان، یعنی برهنگان تقسیم شدند.
امروز هر دو فرقه لباس مرسوم محل و زمان خود را می پوشند، فقط افراد سالخورده در خیابان ها برهنه می گردند. این دو فرقه، خود به فرقه های کوچکتری تقسیم می شود. دیگمبره ها، چهار فرقه و شویتامبره ها هشتاد و چهار فرقه می باشند. روی هم رفته از جمعیت ۳۲۰ میلیونی فقط ۱۳۰۰۰۰۰ نفر پیرو ایین جین هستند.
گاندی که سخت تحت تاثیر فرقه جین است، اهمیسا را شالوده راه سیاسی و زندگانی خود کرده است، به فوطه ای خرسند است و تا پای مرگ روزه می گیرد. جین ها می توانند او را یکی از جینه های خود بدانند یعنی تجسد دیگر روح بزرگی که هر چند یکبار به تن باز می گردد تا جهان را برهاند.
منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت