ناگفتههای معامله ناکام ریگان با ایران
الیور نورث که به تازگی قرار است سرپرستی انجمن ملی اسلحهٔ آمریکا را بر عهده بگیرد، در ماجرای ایران – کنترا بسیار بدنام بود و مرتکب تخلف عمد شد. او در تلاش بوده تا با قاچاقچیان مشهور همکاری کند و مطابق با اسنادی که به تازگی از ردهبندی خارج شدهاند، بنا به گفتهٔ برخی از همکاران ارشدش تصمیمات اشتباهی اتخاذ کرده است.
ایران – کنترا بدترین جنجال سیاسی ریاستجمهوری ریگان بود و مجموعهای از عملیات مخفیانه را در بر میگرفت: یک اینکه به جمهوری اسلامی ایران موشک فروخته شود به این امید که گروگانهای آمریکایی آزاد شوند، از سوی دیگر از شورشیان کنترا در نیکاراگوئه پشتیبانی شود؛ که هر دوی این اعمال غیرقانونی بوده و توسط قانون اساسی منع شده بود. از عواقب این ماجرا بازرسی جنایی و فوری کنگره از دولت ریگان بود که دو سال آخر ریاستجمهوری او را درگیر کرد.
در آغاز ماجرا، نورث که تحت قسم بود بسیاری از اعمال، تصمیمات و خطاهایی که به او نسبت داده میشد را تایید کرد. اسناد از ردهبندی خارج شده – نمونهای که توسط آرشیو امنیت ملی منتشر شده است – شواهد بیشتری را در اختیار میگذارند که به اقرار خود او نوشته شدهاند.
رفتارش در نهایت به محکومیت جنایی علیه او منجر شد، ولی در دادگاه تجدیدنظر این محکومیت تغییر کرد، زیرا به نظر میرسید که شهادت او در کنگره در تابستان ۱۹۸۷، که تحت مصونیت صورت گرفت، ممکن است هیات منصفه را در دادگاه تحت تاثیر قرار داده باشد.
اگرچه او به صراحت اعلام میکرد که فقط دستوراتی که از مقامات بالا صادر میشده – حتی شخص رئیسجمهور ریگان – را انجام داده است، ولی نورث در جریان دادگاههای کنگره که از تلویزیون پخش میشد به این شهرت رسید که با جسارت از عدم صداقتش دفاع میکند.
برخی از آنها بر ضد دشمنانش بودند: «من هر بار که ایرانیها را دیدم دروغ گفتم.» و در جای دیگری اضافه میکند: «اگر میدانستم که قول سفر دیزنیلند باعث آزادی گروگانها خواهد شد، به تروریستها این قول را میدادم.»
به طور معمول، عدهٔ کمی او را به خاطر ناسزا گفتن به این رژیم سرزنش میکردند، رئیسجمهور نیز آماده بود تا برای آزادی جان گروگانهای آمریکایی معامله کرده و زمینه را برای یک رابطهٔ طولانیمدت سیاسی با ایران آماده سازد، ولی هیچ کدام باعث نمیشد که دورویی و دروغ او مشهود نباشد.
آنچه که بیش از همه آزار میداد اهانت علنی او خارج از بازجوییها و کنگره بود؛ در مقابل شورا گفت: «هم اکنون در مقابل همهٔ شورا و افرادی که اینجا حضور دارند میگویم که من کنگره را گمراه کردم.» او به وضوح ادعا کرد که حتی به همکاران عملیاتیاش دروغ گفته، زمانی که وزارت دادگستری مشغول تحقیق از او بوده، شواهد را از بین برده و اسنادی را جعل کرده تا فعالیتهای سازمان در ماجرای کنترا – ایران را پنهان کند و «هدایای شخصیاش» را نیز به شکل یک دروازه سیستم امنیتی در منزل نصب کرده است.
سند شماره ۱
شورای امنیت ملی، گزارش از الیور نورث به رابرت مکفارلین، «برنامهٔ عقبنشینی از گروههای مقاومت نیکاراگوئه»، ۱۶ مارس ۱۹۸۵
پس از آنکه جنجال ایران – کنترا افشا شد، الیور نورث برای برگزاری «مراسم نابودسازی اسناد» مشهور شد که در آن تمامی مدارک خلاف مقررات و دیگر اسناد فعالیتهای حساس سازمانی را نابود میکرد. اما زمانی که نوبت به سیستم بسیار پیچیدهٔ IV در شورای امنیت ملی رسید، به روشهای دیگری احتیاج بود.
در این سیستم پروندهسازی، هر کسی که خواهان دسترسی به پرونده بود و یا برای خروج از آن به یک شمارهٔ شناسایی شخصی احتیاج داشت؛ این یعنی نورث نمیتوانست آن اسناد را از بین ببرد. در عوض تمام آنها را دستنویس کرد و اسناد جعلی را جایگزین کرد. در این اسناد هر دو نمونهٔ اصلی و جعلی را میتوان دید. حیلهٔ نورث زمانی مشخص شد که یک بازرس متوجه تغییر در سرنامه اسناد شد که نورث در سال ۱۹۸۶ نوشته بود و با اسناد اصلی که در سال ۱۹۸۵ ایجاد شده بودند تفاوت داشت.
سند شماره ۲
یادداشتهای دفترالیور نورث، ۱۲ جولای ۱۹۸۵
در یادداشت روز ۱۲ جولای ۱۹۸۵، نورث به تماس یکی از همکارانش اشاره میکند؛ ریچارد سکورد ژنرال بازنشسته نیروی هوایی ایالات متحده، و در این تماس راجع به انبار تسلیحاتی در هندوراس گفتوگو میکنند که کنتراها قرار بود از آن اسلحه بگیرند. (کنتراها در نهایت تسلیحات را تهیه کردند، با پولی که دولت ریگان به طور مخفیانه از عربستان سعودی تهیه کرده بود.) بنا به یادداشتهای دفترچه، سکورد به نورث گفته: «۱۴ میلیونی {که برای تهیهٔ تسلیحات} مورد نیاز بود از طریق مواد مخدر تامین شده است.» رئیس تحقیقات کمیتهٔ سنا به سرپرستی سناتور جان کری در نهایت نتیجه گرفت که «سیاستگذاران ارشد ایالات متحده نیز از این موضوع که پول مواد مخدر برای تامین بودجهٔ کنتراها بهترین راه است، در امان نیستند.»
سند شماره ۳
سیا، تلگرامی از معاون رئیس جان مکماهون به رئیس ویلیام کیسی، «شرایط حاضر در مسالهٔ مربوط به جابجایی موشکهای تاو، ۲۵ ژانویه ۱۹۸۶
جان مکماهون معاون سیا که بسیار عصبانی بود به ویلیام کیسی رئیس سازمان با حرارت بسیار راجع به «ابعاد جدید» معامله با ایران پس از دیدار میان نورث و واسطه بدنام ایرانی منوچهر قربانیفر مینویسد. کیسی به عمد متخصصین منطقه را در جریان قرار نداد، زیرا آنها به طور قطع با عملیات ایران مخالفت میکردند. در نتیجه افراد غیرمتخصصی همچون نورث بیش از بیش عملیات را در دست گرفتند.
در این مرحله، مکماهون شکایت میکند که علاوه بر تامین سلاح، از آمریکا خواسته شده تا اطلاعات جنگی میان ایران و عراق را در اختیار تهران قرار دهد. مکماهون مینویسد: «همگی در سازمان مخالف این عملیات بودند، نه تنها به خاطر اینکه به فرد واسطه قربانیفر بدبین بودیم و او را دروغگو میدانستیم و سابقهٔ حیلهگری داشت، بلکه با این کار به افراد و گروههای اشتباهی کمک و همیاری میرساندیم.» نورث بعدها به خاطر چنین تصمیماتی بسیار مورد مواخذه قرار گرفت، بالادستانش نیز همینطور، زیرا به او راه گریز داده بودند.
سند شماره ۴
گزارشی از TC (رابرت اوون) به BG (الیور نورث)، بهروزرسانی، ۱۰ فوریه ۱۹۸۶
فرستادهٔ الیور نورث به آمریکای مرکزی، رابرت اوون (TC- THE COURIER) به نورث (BLOOD AND GUTS-BG) راجع به هواپیمایی مینویسد که برای ارسال «کمکهای بشردوستانه» به کنتراها فرستاده شد. «بدون شک میدانی که هواپیمای دیسی-۴ یک بار برای ارسال مواد مخدر استفاده شد و برخی از اعضای پرواز نیز سابقهٔ مجرمانه داشتند. بچهها گروه بسیار خوبی را انتخاب کرده بودند.»
هواپیمای مورد بحث به کمپانی ورتکس در میامی تعلق داشت که رئیس آن مایکل پالمر، یکی از بزرگترین قاچاقچیان ماریجوانا در ایالات متحده بود. علیرغم سابقهٔ طولانی پالمر در قاچاق مواد مخدر، که به زودی باعث اعلام جرم برای او در میشیگان شد، پالمر بیش از ۳۰۰ میلیون دلار از طرف دفتر کمکهای مردمی نیکاراگوئه دریافت کرد، یک سازمان آمریکایی که تحت نظارت نورث، الیوت آبرامز معاون وزیر امور خارجه در روابط بینالملل و آلن فیرز مامور سیا، فعالیت میکرد تا مواد مورد نیاز را به کنتراها برساند.
شورای امنیت ملی، گزارش از الیور نورث، «آزادی گروگانهای بیروت»، ۴ آوریل ۱۹۸۶
در مرکز توجه عموم به جنجال ایران – کنترا مشخص شد که دو عملیات مخفیانهای که پیشتر بیارتباط به نظر میرسیدند – معاملهٔ اسلحه با ایران و حمایت از کنتراهای نیکاراگوئه علیرغم مخالفت کنگره – در حقیقت به هم مربوط هستند. الیور نورث تا حدی با شک و تردید اعتبار این عملیات را به نام خود کرد (دستکم همکاری در برنامهریزی آن). او بدون شک یکی از منابعی محسوب میشد که در دسترس باقی مانده بود.
این گزارش (همان گزارش انحرافی) از نقشهای میگوید که در آن «باقیمانده» معاملهٔ اسلحه را باید به تامین بودجه شورشیها اختصاص دهند. علاوه بر اینکه نورث بعدها این ایده را یک ایدهٔ «بسیار عالی» معرفی کرد، این مساله از طرف تمام جهانیان به عنوان حرکتی ناشیانه و غیرقانونی توصیف شد.
سند شماره ۶
کاخ سفید، ایمیل پیامهای الیور نورث به جان پوندکستر، «ایران»، ۲۳ آگوست ۱۹۸۶
علیرغم اینکه موضوع این ایمیل «ایران» است، در متن آن به ملاقات نورث با نماینده دیکتاتور پاناما مانوئل نوریگا و پیشنهاد همکاری با ساندینیستهای نیکاراگوئه اشاره شده است. (نوریگا سه سال بعد توسط آمریکاییها سرنگون شد، زیرا مدتها بود که به قاچاق مواد مخدر متهم بود.)
نورث این ایده را برای مشاور امنیت ملی جان پویندکستر توصیف میکند: «وقتی پس از سالهای طولانی که نوریگا در پاناما حکومت کرد و من رابطهٔ خوبی با او داشتم، این نکته را به خاطر خواهی آورد.» او ادامه میدهد: «اگر مقامات آمریکایی کمک کنند که تصویرش پاکسازی شود و تحریم سلاح برای نیروی دفاع پاناما را حذف کنند، نوریگا مسالهٔ رهبری ساندینیستها را برای ما حل خواهد کرد.» نورث به پویندکستر میگوید که نوریگا میتواند آنها را برای خرابکاری علیه ساندینیستها کمک کند و پیشنهاد میکند که به نوریگا یک میلیون دلار داده شود – از پولی که از فروش سلاح به ایران به دست آمده – برای کمک رهبر پاناما در نابود کردن اقتصاد نیکاراگویه.
کاخ سفید، ایمیل از الیور نورث به جان پویندکستر، ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۶
خوزه بوئزو رزا ژنرال هندوراسی به شدت در عملیات کنترای سیا درگیر بود و در نهایت به خاطر نقشش در قاچاق حجم بسیار زیادی از مواد مخدر در آمریکا محاکمه شد. در سال ۱۹۸۴ بوئزو و یک گروه از توطئهگران نقشه چیدند تا رئیسجمهور هندوراس روبرتو سوئازو کوردوبا را ترور کنند؛ عملیاتی که هزینهٔ آن از قاچاق ۴۰ میلیون دلار کوکایین به آمریکا تامین میشد، عملیاتی که افبیآی در فلوریدا آن را متوقف کرد.
سند شماره ۸
یادداشتهای دفترچه نورث، ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۶
در روز ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۶، نورث با مانوئل نوریگای پانامایی در هتلی در لندن دیدار کرد. او برخی از جزئیات را در دفترش یادداشت کرده: برای نمونه، هر دو راجع به گسترش برنامهٔ آموزش کماندوها در پاناما با کمک اسرائیل برای کنتراها و شورشیان افغان، صحبت کردند. همینطور از ایجاد خرابکاری در مناطق اقتصادی در منطقه ماناگوا از جمله فرودگاه، یک پالایشگاه نفتی، سیستم برق و تلفن، گفتوگو کردند. مسلما با آشکار شدن جنجال ایران – کنترا در نوامبر ۱۹۸۶ این عملیات نیز متوقف شد.
سند شماره ۹
خلاصهای از شهادت الیور نورث در کنگره در پاسخ به این سوال که منفعت شخصی او از ایران – کنترا چه بود، ۸ جولای ۱۹۸۷
در این بخش از شهادت الیور نورث در برابر کمیته مشترک ایران – کنترا در جولای ۱۹۸۷ که یک هفته به طول انجامید و به صورت زنده در تلویزیون پخش شد، جان نیلدز از اکثریت مجلس از نورث سوال میکند که آیا او از این ماجرا منفعت مالی هم داشته است؟
برای نمونه تاسیس یک صندوق ذخیره اختصاصی برای خانوادهٔ نورث و استفاده از تراولچکهای کنتراها برای حساب شخصی. نورث به شدت این اتهامات را رد کرد به جز یک مورد خاص و عجیب که گفت: برای ملکش در نورث ویرجینیا یک دروازه به منظور امنیت نصب کرده که در واقع چنین چیزی حقیقت نداشت. آن را «احتمالا کثیفترین اشتباه زندگیاش خواند» که به دو نفر از مامورین اسبق سیا که ناظر اجرا بودند نامه فرستاده است. او هر دو نامه را به زمان حضورش در کاخ سفید نسبت داد تا به نظر برسد که قصد داشته تا پول این دروازه امنیتی را در آنجا پرداخت کند.
برای نیرنگ و حیلهگری بیشتر به ابزار فروشی رفت تا ابزار استفاده شده را نشان دهد. اما این همهٔ داستان نبود. اگرچه او به بینندگانش اصرار میکرد: «من حقیقت را میگویم، حتی اگر تلخ باشد»، اما مشخص شد که او به عمد به ماشیننویس خود آسیب رسانده تا به نظر بیاید که دو «مدرک جعلی» به فاصلهٔ چند ماه از یکدیگر نوشته شدهاند. یک متخصص اسناد از طرف کنگره استخدام شد تا مشخص شود که سند جعلی است.
سند شماره ۱۰
نامه از الیور نورث به گلن رابنت (به تاریخ عقب برگردانده شده ۱۸ می ۱۹۸۶ و ۱ اکتبر ۱۹۸۶)، حدود دسامبر ۱۹۸۶
نورث در شهادتش مقابل کنگره اذعان کرد که او این دو نامه را به آدرس شخصی که سیستم امنیتی را نصب کرده جعل کرده تا نشان دهد که همیشه قصد داشته تا پول را پرداخت کند. در دوران بازرسی کنگره مشخص شد که بخشی از ماشیننویس سابیده شده تا حرف e. در ۱ اکتبر را خدشه دار کند و اینگونه به نظر برسد که میان دو نامه زمان بسیاری طول کشیده، ولی در حقیقت این زمان یک یا دو روز بوده است.
حیلهگری نورث تا جایی ادامه مییابد که در آخر نامه اضافه میکند: «پینوشت: ببخشید که در تایپ نامه اشتباه شد.» از آنجایی که مشخص است آسیب اصلی به ماشیننویس را شخصا وارد کرده، قصد داشته تا خواننده (هر که هست) به اختلاف تایپ میان دو نامه دقت کند. به همین ترتیب، او در ماه میآن را رسمی خطاب میکند، ولی در ماه اکتبر غیررسمی، تا نشان دهد که این رابطه در طول زمان شکل گرفته است.