هارون الرشید
هارون اهوازی | |
---|---|
خلیفه عباسی | |
استقبال هارون الرشید از شارلمانی
|
|
دوران | خلیفه عباسی |
نام کامل | هارون بن محمد بن عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف |
لقب(ها) | الرشید، امیرالمؤمنین، خلیفه |
زادروز | ۲۵ اسفند ۱۴۱ خورشیدی ۱۷ مارس ۷۶۳ |
زادگاه | ری |
درگذشت | ۴ فروردین ۱۸۸ خورشیدی ۲۴ مارس ۸۰۹ |
محل درگذشت | توس (مشهد)، خراسان |
آرامگاه | مشهد امروزی، جایگاه آرامگاه علی بن موسی ضریح هارون الرشید ۳۶°۱۷′۱۶٫۱۳″ شمالی ۵۹°۳۶′۵۷″ شرقی |
پیش از | امین |
پس از | هادی |
همسر | زبیده بنت جعفر |
کاخ | مدینهالسّلام در بغداد رقّه در سوریه امروزی تلاجرد در نیشابور |
دودمان | عباسیان |
پدر | ابوعبدالله محمد مهدی |
فرزندان | مأمون امین |
دین | اسلام |
أبو جعفر هارون بن محمد المهدی بن أبی جعفر المنصور مشهور به هارون الرشید (زاده ۲۵ اسفند ۱۴۱ برابر ۱۷ مارس ۷۶۳ – مرگ ۴ فروردین ۱۸۸ برابر ۲۴ مارس ۸۰۹) خلیفه عباسی بود. در شهر ری زاده شد و در توس خراسان درگذشت. او پنجمین خلیفه این دودمان عرب بود. او از ۲۳ شهریور ۱۶۵ تا ۴ فروردین ۱۸۸ (۱۷۰–۱۹۳ ه.ق) فرمانروایی کرد. نام وی در کتاب هزار و یک شب گنجانده شدهاست.
هارون پسر المهدی سومین خلیفه عباسی بود. مادرش کنیزی یمنی به نام الخیزران بود. او زنی قدرتمند و پرنفوذ بر شوهر و پسرش بود و تأثیر زیادی بر امور سیاسی و نظامی دوره مهدی و هر دو پسرش هادی و هارون داشت و در دوره حکومت پسرانش حکمرانی اصلی خلافت عباسی بود.
سکه هارون الرشید ضرب مدینه السلام سال ۱۹۲ ه. ق
هارون و برمکیان
برمکیان از دودمانهای معروف ایرانی بودند، که به روزگار خلافت عباسی در دستگاه خلافت، خوش درخشیدند. برمک لقب رؤسای آتشکده نوبهار در بلخ بود، و برمکیان را از این جهت میخوانند، که پیشینیانشان دارای این عنوان روحانی بودند. اولین کس از این خاندان که در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یافت خالد پسر برمک بود، وی جد برامکه بود و در روزگار وی بود که دولت برمکیان به ظهور پیوست. سفاح، خالد را به وزارت برگزید و همواره در دل وی جای داشت. در روزگار هارون الرشید، یحیی بن خالد برمکی وزارت یافت، و برمکیان به سرعت مدارج صعود و سقوط را پیمودند، چنانچه باری هارون الرشید به اتفاق یحیی بن خالد و دو فرزندش فضل و جعفر به حج رفتند.
مداخله برمکیان در کارها موجب رشک خویشان خلیفه و اطرافیان دستگاه خلافت شد، چنانکه هارون الرشید کمر به قتل آنان بست و پس از قتل برمکیان حرمهای ایشان نیز بر عوام مباح کرد. در آغاز فرزندان یحیی مورد عنایت هارون قرار گرفتند ولی پس از چندی خلیفه ایشان را به زندان انداخت و داراییهایشان را به تاراج برد. دلیل این خشم ناگهانی را عشق جعفر پسر یحیی برمکی به عباسه خواهر هارون و زناشویی پنهانی این دو نوشتهاند. داستان از اینجا آغاز شد که هارون دوست داشت تا خواهرش را نیز در نشستهایی که با جعفر میگذاشت همراه کند ولی چون در اسلام همنشینی زن و مرد بیگانه حرام است به ناچار ترتیب یک زناشویی اسمی را میان آنها گذارد؛ ولی عباسه و جعفر پنهانی به هم پیوستند. هنگامی که از عباسه فرزندی پدید آمد خشم هارون را فراگرفت. هارون زمانی که این داستان را شنید در مکه بود. اندکی پس از آن هارون به بغداد بازگشت و دستور داد تا جعفر را بکشند. او را دو پاره کردند و پیکرش را در دو سوی پلی در سوی شرقی شهر آویختند. پیکر سه سال در همانجا آویزان بود تا زمانی که هارون از آنجا میگذشت دستور داد تا پیکر را پایین آوردند و سوزاندند. ناگفته نماند که پدر و برادران جعفر نیز پس از این رویداد به زندان افکنده شدند.
اگر چه مینماید که برای سربه نیست کردن برمکیان این تنها بهانهای بودهاست چه که او از سوی این خاندان ایرانی احساس خطر میکند.
خانواده
هارون پسر مهدی خلیفه عباسی و خیزران ملکه قدرتمند دستگاه عباسیان بود و در طول عمر خود علاقه آنچنانی به سیاست نداشت و امور خود را به دیگران میسپرد وی در طول زندگی خود تحت پشتیبانی و کنترل مادرش خیزران بود و تماماً از فرامین مادر خود اطاعت میکرد تا انچا که در زمان خلافت خود قدرت را به صورت مساوی با مادر خود تقسیم کرد و با حرف مادر خود یحیی برمکی و فرزندانش را به اوج رساند و به آنان قدرت فوقالعاده و ثروت افسانه داد و خود از امور حکومت کنار کشید و تمام مسئولیتهای حکومت را علناً به آنان داد وی همسر زیبا به نام زبیده داشت که دختر عمویش بود و در نزد او جایگاه شاهزادگی و خلافت را فراموش میکرد و فرزند او امین را ولیعهد کرد و به او بیش از فرزندان دیگرش احترام میگذاشت.
هارون و علویان
هارون در برخورد با علویان چنان برخورد بی رحمانهای داشت که موسی بن جعفر را به زندان افکند و با خوراندن زهر او را به قتل رساند، سپس برای اثبات برائت خود از این کار، از علما و فقها و اکابر گواهی گرفت.
او چند صد نفر از سادات را کشت.
شورشهای زمان هارون
در زمان هارون شورشهای متعددی روی داد مثل خراسان که تا نیم قرن پس از مرگ ابومسلم در تب و تاب بود و در سیستان که غالباً عرصهٔ طغیان خوارج و دیگر ناراضیان بود. از رؤسای شورشیان میتوان به استاذسیس، محمد بن شداد، حصین و حمزهٔ خارجی نام برد. نامهای خرم دینان و سرخ علمان نیز چند بار به زبان آمد.
فرزندان هارون و امور جانشینی
روایت است که هارون پس از دستیابی به خلافت، توجه ویژهای به مسئلهٔ جانشینی نشان داده و بیش از خلفای قبلی نسبت به آن حساسیت نشان دادهاست، زیرا او بر مشکلات خلفای پیشین عباسی در این زمینه واقف بود و قصد داشت تا با وضع سیستمی مناسب در این زمینه، به امور جانشینی سامان ببخشد، اما وقایع بعدی نشان داد که این اقدام او به وقوع مشکلات عدیده و بغرنج منتهی گشت.[۲] او در سال ۱۷۵ هجری/ ۷۹۱ میلادی و با اقدامی زودهنگام، فرزند پنج سالهٔ خود، محمد را به ولایتعهدی منصوب کرد و او را امین لقب داد.[۳][۴][۵] گمانهزنیها بر این است که این اقدام در جهت ناامید ساختن افرادی بود که امید به دوران پس از هارون داشتند، یا شاید به جهت بنا نهادن اساسیتر تصمیمات خود در این زمینه بود. زیرا همانطور که ذکر گردید، هارون، به مشکلات جانشینی در زمان اخلاف خود مانند منصور و مهدی آگاهی داشت و حتی خود نیز در معرض این مشکلات قرار گرفته بود بهطوریکه هادی در صدد این بود که هارون را خلع نماید و او نیز به همین علت میکوشید تا از بروز دوبارهٔ مشکلات پیشین جلوگیری نماید.[۶] هارون در سال ۱۸۳ هجری/ ۷۹۹ میلادی مسئلهٔ جانشینی مأمون را مطرح ساخت که بنابر نظر برخی از منابع، عدم تمایل بنیهاشم نسبت به مأمون در این وقفهٔ چندساله مؤثر بود.[۷] با این حال اعلام این امر به صورت رسمی تا سال ۱۸۶ هجری/ ۸۰۲ میلادی به تعویق افتاد.[۸] بر طبق سخنان یکی از منابع، مشورتهای هارون با نزدیکانش که در طی آن نسب محمد و لیاقت مأمون مطرح میشد به انتخاب دو جانشین قطعیت بخشیدهاست.[۹] مأمون از کنیزی به دنیا آمده بود؛ لذا شأن او در میان فرزندان پست تلقی میشد. اما با شایستگیهای علمی و مدیریتی جایگاه خود را تثبیت کرد. همچنین منابع معتقدند که وجود چندین علت مهم و اساسی در تقسیم امپراتوری میان سه فرزند در جهت سهولت در ادارهٔ آن توسط هارون مؤثر بودهاست که در ادامه ذکر میگردد.
دلایل تقسیم امپراتوری میان سه فرزند توسط هارون
- ضرورت انتخاب ولیعهد
- آگاهی بر توانمندی مأمون و لیاقت و کفایت او در ادارهٔ مسائل حکومتی
- نسب محمد افزون بر حمایت هاشمیان از او
- علاقهمندی هارون به سهیم کردن همهٔ فرزندانش در امر حکومت
- گستردگی خلافت عباسیان
- آگاهی هارون بر عدم توانایی لازم در امین برای ادارهٔ امور امپراتوری
- شورشها و ناآرامیهای پیاپی در شرق و غرب خلافت مانند شورش یمنیها و مضریها در سال ۱۷۶ هجری/ ۷۹۲ میلادی و…
- وجود ضعف در برقراری آرامش در ناحیهٔ شمال آفریقا
- پیدایش دولت ادریسیان و واگذاری امور آفریقا به ابراهیم بن اغلب
- درگیری هارون با دولت بیزانس در سال ۱۸۱ هجری/ ۷۹۷ میلادی
- اقدامات علی بن عیسی در خراسان که به احضار وی در سال ۱۸۳ هجری/ ۷۹۹ میلادی منجر شد
تعیین سیستم نهایی جانشینی و تثبیت آن
بر طبق بعضی روایات سیستم جانشینی در سال ۱۸۲ هجری/۷۹۸ تعیین گردید[۱۲] و در سال ۱۸۶ هجری/ ۸۰۲ میلادی و در طی سفر هارون به همراه فرزندانش به مکه، در آنجا رسمیت یافت.[۱۳][۱۴][۱۵] در مکه، هارون پس از ایراد سخنانی، مردم را از تصمیم خود آگاه کرد و با اهدا عهدنامهها و برقراری تعهدها و سوگندها میان امین و مأمون، به این امر رسمیت بخشید.[۱۶][۱۷] سپس نسخهای را بر کعبه آویختند و چندین نسخه را به ممالک دیگر فرستادند.[۱۸] روایت است که هارون تصمیمی برای جانشینی فرزند دیگرش، قاسم نداشت اما به جهت سفارش عبدالملک بن صالح او را نیز در خلافت برادران شریک ساخت و خلع یا ابقای او را در هر زمان بر عهدهٔ مأمون گذاشت.[۱۹][۲۰]
نقش هر یک از فرزندان به همراه قلمرو او
هارون همچنین امارت سرزمینهایی را به هریک از پسرانش بخشید که بدین شرح است:[۲۱][۲۲][۲۳][۲۴]
- امارت عراق، شام و سرزمین مغرب را به محمدامین واگذار کرد و او را به عنوان جانشین خود در بغداد مستقر ساخت.
- امارت همدان تا پایان سرزمینهای مشرق را به عبداللهمأمون بخشید و او را به عنوان جانشین امین در مرو اسکان داد.
- امارت سرزمین جزیره و قلاع و بعضی از مناطق آذربایجان و روم را به قاسم اهدا کرد و او را جانشین مأمون ساخت.
اقدامات پیشگیرانهٔ هارون الرشید
روایت است که هارون از سرنوشت این پیمان و اختلافاتی که ممکن بود به وجود آید در واهمه بود بهطوریکه نسبت به محبوس کردن سخنچینان اقدام کرد و در هنگام عزیمت به خراسان، از همهٔ شخصیتهای کشوری و لشکری، برای مأمون دوباره بیعت گرفت که این امر بعدها در جلب حمایت مردم به وسیلهٔ طاهر برای مأمون مؤثر واقع شد.[۲۵] بر طبق روایات، منطقهای مانند مرزهای امپراتوری بیزانس که در آن، احتمال ناامنی و آشوب وجود داشت به قاسم واگذار شد و منطقهای از خلافت که در آن طرفداران هاشمی و معمولی امین بیشتر بودند و صلح نیز جریان داشت به امین واگذار گردید و منطقهٔ شرقی علیالخصوص خراسان که با آشوب و بحران عجین بود به دستان مأمون سپرده شد تا با کفایت خویش آنجا را اداره نماید.[۲۶] هارون همچنین برای اطمینان از عدم پیدایش مشکل میان جانشینان، برای آنان قلمرو حکومت مشخص به همراه درآمدهای بسیار در نظر گرفت اما تمام این تدابیر نتوانستند از بروز مشکلات و اختلافات جدی در آینده جلوگیری نمایند.[۲۷][۲۸]
دربار و دیگران
در زمان هارون بغداد به اوج شکوه و زیبایی خود رسید. وی پرشکوهترین کاخ را در بغداد ساخت. بردگان و درباریان بسیار از کاخ او پاسداری میکردند. پس از چندی او کاخی دیگر به نام رقه را در شمال سوریه ساخت. او پس از جاگیر شدن در رقه هرگز به بغداد بازنگشت.
او همزمان با شارلمانی میزیست و با اروپای آن زمان رابطه بازرگانی گستردهای به راه انداخته بود. او همچنین با چین رابطه دیپلماتیک برقرار ساخت.
هارون در هنگام سفر به بخشهای شرقی فرمانرواییش بیمار شد و مرد.