انکی و نین ماخ

انکی و نین ماخ/ Enki and Ninmah/_ اسطورۀ سومری

متن کاملاً حفظ نشده است و آن را بر اساس برخی الواح اورسوم و یک نسخۀ نو_ آشوری Neo_Assyrian دو زبانه بازسازی کرده‌اند. به نظر می‌رسد که متن با مقدمه‌ای آغاز می‌شود. خدایان آنوناکی Annunaki متولد شده‌اند و فرایند ایجاد دیگر خدایان براثر ازدواج های میان خدایان و الهه ها صورت گرفته است. هر خدایی دارای وظیفۀ معینی برای این است که زمین خوب نگاه داشته و آبیاری شود. بعضی از خدایان حامل سبد هستند و « خدایان بزرگ»به نظارت می‌پردازند. اما کار سخت به‌هیچ‌وجه در خور آن‌ها نیست و آن‌ها، با صدای بلند نزد انکی شکایت می‌کنند که درنتیجۀ دانایی خویش تصور می‌رفت که انکی به کمک آن‌ها بیاید. به نظر می‌رسد که انکی تنها خدایی است که کار نمی‌کند و در آپسو به خواب عمیقی فرو رفته بود. نامو Nammu ، مادر_ الهه  تصمیم می‌گیرد که انکی را بیدار کند و به او می‌گوید که باید برخیزد و بشر را بیافریند.

 

انکی از خواب بیدار می‌شود، ولی این کار را به ناموا می‌گذارد و به این الهه می‌گوید که مقداری از خاک رس حاصلخیز آپسو را بر دارد و آن را با کمک بعضی از مددکاران شکل بدهد. نین ماخ یکی از این همکاران است وظیفۀ او این است که کار دشوار را بر نوع بشر تحمل کند، بعد از یک افتادگی در متن می بینیم که خدایان در ضیافتی شرکت می‌کنند و انکی به سبب دانش او در ایجاد نوع بشر مورد ستایش قرار می‌گیرد. انکی و نین ماخ بیش از دیگران می آشامند و مست می‌شوند. نین ماخ ، در یک حالت رقابتی قرار دارد و پیشنهاد می‌کند که مخلوقات دیگری آفریده شوند. انکی می‌پذیرد ولی اصرار می‌کند که سرنوشت آن‌ها را خود تعیین کند. نین ماخ به کار می‌پردازد و شش نوع انسان می‌آفریند که همگی از نقصی رنج می‌برند. درک ماهیت نقص آن‌ها دشوار است، به نظر می‌رسد که اولی نقصی در بازوی خود دارد و بنابراین، انکی او را به نوعی از کارهای رسمی درباری  می گمارد.

 

دومی نقصی در چشم دارد و پیوسته پلک می‌زند، ولی می‌بایستی آوازه خوان باشد. سومی فلج است ولی انکی نیز سرنوشت خوبی برای وی رقم می‌زند. اگرچه نمی‌دانیم که شغل او چیست؟ چهارمی  دچار انزال غیر قابل جلوگیری است و انکی او را با یک استحمام تشریفاتی علاج می‌کند. پنجمی زنی نازا است و در « حرم» یک  وظیفۀ کاهنه ای دارد و جایی به او اختصاص می‌یابد. مخلوق آخر به نظر می‌رسد که فاقد اندام های تناسلی است و انکی او را به مقامی رسمی می‌رساند. در این هنگام، نقش انکی با نین ماخ عوض می‌شود. وی به آفریدن بشر می‌پردازد و این الهه ( نین ماخ)  سرنوشت‌ها را تعیین می‌کند. متن در اینجا تقریباً، نامفهوم می‌شود. انکی دو موجود می‌آفریند، یکی به نظر می‌رسد که زنی بیمار به نام اومول Umul ( از سومری او _ مو اول U- mu- ul به معنای« روز من دور است») باشد.

 

او بیمار است و از سر درد رنج می‌برد و چشم ، گردن، قلب، ریه ها و احشای او خراب است. وی نمی‌تواند بخورد و ، بازوان و پاهایش ضعیف هستند و نمی‌تواند راه برود. اکنون انکی به نین ماخ نزدیک می‌شود و از این الهه می‌خواهد که سرنوشت خوبی برای اومول رقم بزند. نین ماخ سؤالاتش را می‌پرسد ولی او قادر به پاسخ نیست. این الهه نان می‌آورد ولی او نمی‌تواند دست‌هایش را برای گرفتن دراز کند. نین ماخ که نمی‌تواند کاری برای این مخلوق انجام دهد، اعلام می‌دارد. ‌بشری که تو آفریده ای زنده نیست و مرده هم نیست و من قادر نیستم او را از زمین بر خیزانم. انکی به نین ماخ طعنه می‌زند که او موقعیتی در تعیین سرنوشت خوب برای مردمی که آفریده است ندارد و در اینجا دوباره متن آسیب دیده است و ظاهراً، خشم نین ماخ را بر می انگیزد این الهه، به او لعنت می‌فرستد و می‌گوید: « بر روی زمین اقامت نخواهد کرد.» و بدین ترتیب او را به مناطق زیرزمینی آپسو محدود می‌کند [ افتادگی متن].

انکی قبول دارد که حرف نین ماخ تغییرناپذیر است و به او توصیۀ بیشتری می‌کند. این الهه می‌بایستی اومال Umal ( که احتمالاً نخستین کودک است) را بر روی دامان خود بگیرد. از کارهای خود این الهه باید جلوگیری شود، خانۀ او (معبد انکی؟) باید ساخته شود. عبارت نهایی  ظاهراً آفرینش افراد بشر را خلاصه می‌کند و ازدیاد نفوس وظایف آن‌ها را نسبت به خدایان توضیح می‌دهد.

 

انکی و نین ماخ

منبع:

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ