روضهخوانی به نام آقانور!
دکتر علی نیکویی
ali.nikoei1981@gmail.com
اولین روضه خوانی که روضه دورهای را در تهران مرسوم کرد آقانور بود. مردم میگفتند نور از آقا میبارد! به همین جهت به آقانور شهرت داشت. هیچکس نام واقعی او را نمیدانست.
.
آقانور خیلی مجلس داشت و به سبب کمبود وقت روضههایش بسیار کوتاه بود. مردم به همین هم راضی بودند و حضور آقانور را در خانه خود، باعث سلامتی و خوشبختی و برکت میدانستند.
.
به محض اینکه آقانور روی صندلی مینشست یک استکان چای بدستش میدادند و استکان را به دهان میبرد و لب خود را با آن آشنا میکرد و بقیه راپس میداد. همسایهها و بیمارداران هر یک مقداری از چای آقا را برای سلامتی بیمار خود همراه میبردند!
.
کار آقانور خیلی سکه بود و از این راه به ثروت زیادی رسیده بود. غیر از خانههای شهری، باغ و ساختمانی در زرگنده داشت که پیش از جنگ بینالملل دوم به آلمانها اجاره داده بود. آن موقع آلمانها خیلی در ایران بودند و در زمینه صنعت و تجارت بسیار فعال بودند.
.
روز دوازدهم هرماه قمری منزل ما روضه بود و آقانور هم دعوت داشت. یکبار در اوایل سال ۱۳۲۰ آقانور پیش از شروع روضه مطلبی به این مضمون گفت “این هیتلر که در آلمان پیدا شده، در اصل هیتلُر است! از لرستان رفته و سید هم هست. نایب امام زمان است و ماموریت دارد همه دنیا را فتح کند و به حضرت تحویل دهد!”
.
مدتی گذشت و متفقین ایران را اشغال کردند و آلمانها از کشور اخراج شدند و ساختمان زرگنده آقانور به انگلیسها اجاره داده شد. در همان دوران روزی را به یاد میآورم که آقانور همه جا اعلام میکرد که شب جمعه آینده، زلزله شدیدی در تهران بوقوع میپیوندد و فقط کسانی که به امامزادهها و اماکن مقدس پناه ببرند درامان خواهند بود!
.
معلوم است که آن شب، تهران به کلی تخلیه شد. ما هم با خانواده به شاه عبدالعظیم رفتیم. برخی هم که نتوانستند بیایند در خیابان خوابیدند. آن شب زلزله نیامد.
.
کسی علت نیامدن زلزله را نپرسید! ماه بعد که آقانور برای روضه به خانه ما آمد بدون اینکه کسی چیزی بگوید خودش گفت حضرت به خواب کسی آمده و پیغام داده که چون معلوم شد مردم خیلی مومن و با عقیده هستند، دستور دادم زلزله نیاید!
.
البته این را هم همه باور کردند. فقط پدرم بود که میگفت انگلیسیها میخواستند میزان نادانی ما را امتحان کنند که با این ترتیب به مقصود خود رسیدند! هیچکس حرف پدرم را باور نکرد. وقتی آقانور مُرد، درحقیقت تهران عزادار و تعطیل شد!
.
منبع
درکوچه و خیابان، دکتر عباس منظرپور
وی دراین کتاب داستانهای واقعی ازتهران قدیم نقل میکند.
.
پینوشت: آقانور همچنان نام میدانی در جنوب شرقی تهران است.
با سلام،
اگر این داستان صحت داشته باشد، علیالاصول باید مقبره آقا نور در تهران مورد توجه و مراجعه مردم بوده باشد!
نویسنده داستان مدعی است *”وقتی آقانور مُرد، درحقیقت تهران عزادار و تعطیل شد!”* ولی هیچ اشارهای به محل دفن وی نمیکند!
قدری مشکوک است!
🤔 🤦♂️ 🙄
.
آقا نور را بردند نجف اشرف خاک کردند