هوشنگ دومین پادشاه ایران و جهان در زمان مادها
گـرانمایه را نام هوشنــگ بود تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود
استاد میرجلال الدین کزازی مینویسد :[۳]” بیگمان پاره نخستین آن، هئو، به معنی نیک است. پارهٔ دومین آن، شینگه، را به معنی سرای دانستهاند. در پارسی واژههایی چون: شان و شن چونان پسوند در گلشن [مکان ، سرای] است، نیز شاید «شانه» در «کاشانه» و «خن» و «خان» و «خانه» از آن بر میتوانستهاند آمد. بر این پایه، این نام به معنی «آن که خانهٔ خوب میسازد یا دارد» خواهد بود
اولین یا دومین شاه ؟
گرچه در شاهنامه آمده است که هوشنگ نوه کیومرث است و دومین پادشاه جهان اما هوشنگ در میان شاهان و پهلوانانی که در یشتها برای آنان قربانی میکنند، نخستین کس است. نیز لقب وی ما را به این فکر وا میدارد که هوشنگ، در روزگاری که یشتها نوشته میشده، به عنوان نخستین شاهی شناخته میشده که بر جهان فرمان رانده است. همچنین میتوان حدس زد که روزگاری در پارهای اساطیر محلی، وی را نخستین انسان میدانستهاند.[۴] با توجه به اینکه در اساطیر ودایی، از هوشنگ نشانی نیست و در آنجا جمشید (yama) بر همه مقدم است، شاید بتوان نتیجه گرفت که هوشنگ، لقبی برای جمشید بودهاست، که بعدها شخصیتی مستقل شدهاست.[۵] آغاز سلسلهٰ پیشدادیان از اینجاست. در برخی از متنهای پهلوی هوشنگ و وئیکرد دو برادری هستند که یکی فرمانروایی و دیگری کشاورزی را بنیان مینهد. در شاهنامه هوشنگ فرزندزادهٔ گیومرث است. هوشنگ بر دیو سیاد پیروز میشود. کشف آتش را به او نسبت میدهند.[۶]
هوشنگ در شاهنامه
وی در شاهنامه، پسر سیامک و نوهٔ کیومرث است که انتقام قتل سیامک را از اهریمن میگیرد و پس از کیومرث به پادشاهی جهان میرسد. همچنین، یافتن آتش و برپایی جشن سده را در شاهنامه و اسطورههای ایرانی به او نسبت میدهند. هوشنگ، مردم زمان خود را با آبیاری و صنعت و جداکردنِ آهن و سنگ و ساختن ابزارِ آهنی آشنا ساخت و به ایشان کشاورزی آموخت. در شاهنامه؛ آشپزی، پختن نان و گلهداری از آموزههای او برای مردم به شمار میرود. پیدایشِ جشن سده نیز به هوشنگ نسبت داده می شود.
به گزارشِ فردوسی، هوشنگ در کوه ماری سیاه با چشمان سرخ دید که از دهانش دود برون میشد. سنگی به سوی او پرتاب کرد. سنگ، به سنگی دیگر خورد و آتشی افروخت. آن شب، جشنی در بزرگداشت آتش گرفتند و نام آن جشن سده است. در شاهنامه می خوانیم:
یکی روز شاه جهان سوی کوه | گذر کرد با چند کس هم گروه | |
پدید آمد از دور چیزی دراز | سیه رنگ و تیرهتن و تیز تاز | |
دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون | ز دود دهانش جهان تیرهگون | |
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ | گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ | |
به زور کیانی رهانید دست | جهانسوز مار از جهانجوی جست | |
برآمد به سنگ گران سنگ خرد | همان و همین سنگ بشکست گرد | |
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ | دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ | |
نشد مار کشته ولیکن ز راز | ازین طبع سنگ آتش آمد فراز | |
جهاندار پیش جهان آفرین | نیایش همی کرد و خواند آفرین | |
که او را فروغی چنین هدیه داد | همین آتش آنگاه قبله نهاد | |
بگفتا فروغیست این ایزدی | پرستید باید اگر بخردی | |
شب آمد برافروخت آتش چو کوه | همان شاه در گرد او با گروه | |
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد | سده نام آن جشن فرخنده کرد | |
ز هوشنگ ماند این سده یادگار | بسی باد چون او دگر شهریار |
جــهاندار هــوشنگ بـا رای و داد بــه جــای نـیا تاج بر سر نهاد…
چــو بــنشـست بر جـایگاه مِهی چنین گفت بر تخت شاهنشهی…
بـــــه فــــرمان یــزدان پــیروزگــر به داد و دهش، تنگ بسته کمر
وز آن پس، جهان یک سر آباد کرد هـمه روی گـیتی پـر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمـد به چنگ به دانش، ز آهن جدا کرد سنگ…
چو این کرده شد، چارهٔ آب ساخت ز دریاها برآورد و به هامون نواخت…
همچنین او جانورانِ سودمند مانند گاو و خر و گوسفند را جفتجفت جدا کرد تا آنها را پرورش دهند.
عمر هوشنگ
فردوسی حکیم میگوید : هوشنگ ۴۰ سال حکومت کرد و پس از او تهمورثِ دیوبند پادشاه شد.
عمر خیام در نوروزنامه نوشته است: هوشنگ نُهصد و هفتاد سال پادشاهی راند و دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد و انگبین از زنبور و ابریشم از پیله بیرون آورد و جهان به خرامی بگذاشت و به نام نیک از جهان بیرون شد “.
چهل یا نهصد و هفتاد سال ؟
در ایران باستان نام هر هزاره را به نام , نام آورترین فرد آن هزاره می گماردن, پس گفته حکیم خیام درست است و در اسناد تاریخی بیان نام هوشنگ بیشتر بیان یک دوره است . این دوره آغاز گسترش و شکوفایی بیشتر تمدن ( شهرنشینی ) ایرهاست … در این دوره قلمرو ایرها گسترش یافته و شاهان دیگری هم بودند که زیر فرمان شاه شاهان قرار داشتند. این امر گام بزرگی در زمینهٔ ساماندهی کشور و کشورداری است که از مرز تکجایی گذشته و به مرحله ” چندجایی ” رسیده است. امور کشور از هم تفکیک شده و در جاهای گوناگون دارای مسئولان مختلفند که زیر نظر دولت مرکزی قرار دارند [۷]
هوشنگ در اوستا
یشت ۵ بند ۲۱. برای او هوشنگ پیشدادی بر دامنهٔ کوه هَرا صد اسب نر، هزار گاو، دههزار گوسفند قربانی کرد.
یشت ۵ بند ۲۲. و از او درخواست کرد: «این نعمت را به من بده، ای اردوی سور آناهیتای خوب بسیار نیرومند، تا برترین شهریاری را بر همهٔ کشورها، بر دیوان و مردمان، جادوان، و پریان، فرمانروایان ستمکار، کَویها و کَرَپان بیابند، و دو سوم دیوان مازنی و بدکاران وَرَنی را نابود کنم.»
یشت ۵ بند ۲۳. آن گاه اَردوی سوُر آناهیتا این نعمت را بدو داد، کسی که نعمت را به پارسایی که برای او «زُوهر» نثار آورد و قربانی کند، ارزانی میدارد.
یشت ۹ (قهرمانان برای درواسپا قربانی میکنند):
یشت ۹ بند ۳. برای او هوشنگ پیشدادی بر دامنهٔ کوه هَرای زیبای آفریدهٔ مزدا صد اسب، هزار گاو، ده هزار گوسفند قربانی کرد و «زُوهر» نثار آورد.
یشت ۱۳ (به یاری خوانده فروهرها):
یشت ۱۳. ۱۳۷. ما فروشی هوشنگ پارسا را می ستاییم برای پایداری او در برابر دیوان مازنی و بدکاران وَرَنی و برای پایداری در برابر آزار آفریدهٔ دیو.
یشت ۱۵ (قهرمانان برای وَیُو قربانی میکنند):
یشت ۱۵ بند ۷. هوشنگ پیشداد بر قلهٔ کوه «هَرا» با بندهای آهنین بر تخت زرین، بر بالشی زرین، بر فرشی زرین، با بَرسَم گسترده، با دستهای پر او را ستایش کرد.
یشت ۱۷ (قهرمانان برای اَشی نیک قربانی میکنند):
یشت ۱۷ بند ۲۴. هوشنگ پیشداد بر دامنهٔ کوه هَرای زیبای آفریدهٔ مزدا او را ستایش کرد.
یشت ۱۹ (قهرمانان برای فره قربانی میکنند):
یشت ۱۹ بند ۲۵. فرهٔ کیانی نیرومند بسیار ستودهٔ زبردستِ مراقبِ پُر نیرویِ پُر هنرِ برتر از دیگران را میستایم.
دینکرد هشتم، فصل ۱۳، بندهای ۵-۶ (چهرداد شامل روایت هایی است دربارۀ):
بنیان نهادن قانون و آیین دهقانی برای کشاورزی و پرورش جهان که بر اساس [کوشش] وِیگرَد پیشداد است، و قانون فرمانروایی (دَهیُوبَدیه) برای پاسبانی و ادارۀ آفریدگان که بر اساس [کوشش] هوشنگ پیشداد پایه گذاری شده است.
(دربارۀ) نسب نامۀ هوشنگ، نخستین و طمورث (تهمورث) دومین سرور هفت کشور، و برشمردن نسل ها از آفرینش اصلی تا زمان جم.
منابع:
- پژوهشی در اساطیر ایران، ۱۸۹–۱۹۰
- یشت. یشت ها. pp. جلد۱–ص۱۷۸٫
- – میرجلالالدین کزازی ـ نامهٔ باستان ـ ج یکم ـ رویه ۲۵۲
- تاریخ ایران کمبریج، ۵۳۰
- جستاری چند در فرهنگ ایران،۸۵
- دکتر هوشنگ طالع ـ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران کهن ـ چاپ ۱۳۸۶ ـ سمرقند ـ رویهٔ ۱۲۶
- همان ـ رویه ۱۲۹
- حریریان، محمود. تاریخ ایران باستان. سمت، ۱۳۸۵.
- رجایی بخارایی، احمدعلی. برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی، به کوشش کتایون مزداپور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۱،
- یارشاطر، احسان، و دیگران. تاریخ ایران کمبریج جلد سوم، قسمت اول. مترجم: حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳.
- بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. ویراستار: کتایون مزداپور. تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۸۶.