سرشت بودا در آیین بودای هندی
حتى در لایه هاى اولیه متون بودایى که تا کنون باقى مانده اند، بودا را به طرق مختلف نشان داده اند. برخى عبارات، او را کسى مى دانند که استادانه به سؤالاتى که به او عرضه شده، پاسخ مى دهد، یا با پاسخگویى به سؤالات و یا با بیان علت عدم پاسخگویى. بى گمان این عبارات طرح شده بودند تا بودا را مظهرى از مظاهر خرد نشان دهند که مى توان بینش تحلیل گر و دقیق او را نمونه و الگوى کسانى دانست که در جستوجوى رسیدن به فهم درست اند. بودا را نمونه اى از فضیلت نیز دانسته اند، که بدون آسیب رسانى به دیگر موجودات زنده به هنر زندگى در این جهان دست یافته و علاقه وى به رفاه همه اشیاى زنده اطراف خود بى نظیر است. در مقابل این عبارات پراکنده که بودا را فردى برجسته قلمداد مى کنند، عبارات دیگرى هستند که او را معجزه گرى فوق بشرى مى دانند که مهارت فنون یوگایى به او قدرتى بخشید تا در یک چشم به هم زدن صدها کیلومتر را بپیماید، خود و شاگردانش را در آسمان سیر دهد، اندیشه هاى درست مردمان دیگر را بداند، گذشته و آینده را وارسى کند، جراحت هاى عمیق را تنها با نگاه به آنها شفا دهد، و حیوانات وحشى و خطرناک را تنها با صحبت آرام رام کند.
بعضى از متون او را به گونه اى نشان مى دهند که از شاگردانش مى خواهد تا درباره هر آن چه مى گوید از او سئوال کنند و هیچ چیز را به خاطر نفوذ و اقتدار او نپذیرند; در عبارات دیگر، او کسى است که حتى خردمندترین و فاضل ترین خدایان نزد او مى آیند تا اسرار ژرف گیتى را با کلماتى روشن براى آنان بیان کند. با وجود تنوع مطالب گفته شده درباره بودا در متونى که بوداییان آنها را معتبر مى دانند، عجیب نیست که یکى از نکاتى که درباره آنها مناقشات چشمگیرى بوده سرشت خودِ بودا است. نزد برخى از فیلسوفان بودایى بحث درباره سرشت بودا به همان اندازه مهم بود که بحث درباره سرشت خدا نزد الاهیدانان سنت هاى خدا پرستانه.
قدیمى ترین سند موجود درباره مباحثات درباره سرشت بودا، اثرى است به نام کَتهاوَتّهو آن را نوشته است. این رساله بالغ بر دویست موضوع را بیان مى کند که بیشتر آنها مباحثات داخلىِ بوداییان، و بسیارى هم مربوط به سرشت بودا است. براساس این متن، برخى بوداییان قائل به این نگرش اند که بودا همیشه در تمام فضا پر است و قدرت آن را دارد که به دلخواه تمام قوانین طبیعت را به حالت تعلیق در آورد; دیگران مى گفتند بودا تنها در جایى حضور دارد که بدن او هست و تمام قوانین طبیعى او را احاطه کرده است، همانگونه که دیگر موجودات زنده را.
آنان که بودا را موجودى جاودان و سارى و جارى در همه جا مى دانستند ادعا مى کردند که بوداى بشرى صرفاً ظهورى در شکل بشر بود که براى هدایت بشر ظاهر شد. آنان ادعا مى کردند که این تجّسم، نیاز واقعى به غذا و سرپناه و دیگر مایحتاج هاى مادى زندگى نداشت، بلکه او چنین هدایایى را از مریدان مى پذیرفت تا آنان به فوائد بخشش پى ببرند. علاوه بر این، مى گویند که این تجسم کاملاً فاقد هر گونه ویژگى روانى و جسمانىِ ناخوشایندِ یک انسان بود و هرگز بر این قصد نبود که بر تعلیم مردم درباره چگونگى پرورش فضیلت و رسیدن به نیروانه نظارت کند. عده اى دیگر از بوداییان به کلى این بینش را درباره بودا رد کردند و گفتند که او انسانى فانى بود; درست همانند همه دیگر موجوداتِ میرا، الاّ اینکه در میان قلمرو محدودِ موضوعاتى که او به آنها معرفت داشت، این موضوع مهم بود که چگونه مى توان به آرامش و شادى پایدار رسید. این موضوع بیش از هزار سال در هند مورد نزاع بود، در حالى که برخى از اعضاى جنبش یوگاچاره بودایى گفت که تمام امور خاصِ مربوط به آگاهى فردى صرفاً بخشى از یک یگانه و خودآگاهى عام، هستند که او آن را خرد بودا نام نهاد.
موضع رتنه کرتى ممکن است نتیجه منطقى نظریه اى باشد که نخستین بار در کتهاوتّهو به آن اشاره شد، یعنى کسى که با کسب یک ویژگى به نام بیدارى (بودى)،) خوانندش، در همه موجودات زنده موجود است. از این رو این ظرفیت، همه موجودات زنده را بودا یا لااقل در آستانه بوداشدن مى سازد. به واسطه این نگرش که هر موجود ذى شعورى خصلت جوهرى یک بودا را داراست، حتى اگر دیگران به طریقى این جوهر را از نظرها بپوشانند، این امر گامى کوتاه به سوى این نگرش بود که همه موجودات ذى شعور در ذات خود یکسان اند و لذا یک موجود فى الواقع با دیگرى متفاوت نیستند. این مسئله که آیا درجات بوداگى یا مقامات مختلف بودها وجود دارد، ارتباط تنگاتنگى با نزاع بر سر سرشت ذات بودا داشت. تیسّه مُگَّلى پوتّه گفته بود که بودابودن فقط رهابودن از توهم است، و انسان یا رهاست یا نیست; درجات رهایى و آزادى متصور نیست. متفکران دیگر این نظر را برگزیدند که گرچه اساساً همه موجودات در طبیعتِ خود بودایند امّا، آنان ذات خود را تا میزان مختلفى بروز مى دهند، و بنابراین مى توان از درجات بوداگى سخن گفت.