نقش دین در مناسبات ایرانیان پیش از اسلام با جوامع دیگر

 در جهان باستان دین یکی از ارکان مهم و سرنوشت ساز در تقریباً همه جوامع شناخته شده و حتی اقوام و قبایل پراکنده بوده است. از آنجایی که دین و اعتقادات انسانها به ویژه در گذشته های دور مبتنی بر اندیشه های اقتصادی بوده است، بر این اساس عناصر طبیعی مانند آب، زمین، خورشید و نیز ماه و ستارگان و جانوران مورد احترام و پرستش بوده اند. نام این عناصر تا به امروز بر انسانها نهاده شده و این شیوه کماکان معتبر است، بی آنکه گیاهان، گلها، جانوران و کرات آسمانی مورد پرستش قرار گیرند. مشترکانی چند از این دست در میان اقوام و ملل قدیمی وجود داشته است، بی آنکه فواصل جاپولونغرافیایی و خاستگاه اقلیمی و تعلق نژادی آنان نقشی در این زمینه داشته باشد. در بابل یکی از ارباب انواع مورد پرستش بابلیان «شمس» (Samas) خدای آفتاب بوده است که همطراز آن در ایران «میثرا» (Mithra’s) را می توان نام برد که معرف هر دو آنها در هر دو فرهنگ کرۀ فراوان خورشید بوده است. هر دو رب النوع خدایگونه «عدالت»، عهد و پیمان و میثاق، خیر و شفا نیز بوده اند. در یونان «اپولون» خدایگونه آفتاب را می توان نام برد. اپولون (Appollon) را یونانیان در هلیوس (Helios) که به معنای خورشید و همزمان مأمور هدایت گردونه خورشید یا آفتاب است، می شناختند. در مصر باستان این ارباب انواع در سه خدایگونه تبلور می بافتند، یکی «رع» (Ra’) اراده کننده پرتوافشانی خورشید از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب، دیگری «حوروس» (Huros) رب النوع خورشید طالع که تابیدن آفتاب در بامداد در ارادۀ او بود و سومی «ازیریس (Osiris) خدایگونه خورشید غارب بود که افول یا غروب این کرۀ فروزان در شامگاه را او اراده می کرد. آنگاه که یونانیان ایران را تسخیر و دولت دویست و سی سالۀ هخامنشیان را سرنگون کردند، با کوچاندن یونانیان به ایران و برپا داشتن معابد یونانی به این نتیجه رسیدند که پرستش مهر (میترا، میثرا) در ایران چیزی جز اپولون ستایی در یونان نیست و حتی ساختار اندرون معابد هر دو رب النوع به یکدیگر بسیار شبیه و حتی همانند است.

میترا به عنوان خدایگونه ای قدرتمند که به نظامیان نیرو جهت مصاف با دشمنان ارزانی می کرد و پیروزی بر آنان را میسر می نمود، همراه با سربازان ایرانی به میان رومیان برده شد. گسترش آیین میترا همراه با شتابی کم نظیر موجب برپاداشته شدن معابد مهرپرستی در روم باستان شد و در مناطقی که تحت انقیاد رومیان بود مانند نواحی ژرمنی، شمال آفریقا و سوریه در بین النهرین پرستشگاههای مهرستایی به وجود آمدند. رومیان نیز همانند ایرانیان میترا را خدایگونه ای بزرگ، نیرومند و پیروزی بخش می دانستند و به او لقب خورشید شکست ناپذیر (Sol invictus) داده اند. عظمت میترا در نظر رومیان به اندازه ای بود که قیصران روم این رب النوع را به عنوان «خدای امپراطوری روم» احترام می کردند (Bertholet, A. 1976, 556).

 یکی دیگر از خدایگونه های ایرانی «آناهیتا» (An-ahita) الهه باروری، آفریننده باران و ارزانی دارندۀ نعمت و محصولات خوب است و به معنای «پاک، بدون لکّه و حتی باکره است». آناهیتا ریشه در فرهنگ آریاییهای هند دارد و در زبان سانسکریت «آناسیتا» (An-asita) با همان معانی و قلمرو اقتدار الهه آناهیتای ایرانی است.اناهیتاهمطراز با این الهه ایرانی، ربه النوع ایشتار (Istar) در بابل قدیم است که بابلیان معابد باشکوهی برای این الهه برپا داشته و آفریننده نعمت، باران و تندرستی برای آنان بود. در عیلام باستان عملکرد و اقتدار آناهیتای ایرانی در دو الهه متبلور بود یکی «شالا» (Sala) ربه النوع باران، افزونی حاصل، حافظ زمینهای کشاورزی و زدایندۀ آفات است و دیگری «پی نیکر» (Piniker) که خدایگونه باروری و قلمرو اقتدارش در جهان جانوران و آدمیان دانسته شده است که نسل انسانها و جانوران را سالم و بی عیب نگهدارد و به انسانها فرزندان هوشیار داده و جانوران را که یکی از بزرگترین پایگاههای اقتصادی عیلامیان بودند حفظ کرده و افزونی آنان را به وسیلۀ تولیدمثلشان استمرار بخشد. در یونان باستان آفرودیتها (Aphroditen) الهه های زیبایی، عشق و ظرافت و طراوت، و ایرلیس (Iris) خدایگونه رنگین کمان و آفریننده باران، هم سنگ با آناهیتا، ایشتار، شالا + پی نیکر دانسته شده است. در مصر باستان «ایزیس» (Isis) ربه النوع زیبایی، باران، نعمت، برکت و محصول و تندرستی و شادابی همانند خدایگونه های نام برده بالا در بابل، عیلام و یونان بوده است.

اهورامزدا

«ایزیس» در واقع خواهر «ازیریس» و همزمان همسر وی معرفی شده است. دین شناسان «آناهیتا»ی ایرانی را مادر «میترا» می دانند. به این ترتیب وقتی محققان ترکیب خدایان و قلمرو اقتدار آنان را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند، به این نتیجه می رسند که ارتباطات انسانها در جهان باستان پی آمدهایی سرنوشت ساز از جمله پی آمدهای فرهنگی – دینی داشته است. گفتنی است که در میان ارباب انواع دیگر نیز همین قاعده صادق است که می توان «اهورامزدای» ایرانی را همطراز با ازیریس («زئوس» (Zeus) و اهریمن ایرانی را برابر «هادس» (Hades) در یونان دانست. دو رب النوع آخر یعنی اهریمن ایرانی و هادس یونانی به جهان ظلمت تعلق داشته و آفریننده مرگ، جهل، بیماری و آفات می باشند. در بابل بعل (Ba’l) و در مصر پتچ (Ptah) همطراز با اهورامزدا و زئوس می باشند. زروان (Zurvan) رب النوع زمان در ایران بسیار قدیم برابر کرونوس (خرونوس = Khronos) در یونان باستان و زروان آ – کرانه (Zurvan a-karana) یعنی زمان لایتناهی در ایران همانند خرونوس آ – پیروس (زمان بی پایان، Khronos a-Peiros) به مفهوم نامحدود بودن قلمرو کرونوس یا زمان بی انتها می باشد. (کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، ۱۳۱۳). بدیهی است موارد و نمونه های بی شمار دیگری نیز را می توان برشمرد که همۀ آنها حکایت از ارتباطات فرهنگها و شباهتها و همانندهای انکارناپذیر در عرصه اعتقادات مردمان جهان باستان است.


منابع نوشته:
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان، اثر دکتر اردشیر خدادادیان
وبسایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ