نقش دین در عوامل اخلاقی تمدن / ویل دورانت
الحاد در نزد ملتهای اولیه
اگر دین را به معنی «پرستش نیروهای برتر از طبیعت» تعریف کنیم، از همان ابتدای بحث باید این نکته را در نظر بگیریم که بعضی از ملتهای اولیه، ظاهراً، هیچگونه دینی نداشتهاند. بعضی از کوتولههای افریقایی (پیگمهها) هیچ نوع عبادت و شعایر دینی ندارند و، در نزد آنان اثری از توتم و بتها و خدایان دیده نمیشود، مردگان خود را بدون هیچ تشریفات به خاک میسپارند و هرگز به فکر آن نمیافتند؛ اگر به گفتههای سیاحان گوش بدهیم – که البته خالی از مبالغه هم نیست – این طوایف، در میان خود، حتی خرافاتی هم ندارد. کوتولههای کامرون فقط به خدایان شر عقیده دارند و هرگز در صدد آن نیستند که با اجرای اعمالی این خدایان را راضی نگاه دارند، چه به نظر آنان این کارها در جلب رضایت خدایان هیچ تأثیری ندارد. قبیله وداه، در جزیره سیلان، به خدایان و جاودانی روح عقیده دارند، ولی برای این خدایان نه عبادتی انجام میدهند و نه قربانیی میکنند؛ هنگامی که از آنان درباره خدا سؤال شود، با حیرتی، نظیر آن که به یک فیلسوف عصر جدید دست میدهد، میگویند: «آیا بر تخته سنگی است، یا بر تپهای از تپههای موریانه، یا روی درختی؟ من که هرگز او را ندیدهام!» هندیشمردگان امریکای شمالی تصور خدایی را دارند، ولی به پرستش او نمیپردازند و، همچون اپیکور، خدا را دورتر از آن میدانند که به کار انسان کاری داشته باشد. یک هندیشمرده از قبیله آبیپون کلمهای گفته که ممکن است باعث شگفتی فیلسوفی شود؛ وی گفته است که: «پدران و نیاکان ما، که همیشه میخواستند بدانند که دشت و صحرا آب و علف کافی برای حیواناتشان دارد یا نه، عادت کردهاند که، جز به سطح زمین، به جای دیگر کاری نداشته باشند. آنان هرگز به این اندیشه نیفتادهاند که در آسمانها چه میگذرد و آفریننده و فرمانروای ستارگان کیست.» هر وقت از یک اسکیمو سؤال شده است که زمین و آسمان را که آفریده است، وی جواب داده که: «من در این باب اطلاعی ندارم.» کسی از یکی از افراد قبیله زولو پرسید که: «تو پیوسته میبینی که آفتاب طلوع و غروب میکند و درخت میروید، آیا میدانی این کارها را چه کسی انجام میدهد؟» و او در جواب گفت که: «هرگز! ما این چیزها را میبینیم ولی نمیدانیم از کجا آمده است؛ به نظر میرسد که آنها از پیش خود درست شده باشد.»
با وجود این، مطالبی که ذکر کردیم جزو حالات نادر است، و این اعتقاد قدیمی که دین نمودی است که عموم افراد بشر را شامل میشود، با حقیقت توافق دارد. این قضیه، در نظر شخص فیلسوف، یکی از قضایای اساسی تاریخ و روانشناسی به شمار میرود؛ او به دانستن این نکته قانع نمیشود که همه ادیان از مطالب لغو و باطل آکنده است، بلکه به این مسئله توجه دارد که دین از قدیمالایام با تاریخ همراه بوده است. آیا منبع این تقوایی که به هیچوجه از دل انسان زدوده نمیشود در کجا قرار دارد؟
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما