مرقونیان‌

مرقیون‌ کیست‌؟
-۱- مرقیون‌ در سینوپ‌ ، واقع‌ در نزدیکی‌ آنکارا ، زاده‌ شد و حدود سال‌ ۱۶۰ میلادی‌ درگذشت‌. مرقیون‌ به‌ دو خدا اعتقاد داشت‌: خدای‌ صاحب‌ عدل‌ عهد عقیق‌ و خدای‌ صاحب‌ فضل‌ عهد جدید. وی‌ خدای‌ صاحب‌ فضل‌ را بر خدای‌ صاحب‌ عدل‌، رجحان‌ می‌نهاد. مرقیون‌ دو کتاب‌، یکی‌ به‌ نام‌ انجیل‌ و دیگری‌ به‌ نام‌ تناقضات‌، براساس‌ انجیل‌ لوقا و نامه‌های‌ قدیس‌ پولس‌ نوشته‌ بوده‌ است‌. پیروان‌ مرقیون‌، با داشتن‌ کلیسای‌ خاص‌ خود، تا سده‌ی‌ دهم‌ میلادی‌ در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ آن‌ روزگار پراکنده‌ بودند. 

مرقیون‌ به‌ روایت‌ شهرستانی‌
-۲- بنا به‌ گفته‌ شهرستانی‌: «اصحاب‌ مرقیون‌، دو اصل‌ قدیم‌ متضاد را اثبات‌ کرده‌اند: یکی‌ از آن‌ دو: نور و دیگری‌: ظلمت‌. و اصل‌ سومی‌ را اثبات‌ کرده‌اند و آن‌ معدل‌ جامع‌ است‌ و آن‌ سبب‌ آمیزش‌. چون‌ ] دو چیز [ متنافر متضاد، جز به‌ جامع‌، نمی‌آمیزند. و گویند جامع‌ در مرتبه‌ از نور فروتر و از ظلمت‌ برتر است‌، و از اجتماع‌ و امتزاع‌ ] آن‌ دو [ این‌ جهان‌ به‌ وجود آمده‌ است‌.
برخی‌ از آنها گویند: آمیزش‌ میان‌ ظلمت‌ و معدل‌ واقع‌ گردید، چون‌ ان‌ به‌ ظلمت‌ نزدیکتر بود. ظلمت‌ با جامع‌ در آمیخت‌ تا بدان‌ خوش‌ شود و از لذات‌ و لذت‌ ببرد. پس‌ نور، به‌ سبب‌ رحمت‌ ] خود [ نسبت‌ معدل‌ جامع‌ سلیم‌، گرفتار در شبکه‌ی‌ ظلمت‌ رجیم‌، روحی‌ مسیحی‌، و آن‌ روح‌اللّه‌ و پسر اوست‌، فرستاد، تا او را از بندهای‌ شیاطین‌ رهایی‌ دهد. پس‌ کسی‌ که‌ از او (یعنی‌ از مسیح‌) پیروی‌ کند و با زنان‌ نزدیکی‌ نکند و از گوشت‌ چرب‌ پرهیز کند، رها می‌شود و نجات‌ می‌یابد، و کسی‌ که‌ با او مخالفت‌ کند زیان‌ می‌بیند و هلاک‌ می‌شود.

-۳- گویند: معدل‌ را اثبات‌ کردیم‌، چون‌ نور، که‌ خدای‌ تعالی‌ است‌، بر او روا نیست‌ با شیطان‌ درآمیزد، و نیز دو ضد به‌ طبع‌ از هم‌ می‌گریزند و به‌ ذات‌ و نفس‌ مانع‌ یکدیگرند، پس‌ چگونه‌ اجتماع‌ و امتزاج‌ آن‌ دو جایز باشد؟ پس‌ گریزی‌ نیست‌ از معدلی‌، که‌ فروتر از نور و برتر از ظلمت‌ باشد و امتزاج‌ بدو انجام‌ بگیرد و این‌ خلاف‌ چیزی‌ است‌ که‌ مانویان‌ می‌گویند و اگر چه‌ مرقیون‌ پیشتر بوده‌ است‌.

-۴- و همانا مانی‌ مذهبش‌ را از او گرفته‌، و معدل‌ با او مخالفت‌ کرده‌ است‌ و آن‌ نیز خلاف‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ زردشت‌ گفته‌ است‌، چون‌ او تضاد میان‌ نور و ظلمت‌ را اثبات‌ می‌کند و معدل‌ را، چون‌ حاکمی‌ بر دو خصم‌ و جامع‌ میان‌ دو متضاد، اثبات‌ می‌کند: روا نیست‌ که‌ طبع‌ و گوهرش‌ از یکی‌ از دو ضد باشد، و او خدای‌ عزوجل‌ است‌، که‌ ضد و نظیری‌ ندارد.

-۵- محمدبن‌ شبیب‌ از دیصانیان‌ روایت‌ کرده‌ که‌ آنها پندارند که‌ معدل‌ انسان‌ حساس‌ دراک‌ است‌، چون‌ او نه‌ نور محض‌ است‌ و نه‌ ظلمت‌ محض‌. و از آنها حکایت‌ کرده‌ است‌ که‌ ازدواج‌ را و هر چه‌ را در آن‌ نفعی‌ برای‌ بدن‌ و روح‌ باشد، حرام‌ می‌دانند و از ذبح‌ حیوان‌، به‌ سبب‌ زنجی‌ که‌ در آن‌ است‌، پرهیز می‌کنند.
4-۶- از گروهی‌ از ثنویه‌ حکایت‌ شده‌ است‌ که‌ نور و ظلمت‌ همیشه‌ زنده‌ بوده‌اند، جز این‌ که‌ نور حساس‌، عالم‌ و ظلمت‌ جاهل‌، کور است‌، و نور حرکتی‌ درست‌، راست‌ و ظلمت‌ حرکتی‌ نادرست‌، تند و ناراست‌ انجام‌ می‌دهد. در حالی‌ که‌ آن‌ دو چنان‌ بودند، یکی‌ از همامه‌های‌ ظلمت‌ به‌ حاشیه‌ای‌ از حاشیه‌های‌ نور هجوم‌ برد و نور قطعه‌ای‌ از آن‌ را، به‌ جهل‌، نه‌ به‌ قصد و علم‌، بلعید، مانند طفلی‌ که‌ میان‌ اخگر و خرما فرق‌ نگذارد، و آن‌ سبب‌ آمیزش‌ ] نور و ظلمت‌ [ بود. پس‌ نور اعظم‌ تدبیر کرد، پس‌ این‌ جهان‌ را ساخت‌ تا آنچه‌ را از نور با آن‌ آمیخته‌ رهایی‌ دهد. نور اعظم‌ جز بدین‌ تدبیر نمی‌تواند نور را رهایی‌ دهد».
منبع

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ