مانی – بخش اول

الف ) نام مانی :  

زادروز۲۱۶ میلادی
روستای مردینو در اطراف تیسفون
درگذشت۲۷۶ میلادی
ایران
جندی شاپور
محل زندگیتیسفون, بابل
ملیتپارتی
نام‌های دیگرماناگ، مانا
پیشهپیامبر، عارف، نگارگر، نویسنده
سال‌های فعالیتقرن سوم میلادی
لقبپیامبر نقاش
دورهاشکانیان و ساسانیان
مذهبگنوسی, الخسائی و مانوی
مکتبثنوی گنوسی
آثارشاپورگان، رازان، ارژنگ، کوان، گنج زندگان، انجیل زنده
والدینفاتک همدانی و مریم کمسرگانی

 

   نام واقعی او را نمی دانیم، بی تردید «مانی» نام مستعار اوست، همانند نامهایی مانند تنسر (Tansar)، روحانی صدر ساسانی که اندیشه های دینی او با ضربات شمشیر اردشیر پاپکان بهم پیوستند یا به سخن دیگر درهم آمیختند و حکومت ساسانی را به وجود آوردند و نیز کرتیر (Kartir) رئیس انجمن مغان (مگوستان -Magavastan ) و به قول خود او مربی هفت پادشاه ساسانی از اردشیر یکم (پایکان) به عنوان نخستین شهریار و بنیانگذار سلسله فوق و تا نرسی (نرسه -Narseh ) هفتمین پادشاه این سلسله.

در واقع کرتیر به معنای «قاطع»، «بلامنازع» و به درستی «برنده» است و این مفهوم توانایی و عملکرد شخص مزبور را می رساند و چنین نامی به واقع برازنده اوست.نام «مانی» در زبانهای کهن ایرانی می تواند از دو ریشه مشتق شده باشد، یکی از ریشه «Man» به معنای «ماندن» و به این ترتیب مانی به معنای «ماندگار»، «جاویدان» و «فناناپذیر» … می تواند باشد و یا از ریشۀ «Man» به معنای «اندیشیدن» و در این صورت واژه و همزمان نام مانی به معنا و مفهوم «اندیشمند» و «صاحب نظر» است.

بی هیچ تردیدی تاریخ و عرصه فرهنگ جهان باستان صورتگری به زبردستی، دقت و هوشیاری مانی را به خود ندیده است.

با توجه به تخصّص و تواناییهای مانی، در زبانها و فرهنگهای گوناگون، همه مانی را هنرمندی کم نظیر از جمله در عرصۀ نقاشی و تصویرگری دانسته اند. در منابع عربی او به «مانی النقّاش» و در زبان فارسی به «مانی صورتگر» و در زبان آلمانی به «مانی نقاش، Mani der Maler» و نیز در زبان انگلیسی به «مانی نقاش، Mani the Painter » معروف و شناخته شده است. شاعران و هنرمندان باذوق ایرانی در آثارشان او را نقاش و یا به سخن دیگر صورتگری برخاسته از سرزمین چین می دانند که صورتگر بودن مانی درست است، ولی چینی بودن وی درست به نظر نمی رسد :

           صورتگر نقاش چین، رو صورت یارم ببین
                                                     یا صورتی برکش چنین یا ترک کن صورتگری

به قول گئوویدنگرین[۱] دین شناس[۲] معاصر و مؤلف کتاب«مانی و مانویت[۳]» بر این باور است که مانی در آن حد از توان صورتگری بود که چهرۀ هر انسان، منظره ای از طبیعت و یا رودخانه، درخت و جویبار و یا هر منظره دیگر را در کوتاه ترین زمان ممکن به زیبایی و اصالت و برابری همان منظره یا شخص یا هر چیز دیگری که مورد نقاشی قرار می گرفت را به تصویر می کشیده است. ویدنگرین بر این باور است که با استناد به منابع تاریخی و گزارشاتی که دربارۀ مانی روایت شده است، وی بر روی پرده ای به بلندی افزون بر دو متر از بالای آن پرده تا منتهاالیه پایین پرده خطی می کشیده است که در صورت کشیدن تار یا نخ زیر خط کشیده شده توسط مانی به بیرون از پرده، خط مانی نیز محو می شده است. مانی به همین استناد می توانسته است دایره ای به شعاع پنج ذراع ترسیم کند که هیچ پرگاری چنین دقتی را نداشته است. مانی بر دانشهایی چون فلسفه، زبان شناسی، پزشکی، موسیقی، جامعه شناسی، الهیات و … اشراف و تسلط کامل داشته است. اطلاعات او در عرصه ادیان باستانی به این شرح بوده است : او از یک موبد طراز اول ساسانی دربارۀ دیانت زرتشت به مراتب بیشتر می دانسته است، کما اینکه این قبیل روحانیان صدر ساسانی در مباحثات دینی، مانی شکست می خورده اند. مانی از کاهنان برجسته، معابد بودایی خیلی بیشتر دربارۀ کیش و آیین بودا آگاهی داشته و این دسته از کاهنان منتفذ و صاحب نظر در مباحثاتشان با مانی، عقب نشینی می کرده اند. همین طور مانی صورتگر درباره دیانت حضرت عیسی مسیح (ع) از کشیشان عالی مقام کلیساهای مسیحی اطلاعات گسترده تر و عمیق تری داشته است و این قبیل کشیشان کمتر به خود اجازه می داده اند که دربارۀ آیین مسیح (ع) با مانی وارد بحث و مجادله شوند. به قول استناد من پروفسور کارستن کلپه[۴] در دانشگاه برلین کشور آلمان : هرچند مانی بیش از شصت سال زندگی نکرد، ولی بیش از شصت انسان دانش آموخت و اندوخت. بنا به محتوای پاره ای منابع تاریخی و روایات گوناگون از جمله مستندات یونانی، بابلی، چینی و سریانی، مانی بر تقریباً همۀ دانشهای روزگار خود اشراف داشته و این دانشها را همراه با تحلیل و ارزیابی عالمانه، محققانه و کارشناسانه هم خود می آموخت و هم به دیگران می آموخت. در خلال بررسی شخصیت و ابعاد این شخصیت به ویژگیهای این چهره تقریباً بی نظیر در تاریخ ایران باستان در زمینه های فکری، علمی، هنری و فرهنگی خواهیم پرداخت.

 ب ) نگاهی به زندگی مانی :

   مانی در سال ۲۱۶ میلادی مقارن واپسین روزهای زمام داری اردوان پنجم[۵]، آخرین شهریار سلسله اشکانی از پدری ایرانی و همدانی الاصل به نام پاتک (فاتک، فاتیک، پاتیک)[۶] و از مادری به نام ماریا[۷] (مریم) که از شاهزادگان اشکانی دانسته شده است به دنیا آمد. زادگاه مانی متفاوت گزارش شده است، ولی او در روستای مردینو[۸] در حومۀ بابل و در منطقۀ کوت که برخی آن را همان ناحیه کوت العماره کونی در عراق در بخش غربی بین النهرین قدیم، می دانند، پا به عرصۀ وجود نهاد. پدر مانی علیرغم ایرانی بودنش گویا به دیانت بابلیان بود و مادر او را پیرو آیینی آمیخته از مسیحیت و یهودیت گزارش کرده اند. در واقع این اصل را باید پذیرفت که مسئله و موضوع دین در عصر حاکمیت ۴۷۶ ساله اشکانیان از ۲۵۰ پیش از میلاد مسیح (سال تأسیس دولت خودمختار پارت در شمال شرق ایران) تا سال ۲۲۶ میلادی سال (تأسیس حکومت ساسانی) از حساسیت چشمگیر و قابل توجهی برخوردار نبوده است. بدیهی است که این وضعیت با روی کارآمدن ساسانیان دیگر پایدار نماند و حکومت دینی ساسانی که آمیخته ای از دین و سیاست بود به تسامح و تساهل دینی اشکانیان پایان داد. زادگاه مانی را معدود پژوهشگرانی نیز ناحیه ای به نام «نارکوتا»[۹] نوشته اند که در آثار و نوشته های تاریخی و جغرافیای تاریخی شناخته شده نیست و با توجه به بخش آخری این نام، می توان آن را ناحیۀ «کوت»[۱۰] یا همان «کوت العماره» دانست.

    پدر مانی در محل فوق الذکر یعنی در ناحیۀ مردینو دارای املاک و باغستانهایی بوده و پیوسته فصولی از سال را به ویژه در بهار و تابستان در آنجا سپری می کرده است و به اصطلاح منطقه ای ییلاقی به شمار می آمده و خانوادۀ پاتک ماههایی از سال را در آنجا به سر می برده است.

    آن گونه که در منابع تاریخی آمده است و ویدنگرین دین شناس برجسته سوئدی آن را مورد مطالعه، بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است، پدر مانی نسبت به دیانت پدران خود وفادار مانده و به اماکن مذهبی و در اینجا و در این مورد ویژه به معابد آن سامان یعنی بابل توجه ویژه داشته است و پیوسته در تأمین نیازهای مالی این اماکن و سایر تأسیسات و تشکیلات دینی، با گشاده دستی پیش قدم بوده است.

    پاتک هر شامگاه همزمان با غروب آفتاب به معبد محل سکونت خود که یکی از معابد مهم و برجستۀ آن سامان بوده است، رفته و بتها را برانداز کرده و عبادت لازم و مرسوم و مراتب احترام نسبت به خدای گونه ها را به جای می آورده است.

    در یکی از این روزها پاتک صدایی را از یکی از زوایای معبد شنید که باو چنین می گفت : « ای پاتک می مخور و با زن در نیامیز». پاتک نتوانست پی ببرد که این صدا از کجا و چه کسی است که این گونه به او هشدار می دهد. روز بعد نیز همین وضعیت تکرار شد و تنها یک اندرز به آن افزوده گردید، بدین مضمون «ای پاتک می مخور، با زن در نیامیز و گوشت نیز مخور» پاتک از شنیدن و تأکید به این توصیه در شگفتی فرو رفت و به هنگام بازگشت به خانه اش، آن را با همسر خود در میان گذاشت و از او راهنمایی، نظر و کمک خواست. ماریا (مریم) همسر پاتک به او چنین گفت : ای مرد اگر این پندها و توصیه ها سودمند است و چنانچه خلاف آن را مرتکب شوی، گناه تلقی شده و در نزد خدایان گناهکار قلمداد می شوی، این را بدان که تو همۀ این گناهان سه گانه را مرتکب شده ای یعنی هر شراب خورده ای، هم ازدواج کرده ای و هم گوشت خورده ای، پس از تو توبه نیز پذیرفته نمی شود، تنها یک راه برای تو باقیمانده است و آن این است که به فرزندت بفهمانی و تأکید کنی که این گناهان را مرتکب نشود.

    به این ترتیب به زودی این توصیه ها به مانی پسر پاتک و مریم منتقل شد و مانی نیز که هنوز به سن طفولیت بود ولی فوق العاده هوشیار با گوش جان سخنان پدر را شمید و آن را خالصانه و خاضعانه دنبال کرد و دقیقاً به اجرا درآورد و تعالیم خود را در آینده نه چندان دور بر آن اساس بنیان نهاد. مانی به هنگام طفولیت کودکی هوشیار، کنجکاو و با پشتکار روایت شده است. براساس منابع سرپانیان با توجه به اینکه پدر مانی از تمکّن مالی قابل توجهی برخوردار بود، به همین دلیل پاتک می توانست از همۀ امکانات لازم اعم از اهل فضیلت و کمال و هم از منابع فرهنگی و علمی بهره گرفته و به مانی علوم زمان را بیاموزد و چنین نیز شد، زیرا مانی در نوجوانی و جوانی سرآمد چهره های آن روزگار شده بود و به زودی اقدام به تألیف و تصنیف آثار ارزشمندی شد که به آن اشاره خواهیم کرد و تأثیرات این آثار را بر سرنوشت شخص مانی و تعالیم او مورد بررسی قرار می دهیم. از سویی توان، ذوق و استعداد مانی در همین آثار و روایات کم نظیر و مافوق انتظار و تصور معرفی شده است.

 


[۱]  . Geo Widengren.
[۲]  . Religions historiker.
[۳]  . Mani – und Manichaismus.
[۴]  . Prof. Dr. Dr. Carsten Colpe.
مانی در سال ۲۱۶ میلادی به دنیا آمد و در شصتمین سال زندگی اش در سال ۲۷۶ میلادی مقارن روی کار آمدن بهرام دوم ساسانی اعدام شد.
[۵]  . Artabanos V.
[۶]  . Patik, Fatik, Fatak …
[۷]  . Maria (Maryam).
[۸]  . Mardino.
[۹]  . Narkuta.
[۱۰]  . Kut.

منابع نوشته:
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان، اثر دکتر اردشیر خدادادیان
وبسایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها