چرا عصر تاریکی، تاریک نبود؟

قرن های بعد از سقوط امپرطوری روم در ۴۷۶ ب.م، به عصر تاریکی معروف است. اما آیا واقعا این عصر تاریک بود؟ با تاریخ ما همراه شوید تا به شما بگوییم چرا عصر تاریکی، تاریک نبود؟

 

۱.ایده عصر تاریک توسط دانشمندان متعصب نسبت به روم باستان! 

در سال های پس از ۴۷۶ ب.م، اقوام مختلف آلمانی، امپراطوری روم سابق در غرب ( شامل اروپا و آفریقای شمالی) را فتح کردند و سنت های روم باستان را کنار زدند.

درحالی که نوآوری هایی مثل بتن روم از بین رفت و میزان سواد در اوایل قرون وسطی به اندازه روم باستان بالا نبود، ایده عصر تاریکی از طرف دانشمندانی مثل پتارچ مطرح شد، که روم و یونان باستان را به عنوان اوج موفقیت بشری میدانست. بنابراین آنها این دوره را به عنوان یک دوره بی نظمی و تاریکی در نظر گرفتند که در آن هیچ رهبر بزرگی ظهور نکرد، هیچ دستاورد علمی حاصل نشد و هیچ کا هنری بزرگی صورت نگرفت.


۲.جایگزینی کلیسا به عنوان نیروی قدرتمند اروپا!

در نبود روم، اروپا در قرون وسطی، فاقد پادشاهی یا ساختار سیاسی دیگر به عنوان یک نیروی متمرکز (به استثنای دوره کوتاه پادشاهی شارلمان) بود. در عوض کلیسای قرون وسطایی به قدرتمند ترین نهاد اروپا تبدیل شد.

پادشاهان، ملکه ها و دیگر حکام ، در اوایل دوره قرون وسطی، بیشتر اقتدار و قدرتشان را از ارتباط با کلیسا بدست آوردند. پیدایش یک مقام پاپی قدرتمند، که با سلطنت گرگوری کبیر ( پاپ از ۵۹۰ تا ۶۰۴) شروع شد، نشان داد که پادشاهان اروپایی برخلاف امپراطوری روم، قدرت را به طورکامل در دست بگیرند. این ایده محدودیت در قدرت سلطنتی، تا قرون وسطی ادامه یافت و بر مرحله های مهمی مثل پارلمان انگلیس تاثیر گذاشت.


۳.توسعه رهبانیت و پیامدهای آن بر ارزشها و نگرشهای غربی!

سلطه کلیسا در طول قرون وسطی باعث شد دانشمندان ، این دوره راه “دوره تاریکی ” نامگذاری کنند، و معتقد بودند روحانیون پیشرفت های فکری را به نفع خداترسی مذهبی، سرکوب می کردند.و اما کلیساهای مسیحی مردم را تشویق به سوادآموزی و یادگیری می کردند و بسیاری از راهبان قرون وسطایی هم حامی هنر و هنرمندان بودند.

بندیکت نورسیا (۴۸۰ تا ۵۴۳) یکی از راهبان تاثیرگذار قرون وسطایی بود که موسسه بزرگ مونتکاسینو را تاسیس کرد. قانون بندیکت_نوعی قانون اساسی مکتوب که معیارهای صومعه و جماعت را تعیین می کند و اختیارات راهب بزرگ را بر اساس این معیارها محدود می کند_در سراسر اروپا رواج یافت و یک الگو برای صومعه های غربی شد. بندیکت اصرار داشت که “تنبلی و بیکاری دشمن روح است و اعتقاد داشت که راهبان علاوه بر کار فکری و معنوی باید به کار عملی هم بپردازند!


۴.رونق کشاورزی در اوایل قرون وسطی!

قبل از قرون وسطی، رونق کشاورزی در اروپا تا حد زیادی به جنوب محدود می شد، جایی که خاک سست، شنی و خشک  مناسب اولین شخم زمین بود. اما اختراع گاوآهن سنگین ، به برگرداندن خاک رسی حاصلخیز در عمق زمین کمک کرد، و در قرن دهم کشاورزی در شمال اروپا را ممکن ساخت. یکی دیگر از نوآوری های آن دوران، طوق اسب بود که دور گردن و شانه های اسب بسته می شد تا وزن را توزین کند و از حیوان هنگام کشیدن واگن یا گاوآهن محافظت می کرد. اسب از گاو در آن دوران بسیار مفید تر و کار آمد تر بود و در کشاورزی و حمل و نقل استفاده می شد، پس طوق اسب بسیار مفید بود. استفاده از نعل اسب های فلزی هم در ۱۰۰۰ب.م رایج شد.

دانشمندان همچنین معتقدند چیزی به نام دوره گرم قرون وسطایی در بین ۹۰۰ تا ۱۳۰۰ رخ داد که در طول آن دنیا شرایط نسبتا گرمی را تجربه کرد! این برای نیمکره شمالی صادق است.همراه با پیشرفت های فناوری در کشاورزی، آب و هوای خوب این دوره هم موجب رونق کشاورزی شد.


۵.پیشرفت دنیای اسلام در علوم و ریاضیات!

از جمله اسطوره های معروف درباره “عصر تاریک” این ایده است که کلیسای مسیحی قرون وسطی، دانشمندان را سرکوب می کرد، روش های علمی مثل کالبد شکافی را ممنوع می کرد و کلا جلوی پیشرفت های علمی را می گرفت. البته شواهد تاریخی خلاف این نظریه را ثابت می کند: احتمالا پیشرفت در اروپای غربی در طول قرون وسطی کند تر شده باشد، اما همچنان پابرجا بوده و پایه پیشرفت های آینده را بنا نهاده است.

در همین زمان، دنیای اسلام با استفاده از متون پایه یونان و سایر تمدنهای باستان که به عربی ترجمه شده بود، در ریاضیات و علوم پیشرفت کرد. ترجمه لاتین کتاب ” مختصری درباره محاسبه توسط تکمیل و توازن” توسط خوارزمی، ریاضیدان و اخترشناس ایرانی در قرن نهم، اروپا را با جبر و هندسه آشنا ساخت و اولین راه حل معادلات خطی و درجه دوم را پیدا کردند.


۶.شکوفایی هنر، ادبیات، کشاورزی و سایر حوزه های فرهنگی در رنسانس کارولینایی!

کارل، پسر پپین، پس از درگذشت پپین در ۷۶۸، با برادرش کارلومن، پادشاهی فرانکی را به ارث برد. کارلومن چند سال بعد مرد و کارل ۲۹ ساله کنترل را بدست گرفت و سلطنت تاریخی خود به عنوان شارلمان (یا چارلز کبیر) شروع کرد. در بیش از ۵۰ مبارزه نظامی، نیروهای او علیه مسلمانان در اسپانیا، باواریا ها و ساکسون ها در شمال آلمان و لومباردها در ایتالیا جنگید و امپراطوری فرانک را گسترش داد. شارلمان به عنوان اولین قبیله آلمانی که به مذهب کاتولیک روی آورد، گسترش دین خود را جدی گرفت. در سال ۸۰۰ ، پاپ لئو سوم را به عنوان امپراطور رومی ها انتخاب کردند که سرانجام لقب امپراطور روم مقدس را گرفت.

شارلمان برای حفظ این مقام،  یک دولت متمرکز قوی ساخت ، کشاورزی رومی را تقویت کرد، اصلاحات آموزشی را ارتقا داد و از حفظ متون لاتین کلاسیک اطمینان حاصل کرد. با نواوری در قواعد نگارشی ، در نوشتن و خواندن انقلاب کرد و تولید کتاب و سایر اسناد را آسان ساخت. اگرچه سلسله کارولینایی تا اواخر قرن نهم منحل شده بود، (شارلمان در ۸۱۴ مرد)، میراث او مثل کتاب، مدارس، برنامه های درسی و فنون تدریس ، پایه و بنیادی برای رنساس و دوره های بعدی فراهم کرد.

منبع history
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها