آیا پاسخ به کسانی که ذوالقرنین بودن کوروش را رد می کنند در قرآن آمده است؟

در داستان خضر و موسی (ع) کارهای عجیب در نزد ما (از جمله کشتن یک نوجوان) توسط خضر دیده می‌شود. این سوال مطرح است که آیا رسیدگی به پرستشگاه‌ها توسط کوروش (محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین) عجیب‌تر است یا کشتن یک نوجوان توسط خضر؟! آیا قتل نفس گناه بزرگی نیست؟! اگر به صورت ظاهری به کارهای خضر نگاه کنیم می‌گوییم که کارهای نادرستی کرده است. اما اگر ظاهر نگری را کنار بگذاریم و به درون مایه توجه داشته باشیم، حقایق را در می‌یابیم. این موضوعی است که در بررسی ذوالقرنین هم باید در نظر داشته باشیم. آیا اینها نشانه‌هایی برای خردمندان نیست که نباید با ظاهر نگری به کارهای مردان خدا نگاه کرد؟

پس از آنکه شواهد و منابع گوناگون نشان داد که محتمل‌ترین گزینه برای ذوالقرنین (ع) در قرآن کریم، کوروش بزرگ است، بسیاری از علمای اسلامی از جمله علامه طباطبایی این نظر را قابل قبول تر دانستند (طباطبایی، ۱۳۶۳: ج ۱۳، ص ۶۶۵). در تفاسیر گوناگون از این نظر یاد می‌شد به طوری که علمای فراوانی این نظر را منطقی تر از نظرات دیگر دانستند.

با توجه به شأن نزول آیات سوره کهف که مرتبط با سوالاتی از جانب یهودیان بوده است و از طرفی در منابع یهودی و در کتب عهد عتیق از لوقرانائیم یاد می‌شود که در رویای دانیال به صورت قوچ دو شاخ ظاهر می‌شود (عرفان منش، ۱۳۸۹: ص ۱۹) موضوع کوروش و ذوالقرنین جدی می‌شود. جالب آنکه نقش برجسته‌ای از کوروش با دو شاخ قوچ به دست آمده است.

نقش برجسته مرد بالدار پاسارگاد به همراه کتیبه بالای آن: منم کوروش پادشاه هخامنشی (Ker Porter, 1821: pp. 492-493)

علاوه بر اینها شباهت ترتیب فتوحات کوروش به ذوالقرنین بسیار قابل توجه است و از آن مهم‌تر موضوع سد ذوالقرنین می‌باشد. به طوری که گزنفون مورخ یونانی از ساختن دژهایی برای جلوگیری از یورش اقوام وحشی به ارمنستان با کمک کوروش بزرگ در مناطق قفقاز سخن می‌گوید (گزنفون، دفتر ۳، بخش ۲)، جالب آنکه «ابن‌خرداذبه» از «سلام ترجمان» نقل می‌کند که سدی با مشخصات سد ذوالقرنین در قرآن کریم در همان مناطق مورد اشاره گزنفون دیده است و آن سد در نوشته‌های ابن خرداذبه صراحتا به عنوان سد ذوالقرنین مطرح شده است (ابن خرداذبه، ۱۸۸۹: صص ۱۵۲-۱۵۷). هنوز هم بازمانده‌هایی از آن سد در آن مناطق دیده می‌شود.

این در حالی است که کوروش در نزد دیگر یکتاپرستان نظیر یهودیان و مسیحیان شخصیتی قابل احترام محسوب می‌شود.

همانطور که مشاهده می‌کنید شواهد آنقدر زیاد است که نمی‌توان شباهت کوروش بزرگ و ذوالقرنین را نادیده گرفت. از لوقرانائیم و ذوالقرنین گرفته تا نقش برجسته پاسارگاد و سد کوروش در قفقاز و ترتیب فتوحات و…

هرچند نقدهایی توسط برخی از پژوهشگران به فرضیه کوروش و ذوالقرنین مطرح شد اما با کمال احترام، باید گفت آن نقدها آنقدر قوی و مستند و مستدل نبودند که بتوانند وجود این همه شواهد را زیر سوال ببرند.

در این میان متأسفانه کوروش ستیزان و ایران ستیزان بدون رویکرد علمی وارد این موضوع شدند و به تخریب نظریه کوروش و ذوالقرنین پرداختند.

مدتی پس از آنکه عوامل وابسته به شوروی که گاهی صراحتا گرایش‌های کمونیستی داشتند، شاید برای از میان برداشتن اتحاد اقوام ایرانی و بیشتر کردن نفوذ خود در ایران، کوروش‌ستیزی‌ها را آغاز کردند برخی دیگر از جمله تجزیه‌طلب‌ها و افراطی‌های به ظاهر مذهبی با آنها همراه شدند. با گذشت سالیان سال از فروپاشی شوروی، تجزیه‌طلب‌ها همان حرف‌های عوامل شوروی را تکرار می‌کنند و دروغ‌های فراوانی را علیه کوروش مطرح می‌کنند. حتی برخی به صورت سازماندهی شده به دنبال کمرنگ کردن موضوع کوروش و ذوالقرنین هستند. البته این روزها دروغ‌های آشکار کوروش‌ستیزان بر ملا شده است و دیگر نمی‌توانند جوانمردی کوروش را زیر سوال ببرند. یکی از شباهت‌های مهم کوروش و ذوالقرنین همین نیک سیرتی کوروش است.

با این حال اخیرا کوروش‌ستیزان موضوع یکتاپرستی کوروش را پیش کشیده‌اند. پیش از این در یک نوشتار مفصل به بررسی یکتا پرستی کوروش پرداختیم و با توجه به اسناد و مدارک گوناگون بیان شد که کوروش یکتا پرست بوده و احتمالا پرستنده اهورامزدا بوده است.

در آن نوشتار ابهامات به صورت نسبتاً مفصل مورد توجه قرار گرفت و مشخص شد در بررسی کارهای کوروش نباید ظاهر نگر باشیم و درون‌مایه نوشته‌ها مورد توجه قرار گرفت. نباید عقاید بابلی‌های باستان را با عرب‌های جاهلی مقایسه نمود و اندیشه‌ها و نگرش‌ها را باید با توجه به شرایط زمانی و مکانی بررسی کرد.

.

کوروش و ذوالقرنین، خضر و موسی!!

اما این روزها نکته‌ای در قرآن کریم بسیار بنده را به فکر فرو برده است و آن هم داستان یکی از اولیای خدا و یا شاید یکی از پیامبران خدا که در تفسیرهای گوناگون نام او را خضر آورده‌اند، می‌باشد. این داستان مشهور به داستان خضر و موسی (ع) است که در همان سوره‌ای که از ذوالقرنین (ع) یاد می‌شود یعنی سوره کهف آمده است و چه بسی آوردن این داستان‌ها در یک سوره، نشانه‌ای برای خردمندان باشد.

برخی می‌گویند چون کوروش بزرگ به پرستشگاه‌ها رسیدگی کرد و تندیس‌ها را به جایگاه خودشان بازگرداند پس ذوالقرنین نیست!!! (ن.ک: استوانه کوروش، بند ۳۲؛ رویدادنامه نبونئید، ستون ۳، بند ۲۱).

اما بیایید ببینیم قرآن درباره حضرت خضر و رفتار او چه چیزهایی گفته است (سوره کهف، آیات ۶۵تا ۸۲):

۶۵) تا این که [خضر] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحتمی عطا کرده و از نزد خود به او دانشی آموخته بودیم.

۶۶) موسی به او گفت: آیا از پی تو بیایم تا از حکمتی که تعلیم شده‌ای به من بیاموزی؟

۶۷) گفت: تو هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی.

۶۸) و چگونه می‌توانی امری را که به اسرارش احاطه نداری تحمل کنی؟

۶۹) گفت: اگر خدا خواهد شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری تو را نافرمانی نخواهم کرد

۷۰) گفت: پس اگر از پی من آمدی، از چیزی سوال مکن تا خود از آن با تو سخن آغاز کنم.

۷۱) پس به راه افتادند، تا وقتی سوار کشتی شدند [خضر] آن را سوراخ کرد. موسی گفت: آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ واقعا به کار ناروایی مبادرت کردی!

۷۲) گفت: آیا نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟

۷۳) موسی گفت: به سبب آنچه فراموش کردم مرا مواخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر

۷۴) پس برفتند تا به نوجوانی برخوردند، پس [خضر] او را کشت. موسی گفت: آیا بی گناهی را بی آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ واقعا کار منکری را مرتکب شدی!

۷۵) گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟

۷۶) موسی گفت: اگر از این پس چیزی از تو پرسیدم، دیگر با من همراهی نکن و از جانب من البته معذور خواهی بود.

۷۷) پس راه افتادند، تا وقتی که به مردم قریه‌ای رسیدند، که از اهل آن غذا می‌خواستند، ولی آنها از مهمان کردنشان ابا کردند. پس در آنجا دیواری یافتند که می‌خواست فرو ریزد. [خضر] آن را به پا داشت. موسی گفت: اگر می خواستی، برای این کار مزدی می‌گرفتی.

۷۸) گفت این [زمان] جدایی میان من و توست. هم اینک تو را از باطن آنچه که نتوانستی بر آن صبر کنی خبردار می کنم.

۷۹) اما آن کشتی، مال بینوایانی بود که [با آن] در دریا کار می‌کردند، پس خواستم آن را معیوب کنم، چون پشت سرشان پادشاهی بود که هر کشتی [سالمی] را به زور می گرفت.

۸۰) و اما آن نوجوان، پدر و مادرش هر دو مومن بودند، پس ترسیدم مبادا آن دو را به طغیان و کفر بکشاند.

۸۱) پس خواستم که پروردگارشان آن دو را به پاک تر و مهربان تر از او عوض دهد.

۸۲) و اما آن دیوار از آن دو پسر بچه یتیم در آن شهر بود، و زیر آن گنجی برای آن دو وجود داشت، و پدرشان مردی شایسته بود، پس پروردگار تو خواست آن دو یتیم به حد رشد برسند و گنج خویش را بیرون آورند، که رحمتی بود از پروردگار تو. و این کارها راپیش خود نکردم. این بود راز آنچه نتوانستی بر آن صبر کنی.

و بلافاصله پس از این داستان آیات ذوالقرنین می‌آید:

۸۳) و از تو درباره ذوالقرنین می پرسند…

داستان خضر و موسی یکی از عجیب‌ترین داستان‌های قرآن است. ممکن است کارهای خضر در مرحله اول برای همه ما تعجب آور باشد. حتی برای موسی که یکی از پیامبران بزرگ خداوند است هم عجیب بوده است چه برسد به ما!

این سوال مطرح است که آیا رسیدگی به پرستشگاه‌ها توسط کوروش (محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین) عجیب‌تر است یا کشتن یک نوجوان توسط خضر؟! آیا قتل نفس گناه بزرگی نیست؟!

اگر به صورت ظاهری به کارهای خضر نگاه کنیم می‌گوییم که کارهای نادرستی کرده است. اما اگر ظاهر نگری را کنار بگذاریم و به درون مایه توجه داشته باشیم، حقایق را در می‌یابیم. این موضوعی است که در بررسی ذوالقرنین هم باید در نظر داشته باشیم.

جدای از این جالب است که حضرت موسی (ع) یعنی یکی از پیامبران بزرگ خدا همراه حضرت خضر (ع) است و ابتدا به او خرده می گیرد! یعنی کردار یکی از اولیای خدا یا شاید پیامبر خدا متفاوت با کرداری که دیگر پیامبر آن دوران انتظار داشته، بوده است!!!

گویا قرآن این داستان عجیب را آورده است تا گوشزد کند که در بررسی رفتار بزرگان که مورد رحمت خداوند هستند، نباید ظاهر نگر بود.

قرآن در جای دیگر اشاره می‌کند که پیامبران با توجه به زبان قوم خودشان با آنها سخن می‌گفتند:

و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا [حقایق را] برای آنها بیان کند… (سوره ابراهیم، آیه ۴)

یعنی به نوعی اشاره می‌کند که سخن پیامبران متناسب با زبان‌های اقوام است.

آیا اینها نشانه‌هایی نیست برای خردمندان که درک کنند ظاهر نگر نباشند و با دیدن ظاهر کارها درباره مردان خدا قضاوت نکنند؟!

متأسفانه امروز هم یکی از آفت‌های جهان اسلام ظاهر نگری است و گاه افراطی‌هایی مانند داعش شکل می‌گیرند و دست به کشتار فراوان می‌زنند و حتی آثار باستانی را نابود می‌کنند به بهانه اینکه دارند بت‌ها را می‌شکنند!!!

اما چه بسی در یک شرایط و زمان خاص، بت شکنی، اتفاقا نگه داشتن تندیس‌ها باشد! درباره اقدامات کوروش بزرگ باید به شرایط زمانی و مکانی دقت داشته باشیم. کشور گشایان پیش از هخامنشیان یعنی بسیاری از سلاطین بابلی، ایلامی، آشوری و … یکی از افتخاراتشان این بود که معابد کشورهای مغلوب را ویران کنند و تندیس‌ها را ضمن سایر غنایم به اسارت برند. این بی حرمتی‌ها به ادیان ملل باعث شد تا قرن‌ها جنگ‌هایی بر سر باز پس گیری تندیس‌ها صورت گیرد و هزاران انسان در این جنگ‌های خونین کشته شوند. اما کوروش با خردمندی و با انجام اقدامات پدافندی مرزها را امن ساخت. از طرفی با رفتار مناسب با مغلوبین به جنگ‌ها پایان داد و در منطقه صلح حکم فرما شد.

پانویس:

* مجید خالقیان، دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ، دانشگاه تهران

.

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها:

– خالقیان، مجید (۶ دی ۱۳۹۵). «کوروش و ذوالقرنین، خضر و موسی!!». پایگاه خردگان.

نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/?p=14481

– _____ (۱۳۸۳). قرآن کریم. ترجمه ابوالفضل بهرامپور. قم: انتشارات هجرت.

– ابن خرداذبه (۱۸۸۹) المسالک و الممالک. ترجمه سعید خاکرند. بیروت‏: دار صادر افست لیدن.

– ارفعی، عبدالمجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی).

– طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۶۳). تفسیر المیزان. ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی. بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.

– عرفان منش، جلیل (۱۳۸۹). تحقیق علمی درباره پیشینه و کیستی ذوالقرنین. تهران: فرهنگ مکتوب.

– گزنفون (۱۳۸۹). زندگی کوروش. ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

– Ker Porter, Robert (1821). Travels In Georgia, Persia, Armenia, Ancient Babylonia, During the years 1817, 1818, 1819 and 1820. London: Printed for Longman, Rees, Orme, and Brown.

منبع خردگان

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ