نبرد انبار بین سپاه ساسانی و اعراب چگونه شکل گرفت ؟
جنگ انبار (ذات العیون) یکی دیگر از نبرد های ساسانیان با اعراب بود. شرح جنگ از این قرار بود: در زمستان سال ۶۳۳ میلادی پس از سقوط دولت حیره به دست اعراب ، سپاهیان عرب که غنائم بسیاری به دست آورده بودند، به هیچ وجه موافق توفق جنگ نبودند و تنها می خواستند به شهرهای ثروتمند و آباد ایران حمله برده و غارت کنند. در روزهای آغازین دی ماه بود که خالد آگاه شد که ایرانیان زنی را (پوراندخت) به پادشاهی نشانده اند، بنابراین فرصت را مناسب برای حمله به شهرهای دیگر ایران دانست. او همچنین نامه ای به دربار ایران نوشت که برای جلوگیری از جنگ اسلام آورید و یا جزیه بپردازید.
بزرگان و اشرافزادگان ایران نیز نظرهای مختلفی داشتند و تعداد کمی که خطر را حس کرده بودند اصرار به دادن جزیه به سپاه مسلمانان را داشتند آنان همچنین می گفتند با این کار می توانیم سپاه اسلام را از مرزهای ایران دور نگاه داریم و پس از سر و سامان دادن به امور کشور، تلافی شکست های قبلی را خواهیم کرد. اما اکثرا خواهان ادامه جنگ با اعراب بودند. یکی از کسانی که اصرار شدیدی به ادامه جنگ داشت، آزادبه فرماندار پیشین حیره بود. او که کینه شدیدی به اعراب پس از کشته شدن فرزندش در جنگ حیره پیدا کرده بود، می گفت که سپهسالار ایران میتواند با فراخواندن ارتش ایران از ایالت های دیگر و تشکیل یک سپاه بزرگ با لجستیک مناسب، می تواند کل سپاه مسلمانان را نابود کرده و آنان را تا بیابان های عربستان عقب براند. اکثر شرکت کنندگان در شورا نیز همین بود و آخر کار هم همین تصمیم پذیرفته شد.
و اما در این سوی میدان سپاه عرب در حال نزدیک شدن به شهر بزرگ و آبادی به نام شهر انبار بودند. این شهر در سال های نه چندان دور پیروز شاهپور نام داشت. شهر پیروز شاهپور شهری بود که شاپور یکم آن را باز سازی و تجدید بنا کرد. این شهر از آن زمان به بعد دارای انبارهای بزرگ اسلحه مواد غذایی برای ارتش بود. این شهر همچنین از نظر سوق الجیشی اهمیت فراوان داشت و امپراتوری روم تلاش های فراوانی برای به دست آوردن این شهر کرد ولی هیچ وقت موفق به این کار نشد. گذشته از ایرانیان که در شهر پیروز شاپور به مرزداری مشغول بودند اعراب نصارا هم در اطراف این شهر آباد نیز فراوان بودند.
فرماندهی شهر انبار بر عهدۀ شخصی به نام شیرزاد بود و هنگامی که خبر نزدیک شدن سپاه مسلمانان به آن حوالی به گوش شیرزاد رسید، او بلافاصله دستور کندن خندق بزرگی در اطراف شهر را داد. در چگونگی جنگ بین سپاه ساسانی و مسلمانان در جنگ انبار اطلاع دقیق نداریم و فقط این را می دانیم که این جنگ به نفع مسلمانان به پایان رسیده است و شهر پیروز شاپور (انبار) سقوط کرده و به دست اعراب ویران شده است.
بنابه نوشته دکتر عبدالعظیم رضایی، که این نوشته ها با اغراق درباره شهامت اعراب سخن رفته است. بنابر این نوشته ها: خالد پس از رسیدن به شهر انبار با سپاه شیرزاد رو به رو می شود و سپاه شیرزاد تماما غرق در آهن و پولاد بودند به طوری که تیر و شمشیر بر آنان اثر نمی کرد و تنها جای آسیب پذیر آنان سوراخ های کلاه خود آنان بود که برای دیدن تعبیه شده بود و برای همین در هنگام حمله خالد به ۱۰ هزار کمانداران خود دستور می دهد تا چشمان سواران ایران را هدف بگیرند و آنان چنین می کنند و به اندازه یک چشم به هم زدن ۱۰ هزار تن از سربازان ایران نابینا می شوند و شیرزاد به هراس می افتد و تقاضای صلح می کند و خالد تقاضای صلح را می پذیرد به شرط آن که شیرزاد و تمام سپاهیانش از اسلحه و زره های با ارزش خود گذشته و آذوقه سه روز را برداشته و بروند …
متن بالا که در سراسر آن اغراق به چشم می خورد نشان دهنده حکایت یک طرفه مورخان عرب است . مخصوصا درباره نابینا شدن ده هزار تن از سربازان ایران هنگامی که آنان به صفوف اعراب حمله می بردند.
گمان میرود این حکایات و نوشته ها از روایات حماسه آمیزی می باشد که توسط بنی تمیم در عراق نوشته شده باشد..
منبع
- تاریخ ده هزار ساله ایران – رضایی