تبت که بر بام دنیا قرار گرفته است بر خلاف دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی چشم اندازی به امواج کف آلود اقیانوس های هند و آرام ندارد؛ رشته کوه های هیمالیا با قله های پوشیده از برف آن را در میان گرفته است. از آنجا که ناوگان های اروپایی به آن دسترسی نداشته اند، تبت همیشه در چشم اروپاییان سرزمینی اسرارآمیز جلوه کرده است: صفحه ای سفید در کتاب های تاریخ و نقطه ای بکر بر نقشه های جغرافیایی. حتی مارکوپولو، این جهانگرد جسور که در کتاب «توصیف جهان» شرحی مربوط به تبت دارد، هرگز پای بر این سرزمین مرتفع نگذاشت. تبت به رغم نداشتن بندر و با وجود آب و هوای میهمان ستیز خود، واقعاً جایی منزوی نیست: تبت همیشه به راه های بازرگانی آسیای مرکزی دسترسی داشته است؛ این راه ها، نه فقط گذرگاههایی آماده برای انتقال کالا، که گذرگاه انتقال اندیشه ها از چین، هند و حتی ایران بوده اند.
ایرانیان در تبت
پارسیان بسیار پیش از آغاز دوران مسیحیت، در زمان حکومت امپراتور هان وو- تیti – Han Wu(141- 87پ.م) با دودمان هان از کشور چین روابط سیاسی برقرار کردند[۲]. در آن روزگار کالاهای ایرانی نزد چینیان شناخته شده و ارزشمند بود[۳].آیا تبتی ها هم می توانستند چنین تمایلی به کالاهای ایرانی داشته باشند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، باید تعدادی از قرائن احتمالی را بررسی کنیم.
ابتدا باید گفت که پول نقرۀ ایرانی سدۀ پنجم میلادی، در چینگ – هایhai -ing’ Chواقع در شمال غرب تبت که زمانی بر مسیر یکی از گذرگاه های تجاری مهم شرق و غرب قرار داشت یافته شده است[۴]. فراتر از آن کاشغر، ترکستان چین امروزی (سینکیانگ)، قرار دارد که گنجینه های فرهنگ چینی و هندی- ایرانی، به همراه علوم یونانی- رومی، همچنین فرهنگ ادیان بودایی، مانوی، زرتشتی و مسیحی به سوی آن سرازیرمی شد[۵].
درواقع، اخبار امپراتوری های روم و ایران از طریق این راه های تجاری به تبت نفوذ می کرد. نام روم قطعاً در تبت شناخته شده بود و شهرت آن چنان اثری بر ذهن مردم تبت برجا نهاده بود که آنان نام «قیصر روم» را روی قهرمان حماسی ملی خود گذاشتند. این فاتح جنگاور، قیصر رومsar of Khrom – Ge(یاPhrom) همان پادشاه حکومت کوچک لینگ (Gling) در شمال شرق تبت (سدۀ چهاردهم میلادی به بعد) بود. او همچنین «شاه شمال» محسوب می شد که یکی از چهار حکمران بزرگ چهار بخش اصلی جهان یعنی چین، هند، ایران و شمال به شمار می رفت. چین در شرق، سرزمین پیشگویی و محاسبه بود؛ هند در جنوب خانۀ ادیان بود؛ ناحیۀ شمال در ذهن مردم تبت با اسبان، اسلحه و جنگ تداعی می شد که البته این ها، از آن رومیان نبودند بلکه به ترکان (gu-Dru) و اویغورها (Hor) تعلق داشتند. تبتی ها دنیای ایرانی و عربی را تازیگzig – Taمی نامیدند، معادل واژۀ چینی تاشیهshih – Taکه همان تاجیک، نام یک قوم ایرانی ساکن آسیای مرکزی است. چنانکه انتظار میرود، سرزمین «بازرگانان مروارید»، با ثروت، جواهر و تجارت مرتبط بود[۶].
در احادیث تبتی، روم و ایران اغلب با هم مربوط یا جابجا می شوند [۷]. نمونۀ بارز این امر، علوم یونانی- رومی را دربر می گیرد که در بالا به آن اشاره کردیم. در یکی از وقایع نامه های تبتی، در فصل تاریخ پزشکی در تبت، اشارهای هست به دانش پزشکی که نه فقط از چین و هند، بلکه از غرب نیز آمده است. میگویند در سدۀ هفتم م / یکم ه[۸]، سه پزشک خارجی از سوی حکومت تبت به این کشور دعوت شدند: یک هندی، یک چینی و یک «رومی» از کشور «تاجیک». کتاب های حاوی آموزه های پزشکی هر سه مکتب به تبتی ترجمه شد ولی این پزشک غربی بود که طبیب پادشاه شد. این امر در سدۀ هشتم م / دوم ه نیز تکرار شد و چنانکه در وقایع نامه آمده است بار دیگر این نمایندۀ «روم» بود که امتیاز نشستن بر «قالی نفیس» وسط مجلس را به دست آورد و به عنوان ارشد مورد احترام دیگران قرار گرفت. در مورد اخیر، این مرد که از غرب آمده بود، بی – چی – تسان – با – شی – لا – هاha -la-shi-ba-tsan-chi- Biنامیده شده است، برگردانی که حاوی نام فارسی پزشک [۹] است[۱۰].
در وقایع نامه، نام نخستین پزشک غربی گا – له – نوسnos -le- Gaذکر شده که بدون شک همان نام یونانی گالنوس [جالینوس] است. مشهورترین پزشک صاحب این نام در سدۀ دوم میلادی در روم می زیست، ولی شهرت او بسیار فراتر از سرزمین ودیرپاتر از امپراتوری روم بود. ترجمه های سریانی که از نوشته های او شده بود اکثراً تا امروز نیز باقی است. اینکه نام گالنوس متعلق به آن پزشک آموزگار بود یا صرفاً به کتاب هایی که او با خود به تبت برده بود، نیاز به تحقیق دارد. کاملاً محتمل است که آن کتب دستنویس به زبان سریانی و آن پزشک، مسیحی بوده باشد[۱۱].
در زمینۀ دین و فرهنگ عامه، بن پوهای (Bonpo) غیربودایی تبت، پیروان دین معروف به بُن، برخی از جنبه های مشخص عقاید خود را مرتبط با ایران می دانند [۱۲] و همانطور ک