دورۀ باستان مصر (عصر منس ونارمر)

fb68bef2219bfcbccbb3205ebd28ca52.jpg (200×293)

امپراطوری باستانی مصر حدوداً از سال ۲۸۵۰ تا ۲۰۵۰ پیش از میلاد مسیح در سرزمین نیل زمام دار بوده است. از آن عهد کهن داستانها و حماسه های بسیاری روایت شده است. یونانیان مِنِس[۱] را وحدت دهندۀ مصریان دانسته اند. به موجب قدیمی ترین افسانه ها و منابع و مآخذ تاریخ مصر، نارمر[۲] برخاسته از هیراکن پولیس واقع در مصر علیا، مصر سفلا را به تصرف خود درآورده است. «اها»[۳] زمان درازی بر سرتاسر مصر متحد شده فرمانروا بود. – اها نام مستعار مِنِس است که در تاریخ نگاری دورۀ جدید مصر به او داده شده است- مِنِس به معنای «پایدار و ماندگار»[۴]است و از ریشه           «مِن =  men»  در زبان مصریان باستان (قبطی) گرفته شده است. آیا مِنس و نارمر هردو نام مستعار اها داشته اند؟ پرسشی است که تاکنون بی پاسخ مانده است و از سویی آیا مِنِِس و نارمر یک شخصیت تحت دو نام متفاوت بوده اند؟ آن نیز مشخص نیست در هر حال اها – منس به موجب اسناد کهن و به اصطلاح مآخذ متقدم مصریان در تاریخ آن سرزمین به عنوان بنیانگذار ممفیس در سال تقریباً ۲۸۵۰ پیش از میلاد شناخته شده است.

خاستگاه و پیشینۀ درست و دقیق مِنِس و نارمر احتمالاً «تی نیس»[۵] در مصر علیا بوده و به نخستین «تی نیت»[۶] ها معروف شده اند. یونانیان به تی نیس «ابیدوس»[۷] گفته اند. به این زمام داران و فرمانروایان پس از آنها «تی نیت ها» گفته می شود. این عنوان در دورۀ حکومت سلسلۀ اول و سلسله دوم که جانشین سلسلۀ اول شده است، به کار می برده اند. ابیدوس در دوران کهن بزرگترین گورستان فراعنۀ مصر بوده و هم اکنون ناحیه ای سنگلاخی و بیابان گونه است. بیشتر فراعنه در دوره های باستان، میانه، جدید و متأخر در این جا به خاک سپرده می شده اند. هیروگلیف های مصریان مؤید جنگهای گستردۀ مصریان با بدویان در صحرای سینا یا شبه جزیرۀ سینا[۸] می باشند. در آنجا معادن مس فراوان بوده و فراعنۀ مصر را به خود جلب و جذب کرده است.

مصریان  سفرهای دریایی به بیبلوس (فنیقیه) نیز می کرده و از آنجا چوب سدر می آورده اند.  این سفرها به جزایر کرت نیز توسط مصریان صورت می گرفته است. – گفتنی است که داریوش یکم (بزرگ، ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) چوب سدر را از لبنان (فنیقیه) برای کاخ شوش به جنوب ایران آورده بود، زیرا چوب سدر در مقابل حشراتی چون موریانه مقاوم و آسیب ناپذیر است.

در کورنولوژی تاریخ مصر باستان، حدوداً از سال ۲۶۵۰ تا ۲۱۹۰ پیش از میلاد، «عصر اهرام»[۹] نامیده شده است. از زمان روی کار آمدن سلسلۀ سوم درمصر ممفیس از نظر سیاسی عنوان پایتخت گرفت – ممفیس در جنوب «قاهره»[۱۰] کنونی بوده است- «ژوسر»[۱۱]فرعون عهد باستان مصر در «مصطبۀ پلکانی»[۱۲] سکارا[۱۳] به خاک سپرده شده است. این مقبره (مصطبه) توسط ایمهوتپ[۱۴] وزیری که معمار (آرشیتکت) نیز بود، ساخته شد. ایمهوتپ در تاریخ مصریان به «ایمهوتپ دانا و خردمند»[۱۵] معروف  شده است. در عصر فرمانروایی فراعنه سلسلۀ چهارم (حدود ۲۶۰۰ تا ۲۴۸۰ پیش از میلاد مسیح) ساختن اهرم بعدی، اوج اقتدار فراعنه را به نمایش گذاشته است. در سلسله پنجم (حدود ۲۴۸۰ تا ۲۳۵۰ پیش از میلاد مسیح) قدرت پادشاهان (فراعنه) مصر مضمحل شد، زیرا یک دولت فئودالی به وسیلۀ نجبا و بزرگ مالکان بر سر کار آمد. – نقوش و کتیبه های به جای مانده از آن روزگار این ادعا را تأیید کرده است – همچنین ایجاد ارتباط با سامیان[۱۶]، فنیقی ها[۱۷]، لیبیایی ها[۱۸] و نوبی ها در این نقوش و نیز مناسبات تجاری و اقتصادی مصریان با آنها به تصویر کشیده شده است[۱۹].

اسامی پادشاهانی چون «ساهور»[۲۰] مبین و معرف نفوذ رع خدای آفتاب (خورشید؟) در هلیوپولیس است که در اسناد ثبت شده است. در عصر سلسله های ششم و (هشتم) (حدود ۲۳۵۰ تا ۲۱۹۰ پیش از میلاد مسیح) مصر بر اثر نابسامانی های اقتصادی و سیاسی فوق العاده تضعیف شده بود. بخش جنوبی مصر خود را از ممفیس منتزع کرد و به این ترتیب از طریق صحرا اقوام بیگانه به درون خاک مصر نفوذ کردند و وارد منطقۀ دلتا شدند. سلطنت طولانی «پپیس»[۲۱] (فیوپس) دوم برای مصر و مصریان بسیار زیان بار گزارش شده است. مان تن (مانتو)[۲۲] کاهن معبد و مورخ مصری براین باور بوده است که سلسلۀ هشتم به دنبال سلسلۀ هفتم که کسی نتوانسته است از نظر تاریخی آن را ردیابی کند، بر سر کار آمده است.

در دورۀ فرمانروایی فراعنۀ سلسلۀ هشتم، مصریان باز نتوانستند بر ممفیس سلطه یافته و یا در آن نفوذ کنند. کرونیست ها در تاریخ مصر باستان مقطع زمانی حدود ۲۱۹۰ تا ۲۰۵۰ پیش از میلاد مسیح را نخستین دورۀ میان سلسله ای یا «عصر هراکلئوپولیت ها»[۲۳] نام نهاده اند. در این زمان نظام فئودالی موجب شد که «سران نوم ها»[۲۴] که از هراکلئوپولیس برخاسته بودند، به شمال مصر علیا دست یابند. آنان خود را وارثان فراعنۀ بزرگ پیشین شمرده و براین اساس مان تن (مانتو) سلسله هراکلئوپولیت ها را به عنوان سلسلۀ نهم در تاریخ خود ثبت کرده است. سلسلۀ دهم مصر به «سلسلۀ هرموپولیتانی»[۲۵] در تاریخ مان تن (مانتو) معروف است. ختی یکم (ستی یکم)[۲۶]، ختی سوم[۲۷] و مریکار[۲۸] از فراعنۀ سلسلۀ اخیر بوده اند. نفوذ و سلطۀ این فراعنه تا ناحیۀ ابیدوس گسترش یافت و تب دارای استقلال شد. عدم وابستگی تب در این مقطع زمانی به بزرگترین رویداد تاریخ مصر از آغاز تا سلسلۀ دهم به شمار آمده است. به زودی مصریان پیش از فرو پاشیده شدن سلسلۀ دهم و روی کار آمدن سلسلۀ یازدهم تا ناحیۀ دلتا پیشروی کرده و عظمت مصر را که در عصر منس- نارمر در تاریخ و روایات مصریان بود، از نو زنده کردند.

پیشروی فراعنۀ نامبرده نه تنها موجب گسترش قلمرو فرمانروایی آنان شد، بلکه مهاجرت و نفوذ اقوام بدوی را که از شرق به قلمرو مصر وارد می شدند نیز به کلی متوقف کرد. از سویی اقتصاد و تولید و نظام اجتماعی مصر که در حال فروپاشیدن بود، رمق و رونق دوباره یافت و مصر در عرصۀ تجارت بین المللی چه بازرگانی زمینی و چه تجارت دریایی با بین النهرین، پونت، کرت (یونان)، فنیقیه (بیبلوس، لبنان کنونی) به چنان پیشرفتی دست یافت که مان تن (مانتو) و دیگر مورخان و مهاجران و جهانگردان آنرا تحسین کرده اند. از این زمان قوانین اجتماعی، سیاسی، بازرگانی و اقتصادی مصر براساس موازین دینی زیرنظر فراعنۀ وقت تنظیم و تدوین گردید و امور دیوانی به بهترین نحو زیرنظر وزیر اعظم که از تدبیر و شایستگی برخوردار بود اداره می شد. در مقاطعی همین وزیر اعظم مقام متنفذ سیاسی، قضایی و دینی نیز بوده است[۲۹].

[۱] . Menes

[۲] . Narmer

[۳] . Aha

[۴] . “Der Bleibende”

[۵] . Thinis

[۶] . Thiniten

[۷] . Abydos

[۸] . Sinai – Halbinsel

[۹] . Pyramidenzeit

[۱۰] . Kaira

[۱۱] . Djoser

[۱۲] . Mâstaba (Stufenmâstaba)

[۱۳] . Saqqara

[۱۴] . Imhotep

[۱۵] . “Der Weise”

[۱۶] . Semiten

[۱۷] . Phönikier

[۱۸] . Libyer

[۱۹] . Wyss, Bernhard, A. a. O. SP. 233

[۲۰] . Sahur

[۲۱] . Pepis (phiops)

[۲۲] . Manetho

[۲۳] . Herakleoplitenzeit

[۲۴] .(جمع) Gaufürsten

[۲۵] . Hermupolitanische Dynastie

[۲۶] . Cheti I

[۲۷] . Cheti III

[۲۸] . Merikare

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ