آغاز کار سلسلۀ نوزدهم و زمام داری رامسس یکم و ستوس یکم در مصر

آنگاه که هرمهب افسر ارشد ارتش مصر به پادشاهی رسید، به یکی از همقطاران خود که اندکی از او جوانتر و افسری رشید و قاطع بود، اعتماد کرد و اجازه داد که خود را به او نزدیک کند. این افسری «پرامسه»[۱] نام داشت. از کتیبه هایی که بر مجسمۀ این دو شخصیت یعنی هرمهب و پرامسه نقر و نصب شده است، می توان به چگونگی پیمودن مدارج ترقی وی و همکارش به خوبی پی برد. جزئیات زندگی نظامی و سیاسی پرامسه را می توان از روی الواح و کتیبه های دیگری که از مقبره و تندیس های او به دست آمده است، به خوبی مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این الواح و کتیبه ها در جوار دهمین ستون معبد کارناک و در کنار مجسمه آمنهوتپ[۲] وزیر معروف مصری نصب شده است. گفتنی است که آمنهوتپ پسر هاپوس[۳] بود. وی وزیر بزرگ (صدراعظم) در دورۀ زمام داری آمنوفیس سوم بود که پیش از این به او پرداختیم کتیبه های به دست آمده از سردر قبر پرامسه بر روی صفحۀ سنگی به رنگ قرمز و بر صفحۀ سنگ خاکستری از جنس گرانیت، نقر شده است. پرامسه دستور داده بود که او را در گورستانی در نزدیکی «گوروب»[۴] امروزی واقع در مدخل فایوم[۵] به خاک بسپارند. نقوش و نوشته ها بر مجسمۀ پرامسه نشان می دهند که او اساساً در سمت یک سروان در رستۀ کمانداران انجام وظیفه کرده و مدارج و مناصب گوناگونی را تا رسیدن به مقام وزارت پشت سر گذاشته است. وی به مقام پرچمداران ویژۀ فرعون رسید که در مجامع رسمی در طرف راست فرعون قرار می گرفت. او به نمایندگی تام الاختیار فرعون در مصر علیا و سفلا نیز ارتقاء یافت.

پرامسه سرانجام به دستور فرعون به نیابت سلطنت مصر که مقامی موروثی بود، رسید. شواهد نشان می دهد که این تحولات بعد ها موجبات دستخوردگی کتیبه ها را فراهم کرده است. این دستخوردگی نشان می دهد که او تحت عنوان پسر فرعون نیز در نوشته ها آمده است، تا موضوع موروثی بودن مقام سلطنت را زیر سؤال نبرد. اینهمه افتخارات از سوی هرمهب نصیب وی شده بود. پرامسه به این ترتیب خود را«رامسس» نامید. وی پسوند «میامون»[۶] را که معنای «محبوب خدای آمون» دارد نیز به نام خود افزود. این کار نه تنها مشروعیت او را تضمین می کرد، بلکه موجب افزایش محبوبیت وی نیز در نزد مصریان و به ویژه روحانیان مصری و به طور اخص کاهنان آمون می شد.

آنچه تا آن زمان در میان فراعنۀ مصر معمول و متداول نبود، رامسس در معرفی خود به آن پرداخته است. از جمله اینکه وی پس از ذکر نام و مشروعیتش توسط آمون عنوان «سرور و رهبر انسانها»[۷] را نیز به نام خود افزوده است. عنوان رهبر آدمیان تنها برای ازیریس به کار بوده شده است. وی کوتاه زمانی پس از مرگ هرمهب، نه تنها خود را نخستین مرد مصر، بلکه وارث قانونی تخت پادشاهی نیز قلمداد کرد. به این ترتیب سلطان آیندۀ مصر که از خاندان شاهی نبود، و عنوان «پسر پادشاه» را به طور افتخاری به او داده بودند، زمام امور را در مصر به دست گرفت.

هرمهب نه پسری به نام پرامسه (رامسس) داشت و نه رامسس از خاندان شاهی و یا پسر پادشاه دیگری بود. پدر وی افسر ارتش در رستل کمانداران در دورۀ زمام داری ستی بود و او را نیز به این شغل وارد کرده بود. مادر وی تیو[۸] نام داشت که آوازخوان ساده ای در برنامه های مذهبی برای اجرای سرود ستایشی رع، بود. خانوادۀ او برخاسته از ناحیۀ شمال شرقی دلتا بود این ناحیه مرتبط با منطقۀ فرهنگی – دینی خدایگونۀ ست[۹] بود که محبوب ومورد احترام مصریان نبود. ست برادر ازیریس و به عنوان قاتل او معروف است. نام ستی از همین جا گرفته شده است و پدر و پسر رامسس آنرا داشته اند. ستی مخفف ست و به معنای مورد توجه این رب النوع نه چندان خوشنام مصری است. شاید مصریان در قدیم این نام را به صورت «ستوی»[۱۰] بیان می کرده اند. ستوی نام یونانی همین ستوی یا ستویه است که به وسیلۀ «مانتو»[۱۱](مان تن) کاهن ومورخ مصری نوشته و گزارش شده است. خانوادۀ این فرعون بعدها خود را از فرزندان ست رب النوع مذکور دانستند.

هر دو رامسس ابتدا قلعه بانان ناحیۀ «تژل»[۱۲] بودند که یونانیان آنرا قلعۀ «سیله»[۱۳] نام نهاده اند. نظامیان این قلعه از مصر در برابر تهاجمات متجاوزان شمال شرقی دفاع می کرده اند. گزارش هایی از آن روزگار در دست است که براساس آن بسر ستوس برای خدایگونه های مختلف در دلتا در مقام روحانیون انجام وظیفه می کرده است. همانگونه دربارۀ چگونگی به قدرت رسیدن هرمهب گفته شد، در این مورد نیز یک بار دیگر یک نظامی خود را وارث تاج و تخت فراعنه دانسته و زمام دار شده است. مصر هم اکنون به فرمانروایی نیرومند و با اقتدار نیازمند بود تا بتواند بر همسایگان شرقی در فلسطین و سوریه پیروز شده و یاغیان وشورشیان را به جای خود بنشاند. هرمهب مدت زمان درازی حکومت کرد و سرانجام در اوج کهولت سن از دنیا رفت. در این هنگام رامسس یکم که به تاریخ نگاری علاقۀ فراوان داشت و او را مورخ نیز دانسته است، نیز سالخورده شده بود.

رامسس یکم به این ترتیب برای انجام دادن وظائف گسترده و پرمسئولیت فرعونی خیلی پیر شده بود، به همین دلیل وی ناگزیر شد از کمک فرزندش بهره بگیرد. این اطلاعات را ستوس پسر رامسس یکم در کتیبه ای که به خاطر تنظیم مجموعه قوانین مصریان و اعلام عفو وی در مواردی برای دشمنانش به یادگار گذاشته است، به مصرشناسان داده است. این کتیبه بر سر در قبر رامسس یکم پدرستوس در ابیدوس نصب شده بوده است. کسی نمی داند قلمرو فرمانروایی رامسس یکم در فلسطین و سوریه چه وسعتی داشته است در معبدی واقع در «بتشان»[۱۴] در نزدیکی دریاچه «گنزارت»[۱۵] سنگ بنایی به صورت کتیبه ای به دست آمده است که احتمالاً از جای دیگر به آنجا آورده شده است و این قطعاً مربوط به زمانی است که ستوس این منطقه را دوباره به تصرف خود درآورده است. دورۀ زمام داری رامسس یکم با توضیحاتی که داده شد، بی تردید کوتاه بوده است.

فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم نیز به تقلید از زمام داران سلسلۀ هجدهم مقابر خود را بیشتر در «درۀ شاهان»[۱۶] پیش بینی می کرده اند. درۀ شاهان یا درۀ سلاطین مصر در تب واقع است. رامسس یکم نیز جنازه اش به همین گورستان ویژۀ پادشاهان مصر انتقال داده شده است. مقبرۀ رامسس یکم کوچک، ساده و محقر است و متشکل از تنها یک اطاق است. کار ساختن اطاق های دیگری که در نظر گرفته شده بود، به پایان نرسیده است. اطاقک ویژۀ دفن و جسد، با پوششی از سنگ گرانیت نسبتاً زیبا ساخته شده و حاشیۀ آن نقاشی نیز شده است، ولی نقش و تصویر بر روی آن دیده نمی شود.

قبر اول رامسس یکم در گوروب دیگر متروکه مانده است وشاید بعداً مقبرۀ شخص دیگری شده است، زیرا استخوانهایی که از این گور به دست آمده است، نمی تواند به رامسس یکم که در سن پیری  از دنیا رفته است، متعلق باشد. این استخوانها در تابوتی قرمز رنگ یافت شده  و صاحب آن بیش از سی سال نداشته است . رامسس یکم مردی قوی هیکل، افسری رشید وپدر یکی از برجسته ترین فراعنۀ مصر به شمار آمده است، ولی استخوانهای به دست آمده با قالب جسمی او مطلقاً هماهنگی و سازگاری نداشته است. پرسش این است که چرا محتوای تابوت به قبر جدید رامسس یکم انتقال یافته ولی تابوت رامسس یکم در همانجا مانده و جنازۀ دیگری را درآن جای داده و به خاک سپرده اند. کسی که جنازه اش در تابوت رامسس یکم جای داده و دفن کرده اند، تاکنون شناسایی نشده است، ولی بی تردید او نیز از صاحبمنصبان بزرگ مصری بوده است. این تابوت هر سونوشت و مراحلی را که طی کرده باشد، سرانجام در نزدیکی دیوار گورستان واقع در «مدینه هابو»[۱۷] پیدا شده است. معمای دیگر این است که جابجایی این تابوت برچه اساسی بوده و جسد درون آن مربوط به چه مقطعی از دورۀ زمام داری سلسلّ نوزدهم مصریان است؟

روایتی نیز در دست است که علی رغم تنومند بودن رامسس یکم، کسی که در تابوت وی به خاک سپرده شده است، از وی بلند قامت تر بوده، او را به صورت خمیده در تابوت جای داده اند، ولی بیش از سی سال از عمر وی نگذشته بوده است. بر سر در قبر جدید رامسس یکم در تب کتیبۀ کوتاهی نصب شده است که تنها منبع اطلاعاتی کرونیست ها دربارۀ زمان حکومت این فرعون است. این کتیبۀ تاریخ گذاری کوتاه در طرف چپ مدخل مقبره واقع در ناحیۀ «وادی حلفا»[۱۸] امروز نصب شده است. شیوۀ تاریخ گذاری آن به این صورت است: «سال ۲، دومین ماه از زمستان در بیستمین روز». در این کتیبه دربارۀ تقدیم قربانی به این جایگاه نیز مطالبی درج است. در سطر پایانی این متن آمده است که : این یادمان به دستور نخستین پسر و جانشین رامسس یکم به نام ستوس تنظیم و نصب شده است. متن این یادمان با متنی که در طرف راست همین بنا آمده است شباهت دارد. تنها تفاوتی که میان او دو نوشته در طرف راست و چپ به نظر می رسد این است که در متن طرف راست، چنین نوشته شده است: «سال ۱ماه چهارم از فصل تابستان، آخرین روز از حکومت ستوس یکم». این گونه به نظر می رسد که هر دو کتیبه تقریباً در یک زمان و یا در دو زمان با فاصلۀ اندک نقر شده است. تنها دلیل تفاوت زمانی می تواند این باشد که ماه و روز در دو متن متفاوت است. اگر استنباط و استدال درست باشد، رامسس یکم در دومین سال زمام داری اش از دنیا رفته است.

ارزیابی چگونگی و کیفیت زمام داری رامسس یکم را نمی توان در مدت کوتاه حکومتش به دست آورد، بلکه باید به عملکرد این فرعون توجه نمود. نخست چگونگی به قدرت رسیدن او و ورودش به سلسلۀ نوزدهم و آغاز اقداماتی متهورانه و وطن پرستانه در این زمان کوتاه را باید جهت بررسی شایستگی سیاسی و کشورداریش مدنظر قرار داد.

فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم بنا را براین نهادند که عظمت واقتدار دوران گذشتۀ مصر ار یک بار دیگر احیا کرده ومصر را آنگونه که شایستۀ اوست به جهانیان بشناسانند. مان تن (مانتو) کاهن مورخ مصری بیشترین و جامع ترین اطلاعات را در این زمینه به مورخان وکرونیست ها داده است. زمام داران این سلسله تلاش زیاد کردند تا مصر را از حمله و هجوم بیگانگان به این سرزمین پیشرفته که در آن روزگار کانون دانش و فرهنگ و هنر بود، مصون و محفوظ  نگهدارند. در این مقطع زمانی دوموضوع برای زمام داران مصری دارای اهمیت بود، یکی در امان نگهداشتن مصر از تجاوز و نفوذ بیگانگان و دیگری حفظ منافع و موقعیت مصر در جهان. مان تن از وجود تلاطم های نظامی و سیاسی در آن و حکومت نفاق و رقابت بر سر قدرت میان دولت های آن روزگار سخن گفته است.

6965433991_75f98a4812_b.jpg (1024×683)

بدیهی است که فراعنۀ  سلسلۀ نوزدهم در بسیتری از زمینه ها متفاوت عمل کرده اند. ولی مورخان و مصرشناسان عملکرد و دستاورد آنان را مثبت و موفق ارزیابی کرده اند.

این گونه به نظر می رسد که رامسس یکم به هنگام نشستن به تخت سلطنت نام کوچک خود را تحت «من پهتیر»[۱۹] انتخاب کرده باشد که اصل آن «منوفرس»[۲۰] است. تئون [۲۱] منجم یونانی الاصل ساکن در اسکندریه عصر جدیدی را تحت عنوان «اپومنوفرئوس»[۲۲] در نوشته هایش نام گذاری کرده است. آنچه این ستاره شناس دریافته است، بعدها نیز مورد تأیید قرار گرفته است ومورخان ومصرشناسان براساس  استنادات این ستاره شناس، به این نتیجه رسیده اند که این عصر نمی تواند دوره ای جز «عهد سوتیس»[۲۳] یعنی عهد ستوس ها باشد که از سال ۱۳۲۰ پیش از میلاد مسیح آغاز گردیده است. چنانچه اسامی «من پهتیر» و «منوفرس» یکی بوده و یا به یکدیگر شبیه بوده باشند، ستاره شناسان می توانسته اند آنرا مبنای تاریخ گذاری نجومی قابل توجهی قرار دهند و به این ترتیب دوران زمام داری رامسس یکم بی هیچ تردیدی در آن مقطع قرار می گیرد و طبعاً تاریخ مرگ او در سال ۱۳۰۹ پیش لز میلاد مسیح یا ۱۳۰۴ پیش از میلاد مسیح محاسبه گردیده است. تلاقی تقریبی  دورۀ جدید سوتیس (ستوس ها) نیز با این وصف مشخص می گردد ومی توان دریافت که در دو سال اول حکومت ستوس یکم چه اقدامات سازنده ای صورت گرفته است.

مورخان مصری این زمان را «عصر تولد دوبارۀ» مصر نام نهاده اند. ستوس یکم خود عنوان «تکرار کننده»[۲۴] یا «عامل زایش دوباره» در کنار نام اصلی خود به کار برده است. معبران و منجمان مصری اظهار داشته اند که در زمام داری فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم عناصر نجومی و به اصطلاح الهی نقش داشته اند. براین اساس  در روز  به تخت نشستن ستوس یکم ستارۀ سیریوس[۲۵] که مصریان به آن سوتیس[۲۶] می گویند، به جای شامگاه در بامداد همزمان با خورشید طلوع کرده است. مصریان خود درآن تعبیری جز منحصر به فرد بودن این رویداد را درآثارشان ثبت و ضبط نکرده اند و به همین دلیل اطلاق «عهد جدیدی» به این دوره از تاریخ مصر بدیهی و تأیید شده از سوی مصریان ومصرشناسان ، دور ازواقعیت نیست. آنچه مسلم است سرنوشت سیاست و حکومت در تاریخ مصر باتان در این مقطع زمانی که از ۱۳۰۹ پیش از میلاد مسیح و در ۱۰۸۰ پیش از میلاد مسیح پس از ۲۲۹ سال به گونه ای رقم خورد که آن نیز در تاریخ باستانی مصر بی سابقه شناخته شده است. این تحولات گسترده، بی مانند و سریع در همۀ عرصه ها اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، هنری و به ویژه دینی مورد تأیید و قابل بررسی است.

کرونیست ها نظر ستاره شناسان مصری را با اصطلاحاتی پذیرفته و درآثار خود آورده اند.

[۱] . Pramesse

[۲] . Amenhotep

[۳] . Hapus

[۴] . Gurob

[۵] . Fayum

[۶] . Miamun

[۷] . “Herr der Mensch heit”

[۸] . Tiu

[۹] . Seth

[۱۰] . Setoje

[۱۱] . Manetho

[۱۲] . Tjel

[۱۳] . Sile

[۱۴] . Betschan

[۱۵] . Genzareth

[۱۶] . “Tal der könige”

[۱۷] . Medinet – Habu

[۱۸] . Wadi – Halfa

[۱۹] . Menpehtir

[۲۰] . Menophres

[۲۱] . Theon

[۲۲] . Apumenophreos

[۲۳] . Sothisperiode

[۲۴] . Wiederholer der wieder Geburt (Widerholer der Geburt)

[۲۵] . (احتمالاً همان ستارۀ زهره است) Sirius

[۲۶] .Sothis

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ