رویدادهای دوران سلطنت ستوس یکم در مصر
تحلیل گران تاریخ مصر کاربرد عنوان «تکرارکنندۀ زایش» توسط ستوس یکم را ناشی از اندیشه ها و اهداف ویژۀ این زمام دار دانسته اند. احتمالاً فرعون برآن بوده است تا عصر جدیدی را که خود او مبتکر آن باشد در تاریخ مصر به وجود آورد، لذا احیای قدرت پیشین و عظمت مصر در اولویت برنامه های او قرار داشتند. او هرگز اقدامات، اصلاحات وپیروزی های زمام داران گذشتۀ مصر را از نظر دور نمی داشت و به همین دلیل او را فرعون مورخ به شمار آورده اند، زیرا تاریخ گذشتۀ مصر برای او غرورآفرین بوده است. هنگامی که وی به تخت سلطنت نشست، پنجاه سال از عمرش می گذشت و هنوز نیروی لازم و توان ذهنی و تدبیر کافی جهت به اجرا درآوردن اهداف برنامه ریزی شده اش را داشت. او تنها پانزده سال زمام دار بود و در شصت و پنج سالگی از دنیا رفت و به هنگام مرگ امپراطوری بزرگی را برای جانشین خود به ارث گذاشت. بدیهی است که این امپراطوری بزرگ در سایۀ جنگهایی که در سه نقطۀ مرزی مصر با همسایگانش به وقوع پیوست، میسر شد. ارتش مصر که در این جنگها به بخشهایی از اهداف خود دست یافت، پرورش یافتۀ دست امیران لشکری برجسته ای چون هرمهب بودند که پیشتر دربارۀ اقدامات و اصلاحات وی در زمینۀ تجهیز سپاه مصر و به کارگیری فنون رزمی نوین و پیشرفته و از همه مهمتر اصلاح نظام فرماندهی، سخن گفته شد.
اسناد و منابع جامع و کاملی دربارۀ جنگهای نتیجه بخش ستوس یکم هم اکنون در دست است. کتیبه ها، نقوش، تصاویر و دیگر یادمان ها از جملۀ این اسناد و منابع اند که بر دیوارهای شمالی و شرقی معبد کارناک حک و نقر و نصب شده اند. بر روی ستونهای عظیم و عریض داخلی همین معبد نیز مطالب و اطلاعات گسترده ای دربارۀ تحولات زمان وی به رشتۀ تحریر درآمده است. صحنه های پیکار پیروزمندانۀ ستوس یکم با دشمنان مصر برهمین دیوارها و ستون ها به گونه ای واضح و مفصل نقش بسته است. برخی از باستان شناسان اظهار داشته اند که این نقوش متعلق به زمان جانشین ستوس یکم جهت انعکاس پیروزی های سلف خود می باشد[۱]. این گونه نقوش مکمل فهارسی از سرزمین های مفتوحۀ فرعون است که از زمان توتمس سوم برای جاودانه کردن عظمت مصر و رشادت سپاهیان مصر، معمول و متداول شده بود. این یادمان ها شناسنامۀ پیروزی فراعنۀ مصر باستان به شمار می آمده است. تصاویر، نقوش، کتیبه ها و دیگر یادمان هایی از این دست متعلق به ستوس یکم در فلسطین، سوریه، نوبی (نوبیه) به دست آمده است که هرگونه خلأ اطلاعاتی را پر کرده و از بین می برد. نقوش و کتیبه های کارناک براساس ترتیب جنگها نقر و نصب شده است ولی کار هنری ارزنده ای از هنرمندان مصری است. برای آنکه ترتیب زمانی جنگهای ستوس یکم برای محققان تعیین و فهرست بندی شود، نیاز به مطالعات و بررسی های بیشتری است.
آنچه هم اکنون در پیش روی باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ مصر باستان قرار دارد، مشتمل بر بیست صحنۀ پیکار است و در ردیف های بالای این صحنه ها، متن های مربوط به آنها سخت آسیب دیده و به دشواری قابل مطالعه، تجزیه، تحلیل و بررسی چگونگی وقوع آنها است. ستوس یکم بلافاصله پس از نشستن به تخت سلطنت، ماشین جنگی مصر را به حرکت درآورد و خود بر ارابۀ جنگی نشست و از راهی که به مناطق مرزی و قلعه های «تژل»[۲] (تل ابوسفاح[۳] کنونی در نزدیکی قنطره «ال کانتاره»[۴] با عبور از صحرای سینا و پشت سر گذاشتن کرانۀ دریای مدیترانه به «رافیا»[۵](رفیعا یا «رفیا»[۶]ی کنونی) به مرز فلسطین رسید. در هر دو طرف راهی که مسیر فرعون جنگجو بود، چشمه های آب وجود داشت که اخیراً در کانال های حفر شده جریان یافته بودند و به این ترتیب مشکل آب رسانی برای سپاهیان فرعون جهت عبور از صحرا به کلی برطرف شده بود. در آن منطقه خطر قتل و غارت ساکنان و عابران از سوی اقوام و قبایل بدوی سامی و دیگر صحراگردان وجود داشت، ولی فرعون و سپاهیانش تدابیر لازم را جهت مقابله با این پیشامد احتمالی اندیشیده بودند.
یکی از این اقوام سامی که به بدویان سامی نژاد معروفند، قوم «شاسو»[۷] نام داشته است. از گزارشها و مطالعۀ صحنه های پیکار ستوس یکم از روی نقوش نمی توان به درستی دریافت که فرعون به هنگام رفتن به مرز فلسطین شاسوها را قلع و قمع کرد یا به هنگام بازگشت؟ آنچه مسلم است قوم شاسو هر چند از نظر فرعون خطری جدی به شمار نمی آمد، ولی به خاطر شمار زیاد آنان می توانستند مانعی بر سر راه سپاه فرعون، جهت عبور از صحرا و رسیدن به قرارگاه جنگ شود.
بر روی سه نقش جداگانه، سه صحنۀ پیکار ستوس یکم نیز به خوبی نقش بسته و قابل مطالعه است. یکی از این صحنه ها با صحرا فاصلۀ زیادی نداشته و ظاهراً در حوالی جیزه به وقوع پیوسته است. دومین صحنۀ جنگ نبرد خونین پیرامون شهر «ژنوام»[۸] را ترسیم می کند که سقوط کرد. از تبعات سومین نبرد اخیر شکست خوردن پادشاهان لبنان و سرزمین های همجوار بوده است.
بیشتر مناطقی که به دست فرعون و سپاهیانش افتادند از نظر اقتصادی قابل توجه ارزیابی نشده اند. مناطق ساحلی و شهرهای بندری مناسب ترین لنگرگاه ها و مکان های بارگیری کشتیهای تجاری مصر به شمار آمده اند. ستوس یکم افزون بر کسب این پیروزی ها، غنائم بسیاری را از این مناطق با خود به مصر برده است که مصریان آنرا در فهرستی جداگانه به طور منظم و با مشخصات کافی و کامل ثبت کرده و به یادگار گذاشته اند. کارشناسان این نخستین سفر جنگی فرعون را طولانی ولی موفق دانسته و دستاوردهای آن را عظیم و سرشار قلمداد کرده اند.
ستوس یکم در طول این سفر جنگی مناطق کوچک و بزرگ بسیاری را مسخر کرده است که اسامی آنها به خوبی قابل خواندن دراین فهرست ها نیستند. آنچه مسلم است، بیشتر این نواحی حاصلخیز و دارای طبیعت زیبا بوده اند. ژنرام شهری زیبا و از نظر درجه بندی و مقایسه با شهرهای دیگر آن منطقه در موقعیتی کاملاً برتر قرار داشته است. شهر زدر[۹] شهری در کنار جنگلی انبوه با درختان سر به فلک کشیده قرار داشت که همۀ درختان آن دارای برگهای سوزنی شکل بوده اند. هم اکنون هیچکدام از این شهرها نمی توان بر روی نقشه جغرافیا شناسایی کرد.
کارشناسان جغرافیای تاریخی شرق باستان محل شهر ژنرام را حدوداً ناحیۀ «تل ال نعم»[۱۰] تشخیص داده اند. این منطقه در فاصله نُه کیلومتری دریاچۀ «گنزارت»[۱۱]قرار دارد. همین امر می تواند دلیلی بر پیشروی ستوس یکم در نخستین سال نبرد توسعه طلبانه اش تا مرز فلسطین باشد. خوشبختانه اطلاعات ضعیف، حدود و ناکامل جغرافیایی کرونیست ها، به وسیلۀ کتیبه های کارناک که بعدها کشف شده است، کامل گردیده است. این کتیبه ها به دستور ستوس یکم در ناحیۀ «بتشان»[۱۲] نقر و نصب شده و بر آن تاریخ یکم حک گردیده است. در اینجا یکم دارای دو معنای مرتبط با هم است، یکی بیانگر نخستین سال سلطنت این فرعون و دیگری دستاورد نخستین اردوکشی او می تواند باشد. محتوای این کتیبه ها که کاملاً مورد مطالعه قرار گرفته است به این مضمون است: «دشمن از شهر «حمت»[۱۳] (هامات) نیروهای جنگی چریکی فراوانی را گردآورده و بتشان را به تصرف درآورده و با ساکنان شهر «پهل»[۱۴] نیز متحد شده و اجازه نداده که پادشاه «رهوب»[۱۵] از شهر خارج شود… من (ستوس فرعون) سه گروه از سپاهیان خود را به سوی حمت (هامات) روانه کردم و آن شهر و بتشان و ژنرام را در ظرف یک روز تسخیر نمودم…
در اینجا فرعون محل استقرار خود و سپاهیانش را معرفی نکرده. این برای مورخان خیلی اهمیت دارد که بدانند ستوس یکم در این زمان در کجا با سپاهیانش اطراق کرده و فرمان های نظامی را صادر می کرده است. گفتنی است که به پهل امروز «فهل»[۱۶] گفته می شود که در ساحل شرقی روداُردن واقع است[۱۷]. دیگر مناطق مفتوحه توسط فرعون همانگونه که اشاره شد یا کاملاً شناخته شده نیست یا تشخیص محل واقعی و قطعی آنها با تردید همراه است. مصریان این پیروزی های ستوس یکم را گرامی داشته و او را در شمار پادشاهان مدّبر، جنگجو و پیروز در عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی قلمداد کرده اند.
در بخشی از این کتیبه که در ناحیۀ کنونی «تل الشهاب»[۱۸] به دست آمده و نسبتاً دور از شرق اردن است، اطلاعات جامع و کاملی از فتوحات ستوس یکم در این منطقه به دست آمده است. این در واقع مفصل ترین بخش از این کتیبه نیز هست. شهر رُهب[۱۹] روبروی ساحل غربی رود اردن قرار دارد و در حقیقت همان ناحیه ای است که این کتیبه در آنجا پیدا شده است، بتشان همان «بیسان»[۲۰] کنونی و کمی دورتر در بخش شمالی قرار دارد. کانون رویارویی های نظامی در جنوب غربی ساحل دریای گنزارت بوده است. هنگامی که بتشان به تصرف فرعون درآمد، آنرا به عنوان مرکز فرماندهی نظامی برای کل منطقه قرار دادند. کتیبه ها و فرمان های دیگر فرعون که به صورت ناقص در بیسان «بتشان» به دست آمده است، هر چند آسیب دیده و ناقص، ولی خلأهایی را در زمینۀ این لشکرکشی مهم و دستاورد آن در بردارد، تنها کاستی این بخش از کتیبه ها عدم ذکر تاریخ عملیات جنگی است.
شگفتی دیگری که در این الواح اخیر به چشم می خورد و توجه پژوهشگران را عمیقاً به خود جلب کرده است، نوع خط و شیوۀ نگارش آن در کتیبه ها است. بر خلاف آثار مکتوب دیگر مصریان، در این کتیبه ها به جای نوشتن از راست به چپ، از چپ به راست نوشته شده است. مصرشناسان و متخصصان هیروگلیف های مصریان به خود تردید راه نداده و تاریخ این نوشته ها را نیز همان سال یکم پذیرفته اند.
در بخشی از همین کتیبۀ آسیب دیده میزان عصبانیت و اوج خشم و خشونت فرعون مصر را مجسم کرده است. این نشان می دهد که ستوس یکم پس از کسب این پیروزی های بزرگ، دشمنان خود را سخت گوشمالی داده است. ستوس یکم پس از به تصرف درآوردن مناطق و سرزمین های مورد نظر، ستون هایی از نیروهای پیاده و سواره نظام مصری را در نقاط حساس متمرکز کرده بود تا آرامش را برقرار کرده و از سویی از هرگونه تحریکات، توطئه ها و مقاومت ها جلوگیری به عمل آورند. فرعون تنها چند روز بیشتر در آن منطقه نماند و پس از تثبیت و تحکیم آرامش و امنیت به وطن خود بازگشت. باز هم آسیب دیدگی های این کتیبه ها مانع دریافت متن و محتوای کامل فرمان های این فرعون جنگجو و توسعه طلب می شود. افزون براین با مشخصات جغرافیایی مناطق مفتوحه، هم اکنون نمی توان دریافت که بسیاری از این نواحی نام امروز آنان چیست. عرب ها نیز از این مسائل نه تنها چیزی نمی دانند، بلکه اسناد و مدارک قابل اعتمادی نیز در اختیار ندارند.
آنچه مسلم است مناطقی که به تصرف ستوس یکم در این بخش جغرافیایی مشرق زمین درآمده است، برای فراعنۀ مصر از قدیم ترین ایام اهمیت داشته و با توجه به نظر باستان شناسان و کارشناسان جغرافیای تاریخی کشورهای عربی حوضۀ رود اردن، این مناطق باید به یکدیگر نزدیک بوده باشند، این نکته را باید در نظر داشت که بیسان در مرکز این قلمرو تسخیر شده قرار داشته است و احتمالاً پس از فتح بیسان، فرعون آنرا به عنوان مرکز فرماندهی منطور کرده است. در میان اقوام بدوی یاغی و مزاحم از قومی نیز به نام اپیرو[۲۱] در کتیبه های این فرعون که آنرا «فتح نامۀ ستوس یکم»[۲۲] نام نهاده اند، به کرات یاد شده است که فرعون نسبت به آنها با جملات خشمگینانه موضع گیری کرده است. اپیروها باید اقوام بدوی یا نیمه بدوی عبرانی[۲۳] بوده باشند که سابقۀ طولانی در این منطقه داشته و به صحرا گردی و یاغیگری در نزد مصریان معروف بوده اند.
از مفاد این کتیبه ها می توان به گفته های فرعون مصر (ستوس یکم) اعتماد کرد که دربارۀ قبایل اپیرو چنین گفته است:«پنجاه سال پیش از جنگ من که به پاکسازی این یاغیان انجامید، این مردمان اپیرو از مشرق آمده و به خاک فلسطین نفوذ کرده اند»[۲۴]. آنها به قتل و غارت در سرزمین فلسطین پرداخته، در آنجا ماندگار شده و با مردم فلسطین جنگیده اند. آنها می خواسته اند که فلسطینی ها را از سرزمین شان بیرون کنند و خود به جای آنها بنشینند و …
این گونه به نظر می رسد که انگیزۀ واقعی و اساسی ستوس یکم در برابر بروز شورش ها، یاغیگری ها و تجاوزات از سوی اقوام و قبایل مهاجم و ماجراجو که فرعون آنها را «متجاوز» نامیده است، باید دانسته شود. از سویی این اقوام پیوسته مانع انجام گرفتن برنامه های تجاری مصریان در حوضۀ مدیترانه و رود اردن شده بودند. فرعون آنها را مردمانی ماجراجو دانسته که به منافع مصریان زیان وارد کرده اند. پاره ای از مقاومت ها و طغیان های منطقه ای علیه مصریان را نیز به این مردم نسبت داده اند. ستوس یکم قبایل اپیرو را رهبر این متجاوزان و برهم زنندگان امنیت، آسایش و آرامش مردم فلسطین قلمداد کرده است. به این ترتیب بخش قابل توجهی از این گزارش مفصل جنگی مستفاد از «فتح نامۀ ستوس یکم» به اپیروها و اقدامات ضد منویات و منافع فرعون مصر در منطقه اختصاص داده شده است.
مطالعاتی که در زمینۀ جنگهای ستوس یکم و اعمال سیاست های نظامی اش صورت گرفته است، نشان می دهد که این فرعون همان استراتژی آمنوفیس سوم را در نبردهای آسیایی اش دنبال کرده است. آمنوفیس سوم نیز در فلسطین و سوریه به همین ترتیب لشکر کشی کرده و پیروزی های بزرگ و قاطع به دست آورده بود. هم اکنون به این موضوع با اهمیت اشاره کردیم که ستوس یکم در اردوکشی هایش هدف بسیار بزرگ و مهمی را دنبال می کرد و آن حفظ منافع مصر در راستای فعال نگاه داشتن تجارت دریایی در حوضۀ مدیترانه و دریای سرخ بوده است. فرعون به محض تسخیر بنادر کرانۀ دریای مدیترانه بی درنگ به ساختن و امن نگهداشتن لنگرگاه ها پرداخت و در این اقدام موفق توانست به صادرات و واردات مصر از نو رواج و ورنق بخشید. همین اسناد و روایات گواهی می دهند که وی ابتدا به متحقق کردن این امر پرداخت و سپس حل مسائل داخلی سوریه را در پیش گرفت.
بدیهی است با توجه به اینکه مخالفان وی این بنادر و لنگرگاه ها را جولانگاه غارت و چپاول کشتی ها و دیگر کاروانیان قرار داده بودند، پاکسازی این عناصر در اولویت برنامۀ جنگی ستوس یکم قرار گرفت. بدیهی است که به این ترتیب درگیر شدن در یک جنگ تمام عیار ساحلی در این مرحله اجتناب ناپذیر بود. فرعون در سالهای بعد نیز از این فکر بیرون نرفت و کرونیست ها دریافته اند که وی کراراً نبرد هایی را در مناطق ساحلی سوریه پشت سر گذاشته است.
کتیبه هایی که دربارۀ این پیکارها مطالبی را در خود دارند و از منطقۀ کارناک به دست آمده است، متأسفانه سطور فوقانی آنها که حاوی مطالب ارزنده ای در این مورد هستند سخت آسیب دیده و تقریباً در بیشتر جاها غیر قابل مطالعه می باشند. بی تردید در همین سطور آسیب دیده، خط مشی جنگی ستوس یکم، روند جنگ و فرجام این نبرد های سنگین و فرسایشی ترسیم شده بوده است. در بخشهایی از این فتح نامه های ستوس یکم، کاملاً دقیق و به طور منظم و واضح نقشه های جنگی، روند پیکار و معرفی دشمنان فرعون و سرزمین های مورد نظر و حتی میدان نبرد یا پیکارگاه را به خوبی معرفی نموده و اطلاعات جامعی در اختیار پژوهشگران قرار می دهد. ما از میان فراعنۀ مصر، کمتر گزارشهای مفصل جنگی و سیاست نظامی مصریان را همانند عصر ستوس یکم در اختیار داریم. به قول مصرشناسان ستوس یکم مورخان را در حد توان خود از رویداد های سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی – دینی دورۀ زمام داری خود آگاه کرده است.
علی رغم آسیب دیدگی شدید سطور فوقانی فتح نامۀ ستوس یکم که هم اکنون به آن اشاره شد، می توان اسامی بسیاری از شهرها و مناطقی که این فرعون تسخیر کرده است در فهرست معروف به فهرست کارناک تشخیص داد و در بیشتر موارد با اطمینان خاطر مکان های امروزی آنها را مشخص نمود و پذیرفت. این سرزمین ها که اسامی برخی از آنها به دلائلی در این فتح نامۀ کارناک تکرار شده است، بین بیسان و ساحل «آکو»[۲۵] قرار گرفته اند و دیگر مناطق تسخیر شده توسط سپاهیان ستوس یکم بیشتر در منطقۀ شمالی تا کرانۀ بندر صور امتداد داشته است. به سخن دیگر فرعون کلیۀ سرزمین هایی را که در سواحل این بندر در امتداد مسیر شمالی واقع بوده اند، بلا استثنا به تصرف خود درآورده است.
فتوحاتی که شرح آن هم اکنون داده شد، مربوط به سنوات نخستین زمام داری ستوس یکم بوده است. وی در سالهای بعد نیز به آسیا لشکرکشی کرد و تا مرکز سوریه پیشروی نمود. او پس از آنکه به پیروزی مورد نظرش نائل شد، بی درنگ کتیبه ای را به صورت فنح نامه در سوریه به یادگار گذاشت. این فتح نامه به صورت کتیبۀ بزرگی است که بر ستون اصلی سمت راست تالار بزرگ شهر نقر و نصب شده است و بیانگر فتوحات فرعون در این ناحیه از جمله سرزمین آمورّو[۲۶] و شهر کادش واقع در منطقۀ شمال اورونت است.
افزون بر این، نقشی در نزدیکی دِر اصلی تالار موجود است که نشان دهندۀ تصرف کامل شهر توسط فرعون مذکور می باشد. این نقش دارای نام این فاتح مصری است و در ناحیۀ «تل بنی مند» به دست آمده است. گفتنی است که «تل بنی مد» در نزدیکی شهر کادش قرار دارد. روایات، اطلاعات، نقوش و سایر شواهد و نشانه ها، حاکی از آن است که ستوس یکم در همین ناحیه با هیتی ها جنگیده است. علت درگیری ستوس یکم با هیتی ها رقابت آنها با فرعون بر سر تصرف سوریه بوده است، زیرا به هنگام حضور فرعون در سوریه، هیتی ها نیز از طریق شمال سوریه به این سرزمین رخنه کرده بودند. ستوس یکم بر هیتی نیز غلبه کرد و این پیروزی را نیز در کتیبه و نقشی جداگانه نگاشت و به تصویر کشید. این پیروزی قطعی و غیرقابل تردید است، ولی وقتی پسرش به جانشینی او رسید، بنا به روایات مصریا و هیتی ها، آن پیروزی بزرگ ستوس بر هیتی ها، پایدار نماند. در اواخر دورۀ زمام داری ستوس یکم، آرامش بر سرتاسر مصر و سرزمین های زیر سلطۀ فرعون حاکم بود، ولی این آرامش نیز دوام زیادی نداشت.
مصریان در ادوار بعدی نیز ستوس یکم را فرعون پرکار و مدبّر و پیکارگری نستوه و متهور به شمار آورده اند. برنامه های جنگی وی بسیار مفصل و گسترده بوده است. از جمله به هنگام فراغت یافتن از جبهۀ سوریه در جبهۀ غربی مصر نیز به نبرد پرداخت و دو نبرد خونین را علیه لیبیایی ها در پیش گرفت و این پیروزی را نیز در نقش کارناک به تصویر کشید. افزون بر این وی در سالهای چهارم تا هشتم زمام داری اش، براساس نقش و کتیبه ای که در آمرا (آمره)[۲۷] در غرب سودان به دست آمده،علیه یک قوم ناشناخته نوبیایی به سرزمین «ایرم»[۲۸] لشکرکشی کرده است.
حکومت مصریان بر سرزمین نوبی، هیچگاه به طور جدی مورد تهدید واقع نشده است و مصریان این سرزمین را به عنوان یکی از مستحکم ترین پایگاه ها خود در قارۀ آفریقا حفظ کرده اند. نقشی متعلق به یازدهمین سال زمام داری ستوس یکم در «جبل برکل»[۲۹] به دست آمده که سخت آسیب دیده و ناخوانا است، ولی پژوهشگران با مطالعۀ محتوای آن دریافته اند که منطقۀ جبل برکل از کهن ترین زمان در شمار اماکن دینی و مقدس مصریان بوده و مصریان باستان آن را «کوه مقدس»[۳۰] نام نهاده اند. این نقش که به صورت حاشیه نویسی، مطالبی را نیز در بردارد، دقیقاً در همان محل اولیۀ خود یعنی جایی که نصب شده، به دست آمده است و مانند بسیاری از کتیبه ها و نقوش دیگر جابجا نشده است. بدیهی است کمتر نقوش و کتیبه هایی را در مصر می توان یافت که آسیب دیده نباشد.
ستوس یکم بیشتر عمر حکومت خود را در جبهه های جنگ و تأمین منافع مصریان در گوشه و کنار جهان و حتی در سرزمین های دور گذرانده است. او در پی کسب معادن و ذخائر فلزات گرانبها چون طلا و نقره نیز بوده است. وی سفری طولانی را در صحرای خشک و کاملاً بی آب در پیش گرفت تا به معادن طلا در سواحل دریای سرخ دست یابد. وی امکانات تردد مصریان در راههای آبی و زمینی را آنچنان آسان کرده بود، که فراعنۀ بعدی به نیکی از او یاد کرده اند.
وی در راستای تأمین آب برای کاروانیان و مسافران حدود پنجاه کیلومتر در داخل ریگزار پیشروی کرد و در ناحیۀ شرقی ادفو[۳۱] دستور داد تا به چشمۀ آبی با حفر چاهی عمیق دست یابند. ادفو در بخش علیای مصر واقع است و از مناطق خشک و کاملاً کم آب و لم یزرع به شمار می آید. فرعون دستور داد تا به یمن دست یابی به چشمۀ آب مورد نظر او معبدی نیز در آنجا بسازند. این معبد معبدی صخره ای و کوچک و از یادمان های ارزشمند ستوس یکم به شمار می آمده است.
کتیبه ای متعلق به نهمین سال حکومت ستوس یکم حاکی از دست یافتن او به معدن طلا در همین ناحیه است. این کتیبه بر دیوار اصلی سمت راست همین معبد صخره ای نقر و نصب شده است. نقوشی نیز در تکمیل و تأیید این موفقیت در همانجا به دست آمده است که براساس آن کارگران و کارشناسان مشغول استخراج و تصفیۀ طلا و ناخالصی ها می باشند. فرعون بر آن بود تا بخشی از طلای به دست آمده از این معدن را تقدیم معبد ابیدوس[۳۲] کند. معبد ابیدوس دارای دو تالار بزرگ، یک محراب اصلی بزرگ و چند محراب کوچک جانبی، دو حیاط وسیع و زیبا و در عین حال پر درخت و چندین ستون است که هر ستون با شکوه و زیبایی خاصی آرایش شده و بر سطح هر ستون نقوش جالب توجهی از خدایان و مقدسات مردم آن سامان به چشم می خورد.
در جوار این معبد بزرگ متعلق به نوم ابیدوس، معابد کوچکتری نیز پیرامون آن در فواصل دور و نزدیک ساخته شده اند که هر کدام متعلق به خدایان خاص خود بوده و دیواره این معابد همه از قطعات سنگهای آهکی که دارای اشکال هندسی می باشند ساخته شده است. نقوش روی این دیوارها و نیز سطوح اندرونی معبد اصلی و معابد جانبی به اندازه ای زیبا و چشم نواز هستند که هنرشناسان آنرا به عنوان معتبرترین سند برای شناخت هنر جاودانی مصر باستان به شمار آورده اند. این نقوش هیچکدام برجسته نیستند، بلکه بر سطوح دیوارها کنده کاری شده و بنا به روایتی این هدف ستوس یکم بوده، ولی وی به طور ناگهانی از دنیا رفته و جانشین وی این برنامه را به پایان رسانیده است.
تفاوت این نقوش با نقوش و تصاویر حک و نقر شده در مصر باستان و میانه این است که به خاطر آهکی بودن زمینۀ این نقوش، تا حدودی سست تر و شکننده تر به نظر می رسند، ولی از نظر ارزش و اهمیت هنری، منحصر به فرد و دارای جاذبۀ کم نظیری می باشند. این امر می رساند که ستوس یکم پیروزی های نظامی را به کمک ابتکارات هنری هنرمندانی که خود به آنها توجه ویژه داشته به نمایش می گذاشته است. به روایتی فضای ویژه ای نیز به دستور همین فرعون برای معبد بزرگ ابیدوس و معابد جانبی آن پیش بینی شده که بر دیوارۀ این سردابه ها نیز نقوش و تصاویری از اجرای مراسم آئینی مصریان به نمایش گذاشته شده است. فرعون هزینه های این ساخت و ساز را بنا به روایات مصریان شخصاً پرداخت و خود او بر کار ساختن آن مستقیماً نظارت می کرده است. فرعون با ساختن این معبد، خشت بنای شهر را گذاشته است که مصریان در آنها سکونت گزیده و به کشت و زرع و تولید بپردازند. بنا به همین روایات آنچه را که ستوس یکم ناتمام رها کرده و از دنیا رفته بود، توسط جانشین او به اتمام و کمال رسیده است.
از جملۀ این اقدامات ناتمام ساختن بخشی از سردابه های معبد اصلی است که طرح و نقشه و کارهای مقدماتی آن توسط خود فرعون آماده گردیده و فضای زیرزمینی مورد نظر نیز حفر و دیوارهای آن نیز ساخته شده، ولی جانشین وی بی آنکه تغییری در طرح ونقشۀ موردنظر ستوس یکم اعمال کند، آن را به پایان رسانیده است. مصرشناسان و کارشناسان تاریخ هنر مصر باستان براین باورند که زیباسازی سردابۀ بزرگ معبد اصلی و نقش تصاویر بر روی دیوارهای این سرزمین حتی در زمان اولین جانشین فرعون به پایان نرسیده، بلکه در زمان خلف این جانشین این کار فرجام یافته است. مقبرۀ واقعی ستوس یکم در «درۀ پادشاهان» در تب بوده است واین بزرگترین قبری بوده است که در آنجا حفر گردیده است. طول راهروها افزون بر بیست متر است که در داخل صخره کنده شده است. گچکاری ها و زیباسازی های داخلی مقبره به بهترین صورت و هنرمندانه ترین وجه انجام پذیرفته و منظره ای جالب و خیره کننده داشته است. بر حاشیۀ دیوارها و جایی که سقف آغاز شده است، لایه های گچبری از جنس گچ معمولی سفید و فوق العاده زیبا به کار گرفته و پرداخته شده است.
برخی از ابعاد هنری در ساختن بخش اندرونی این مقبره، شباهت زیادی به معبد ابیدوس دارد. نقوشی که بر روی دیوار به صورت گچبری و حکاکی به چشم می خورد، کار هنرمندان درباری ستوس یکم و جانشینان او می باشد که برجسته ترین و شایسته ترین استادان هنر بوده اند و فرعون پیوسته آنها را در کنار خود نگه می داشته و در امور هنری و هنرپردازی با آنان به رایزنی می پرداخته است. برخی جاها بر روی دیوارهای مقبره و ستون های میانی فضاهایی برای نصب یا نقر کتیبه ها در نظر گرفته شده است، ولی کسی نمی داند چرا این کار انجام نپذیرفته است، قطعاً باید پذیرفت که نقش یا کتیبه ای در این مکان ها و فضاهای در نظر گرفته شده وجود نداشته است، که کسی گمان کند که به آنها آسیب رسانده یا از محل خود دور کرده اند، لذا باستان شناسان نتوانسته اند دریابند که علت این امر چه بوده است. در بایگانی سلطنتی و آرشیوهای هنری مصر باستان نیز سند یا نشانه ای به دست نیامده است تا هنرشناسان بتوانند حدس بزنند که چه نوع نقوش و چه کتیبه هایی برای این محل های خالی که به صورت خلأهای واضح به چشم می خورد، مورد نظر بوده است. بدیهی است که باستان شناسان در ادامۀ حفاری های خود پیوسته این امید را داشته اند که به سند یا نشانه ای که این خلأ اطلاعاتی را پر کند، دست یابند، ولی تاکنون این توفیق به آنان دست نداده است.
در زیباسازی دیوارهای معبد به دستور فرعون هنرمندان ویژه ای که وی به ظرافت و زیبایی آثارشان اعتماد داشته است، به کار گرفته شده است. بدیهی است که نقوش و نوشته ها به تناوب و با رعایت فاصله بر روی دیوارها نصب شده است. این نقوش و کتیبه ها بر روی صفحات نازک گچی نصب شده، ولی برخی از نقاط سطح دیوار بدون نقش و کتیبه است و این امر احتمالاً ناشی از مرگ نابهنگام فرعون است. بر روی دکوراسیون ستون ها و دیوارها و حتی حاشیه های سقف ها خطوط مستقیم گچبری شده که برخی از آنها دارای رنگ های زیبا و روشن بوده اند دیده می شود.
در معبد مردگان در تب که ستوس یکم برای پدرش ساخته بود، بیشتر از صفحات ماسه ای و از جنس سنگ های شنی استفاده شده است و معمار آن ساختار کلی دارای ابتکاری منحصر به فرد و بدیع بوده است. این معبد از نظر معماری و هنر کاربرد مصالح ساختمانی به معبد ابیدوس که از سنگ آهک ساخته شده است، شباهتی ندارد. این معبد در ناحیه «کورنا»[۳۳] واقع در تب ساخته شده است. سنگهای استفاده شده و نیز صفحات و قطعات سنگهای شنی و ماسه ای برای معبد کورنا از«جبل سیلسیل»[۳۴] به آنجا برده شده است. از این سنگها برای ساختن ستون های عظیم معبد نیزاستفاده شده است. طرح معماری داخلی و جانبی معبد به خواست فرعون از همان طرح معبد کارناک که ستوس آنرا نیز ساخته است، اقتباس شده است. به چه علت فرعون بر روی سطح دیوارها نقوش صحنه های جنگهای خونین را ترسیم کرده است، کسی نمی داند، در حالی که نقوش معابد در شرق باستان بیشتر به طبیعت خدایان و صحنه های برگزاری مراسم آیینی منحصر می شده است. این معبد در ششمین سال سلطنت ستوس یکم ساخته شده است.
باستان شناسان به این نتیجه رسیده اند که طرح اولیۀ معبد گسترده تر و ساختار آن طبعاً بزرگتر و مجلل تر بوده است و برای تحقق این امر مصالح ساختمانی زیاد در آنجا گردآوری شده و سنگهای بزرگ و کوچک و در اندازه ها و ابعاد مختلف از جبل سیسیل به آنجا برده شده است و حتی سایر ملزومات و مصالح به مقیاس زیاد در انبارها انباشته شده ، ولی بخش قابل توجهی از این مصالح مورد استفاده قرار نگرفته است. در این مورد نیز کارشناسان عدم استفاده از این مصالح و امکانات برای ساختن معبدی بزرگ را به خاط عمر کوتاه سلطنت ستوس یکم دانسته اند. ظاهر امر این گونه نشان می دهد که بیشتر کارهای ساختمانی که در طرح و برنامه های ستوس یکم ملحوظ و منظور بوده است، ناتمام مانده و پسر و جانشین وی رامسس دوم آنها را به پایان رسانیده است که اتمام کار ساختمانی معبد فوق نیز به همین مقوله مربوط می شود.
به نظر می رسد که ستوس یکم در سال های آخر زمام داری اش کمتر به جنگ و کشورگشایی پرداخته باشد و بیشتر به کارهای عمرانی، ساختن معابد و تأسیسات فرهنگی مشغول بوده است. او در شصت و پنج سالگی در حالی که هنوز شاداب، خوش سیما و نیرومند و برخوردار از مشاعر و ذوق کامل و سالم بود از دنیا رفته است. رامسس دوم کلیۀ کارهای عمرانی ناتمام پدر را در همان سالهای اول زمام داری اش به گونه ای موفقیت آمیز به پایان رسانیده است.
[۱] . Fischer – Weltgeschichte II. S. 263
[۲] . Tjel
[۳] . Tell Abu – Safah
[۴] . “el – Kantara”
[۵] . Raphia
[۶] . Rafia
[۷] . Schasu
[۸] . Jenuam
[۹] . Zeder
[۱۰] . “El Naam”
[۱۱] . Genzareth
[۱۲] . Betschan
[۱۳] . Hamat
[۱۴] . Pehel
[۱۵] . Rehob
[۱۶] . Fahal
[۱۷] . A. a .O. S. 264
[۱۸] . Tell Aš-Šahab
[۱۹] . Rehob
[۲۰] . Beisan
[۲۱] . Apiru
[۲۲] . Siegesbrief des Sethos I
[۲۳] . Hebräer
[۲۴] . Fishcher Weltgeschichte, a. a. O. S. 265
[۲۵]. Akko
[۲۶] . Amurru
[۲۷] . Amara
[۲۸] . Iram
[۲۹] . Gebel – Barkal
[۳۰] . “Heiliges Berg”
[۳۱] . Edfu
[۳۲] . Abydos – Tempel
[۳۳] . Kurna
[۳۴] . Ğebel Silsile
منبع : کتاب تاریخ مصر باستان
نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما