عصر رامسس سوم (از ۱۱۸۲ تا ۱۱۵۱ پیش از میلاد مسیح)

Rammumy.jpg (211×561)

رامسس سوم حتی نام پسرانش را همان اسامی پسران رامسس دوم انتخاب کرده است. فعالیت های معماری در زمینه های مختلف ساخت و ساز در سرتاسر مصر گسترش داشته، ولی از اینهمه سازندگی و تحول نشانه های بسیار اندکی در دست است.

وی در شرایطی نسبتاً آرام و با توسل و تکیه بر ابزاری که به آن اشاره شد، توانست زمام امور را در دست گرفته و حکومت خود را آغاز کند. رامسس سوم از همان آغاز به ساختن مقبرۀ خود یعنی«گور معبد»[۱] رامسس سوم به عنوان خانۀ آخرت خویش اقدام کرد. وی در همین شرایط آرام و مسالمت آمیز این گور معبد را در ناحیۀ کنونی «مدینه هبو»[۲] در انتهای جنوبی مقابر فراعنه که گورستانی ویژۀ این امر بود، ساخت و آراست. مدینه هبو در سوی چپ کرانۀ نیل در تب قرار دارد. این گورستان و معابد متعلق به آن بهتر از آثار مشابه آن متعلق به عصر فراعنه در مناطق دیگر مصر حفظ شده و باقی مانده است.

متأسفانه اطلاعات گسترده و موردنیاز پژوهشگران از نقوش و الواح و دیگر نگاره ها و کتیبه های این مقبره به دست نیامده و تنها اشاره ای کوتاه به اقدامات نظامی رامسس سوم در این مجموعه آثار قابل ملاحظه و مطالعه است. مقبرۀ رامسس سوم که با همان طرح و نقشۀ مقبرۀ رامسس دوم براساس تدابیر معماری و زیباسازی مشابهی ساخته و پرداخته شده است، از نظر شکوه، عظمت و زیبایی با مقبرۀ رامسس دوم برابری می کند و حتی بنا به تشخیص کارشناسان هنر مصر باستان از جهاتی مجلل تر و با استحکام بیشتری ساخته شده است. قبر فرعون در وسط فضایی به طول ۳۱۵ متر و عرض ۲۱۰ متر بنا شده و مستطیل شکل می باشد.

این مقبره در بخش جنوبی اش به یک کاخ مجلل سلطنتی منتهی می شده و دیوار مقبره و فضای متعلق به کلیۀ این تأسیسات از آجرهای زیبا ساخته و محدوده مقبرۀ رامسس سوم را محصور کرده است. در واقع مصریان با این کار درهمان زمان حصاری به شکل قلعه ای نفوذ ناپذیر پیرامون مقبرۀ این فرعون ساخته اند. افزون براین از فاصلۀ چند صد متر ورود به این محدوده برای شهروندان ممنوع بوده و مأموران ویژه ای این امر را به اجرا درمی آورده اند. در فاصلۀ کوتاهی از محدودۀ مقبرۀ رامسس سوم، بخشی از تأسیسات فرهنگی و نظام اداری متعلق به آن منطقه وجود داشته است. ضمناً در حد فاصل دیوار حائل یا حصار اخیر الذکر و قبر رامسس سوم دفاتر ویژۀ امور قبر فرعون مستقر بوده اند.

اطاق های ویژۀ اسکان خدمۀ گور معبد فرعون نیز در همین فضا ساخته شده بوده است. خانه های کاهنان در نزدیک ترین فاصله با دیوار اصلی و فضای اندکی دورتر مجتمع های مسکونی همانند شهرک برای ساکنان آن منطقه پیش بینی شده بود. این ساکنان مردمانی بوده اند که نیاکان آنها از گذشتۀ بسیار دور در نواحی غربی تب زندگی می کرده اند. بخش بزرگی از معبد در همان آغاز دورۀ زمام داری فرعون مذکور ساخته شده است. الواح و کتیبه های متعلق به این گور معبد واقع در منطقۀ موسوم به «جبل سیل سیل»[۳] با تاریخ «پنجمین سال» تاریخ گذاری شده اند. یکی از این الواح نشان می دهد که سه هزار تن در ساختن این بنا به کار مشغول بوده و سنگهای لازم برای بنای معبد را تراشیده و آنها را به مکان های مورد نظر حمل می کرده اند. نخستین سنگ قبر رامسس سوم که به صورت سنگ نبشته ای است نیز در همین سال پیش بینی و نقر شده است. کارشناسان کتیبه های این قبر را دارای محتوای کاملاً تاریخی ندانسته اند، زیرا بر آنها بیشتر مدح و تمجید و پیروزی های فرعون را در برمی گیرد که در قالب ابیاتی حک و نقر شده است و در حواشی و زوایای آن نقوشی نیز حک شده بوده است.

آسیب دیدگی های این الواح، کتیبه ها و نقوش به اندازه ای زیاد است که خلأهای ناشی از این آسیب دیدگی موانعی جدی برای مطالعه و تجزیه و تحلیل آنها به شمار آمده است.

آنچه در این یادمان جنبۀ تاریخی دارد، خوشبختانه کمترین آسیب و خدشه را دیده است و آن شرح نبردهای خونین منجر به پیروزی رامسس سوم بر دشمنان اوست. برخی نقوش که ترسیم و تجسمی از صحنه های نبردهای پیروزمندانه وی می باشد، متن و محتوای کتیبه ها را کامل کرده است و از این جهت قابل مطالعه ، بررسی و تجزیه و تحلیل است. محققان با بهره گیری از همین نقوش و متون محدود و مختصر کوشیده اند تا تصویری از چگونگی کشورداری رامسس سوم را برای مورخان ومصرشناسان ترسیم کنند. از جملۀ این نقوش مصور سه صحنۀ نبرد در سرزمین نوبی موسوم به «جنگ بانو بیایی»[۴] از صحنه های دیگر چشم گیرتر است. البته بیشتر فراعنۀ پیشین نیز با سرزمین نوبی مشکلاتی داشته و به محض روی کار آمدنشان به جنگ با معارضان و مخالفان حکومت مصریان بروطنشان، پرداخته و پیوسته جنگ بانوبیایی ها در صدر فهرست جنگهای برون مرزی فراعنه قرار داشته است، زیرا حفظ سرزمین نوبی برای مصریان اهمیت ستراتژیکی، اقتصادی و به سخن دیگر حیثیتی داشته است.

از آنجائی که طی نسل های گذشته سرزمین نوبی در دست فراعنۀ مصر بوده است، هر فرعونی به محض روی کار آمدنش وظیفۀ خود می دانست که آن سرزمین را برای مصر حفظ کرده و هرگونه ناآرامی را در آنجا با شدت و خشونت سرکوب مهار کند. متن های دیگر این الواح و کتیبه های متعدد که تواریخ سال های پنجم، هشتم، و یازدهم را دربردارند، در واقع سه لشکر کشی دیگر این فرعون را معرفی می کنند که در روزگار فرمانروایی رامسس سوم دارای اهمیت زیاد بوده و فرعون در ثبت آن مصرّ بوده است تا آیندگان جانب احتیاط را با دشمنان تاج و تخت فراعنه و سرزمین مصر هرگز رها نکنند. از سویی بیشتر اردوکشی های این فرعون از نظر تاریخی دارای اهمیت بوده و وی با ترسیم و حک و نقر آنها بر الواح و کتیبه هایش، برآن بوده است که همطرازی خود را با رامسس دوم به ثبوت رسانده و به نمایش بگذارد.

از این سه مرحله لشکر کشی، نخستین آن به سال پنجم زمام داری او متعلق و آن جنگ با لیبیایی ها بوده است. گفتنی است که در گذشتۀ نه چندان دور مرنپتح به لیبایی ها شکست سختی وارد کرده و آنان را فرمانبرداران بی چون و چرای خود نموده بود. لیبیایی ها با روی کار آمدن رامسس سوم فرصت را برای خود مناسب یافتند تا به منطقۀ دلتا نفوذ کرده و منطقه ای را به تصرف خود درآوردند و با استقرار یافتن در بخشی از نواحی مرز یبه قتل و غارت بپردازند. لیبیایی ها در این زمان منطقۀ مرزی نه چندان حاصلخیز خیوس[۵]  را دستخوش غارت قرار داده و آنرا به بیابانی مبدل کرده بودند. آنها افزون براین ساکنان چند شهرک دیگر مرزی مصر را به قتل رسانده و اموال آنها را به یغما برده بودند. اقوام و قبایل دیگری که فرعون آنها را یاغی و متجاوز به شمار آورده و سرکوبی آنها را در دستور کار خود قرار داده است ، عبارت بوده اند از : قبایل «لیبو»[۶]، «ماش وش»[۷] و «سپد»[۸]. گفتنی است که مورخان دربارۀ آخرین قبیله یعنی سپد اظهار بی اطلاعی کرده و در اسناد مصریان نتوانسته اند به پیشینۀ این قبیله پی ببرد.

بزرگترین جنگ فرعون جهت سرکوبی این متجاوزان از منطقه ای ساحلی آغاز شده و دامنۀ آن تا شهر «اوسیمار – میاموم»[۹] واقع در بلندی های «تمه هو»[۱۰] گسترش یافته است. ضمناً کرونیست ها تمه هورا نام یکی از قبایل لیبیایی دانسته اند و شگفت آورتر این است که نام کوچک رامسس سوم اوسیمار میاموم بوده و مورخان وی را به این دلیل دارای پیشینه لیبیایی قلمداد کرده اند[۱۱] .

ramseswar.gif (500×355)

نبرد رامسس سوم که در سپاه خود سربازان مزدور بی شماری گردآورده بود، زمینه و مقدمۀ جنگی بزرگ و تمام عیار بود که شش سال بعد به وقوع پیوست. گفتنی است که رامسس سوم بخشی از نیروهای مزدور خود را از قبایل «شیردانه»[۱۲] تأمین کرده بود. منابع مصری تلفات نیروهای دشمن را در این نبرد سهمگین گسترده و بی شمار دانسته و رقم کشته شدگان از جبهۀ دشمن را ۱۲۵۳۵ تن ذکر کرده است.

این نقوش منعکس کنندۀ صحنه های نبرد با لیبیایی ها باید مدت زمان درازی پس از وقوع جنگ بر دیوارها حک و نقر شده باشد. کتیبه های مرتبط با این صحنه های نبرد بیانگر و معرف دشمن و یا دشمنانی هستند که از مرز شمالی مصر نزدیک شده و به داخل قلمرو فرعون نفوذ کرده اند.  از سویی دیگر کتیبه ای در همین زمینه نشان می دهد که درگیری با این دشمن جدید، در هشتمین سال به قدرت رسیدن فرعون به وقوع پیوسته است و رامسس سوم خود فرماندهی سپاه مصر را در این پیکار بزرگ و تمام عیار به عهده داشته است.

این دشمن شمالی همانگونه که در بالا اشاره شد، قطعاً از اقوام و قبایل شمالی بوده و از آسیای صغیر به سرزمین های سوریه و فلسطین نفوذ و به سوی مصر پیشروی کرده است. این دشمن متشکل از اقوام و قبایل متعددی بود که به هم پیوسته و عزم مصر کرده بوده اند. آنها ابتدا به سرزمین های زیر فرمان و یا متحدان مصر و از آن طریق به هدف و مقصد نهایی خود یعنی سرزمین نیل وارد شده اند و سوریه و فلسطین کوتاه ترین و مناسب ترین مسیری بود که برگزیده بودند. از میان این قبایل «پلست»[۱۳] را شناسایی کرده اند که کلاه های جنگی خود را با بال پرندگان تیز پرواز و جنگجو چون عقاب می آراسته اند. قبیلۀ دیگری نیز از روی نقوش تشخیص داده شده و «سِکِر»[۱۴] (زِکِر) ها نام داشته اند. زکرها (سکرها) کلاه خودهای خود را به شکل شاخ درست کرده و در نبرد با دشمنان برسر می گذاشته اند.

سکاها[۱۵] نیز که در شرق و شمال شرق ایران می زیسته اند و از اقوام صحراگرد بوده اند در دورۀ هخامنشیان از کلاه خودهای نوک تیز در نبرد هایشان استفاده می کرده اند. داریوش یکم پس از شکست دادن و مطیع کردن سکاها آنها را در سپاه خود جذب کرد و در گزارش های جنگی خود از وجود «سکاهای تیزخود» در ارتش خویش نام برده است. ترسیم صحنه های نبرد در زمانی متفاوت با زمان نقر کتیبه های مرتبط با این جنگ عظیم صورت گرفته است و هیچکدام از این اسناد به تنهایی قابل مطالعه و نتیجه گیری نیست. باستان شناسان و مورخان با مطالعۀ همزمان این نقوش و کتیبه ها دریافته اند که مصریان در نبرد فوق ابتدا حالت تدافعی داشته و به تدریج با مساعد یافتن شرایط به حالت تهاجمی درآمده اند. رامسس سوم در هر حالت و صورت تصمیم گیرنده بوده و جریان پیکار را شخصاً هدایت می کرده است.

دشمنان و یا به سخن دیگر مهاجمان و متجاوزان فوق ابتدا کرانه های آمورو[۱۶] را به اشغال خود درآورده و آن منطقه را غارت و ویران و با بیابانی همانند کرده اند. صحنه های این پیکار بزرگ نشان می دهد که شمار سکرهای تیز خود که کلاه خودهای شاخی شکل به سر می گذاشته اند، انبوه بود و با توجه به این شاخ های بلند هر بیننده ای می توانسته است، بی شمار بودن آنها را مورد تأیید قرار دهد. منابع تارخی و اسناد و نقوش موجود در این باره این گونه می نمایانند که مهاجمان ابتدا توانستند با یورش برق آسای خود، سوریه را از مصریان گرفته و به سلطۀ فرعون برآن سرزمین پایان دهند. از سویی گزارشها و روایاتی نیز در همین زمینه مؤید پیشروی رامسس سوم و سپاهیانش به سرزمین فلسطین است.

این گونه به نظر می رسد که اتخاذ موضع تدافعی فرعون و سپاهیانش در برابر این دشمنان مصمم، نیرومند و بی شمار، نشانۀ عدم توانایی مصریان در مقابلۀ قاطع با آنان بوده است، زیرا مهاجمان توانسته اند به پیشروی خود با همان آهنگ آغاز جنگ به سوی مرزهای مصر ادامه داده و دامنۀ متصرفات خود را متهورانه گسترش دهند. به این ترتیب رامسس سوم ناگزیر از چشم پوشی از خاک سوریه گردید و نبرد سهمگین وی و سپاهیانش با مهاجمان درمرز مصر به وقوع پیوست.

مورخان و کارشناسان جنگهای دوران باستان در این شرایط پیشروی رامسس سوم و سپاهیانش را به سرزمین فلسطین مورد تردید قرار داده و با تأمل به بررسی بیشتر و عمیق تر آن پرداخته اند. بدیهی است که این نخستین بار نیست که فراعنۀ مصر با اقوام و قبایل شمالی درگیر می شوند، ولی به عقیدۀ تحلیل گران این نخستین بار است که فرعونی با سپاهیانش با مهاجمان بی شماری که قاطع و مصمم در برابر مصریان ایستادگی و مصاف می کرده اند، روبرو گردیده باشد.

سپاه دشمن از دو سو خود را به مصر نزدیک کرد، یکی از راه خشکی با ارابه های جنگی که به وسیلۀ اسب ها کشیده می شدند و گاری هایی که گاوهای نر آنها را کشیده و سازو برگ جنگی و آذوقۀ نظامیان و خانواده های سربازان را حمل می کردند نر آنها را کشیده و سازو برگ جنگی و آذوقۀ نظامیان و خانواده های سربازان را حمل می کردند؛ و دیگری از راه آبی با ناوگانی متشکل از قایقهای نفربر و تندرو که پیشاپیش قایقهای پشتیبانی حرکت می کردند و به وسیلۀ نیروهای کمکی آذوقه رسان سوار بر قایقهای بزرگتر پشتیبانی می شدند. این مجموعه ناوگان دشمن خود را به مصب رود نیل رسانده و آمادۀ پیکار شدند.در همان مرحلۀ نخستین رویارویی و طی اولین برخورد شدید نیروهای رامسس سوم و سپاهیان انبوه دشمن که از راه خشکی و آبی به پیکارگاه رسیده بودند، هر دو سپاه دشمن شکست خورد و گروهی از آنها از پای درآمدند، شماری طعمۀ امواج سهمگین رودخانه شدند و تعداد زیادی از آنها نیز به اسارت نیروهای فرعون درآمدند.

در منابع و نقوش به جای مانده از این جنگ، دربارۀ جنگ زمینی میان دو طرف گزارش قابل توجهی به دست مورخان و کرونیست ها نرسیده است، ولی نقش بزرگ و مفصلی از صحنۀ پیکار میان دو طرف بر روی آب از آن روزگار برجای مانده است. مطالعۀ صحنه های نبرد میان نیروهای سوار بر قایق های سبک جنگی نکات جالبی را برای مورخان و تحلیل گران به ارمغان آورده است. مصریان پیش از آغاز جنگ فرصت کافی را برای خود درنظر گرفته و ناوگان نسبتاً عظیمی را تدارک دیده و با گذر از فلسطین در امتداد ساحل خود را به دشمن نزدیک کرده و با توجه به اینکه تجهیزات لازم را نیز برای ناوگان خود پیش بینی و فراهم کرده بودند، برای دشمن دامی نهادند. دشمن پس از رسیدن به مصب رود نیل و مستقر کردن قایقهای خود، همانگونه که عادت غارتگران دریایی است، به مناطق ساحلی حمله کرده و پس از کشتار ساکنان و چپاول اموال آنها اقدام به بازگشت نمودند.

به هنگام بازگشت نیروهای مصری ناگهان از آنها قطع طریق کرده و راه را برآنان بستند. این رویداد برای نیروهای دشمن فرعون بسیار غیرمنتظره بود. نیروهای مصری کاملاً آمادۀ جنگ بوده و شرایط، امکانات و ابزار لازم را برای یک جنگ تمام عیار و فرسایشی فراهم کرده بودند. وحشت عجیبی بر ابواب جمعی ناوگان دشمن حاکم شد و نیروهای مصری با تهاجم ماهرانۀ خود، بادبان های قایق های جنگی و کشتی های آذوقه رسانی و حامل ساز و برگ نظامی دشمن را پاره کرده و در واقع سکان و اهرم هدایت کنندۀ کشتی های دشمن از کنترل آنها بیرون رفت. از نیروهای دشمن شمار زیادی از کشتی های بدون فرمان و غیرقابل کنترل به بیرون پریدند، ولی نیروهای مصری کماکان استوار و مصمم سوار بر قایق های جنگی شان ضربات سهمگین خود را بر مهاجمان وارد می آوردند.

مصریان کشتی های مهاجمان را درهم شکستند و سلاح ها ، آذوقه و دیگر ملزومات جنگی آنان به آب سرازیر شدند. اجساد کشته شدگان از نیروهای دشمن به وسیلۀ امواج آب به طرف ساحل پرتاب می گردیدند و آنان که توانستند خود را به خشکی برسانند، به وسیلۀ نیروهای مصری که در ساحل به انتظار آنان به سر می بردند، دستگیر می شدند و به قتل می رسیدند. از این نیروهای به ساحل رسیده، انبوهی نیز به اسارت مصریان درآمدند. با پیروزی رامسس سوم در نبرد زمینی و آبی بر دشمن، پلست ها و سکر (زکر)ها از سرزمین مصر و کلیۀ مناطق زیر فرمان مصریان بیرون رانده شدند، ولی علی رغم این پیروزی بزرگ مصریان، نیروهای رامسس سوم نتوانستند این مهاجمان را از فلسطین و سوریه بیرون برانند.  پلست ها در مناطق ساحلی اسکان گزیدند.- گفتنی است که این منطقۀ ساحلی بعد ها در تاریخ به نام همین مهاجمان «کرانۀ پلست»[۱۷] نام گرفت.

زبان شناسان واژۀ پلست و فلسطین را مترادف و منشأ فلسطینیان را همین اقوام پلست دانسته اند. بقایای کشتیهای درهم شکستۀ سکر (زکر)ها تا پایان کار سلسلۀ بیستم در بلندی های سوریه دیده شده است. با اسیران پلستی خشن ترین رفتار توسط مصریان اعمال می شد و بر روی تن آنها نام رامسس سوم به وسیلۀ میله های گداخته نوشته می شد. این اسیران بعد ها به دو گروه تقسیم گردیدند. گروهی به عنوان برده به برده داران غیر مصری و تاجران برده که از راه دریا و خشکی برای خرید و فروش برده به مصر می آمدند، فروخته شدند و گروهی نیز جذب ارتش مصر شده و با دشمنان فرعون می جنگیدند. آن گروه از اسیران جنگی پلستی که حاضر به خدمت در سپاه فرعون نمی شدند، بی درنگ به قتل می رسیده اند. در واقع گزارش تفصیلی این پیکار تنها از منابع مصری به دست کارشناسان و مورخان رسیده است و از روی نقوش به دست آمده، می توان صحت آنرا تأیید کرد.

در یازدهمین سال حکومت رامسسس سوم مصریان و قبایل شیردانه پهلو به پهلو برآن شدند تا دومین حملۀ لیبیایی ها را دفع کرده و آنان را فرمانبرداران مصر نمایند. گزارشی مکتوب که محتوای آن به صورت مصور در نقشی روشن به دست آمده سخن از ۲۱۷۵ کشته و ۲۰۲۵ اسیر لیبیایی در این پیکار به میان آورده است. به موجب این گزارش در میان کشته شدگان و اسیران لیبیایی زنان و کودکان نیز دیده شده اند، بدیهی است که دومین تهاجم لیبیایی ها که منجر به دومین جنگ شد،  به مراتب سبک تر و محدود تر از نخستین تهاجم آنها بوده است.

کارشناسان براین باورند که شمار کشته شدگان و اسیران لیبیایی را به هیچ وجه نمی توان مورد تردید قرار داد. در همین گزارش آمده است. شمار احشامی که به عنوان غنیمت کمان و یا به سخن دیگر غنیمت جنگی به دست مصریان افتاده ۴۲ رأس بوده است. مطالعاتی که براساس همین اسناد و گزارشها و نقوش دربارۀ ساختار سپاهیان لیبی صورت گرفته است، نشان می دهد که هستۀ اصلی جنگجویان لیبیایی را افراد قبیلۀ ماش و ش تشکیل می داده اند، ریاست و رهبری این قبیله به عهده کسی بوده است که همزمان فرماندهی هستۀ اصلی جنگجویان ماش و ش را به عهده داشته است. نام این فرمانده در همین اسناد مصریان تحت عنوان «مشه شر»[۱۸] آمده است. وی که پسر «کپر»[۱۹] بوده، همزمان فرماندهی افراد پنج قبیله دیگررا نیز که با قبیلۀ ماش و ش همدست و متحد شده بودند به عهده داشته است. این متحدان بر سرراه خود به مصر همانند امواج خروشان به منطقه ای که قبیله ای به نام «ته»[۲۰] در آن به سر می برد، یورش برده و در آنجا به قتل و غارت پرداخته و سرانجام به مصر رسیده اند.

این متحدان مهاجم سواربر ارابه های جنگی در نقش و تصویر مربوط به صحنۀ پیکار دیده می شوند. در میان غنائمی که مصریان از این مهاجمان به دست آورده اند، شمشیرهای درازی نیز وجود داشته که آن نیز در تصویر به خوبی مشخص و روشن است. تیغۀ این شمشیرها به گونه ای غیرعادی و بی سابقه دراز بوده و طول تیغه های آنها به یک و نیم تا دو متر می رسیده است. مصریان این مهاجمان شکست خورده را پس از پیروزی قطعی و نهایی برآنان تا فاصلۀ پانزده کیلومتری دنبال کرده اند. مسیر حرکت مهاجمان لیبیایی شکست خورده و نیروهای مصری که آنها را تعقیب و تارومار می کرده اند، بین «شهر رامسس سوم»[۲۱] و کوه های معروف «اوپ – تا»[۲۲] گزارش شده است. در همین گزارشهای مبتنی بر تصاویر و نقوش در زمینۀ این تعقیب و گریز آمده است که تعقیب شوندگان که تحلیل گران آنان را فراریان از جبهۀ جنگ در برابر سپاهیان فرعون نامیده اند، تا شهر «ناشو»[۲۳] که مرکز فرماندهی یکی از قبایل بیگانه بود، به وسیلۀ نیروهای مصری دنبال می شده اند. شهر ناشو در ارتفاعات ساحلی «دون»، در مغرب سرزمین مصر قرار داشته است. مصریان طی این حرکت متهورانۀ پس از جنگ، توانستند «مشه شر» فرمانده این یاغیان مهاجم را به اسارت خود درآورند[۲۴].

اندکی پس از این واقعه کپر پدر مشه شر به نزد فرمانده سپاه مصر آمد تا تقاضای صلح کرده و جان فرزند خود را نجات دهد… ولی سرنوشت صلح در خواست شده و فرجام زندگی مشه شر تاکنون نامعلوم مانده است. آنچه باز هم در این جا نامشخص است، زمان حملۀ مصریان به شهرهای «ارزاوه»[۲۵] در کیلیکیه[۲۶] واقع در آسیای صغیر و مناطق آمورو[۲۷] و تونیپ[۲۸] است. در این یورش بزرگ و سهمگین مصریان براساس نقشی که از مدینه هابو[۲۹] (مدینه – هبو) به دست آمده، رامسس سوم در رأس سپاهیان مصر مجسم شده است. گفتنی است که به موجب نقش و نشانی همانند خط سیر ستون های نظامی، مناطق آمورو و تونیپ در سرزمین سوریه بوده اند. این گونه به نظر می رسد که علی رغم پیروزیهای که پی درپی نصیب مصریان شده است، بازهم بخشی از متصرفات مصریان در دست پلست ها  و سکر (زکر)ها باقی مانده بوده و هجوم سپاهیان مصر به فرماندهی رامسس سوم به این مناطق صرفاً جهت بازپس گیری این مناطق بوده است.

از روی این نقوش و تصاویر به دست آمده از مدینه هبو می توان دریافت که رامسس سوم در سفرهای جنگی خود نیز از رامسس دوم تبعیت و تقلید می کرده است، زیرا نقوش مشابهی نیز که تجسمی از پیروزی های رامسس دوم بر متجاوزان و دشمنان اوست، به دست آمده که در آنها رامسس دوم خود فرماندهی ستونهای نظامی را به عهده داشته و پیشاپیش سپاهیان مصر در حال حرکت است.

به موجب این اسناد و گزارش ها مهمترین جنگهای رامسس سوم در ثلث اول دورۀ زمام داری اش به وقوع پیوسته است. ارزیابی های تحلیل گران و کارشناسان نظامی بیانگر آن است که مصریان در عصر رامسس سوم در جبهه های نبرد شرق، پیوسته حالت تدافعی داشته و در جبهه های غرب به دشمنان حمله ور می شده اند. مصر تا سدۀ هشتم پیش از میلاد مسیح که آشوریان به توسعه طلبی پرداخته و سلسله جنگهایی را به راه انداخته اند، هرگز از سوی امپراطوران آشور (سوریه) مورد تهدید قرار نگرفته بود و این مصریان بودند که به خاک سوریه طمع کرده و سلطۀ خود را برآن سرزمین از طریق جنگ حفظ می کرده اند.

در برخی از منایع تاریخی آمده است که مصریان سلطۀ خود برسرزمین آشور را نوعی حمایت و حفاظت از منافع آشوریان در برابر تهاجمات و تجاوزات اقوام بیگانه قلمداد می کرده اند.

[۱] . Totemtempel

[۲] . Medinet  Habu

[۳] . Ğebel Silsile

[۴] . “Krieg mit den Nubiern” = (Nubischer  Krieg)

[۵] . Xios

[۶] . Libu

[۷] . Maschwesch

[۸] . Seped

[۹] . Usimar – Miamum

[۱۰] . Temehu

[۱۱] . A. a. O. S. 283

[۱۲] . Schirdana

[۱۳] . Pleset

[۱۴]. Zeker

[۱۵] . (سکاها به سکیت، سیت ها و سک ها و … در تاریخ جهان باستان معروفند)s (Skythen)  ُSakka

[۱۶] . küste von Amuru

[۱۷] . Pleset – küste (Pleset = pleset = palest = palätina)

  به این ترتیب می توان دریافت که نام فلسطین از قوم پلست گرفته شده و متعلق به دوره فرمانروایی رامسس سوم است.

[۱۸] . Meschescher

[۱۹] . Keper

[۲۰] . (جمعThe (Tehen

[۲۱] . Stadt – Ramses III

[۲۲] . Up – ta

[۲۳] . Nascho

[۲۴] . Fischer, Weltgeschichte, A. a. O. S 285

[۲۵] . Arzawa

[۲۶] . Kilikien

[۲۷] . Amuru

[۲۸] . Tunip

[۲۹] .Medinet – Habu

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ