نکته هایی از تاریخ مصر باستان از زبان و به قلم هرودت

history-lists-11-things-you-may-not-know-about-ancient-egypt-board-games_IH019941_Corbis-E.jpeg (686×385)

هرودت مورخ سدۀ پنج پیش از میلاد مسیح وقتی آهنگ سفر کرد، از کشورهای مختلفی که عمدتاً در مشرق بودند، دیدن کرد. آنچه را که هرودت با چشمان خود دیده و با گوش های خود از مردمان آن سرزمین ها شنیده است، ابتدا با حوصله و دقت و سپس به شیوۀ تاریخ نگاری و ثبت رویدادها که در نزد هرودت منحصر به خود او بود، به رشتۀ تحریر درآورده است. مشاهدات و شنیده های این مورخ از آسیای صغیر، بخشهایی از آسیای قدامی، کرانه های فنیقیه[۱] و سوریه [۲]، قبرس[۳]، مصر، کیرنه[۴]، مناطق پونت[۵]، تراکیه(تراس)[۶]، مقدونیه[۷]، جزایر اژه ای [۸](جزایر دریای اژه)، پلوپونز[۹]، یونان مرکزی و بخش هایی از شمال و جنوب یونان، ایتالیای سفلا، سیسیل (جزایر یا مجمه الجزایر سیسیل) و … بوده است.[۱۰]

نخستین سفر بزرگ هرودت از طریق بیزانیس به فاسیس[۱۱] و از آنجا به جنوب روسیه بود، جایی که هرودت مدتی در ان به سر برد. وی سکونت گاه ثابتی در آنجا یافت و به اطراف سفرهای کوتاه می کرد. مجموعۀ سفرهای اول هرودت از بهار ۴۴۸ پیش از میلاد تا تابستان طول کشید. او جمعاً سه ماه در این مسافرت به سر برد.

دومین سفر عمده و بزرگ او به مصر بود، سرزمین شگفتی های کهن، هرودت مدت زمان بیشتری در آن سرزمین سپری کرد. او بیشتر در ممفیس و الفانتین گذراند. در این سفر هشتصد کیلومتر در کرانۀ رود نیل را به سوی شمال پشت سر گذاشت. این سفر تقریباً از آغاز ماه ژوئیه تا اواخر ماه نوامبر سال ۴۴۸ پیش از میلاد مسیح به طول انجامید. هرودت از همان آغاز تمدن یونان را در مقایسه با تمدن مصر جوان و کم تجربه یافت. هرودت در مصر با فرهنگی بسیار کهن و ساختمان های عظیم روبرو گردید. آداب و آیین مصریان او را سخت تحت تأثیر قرار داد و در برخی موارد شگفت زده کرد. او بیش از آنچه دربارۀ عجائب مصر شنیده بود، با چشم های خود مشاهده کرد. هرودت در همان زمان نتوانست بپذیرد که مصریان عادت و آداب و فرهنگ خود را از دیگران تقلید کرده باشند. او با این که خود یونانی بود، مقایسۀ فرهنگ یونانیان و مصریان به او اجازه نمی داد که فرهنگ یونانیان را برتر از همانند مصری آن بداند[۱۲]. هرودت به همین شیوه فرهنگ ملل گوناگون را دریافت و ملاحظه و مطالعه کرد. ما می دانیم که او هرگز به ایران سفر نکرد، ولی دربارۀ فرهنگ ایرانیان مطالب زیادی به رشتۀ  تحریر درآورد. زمانی که سلطۀ پارسیان بر آسیای صغیر گسترش یافته بود. هرودت تابعیت دولت هخامنشی را پذیرفته بود.

آنچه این مورخ کنجکاو و پر وسواس و در عین حال ماجراجو دربارۀ مصریان و فرهنگ و تمدن، هنر و آداب و رسوم آنان گفته و نوشته  است، وسیله ای شده است که مورخان سده های هجدهم، نوزدهم و بیستم در اروپا و کشورهای دیگر با پژوهش های خود ضمن مطالعۀ سخنان او به کیفیت اظهارات و صحت و سقم آن پرداخته و کتابهایی را در این زمینۀ تألیف کنند. پاره ای از اظهارات ضد و نقیض هرودت ناشی از آن است که وی اطلاعات جمع آوری شدۀ خود را از زبان افراد مختلف شنیده و امانت دارانه آنها را ثبت و ضبط کرده است[۱۳].

هرودت دربارۀ مصریان به تفصیل سخن گفته است، ولی در این مبحث به مهمترین یافته ها و اظهارات او بسنده می کنیم. وی می گوید: مصریان براین باورند که پیش از آنکه پسامتیخ[۱۴] پادشاه آنان بشود، آنها نخستین انسانها بوده اند، ولی پس از آنکه پسامتیخ (پسامتیک) بر آنان پادشاه شد و خواست بداند که چه کسانی نخستین انسانها بوده اند، پس از بررسی و تحقیق به این نتیجه رسید که فریجی ها[۱۵] پیش از مصریان بوده اند، این پاسخ برای پسامتیخ قانع کننده نبود.

پادشاه مصریان برای حل این معما دو طفل نوزاد را به یک چوپان سپرد تا آنها را پرورش دهد و از او خواست که حتی یک واژه با آن دو طفل سخن نگوید و آنها را در کلبه هایی جدا از یکدیگر نگهداری کند و به موقع بُزی را به سوی هر کدام ببرد تا به آنان شیر بدهد و آنها را سیر کند و سپس به ادامۀ کار خود بپردازد. چوپان خواست فرعون را به درستی و مطابق میل او انجام داد. پسامتیخ به چوپان گفت مراقب باش کدامیک از این دو طفل لب به سخن می گشایند و په حرفی را به زبان می آورند؟ چوپان دو سال تمام را به این طریق گذراند. روزی چوپان همزمان وارد دو کلبه شد و واژۀ «بکوس»[۱۶] را از زبان هر دو طفل شنید و دستهایشان را دراز کردند. چوپان به فرعون گزارش کرد و چون پسامتیخ خود این واژه را نمی دانست و برای او کاملاً بیگانه بود، پسامتیخ خود نیز وارد دو اطاقک شد و آنها آغوش های خود را باز کردند و گفتند «بکوس».

فرعون پس از پژوهش ها دریافت که این واژه در زبان فریجی ها به معنای «نان» است و قبول کرد که مردمان فریگیه (فریجیه) نخستین انسانها و پیش از مصریان بوده اند. هرودت اظهار داشته است که این داستان را از زبان کاهنان معبد هفائیستوس[۱۷] در ممفیس شنیده است. هرودت در این باره گفته است که یونانیان مطالب بی ربط و نادرستی در این باره گفته اند[۱۸]. آنها گفته اند که پسامتیخ زبان زنان خود را برید تا نتوانند سخن بگویند و این دو کودک را به آنها سپرد.

ناگفته نماند که هرودت خدایان یونانی و مصری را از نظر توانایی، آداب و آیین ها و قلمرو اقتدارشان مقایسه کرده و اسامی یونانی را گاهی برای خدایان مصری به کار برده است. هرودت گفته است : من غیر از این راهم از زبان کاهنان ممفیس در هلیوپولیس شنیده ام و نیز وقتی به تب رفتم نیز مطالبی در این زمینه و مطالب ممفیس و تب را با هم مقایسه کردم و دریافتم که مردم هلیوپولیس هوشیارترین و خردمندترین مصریان هستند. وی اضافه کرده است که آنچه من دربارۀ داستان ها و افسانه های خدایان مصری شنیده ام، علاقه ندارم بیان کنم. در این زمینه من تنها نام های خدایان را خواهم گفت، زیرا من مطمئن هستم که همۀ مصریان و دیگر مردم افسانۀ خدایان را خوب می دانند. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که هرودت مصریان را بهتر و بیشتر از دیگر شرقیان شناخته و براین باور بوده است که آنها در دیانت شان ثابت قدم و در باورهای شان نسبت به خدایان مؤمن و استوارند. او گاهی مصریان را در مقایسه با یونانیان پای بندتر به آیین ها و آداب و رسوم دربارۀ خدایان قلمداد کرده است.

به قول هرودت آنچه مصریان در رابطه با انسانها گفته اند، تقریباً بدون تفاوت است. مصریان نخستین کسانی بوده اند که «سال» را یافته اند. آنها براساس فصول سالیانه، سال را به دوازده بخش تقسیم کرده اند. آنگونه که آنها به من گفته اند، از ستارگان الهام گرفته و به «سال» پی برده اند. محاسبات آنان در این زمینه دقیق تر و ماهرانه تر از یونانیان است. مصریان هر سال را به دوازده بخش (ماه) که هر کدام سی روز می باشد، تقسیم کرده اند و گاهی پنج روز به این مجموعه می افزایند و سال آنها ۳۶۵ روز می شود. گفتنی است که اطلاعات هرودت در این باره کامل نبوده و این محاسبات نجومی را بابلیان پیش از مصریان داشته اند. مصریان به من اظهار داشتند که نام دوازده گانۀ خدایان را نخست بار آنها شناخته و به کار برده اند و یونانیان این چیزها را از مصریان یادگرفته و اقتباس کرده اند.

مصریان نخستین کسانی بوده اند که معابد با محراب ها، تندیس های خدایان و نقوش آنها را در معابد را به ارمغان آوردند. آنها نوشته هایی (کتیبه هایی) را در سنگ نقر می کردند. مصریان پادشاهان خود را نخستین شخصیت کشورشان می دانند و همزمان نخستین انسان یعنی میس (منس)[۱۹] بوده است. در زمان این پادشاه سراسر منطقۀ تب در مصر زمین کشاورزی و بقیۀ آن باتلاق بوده است. جایی که هم اکنون در جنوب دریاچۀ موریس[۲۰] است، تا در یا هفت روز راه بوده است. اطلاعاتی که آنها دربارۀ سرزمین شان به من می دادند، به نظر من درست بود. این مطالب شاید کسی قبل از من از زبان آنها نشنیده باشد، من این مطالب را هم شنیدم و هم با چشمان خویش دیدم.

مصری که یونانیان یا کشتی هایشان به آنجا مسافرت می کنند، هدیه ای است که آنها از رودخانه گرفته اند (مراد رود نیلاست). ساختار این سرزمین بدین گونه است که صحرای بزرگی در آن ناحیه قرار دارد و این صحرا ریگزاری کاملاً مسطح است. سرزمین مصر در نقطه ای باریک و در جای دیگر پهن است.

مصریان همه جا دارای معابد هستند و تندیس خدایان را گرامی می دارند. یونانیان نیز دارای معبد زئوس[۲۱] در المپ[۲۲] هستند. وقتی کسی از هلیوپولیس به طرف شمال حرکت کند، سرزمین مصر باریک است، زیرا به کوههای عربستان متصل می شود و در مسیری که به دریای سرخ می رسد، سنگلاخ نیز وجود دارد. از این ناحیه پادشاهان مصر سنگهایی برای ساختن اهرام به ممفیس می برده اند. از اینجا دیگر مناطق کوهستانی به پایان رسیده و مصر عریض تر می شود. از مناطق کوهستانی لیبی تا عربستان دویست استادیوم فاصله است. از هلیوپولیس به تب از طریق جادۀ ساحلی (کناره) نُه روز فاصله  است. از تب به شهری که الفانتین نامیده می شود یکهزار و هشتصد استاد (استادیوم) فاصله است.

کاهنان مصری مهمترین و بزرگترین مناطق مصر را برای من تعریف کردند. این مناطق از طریق نواحی کوهستانی به سوی ممفیس و سپس به ناحیۀ خلیج و به ناحیۀ ایلیون[۲۳] ختم می شود. مصر دارای مناطق مسطح فراوان است و کرانه های نیل حاصلخیزترین نواحی این سرزمین بزرگ و شگفت انگیز است.

در نزدیکی مصر سرزمین عربستان قرار دارد. از طریق دریای سرخ، آنجا نیز باریک و دراز می شود. دریای سرخ دریای بزرگی است که مناسب کشتیرانی و قایقرانی است. در این دریا هر روز جذر و مد اتفاق می افتد و تا شمال اتیوپی امتداد دارد. مردم از این راه با سرزمین های دیگر چون سوریه و فنیقیه ارتباط دارند.(هرودت به دریای مدیترانه در این گزارش اشاره نکرده است).

رود نیل افزون بر بیست هزار سال است که با گل و لای خود، کشت و زرع را برای مصریان فراهم کرده است. (هرودت خود این زمان را به ده هزار سال کاهش داده است).

آنچه من دربارۀ مصر به علاقه مندان هدیه می کنم، خود آنها را باور می کنم، زیرا از میان روایات و راهنمایی های زیاد که به من شده است، مطمئن ترین و پذیرفتنی ترین را نقل می کنم. مصر با عربستان و لیبی همسایه است و با سوریه نیز فاصلۀ زیادی ندارد، سواحل دریای عرب به وسیلۀ سوری ها به عنوان سکونت گاه انتخاب شده است. در بیابان های عربستان و لیبی شن ها صورتی رنگ متمایل به قرمز، ولی بیابان های سوریه به صورت ریگزارهای خاکی (گِلی) هستند. ملاک درستی اطلاعات برای من مطالبی است که کاهنان برایم تعریف کرده اند،زیرا من به صحبت گفته های آنان اعتقاد دارم.

این نکته را باید دربارۀ هرودت بدانیم که او هرگز با سندآوری به شیوۀ علمی و آکادمیک آشنایی نداشته و خواننده را بیشتر اوقات در ابهام و تردید رها می کند. منابع هرودت بیشتر از این دست می باشند، مثلاً او می گوید:«باور کنید راست می گویم؛ وجداناً سخنانم چیزی جز حقیقت نیست» و … هرودت شیوۀ سندآوری بدیع ویژۀ خود داشته و می گوید:«این مطلب را از کاهنان مصری شنیدم؛ این مطلب را بازرگانانی که از هلسپونت[۲۴] عبور می کردند به من گفته اند؛ این اعترافات را از مهاجران ایرانی دریافت کردم؛ یا این سخنان را از ماهیگیران فنیقی در بندر صور و یا دریانوردان و قایقرانان سوری در سواحل مدیترانه و یا از فراریان پارسی و … به من منتقل شده است.

هرودت آورده است که کاهنان مصری این حقیقت رابه او گفته اند که در زمان فرمانروایی پادشاه مویریس[۲۵] آب رود نیل حداقل به اندازۀ هشت ذراع بالا آمده است. این بالا آمدن رود نیل موجب شده است که اراضی جنوب نیل به زیر کشت بروند. وقتی من این مطلب را از کاهنان مصری شنیدم، کمتر از نهصد سال از مرگ مویریس گذشته بود. از زمان زمام داری مویریس (موریس) این دلتا به دلتای موریس نام گذاری شده است. طغیان نیل نعمتی برای مصریان است و این طغیان به وسیلۀ پیشگویان به مردم مصر ابلاغ می شود. مصریان با طغیان نیل کشت و زرع می کنند، ولی یونانیان به باران وابسته اند و اگر باران نبارد یونان خشک و لم یزرع و فقیر می ماند… به ندرت مناطقی از یونان به وسیلۀ آب رودخانه ها مشروب می شود. اگر چنین امیدی یونانیان داشته باشند، بیهوده است و گرسنگی دامنگیرشان می شود… این سخنان را بدانجهت می گویم که اگر خدایان به یونانیان باران نازل نکنند و به جای آن خشکسالی را به وجود آورند، یونانیان از گرسنگی می میرند…؛ زیرا آنان وسیلۀ دیگری برای کسب باران و به دست آوردن آب جز زئوس ندارند.[۲۶]

هرودت روایت کرده است که وی نکاتی را از زبان مصریان دربارۀ یونانیان شنیده است و به آنها حق داده و ادعاهای آنان را حقیقت قلمداد کرده است، بیشتر اطلاعات را از کاهنان تب دریافت کردم. محیط منطقۀ تب در مصر ۶۱۲۰ استاد (استادیوم) است و آنچه مردمان ایونی[۲۷] دربارۀ مصریان می گویند، درست نیست. این رأی و نظر من است. اگر به اظهارات ایونی ها توجه کنیم، در می یابیم که یونانیان و از میان آنها ایونی ها نمی توانند درست قضاوت کنند، زیرا در محاسباتشان لغزش و خطا و پیش داوری نسبت به مصریان وجود دارد. وقتی آنها می گویند که سرتاسر زمین به سه بخش تقسیم می شود؛ اروپا، آسیا و لیبی … در حالی که آنها باید یک بخش چهارم را نیز به آن بیفزایند و آن دلتای مصر است و…، زیرا دلتای مصر نه به آسیا تعلق دارد و نه به سرزمین لیبی مربوط می شود، زیرا در این صورت رود نیل آسیا را از لیبی جدا نمی کند. زیرا در رأس این دلتا رود نیل قطع می شود و درست میان آسیا و لیبی قرار دارد.

در این جا باید گفت که هرودت در اصل قوم شناس بوده و به این رشته علاقۀ فراوان داشته است[۲۸] و بیشتر اطلاعات خود را از دید قوم شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و این گونه به نظر می رسد که یافته های جغرافیایی او بیشتر نظر شخصی خود او بوده است و ایرادات و خرده گیری های او نسبت به ایونی ها بیشتر به مناسبات وی با یونانیان که سرزمین پدری او هالیکارناس[۲۹] در زیر سلطۀ آنان قرار داشته است باز می گردد.

سترابون[۳۰] جغرافیادان و مورخ یونانی دربارۀ هرودت اظهار داشته است که اطلاعات جغرافیایی او کاملاً نادرست بوده و او هرگز نتوانسته است دانش جغرافیا را که بستر رویدادهای تاریخی است، به خوبی درک کند. هرودت دربارۀ گیاهان و آب، زبان، پرندگان و سایر جانوران نیز اظهارنظر کرده است، ولی اطلاعات و اظهارات او به وسیلۀ ارسطو[۳۱] فیلسوف طبیعی دان و طبیعت گرا سخت مورد انتقاد قرار گرفته است. ارسطو اظهارات هرودت را دربارۀ رستنی ها نادرست و دور از علم و عقلانیت قلمداد کرده است.

از آنجائی که روایات این مورخ به ویژه در زمینۀ تاریخ، جغرافیا، اقوام، آداب و سنن، ادیان، هنر و فرهنگ سرزمین هایی که او به آنها سفر کرده است، مبتنی بر اظهارات مردمان بومی آن سرزمین ها است، بدیهی است که نمی توان بر هرودت خرده گرفت که چرا برخی از دانش ها را نمی داند و به این ترتیب چگونه به خود اجازه می داده است تا دربارۀ آنها اظهارنظر کند. وی در زمینۀ علوم ریاضی، معماری، هیئت و نجوم و حتی پزشکی و متافیزیک نیز اظهاراتی کرده است که مورد اعتراض و انتقاد مخالفان وی اعم از یونانیان یا رومیان قرار گرفته است.

در زمینه ادیان وی بیشتر به طور مقایسه ای عمل کرده و خدایان سرزمین دیگر را با ارباب انواع یونانی در کنار هم قرار داده و نام یونانی آنها را به کار برده است، چون هفائیستوس[۳۲] که نام خدایگونۀ یونانی است.

[۱] . Phoinikien

[۲] . Syrien

[۳] . Zypern

[۴] . Kyrene

[۵] . Pontgebiete

[۶] . Thrakien

[۷] . Makedonien

[۸] .(جمع Ägäische Inseln (

[۹] . Peloponese

[۱۰] . Richsteig, E.: Herodot, 15.7

[۱۱] . Phasis

[۱۲] . Vogt, M.: Herodot  in Ägypten, Stuttgart,1929

[۱۳] . Spiegelberg, W.: Die Glaubwürdigkeit  von  Herodots  Bericht  über Ägypten…., Heidelberg, 1926

[۱۴] . psametichos

[۱۵] .Phryger

[۱۶] . Bekos

[۱۷] . Hephaistos

[۱۸] . Richtsteig, E.: A. a. O. Buch 2, S. 6,7

[۱۹] .(نام درست این پادشاه است Mis (Menes

[۲۰] . Maoris – See

[۲۱] . Zeus – Tempel

[۲۲] . Olympios

[۲۳] . llion

[۲۴] . Hellespont

[۲۵] .( همان موریس است) Moiris

[۲۶] . Richtsteig, E.: A. a. O. Bd. 2, S. 12

[۲۷] . Ionier (Ioner)

[۲۸] . Richtsteig, E.: A. a. O. Bd. 1, S. 5

[۲۹] . Halikarnassos

[۳۰] . Strabo(n)

[۳۱] . Aristoteles

[۳۲] .Hephaistos

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ