طغیان بردگان و کشاورزان در مصر

طغیان بردگان و کشاورزان

در قرن هجدهم پیش از میلاد مسیح در مصر

 http://tarikhema.org/images/2011/08/slavebeating2-1.jpg

شورش روز به روز ابعاد گسترده تری می یافت و فرعون وقت و عوامل او از مهار کردن آن عاجز شده بودند. پس از آنکه آمنهمت سوم آخرین فرعون بزرگ سلسلۀ دوازدهم از دنیا رفت، اغتشاشات نه تنها فروکش نکرد، بلکه عمیق تر و گسترده تر نیز شد. جانشینان او نیز در مدت کوتاهی برسر کار بودند. یکی از جانشینان وی نه سال و دیگری تنها چهار سال مقام فرعونی داشته اند. انقراض سلسلۀ دوازدهم که اجتناب ناپذیر بود، از تبعات همین نابسامانی ها و شورش ها ی گسترده و بی وقفه دانسته شده است. کرونیست ها دوران ممتد شورش ها و جنگ های داخلی مصر را در این مقطع زمانی هشتاد سال نوشته اند. دربارۀ آغاز دورۀ انتقالی از این زمان به بعد اطلاع دقیقی در دست نیست. از قرائن بر می آید که اوضاع نابسامان به آسانی اصلاح پذیر نبود، کما اینکه پادشاهان به فواصل کوتاهی جانشین یکدیگر می شده اند، آمده است که یکی از فراعنۀ این دوره تنها سه روز سلطنت کرده است.

http://tarikhema.org/images/2011/08/maid_servant_jewlery2-1.jpg

در این دوره نظامیان بیشتر ادارۀ امور کشور را در دست داشته اند. یک فرمانده نظامی مصری به نام «مرمشو»[۱]  مدتی در این دورۀ فترت مأمور حفظ امنیت کشور بوده و از فرعونی نام برده نشده است. باز هم ادیبان و نویسندگان مصری حوصله به خرج داده و اوضاع رقت بار مردم را به رشتۀ تحریر در می آورده اند.حوادث این مقطع از تاریخ مصر را نویسندگان و ادیان در دو کتاب ارزشمند گنجانده اند و تحلیل گران توانسته اند به کمک این دو نوشتۀ آشفته و پراکنده و سخت آسیب دیده واقعیات اوضاع  اجتماعی مصر را در این زمان دریابند. قطعات سخت آشفته و رنگ و رو رفتۀ این پاپیروس ها هنوز در موزه های تاریخ و هنر مصر در دسترس است. یکی از این دو کتاب «پیشگویی های نفرتی[۲]» است که در موزۀ ارمیتاژ لنینگراد نگهداری می شود و دیگری تحت عنوان «یادداشت های یک حکیم» مصری است که در لیدن نگهداری می شود. نویسندۀ کتاب دوم که از نزدیکان فرعون و مورد احترام فرعون وقت بوده، مدعی شده که او شخصاً به حضور فرعون رسیده و اوضاع غم انگیز کشور و روزگار پریشان مردم را به او گزارش داده است. این نویسندۀ برجسته عریان کنندۀ فجایع حاکم برجامعۀ مصر در این اثر جاودانی «ای پور»[۳] نام داشته است.

 مترجمان، مصرشناسان و تحلیل گران این گونه دربارۀ محتوای این کتاب اظهارنظر کرده اند:«ای پور، نویسنده و نقدپرداز حقیقت نویس مصیبت وحشتناکی را که بر سراسر مصر روزگار خود گسترده بود است برای فرعون ترسیم کرده است و به او یادآورشده است که این مصیبت ناشی از عملکرد جبارانۀ عمال دولتی است که فرعون بر آن نظارت کافی نداشته است.» به عقیدۀ ای پور مصریان خود نیز در بروز این مصائب و فجایع مقصرند، زیرا احترامات شایسته نسبت به خدایان را فراموش کرده و وظایف دینی را ترک نموده و نسبت به یکدیگر تکالیف اخلاقی را به جای نیاورده اند. ای پور مردم مصر را عامل بزرگی در به وجود آمدن این سرنوشت تلخ و رقت بار دانسته است. وی از اعتراض و انتقاد به مقصر اصلی که شخص فرعون است ، در کمال بی باکی و شهامت خودداری نکرده است. این دو کتاب«پاپیروس» نشان می دهدکه مصریان به دنبال کسب آزادی بیان نیز بوده اند که هرگز به آن دست نیافته اند.

بدیهی است که در عهد میانۀ تاریخ مصر دانشمندان و ادیبان به مسئولیت و رسالت شغلی خود در برابر مردم عمل کرده و چون مردم تهیدست توان اظهارنظر نداشته اند، خود را مدافع و سخنگویی تودۀ محروم می دانسته اند. از محتوای این دو کتاب و شیوۀ ادبی و به اصطلاح زبان این دو اثر چنان بر می آید که در پایان کار سلسله دوازدهم کاسۀ صبر مردم لبریز شده و سر به طغیان برداشته اند. یکی از مصرشناسان معروف به نام «استرووه» در این زمینه اظهارنظر کرده است. وی معتقد است که «نفرتی» و «ای پور» در اوایل روی کار آمدن سلسلۀ سیزدهم می زیسته و اقدام به ثبت این رویداد ها کرده اند. در صورتی که شواهد نشان می دهد که درآغاز کار سلسلۀ سیزدهم وضع به گونه ای نبوده است که به این اندازه نویسندگان را به ثبت وقایع ناگوار وادار کند، از سویی ای پور از نظر کرونیست ها و نشانه های باستان شناسی، پیش از روی کار آمدن سلسلۀ سیزدهم می زیسته است. مورخان و کرونیست ها در این باره هم عقیده اند و آن را مربوط به پایان کار سلسلۀ دوازدهم دانسته اند.

محتوای کتاب «یادداشت حکیم» در واقع بازتابی از وضع کشاورزان و قشر تولید کننده در کارگاه ها یعنی صنعتکارانو بردگان است. این طغیان سرتاسر مصر را فراگرفته بود. شورشیان در واقع بینوایانی بوده اند که چیزی نداشته اند، لذا باکی از فرعون نیز نداشته اند. آنها توانستند فرعون را به زندان افکنند. حامیان شاه که بیشتر ثروتمندان بودند و گروهی از آنان در کاخ فرعون به سر می بردند، از کاخ بیرون رانده شدند. طغیانگران اجساد مومیایی شدۀ فراعنه را از جایگاه هایشان چون مقابر و جایگاه استقرار این مومیایی ها به بیرون ریختند و سپس به اشغال معابد پرداختند و مؤسسات و مراکز مذهبی را بر چیدند. افزون براین شورشیان تهیدست فروشگاه های بزرگ متعلق به فرعون و خانواده اش و اربابان و روحانیان را دستخوش حمله و غارت قرار دادند. انبارهای غلات را گشودند و محتوای آن را متعلق به عامۀ مردم اعلام کردند. شورشیان در خانه های ثروتمندان سکنا گزیدند، لباس های فراعنه و ثروتمندان را به تن کردند و خود را «اربابان» خوانده و اربابان را به بردگی خود واداشتند. ای  پور در این زمینه گفته است که :«زمین ناگهان چون چرخ کوزه گری واژگون شد». به گفتۀای پور”«شورشیان کاخ مدعیان عدالت را به تصرف خود درآوردند، احکام آن را شکستندو طومار قوانین را پاره پاره کرده و به کوچه ها ریختندو دبیران را با داس های خود و هر ابزاری که به دستشان می افتاد، سر بریدند». دیگر مردم به فرعون مالیات نمی دادند، زیرا چیزی نداشتند که مشمول مالیات بشود. کاهنان معابد فرار کرده و گروهی متواری شدند و آن که به دست شورشیان می افتاد از دم تیغ گذارنیده می شد… کسی دیگر چیزی به معابد وقف و پیش کش نمی کرد.

حوادث تاریخی در این مقطع زمانی آنچنان پیچیده وبا شتاب صورت گرفته است که اسناد و مدارکی نیز اگر در این زمینه وجود داشته است، براثر استمرار ناآرامی ها و غارت ها که نابودی اسناد و مدارک نیز بخشی از آن بوده است به کلی مفقود و یا نابود شده است. آنچه مسلم است فساد و تباهی که از دستگاه حاکمیت خود فرعون آغاز شده و ابدا در دربار و سپس در میان اربابان و اغنیا واشراف گسترش یافته بود، عرصه را بر مردم کاملاً تنگ کرده بودند و فقر و بیچارگی جای رفاه و آسایش را گرفته بود. دربارۀ وضع مالکیت و انحصاری شدن آن ای پور اطلاعات جامعی هر چند در حاشیۀ کتابش به دست داده است، ولی مفید و آموزنده است. ولی مفید و آموزنده است. املاک حاصلخیز، مراکز تولیدی پربازده، فروشگاه ها و امثال آن جملگی متعلق به فرعون، خانوادۀ سلطنتی و بزرگان و ثروتمندان شده بود و تنها مردم به عنوان نیروی کار مورد استفاده قرار می گرفتند. بدیهی است که درچنین شرایطی از مراکز و تأسیسات فرهنگی و دانشمندان  و نویسندگان و هنرمندانی که پایگاه وجایگاهی برای ارائه آثار داشته باشند، سخن به میان نیامده و یافته های باستان شناسی نشان می دهد که آثار تاریخی به جای مانده از دوره های پیشین نیز دستخوش انهدام و تاراج شده اند.

آنچه مسلم است و تاریخ مصر در این زمینه دارای خلأ بزرگی است، این است که معلوم نیست که چه کسی جانشین فرعون محکوم و به زندان افتاده شده است و هیچ منبعی سران هیکسوس ها[۴] را رسماً  در منبع یا اثر مکتوبی معرفی نکرده است. از این زمان مدتی مصر آرامش خود را بازنیافت و ناامنی و پریشانی مدت ها ادامه داشت، زیرا کسانی در مصر به قدرت رسیده بودند که وقوفی از فلاحت و تولید نداشته و به غارتگری و کشتار بیشتر آگاه بودند تا به کشورداری قانونمند. برخی از منابع تاریخی این اقدامات، ویرانگرانه را از سوی ناراضیان و تهیدستان شورشی مصر دانسته و هجوم هیکسوس ها را به دنبال آن معرفی کرده اند، یعنی دو رویداد جداگانه که به یکدیگر پیوسته ومصر را ویران وقرن ها به عقب انداخته اند. گروهی نیز هر دو گروه را یکی دانسته اند وهجوم هیکسوس ها به مصر را همزمان با اوج رسیدن نابسامانی های اجتماعی در این سرزمین به شمار آورده اند. هیکسوس ها  کوچ نشینان آسیایی بوده اند که از خود هیچ اثر، تاریخی سودمند و یا نشانۀ فرهنگی و هنری به یادگار نگذاشته اند که محققان بتوانند با مطالعۀ آن آثار دربارۀ این مردم  ویرانگر اظهار نظر به واقعیت نزدیکتری  بکنند. گروهی  با مقایسۀ شیوه های زندگی  اقوام کوچ نشین، کوه نشین و دشت نشین صحراگرد، هیکسوس ها را به کوه نشینان و دشن نشیینان آسیای مرکزی  نزدیک تر دانسته اند که پایگاه و خاستگاه مشخصی نداشته و به صحرا گردی، شکار وقتل و غارت اقوام و سرزمین های دیگر می پرداخته اند. اسناد و مدارک و شواهد تاریخی نشان می دهد که هیکسوس ها اسب را به مصر آورده و از آن به بعد پرورش اسب در مصر رواج و رونق یافت، تا آن زمان هیچگاه مصریان در جنگ، شکار، حمل و نقل و… از اسب استفاده نکرده بودند.

به تأیید منابع تاریخی وپاره ای گزارش ها از سوی مصریان می توان دریافت که هیکسوس ها حدود سال ۱۷۱۰ پیش از میلاد مسیح به شمال درۀ نیل نفوذ کرده ویاتهاجمی وبرق آسا توانستند،کاخ فرعون و ارکان تولیدی وتأسیسات فرهنگی، معابد و انبارهای کالاها و غلات را به تصرف خود درآورند ودست به غارت وویرانی بزنند. مان تن[۵] کاهن معبد مصری که تاریخ نیز نوشته است، می گوید این مهاجمان که خود را « فاتحان مصر»[۶] به شمار می آورده اند، همان هیکسوس ها بوده اند. آنان به محض ورود به مصر به مصر سفلا رفته اند که با مرکزیت ممفیس از شکوه و زیبایی وپیشرفت اقتصادی چشم گیری برخوردار بوده است. در منابع تاریخی «آواریس»[۷] پایتخت هیکسوس ها در مصر سفلا بوده است. در جدول زمان بندی شدۀ تاریخ مصر و با توجه به پژوهش های صورت گرفته در زمینۀ تاریخ مصر و مصرشناسی[۸] هجوم هیکسوس ها باید در اوایل سدۀ هجدهم بیش از میلاد بوده باشد، نه اواخر سده. به طور کلی کرونیست ها از ۱۸۰۰ تا ۱۷۰۰ پیش از میلاد مسیح را دورۀ فترت و ویرانگری این اقوام بیگانه و متجاوز به شمار آورده اند که درست یک قرن به طول انجامیده است. سلطۀ هیکسوس ها بر مصریان اوضاع را بیش از پیش وخیم تر کرد و یورش برق آسای آنها ناشی از شرایط نابسامان مصر و قیام همگانی علیه فرعون وقت بوده است و برای هیکسوس ها فرصتی مناسب به شمار آمده است.

این مهاجمان وقتی قدرت را به دست گرفتند، بر مصریان اصیل (قبطیان) مالیات های سنگین تحمیل کرده، کشاورزان و صنعتگران را به بردگی خود بردند و هرگز بهبودی در وضع زندگی آنان به وجود  نیامده است. هیکسوس ها به اشغالگران بیگانه معروف شده بودند و مان تن مورخ مصری بارها برآن تأکید کرده است. این اشغالگران نسبت به اشراف مصری اغماض به خروج داده و به مصادرۀ اموال و املاک آنها بسنده کردند. بخشی از جنوب و نیز قسمتی از شمال مصر را به حاکمان محلی پیشین واگذار کرده و تنها از آنان مالیات می گرفته اند. تمام ارکان سیاسی، اقتصادی را به مالکیت خود درآورده و بقیۀ  امور را دقیقاً تحت نظر داشته اند. معابد را غارت کردند و برخی از آنها و دیگر تأسیسات دینی و فرهنگی را ویران نمودند. سلطۀ ویرانگرانۀ این آشوبگران اشغالگر قریب به یکصد سال به طول انجامیده است. جنبش های مردمی که ناشی از احساسات وطن پرستانۀ مصریان بوده است، سازمان دهی شده و از میان آنان زمام دارانی برخاسته اند که در طلیعۀ عهد جدید مصر (۱۷۰۰ تا ۵۲۵ پیش از میلاد مسیح) ، این اشغالگران را از مصر بیرون کردند.

 


[۱] . Mer Meschu

[۲] . Neferty

[۳] . I- Pour

[۴] . Hyksos

[۵] . Man – Tone (Mantone)

[۶] . Agyptens Eroberer

[۷] . Avaris

[۸] . Agyptologie

منابع نگاره :

  1. عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
  2. نویسنده : اردشیر خدادادیان
  3. مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
  4. مشخصات نشر الکترونیکی : مصر باستان، تاریخ ما 1389

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ