اقتصاد فئودالی در اروپای قرون وسطی

فعالیت اقتصادی نظام فئودالیته روی سه محور متمرکز می‌شد: کشاورزی ، دامداری ، صنایع‌دستی (صنایع‌دستی محصول مازاد و بقایای تولیدات کشاورزی و دامداری بود ).نیازهای زندگی اربابان در دهقانان ،در داخل ملک فئودال تولید و مصرف می‌شد .هنوز تقسیم‌کار اجتماعی به‌طور واضح اتفاق نیافتاده بود. به گفته دورکهایم روابط و مناسبات در این شرایط بر پایه نظم مکانیکی قرار داشت. نظامی که حوزه فعالیت‌های اقتصادی -اجتماعی محدود بود هرکدام از اعضاء خانواده تمام‌کارهای خانواده را انجام می‌دادند .مادر کشاورزی و دامداری می‌کرد ، کارهای خانه را انجام می‌داد ،در مغازه‌داری به همسرش کمک می‌کرد ،در صورت بیماری مادر، همسر و فرزندان نیز تمام این کارها را انجام می‌دادند .در نظم مکانیکی یک وجدان عمومی اعضاء خانواده و اعضاء دهکده را به هم مرتبط و همبسته می‌کرد ،این وجدان دینی ،آداب‌ورسوم یا مشترکات فرهنگی و علائق قومی بود. همین همبستگی عامل فعالیت‌های اقتصادی بود.

کشاورزی اصلی‌ترین فعالیت‌های اقتصادی نظام فئودالیته بود. در کنار زراعت. ، دهقانان به پرورش دام نیز مشغول بودند. در فصول غیر کشاورزی مثل پاییز و زمستان روستاییان از بقایای کشاورزی و دامداری ،صنایع‌دستی تولید می‌کردند. ازجمله از حصیر ، سبد، گلیم ،فرش و یا در کارگاه‌های خانگی با همکاری اعضا،خانواده خود ابزارهای کشاورزی مثل بیل ، کلنگ ، خیش و یا ابزارهای جنگی از قبیل شمشیر- نیزه و سپرمی ساختند.

قلعه - نماد سنتی جامعه فئودالی (قلعه اوراوا در اسلواکی).
قلعه – نماد سنتی جامعه فئودالی (قلعه اوراوا در اسلواکی).

ویژگی اقتصادی فئودالی یا اقتصادی طبیعی که گاهی به اقتصاد معیشتی نیز شهرت دارد این بود که اولاچرخه تهیه و تولید و توزیع محدود بود. یعنی جهت تهیه مواد اولیه کمتر به بازار و نقش واسطه‌ها نیاز داشتند، زیرا اکثر مراحل تولید و توزیع را در درون خانواده و با عضاءخانواده انجام می‌دادند .ثانیاحوزه تولید و مصرف محدود بود.یا به‌عبارت‌دیگر در اقتصاد طبیعی هنوز تولید و مرحله تنوع و انبوهی نرسیده بود. آنچه را که تولید می‌کردند ،نه برای فروش یا مبادله، بلکه برای مصرف خود بود .چنانچه بخشی از تولید مازاد مصرف بود، آن را با محصول دیگری معاوضه می‌کردند .ثالثاً غیرفنی بود یا تولید دستی در همه موارد رواج داشت. چون سرمایه محدود بود ، تولید بر اساس سفارش قبلی انجام می‌شد. مثلاً اگر خانمی برای جهیزیه دخترش قالیچه‌ای می‌خواست بایستی بافنده سفارش دهد و اجرت آن را طی سه مرحله پرداخت کند.

یک‌سوم اجرت زمان دادن سفارش ،یک‌سوم زمانی که کار به نیمه رسیده و بالاخره قسمت سوم زمان تحویل قالیچه  پرداخت می‌کرد .رابعا در اقتصاد فئودالی هنوز بحث استثماری و بهره‌کشی به وجود نیامده بود. زیرا روستایی با فروش بخشی از محصولات خود پس‌انداز مختصر، وسایل  اولیه  خریداری می‌کرد و با همکاری سایر اعضاء خانواده تولید را انجام می‌داد. البته ممکن بود این پادو و کارگر ساده هم در کنار آنان کار می‌کند،ولی چون صاحب سرمایه در فرایند تولید نقش تولیدکننده داشت و سواری از شبکه تولید نبود ، بنابراین نمی‌توان اطلاق استثمار به این فرایند تولید کرد .و خامسا اینکه در اقتصاد طبیعی یا معیشتی هنوز پول نقشه مسلط را در معامله و مبادله نداشت. پول به‌عنوان معیار سنجش ارزش کالا از  مظاهر عصر کاپیتالیسم است. بنابراین در عصر فئودالیسم کالا با کالا معاوضه ب می‌شد و پول هنوز در فرآیند معاملات قرار نگرفته بود. پول زمان نقشه معاوضه را در مبادله کالا پیدا کرد که مرکز تولید از مرکز مصرف فاصله گرفت و معاملات رخ‌به‌رخ تقریباً به پایان رسید و تولید محدود و( تولید فیزیکی )جای خود را به تولید انبوه ( تولید مکانیکی )داد. ظهور پول هم‌زمان با ظهور شهرنشینی است .

 Reinmar von Zweter قرن 13 میلادی
Reinmar von Zweter قرن ۱۳ میلادی

این دوره شارلماین نوع کشت و کار سنتی قرون‌وسطایی تغییر کرد، فرهنگ‌ها با بهره‌گیری از تجربه شرقی‌ها ،شیوه کشت چندباره و چند محصول را یاد گرفتند. باغداری ،مو کاری و شراب سازی و پرورش زیتون را ازرومیان آموختند.و هر منطقه فئودالی یاکنت نشین( مارش)

پیشه وران و صنعت گران به فروش دوره‌گردی و آهنگری ساخت و سلاح‌های جنگی اشتغال داشتند. به‌این‌ترتیب ساکنان  یک مارش برای رفع نیازهای غذایی و پوشاکی خود نیازی به بازار خارج از مارش نداشتند. در هرمآرش یا کانت نشین روستاییان  مازاد محصولات کشاورزی ، دامی و صنایع‌دستی خود را در روزهای معینی مثل جمعه‌بازار یا هر بازار دیگر برای فروش و معاوضه یا محصولات دیگر عرضه می‌کردند. رفته‌رفته کالاهای تجملاتی و لوکس شرقی توسط بازرگانان عرب و نیزی به اروپا آورده شد. اشراف که مشتریان اصلی این کالاها بودند و بایستی برای خرید این کالاها پول تهیه می‌کردند، مجبور شدند یا بخشی از زمین‌های خود را فروشند و یا بهره مالکانه را که به‌صورت جنسی بود به شکل نقدی از سرف ها دریافت کنند.

این‌چنین بود که کم‌کم مناسبات اقتصادی بر پایه زمین جای بود جای خود را به مناسبات اقتصادی بر اساس پول داد.این تغییر رویه نشان‌دهنده رو به‌پایان رفتن نظام فئودالیسم و سرآغاز عصر کاپیتالیسم بود.

قوانین و نظامات فئودالی

در آغاز قرون‌وسطی ، قوانین و مقررات محلی ثابت و مشخص وجود نداشت .بلکه  هر منطقه طبق قوانین و مقررات خاصی عمل می‌کرد و درهرحال قوانین این دوره کاملاجنبه طبقانی داشت .چنانچه درازای قتل یک اسقف در ناحیه فرانک بایستی  نهضدسووبه ازای قتل یک بنده بیست سو پرداخته می‌شد .

یکی دیگر از قوانین  محلی می‌گفت: هرگاه کسی پا یا دست کسی را قطع کند یا یک‌چشم او را درآورد یا گوش یا بینی او را ببرد صد سو خواهد داد .هرگاه با دست قطع نشود ، بلکه آویزان به بماند چهل‌وپنج سو خواهد داد. هرگاه  دست را پیچیده و کنده شود کنده شود باید ۶۲سو بدهد. هرگاه کسی شست پا یا دست را قطع کند  چهل‌وپنج سو خواهد داد. توهین ، افتراءوناسزا گفتن به کسی نیز جریمه داشت مثلاً کسی که دیگری را ترسو خطاب می‌کرد مکلف بود  شش سو به او غرامت بدهد.

اثبات مجرمیت نیز تابع روش خاصی بود،  هرگاه برای اثبات تقصیر یا بی‌گناهی متهم به مدرک یا به شهادت اشخاص دسترسی نبود به آزمایش متوسل می‌شدند. به‌این‌ترتیب که متهم را مجبور می‌کردند که دست خود را در آب جوش فروکند و یا آهنی گداخته را چند قدم به ببرد ، هرگاه سه روز بعدازاین عمل در دست متهم اثری از سوختگی نبود و یا سوختگی به شکل خاصی نمایان نمی‌شد اورا بی‌گناه می‌دانستند .به دستور شار لماین یک‌رشته اصلاحات قضایی در امپراتوری صورت گرفت و منجر به تدوین مجموعه حقوقی شد( ۷۸۵). دریکی از فرمان‌های امپراتوری آمده بود :هرکسی به عنف وارد نمازخانه‌ای شود کشته می‌شد. (مردم دست به سرقت اموال کلیسا می‌زدند).

هارولد در حال ادای سوگند به ویلیام
هارولد در حال ادای سوگند به ویلیام

هرکسی به وسوسه شیطان شریک اوهام مشترکین شود و هر نوع خود را (چه مرد و چه زن )به بهانه اینکه  سحر می‌کند بسوزاند یا گوشت او را بخورند یا به خود دیگران بدهد ،ا مجازاتش اعدام است .هرکسی جسد مرده‌ای را به‌رسم مشترکین تسلیم شعله آتش کند محکوم‌به اعدام خواهد شد که هرکسی از مردم امپراتوری غسل‌تعمید  (اجازه ورود به مسیحیت )نکرده و تعمید روگردان باشد و بخواهد مشترک  بماند کشته خواهد شد. هرکسی در ایفای فدویت خود نسبت به پادشاه قصور کند مجازاتش اعدام خواهد بود. چند سالی پس از تنظیم مجموعه فرامین امپراتور، مشاورین او متوجه سخت بودن قوامین شدند و در سال ۷۹۷ به‌فرمان امپراتور قوانین معتدل‌تری تنظیم شد .

قوانینی که در عصر فئودالیته اجرا می‌شد معمولابر پایه سه منبع حقوقی بود:

۱ .مجموعه قوانینی رمی که از دوره پادشاهان افسانه‌ای رم( ۷۵۰ ق م)تدوین شد و تا انقلاب کبیر فرانسه ادامه داشت .

۲.عرف ملل ژرمن که تقریباً به‌تدریج مدون شد.

۳.فرامین در احکام لازم الاجرایی که  پادشاهان صادر می‌کردند.

در عصر فئودالیسم کتاب حقوقی که بتواند رأی و تصمیمی را درباره چیزی ارائه کند ، وجود نداشت. متون حقوقی رایج هیچ‌یکی از جنبه‌های زندگی اجتماعی ،اقتصادی و رشته‌های پیوند انسان با انسان که فئودالیته ، پیش سایه خود را بر آن افکنده بود،را به‌طور کامل در برنمی‌گرفت یا اصولاً به آن مربوط نمی‌شد .درنتیجه حول قوانین مدون ،طیفی از سنت خالصا شفاهی پدید آمده بود .

هرم فئودالیسم در اروپا
هرم فئودالیسم در اروپا

نکته قابل‌توجه اینکه زبان لاتین تنها زبان مقدس کلیسا و زبان عبادت و انجیل نبود،بلکه تمام متون حقوقی به زبان لاتین بود .فقط روحانیون قادر به خواندن ، نوشتن و فهم این زبان بودند. به همین دلیل قضاوت کلیساها همگی روحانی بودند. روحانیت کلیسا،قانون خاص خود را بر روحانیون  قادر  به خواندن ،نوشتن و فهم این زبان بودند به همین دلیل قضاوت کلیساها همگی روحانی بودند روحانیت کلیسا ، قانون خاص خود را بر اساس حکومت احکام شروع و مبتنی بر متون قدیمی تدوین کرده  بودند و در مدارس تدریس می‌کردند. در سرزمین فرانک‌ها ، مخصوصاً در دوره سلسله کارلوونژین به دلیل روابط نزدیک شارلمان با پاپ ،فقط قوانین شرعی اجرا می‌شد اما چون مسیحیت آیینی بیشتر آخرت‌گرا ،فضیلت جو و اخلاقی بود ، روحانیت مسیحی برای صدور حکم از مبانی حقوقی یهود نیز استفاده می‌کردند و یا اینکه رفته‌رفته از سنت‌های ژرمن و آیین دادرسی رمی بهره می‌گرفتند. روحانیت از تدریس قوانین غیرشرعی ازجمله قوانین رمی جلوگیری می‌کرد. به‌طوری کلی پس از تجزیه امپراتوری شارلمان رجوع به قوانین مدون از پیش نوشته‌شده  به سرآمد- قبلاً چند دوک‌نشین ازجمله دوک‌نشین نورماندی و باواریا آن‌هم به‌صورت جسته‌گریخته و در چندمورداز قوانین مدون استفاده می‌کردند. از اواخر قرن نهم هرکدام از شاهزاده‌نشین‌ها منشوری از فرامین پادشاهان خود جمع‌آوری و هنگام طرح مرافعات به آن استناد می‌کردند.

راه مسیحیت یا ترسایی آیینی یکتاپرستانه است که بر اساس زندگی و آموزه‌های عیسی استوار است.
راه مسیحیت یا ترسایی آیینی یکتاپرستانه است که بر اساس زندگی و آموزه‌های عیسی استوار است.

درطول قرن دهم قوانین بربرها مانند فرامین قانونی کارلوونژین ها به‌تدریج موقوف شده و کسی جز به‌صورت یک تجدید خاطره به آن‌ها استناد نمی‌کرد.  در انگلستان ، زبان قانون درواقع همان زمان عامه مردم بود. حتی قضاوت بی سوا بودند و دستور می‌دادند قوانین مدون برایشان خوانده شود تا آن‌ها را بفهمند. از زمان سلطه صوتی نرمن ها (ویلیام فاتح ۱۰۶۶) رویه عرف  را به‌صورت مرتبی مدون  و تکمیل کردند و در بسیاری موارد نیز به احکام شاهانه ، در عرف سنت‌های رایج مردمی جرح‌وتعدیل و عمل آوردند .اما از قرن دوازدهم در جزیره بریتانیا ادبیات جدید حقوقی به زبان لاتین نوشته شد که اصالتابر پایه منابع انگلوساکسون  استوار بود.

نکته قابل‌توجه در حوزه قضایی قرون‌وسطی اینکه ، افراد پیوسته تابع قوانینی بودند که بر پدرانشان حاکم بود نه قوانین سرزمین که در آن زندگی می‌کردند ، بلکه قوانینی سرزمین که در آن متولدشده بودند .به‌این‌ترتیب خصوصاً در سرزمین‌های اروپای غربی دو نوع قانون جاری بود :

۱.طریقه قانون شخصی به این معنی که اگر ساکنین یک سرزمین به سرزمین دیگری می‌رفتند در هر نقطه  که بودند قانون موطن آن‌ها درباره آن‌ها اجرا می‌شد.

۲.طریق قانون سرزمینی که برحسب این طریقه ، هر شخصی خارجی که وارد خاک سرزمین دیگری می‌شد ، قواعد محلی در حق او مجری می‌شد به‌هیچ‌وجه رعایت حقوق اصلی او را نمی‌کردند.

اشکال طریقه اول این بود که هر مملکتی باید از حقوق مملکتی باید از حقوق ممالک  دیگر مستحضر و مسبوق باشد، تا اینکه بتواند آن‌ها را در حق مهاجران مجری دارد. به‌علاوه ممکن بود که حقوق اصلی به آن‌ها حقی و امتیازی را رعایت نمود بااینکه تبعه داخله که احق از آن‌ها هستند از آن‌ها حقوق بی‌نصیب باشند ؟اشکال طریقه دوم این بود که هرکسی از خاک اصلی خود به محل دیگری   می‌رفت  باید از قواعدی که سال‌ها در حق او اجرا  و  عادت به آن‌ها نموده است صرف‌نظر و خود را مطیع قواعد اصلی نمایند.

در فرانسه در بخشی از آن  ، قوانین کتبی و در قسمتی دیگر قوانین عادی غیر مدون جاری بود و این قوانین عادی در هر ولایت صورت جداگانه‌ای داشت و درنتیجه آن  تشتت و ابهام فوق‌العاده‌ای از حیث وضعیت قانونی قبل از انقلاب کبیر (۱۷۸۹ )پیدا شد که بعد با تدوین قانون ناپلئون تصفیه  و تنظیم گردید.

تصویری از مقبره منتسب به عیسی مسیح در کلیسای قبر مقدس یا کلیسای رستاخیز در شهر اورشلیم.
تصویری از مقبره منتسب به عیسی مسیح در کلیسای قبر مقدس یا کلیسای رستاخیز در شهر اورشلیم.

پس از سقوط امپراتوری رم غربی ، اصول قانونی رمی  از میان نرفت، بلکه  با اختلاط با عادات و رسوم ژرمن‌ها قواعد مختلطی به وجود آمد ،  مجموعه قوانین فرانک‌ها به نام «قانون سالیک »قوانینی که اقوام دیگر ژرمن تهیه کردند که به «قانون ژرمنی »مشهور بود و همچنین «قانون رد »که مجموعه‌ای بود از رسوم دریایی محلی و مجموعه دیگر از عادت و آداب دریایی که به‌وسیله بازرگانان و مشاورین آنان گردآوری‌شده بود .رمی‌ها  برای قوانین خود به دو منبع قائل بوده‌اند:  یکی منابع نوشته‌نشده یعنی عرف ،عادات و رسوم. دیگری مأخذهای نوشته‌شده که عبارت بوده است از فرامین ، احکام و منشورهای پادشاهان و مقامات روحانی.

محاکم قضایی

در طول هزارساله قرون‌وسطی  سه گونه دادگاه  حقوقی برای رسیدگی به جرائم اشخاص وجود داشت:

۱.دادگاه‌های الهی که توسط قضات روحانی وابسته به کلیسا اداره می‌شد .منابع حقوقی این دادگاه‌ها احکام و روایات مسیحی بود. قاضی  زمانی که نمی‌توانست  بر اساس مشاهدات و مستندات خودرأی صادر کند ، ازنظر شاهدان استفاده می‌کرد .از میان اهالی محل کسانی  را انتخاب می‌کردند که سوگند یاد کنند که حقیقت را بازگو کنند .

دوئل یکی از روش‌های دادرسی در قرون‌وسطی بود ،به‌این‌ترتیب که دو متهم با اسلحه رایج محل خود جنگ با یکدیگر می‌پرداختند ،حق باکسی بود که درنبرد پیروز می‌شد و معتقد بودند که خدا اشخاص بی‌گناه را نجات می‌دهد.

۲.دادگاه‌های فئودالی یاسینوری که از قوانین مدون پیروی نمی‌کردند ، بلکه بر اساس فرمان فئودال رأی صادر می‌کردند. معمولاً حرف و فئودالی در سرزمین خود برای مجرمان دادگاه تشکیل می‌داد و ما مقصرین را دستگیر -شکنجه -زندان و تنبیه و حتی اعدام می‌کرد .دادگاه‌های فئودالی معمولاً بر پایه عرف و عادات و رسوم ژرمنی (قانون ژرمنی ) حکم صادر می‌کردند .

سیستم ارباب رعیتی
سیستم ارباب رعیتی

۳.دادگاه‌های شاهی که قبل از هر کشوری در انگلستان و توسط پادشاه هانری دوم تأسیس شد ، مربوط به دوره‌ی قدرت گیری نظام سلطنتی بود .هانری دوم جانشین ویلیام فاتح دوک نورماندی( ایالت شمال فرانسه) بود که در سال ۱۰۶۶ انگلستان را تصرف کرد. در آن زمان که فرانسه به نواحی متعدد خود مختارفئودالی تقسیم می‌شد و انگلستان دولت واحدی زیر سلطه  نیرومند ویلیام فاتح به وجود آمد .فئودال‌های انگلستان (بارون )از سیاست تمرکزگرای پادشاه که قدرت آنان را محدود و فعالیت دادگاه‌های سینوری و الهی را ممنوع کرده بود ، ناراضی بودند به همین دلیل بارها دست به شورش زدند اما پادشاه با حمایت روحانیان ،شوالیه‌ها و ثروتمندان شهرنشین ، شورش بارون ها را سرکوب کرد زیرا که شوالیه‌ها و ثروتمندان ترجیح  می‌دادند که به‌جای صد حاکم ستمگر ، فقط تابع یک حاکم عادل باشند .

در  سال ۱۱۵۴ هانری دوم (پلانتاژنه) تاج‌وتخت انگلستان را تصرف کرد. او دست به اصلاحات گسترده ازجمله اصلاحات قضایی زد. مهم‌ترین اقدام او برچیدن دادگاه‌های فئودالی و الهی و استقرار دادگاه‌های پادشاهی بود .این امر قدرت فئودال‌ها را بسیار محدودواقتدارپادشاه را افزایش داد

وظایف متقابل سرف و فئودال

خدمتگزار( واسال) بودن یک افتخار بود وبه آسانی به کسی واگذار نمی‌شد. درواقع تنها از طبقه فرادست اجازه داشتند خدمتگزار شوند. ازاین‌رو،نجبایی مثل دوک‌ها و شوالیه‌ها ،سوگند وفاداری ، یاد می‌کردند ، اما سربازان عادی چنین افتخاری به دست نمی‌آورند. مقامات کلیسا نیز می‌توانستند خدمتگزار شوند ،چنانچه به گفته ویل دورانت  « سراسقف ها،  اسقف ها و مدیران صومعه‌ها که  وفاداری می‌بستند به  القابی چون کنت مفتخرمی‌شدند ، سکه ضرب می‌کردند و وظایف فئودالی ، خدمت نظامی و مدیریت کشاورزی را به عهده می‌گرفتند. »هیچ‌کس دیگری ازجمله یک روحانی فرودست ، نمی‌توانست یک باروا سال باشد. حتی در میان طبقه فرادست نیز هرکسی واسال  نبود ، گرچه در این سطح یک امر عادی بود .

در نظام فئودالی ، ارباب و خدمتگزار  حقوق و وظایفی داشتند. ارباب قول می‌داد از رعیت وتیولش مراقبت کند و برای این منظور در صورت لزوم در جنگ برود و با مشاهده این‌که یک واسال در شکستن سوگندش  یا هر جرم دیگری متهم شده ،این فرصت را داشت  که در برابر همگان از او دفاع کند. در مقابل ، واسال  متعهد می‌شد که هم به ارباب و هم به خدمتگزاران دیگر ارباب مشاهده دهد .واسال قول می‌داد به اربابش  به‌ویژه ازنظر نظامی یاری رساند. ازاین‌رو اگر اربابش فرمان می‌داد ،واسال باید مجهز به سلاح ورز ه کامل به جنگ می‌رفت.

سیستم ارباب رعیتی
سیستم ارباب رعیتی

صفت بارز فئودالیته  این بود که تحت نظر این سیستم یک سلسله اعمال متقابل انجام گیرد و از این لحاظ به اصل حکومت امپراتوری رم متفاوت بود .زیرا رم تنها  و مقتدرترین مرجع حکومت شخص امپراتور بود. درفئودالیته  هیچ‌کس اختیارات مطلق نداشت ، سلطان و رعایا- ارباب و بنده -همگی در یک نوع قرارداد باهم شریک بودند. هر کدام چیزی به دیگری  مدیون بود. اگر یک‌طرف قرارداد خلف وعده می‌کرد عقد بهم می‌خورد. اگر رعیتی از  عهده وظایف خود برنمی‌آمد،سلطان حق داشت او را مجبور به اداری تکالیفش کند.

روابط و مناسبات فئودالی را نمی‌توان تحت یک عنوان واحد و مشخصی تعریف کرد ،زیرا این شیوه و مناسبات بنانه متقاضیات زمانی و مکانی به صد نوع مختلف تجلی پیدا کرد. حتی این شکل مناسبات  در تمام اروپا یکسان نبود و دریک زمان واحد شروع نشد. فئودالیسم اساساً از ایتالیا و آلمان سرچشمه گرفت، زیرا این دو منطقه یکی حوزه نفوذ پاک( ایتالیا )و دیگری منطقه قدرت ژرمن‌ها (آلمان )بود.قرون‌وسطی و هسته مرکزی و زیرساخت آن یعنی فئودالیسم نیز محصول همگرایی این دو نوع عنصر( مسیحیت- ژرمن )بود .همان‌گونه که قبلاً اشاره کردیم  تمدن قرون‌وسطی حاصل دو تمدن لاتین( مسیحیت )و ژرمن بود.

اما با توجه به اینکه ایتالیا و آلمان موطن فئودالیسم بود،ولی در فرانسه به تکامل رسیده به‌عنوان یک روش و سیستم زندگی اقتصادی -اجتماعی مطرح شد .از سال ۱۰۰۰ که پدیده‌ای به نام اروپا شکل گرفت ،فرانسه خود را مرکز این قاره ومتوالی مسیحیت جا انداخت و جالب اینکه جنگ‌های صلیبی نیز از فرانسه آغاز شد. فرانسه هنوز هم خود را رهبر سیاسی مسیحیان جهان می‌داند.

اما در انگلستان،فئودالیسم ازآنجا ناشی ‌شود که فاتحان آنگلوساکسون به‌زور بریتون ها ،بومیان اصلی بریتانیا ،را به بردگی واداشتند.ولی قطعاً فئودالیسم هدیه‌ای بود که با حمله و تصرف در بریتانیا توسط نورمن‌ها تحت رهبری ویلیام فاتح کنت ایالت نورماندی در شمال فرانسه در سال ۱۰۶۶ به انگلیسی‌ها داده شد اما در اسپانیا هیچ‌گاه فئودالیسم به‌عنوان یک نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم نشد.

قلمرو پادشاهی آنگلوساکسون‌ها (۶۰۰ سال پس از میلاد مسیح)
قلمرو پادشاهی آنگلوساکسون‌ها (۶۰۰ سال پس از میلاد مسیح)

در امپراتوری روم شرقی نیز ملاکان بزرگ به‌هیچ‌وجه صاحب استقلال نظامی یا قضایی نشدند و هرگز آن سلسله‌مراتب و نظم سازمانی و تعهدات متقابلی که میان رعیت و ارباب در غرب وجود داشت ،در دنیای مسیحیت شرقی به چشم نمی‌خورد.  دلیلش این بود که اولاً امپراتوری رم شرقی خود را وارث به‌حق امپراتوری رم  می‌دانست و سعی می‌کرد همان روش‌های سیاسی -اجتماعی و اقتصادی را اجرا کند .و به همین دلیل کمتر متأثر از فرهنگ و تمدن اقوام مهاجم خصوصاً ژرمن‌ها شد. درحالی‌که در غرب تقریباً بخشی  اعظم مظاهر فرهنگ و تمدن رمی جاری جای خود را به تمدن ژرمنیک داد و اصولاً فئودالیسم زاییده روند مناسبات اقتصادی -اجتماعی ژرمن‌ها بود‌‌. ثانیاً امپراتوری رم شرقی هم صاحب‌منصب سیاست بود و هم مسلط بر کانون دیانت. با تکیه‌بر این اصل که شرقی‌ها بیشتر درپی احیاء قدرت امپراتوری رم بودند تا به دنبال گسترش دین. درحالی‌که کلیسای غرب ،رمی‌ها را مشترک می‌دانست و کوشش می‌کرد مظاهر آن را دچار فراموشی کند. به همین دلیل امپراتوری رم شرقی نقش بیشتری در شکل‌گیری نهضت رنسانس داشت ، زیرا بیزانس هم وارث یونان بود و هم حافظ میراث رم.

لازم به یادآوری است که تمام اقشار اروپایی سلطه نظم فئودالی را نپذیرفتند ، از آن جمله گله‌داران که نیروهای سیال و متحرک بودند و کلاً کسانی که در کوهستان‌ها و جنگل‌ها زندگی می‌کردند از حیطه فئودالیته  خارج بودند .

 

مالکیت در قرون‌وسطی

کانون‌های اخذ کننده مالکیت عبارت بوده‌اند از: کلیسا-فئودال‌ها-حکومت.کلیسا اصولاً از پرداخت مالیات به حکومت‌ها معاف بود فئودال‌ها معمولاً خود از رعیت مالیات‌های متنوع دریافت می‌کردند و به‌صورت پیمانکاری حکومت مالیات یکجا و سالانه پرداخت می‌کردند.

پرداخت مالیت طی دوره هزارساله قرون‌وسطی معمولاً به سه طریق به‌صورت گرفت:

۱.در دوره  اولیه قرون‌وسطی( از سال ۴۷۶ تا سال ۸۰۰ تاج‌گذاری شارلماین  و شروع جنگ‌های صلیبی) پرداخت مالیات به‌صورت بیگاری بود. به‌طوری‌که روستاییان در جاده کشی –هیزم‌شکنی -گل‌اندود کردن خانه ارباب و کارهای دیگری از این قبیل دخالت می‌کردند .گاهی نیز سهم مالیات را به‌صورت بخشی از محصول می‌پرداختند.

۲.در دوره دوم از شروع جنگ‌های صلیبی تا پایان جنگ‌های که قدرت سینورها کاهش یافت،  پرداخت مالیات به‌صورت نقدی بود . به این معنا که به نسبت سهم عوامل تولید در کشاورزی ، مالیات پرداخت می‌شد. عوامل تولید عبارت بودند از: زمین -آب –دانه- نسق- جفت گاو. معمولاً سه عامل اول از آن فئودال بود و دو عامل آخر به دهقان تعلق داشت. بنابراین رعیت( سرف )به نسبت  از کل محصولات به فئودال واگذار می‌کرد.در موارد دیگر غیر از کشاورزی نیز مالیات به‌صورت بخشی از محصولات به ارباب داده می‌شد.

۳.در دوره سوم که از خاتمه جنگ‌های صلیبی شروع می‌شود و باکمی تغییر تقریباً تا انقلاب فرانسه ادامه دارد، شکل پرداخت مالیات نقدی غالب بود. گرچه هنوز تا این تاریخ اشکال دیگر مالیات نیز رایج بود. پرداخت مالیات نقدی نشانه‌ای از جریان پول درداد و ستدها بود.

برقراری مالیات معمولاً از جنگ‌های صدساله شد ( ۴۵۳ ۱-۱۳۳۷ )حجم و تنوع بیشتری پیدا کرد .گرچه در طول جنگ‌های دویست‌ساله صلیبی میزان مالیات بسیار زیاد بود. مالیات عموماً بر دو مستقیم که شامل زمین و اشخاص می‌شد و غیرمستقیم که از مواد مصرفی می‌گرفتند ، بود مالیات مستقیم به «تای» شهرت داشت و مهم‌ترین مالیات غیرمستقیم مالیات «نمک »و مشروبات الکلی بود.

اوماژ کلرمون فرانسه
اوماژ کلرمون فرانسه

مردم فرانسه ازنظر پرداخت مقدار و نوع مالیات به دو گروه تقسیم می‌شدند:طبقه ممتازِ که همان اشراف دین‌دار و اشراف زمین‌دار( فئودال‌ها و درباریان )بودند و از پرداخت اکثر مالیات‌ها معاف بودند .مگر در زمان جنگ که مخصوص آن‌ها فئودال‌ها با پرداخت بخشی از هزینه جنگ و اعزام شوالیه‌ها خود به خدمت پادشاه دین خود را ادعا می‌کردند. همچنین کلیسا نیز در مواقع اضطراری و جنگ به پادشاه کمک می‌کرد. طبق عیرممتاز که شامل اکثریت مردم می‌شد که بخش اعظم مالیات را به فئودال ، کلیسا و حکومت پرداخت می‌کردند، مثل روستاییان و شهرنشینان. ضمناً میزان اخذ مالیات در سراسر فرانسه یکسان نبود .بلکه درتر   ولایتی به نسبت شرایط آب‌وهوا و میزان برداشت محصول و حاصلخیزی آن مالیات دریافت می‌کردند .حتی  آدم‌های چاق مالیات بیشتری پرداخت می‌کردند.

دهقانان -کارگران -پیشه وران بورژوآ ها بایستی مالیات مستقیم بپردازند ولی اشراف و روحانیان و صاحب‌منصبان از پرداخت آن معاف بودند.روحانیان، مالیات ویژه‌ای به نام دون گراتوئی می‌پرداختند. مالیات مستقیم معمولا بر اساس حدس و گمان از موعدی دریافت می‌شد. چون معیار و قاعده خاصی نداشت و عموماً به‌صورت پیمانکاری دریافت می‌کردند و همراه بانظم و بی‌عدالتی بود .به همین دلیل کشاورزان که باید چنین مالیاتی پرداخت می‌کردند درکشت و کار خود چندان کوشش و تلاش نمی‌کردند. مالیات غیرمستقیم را حکومت خود وصول نمی‌کرد، بلکه آن را به مقاطعه‌کاری یا اجاره می‌داد. به این معنا که مقاطعه‌کار و پیشکار حکومت بر سر میزان اخذ مالیات از یک ایالت باهم بر سر رقمی به توافق می‌رسیدند. پس‌ازآن مقاطعه‌کاری آزاد بود تا مطابق میل و تشخیص خود از مردم مالیات بگیرد. سنگین‌ترین مالیات غیرمستقیم مالیات «نمک »بود ،زیرا نمک در انحصار پادشاه بود. مصرف نمک برای نمک‌سود کردن گوشت و مواد غذایی دیگر و مصرف آشپزخانه بود. خرید میزانی از نمک در سال برای هر خانواده به نسبت جمعیتش اجباری بود (احتمالاً برای هر نفر در سال ۱۲ کیلو). به همین دلیل نمک جزء کالاهای قاچاق محسوب می‌شد.

مالیات مشروبات و حقوق گمرکی در مرز ایالات از بیشتر محصولات بازرگانی مانند مالیات نمک بر مردم تحمیل می‌شد . مالیات مستقیم را رعایا- طبقه ممتازِ و غیر ممتازِ ،همه می‌پرداختند. کلیسا نیز از تمام محصولات و تولیدات مردم مالیاتمی گرفت .علاوه بر آن  درآمدهای دیگری از قبیل «صدقه »و «هدیه» نیز داشت . اما مهم‌ترین مالیات کلیسا« عشریه »بود که از عواید ملک و خانه -کشاورزی و دامداری دریافت می‌شد( پادشاه این مالیات را فقط از مستغلات می‌گرفت  و همه مردم اعم از روستایی و اشراف آن را پرداخت می‌کردند).

کلیسا از محل دریافت مالیات و درآمدهای دیگر کارهای عام‌المنفعه نیز انجام می‌داد : مثل کمک به بینوایان –ایتام- بیماران- ساخت بیمارستان‌-کلیسا-صومعه- جاده و پل. اما مالیات دولتی بیشتر صرف جنگ و هزینهها و تشریفات درباری می‌شد.

 

منبع:

  • تاریخ اروپا در قرون وسطی، دکتر علی بیگدلی
  • انتشارات پیام نور، چاپ شده در سال ۱۳۸۴
  • تهیه الکترونیکی: سایت ، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ