نارت ساکا

دومین شاهنامه ایرانی تباران،نارت سکا است که آلان های سکایی نوشته اند

سر آغاز

توضیح کوتاه نارت سکا یا نارت نامه :  خط ساحلی که شمال رشته کوه قفقاز را از دریای سیاه جدا می کند و به سمت اروپا امتداد می یابد گذرگاه های شیب دار منتهی به کوه ها؛ دره‌هایی که آب‌های خود را به سوی کوبان، ترک و رودخانه‌های کوچک می‌کشند حاوی قدیمی‌ترین موزاییک‌های مردم جهان هستند. برخی از آنها در اولین ظهور یونانی-لاتینی ها در این سرزمین ها زندگی می کردند. دیگران توسط حملات بی شماری از آسیا به نواحی اقیانوس اطلس (غرب اروپا) رانده شدند. برخی دیگر برای در امان ماندن از بلایای ناشی از این حملات در بلندترین قله‌های کوهستان ماندند و طی چند نسل با آمیختن با طبیعت و آب و هوا و مردم آن نواحی ، خود قفقازی نشین شدند. این دومین شخصیت قفقازی های شمالی است ، با وجود همه ریشه های مختلف آنها اختلاف نظرها تا قرون گذشته در برخی جاها تا همین اواخر در ساختارهای اجتماعی فئودالی و پدرسالاری خود بودند. این ساختار در خفه کردن شبکه مبهم سازمان های ملی و در سطح روابط شخصی نقش داشت. ارزش های اخلاقی مبتنی بر غارت و چپاول ، جوانان کاملاً سواره، زندگی روستایی در خطر مرگ، فرهنگ حماسی غنی و بدوی که با ستایش و سرودهای بازیگوش در همه جا دامن می زند، قهرمانی را تجلیل می کند، ترس از مرگ را محو می کند و اشکال رفتاری غیرمنتظره و متناقض را پرورش می دهد. همه اینها به این معنی است که بسته به شرایط اقتصادی، عزت و منزلت با توجه به ثروت های مستقر و راکد، اقامتگاه های مجلل به دست نمی آید، اعتبار واقعی از طریق دعوت، ضیافت، مهمان نوازی در هر لحظه، با سخاوت بی حد و حصر، قهرمانی، او فرهنگی را ایجاد کرد که اعتقاد بر این بود که با سخنرانی های معنادار بزرگان و زیبایی و کیفیت سلاح ها و اسباب ها به دست می آید. این ساختار ایده آل در حالی تقویت شد که قفقاز مانند قلعه ای تسخیر ناپذیر از جهان جدا ماند و استقلال را با هرج و مرج آمیخت. امپراتوری بزرگ همسایه شمالی زمانی که تصمیم به حمله به قفقاز گرفت، به زودی متوجه شد که اشتباه کرده است: مردم قفقاز برای نزدیک به نیم قرن بدون جنگ تسلیم نمی شوند، در حالی که روس ها شاهد قهرمانی و نابهنگامی خارق العاده آنها خواهند بود. نیازی به گفتن نیست که این نابهنگامی، که هنوز همه قضاوت های ارزشی قدیمی را زنده نگه داشته و فقط در جای دیگری در کتاب های کهن یافت می شود.

شرح

تزار قفقاز در مرکز کوه‌های قفقاز شمالی، جایی که روس‌ها جاده معروف نظامی گرجستان را گشودند، مردمی زندگی می‌کنند که نقش‌شان با تحقیقات تاریخی سه ربع قرن آشکار شده است که با تعداد کنونی‌شان قابل مقایسه نیست: «آسی‌ها یا اوستی‌ها» اوستی ها کاملاً متفاوت از چرکس ها، چچن ها، داغستانی ها و گرجی ها، قدرت و نفوذ خود را در طول تاریخ بر این همسایگان جنوبی احساس کرده اند. اوستی ها تنها مردم هند و اروپایی (ایرانی تبار) خالص هستند که قبل از سکونت گاه قزاق ها در قفقاز شمالی زندگی می کردند. آنها آخرین بقایای گروه‌های بزرگی هستند که هرودوت و دیگر مورخان و جغرافی‌دانان ساکن در دوران باستان آنها را به عنوان سکاها و سارماتیان تعریف می کنند. آنها در جریان حملات بربرها با نام های مختلف به ویژه آلان و رکسالان به اروپا آمدند. آنها به تمام شهر ها سفر کردند و در جاهایی که گذشتند از جمله در فرانسه (Sarmatcium) آثار و جا پا های خود را گذاشتند. این جوامع که بی‌پایان از یک سر استپ‌ها از ترکستان تا دانوب از این سر تا سر دیگر کوچ می کرده اند، با اسلاوها، مجارها و آلتایی ها اختلاط یافتند. فقط گروهی که می توانیم آن ها را نوادگان آلان بنامیم هنوز وجود دارد؛با استفاده از زبان اوستیایی که به وضوح حفظ شده است، می‌توانیم زبان سکایی را که امروزه از گروه زبان‌های کلاسیک ایرانی در دوران اولیه جدا شده است، تحلیل کنیم. علاقه فزاینده به اوستیایی ها از پایان قرن ۱۹ زبان شناسان، مورخان، جامعه شناسان، پژوهشگران فرهنگ عامه و به طور خلاصه هر کسی که هر چیزی را که متعلق به گروه زبانی هند و اروپایی (ایرانی) است مطالعه می کند، توضیح می دهد.

حماسه‌های نارت در نسخه‌های جالبی نه تنها توسط اوستی‌ها، بلکه توسط همسایگانشان چچنی‌ها و اینگوش‌ها، همه قفقازی‌های شمال غربی – چرکس‌ها، اوبیخ‌ها، آبخازی‌ها و تاتارهای کوهستانی که در جزایر کوچک در شمال شرق زندگی می‌کنند، روایت می‌شوند. با این حال، دلیل خوبی داریم که فکر کنیم نارت ها و قهرمانان اصلی حماسه در اوستیا متولد شده اند. ما به یقین می دانیم که نام «نار» از کلمه هندی و ایرانی به معنی “قهرمان” گرفته شده است. کتاب نارت ساکا اقوام غیر اوستی نقش های جدیدی به قهرمانان آنها محول کرده و داستان ها با شخصیت های دوم جدید غنی شده است. اینکه چه نوع روابطی بین این روایات مختلف حماسه نارت برقرار کنیم در نتیجه تحقیقات تطبیقی ​​که تازه آغاز شده است مشخص خواهد شد. با این حال از سوی دیگر، حماسه ها عمدتاً در اوستیا، از اشغال قفقاز تا به امروز، تدوین شده است. این مطالعات که هنوز ادامه دارد، نزدیک به دو دهه است که توسط دانشمندان اوستیایی و همکاران روسی آنها تا حد کمال انجام شده است. مجموعه‌هایی که بیشتر آنها در اینجا ترجمه شده‌اند، بخش مهمی از تحقیقات گسترده‌ای هستند که در Zeucigeu – Ordjonikidze، ولادیکاوکاز سابق- در سال ۱۹۴۶ منتشر شده‌اند، که حتی سیگنال‌های جنگ نیز نمی‌توانند سرعت آن را کاهش دهند.

اوستیایی‌ها گاهی این قهرمانان باستانی را موجوداتی فراطبیعی توصیف می‌کنند – برخی از سنگ، برخی با بدن‌های فولادی، و دیگری که پس از هر نبرد به آسمان کشیده می‌شوند – گاهی به‌عنوان کوهنوردانی که شبیه خودشان هستند و بدون شک دارای برخی ویژگی‌های سکایی هستند. یکی از بارزترین نمونه ها به شرح زیر است:

دهکده ای که نارت ها در آن زندگی می کنند بالای تپه ای است و از سه محله تشکیل شده است که از بالا به پایین فهرست شده اند. سه خانواده بزرگ در هر محله زندگی می کنند ، [Ehsertegates (te جمع است) در بالا، Borates در پایین، و Alegates در وسط.] فولکلور اوستیایی ویژگی های این سه خانواده را تا به امروز حفظ کرده است؛ ام. اس توگانوف، در مطالعه ای که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد، می گوید: «بورات ها» گله های غنی بودند؛ آلگات ها بسیار باهوش و توانمند بودند، احسرتگیت ها با قهرمانی و نیرومندی از دیگران متمایز می شدند و به سختی شکست می خورده اند». در اینجا ما بلافاصله سه گروه اجتماعی را می شناسیم که سه کارکرد اساسی را که در جوامعی با منشاء هندو-ایرانی دیده می شود، انجام می دهند. این کارکردها ۱-حکمت دانان (یعنی جادوگرها – روحانیون معابد، و سایر)، ۲-قدرت (عمدتاً جنگجویان) و ۳-ثروتمندان ، این سه جایگاه در نظام ظالمانه «وارناها» در هند تثبیت شده است: برهمن ها، کشاتریا یا جنگجویان، وایسیا یا کشاورزان و دامداران. «سه خانواده» که در این کتاب خواهیم شناخت دقیقاً با این توصیف مطابقت دارند. که درنارت ذکر شده است، مثلاً معلوم است که خاندان احشرتگیت مورد بحث است و  (ر.ک تولد سوسلان) این خانواده را چنین توصیف می کند: «خانواده احشرتگیت خانواده ای بزرگ و نیرومند است که از هیچ چیز نمی ترسد و مشتعل می شود. با اشتیاق به جنگ میروند.» در مورد خانواده بورات، به ریاست بورفرنیگ، آنها بیش از هر چیز بسیار ثروتمند، حریص، احمق ، مغرور و حقیر هستند. برای آنها قهرمانی ثروت بوده است. از سوی دیگر، خانواده آلگات تنها یک بار در کتاب ذکر شده است، لازم است آنها را در چارچوب یک درک بت پرستانه از دین قرار دهیم. معجزات کاسه جادویی در خانه های آنها دیده می شود (به یافته فندر مراجعه کنید). یکی از آنها اوستامونجه یا نارتامونجه، نوعی «پیامبر» نارت ها است.

زنان و به خصوص عروس های جوان دقیقاً مانند قفقازی ها رفتار می کنند. روابط میان پیر و جوان مانند روابط مدرن امروزی است. خانه‌هایی که نارت‌ها در آن زندگی می‌کنند درست مانند اوستیایی‌ها، شامل یک خانه در محوطه‌ای با دیوار پوشیده و یک خانه جداگانه برای مهمانان، یک انبار را دارا است. این دیوارها که در همه روستاها از گرجستان تا چچن دیده می شود، به نظر می رسد به مسافر رهگذری نشان می دهد که در این خانه های جداگانه می توانند بخوابند به جز زمان جنگ که باید در جایی پنهان شوند.

نارت ها به تنهایی یا به ندای زنگ در میدان بزرگ (نیها) جمع می شوند. آنجا سخنرانی می کنند، همه قفقازی ها سخنور خوبی هستند و به کسانی که خوب صحبت می کنند علاقه زیادی دارند. درست در انتهای میدان بزرگ، “میدان اشتراک” که در آن غنایم حاصل از غارت و چپاول به عموم دید گذاشته می شود و “میدان بازی های جنگی که در آن برای پیروزی های بزرگ آماده می شود، اما بعد از بازی به یک بارگاه و یا بین دو تپه می روند به شروع به نماز و سپاس گزاری از ایزد میکنند.

حماسه نارت در دنیای امروزی بر اعتقادات نیمه مذهبی و نیمه فولکلوریک شنا می کند، درست همانطور که اوستی ها هستند. اگر چه برخی مسلمان و برخی دین ارتدکس را برگزیده اند، اما هنوز می توان رگه هایی از دین باستانی را در آنجا یافت.
در میان موجودات ماوراء الطبیعه، بسیاری مانند یک شخصیت اسطوره ای واقعی از بقیه متمایز هستند. اول از همه، Vasila و Uastirci، که به نام بیزانسی ها سنت الیا و سنت جورج نامگذاری شده اند، از جمله آنها هستند. واسیلا رعد و برق می زند طوفان می آورد و همچنین محافظ کشاورزی است. Uastirci حامی جنس مذکر و مسافران است، اما او اغلب در مراسم سوگند ، قانونی ریاست می کند. در متون  کتاب نارت ساکا از این دو به صورت جمع «واسیلا» و «اوستیریست» یاد شده است. این باعث می شود فکر کنم همانطور که Bore یا Alegate به معنای خانواده Bore است، منظور خانواده Aleg نیز هست، این موجودات نیمه خدا نیز با خانواده خود زندگی می کنند و بر خانه ای حکومت می کنند که اعضای خانواده در آن هستند.

«صفا» یکی از بزرگترین خدایان نیکوکار روستاهاست که نقش بسیار مهمی در زندگی اجتماعی و خانوادگی دارد، وفاداری به کانون خانواده می دهد و اولین شکل را به انسان داد. حتی در اواسط قرن گذشته، زمانی که مادران فرزندان خود را می خوابانند، یکی از دستان خود را بر سر کودک و دست دیگر را بر روی سنگ های در هم تنیده دیوار خانه گذاشته و آنها را به امانت صفا سپردند. نذری که در مراسم خصوصی و رسمی گرفته می شد، در حالی که دختر جوان به دلیل ازدواج از خانه پدری خارج می شد، برای خداحافظی سه بار به همراه صمیمی خود دور خانه می چرخید و وقتی پسر به خانه می آمد همان مراحل را تکرار می کرد ، درخواست حفاظت از سوی صفا را می‌داد.

آهنگر کوردالگون که کارگاهش در آسمان است هم دوست نارت هاست. او در دعوت آنها شرکت می کند، کالاهایش را به بازار عرضه می کند و مانند یک تاجر سفارش می گیرد. در متون این کتاب، وظیفه کوردالگون این است که قهرمانان را که بدنشان از فولاد ساخته شده است به اخگر روی آتش تبدیل کند و سپس آنها را در آب دریا یا مایعی بسیار کمیاب غوطه ور کند تا سخت شود.

توتیر که نامش از سنت تئودور گرفته شده است، بر گرگ ها قدرت و نفوذ دارد: گاهی آنها را آزاد می کند، گاهی دهانشان را با سنگ های بزرگ پر می کند تا از گرسنگی بمیرند. تخصص او وی را در برابر فلورا که اغلب نگهبان گوسفندان است قرار می دهد.

 لیکورک که در افسانه های اسپارتی توسط آلکاندر جوان کور شد در نارت ساکا نیز توتیر کور شد، نارت بر حیوانات وحشی، به ویژه آهو، خوک و بز وحشی حکومت می کند. شکارچیان قبل از شکار به خدای حیوانات هدایایی می دهند. آنها فکر می کنند اگر او نخواهد نمی توانند چیزی را شکار کنند، با این حال، اگر شکارچی که آسانی شکار می‌کند به فقرای روستا غذا اگر ندهد معتقد بوده اند که در شکار بعدی بدشانسی به سراغش خواهد آمد.

Donbettir، خدای آب ها، در زیر آب زندگی می کند و بر آب ها حکومت می کند. پسوند “Don” در نام خود – که در زبان اوستیایی به معنای “آب” است – هنوز نام بسیاری از رودخانه هایی را که به دریای سیاه می ریزند در نقشه های امروز ما دارد: دانوب یا دوناو (رود دانوب)، رودخانه دون، دنیپر و رودخانه های دنیستر با این حال، پسوند عنصر دوم “bettir” از یک قدیس مسیحی بسیار قدیمی، پتروس، می آید و به معنای سنگ آب است. دونبتیر کسانی را که دیر حمام می کنند با زنجیری در دست می کشد، اما هنوز هم یکی از خدایان خوش قلب نارت هاست. در وقایعی که در این کتاب توضیح می دهیم، دونبتیر یا پدر شوهر یا پدربزرگ بسیاری از قهرمانان ماست. زیرا او دختران زیبایی دارد که می توان آنها را با روسالکی های اسلاوها مقایسه کرد. به گفته هرودوت، اولین سکاها از نسل زئوس و دختر زیبای رودخانه بوریستن و البته دونبتیر هستند. دختران او نیز وارثان این زیبایی بودند. حتی در اواسط قرن گذشته، در اولین شنبه پس از جشن تخم مرغ مسیحی، دختران جوان مراسمی را در کنار رودخانه به یاد دختران دونبتیر برگزار کردند. بنابراین، آنها معتقد بودند که پاکی و شفافیت آب را به خانه های خود می برند.

هوجندون الدار رئیس ماهی «Keftı Şer» است. این یک نوع اصلی است، همانطور که VIAbaev اخیراً توضیح داده است. این خدا یک جادوگر بزرگ است و مانند یک امپراتور کوچک عمل می کند. نام او به معنای “ارباب تنگه ها” است. به گفته آبائف، این به “تنگه ماهی” Cimmeria اشاره دارد. بزرگترین شهر این تنگه که به زبان سکایی «پانتیکاپی» است، امروز کرچ است. شاید هوجندون الدار نماد اسطوره ای اربابان سابق این مناطق باشد.

اینها خدایان و نیمه خدایان معروف هستند. با این حال، باید جهان مردگان را که به خود بسته است و پادشاه براستیر آن را به شدت نشان می دهد، اضافه کرد. باراستیر قاضی، نگهبان زندان ها و صاحب خانه ای است که در آن از بی گناهان و مظلومان محافظت می شود. و اما غلام امینون، دروازه بان دنیای مردگان. او را تنها در دو مورد در متون این کتاب می‌بینیم: برخی از مسافران زنده و شجاع می‌خواهند وارد دنیای مردگان شوند، اما او اجازه نمی‌دهد و برخی از مردگان اغلب با اجازه به زمین می‌روند. تاخیر زمانی که بازگشت آنها باید کاملاً قبل از غروب آفتاب باشد. با این حال، شاه بسیار خوب است، معجزاتی رخ می دهد و تأخیر رسیدگی می شود. ما هرگز با شرایطی مواجه نمی شویم که یک مرده دیر هنگام شب را با زنده ها بگذراند.

قهرمانان معرفی شده در بالا نباید باعث شوند که خدایان بسیار جزئی با نقش های کوچکتر فراموش شوند. این “کوچولوها” در سفرهای طولانی که برای غارت در نزدیکی محل زندگی نارت ها (و همچنین نزدیک روستاهای اوستیایی) انجام می دهند، دیده می شود.

بخش عمده ای از مجموعه قهرمانان بزرگ که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد، در این کتاب آورده شده است. در مورد بقیه فقط یک مثال را در اینجا ذکر می کنم: اولین متن در مورد <Atsmez/ آتسمز> پسر آتسه است،او عضو هیچ یک از سه خانواده نارت نیست و “در حاشیه روستا” زندگی می کند. ماجراجویی او تا حدودی که با بقیه توصیف شده متفاوت است.

من سعی کرده ام سادگی این متون را همانطور که هستند حفظ کنم. عبارات در متون بسیار روشن است و تخیل نادری وجود دارد، پیچیده ترین موقعیت ها مستقیماً با کلمات بسیار معمولی و ساده بیان می شوند. سعی کردم فرمول هایی را بیان کنم که روابط اجتماعی را آن طور که هستند تعریف می کنند. خواننده بلافاصله متوجه این موضوع می شود. برای من بسیار ناراحت کننده است که جمله سوسلان “من بیماری های شما را درمان میکنم” (De fe’ğau feon) را به عنوان “متاسفم” یا “شما خوش آمدید” ترجمه کنم.
پروفسور VI Abaev، کارشناس ارشد مطالعات اوستیایی، عضو آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی، که ما مدیون این متون هستیم، بی وقفه برای رفع سردرگمی و ناامیدی من به عنوان مترجم تلاش کرد. در اینجا صمیمانه ترین تشکر خود را از او ابراز می کنم.

ژرژ دومزیل
ورنون، ۱۹۵۹، فرانسه. 

برگردان : مهدیار صابونی


منابع 

۱- اولین کنفرانس نارتولوژی که در ۱۹-۲۰ اکتبر ۱۹۵۶ در Ordjonikidze تشکیل شد. نمایندگان تمام مردم قفقاز شمالی که نارت ها را می شناختند در این کولوکیوم شرکت کردند. سخنرانی های مهمی در مجله “Natskij Epos” (Ordjonikidze، ۱۹۵۷) منتشر شد.
۲- «Nartı Kadcıte» (ترانه‌های حماسی درباره نارت‌ها)، با پیش‌گفتار KD Kulov، توسط VI Abaev، N. Bagaev، I. Djanev، B. Botsiev، T. Ephiev:in منتشر شده است.
۳- “Kto-takie Narty؟” (نارتها چه کسانی هستند؟)، Izvestia, Ossetian, Instituta Kraevedenija, I, Vladikavkaz, 1925, p. 373.،

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها