تاریخ نیهیلیسم روسی
پیدایش نیهیلیسم روسی
دردهه ۱۸۶۰، جنبشی تحت عنوان نیهیلیسم در روسیه گسترش یافت. مدت زمانی بود که بسیاری از آزادیخواهان روسی به دلیل بحثهای پوچ خود با روشنفکران ناخشنود بودند. نیهیلیستها تمامی ملاکهای قدیمی را زیر سؤال بردند، و با استقلال فردی مبارزه نموده، و دستگاه حکومت روسیه را شگفتزده ساختند. نیهیلیست ها درابتدا تلاش نمودند تا اشرافی گرائی را به عاملی برای اصلاحات تبدیل نمایند. زمانی که در آن نقطه ناکام ماندند، به طبقه رعایا رونمودند. مبارزه آنها در حرکت به سوی مردم تحت عنوان نهضت ناردونیک شناخته میشود.
ترور تزار الکساندر دوم
در حالی که نهضت ناردونیک در حال شتابگیری بود، دولت روسیه به سوی ریشه کنی آن حرکت مینمود. در پاسخ به واکنش فزاینده دولت، شاخه رادیکال ناردونیکها، از تروریسم حمایت کرده و آن را پیاده میساخت. مسئولین برجسته (دولتی) یکی پس از دیگری یا مورد سوء قصد قرار گرفته یا طی بمبگذاری کشته میشدند. نهایتاً پس از تلاشهای مکرر، الکساندر دوم در سال ۱۸۸۱ ترور شد، و این در اوایل روزهایی بود که او پیشنهادی را مبنی برایجاد یک مجمع از نمایندگانی را میپذیرفت که به طراحی اصلاحاتی جدید علاوه بر لغو قانون رعیتداری میپرداختند تا چارهای برای تقاضاهای انقلابی بیابند.
دوره های نیهیلیسم روسی
نیهیلیسم روسی را میتوان به دو دوره زمانی تقسیم کرد. دوره بنیان گذاری (۱۸۶۰-۱۸۶۹) که جنبههای «ضد فرهنگی» نیهیلیسم، روسیه را به بحران کشید و در این دوره بود که اگر کوچکترین شکی به نیهیلیست بودن شخص میرفت، او را برای مدتی طولانی به سیبری تبعید میکردند و در همین دوره بود که فلسفهی نیهیلیسم شکل گرفت. دورهی دوم، دورهی انقلابی نیهیلیسم (۱۸۷۰-۱۸۸۱) است که جزوه «انجیل یک انقلابی» نیهیلیسم را از جنبشی در انتظار به حرکتی مسلح تبدیل کرد که اقدامات بسیاری علیه دولت روسیه انجام داد. دوره انقلابی نیهیلیسم با ترور تزار آلکساندر دوم (۱۳ مارس ۱۸۸۱)، بعد ار یک رشته بمب گذاری و فروپاشی متعاقب جنبش نیهیلیسم تمام میشود.