خدایان یونانی

خدایان یونانی

 

آنان عقیده داشتند که در آغاز همه جا خلا و تاریکی بود و خدای زمین یا الهه گایا بیرون آمد پس از او خدای آسمان اورانوس و خدای دریاها پونت بوجود آمدند. از ازدواج گایا و اورانوس ۱۲ دختر و پسر بوجود آمدند که در راس آنها کرونوس بود که علیه پدرش اورانوس قیام کرد و با اخته کردن پدرش به قدرت رسید. او می خواست بچه هایش را بخورد تا یک وقت چسرهایش او را نکشند. اما یکی از فرزندانش به نام زئوس بر او پیروز شد و به این ترتیب زئوس فرمانروای خدایان شد و در کوه المپ سکنی گزید. او با هرا ازدواج کرد. سلاح دفاعی او فرزندانش بودند که هر کدام از مادری جدا گانه بودند و همین حسادت هرا بر علیه آنها بر می انگیخت. فرزندان او عبارت بودند از خدایان یونان در همه جا بودند. آنها در اتاق زایمان مادر، شهر، مزرعه،جنگ، بدن، آب و هوا، فکر کردن و خلاصه در همه فعالیتها بودند. با اینحال خدایان یونان قادر به خواندن فکر مردم نبودند.

 

خدایان المپین: المپ یا المپیوس کوهی در یونان بود که معمولا قله آن در ابر پوشیده است. یونانیان عقیده داشتند زئوس و یازده خدای دیگری که آنها می پرستیدند در این کوه زندگی می کنند. این خدایان المپینی همه با زئوس برادر خواهر یا فرزندان او بودند. در مناطق مختلف یونان خصوصیان خدایان کمی متفاوت است. آنها خوبی و بدی را با هم و همگی قدرتهای فوق طبیعی داشتند. آنها دنیا را نیافریده بودند و قرار نبود برای همیشه بر دنیا حکمرانی کنند و ظاهری همچون مردم عادی داشتند.

 

زئوس: پدر همه خدایان و مردها بود و موقعیتی بالاتر از همه خدایان یونانی داشت. هرا همسر زئوس وظیفه داشت پسران زیادی برای او بدنیا باورد. زئوس پیش از هرا هفت بار ازدواج کرده بود. زئوس تمایل جنسی بسیار زیادی داشت و طبق روایت با ۱۱۵زن خوابیده بود. او برای اینکه از چشم هرا قایم شود تا بتواند با زنان دیگر زمان بگذراند خود را به اشکال مختلف تبدیل می کرد. مثلا برای به دام انداختن اروپا به شکل گاو درآمد، بر دانای به شکل باران ظاهر شد و بر لدا به شکل یک قو. زئوس خدای باران، مهمان نوازی، عدالت و متقاعد کردن بود. بزرگترین معبد زئوس در آتن بود. ساخت آن از حدود ۵۲۰ پیش از میلاد آغاز شده بود و تا ۶۵۰ میلادی طول کشیده بود. مهمترین معبد زئوس نیز در کوه المپیا بود، جایی که هر چهار سال یکبار مسابقات المپیک انجام می شد.

هرا:همسر زئوس و همچنین خواهر بزرگ او بود. هرا پشتیبان ازدواج و ملکه المپیا بود. در ایلیلد از هرا به عندان همسری غرغرو و حسود یاد شده است. معبد هرا در کوه المپیا از معبد زئوس قدیمی تر است. احتمالا یونانیان هرا را پیش از زئوس می پرستیدند.

پسیدون:برادر زئوس خدای دریا بود. او با تبدیل شدن به شکل گاو می توانست زلزله درست کند. آتنا او را به نگهبانی آتن گذاشته بود و او هم چشمه آب شوری را در کنار المپیوس به آتن هدیه داده بود که آبش از دریا می آمد.

افرودیت:خدای زیبایی و عشق بود.

آپولو:خدای موسیقی، طاعون، نور خورشید و تازگی بود. در دوره هلنیستی آپولو خدایی بود که روح هلنیستی را در دنیا اشاعه داد. این کار او سابقه بد و تاریک او را در اشاعه طاعون را شستشو داد

آرتمیس:خواهر دوقلوی آپولو بود. او در عین حال که شکارچی بود نگهبان حیوانات وحشی هم بود. او باکره بود و باید بکارتش را در مقابل خدایان شهوتی مانند زئوس حفظ می کرد. زنان در قبل و بعد از زایمان اوو را می پرستیدند و برایش قربانی می دادند. وقتی یک شکارچی به نام اکتایون حمام کردن آرتمیس را یواشکی دید زده بود آرتمیس او را به شکل یک گوزن قرمز درآورد و سگهایش به دنبال او دویدند و اکتایون مجبور به فرار شد.

آتنا:دختر زئوس و متیس بود و در حین تولد کاملا بالغ و با لباس رزم بود. او دای صنایع دستی زنان و دفاع از قلعه بود.

هادس:برادر زئوس و خدای زیر زمین بود. او با همسرش پرسفون بر مردگان فرمان می راند.

دمتر:او خدای کشاورزی و برداشت بود.او عامل مرگ گیاهان در زمستان بود. دختر او پرسفون که با هادس عروسی کرد موجب ناراحتی او شد. این غم او باعث شد گیاهان خشکیده شوند. او هر سال در بهار با دخترش دیدار می کند و برای همین گیاهان دوباره در بهار سبز می شوند.

دینوسیوس:فرزند زئوس و سامیل بود. او خدایشراب، طبیعت و آزادی بود او خیلی دیر به خدایان المپیوس اضافه شد. کاملا مشخص نیست مححل اولیه ساخت وپرورش این خدا کدام فرهنگ باستانی بوده است اما می توان آنرا برگرفته از آسیای صغیر دانست ه وارد فرهنگ یونان شده است.

هفایستوس:خدای کسانی بود که با آهن کار میکنند.

هرمس: فرزند زئوس و مایا بود او خدای تجارت و دزدان بود. هرمس پیام رسان خدایان به عالم مردگان نیز بود.

آرس:خدای جنگ فرزند زئوس و هرا بود. با اینکه او از خدایان المپین است به او در آتن و سایر سرزمینهای یونان کمتر توجه شده است.

هستیا:از قلب المپیا حفاظت می کرد.

 

برای جلب توجه خدایان باید قربانی داده می شد که معمولا میوه، حبوبات، کیک، شراب یا شیر بود. قربانی کردن حیوان بسیار نادر بود و فقط توسط افراد پولدار انجام می شد. بز، گوسفند یا گاوحیواناتی بودند که قربانی می شدند. در ۲۴۰ پیش از میلاد تعداد۲۴۰گاو در آتن برای دینوسیوس قربانی شد. از گوشت قربانی غذا تهیه می کردند و تا می توانستند بوی غذا را به هوا می فرستادند تا خدایان جمع شوند و بعد غذا را در میان مردم تقسیم می کردند. گوشت و غذا به مردم و چربی و استخوان به معبد می رسید. علاوه بر خوراکی، مجسمه هم نذر خدایان می شد. مجسمه های کوچک سفالی تا مسمه های خیلی بزرگ مرمری در معابد یونانی یافت ده اند که نذری مردم به معابد بوده اند. البته در موارد معدود به قربانی های عجیب هم بر می خوریم. مثلا در نبرد تروژان یونان ژنرال آگاممنون دختر خود را قربانی کرد تا بتواند جنگ را پیروز شود

 

یونانی ها عقیده داشتند بشر و طبیعت در حال کوچک شدن هستند. هومر نوشته کسانی که در جنگ تروی شرکت کرده بودند در مقابل مردان زمان او مانند غول بودند. انسانها در حال کوچک شدن هستند. آنها عقیده داشتند روزی فرا خواهد رسید که دیگر هیچ دوستی نمی ماند و پدر و فرزند احترامی به هم نمی گذارند ومردان دیگر به بزرگان خود احترام نمی گذارند و در آن روز زئوس آدمی را از بین خواهد برد.

 

یکی از دلایل پرستش خدایان در یونان باستان این بود که آنها از آینده با خبر بودند. پیشگویی در یونان باستان رواج داشت. پیشگوها از آب شور، آتش، سولفور و خون مخصوصا خون خوک استفاده می کردند تا به مردم در مورد آینده خبری برسانند. روشهای دیگر پیشگویی مشاهده پرواز پرندگان و تفسیر خواب بود. پیشگویی در یونان باستان با توضیح همراه نبود. چیزی مانند استخاره مسلمانها بود. مردم باید یک سوال می پرسیدند مانند آیا من باید ازدواج کنم؟ آیا من به دریا بروم؟ یا آیا در جنگ شرکت کنم؟ جواب پیشگویی معمولا آره یا نه بود. اگر هم توضیحی داشت معمولا توضیحی مفهوم و قطعی نبود و می توانستند آنرا به شیه های گوناگون تفسیر کنند.مثلا شاه لیدی در دلفی از پیشگو سوال می کند آیا با ایرانیان وارد جنگ شود یا نه. جواب آن بود که اگر با ایران وارد جنگ شود امپراتوری بزرگی را نابود خواهد کرد. او هم به جنگ پرداخت و امپراتوری لیدی نابود شد.

پیشگوها نقش مهمی در جنگ ها داشتند و معمولا فرماندهان پیشگوهایی را با خود همراه داشتند.البته این پیشگویی ها همیشه درست نبودند. مثلا ژنرال آتنی نوکیاس در حمله به سیسیلیا خواست عقب نشینی کند که خورشید گرفتگی پیش آمد. پیشگو به او گفت عقب نشینی را کنسل کند. این فرمان پیشگو باعث نابودی همه سپاه نوکیاس شد.

 

منبع iranatlas

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ