ایلام جدید ۹۸۳ تا ۶۴۰ پ م
بر اساس روزنامه های بابلی، در سال ۷۴۲ پیش از میلاد، هومبان-نیکش بر تخت نشست. مشخصه این فرمانروایی نو، جنگ دایمی با آشور، ظهور ماد و هخامنشی و ایجاد اتحاد با دشمن دیرینه ایلام یعنی بابل بر ضد آشور است. شاه جدید در سال ۷۲۰ پیش از میلاد سارگون شاه آشور را در منطقه بدره شکست داد.
سه سال بعد شوتور-ناهونته به پادشاهی ایلام رسید. هانی شاه دست نشانده ایلام در منطقه ایذه که آثاری از او در اطراف ایذه به جا مانده هم دوره اوست. شوتور-نهوته خود را به یاد موسس سلسله شوتروکی، شوتروک-ناهونته نامید. این تغییر نام به همه جهان اعلام خطری بود به این معنی که شوترک-ناهونته دوم می خواهد قدم در راه شوتروک-ناهونته بزرگ بگذارد. اما آشوری ها نام جدیدش را به رسمیت نشناختند و همچنان او را شوتور-ناهونته خواندند. در یکی از نوشته های این شاه ایلامی، او خود را از اعقاب سه شاه آخری سلسله شوتروکی می خواند.
علاوه بر اینجا، در موارد متعدد می توان به وجود حافظه تاریخی در میان ایلامیان پی برد. آنها با اینکه از امکانات امروزی رسانه ای بی بهره بودند، هرگز نام و کارهای سلسله های پیشین خود را فراموش نکردند و همیشه با احترام به آنها نگاه می کردند. پیش از شوترک-ناهونته دوم نیز هوتلوتوش-اینشوشینک شوتروکی و هومبان-نومنه ی ایگهلکی خود را از اعقاب سیلههه ی اپرتی می پنداشتند. اپرتیان نیز خود را وارث سلسله سیماش می دانستند و سیماشی ها نیز خود را وابسته به دودمان اوان می دانستند. بنا بر این در طول دو هزاره تاریخ ایلام، شاهد یک خود آگاهی تاریخی مستمر و پیوستگی خاندان ها هستیم که برای دنیای آنروز کمی شگفت انگیز است.
در ۷۱۰ پیش از میلاد سارگون به بابل لشگر کشید. شاه بابل با دارایی فراوان به ایلام گریخت. پنج سال بعد سارگون درگذشت و سناخریب جانشین او شد. شاه بابل با کمک لشگر ایلام در سال ۷۰۳ پیش از میلاد به بابل لشگر کشید و در طول مسیر قبایل زیادی به او پیوستند. نهایتا آشوری ها در بابل شکست خوردند. اما سال بعد دوباره سناخریب توانست بابل را فتح کند. حزقیا شاه یهود نیز به اتحاد ایلام و بابل پیوست اما سناخریب در ۷۰۱ پیش از میلاد اورشلیم را فتح کرد و با دریافت سی تالان طلا و سیصد تالان نقره از غارت شهر در گذشت. شاه بابل در سال ۷۰۰ پیش از میلاد خزانه دار خود را به اورشلیم فرستاد و از او مال زیادی دریافت کرد. اشعیای نبی به حزقیا اعلام کرد که همکاری او با بابل نهایتا به ضرر یهود خواهد بود و بابلیان همه دارایی و مردان یهود را خواهند برد. این اتفاق در سال ۵۹۷ پیش از میلاد توسط نبوکدنزر دوم بابلی افتاد و کورش هخامنشی آنها را به سرزمین خود بازگرداند.
شاه بابل همچنان در شهری ایلامی در کنار خلیج فارس پناهنده بود. در ۶۹۴ پیش از میلاد سناخریب به سوی او لشگرکشی کرد. آشوری ها همه بابلیهای پناهنده را دستگیر کردند اما ایلامیان آشوری ها را شکست دادند و حتی بابل را فتح کردند. اما در سال بعد دوباره بابل به دست آشور افتاد. در سال ۶۹۳ پیش از میلاد آشوری ها دوباره به سمت ایلام حمله کردند و کودور-ناهونته شاه ایلام به کوههای بهبهان فراری شد و در آنجا در شورشی کشته شد. اما سرما باعث بازگشت سپاه آشور به بین النهرین شد. در ۶۹۱ پیش از میلاد آشور توانست بابل را فتح کند. بابلیها با مال فراوان دست کمک به سمت هومبان-نیمنه شاه ایلام دراز کردند. سپاه ایلام -که در آن پارسها نیز برای اولین بار دیده می شوند- در کنار دجله با آشوری ها درگیر شدند، اما ظاهرا این جنگ بی نتیجه بوده زیرا هر دو طرف خود را پیروز جنگ خوانده اند.
به نوشته منابع آشوری، در سال ۶۸۹ پیش از میلاد شاه ایلام دهانش قفل شد، به گونه ای که دیگر نمی توانست سخن گوید و درگذشت. آشوری ها از موقعیت استفاده کردند و دوباره بابل را فتح کردند. شاه بعدی ایلام نیز به گفته آشوری ها در یک بعد از ظهر با بلایی آسمانی جان داد. در ۶۷۵ پیش از میلاد شاه دیگری از ایلام توانست مناطقی از سرزمین بابل را فتح کند اما بی آنکه بیماری داشته باشد در یک روز مرد. این مرگ و میرهای ناگهانی شاید ناشی از ازدواجهای فامیلی و نقص جسمی شاهان ایلامی بود.
اورتکی یکی دیگر از شاهان ایلام است که توانسته بود با آشور روابط صلح آمیزی برقرار کند. اما وقتی آشوربانیپال در مصر مشغول به جنگ بود، اورتکی به بین النهرین حمله کرد. آشوربانیپال می گوید ایلامیان مانند دسته های ملخ سراسر اکد را پوشاندند و به بابل نزدیک شدند. آشوری ها به آنها حمله می کنند اما بار دیگر مرگ ناگهانی شاه ایلام، جنگ را خاتمه می دهد.
شاه بعدی ایلام برخلاف سنت شاهان قبلی ایلام، تمامی خویشان و فرزندان سلف خود را دستگیر کرد. چنین رفتاری پس از ورود آریاییها به ایران، در همه خاندان های شاهی دیده شده اما در تاریخ ایلام هیچ وقت شاهی برای کسب قدرت به خاندان خود تعرض نکرده بود. برخی از خانواده شاهی ایلام توانستند به دشمن خود یعنی آشور پناهنده شوند. شاه ایلام هم که تمپت-هومباناینشوشینک نام داشت از بیماری صرع رنج می برد. در ۶۵۳ پیش از میلاد او برای حمله به آشور آماده می شد. سپاه آشوربانیپال که از این موضوع مطلع شده بود پیشدستی کرد و به سوی ایلام حرکت کرد. شاه ایلام که در پشتکوه در دژی مستحکم بود، به سمت شوش عقب نشست و دو سپاه در کنار شوش وارد جنگ شدند. پیروزی قطعی آشور خیلی زود به دست آمد. سر شاه ایلامی به نینوا برده شد. آشوربانیپال می گوید: “سر ته-اومان شاه ایلام را جنگجویان من با شتاب آوردند و آنرا مقابل دروازه آشور در نینوا جلوی چرخ های من انداختند. با دشنه پی های صورت او را بریدم و بر آن تف انداختم”.
پناهنده های ایلامی به دربار آشور، از طرف آشوربانیپال فرمانروای بهبهان و شوش شدند. اما آشوریان در سال های ۶۴۷ و ۶۴۶ پیش از میلاد بار دیگر به ایلام حمله کردند. در یکی از این حملات، کورش اول هخامنشی (پدربزرگ کورش کبیر) نزد سرداران آشوری آمد و اطاعت خود را از آشوربانیپال اعلام کرد و به نشانه وفاداری پسر خردسال خود اریوکه را به نینوا به عنوان گروگان فرستاد. شهر شوش به تصرف کامل آشوری ها در آمد و نابود شد. آشوربانیپال میگوید: ” در یک لشگر کشی ۵۵ روزه، کشور را به ویرانه ای بدل کردم. به علفزارهایش نمک و خار پاشیدم. دختران و زنان پادشاهان ایلام را از دودمان های کهن و نو، حاکمان شهرها، فرماندهان، همه صاحب منصبان و اهل فن را همه مردم را از زن و مرد بزرگ و کوچک، اسب ها، استرها، خرها را چارپایان کوچک و بزرگ را که تعدادشان از انبوهی ملخ بیشتر بود، همه را به غنیمت به آشور بردم”.
در پایتخت آشور، شاهزاده های ایلامی، ارابه شاه آشور را در اسارت به این سو و آن سو می کشیدند. از این پس دیگر سرزمین ایلام ویرانه ای بود تا مادها و بابلیها در ۶۱۲ پیش از میلاد توانستند پایتخت آشور را فتح کنند و خوزستان سهم بابل شد. وقتی کورش کبیر در ۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد، خوزستان به دست هخامنشیان افتاد. در ۵۱۹ پیش از میلاد یک ایلامی در زمان داریوش هخامنشی شورش کرد و می خواست شاهنشاهی ایلام را دوباره زنده کند اما تنها یکی از سرداران داریوش توانست او را شکست دهد.
واپسین طنین ایلام در زمان سلوکیان و اشکانیان به گوش رسید وقتی شاهنشاهی محلی الیمایی در منطقه کوچک کوهستانی به رسمیت شناخته شد اما هرگز از یک حکومت محلی فراتر نرفت و در ابتدای دوره ساسانی نابود شدند.
قطعه سنگی – تپه آپادانای شوش – قرن ۹ پیش از میلاد
قطعه سنگی از شوش – قرن ۸ پیش از میلاد