شرق، غرب است . تغییرات در هند
هند دگرگون میشود- تغییرات اقتصادی- اجتماعی- زوال نظام طبقاتی- طبقات و اصناف- نجسها- ظهور زن
این نکته که مردی، که تقریباً تا پنجاه سالگی با زبان انگلیسی ناآشناست، و بعداً انگلیسی را به آن خوبی مینویسد، خود نشانه آن است که شکافهای میان شرق و غرب را- که شاعر غربی دیگری پیوند آن دو را تحریم کرده بود- میتوان بآسانی پرکرد. چون، تا زمان تولد تاگور، غرب از صد طریق به شرق راه یافته و اکنون در حال دگرگون کردن کلیه شئون حیاتی مشرق زمین است. ۴۸۲۷۰ کیلومتر راهآهن بیابانها و گاتهای هند را به یکدیگر متصل کرده و چهرههای غربی را به هر روستایی برده است؛ سیمهای تلگراف و مطبوعات اخبار مهم جهان متغیر را به گوش هر پژوهندهای رسانیده است؛ مدارس انگلیسی تاریخ بریتانیا را با این نظر تعلیم دادهاند که [هندیان را] شارمند بریتانیا کنند، و ندانسته اندیشههای انگلیسی دموکراسی و آزادی را تلقین کردهاند. حالا حتی شرق هم هراکلیتوس را تأیید میکند.
هند، که در قرن نوزدهم بر اثر ماشینآلات برتر دستگاههای بافندگی و توپهای نیرومند بریتانیایی گردآلود فقر شده بود، اکنون خواه ناخواه به سوی صنعتی شدن روی آورده است. صنایع دستی رو به زوال است، کارخانهها رشد میکنند. شرکت آهن و فولاد تاتا در جمشیدپور ۴۵۰۰۰ کارگر در استخدام دارد، و رهبری شرکتهای امریکایی را در تولید فولاد تهدید میکند. تولید زغال سنگ هند بسرعت رو به افزایش است؛ شاید پس از یک نسل، چین و هند، در استخراج سوختهای اساسی و مصالح صنعتی از دل خاک، از اروپا و امریکا پیشی بگیرند. نه فقط این منابع داخلی پاسخگوی نیازهای داخلی خواهد بود، بلکه شاید با غرب سر بازارهای جهانی رقابت کند، و شاید فاتحان آسیا ناگهان بازارهای خود را از دسترفته ببینند، و شاید، با رقابت کارگران کم دستمزد سرزمینهایی که روزگاری رام و عقبافتاده
«باغبان»، شماره ۲. تمام شعر در اینجا ترجمه شده است.-م.
مراد دو سلسله جبال ساحلی شبهجزیره هند است که به گات شرقی و گات غربی معروف است.-م.
فیلسوف یونانی (۵۳۵- ۴۷۵ قم)، بیقراری و بیثباتی را اصل هر چیز میدانست، و میگفت هر چه را بنگری به یک اعتبار هست و به یک اعتبار نیست. نسبت به هیچ چیز نمیتوان گفت «میباشد»، باید گفت «میشود»، و «شدن» نتیجه کشمکش اضداد است. –م.
(یعنی، زراعی) بودند، سطح زندگی غربیان شدیداً کاهش یابد. در بمبئی کارخانههایی به سبک اواسط عصر ویکتوریا، با دستمزدهای قدیمی، هست که اشک حسد به چشم محافظهکاران غربی میآورد. در بسیاری از این صنایع، کارفرمایان هندی جای بریتانیاییها را گرفتهاند و، با همان حرص و آز اروپاییها، هموطنان خود را استثمار میکنند.
اساس اقتصادی جامعه هندی، ضمن تغییر، بر نهادهای اجتماعی و رسوم اخلاقی مردم تأثیر داشته است. نظام طبقاتی، معلول و مولود اجتماع بیتحرک و کشاورزی هند بود؛ این نظام سامانی به جامعه میداد. اما، در برابر نبوغ افرادی که تباری سرشناس نداشتند، راهی نمیگشود؛ خریدار امیدها و بلندگراییها نبود؛ و برای ابداعات و اقدامات بزرگ انگیزهای نداشت. هنگامی که انقلاب صنعتی به سواحل هند رسید، این نظام محکوم به فنا شد. ماشین به انسانها احترام نمیگذارد: در اغلب کارخانهها مردم بدون تبعیض طبقاتی در کنار هم کار میکنند؛ قطارها و ترامواها هر که را پول بلیت بپردازد سوار میکنند؛ انجمنهای تعاونی و احزاب سیاسی تمام طبقات را به هم نزدیک میکند؛ و برهمن و فرد نجس، در تجمع تئاترهای شهری، یا در خیابانها، با یک دوستی نامنتظر، شانه به شانه هم مینشینند و راه میروند. راجهای اعلام میکند که هر طبقه و صاحب هر عقیدهای را در دربار خود میپذیرد، فردی از طبقه سودره فرمانروای روشناندیش بارودا میشود؛ برهما- سمج نظام طبقاتی را نفی میکند؛ و کنگره ایالتی بنگال در الغای بیدرنگ همه امتیازات طبقاتی از کنگره ملی طرفداری میکند. ماشین بتدریج طبقه جدیدی را به ثروت و قدرت میرساند، و به کهنترین حکومتهای اشرافی موجود پایان میدهد.
اکنون مفردات و اصطلاحات نظام طبقاتی معنا و مفهوم خود را کم کم از دست میدهد. امروزه کلمه وایشیه را در کتابها به کار میبرند، اما در زندگانی عملی کاربردی ندارد. حتی اصطلاح سودره در شمال از بین رفته است، اما در جنوب، بدون سبب، بر کلیه کسانی اطلاق میشود که از برهمنان نیستند. جای کاستهای پایینتر روزگار کهنتر را، عملا، متجاوز از سه هزار «طبقه» گرفته، که در واقع همان اصناف میباشند: صرافان، بازرگانان، کارخانهداران، برزگران، استادان، مهندسان، بازرسان خط آهن، قصابان، آرایشگران، ماهیگیران، بازیگران تئاتر، معدنکاران زغالسنگ، رختشویان، درشکهچیها، زنان فروشنده، واکسیها- اینها در طبقاتی صنفی تشکیل مییابند که فرق اساسی آنها با اتحادیههای کارگری ما در این توقع نابجاست که پسران باید، در این طبقات، حرفههای پدرانشان را دنبال کنند.
در سال ۱۹۲۲ هشتاد و سه کارخانه پنبه در بمبئی بود که ۰۰۰،۱۸۰ کارگر داشت، و متوسط دستمزد روزانه آنها سیوسه سنت بود. از سی و سه میلیون افراد هندی که در صنعت اشتغال داشتند، ۵۱ درصدشان زن، و ۱۴ درصد کودکان کمتر از چهاردهسال بودند.
غمنامه بزرگ نظام طبقاتی در این است که نسل به نسل تعداد نجسها را چند برابر کرده است، و این افزایش دایمی و روح عصیان و طغیانگری آنها بنیاد نهادی را که پدیدآورنده آنها بود سست و ضعیف میکند. تمام کسانی که جنگ یا قرض، آنان را بحد بردگی رسانده، تمام کودکانی که از ازدواج برهمنان و سودرهها به دنیا آمدهاند، و تمام آن شوربختانی که چون رفتگر، قصاب، بندباز، شعبدهباز، یا جلاد کار میکنند، و قانون برهمنی داغ پستی بر آنها نهاده بود، جزو مطرودان به شمار میروند؛ و آنان با قدرت زاد و ولد، بدون عاقبتاندیشی کسانی که چیزی ندارند از دست بدهند، مدام بر تعداد خود میافزایند. فقر مفرط، پرداختن به پاکیزگی تن، پوشاک، یا خوراک را برای آنان از جمله تفننات غیر قابل حصول کرده است؛ و هموطنانشان با تمام قوا و حواس از آنان دوری میجویند. از این رو مقررات طبقاتیی تجویز میکند که فاصله هر فرد نجس با سودره لااقل هفت متر، و با برهمن لااقل بیست و دو متر و نیم باشد؛ اگر سایه فردی نجس بر روی فردی از طبقات بیفتد، او باید این پلیدی را با غسل از خود بزداید. به این ترتیب، فرد مطرود به هر چه دست بزند نجس میشود. نجس، در خیلی از قسمتهای هند، نباید از چاههای عمومی آب بکشد، یا به معبدی که مخصوص برهمنان است پا بگذارد، یا بچههایش را به مدارس هندو بفرستد. بریتانیاییها، که سیاستشان تا حدی به تهیدستی مطرودین دامن زده است، دست کم، آنها را در برابر قانون مساوی دانستند، و همه کالجها و مدارسی را که تحت اداره خود داشتند، به طور مساوی، در دسترس آنها قرار دادند. جنبش ناسیونالیسم (ملی گرایی)، به الهام از گاندی، کوششهای فراوانی کرده است که از شوربختی و بیچارگی نجسها بکاهد. شاید نسل آینده شاهد آزادی ظاهری و سطحی آنها باشد.
وارد شدن صنعت و اندیشههای غربی سیادت قدیمی مرد هندی را مورد تهدید قرار میدهد. صنعتی شدن سن ازدواج را عقب میاندازد، و مستلزم «آزادی» زن است؛ زن را نمیتوان به کارخانه کشاند، مگر او را ترغیب کنند که خانه زندان است و او، بر طبق قانون، حق دارد درآمدش را برای خودش نگاه دارد. بسیاری از اصلاحات واقعی به دنبال این آزادی به دست آمده است. (در سال ۱۹۲۹) به ازدواج در خردسالی رسماً پایان داده شد، به این معنا که سن قانونی ازدواج را برای دختران به چهاردهسال، و برای پسران به هجده سال رساندند، ساتی از میان رفته است، و ازدواج مجدد بیوگان هر روز افزایش مییابد.
«کسانی که یکسره از مصرف غذاهای حیوانی پرهیز میکنند چنان شامهای قوی پیدا میکنند که میتوانند، در یک آن، از نفس شخص، یا از بوی عرقش، بفهمند که گوشت خورده یا نه، حتی اگر یک شبانهروز از آن گذشته باشد،»
در سال ۱۹۱۳، فرزند هندوی ثروتمندی از منطقه کوهت به چشمهای افتاد و خفه شد. هیچ کس دم دست نبود، مگر مادر آن بچه و یک فرد مطرود عابر. مرد گفت به آب بزند و بچه را نجات بدهد، اما مادر بچه رد کرد؛ او مرگ جگرگوشهاش را به آلوده شدن چشمه ترجیح داد.
در سال ۱۹۱۵ پانزده بیوه ازدواج کردند؛ در ۱۹۲۵ این تعداد به ۲۲۶۳ نفر رسید.
تعدد زوجات مجاز است، اما مردان کمی به آن مبادرت میکنند؛ و جهانگردان از اینکه دیگر نشانی از رقاصههای معبد نمیبینند، مأیوس میشوند. در هیچ کشوری دیگر اصلاح اخلاقی به این سرعت پیشرفت نمیکند. زندگی صنعتی در شهر زنان را از مستوری و پردهنشینی بیرون آورد و حجاب را برانداخت؛ امروزه، بسختی، شش درصد زنان هند به چنین عملی تن درمیدهند. تعدادی از هفتهنامههای جالب توجه برای زنان از تازهترین مسائل روز بحث میکنند؛ حتی مجمعی برای نظارت بر ولادت ایجاد شده است، و با شهامت تام با سختترین مشکل هند، یعنی زاد و ولد بیحساب، به مقابله برخاسته است. در بسیاری از استانهای هند، زنان حق رأی و منصب سیاسی دارند؛ زنان دوبار به ریاست کنگره ملی هند رسیدهاند. بسیاری از آنان از دانشگاهها فارغالتحصیل شده و به طبابت، وکالت دعاوی، یا استادی اشتغال ورزیدهاند. بیشک، بزودی اوضاع دگرگون خواهد شد و زنان به فرمانروایی خواهند رسید. آیا نباید مسئولیت این درخواست آتشین را، که یکی از پیروان گاندی برای زنان هند فرستاده است، به عهده نفوذ وحشیانه غرب قرار داد؟
حجاب کهن را براندازید! بیدرنگ از آشپزخانهها بیرون بیایید! دیگ و تاوه را کنار بگذارید! پرده را از پیش چشمانتان بدرید و به جهان نو بنگرید! بگذارید شوهران و برادرانتان خودشان پخت و پز کنند. برای اینکه مردم هند ملتی سرافراز بشوند، خیلی کارها باید کرد!
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما