حکایتی از نادرشاه و محمد شاه گورکانی
نادر شاه افشار یکی از سلاطین توانمند ایرانی به شمار می رفت که در دوران خویش، کشورگشاییهای متعددی انجام داد و اقتدار را به ایران آن زمان برگرداند. از دوران نادر شاه و حکومت افشاریان، حکایتهای متعددی گفته میشود که در ادامه به یکی از جذاب ترین این حکایتها بین نادر شاه و محمد شاه گورکانی حاکم هند اشاره خواهد شد.
نادر شاه افشار پس از پیروزی در نبرد هند و بخشیدن مجدد سلطنت این پهنه به “محمد شاه گورکانی”، فرمانروای پیشین هند، از او خواست تا یکی از دختران او به همسری پسر دومش، نصرالله…
حکایت نادر شاه و حاکم هندوستان
نادر شاه افشار بعد از پیروزی در جنگ هندوستان و بخشیدن دوباره تاج و تخت این سرزمین به “محمد شاه گورکانی”، حاکم قبلی هند، از او خواست تا یکی از دختران او به همسری پسر دومش، نصرالله میرزا درآید.
از طرف دیگر نادر شاه دستور تشکیل جلسهای باشکوه و بزرگ با حضور اندیشمندان و خردمندان هند را در کاخ پادشاهی داد. محمدشاه بعد از دیدن این جمع بزرگ از دانشمندان کشورش در سرای پادشاهی، به شاه بزرگ ایرانی گفت: تاکنون هیچگاه این همه خردمند و دانشمند در کاخ ما جمع نشده بودند.
نادرشاه خندهای کرد و گفت: اگر به حرف این خردمندان گوش میکردی، من هم اکنون در جنگ با عثمانیها بودم و در هند قدم نمیگذاشتم…
نصرالله میرزا، فرزند نادر شاه نیز به پدر گفت: چه نیازی بود که در روز مراسم ازدواج من، این همه خردمند و دانشمند از سراسر هند به اینجا بیایند؟
پدر دستی به شانه او زد و پاسخ داد: تو باید این افراد را ببینی و با آنها آشنا شوی. این افراد بهترین دوستان تو هستند.
گفته میشود، بعد از بازگشت سپاه بزرگ ایران از هند، محمد شاه گورکانی دستور داد تا بخشی از سرای پادشاهی به محل بحث و درس دانشمندان هندی اختصاص یابد.