مرگ بودا؛ و انشعاب در آئین او
همان گونه که آمد، ((سیدارته گتمه )) از خاندان سکیه در جنگل لومبن (نپال کنونى ) متولد شد. تاریخ تولد او به درستى روشن نیست ، قرن ششم ق .م . قرن مورد توافق زمان بودا است . پدرش : ((سودودنه )) است . بودا در سال ۴۸۳ ق .م . در سن هشتاد سالگى در گذشت .جان ناس مى گوید: ((وى احتمالا در سال ۵۶۰ ق .م . در شمال هند در یکصد مایلى شمال شهر بنارس متولد گریده است . پدرش راجه یا سلطانى بوده است که بر قبیله ساکیا فرمانروائى مى کرده است .
بارى چهل و پنج سال بر بودا گذشت . در طى این مدت وى دائما به وعظ و تعلیم و تربیت امور مشغول بود. سرانجام در هنگامى که عازم مسافرت به بلدى مجهول بود…، در هشتمین روز سفر خویش وقتش به سر رسید. پس از صرف مختصر طعامى هنگام ظهر در خانه زرگرى به نام چوندا، بسختى بیمار گردید و اندکى بر نیامد که جام مرگ رانوشیده ، در میان دو درخت صندل جان شیرین را تسلم کرد.))
انشعاب در آئین بودا؛ در اواسط قرن سوم ق .م . آئین بودا با حمایت آسوکا پادشاه قدرتمد هند رواج یافت . گسترش این آئین در سراسر هند باعث شد تا جنگ و رنج و ستم و نابسامانیهاى اخلاقى اجتماعى کاهى یابد. دو قرن بعد از درگذشت((آسوکا)) مذهب بودائى در هند کاملا فراگیر شد. از این دوران به بعد بود که از اعتبار و گستردگى دین بودا به تدریج کاسته شد. از قرن هفتم میلادى تا قرن دوازدهم میلادى دوران عزلت آئین بودا است .
آنگاه این آئین از مرزهاى هند گذشت و پا به سیلان ، بیرمانى ، سیام ، کامبوج ، ترکستان ، تبت ، چین ، کره ، ژاپن و… گذاشت و در این کشورها رواج یافت . سرنوشت اولیه این آئین پس از مرگ بودا (دو قرن بعد) دستخوش حوادث شد و به هیجده شاخه یا فرقه یا رنگ تقسیم شد. از میان این هیجده فرقه ، دو فرقه بزرگ ، مشخص گردید: فرقه ناقل کوچک و فرقه ، ناقل بزرگ پدیدار شدند.
ناقل کوچک یعنى طریقه اى که وسیله نجات فرد مى گردد و ناقل بزرگ وسیله اى است که مؤ من مى تواند دیگران رابا خود هماهنگ و همراه سازد. این دو فرقه بعدها ((ماهایانا)) و ((هیتایانا)) نام گرفتند و سپس فرقه سومى که ((لاما)) نام گرفت ، پدیدار شد. فرقه ((ماهایانا)) که سختگیرى هاى کمترى دارد، امروزه در ((چین ))، ((کره )) و ((ژاپن )) و آسیاى جنوبى رواج دارد. مذهب ((هیتایانا)) که فرقه سنت گراى بودائى است و مبتنى بر تعالیم عصر ((بودا)) است ، در ((سیلان )) و ((بیرمانى)) پیروانى فراوان دارد.
نیروانا در تلقى این فرقه عبارت است از: ((زوال و نیستى و فناى مطلق )). پیروان این فرقه معتقدند که نجات در هیچ است و بر این باورند که پارسایان در نیروانا دیگر نمى توانند به مقام بودائى دست یابند و دوباره به این جهان آیند و در نجات خلق بکشوند. اما فرقه ماهایانا، نیروانا را یک نوع بهشت پرآرامش مى داند. در اعتقاد عوام بودائیان نیروانا بهشت حقیقى تلقى شده است . و نیز مى گویند پارسایان که در نیروانا منزل کرده اند، مى توانند به مقام بودائى برسند و در راه نجات انسانها بکوشند.
بوداى واقعى روزى ظاهر خواهد شد و بشریت از وجود او بهره مند خواهند شد. در این مذهب یک نوع دوزخ براى متوفى که اگر مجرم و گناهکار باشد، وجود دارد. اما مذهب ((لاما)) که در تبت رواج دارد، معجونى از اندیشه ها و عقاید و آراء ادیان بدوى است .
((لاما)) به معناى برتر و عالى تر است .
فرقه هاى : ((ویب هاشى کا))، ((سوت ران تى کا))، جوکاچارا)) و ((مادهیامى کا)) نیز از شاخه هاى ((هیتایانا)) و ((ماهایانا)) مى باشند. در این شاخه نوعى ((واقع گرائى )) نهفته است . مثلا در شاخه ((ویب هاشى کا))، واقع گرائى بدون واسطه در کار است . و در ((سوت ران تى کا)) واقع بینى غیر مستقیم اشراق گونه اى به چشم مى خورد.
((جوکاچارا)) روش سنتى بودائى در طریق ریاضت نفس و جسم را تبلیغ مى کند.این فرقه ها کدام بخشى از تعالیم بودا را حفظ کرده اند و مانند طبیعت هر مذهب دیگر در تفسیر و تبیین تعالیم و روش بودا با یکدیگر اختلاف دارند. اما دامنه و عمق این اختلاف به گونه اى نیست که آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهد. هر چند که مذهب یا فرقه سنت گراى هیتایانا بیشترى به خرج مى دهد و سخت گیرى بسیارى دارد.
آیا وجود ((بودا)) یک افسانه است ؟
برخى دانشمندان معتقدند که وجود بودا افسانه اى بیش نیست . کرن دانشمند هند شناس هلندى مى گوید بودا افسانه اى است که نپال ، تبت و چین ساخته شده . افسانه بودا از افسانه کریشنا کمتر ارزش تاریخى دارد. سنارت هند شناس فرانسوى در کتاب بررسى افسانه بودا مى گوید که بودا، افسانه خورشید آسمان است ، همان گونه که خورشید از تاریکى بیرون مى آید، بودا هم از مایا (تصور و خیال ) متولد مى شود.
مادرش مانند ظلمت اندکى پس از طلوع فرزندش آفتاب ناپدید مى گردد. اما بر خلاف این دسته از هند شناسان ، گروهى دیگر از جمله اولنبرگ معتقد است که بودا واقعیت خارجى داشته و یک شخصیت تاریخى است نه اساطیرى . محل و زمان تولد او بر اساس قطعه سنگ بدست آمده اى مشخص است . در قرن سوم قبل از میلاد پادشاه بزرگ بودائى آسوکا او را احترام نموده است .
این قطعه سنگ در سال ۱۸۹۶ م کشف شده است . در سال ۱۸۹۸ میلادى زائرین بودائى سبوئى را کشف کرده اند که مدعى بودند خاکستر بودا در این سبو است .
مسئله ((خدا)) در آئین بودا؛ فلیسین شاله مى گوید با آنکه دین بودا خدایان بى شمارى در زمین و آسمان دارد، ولى کلا بدون خدا است . در تلقى بودا خدایان موجوداتى مانند سایرین تابع تحولات عمومى هستند. با این همه ، بى خدائى در اصول این آئین تصریح نشده است . بهر حال این آئین نقطه مقابل آئین ((برهمن )) و ((ودا)) ست . آئین بودا ((روح جهان )) رابه رسمیت نمى شناسد. ((برهمن )) و ((آتمان )) را قبول ندارد، به ((وجود قائم بالذاتى )) قائل نیست .
هیچ چیز را ثابت و ابدى نمى داند، همه چیز در حرکت و در حال تغییر و فساد و زوال است . به هیچ جوهرى مادى (مرکب و مجرد) باور ندارد. در این آئین سخن از ((وجود)) و ((لاوجود)) نیست . بودا درباره خدایان مى گوید آنها هم مثل انسانها زوال پذیر و فانى هستند. بیقرارى و عدم ثبات جهان بر خدایان نیز حکومت مى کند.
اگر چه عمر خدایان بیشتر از عمر انسان است ، ولى ناپایدار و غیر جاویدان هستند. پس چون در این آئین خدایى وجود ندارد، مراسم مذهبى طبعا وجود ندارد. آنچه هست ، یادبود است . بودائیان براى بودا مقام خدادى در نظر ندارند و به او متوسل نمى شوند و برایش دعا نمى خوانند.
او فقط شخصیتى است که بر اثر ریاضت و مبارزه با چهار رنج معروف ، به ((نیروانا)) راه یافته و در قلب نجات یافتگان همیشه حاضر است . تنها کارى که بودائیان در مقابل مجسمه بودا انجام مى دهند، پرتاب دسته گل است . آنان در هر ماه چهار بار براى ترویج دین در معابد جمع مى شوند. بودائیان در اطراف استوپا (در هند) گرد مى آیند و مراسم یادبود انجام مى دهند. در این بنا از خاکستر مقدسین بودا نگهدارى مى شود.
بودا از برزخ غافل شدوقرآن اازتحلیل
علمی آن. وبدین ترتیب ازروی جهل
برزخ رابر همهٔ انسانهاتحمیل کردند.