هِرودوت نخستین تاریخنگار یونانیزبان است که آثارش تا زمان ما باقی ماندهاست. برخلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود میپردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کرده است که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایح پژوهشهایش در اینجا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و بهویژه علت درگیریهای این دو قوم روشن شود.»[۱] اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقالهٔ دانشنامهٔ بیزانسی سودا گرفته شدهاست. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس متولد شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیای امروزی مهاجرت کرد که احتمال داده میشود در همانجا نیز درگذشته باشد.[۲]
با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سالهای زندگی وی تحت استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیش آمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آنها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگهای یونان و ایران، او را با قدر و منزلتشان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.[۳]
هرودوت برای نوشتن کتابش از شیوهٔ تاریخنویسی روایی استفاده کرده است. به این معنا که از بین روایتهای مختلف، تنها روایتی را ذکر کرده که میپنداشته از دیگر روایتها صحیحتر است؛ منبع و سرچشمهٔ این روایتها نیز غالباً شنیدههای شفاهی او بودهاند. گرایشهای سیاسی و مذهبی هرودوت نیز در تاریخنگری و همچنین تاریخنگاری او دخالت داشتهاند؛ چنانکه گرایش او به پریکلس و آتن باعث شده بود تا وقایع مرتبط با آتن را به سود آتنیها ثبت کند و هرگاه مطلب یا گزارشی را دربارهٔ آنچه مورد پسند خود بود میشنید ولی به درستی آن باور نداشت، به تحلیل آن گزارش میپرداخت ولی این ریزبینی و تحلیل را در مواردی که احساسات مذهبی یا ملی او را جریحهدار نمیکند، نمیبینیم و هرجا که گزارشهای او با مصلحت آتنیها منافاتی نداشت، بیطرف بود ولی هرگاه منافع آتن در میان بود، هر گزارشی، ولو سخنهای بیهوده را میپذیرفت. از نظر مذهبی نیز به خدایان و الهههای یونانی اعتقاد داشت و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ میدانست.
پیشینهٔ خانوادگی و محیط زندگی هرودوت نیز در تاریخنگاری و تفکر تاریخی او موثر بوده است. عموی هرودوت، شاعر و سیاستپیشه بود؛ او در ۹ هزار بیت به شرح پهلوانیهای هراکلس پرداخته و در هفت هزار بیت حماسهٔ کوچ ایونیها را سروده بود که در کتاب هرودوت نیز بارها به این موضوعات پرداخته شده است.
زندگی هردوت
هرودوت، که در زبان یونانی هرودوتوس (Herodotus) به معنای آفریده و دادهٔ هرا خوانده میشود، کهنترین تاریخنگار یونانیزبان است که کتابش تواریخ تا زمان ما باقی مانده است. برخلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود میپردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کرده است که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایح پژوهشهایش در اینجا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و بهویژه علت درگیریهای این دو قوم روشن شود.» اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقالهٔ دانشنامهٔ بیزانسی سودا گرفته شده است. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس متولد شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیا مهاجرت کرد که احتمال داده میشود در همانجا نیز درگذشته باشد.[۴] خانوادهٔ هرودوت از اشراف این منطقه بودند و به همین دلیل، وی از زندگی مرفهی برخوردار بود. اما به واسطهٔ اوضاع نابسامان شهر و برخی علل سیاسی، به ترک موطن خود و سفر به جزیرهٔ ساموس در یونان ناچار شد.[۵]
با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سالهای زندگی وی تحت استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیش آمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آنها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگهای یونان و ایران، او را با قدر و منزلتشان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.[۶]
پیشینهٔ تاریخنگاری در یونان باستان
در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، در دورهای که به عصر طلایی یونان مشهور است، شعر و درام به اوج کمال خود رسیده بود و نثر نیز رواج تمام داشت، سخنرانی، که بر اثر دموکراسی و نظام قضایی رونق یافته بود، یکی از مهمترین عناصر فرهنگ یونان شد و با شور و شوق تمام مورد توجه قرار گرفت.[۹] یونانیها احتمالاً تفاوت بین تاریخ و شعر حماسی را دریافته بودند و برای تاریخ دو مشخصه قائل بودند: تاریخ به نثر است ولی شعر حماسی منظوم است و دیگر اینکه تاریخ واقعیتهای گذشته را از تصورات و خیالات پیشین جدا میکند.[۱۰]
در سال ۴۶۶ پیش از میلاد، کوراکس سیراکوزی رسالهای نوشت به نام هنر کلمات و قصدش راهنمایی کسانی بود که میخواستند در مجامع و محاکم سخن بگویند. گورگیاس این فن را به آتنیان آموخت و آنتیفون شیوهٔ آراستهٔ گورگیاس را در خطابهها و رسالات خود به کار میبرد و با آن جبههٔ اولیگارشیک را تقویت میکرد. با ظهور لوسیاس، فن خطابه صورتی زندهتر و طبیعیتر به خود گرفت؛ ولی فقط سیاستمداران بزرگی چون تمیستوکل و پریکلس بودند که سخنرانی را از تصنع پاک ساختند و تأثیر آن را با سادگی و بیپیرایگی آشکار داشتند. سوفسطاییان این سلاح را چنان تیز و نافذ ساختند و شاگردانشان چنان در به کار بردن آن ورزیده شدند که چون اولیگارشها در ۴۰۴ پیش از میلاد قدرت را به دست آوردند، آموزش این فن را یکسره ممنوع داشتند. نثر دورهٔ پریکلس به تاریخنویسی رونق و اهمیت بخشید و در این دوران بود که تحقیق در اعصار گذشته رواج یافت و به محل و مقام انسان در سیر زمان آگاهانه توجه شد.[۱۱] هرودوت با نگارش تواریخ، تاریخنویسی یونانی را آغاز کرد و آغازکنندهٔ راهی بود که بعدها نویسندگانی چون توسیدید، کسنوفون، دموستن، افلاطون و ارسطو که اکثر آنان اهل آتن بودند، آن را ادامه دادند. تمرکز تاریخنویسی یونانی بیشتر به تاریخ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک محدود میشد و تاریخ اجتماعی و سیاسی را نادیده میگرفت.[۱۲]
کتاب تواریخ هرودوت
کتاب هرودوت که تواریخ نامیده میشود، نخستین تاریخ جهان است که دربارهٔ آداب و رسوم اقوام و ملیتهای گوناگون سخن گفته و مجموعاً ۹ کتاب یا فصل است. گرچه هرودوت کتابش را تقسیمبندی نکرد ولی در دورهٔ رنسانس آن را به ۹ کتاب یا فصلهای مختلف تقسیم کردند و هریک را به نام یک میوز خواندند. این تقسیمات گاهی با محتوای گزارش خود وفق ندارند ولی در هر صورت اکنون کاربردی سنتی یافتهاند و سبب میشوند تا مراجعه به مطالب کتاب آسان شود. از ۹ کتاب او سه کتاب به آسیای صغیر، مصر، میانرودان، ایران و سوریه و سرزمینهای مجاور آن، کتاب چهارم دربارهٔ سکاها و کتاب پنجم تا نهم بهجنگهای ایران و یونان اختصاص دارد.[۱۳]
در تواریخ سخن از جنگی بزرگ میرود که میان ایران و یونان درگرفت. هرودوت میکوشد به این پرسش که چرا ملتهای مذکور با یکدیگر به منازعه پرداختند پاسخ دهد. او برای چنین منظوری لازم میبیند علاوه بر شرح داستان جنگ، از تاریخ، رسوم، مذهب و فرهنگ این دو قوم نیز سخن گوید.[۱۴]
از دیدگاه مدرن، تواریخ شامل ابعاد تاریخنگاری، قومنگاری، جغرافیا و توپوگرافی و همچنین حکایات، شایعات، افسانهها و اسطورههاست. رویدادهای کتاب هرودوت از زمان پهلوانان اسطورهای آغاز میشود و به نبرد یونانیان و خشایارشا ختم میشود. هرودوت پس از شرحی کوتاه از دوران افسانهای، درگیری بینلیدیها و یونانیها را بیان میکند و سپس هنگامی که کرزوس بهدست کوروش بزرگ شکست خورد، امپراتوری هخامنشی مبنای کار هرودوت میشود. او در شرح حوادث، مرتباً به وقایع آینده یا گذشته گُریز میزند و افزون بر این، این تکنیک را نهتنها در شرح رویدادهای تاریخی بکار میبرد بلکه در استفاده از مطالب جغرافیا و قومنگاری نیز از آن استفاده میکند. هرگاه قوم یا شخص مهمی برای نخستین بار در کتاب مطرح میشود، هرودوت تاریخچهٔ خاص او را تا دورترین زمان ممکن دنبال میکند. اثر هرودوت به گفتهٔ خودش، بررسی دلایل وقوع جنگ بین ایرانیان و یونانیان است که درگیری بین خشایارشا و یونانیان، یک سوم از حجم تواریخ را تشکیل میدهد. تواریخ با گزارش فتح شهر سستوس توسط یونانیان در سال ۴۷۹ پیش از میلاد به پایان میرسد؛ بنابراین هرودوت تاریخ معاصرش را شرح نمیدهد زیرا اثر وی در دههٔ ۴۲۰ پیش از میلاد منتشر شد. در نتیجه، او واقعهنگار نبوده است.[۱۵]
شیوهٔ تاریخنگاری هرودوت
برخی معتقدند که هرودوت به فنیقیه، بابل، ایران، مقدونیه، مصر و سرزمین سکاها سفر نمود.[۱۶] در برابر، برخی پژوهشگران این ادعا را به چالش کشیدهاند و حضور هرودوت در بابل و ایران را نادرست میدانند. به هر حال، منابع مورد استفادهٔ هرودوت، غالباً روایتهای شفاهی بودهاند و هرچه را دیده یا شنیده، نقل و روایت کرده است. حتی با فرض حضور وی در سرزمینهای ذکرشده، از اسناد دیوانی و تواریخ محلی استفاده نکرده، بلکه روایتهای شفاهی مردمان این سرزمینها را ذکر کرده است. برای نمونه هنگامی که از مصر صحبت میکند، کاهنان مصر را مأخذ تحقیقات خویش معرفی کرده و میگوید که برای درستی سخن آنان به شهرهای تِبِس و هلیوپولیس رفته تا گفتههای آنان را با روایت مردم آنجا نیز تطبیق دهد. اما برخی از پژوهشگران به این نکته با دیدهٔ شک و تردید مینگردند و اعتقاد دارند که هرودوت میکوشید تا منابع روایتهای خود را منابع شفاهی معرفی کند و بدین منظور یا آنها را میساخت و یا جعل میکرد.[۱۷] ایمروار عقیده دارد که هرودوت در سرتاسر کتاب خود کوشیده تا این پندار را حفظ کند که کارش گزارشی شفاهی است؛ حتی در جاهایی که میدانیم یا حدس میزنیم که بر پایهٔ منابع مکتوب استوار است.[۱۸] اما هرودوت در ذکر این روایات شفاهی، اندکی دقت را با خوشباوری زیاد میآمیزد و رویهمرفته، کنجکاوی یک کودک در وجود او بیشتر غلبه دارد تا خوشباوری یک پژوهنده.[۱۹]
در پارهای از موارد به آنچه نقل میکند و با عقلش درست نمیآید ایراد میگیرد، اما بسیاری سخنان بیهوده را نیز بیآنکه در صحت آنها شک کند ذکر میکند. مثلاً از مورچههایی یاد میکند که اندازهشان از سگ بزرگتر و از روباه کوچکترند و میگوید شاه ایران چند رأس از این مورچهها را در اختیار دارد. هرودوت بسیاری از خرافات را بیتأمل میپذیرد و هرجا واقعهای با اعتقادات مذهبی یا گرایشهای سیاسی او در تعارض نبود، دربست آن را میپذیرد. خود او میگوید: «من اگرچه وظیفه دارم آنچه را شنیدهام بازگو کنم، ولی بیگمان مجبور نیستم همهٔ آنها را باور کنم.» با این همه، بسیاری از این سخنان بیهوده را بیآنکه در واقع اجباری داشته باشد، باور کرده است.[۲۰]
روش تاریخنگاری او، روش روایی است. به این معنا که پس از جمعآوری اطلاعات خام و دست اول و بررسی روایتهای مختلف یک رویداد، روایتی که به نظر او به حقیقت نزدیکتر بوده را انتخاب نموده و ذکر میکند.[۲۱] درنتیجه علیرغم اینکه با چندین روایت مختلف آشنا بوده، غالباً فقط یکی از آنها را روایت میکند.[۲۲] مثلاً دربارهٔ زندگی کوروش هخامنشی میگوید: «با آنکه در این باره سه روایت مختلف از ایرانیان شنیدهام، آن روایتی را نقل میکنم که [میپندارم] بیشتر حقیقت دارد و کمتر به ستایش از کوروش پرداخته است.» یکی از ویژگیهای تاریخنویسی هرودوت آن است که بهنظر میرسد او هر روایت را جداگانه بیان میکند و ظاهراً قصد ندارد تا گفتههای منابع روایتهای خود را بهطور اساسی بازبینی کند و آنها را حقیقیتر و منطقیتر ارائه دهد. در عوض، از هر مکان تنها یک روایت را ذکر میکند و هر روایت را از منبعی که میپنداشته از دیگران معتبرتر است، ذکر میکند.[۲۳]
عمو یا عموزادهٔ هرودوت، شاعری حماسی به نام پانیاسیس بود که با فرمانروای خودکامهٔ هالیکارناس نیز مخالفت و مبارزه میکرد. از جزئیات این مبارزه آگاهی درستی در دست نیست، فقط میدانیم که پانیاسیس به اعدام محکوم شد و هرودوت نیز به جزیرهٔ ساموس تبعید گردید. این همکاری نزدیک هرودوت و پانیاسیس، نشان میدهد که هرودوت از عمو یا عموزادهٔ خود تأثیر گرفته است. از نظر تاریخنویسی، پانیاسیس در ۹ هزار بیت به شرح پهلوانیهای هراکلس پرداخته و در هفت هزار بیت حماسهٔ کوچ ایونیها را سروده بود و البته پیشگویی هم میکرد.[۲۴] در برابر، هرودوت نیز از معجزات فراوان سخن میگوید، گفتهٔ غیبگویان را با احترام تمام نقل میکند و صفحات کتاب خود را با ذکر پیشبینیهای گوناگون پُر میسازد. تمام این موضوعات و ماجراهای گوناگون از پهلوانیهای هراکلس گرفته تا کوچ ایونیها و آیندهبینیها، نکاتی هستند که در کتاب هرودوت بسیار به چشم میخورند.
مکان و محیط زندگی هرودوت نیز در تاریخنگاری او دخیل بوده است. هالیکارناس که محل تولد وی بود در ورودی خلیج سرامیک واقعشده و در نزدیکی آن، جزیرهٔ کوس قرار دارد. این جزیره محفل اتحادیههای صنفی پزشکان بود که نسب خود را به آسکِلِپیوس، خدای درمان میرساندند. اظهار نظرهای متعدد هرودوت در زمینهٔ بیماریها و درمان آنها نشان میدهد که وی تحت تأثیر این محیط قرار گرفته بود.
هرودوت از نظر سیاسی به پریکلس، سیاستمدار اهل آتن گرایش داشت و از همینروی بود که آنچه آتنیها برای یونان انجام داده بودند و مورد انتقاد اسپارتیها بود را میستاید و در کتابش از اسپارت و دیگر شهرهای رقیب آتن با لحن نامساعدی یاد میکند. او همچنین از این جهت مورد سرزنش قرار گرفته بود که گاهی از جادهٔ بیطرفی و حقیقتجویی دور شده و وقایع را آنچنان که خواست هواخواهان پریکلس بوده شرح داده است؛[۲۵] زیرا هدف اصلی وی خوشآیندی آتنیها و دفاع از سیاست پریکلس بود و ظاهراً خود را چندان پایبند نقد و بررسی مأخذ نمیدید. به دیگر سخن، هرجا که ذکر رویدادهای او با مصلحت آتنیها و سیاست پریکلس منافاتی نداشت، بیتعصب و بیطرف بود ولی هرگاه منافع آتن در میان بود، بسیاری سخنان بیهوده را بیآنکه در صحت آنها شک کند، بازگو میکرد.[۲۶]
از نظر مذهبی، هرودوت به خدایان و الهههای یونانی معتقد بود و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ میدانست.[۲۷] در برخی از موارد، به بعضی افسانهها که از دخالت خدایان در امور عالم حکایت دارند صبورانه لبخند میزند و حتی در توجیه آنها، علل طبیعی نیز بیان میکند. برای نمونه، هنگامی که کرزوس در تل هیزم قرار داشت و شعلههای آتش از هر سو زبانه میکشیدند و راهی برای خاموشی آن نبود، «کرزوس به درگاه آپولون دست به دعا برداشت و با صدای بلند از آن ایزد خواست در قبال پیشکشهای گرانبهایی که تقدیمش کرده است، وی را از خطر برهاند. ناگهان آسمان صاف که بادی نیز نمیوزید پُر ابر شد و طوفانی برخاست و باران تندی بارید و آتش خاموش شد.» در برابر، در پارهای از موارد عاقلانه و منطقی میاندیشد و علل مذهبی را به کناری مینهد و به جستجوی علتهای طبیعی میپردازد. ویل دورانت معتقد است که چنین تغییری در بینش هرودوت ناشی از شنیدن عقاید سوفسطاییان در اواخر عمر وی بوده است.[۲۸]
نظرات مورخان و مشاهیر درباره هرودوت
امیر مهدی بدیع(۱۲۹۴ – ۱۳۷۳) تاریخشناس، نویسنده و پژوهشگر ایرانی. بیشتر عمر خود را به تحقیق تحریفهای تاریخنگاران یونانی دربارهٔ ایران باستان پرداخته و با استناد به متون اصلی غربی؛ غرض ورزی آشکار ایشان را- که هنوز نیز ادامه دارد- با دقتی ستودنی و در حجمی بسیار گسترده، نشان داده است. وی در کتاب ۱۵ جلدی یونانیان و بربرها که با استادی تمام به زبان فرانسوی نگاشته است؛ اثبات کرده که دروغهای هرودوت تا چه حد گسترده است.
اما همان طور که انتظار میرفت روشنگری تاریخی این دانشمند برجسته در محاق جو مسموم تحریفات گستردهٔ تاریخی در غرب قرار گرفت و سکوتی عمیق در این باره به وجود آمد. کتاب یونانیان و بربرها به عنوان یک سند بسیار معتبر در افشای رازهای سربهمهر تاریخ توسط انتشارات توس منتشر شده است.
هرودوت در زمان خود نویسنده بسیار معروفی بود، گفته میشود که نوشتههای خود را در زمان بازیهای المپیک در آتن میخوانده است. دانشمندان سدههای بعد عقاید متفاوتی در باره آثار او داشتهاند، اما روی هم رفته بیشتر محققین او را مورخی میدانند که سعی برنوشتن حقیقت داشتهاست.
اوسویوس، وقایعنگار معتبر قرن سوم میلادی ضمن گفتگو درباره سالهای ۴۴۵ و ۴۴۶ پیش از میلاد، میگوید: هرودوت کتاب خود را در ملأ عام در آتن خواند و به افتخار بزرگی نایل شد.
پلوتارک اشاره میکند که هرودوت مورد توجه مردم آتن بوده و آنها در برابر ستایش شهر آتن، ده تالان به او دادهاند.
ارسطو او را افسانهگوی ولی خوش بیان و دارای قدرت نویسندگی دانستهاست و به اشتباههای هرودوت در علوم طبیعی اشاره کردهاست.
توسیدید که تاریخ جنگهای پلوپونزی را نوشتهاست، میگوید: هرودوت نثرنویسی بود که به حقیقت نویسی علاقه نداشت.
کتزیاس، پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم مواردی از نوشتههای او را درباره کورش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشایارشا تکذیب کردهاست.(البته باید توجه داشت که نوشتههای خود کتزیاس به طور گستردهای از سوی دانشمندان و تاریخدانان معاصر رد میشود و او را یکی از یزرگترین جاعلان افسانهها و مطالب خلاف واقع و من درآوردی به شمار میآورند)
ژوزف فلاویوس مورخ یهود و مان تُن مورخ مصری هم معتقد به اشتباه در روایات او هستند. سیسرون سخنور نامدار رومی او را پدر تاریخ نامیده، ولی در عینحال به افسانهگویی او هم اشاره کردهاست.دیودور سیسیلی هم به افسانه هائی که هرودوت وارد تاریخ مصر کرده، اشاره دارد.
استرابون جغرافیدان نامدار مینویسد: به شعرای قدیم مانند هومر و هزیود بیشتر میتوان اعتماد داشت تا به هرودوت و مورخین دیگر عهد قدیم.
اما علیرغم تمام این گفتههای نویسندگان قدیم، تاریخدانان معاصر ما معتقدند که وی با وجود افسانهگویی در نوشتههایش، از حقیقت زیاد دور و به آن بیتوجه نبودهاست و صحت گفتههای او را کشفیات راجع به باستان شناسی و تاریخ و موارد مشابه تایید میکنند و اگر در جاهایی هم اشتباههایی به چشم میخورد، تقصیر از کسی است که هرودوت از وی اطلاعات گرفته است، چون که روش کار او بیشتر مبتنی بر گفتههای شفاهی معاصران وقایع بوده است، از جمله برخی مقامات و مسئولان دولتی و حکومتی که در حکومتهای مادها و پس از آن هخامنشیان صاحب منصب بودهاند. با این حال هرودوت در برخی موارد از نوشتههای مورخان و نویسندگان دیگر هم استفاده کرده است، مخصوصاً درباره نگارش وقایعی که با دوره او فاصله زمانی زیادی داشتهاند.
از جمله یکی از موارد جالب که درجه صحت و امانت نوشتههای او را نشان میدهد، ذکر اسامی شرکت کنندگان در کودتای داریوش بزرگ است، به طوری که نویسنده تنها نام یک نفر از آن کودتاگران را اشتباه نوشته است و البته در آن مورد هم نام یکی از نزدیکان و منسوبان داریوش را ذکر کرده است. از همین یک مورد میتوان فهمید که هرودوت در نوشتن تاریخش تا چه اندازه امین و امانتدار بوده است و اگر اشتباهی هم دیده میشود، از سوی منبعی است که اطلاعات مزبور را در اختیار نویسنده گذاشته است، نه شخص خود نویسنده و نویسنده در این خصوص فوقالعاده امانتدار بوده. درباره مطالب افسانه آمیز و داستان وار وی هم باید گفت که به طور کلی تمام انسانهایی که در آن روزگاران می زیستهاند، چنان اعتقادات و نگرشهایی داشتهاند و بی گمان هرودوت هم از این قاعده مستثنا نبوده است، علاوه بر این، وی نوشتههایش را گاهی اوقات در ملا عام و در حضور جمع مردم می خوانده است و ناچار باید مطالب سرگرمکننده و جالب توجه هم در نوشتههایش می آورده است تا شنونده مقداری مشغول شود و مطالب مزبور را کسل کننده نیابد، توسیدیدس نویسنده تاریخ نبرد پلوپونزی هم به این مطلب اشاره میکند و میگوید که نوشتههای من خسته کننده تر هستند، چون که من فقط به بیان اصل و جوهره حوادث میپردازم (در واقع توسیدیدس را «پدر تاریخنگاری علمی» میدانند).
هرودوت و ایرانیان
سوئیداس هرودوت را فرزند لیگزیس(Lyxes) و دریو(Dryo) معرفی میکند که در هالیکارناس، بخشی از امپراتوری ایران در زمان داریوش هخامنشی به دنیا آمد. همچنین نام پدر و مادر او ریشهٔ یونانی ندارد و منحصربهفرد به نظر میرسد. از این رو، جرج سارتن احتمال میدهد که اینها نامهای شرقی باشند که کم و بیش رنگ یونانی به خود گرفتهاند و اگر چنین باشد، هرودوت را میتوان شرقی یا دست کم نیمهشرقی دانست. شاید به همین دلیل باشد که پلوتارک، تاریخنگار یونانی، هرودوت را بیگانهپرست (Philobarbaro) معرفی کردهاست، هر چند که یک علت دیگر هم برای این نظر پلوتارک میتوان ذکر کرد و آن این که در زمان هرودوت، چیزی به اسم قوم واحد یونانی وجود نداشت و جهان هنوزاسکندر مقدونی و رومیها را به خود ندیده بود و این چیزی بود که پلوتارک و نویسندگان معاصر وی یا بعد از وی نمیتوانستند آن را درک کنند.
اگرچه هرودوت در نگارش نبردهای ایران و یونان گاه از همزبانان یونانی خود پشتیبانی میکند و شاید در برخی موارد بتوان گفت قلمش تا حدودی تابع حسیاتش میشود، ولی بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان از نوشتههای او و به کمک آنها شناخته شدهاست، مخصوصاً قسمت مربوط به جنگهای ایرانیان و یونانیان که در زمان خشیارشا اتفاق افتاد. بی شک نوشتههای وی در این موارد، بسیار مهم و ارزشمند هستند.
پانویس
- هرودوت، تاریخ هرودوت، ۹۵.
- Rollinger, Herodotus.
- اسکالا، نقد تواریخ هرودوت، ۷۳.
- Rollinger, HERODOTUS.
- اسکالا، نقد تواریخ هرودوت، ۲۲.
- اسکالا، نقد تواریخ هرودوت، ۲۳.
- آدمیت، تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم، ۲۱۶-۲۱۷.
- Momigliano, Greek Historiography, ۳.
- دورانت، یونان باستان، ۴۸۲.
- Momigliano, Greek Historiography, ۲.
- دورانت، یونان باستان، ۴۸۲.
- Grant, Greek and Roman Historians, ۷۴.
- احمدیان، هرودوت، ۹۰.
- هرودوت، تاریخ هرودوت، پیشگفتار مترجم: ۱۸.
- Rollinger, Introduction to the Histories.
- دورانت، یونان باستان، ۴۸۲.
- Murray, Herodotus and oral history, ۳۱۴.
- Immerwahr, Form and thought in Herodotus, ۶.
- زرینکوب، تاریخ در ترازو، ۷۷.
- زرینکوب، تاریخ در ترازو، ۷۷.
- نویسنده و ، کتاب، صفحه.
- دیاکونوف، تاریخ ماد، ۷۷.
- Murray, Herodotus and oral history, ۳۱۸.
- McLeod, Studies on Panyassis, ۹۵.
- دیاکونوف، تاریخ ماد، ۲۴.
- زرینکوب، تاریخ در ترازو، ۷۸.
- دورانت، یونان باستان، ۴۸۴.
- دورانت، یونان باستان، ۴۸۴.
منابع
- آدمیت، فریدون. تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم. تهران: روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۹۰.
- اسکالا، اسپنسر دی. نقد تواریخ هرودوت، جنگهای ایران و یونان. ترجمهٔ محمد بقائی (ماکان). تهران: انتشارات یادآوران، ۱۳۸۷.
- احمدیان، امیر. «هرودوت». کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (تهران)، ش. ۱۴۱ (بهمن ۱۳۸۸): ۸۹–۹۴.
- دورانت، ویل. «یونان باستان (جلد دوم)». محمود مصاحب. در تاریخ تمدن. ترجمهٔ امیرحسین آریانپور و دیگران. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷.
- دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ. تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۵.
- زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ در ترازو. تهران: موسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۰.
- هرودوت. تاریخ هرودوت. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: اساطیر، ۱۳۸۹.
- Grant, M.. Greek and Roman Historians: Information and Misinformation. Routledge, 1995.
- Immerwahr, H.R.. Form and thought in Herodotus. Press of Western Reserve University, 1966.
- McLeod, Wallace. “Studies on Panyassis: An Heroic Poet of the Fifth Century”. Phoenix, no. 2 (1966): 95-110.
- Momigliano, Arnaldo. “Greek Historiography”. History and Theory, no. 1 (1978): 1-28.
- Murray, Oswyn. N. Luraghi. ed. The Historian’s Craft in the Age of Herodotus. Oxford, 2011.
- Rollinger, Robert. “Herodotus”. In Encyclopædia Iranica. ۲۰۰۳. Retrieved 28 April 2014.