ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه هم خرافاتی بودند ؟ / خرافات در حرمسرای شاهان قاجار
در ایران روزگار قاجار، گرایش به خرافات و بهرهگیری از طلسمها و تعویذها نیز گسترده و عمومی بود. بااینحال توسل به چنین روشهایی بیشتر عملی زنانه تعریف میشد؛ چراکه که زنان به دلایل مختلف، بیش از مردان مستعد گرایش به خرافه بودند.
نگاهی گذرا به تاریخ اجتماعی و فرهنگی کشورهای مختلف جهان نشان میدهد که در ورای اندیشهها و عقاید علمی، ایدههایی یافت میشوند که هیچ مبنای علمی و عقلانی برای آنها نیز نمیتوان یافت و به همین دلیل است که نام خرافه؛ یعنی چیزی پوچ و بیاساس به خود میگیرند. جالب است که گاهی اوقات همین خرافات چنان نیرویی پیداکردهاند که به تمامی قیدوبندهای علمی پشت پا زده و باعث انجام اعمال عجیبوغریبی در بین معتقدان شدهاند.
رد پای خرافهگرایی در ادوار مختلف تاریخ ایران بهخوبی دیده میشود؛ در دوران قاجار نیز از این امر مستثنی نیست. در ایران روزگار قاجار، گرایش به خرافات و بهرهگیری از طلسمها و تعویذها نیز گسترده و عمومی بود. بااینحال توسل به چنین روشهایی بیشتر عملی زنانه تعریف میشد؛ چراکه زنان به دلایل مختلف، بیش از مردان مستعد گرایش به خرافه بودند و این امر حتی در بین زنان درباری و حرمسرا نیز بهوفور مشاهده میشد.
خرافه؛ قدمتی بهاندازه تاریخ بشر
خرافات به معنای «اعتقادات بیاساس که باعقل و منطق و واقعیت سازگاری نداشته باشد» و خرافهگرایی به معنای «پیروی از عقاید بیاساس و باطل که با توجه به درجه فرهنگ و دانش جامعهای که منسوب بدان است، هیچگونه تناسبی نداشته باشد» (۱)، قدمتی بهاندازه تاریخ بشر دارد و مختص فرهنگ و جامعهای خاص نیست، بلکه گستره آن نیز تمام جوامع و فرهنگها را در برمیگیرد.
درواقع خرافات که از جهل و ناآگاهی انسان درباره پیوند علّی موجود بین پدیدهها نشئتگرفته است، از زمان باستان وجود داشته و به گفته برخی منابع، خاستگاه آن در بینالنهرین بوده است، اما به مرور زمان شکل منسجمتری به خود گرفته و در تمام جوامع بشری اعم از ملل شرق و غرب گسترشیافته است؛ بهطوریکه امروزه در عصر علم و فنآوری نیز هنوز شاهد اعتقاد به برخی از این عقاید خرافی هستیم.
گرایش به خرافه در ایران عصر قاجار
در ایران نیز همانند سایر ملل مختلف جهان خرافات و خرافهگرایی از زمان باستان نیز وجود داشته است. خرافات در ادوار مختلف تاریخ ایران با علومی چون نجوم،اخترشناسی و طالع بینی درآمیخته بود، اما در دوره مورد بحث، یعنی دوران قاجار، خرافات با بهره جستن از برخی اصول و مبانی دینی و اسلامی راه نفوذ به مذهب و اذهان ایرانیان مسلمان را یافت و دعانویسی، تعویضنویسی، جادو و جنبل و … در عمق اذهان مردم این دوره نفوذ پیدا کرد.
از اصلیترین مظاهر گرایش به جادو و جنبل تمایل به خرافه در جامعه عصر قاجار بود و این خرافهگرایی جوانب مختلف زندگی اجتماعی مردم را تحتتأثیر خود قرار داده بود؛ زندگی زناشویی و خانوادگی، روابط با اقوام و خویشان، معیشت و اقتصاد و حتی پزشکی و درمان، همه و همه در چنبره عقاید خرافی قرارگرفته اند و همانطور که قبلاً اشاره شد، درآمیختگی این عقاید خرافی با عقاید دینی و مذهبی، بستر مناسبتری برای پذیرش آنها فراهم کرده بود.
انواع مختلف طلسمها و تعویذها از سنگهای قیمتی گرفته تا اجزای گیاهان، اعضا و اندامهای حیوانات و حتی انسان، الواح و تندیسهایی از فلز، خمیر، پوست، مو و پارچه را شامل میشد و کاربردهای گوناگونی داشت که توسط رمالها و دعانویسها نیز تجویز میگردید. مردم نیز با اعتقاد راسخی که به خرافات داشتند، از این طلسمها و تعویذها برای حل مشکلات زندگی خود استفاده میکردند و حتی گاه بهای گزافی بابت آن میپرداختند.
در «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» جیمز موریه دراینباره از قول درویشی که چندی همسفر حاجیبابا شده مینویسد: «اگر دم خرگوش را در زیر بالین کودک نهی، خواب آورد… چشم و استخوان کعب گرگ اگر به بازوی طفلی بندد، جرأت بخشد. اگر روغن گرگ به لباس زنی مالند، شوهر از او دلسیر شود. زهره گرگ دافع نازایی زن است. ناخن هدهد زبانبندی و چشم خفاش خواببندی را شاید…. با اعضا و اجزای او (میمون) ادویهای چند بسازیم، به بهای طلا به اندرونیان شاه توانیم فروخت… جگر میمون اکسیر محبت است. پوست بینی او پادزهریست تریاق همه سموم، خاکسترش را هرکه ببلعد… (در) تقلید و تردستی و چابکی و حیله و زیرکی، مانند او شود» (۲)
در جامعه آن روز بدیهی بود که با این پذیرش گسترده عقاید خرافی، رمالی و دعانویسی شغل پررونق و پردرآمدی هم محسوب میشد و رمالان و دعانویسان مورد اقبال عامه مردم قرار میگرفتند. نکته جالب آن بود که این اقبال عمومی برای رمالان و دعانویسان یهودی و دراویش، بیشتر از دیگر رمالان بود.
به گزارش برخی منابع تاریخی، در دوره قاجار رفتوآمد مردم بهویژه زنان به خانه ملاهای یهودی برای گرفتن دعا و طلسم و امثال آن به حدی گسترده شده بود که حکومت به فکر چاره افتاد و طی حکمی، رفتوآمد زنان مسلمان به خانههای یهودیان را ممنوع کرد. (۳)
دراویش نیز در کار رمالی و دعانویسی مورد اقبال عامه مردم بودند؛ بهطوریکه این اقبال و توجه از دید خارجیان نیز به دور نمانده و برخی از آنها مانند لایارد در نوشتههای خود به شهرت و توجه مردم به دراویش اشارهکردهاند: «در میان مردم دراویش دعانویس از نفوذ و احترام ویژهای هم برخوردارند… زنانی که طالب فرزند پسر هستند و دختران دمبخت و نیز پیرمردانی که در پی ازدواج با زنان جوان هستند و حتی مردانی که میخواهند از خطرات و آسیبها در امان باشند، به درویشها مراجعه میکنند و آنها برایشان دعا و تعویذ مینویسند… (آنها) حتی به اندرونی اعیان و بزرگان نیز راه دارند» (۴)
خرافات در حرمسرای شاهان قاجار
به مردم عادی جامعه دامنه اعتقاد به خرافات محدود به دوره قاجار نبود، بلکه درباریان و حکومتنشینان و در رأس آنها شخص شاه نیز اغلب انسانهایی خرافی بودند؛ چنانچه برخی از منابع تاریخی به خرافه گرایی ناصرالدینشاه و مظفر الدینشاه نیز اشارهکردهاند، اما نکته قابلتوجه این است که القای خرافات و جادو و جنبل دامن زنان دربار را بیش از مردان گرفته بود و خرافات در بین زنان درباری و بهخصوص زنان حرمسرا رواج بیشتری داشت. بیش از همه این مسئله خود را در حسادت زنان شاه به سوگلیها و فرزندان آنها نشان میداد و نقش مهمی در ناپدید شدن و یا مرگ فرزندان شاه داشت.
بهعنوان نمونه دکتر تولوزان در گزارشی راجع به مرگ یکی از شاهزادههای موردعلاقه ناصرالدینشاه ( ملک قاسم میرزا) محرمانه به او اشاره میکند که طفل بیگناه نیز بر اثر داروهای سمی و آلوده که توسط دعانویسها تجویزشده مسمومیت شدید پیداکرده و از دنیا رفته است. سیل نامهها و هدایای بیشمار که طی چند روز بعد از این واقعه از اندرونی شاه به خانه رمالان و فالگیران و دعانویسها سرازیر شد، مدعای دکتر تولوزان را نیز تأیید میکرد؛ این هدایا از طرف زنانی بود که با کمک جادوگران و رمالان، ملک قاسم میرزا را نابود کرده بودند. (۵)
خسرو معتضد هم دراین باره مینویسد: «در حرمسرای همایونی بساط تفأل، طالعبینی، جامزدن، سرکتاب بازکردن، فال نخود و اسطرلاب نگاهکردن، سخت رونق دارد. خرافات سر زنان را گرم میکند. مادر شاه هم خود یک جادوگر تراز اول است. زنان شاه برای جلبنظر شوهر عالیقدر خود به دعا و دوا و باطلالسحر مهره مار و نیز مهرگیاه متوسل میشوند» (۶)
علل گرایش به خرافات در عصر قاجار
در مورد چرایی گسترش خرافات در جامعه قاجار میتوان به علل زیادی اشاره کرد، اما دو عامل بیش از همه در این گرایشها مؤثر بود که در ادامه به آن میپردازیم:
۱. ترس و فشارهای محیطی؛ در طول تاریخ نیز وقتی جامعهای دستخوش اضطراب، درماندگی و نومیدی میشد و راهی برای گریز یا بهروزی هم نمییافت، گرایش به اعتقادات خرافی بهعنوان تنها راه کاهش آلام و مصیبتهای جوامع تحت سلطه شناخته میشد. (۷) در جامعه قاجار این درماندگی و اضطراب در سطوح مختلف جامعه بهوفور وجود داشت؛ در جنگ با روس و شکست ایرانیان، و از دست رفتن بخشهایی از خاک کشور، حضور بیگانگان بهویژه انگلیس و روسیه که با نیرنگهای مختلف در امور داخلی و خارجی ایران هم مداخله میکردند و امتیاز کسب میکردند، استبداد پادشاهان قاجار که مردم و مملکت را رعیت و ماترک خود میدانسته و در حق آنها هم ظلم و اجحاف میکردند، وجود راهزنان بهویژه در مناطق دور از پایتخت که اموال مردم را به غارت میبردند و…، همه و همه زمینه گرایش به اعتقادات خرافی را برای التیام و کاهش مصیبتهای جامعه فراهم میکرد.
ناگفته نماند که زنان علاوه بر موارد بالا، از تبعیضها، خشونت و رفتار مردان جامعه آن روز نیز احساس ناامنی و اضطراب هم میکردند.در جامعه قاجار درواقع حقوق زنان تا حد بسیار زیادی نادیده گرفته میشد و این خود عامل مهمی برای گرایش بیشتر آنها به جادو و جنبل و خرافه بود. در همین خصوص میرزا فتحعلی آخوندزاده خشونت رفتار و مفاسد اخلاقی مردان را عامل پناهبردن زنان به طلسمات و خرافات میدانست و خواهان اصلاح وضعیت حقوق زنان و بهویژه ممنوعیت چندهمسری بود. (۸)
زنان دربار قاجار بهویژه زنان حرمسرای شاهی نیز از این امر هم مستثنی نبوده اند؛ بهویژه آنکه آنها از زخمهای روحی بسیار شدیدی که ناشی از عیاشی شاهان قاجار بود هم آسیب میدیدند و خود را اسیر حرمسرا میدیدند. اکثر آنها هرچند به لحاظ ظاهری خود را خوشبخت و مرفه معرفی میکرد، اما در حسرت یک زندگی ساده با شوهر بود نه اینکه با زنان دیگر برای جلب محبت شاه (شوهرشان) رقابت کند.
در گرایش زنان حرمسرا این مسئله به خرافات نقش مهمی بازی میکرد که نمونه آن را در توسل به طلسمها و تعویذها برای جلبتوجه و محبت شاه، کمکگرفتن از دعانویسها برای از بین بردن فرزندان هووهای خود و… میتوان دید.
در مقالات چرند و پرند علیاکبر دهخدا اشارهای بسیار ظریفی به ارتباط چندهمسری مردان و گرایش زنان به رمل و فال دارد و مینویسد: «خانهای را که دو کدبانوست، یکیاش همیشه پیش جامزن است، یکیاش هم پیش رمال» (۹)
۲. جهل علمی؛ شاید بتوان گفت یکی از علل اصلی رواج خرافات در جامعه، جهل و ناآگاهی مردم است. به هراندازه که انسان از درک حقایق، رابطه منطقی پدیدهها، قانون علت و معلول، تشخیص و فهم واقعیات عاجز باشد، به همان اندازه دچار خرافات و خرافهپرستی میشود. به قول مالینوفسکی «انسان زمانی به جادو متوسل میشود که نتواند شرایط زندگی و اتفاقات را از طریق دانش مهار کند» (۱۰)
در جامعه قاجار نیز به همان اندازه که مردم بیسواد بودند و از دانش بهره بسیار اندکی هم داشتند، به خرافات اعتقاد راسختری هم پیدا میکردند. بدیهی بود که در جامعهای که بیسوادی و ضعف فرهنگی گریبان اکثر جامعه را دربر گرفته بود و امر آموزش و تحصیل برای پسران غیرضروری و برای دختران هم عیب شمرده میشد، زمینه بیشتری برای پذیرش خرافات در بین مردم فراهم میآمد.
به همان اندازه که جامعه زنان را بیشتر از امر آموزش و کسب دانش محروم میکرد، به همان اندازه خرافات در بین آنها بیشتر گسترش مییافت.
زنان که در برخورد با مشکلات زندگی با توجه به جو مردسالار جامعه آن روز، آسیبپذیرتر بودند و به دلیل بیسوادی از شناخت راهحلهای عقلی و منطقی نیز عاجز میماندند، برای تسکین و اقناع خود به هر اوهامی متوسل و معتقد میگردیدند؛ بدینترتیب خرافهگرایی روزبهروز در بین آنها هم گسترش بیشتری پیدا میکرد.
حاصل سخن
در ایران عصر قاجار دامنه اعتقاد به خرافه بسیار گسترده بود و اقشار مختلف جامعه را هم در برمیگرفت. در این بین زنان؛ اعم از زنان عامه و زنان حرمسرا، بیش از دیگر اقشار جامعه مستعد پذیرش خرافات و درنتیجه در معرض آسیبهای آن بودند. فشارهای محیطی و جهل علمی دو عامل عمدهای بود که در گرایش زنان عصر قاجار به خرافات نقش مهمی ایفا میکرد.
پینوشت :
۱. صادق رضازاده شفق، سه سخنرانی(مبارزه با خرافات)، تهران، (بینا)، ۱۳۱۹، صص ۱-۲.
۲. جیمز موریه، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، ترجمه میرزا حبیب اصفهانی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹، صص ۶۳- ۶۴.
۳. عبدالحسین خان سپهر، مرآت الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، زرین، ۱۳۶۸، صص ۲۸۶-۲۸۷.
۴. سر اوستن هنری لایارد، سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران، دهخدا، ۱۳۶۷، صص ۱۷۷-۱۸۱.
۵. حسین لعل، قبله عالم (زندگی خصوصی ناصرالدینشاه قاجار)، تهران، دنیای کتاب و منوچهری، ۱۳۷۲، صص ۲۲۳- ۲۲۴.
۶. خسرو معتضد و ابوالقاسم تفضلی، از فروغ السلطنه تا انیس الدوله زنان حرمسرای ناصرالدینشاه، تهران، گلریز، ۱۳۷۷، ص ۹۴.
۷. صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱، ص ۲۲.
۸. مریم عاملی رضایی، سفر دانه به گل، سیر تحول جایگاه زن در نثر دوره قاجار(۱۲۱۰-۱۳۴۰ق)، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۸۹، ص ۷۸.
۹. محمد دبیر سیاقی، مقالات دهخدا، تهران، اخوان خراسانی، ۱۳۸۲، ص ۲۲۶.
۱۰. گوستاو جاهودا، روان شناسی خرافات، ترجمه محمد تقی براهنی، تهران، انتشارات البرز، ۱۳۷۱، ص ۲۱۸.