ساز و کار آموزش در جامعه ایرانی سال های سال بر محور مدل مکتب خانه مدرسه گشته است. در این باره نوشته اند: «مکتب خانه جزء اماکن مقدس و محل روای حاجات به شمار می آمد و پس از آن مدارس طلاب دین که در آن دروس مذهبی می خواندند».
سیستم آموزش مکتب تا دوران
قاجار تاب مقابله با جریان آموزش جدید را داشت اما پس از آن به ناچار تسلیم سیستم آموزشی جدید شد.
نخستین مدرسه
نخستین مدرسه ابتدایی و متوسطه در
تهران سال ۱۲۷۶ هجری شمسی تاسیس شد. این مدرسه چندین بار در اثر مخالفت ها باز و بسته شد تا صدراعظم
مظفرالدین شاه، موسس مدرسه را به تهران دعوت کرد و مورد حمایت قرار داد.
روند تاسیس مدارس دبستان و متوسطه تا پس از
مشروطه سیر تکاملی خود را طی کرد. به این معنا که تا پیش از مشروطه و در ابتدای امر، مدارس تاسیسی ویژه پسران بود و مدرسه ای برای آموزش دختران تاسیس نشده بود. اما پس از انقلاب مشروطیت نخستین بار در سال ۱۳۲۴ هجری قمری (۱۲۸۵ شمسی) مدرسه ای به نام «مدرسه دوشیزگان» توسط بانو بی بی خانم وزیراف گشایش یافت که با وجود ایستادگی او تعطیل شد. پس از آن مدرسه «ناموس» تاسیس شد. در مدرسه ناموس ابتدا به تشکیل کلاس های اکابر برای بانوان اقدام شد و سپس قرآن و تعالیم مذهبی را در دروس گنجاندند و سالی یک بار در مدرسه مجالس روضه خوانی ترتیب دادند. چنین شد که این مدرسه به صورت جدی پا گرفت.
مرثیه ای برای چپ ها
در میانه سال ۱۳۶۲ بود که بحث رایگان بودن یا نبودن آموزش در مدارس میان مسئولان مطرح شد. جناح موسوم به چپ در آن زمان به دشت طرفدار آموزش و پرورش رایگان تا پایان تحصیلات دانشگاهی بود اما جناح موسوم به راست بیشتر طرفدار ادامه کار و توسعه مدارس مذهبی خصوصی مانند مدارس علوی و رفاه قبل از انقلاب بود. همین اختلاف، اکبر پرورش را بر آن داشت که در آذر سال ۱۳۶۲ از شورای نگهبان تقاضا کند تفسیر خود از اصل سی ام قانون اساسی را بیان کند. شورای نگهبان در مرداد ۱۳۶۳ گفت: «[…] مستفاد از اصل سی ام قانون ساسای، دولتی بودن آموزش و ممنوعیت تاسیس مدارس و دانشگاه های ملی به موجب قوانین عادی نیست».
با این تفاسیر زمینه قانونی تاسیس مدارس غیردولتی فراهم شد. پس از پایان جنگ تحمیلی و مقارن با شروع دوران سازندگی، قانون تاسیس مدارس غیرانتفاعی در تاریخ سوم خرداد ۱۳۶۷ در مجلس به تصویب رسید. چنین شد که چپ های معتقد به آموزش دولتی، اندک اندک از آموزش و پرورش کنار گذاشته شدند. مدارس غیردولتی و نمونه مردمی و نیمه دولتی یکی پس از دیگری تاسیس شد و در جریان همین تاسیسات بود که نام مدارس غیرانتفاعی روی زبان ها افتاد؛ مدارسی که در بیشتر آن ها به چیزی جز انتفاع صاحبان فکر نمی شد.
مدارس ملی
مدارس خصوصی که به مدارس ملی معروف بودند توسط مردمان خیّر و هیئت های نیکوکار برپا می شدند و دولت نیز به عده ای از آن ها اعانه می داد چون در دبیرستان ها مبلغ ناچیزی از شاگردان گرفته می شد. در آمد مدارس خصوصی معمولا کافی نبود و قادر به ادامه حیات نبودند و شعار آن ها در این دوره رو به کاهش رفت ولی هیچ گاه به کلی از بین نرفتند.
در اواخر این دوره مدارسی تاسیس شد که فقط فرزندان اقشار ثروتمند و وابسته به حکومت می توانستند از آن ها استفاده کنند. این روند تا اواخر دوران پهلوی ادامه داشت. پس از انقلاب
اسلامی نیز مدارس دولتی در مرکز سیسم آموزشی کشور بود اما به سبب حادث شدن جنگ تحمیلی و کسری بودجه، بار دیگر سخن از مدارس خصوصی یا ملی به میان آمد.
همه مدارس دولتی شد!
از آن جایی که ارتقای سطح فرهنگ جامعه از اهداف اصلی انقلاب مشروطه- حداقل در ظاهر- به حساب می آمد، در سال ۱۳۲۷ هجری قمری (۱۲۸۸شمسی) کلیه دبستان های تهران دولتی شدند اما این رویه چندان برقرار نماند. «مدارس جدید بر دو قسم بودند: دولتی یا مجانی و ملی یا پولی. در مدارس دولتی شهریه و چیزی دریافت نمی شد و در پولی، از ماهی یک
قران برای کلاس ابتدایی و تا ماهی دو قران و نیم و سه قران جهت کلاس های پنجم و ششم شهریه می گرفتند».
لایک ممنون
لعنت خدا به پایه گذار مدارس غیر انتفاعی