جایگاه زنان و بانوان در ایران باستان
زن در اَوستا و همچنین در زبان سانسکریت به لقب “ریته سیه بانو” یا “اَشه بانو” خوانده شده که بهمعنای دارنده فروغ و راستی و پارسایی است. امروزه واژه نخستین در زبان فارسی حذف شده و فقط بانو که بهمعنای فروغ و روشنایی است برای زنان بهکار میرود.
واژه “مادر” در اوستا و سنسکریت “ماتری” است که بهمعنای پرورشدهنده میباشد. خواهر را “سواسری” یعنی وجود مقدس و خیرخواه مینامند و زنِ شوهردار به صفت “نمانوبشی” یا نگهبان خانه نامزد شده است.
زن در ایران باستان مقامی بسیار والا و ارجمند داشته است. زن ایرانی در دوره هخامنشیان در کلیه امور همچون مردان بهکار و پیشه مشغول بوده است. این را کشف سنگنوشتههای گلی در تخت جمشید به اثبات میرساند.
وظیفه میکردهاند و میزان دستمزدشان نیز بالا و در مقام مشابه اندکی نابرابر بوده است. کارفرمایانِ زن دارای القابی بودهاند که احتمالا براساس میزان مهارت و طبقه اجتماعی آنان مشخص میشده است. در مدارک موجود، بالاترین درجه زنانِ کارگر، ” آرَش شَرا” (arash shara) یعنی فرمانده بزرگ نامیده شده است.
از این زنان در اسناد بهبزرگی نام برده شده است. آنان بالاترین دستمزد را دریافت میکردهاند و در کارگاههایشان زنان، کودکان و گاهی مردان نیز به کار مشغول بودهاند.
از برجستهترین زنان کارگر، که بارها در متون و اسناد به او اشاره شده است، “ایرداباما” (Irdabama) نام دارد. کارکنان این زن از تعدادی اندک در کارگاههای کوچک تا گروههای چند صد نفری از کارگران و مردان و کودک وسعت یافته است. او دارای املاک فراوان و مُهر شخصی بوده.
داشتن این مهر بهاین معناست که ایرداباما به احتمال زیاد از اقوام خانواده سلطنتی بوده است. با اینحال هیچ اشاره مستقیمی به درباری بودن یا نسبت داشتن او با خانواده شاهنشاهی دردست نیست. او نیروی کار خود را شخصا اداره میکرده و تعداد مقامات رسمی که برایش کار میکردهاند نیز بر استقلال موقعیت وی صحه میگذارند.
در اسناد موجود به زنانِ مستقل و مدیر متعددی اشاره شده است. از اسناد مالیاتی و اجارهنامهها مشخص است که استقلال مالی و دارا بودن املاک شخصی، تنها به زنان دربار مختص نبوده! و امری بسیار رایج بوده است.
با کمک لوحهای گلی تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکههای هخامنشی بهدست میآوریم، که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی که آنها را عروسکهایی محبوس در حرمسراها میدانستند؛ نه تنها همدوش مردان در آیینهای مذهبی شرکت میکردند، بلکه در صحنه زندگی و اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ میکردند.
بررسیهای دقیق لوحهای دیوانی تختجمشید نشان میدهد که زنان در دوران فرمانروایی هخامنشیان، به ویژه در زمان داریوش بزرگ، از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلقهای جهان باستان کم نظیر است.
در ایران باستان همواره مقام زن و مرد درکنار هم ذکر شدهاند. حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و درمیان امشاسپندان، امرداد، خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا هستند، زن میباشند. در زمان شاهنشاهی هخامنشیان براساس لوحهای گلی بهجا مانده، زنان همدوش مردان در ساخت کاخهای شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت مینمودند.
پیشه بیشار زنان در دوره هخامنشی، صیقل دادنِ نهای سنگنگارهها و همچنین دوختو دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی حقوق زنان با مردان سروکار داریم و باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری یا به دنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند؛ اما از حداقل حقوق برای گذراندن زندگی برخوردار میگشتند.
علاوه بر آن، اضافه حقوقی نیز بهصورت مواد مصرفی ضروریِ زندگی دریافت مینمودند. همچنین در گِلنوشتههای آثار قدیم بهجا مانده، شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی زنان بهعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیر دست زنان قرار میگرفتند.
زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند. آنان میتوانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاههای عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت کنند، و درآمدهای بسیار زیادی داشته باشند. شایان ذکر است که حسابرسی و دیوانسالاری هخامنشی حتی برای ملکه و خاندان هم استثنا قائل نمیشد و محاسبه درآمد از ایشان مینمود.
در یکی از گِلنوشتهها، رئیس دربار داریوش شاه بزرگ، دستور تحویل صد رأس گوسفند را به ملکه میدهد تا در جشن تختجمشید، که ۲۰۰ میهمان دعوت شده بودند بهکار ببرند.
در یکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید، زنی بلندپایه برصندلیِ تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایهای گذاشته و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسر دارد که چادری روی آن انداخته شده است.
به تقلید از مجلسِ شاه، ندیمهای در برابر او ایستاده و عودسوزی در آن دیده میشود. این مُهرِ یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته و دستورات خود را به این مُهر، منقوش میکرده است.
تعصبات جنون امیز ناموسی و ناامنی زنان در گذشته سبب شده که زنان از برهنه شدن در برابر شوهران خود هم وحشت داشته باشند و مردان در تشنگی روانی بدنبال زنان دیگر باشند و بمحض لغزش یا اشتباه یک زن، مانند گرگ گرسنه به وی حمله، و تا قعر بدنامی ابدی سوق دهند. جامعه عقبمانده و نجس و متعصب ایران عامل رواج خودارضائی و همجنسگرائی مردان از زمانهای قدیم بوده و عقده های جنس جنون امیز جنسی خود را در برخورد با توریستها یا کشورهای ازاد اشکار میکنند.