جنبش مشروطه ایران: انقلابی که ساختار قدرت را دگرگون کرد
جنبش مشروطه ایران (۱۲۸۵–۱۲۹۰ خورشیدی) یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. این انقلاب نهتنها نظام سیاسی ایران را از حاکمیت استبدادی به سمت حکومت قانون سوق داد، بلکه زمینهساز تحولات اجتماعی، فرهنگی و فکری گسترده شد. اما چرا این جنبش شکل گرفت؟ چه نیروهایی در آن نقش داشتند و چرا در نهایت به نتیجه مطلوب نرسید؟
زمینه های تاریخی و علل شکلگیری جنبش
در اواخر دورۀ قاجار، ایران با مشکلات متعددی روبهرو بود:
-
فشار اقتصادی: وامهای سنگین از دول خارجی، فقر گسترده و سیستم مالیاتی ناعادلانه.
-
نفوذ خارجی: روسیه و بریتانیا بهطور فزاینده در امور داخلی ایران دخالت میکردند.
-
بیداری فکری: روشنفکران ایرانی، تحت تأثیر اندیشههای غربی و سفر به اروپا، خواستار تغییر بودند.
اعتراضات ابتدا از سوی بازرگانان، روحانیون و روشنفکران آغاز شد. مهاجرت صغری (اعتراض تجار به دولت در حرم عبدالعظیم) و سپس مهاجرت کبری (تحصن در قم) نشان داد که اپوزیسیون در حال سازمانیابی است.
پیروزی اولیه و تشکیل مجلس شورای ملی
در مرداد ۱۲۸۵، مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد و اولین مجلس شورای ملی تشکیل شد. اهداف اصلی مشروطهخواهان عبارت بود از:
-
ایجاد حکومت قانون و محدود کردن قدرت شاه.
-
تأسیس عدالتخانه برای رسیدگی به شکایت مردم.
-
مقابله با نفوذ خارجی و استقلال اقتصادی.
با این حال، اختلافات داخلی از همان ابتدا وجود داشت:
-
روحانیون: برخی مانند شیخ فضلالله نوری نگران بودند که مشروطه موجب غربیزدگی شود.
-
روشنفکران: خواستار اصلاحات سریع و الگوبرداری از اروپا بودند.
-
عامه مردم: به دنبال عدالت اجتماعی و رفع فقر بودند.
دوران استبداد صغیر و سرکوب جنبش
پس از مرگ مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه به مخالفت با مشروطه برخاست. در سال ۱۲۸۷، او مجلس را به توپ بست و بسیاری از مشروطهخواهان را اعدام یا تبعید کرد. اما مقاومت در شهرهای تبریز، اصفهان و گیلان ادامه یافت.
نقش کلیدی تبریز: ستارخان و باقرخان با رهبری مجاهدین تبریز، توانستند نیروهای شاه را شکست دهند و راه برای فتح تهران و بازگشت مشروطه باز شد.
بازگشت مشروطه و دورۀ دوم مجلس (۱۲۸۸–۱۲۹۰ خورشیدی)
با فتح تهران توسط مشروطهخواهان در تیر ۱۲۸۸، محمدعلی شاه خلع شد و پسر نوجوانش، احمد شاه، به سلطنت رسید. دورۀ دوم مجلس شورای ملی تشکیل شد، اما این بار اختلافات داخلی آشکارتر گردید:
-
تشکیل دو جناح اصلی:
-
اعتدالیون: به رهبری روحانیون میانهرو و برخی زمینداران، خواهان اصلاحات تدریجی بودند.
-
دموکراتها: متشکل از روشنفکران رادیکال که خواستار تغییرات سریع مانند تقسیم اراضی و کاهش نفوذ روحانیون بودند.
-
-
تدوین متمم قانون اساسی:
-
اصل تفکیک قوا به رسمیت شناخته شد.
-
جایگاه روحانیون با تشکیل «هیئت نظار» تقویت گردید.
-
اما تضاد بین نهادهای سنتی (مانند سلطنت) و نهادهای جدید (مانند مجلس) ادامه یافت.
-
عوامل شکست نسبی جنبش مشروطه
اگرچه مشروطه موفق به ایجاد مجلس و قانون اساسی شد، نتوانست به اهداف اصلی خود دست یابد. دلایل این ناکامی عبارتند از:
-
مداخلات خارجی:
-
روسیه تزاری با حمایت از محمدعلی شاه و later اشغال شمال ایران در ۱۲۹۰ خورشیدی، روند دموکراسی را مختل کرد.
-
بریتانیا نیز به بهانههای مختلف در امور داخلی ایران دخالت مینمود.
-
-
عدم اتحاد نیروهای مشروطهخواه:
-
اختلاف بین روحانیون، روشنفکران و زمینداران به حدی بود که گاه به خشونتهای داخلی (مانند ترور آیتالله بهبهانی) انجامید.
-
برخی گروهها مانند دموکراتهای تبریز به حدی رادیکال شدند که حتی متحدان سابق خود را نیز طرد کردند.
-
-
ضعف ساختاری:
-
مجلس فاقد سازوکارهای اجرایی قوی بود و به سرعت به عرصهای برای کشمکشهای شخصی تبدیل شد.
-
اکثر مردم عادی، به ویژه روستاییان، از تحولات سیاسی دور ماندند و مشارکت واقعی نداشتند.
-
میراث جنبش مشروطه: دستاوردها و ناکامیها
با وجود تمام مشکلات، این جنبش تأثیرات ماندگاری بر جای گذاشت:
-
دستاوردها:
-
برای اولین بار مفهوم «حاکمیت قانون» در ایران نهادینه شد.
-
مطبوعات آزاد و انجمنهای مردمی رشد بیسابقهای یافتند.
-
زمینۀ آگاهی سیاسی برای نهضتهای بعدی مانند ملی شدن نفت فراهم گردید.
-
-
ناکامیها:
-
ناتوانی در ایجاد یک نظام اقتصادی عادلانه.
-
شکست در مقابله با استعمار خارجی.
-
تبدیل نشدن مشروطه به یک جنبش فراگیر مردمی.
-
چرا مشروطه ناتمام ماند؟
به نظر میرسد اصلیترین علت، فقدان یک طبقه متوسط قدرتمند بود. در حالی که در انقلابهای موفق (مانند انقلاب فرانسه)، بورژوازی نقش رهبری را بر عهده داشت، در ایران بازرگانان و روشنفکران به تنهایی نمیتوانستند در برابر اتحاد زمینداران بزرگ و نیروهای استعماری مقاومت کنند.