تپه های باستانی سنگ چخماق
کاوشهای باستانشناسانه درایران، همواره با شواهدی مبنی بر قدمت و دیرینگی تمدن و شهرنشینی درکشورمان قرین بودهاست. هنوز دقیقا مشخص نیست که دیرینگی تمدن در پهنه فلات ایران به چند هزاره قبل از میلاد مسیح میرسد. گرچه یافتههای جدید، گاه این زمان را به ۹ تا ۱۰ هزار سال میرساند.
تپه باستانی سنگ چخماق درمنطقه بسطام، یکی از مناطقی است که از سال ۱۳۴۸ توسط پروفسور ماسواد، مورد شناسایی قرار گرفت و درسالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ حفاری گردید و اشیاء و ابزارهایی مربوط به دوران نوسنگی از آنجا به دست آمد؛ اشیایی که قدمت آنها به ۷۳۰۰ سال پیش میرسد.
یافتههای جدید نشان میدهند که این محل، احتمالا یکی از نخستین مناطق مسکونی در فلات مرکزی ایران بودهاست. پیداشدن ماکت سفالی، مشبک یک خانه و این اظهارنظر که بسیاری از ساکنین و حتی نقاطی دورتر از آن، سالی یک بار به جهت طواف خانه مشبک کوچک گلی، به این مکان میآمدند. و نیز اظهارنظر پرفسور ماسودا، مبنی بر این که وجود اجاقهایی درقسمت غربی تپه، نشان میدهد که آتش نه تنها برای طبخ غذا یا تولید گرما، بلکه به منظور خاصی- مثلا کارکرد مذهبی- روشن میشده، میتواند دلیلی بر تقدس و احترام آتش در نزد ایرانیان، آن هم در ۷۸۰۰ سال پیش باشد.
در اثر حاضر، نخست مقاله کوتاه میرآقایی و سپس ترجمه فارسی گزارش پرفسور ماسودا، درباره ویژگیهای باستانشناسانه منطقه و نیز برخی نظریات او در مورد یافتههایش را میخوانیم:
تپه باستانی سنگ چخماق درمنطقه بسطام – یکی از توابع شهرستان شاهرود واقع در استان سمنان، حدود ده هکتار مساحت دارد. این مجموعه از چند تپه تشکیل شده که از بین آنها، دوتپه در اواخر و اوایل دهه چهل و پنجاه حفاری شد.
پرفسور ماسودا از دانشگاه توکیو، این تپه را اولین بار درسال ۱۳۴۸(۱۹۶۹.م) شناسایی و درسال۱۳۴۹ (۱۹۷۱.م) و ۱۳۵۱(۱۹۷۳م.) در دو فصل حفاری کرد.
در تپه غربی، ضمن کشف پیکرههای گلی انسان و حیوان- در فصل دوم کاوش- درسال ۱۳۵۱، چند قطعه سفال نیز از لایه ۳ به دست آمد. ماسودا معتقد است: این تپه همزمان با طبقات سیلک اول و دوم است و احتمالا قدیمتر از تپه شرقی بوده و مربوط به دوران سفال در دوران نوسنگی است.(۲) حسن رضوانی، که دوباره به بررسی این مکان پرداخته، نوشتهاست: «مدارک نشان میدهد که این محل، شاید یکی از نخستین مناطق مسکونی در فلات مرکزی بودهاست و نزدیکی فرهنگی با اقوامی که در تپه سیلک، یا زاغه مستقر شده بودند، ندارد.»(۳)
یک نمونه آزمایش کربن ۱۴، قدمت آن را ۵۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تعیین کرد. واحدهای ساختمانی دراین تپه، عموما شامل سه اتاق است که در ورودی آنها در طرف جنوبی قرار دارد و یکی از اتاقها که بهتر باقی مانده، در حدود ۶۰/۲ متر عرض و ۷۰/۵ متر طول دارد. سطح دیوارها عموما با پوشش هموار شده و اثرات رنگ که از گل اخری تشکیل شده، بر روی آنها دیده میشود. هرکدام از این دیوارها، دارای پوششهای متعددی است و نشان میدهد که در دفعات مکرر، پوشش آن تجدید و تعمیر شدهاست. (۴)
درحفاری تپه شرقی، تعداد سفال بیشتری به دست آمده که قرمزرنگ بوده و مشخصه آنها، خمیر خوب و نقشهای ساده و هندسی قرمز، روی کاسههای گود است که به نظر ماسودا، به روش
فتیلهای ساخته شدهاند. قطر این کورهها بین ۸۰ سانتیمتر تا دومتر، متفاوت است. اطراف این کورهها، انبوه خاکستر و زغال وجود داشت. اشکال ظروف، شامل کاسه، بشقاب و کاسههای گود و دیگ است. مجسمههای سنگی و گلی، ادوات و ابزاری مانند سوزن، درفش، کفگیر و آویزهایی که از جنس شاخ و استخوان ساخته شده و سر دوکهایی گلی وسنگی نیز، در ضمن حفاری به دست آمدهاست و ابزارهای سنگی، شامل خراشدهنده، تیغه داس، ادوات ریز و تبرها و شیشههای صیقلداده شده نیز، مشاهده گردید.
از زیباترین سفالهای این تپه میتوان به دو اثر بسیار ارزنده اشاره کرد که شامل: ماکت سفالی یک خانه و یک عدد ظرف کوزهای شکل با نقوش ابتدایی طرح سبدی به رنگ سیاه روی زمینه قرمز است. (۵)ماکت سفالی خانه با همت شریعتزاده، مولف کتاب «فرهنگ شاهرود» درجریان برگزاری سمینار شاهرودشناسی، از ژاپن به ایران برگردانده شد و اکنون در موزه ملی ایران نگهداری میشود.
وی در اهمیت این ماکت نوشتهاست: بسیاری از ساکنین منطقه و حتی از نقاط دورافتاده، سالی یک بار جهت طواف خانه مشبک کوچک گلی که با خاک سرخ تزیین شدهبود، گرد میآمدند.(۶)
انواع ابزار مفرغی و استخوانی متعلق به تپه سنگ چخماق، درموزه شاهرود نگهداری میشود.
گزارش بررسیهای باستانشناسی در شاهرود ۱۹۷۵
از سال ۱۹۷۱م. تیم مشترک باستانشناسی ایران و ژاپن، دو فصل حفاری در شاهرود داشتهاند در فصل حاضر (فصل سوم) مهمترین اهداف حفاری تپه سنگ چخماق در بسطام و پیمایش عمومی از شاهرود تا جاجرم در امتداد کوهپایه جنوبی رشته کوه البرز و نیز اطراف بیارجمند در ۶۰ کیلومتری جنوب شرق شاهرود است. این بررسیها از اگوست تا اکتبر ۱۹۷۵م. صورت گرفت.
در بسطام، دو محدوده یعنی مکانهای شرقی و غربی تپه سنگ چخماق حفاری گردید. در فصل اول و دوم، سطوح سوم تا پنجم، مکان شرقی خاکبرداری شد. در این فصل، سطوح اول و دوم و ششم حفاری گردید، که از یافتههای این سه فصل، میتوان جنبههای چینهشناسی مکان شرقی- از سطح زمین تا خاک بکر- را معلوم کرد.
سفالینههای سطوح سوم و پنجم، قرمز رنگ بود؛ همانند آنچه در ترکمنستان یافت شده و جیتون نامیده میشود که با کاه پخته شده است.
از لایه ششم، یعنی عمق لایه این مکان، گونههای خیلی مختلفی، مانند: سفالینههای منقوش با طرحهای هندسی (خطوط شکسته و موازی و…) یافت شد در این لایه نیز، سفالینههای جلایافته، رنگارنگ و سیاه از حفاریها، به دست آمد. از بین ابزارهای متعدد سنگی و استخوانی که بازیافت شد، تیشههای سنگی جلا یافته، تیغهها و درفشهای چخماق، ریزدانههای ذوزنقهای شکل، تیغههای داس، میخ، سوزن و ابزارهای استخوانی قاشقی شکل را میتوان ذکر کرد. مارپیچهای دوکی، مربعی، گرد و اشیای به اصطلاح آرایشی ساخته شده از گل، از همان نوع یافت شده در سیلک و جیتون، در سطح زیرین این مکان یافت شد.
اگر در تعیین محل سازهها در این لایهها، موفقیتی حاصل نشد، از لایههای اول و دوم شواهدی از سفالهای گلی (ساختار مدوری که احتمالا به عنوان انباری استفاده میشد.) و ساختمانهای دارای اجاق یافت شد. اجاق در داخل دیوار ساخته شده بود و در مقابل آن، یک مهتابی و تور مانندی تعبیه شده بود، خانهای در سطح اول با چنین اتاقی، احتمالا مکان پذیرایی بوده است. بنای دیگر در سطح اول که دارای اجاق بوده، نقشه پرکارتری داشت و مهتابی آن در مرکز خود، دارای دو پله بود. خشتهای خام ممهور از همان نوع یافت شده در سیلک، در سطوح اول و دوم یافت شد ولی در سطوح عمیقتر، اثری از آنها نبود. همچنین از این سطوح گل خشک شده دارای اثرات کاه یافت شد، که احتمالا جزیی از مصالح سقف بوده است.
از تیشههای جلایافته سنگی، تیغهها و درفشهای چخماق و سنگهای آسیاب نیز، نمونههایی یافت شد. استفاده قالب استخوان گاو در جعبه ابزار استخوانی سطوح اول و دوم، نکته قابل توجهی بود.
میلههای حفاری ساخته شده از استخوان دنده گاو، نمونه قابل ذکری است اما در سطوح عمیقتر، مصالح اصلی تولید ابزار، استخوان گوزن و آهو بود.
از سطح دوم، طبق غله پوستکنی سفالی و سفالهای منقوش با طرحهای حیوانات یافت شد. این سفالهای منقوش سطح دوم را میتوان براساس طرز پخت در دو گروه و مقوله قرار داد: طرحهای خمیری و نقاشی شده؛ یعنی یکی از انواع به اصطلاح جیتون، که با کاه پخته میشده و دیگری، نوع جدید سفال با ساختار خیلی ظریفتر و محکمتر. نوع جیتون در این سطح، زبر و خشن بوده و خود نقاشیهای روی آن نیز، عاری از ظرافت است. این نوع، همه نشانههای زوال و مرحله پایانی توسعه خود را داشته و درواقع تحول از نوع قدیم به جدید، کاملا قابل تشخیص است. این نوع جدید سفالینه در لایه اول، بسیار فراوانتر از لایه دوم است. در بین سفالینههای منقوش سطح اول با نوع سفالینههای «اسماعیلآباد» مواجه شدیم و مقایسه این نوع با سفالینههای سیلک ۲ معلوم میسازد که تقدم و تأخر زمانی موازی با دورههای اول و دوم تپه سنگ چخماق دارد.
اشیای مسی نیز که در سطوح اول و دوم یافت میشود دامنه قابل مقایسهای از انواع را همچون سیلک ۲ به نمایش میگذارد که از آن جمله میخ کوچکی که گل میخ داشته و نیز اشیای کوچک را که دارای سرهای برآمده در دو طرف بودند، میتوان ذکر کرد.
اینها بیانگر تاریخ مرتبط لایههای فوقانی دو مکان است و همانگونه که پیشتر نیز گزارش شده است، سطوح تحتانی مکان شرقی به لحاظ تسلسل تاریخی مرتبط به دوره اول سیلک است. به عبارت دیگر، لایههای ششگانه مکان شرقی متناظر به سیلک ۱ و ۲ است.
در پیمایش عمومی در جاجرم حدود ۹۰ کیلومتری غرب شاهرود، در امیریه ۵ کیلومتری غرب بسطام و در خوریان، ۱۵ کیلومتری جنوب شاهرود، سفالینههای قرمز رنگ ظریف و محکم (از همان نوع یافت شده در سطح اول مکان شرقی) یافت شد. میتوان توزیع این مکانها را در منطقه فوق، بازتابنده بسط فرهنگ تپه سنگ چخماق دانست در مکان غربی بناهای خشت خام و اشیای سنگی، استخوانی و گلی.
(به عنوان مثال: تبر و رنده سنگی، چنبرهها و تیغههای چخماقی و شیشه معدنی، پیکرههای گلی، هم از حیوانات و هم الههها…) یافت شد.
مقایسه این اشیاء با آنها که از مکان غربی یافت شد، تفاوتهای زیادی نشان میدهند که از جمله، شیشه معدنی در مکان شرقی یافت نشد.
از پیکرههای انسانی در مکان شرقی تلقی طبیعت گرایانهتری میشود.
اسکلتهای انسانی یافت شده از سطح دوم مکان غربی در وضعیت خمیدهای دفن شده بود، درحالی که دفن در مکان شرقی در وضعیت درازکش و به پهلوی راست بود. اما مقایسه مالههای استخوانی مکان غربی با سطوح پنجم و ششم مکان شرقی، سنخشناسی واحدی را عرضه میکنند. بدین ترتیب، میتوان پیشنهاد کرد که اختلاف این دو مکان چندان زیاد نیست و شاید بتوان این چنین دریافت کرد، که هر دو مکان به یک مرحله از یک فرهنگ وابسته هستند.
در این فصل نیز، تنها تعداد کمی از قطعات سفالی یافت شد که برای بازسازی اشکال سفالی و تاریخیابی آنها کافی نبود اما همچنان که گزارش شد تعیین کربن چهارده زغال چوب سطح سوم سمت غربی، تاریخ تقریبی ۷۸۰۰ سال قبل از نشان داد. احتمالا میتوان بناهای سطح سوم و چهارم را نیز که کف گچ مالی شده آنها به رنگ قرمز نقاشی شده بود، به همین تاریخ نسبت داد. این بناها سازههای تختخواب مانند و نیز اجاقهایی دارند. لایههای خاکستر ریگ مانندی که در این اجاقها به صورت یک شکل تجمع یافته، نشان میدهد که آتش نه برای طبخ غذا، یا تولید گرما بلکه به منظور خاصی مثلا با کارکرد مذهبی روشن میشده است.
همین نوع اجاق در مکان غربی و نیز تپه گپ در مرودشت یافت شده است.
اهمیت این اجاق را شاید بتوان با ملاحظه شعایر مذهبی آتش پرستی در آن دوره تاریخ ایران بهتر درک کرد. آتشکده ایرانی احتمالا ریشه در ماقبل تاریخ دارد. با ملاحظه نسبت فرهنگی بین دورههای ماقبل و بعد و تاریخی، فرهنگ مکانهای شرقی و غربی تپه سنگ چخماق با وجود شباهت برخی عناصر آن با فرهنگ جیتون ترکمنستان، باید ریشه در فلات ایران داشته باشد. همچنین به منظور تعیین تقدم و تاخر و مصالح این فرهنگ، باید بررسیهای ما در این منطقه تداوم یابد.
در پیمایش عمومی، حدود ۱۵ مکان باستانشناسی بررسی شد. فهرستی از این مکانها این گزارش را کامل میکنند. بحث درباره پرسشهای شکل گرفته از یافتههای این پیمایش، شرایط جغرافیایی این مکانها را باید ملاحظه کرد، اکثر این مکانها همانند روستاهای امروزی در انتهای مخروط افکنه واقع بودند. نزدیکی منابع آب و گل به عنوان مصالح ساختمانی، باید این انتخاب مکان را متاثر ساخته باشد.
و نیز باید به اندازه تپههای خیلی کوچک، به ویژه آنها که مربوط به ماقبل تاریخ هستند، توجه داشت. به عنوان نمونه، تپه خوریان و تپه امیریه، هر دو کم ارتفاع و پست و حدود یکی دو متر ارتفاع دارند. در نتیجه باید از نگارههای حجاری شده از حیوانات در کیکی نزدیکی بیارجمند، ۹۰ کیلومتری جنوب شرقی شاهرود ذکر کرد در سطح پناهگاههای سنگی، سه منظره هست که یکی از آنها متشکل از یک بز کوهی، یک سگ و یک شکارچی است، منظرهها به روش برجسته کاری معکوس یا منفی اجرا شده، یعنی هر تصویر، با ردیفهایی از نقطهها ایجاد شده است.
فهرست مکانهای بررسی شده در پیمایش عمومی ناحیه شاهرود ۱۹۷۵
۱- تپه امیریه، ۵ کیلومتری غرب بسطام سفالینههای منقوش ماقبل تاریخ
۲- تپه ده خیر ، ۷ کیلومتری شمال بسطام سفالینههای جلا داده سیاه ماقبل تاریخ و سفالینههای اسلامی
۳- بخش شرقی بسطام خمره دوره اسلامی
۴- کافر قلعه، در نزدیکی امیریه سفالینه اسلامی
۵- شیخ مدین، پنج کیلومتری جنوب شاهرود سفالینه اسلامی
۶- تپه خوریان ، ده کیلومتری جنوب شاهرود سفالینههای منقوش و سیاه ما قبل تاریخ
۷- قلعه پوستی، بیست کیلومتری جنوب شاهرود سفالینه اسلامی
۸- تپه مجیل آباد، ده کیلومتری شمال بسطام سفالینه اسلامی
۹- تپه رسیو، نزدیک حسین آباد، شرق شاهرود سفالینههای جلا داده سیاه ما قبل تاریخ
۱۰- تپه قلعه گبری، نزدیک حسین آباد سفالینه اسلامی
۱۱- تپه جاجرم سفالینه اسلامی
۱۲- تپه حیدران، دو کیلومتری جنوب شرقی جاجرم سفالینه سیاه و جلا داده خاکستری ماقبل تاریخ
۱۳- تپه پهلوان، چهار کیلومتری جنوب شرقی جاجرم سفالینه منقوش ماقبل تاریخ و سفالینه اسلامی
۱۴- تپه قلعه، پنج کیلومتری جنوب خسرو سفال اسلامی
۱۵- تپه سارستان، نزدیک حاجی آباد، شرق شاه آباد سفال اسلامی
۱۶- کاروان سرای میاندشت سفال اسلامی
۱۷- نگارههای حجاری شده کیکی نزدیک بیارجمند تاریخ نامعلوم
پینوشتها:
۱-فن و هنر سفالگری، فائق توحیدی، ص۴۸. انتشارات سمت، چاپ اول، بهار۱۳۷۹.
۲- مروری بر پنجاه سال باستانشناسی ایران، دکتر عزتالله نگهبان، سازمان میراث فرهنگی کشور، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص۳۷۴.
۳-باستانشناسی و هنر ایران، به کوشش عباس علیزاده و…، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۹
۴- پیشین…، دکتر عزتالله نگهبان،ص۳۷۳.
۵- تصویر ۱و۲و۳، ازکتاب فن و هنر سفالگری، ص۶۵.
۶- مجله فرهنگ قومس، سال چهارم شماره۱۶، انتشارات ارشاد اسلامی سمنان، ص۱۵۰.
۷-فرهنگ مردم شاهرود، ج اول، علی اصغر شریعتزاده، ص۱۹.
سلام
مطلب جالبی بود من تصمیم گرفتم فردا برای کنفرانس درس پیش از تاریخ ایران اون را ارائه بدم
با تشکر
خوشحالم.
باتشکراززحمات جنابعالی