در پی زوال
هخامنشیان که حمله جهانگشای مقدونی عامل آن بود تصور نمیشد پارسیان بار دیگر بتوانند زمام امور سرزمین خود را در دست بگیرند، کما اینکه ۲۵۰ سال تابآوری
امپراتوری سلوکی خود موید این امر است.
اما به واقع چنین نشد و پارتها که شمال باختری ایران مأمن آنان بود در ۲۴۵ پیش از میلاد بر سلوکیان شوریدند تا فرمانروایان یونانیالاصل ایران خطر انقراض را با پوست و گوشت خود احساس کنند. فرمانده این شورش یعنی ارشک یکم که از خراسان امروزی سربرآورده بود، در ۲۴۷ پیش از میلاد در خاور ایران اعلام خودمختاری کرد و تاج شاهی بر سر گذاشت تا به این ترتیب داستان سلسله
اشکانیان آغاز شود.
از اینجا به بعد ایران وارد زنجیرهای از نبردها بین فرزندان و جانشینان ارشک با بازماندگان سلوکیان شد که نتیجه آن گسترش قلمروی اشکانیان به سمت غرب بود. این کشورگشایی در زمان
مهرداد دوم (اشک نهم) به اوج خود رسید و دولت اشکانی که حالا دیگر مرزهایش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس را شامل میشد نقطه اوج قدرت و اقتدار خود را تجربه کرد.
اما اشکانیان نیز با وجود نزدیکشدن به استطاعت هخامنشیان در وسعت قلمرو و توان نظامی، عاقبت مانند هر سلسله دیگری دوره افول و نزول خود را دیدند که مهمترین دلایل آن را در اختلافات داخلی و جنگهای پرهزینه با امپراتوری
روم باید جست.
طغیان استخر علیه اشکانیان
شکست خفتبار مارکوس کراسوس، ژنرال شهیر رومی -و از اعضای شورای سه نفره حکومتی روم به همراه ژولیوس سزار و پمپی – در نبرد
حران و به دست
سورنا، سردار بزرگ ایرانی، را شاید بتوان مهمترین فتح اشکانیان در طول تاریخ ۴۷۱ سالهشان دانست، هر چند این تاریخ هزیمتهایی را نیز خصوصا در دهههای پایانی سیادت اشکانیان بر ایران شاهد بود که کوچکترین افتخاری برای جانشینان ارشک به دنبال نداشت؛ اما مهمترین این شکستها، ۱۷۹۶ سال پیش در چنین روزی، برابر ۲۳ آوریل ۲۲۴ میلادی در دشتهای فراخ خوزستان -شوشتر کنونی- رقم خورد که طی آن
اردشیر بابکان حاکم شورشی فارس موفق شد سپاه
اردوان پنجم (اشک سیام) را در هم بشکند.
کشتهشدن
اردوان پنجم در جنگی که اکنون از آن با عنوان «
نبرد هرمزدگان» یاد میشود نقطه پایانی بر پادشاهی اشکانی بود و به این ترتیب بر داستان سلسلهای که نزدیک به ۵ قرن بر بخش وسیعی از غرب آسیا حکم میراند به وسیله نوه ساسان (موبد اعظم نیایشگاه ناهید در استخر
پارس) نقطه پایان گذاشته شد.
اردشیر که از مدتها قبل بهعنوان حکمران استخر و نواحی آن علم نافرمانی ضد حکومت مرکزی در
تیسفون برافراشته بود، پس از تارومار کردن
اردوان و سپاهش به شکل رسمی شاهنشاهی
ساسانی را بنیان گذاشت و دستاندازی به قلمرو پهناور اشکانی را برای به اطاعت درآوردن حکمرانان محلی آغاز کرد.
پاس گل روم به اردشیر بابکان
در بررسی چرایی شکست امپراتوری اشکانی از
ساتراپ فارس، دلایل متعددی میتوان برشمرد، اما شاید مهمترین عامل را در تحلیلرفتن منابع و همچین هرز استعداد انسانی، مالی و جنگی امپراتوری در نبردهای هزینهبر و اغلب بیفایده با رومیان باید جستوجو کرد.
هر چند اردوان پنجم چند سال قبل از انقراض سلسله و کشتهشدن به دست اردشیر بابکان، طی بزرگترین رویارویی خود با رومیان در «نبرد نصیبین» موفق شده بود شکستی سخت را به آنان تحمیل کرده و حتی غرامتی سنگین از آنان بگیرد؛ اما واقعیت مسلم این بود که بروز شورشهای مختلف در نواحی دور و نزدیک امپراتوری و برافراشتن پرچم گردنکشی از سوی حکمرانان محلی، شیرازه امور را از دست آخرین شاه اشکانی خارج کرده بود.
تصمیم اشک سیام برای گوشمالیدادن اردشیر بابکان بهعنوان جدیترین حکمران متمرد امپراتوری، میتوانست نقطه شروعی برای تنبیه باقی سرکشان و رهنمونکردن قلمرو به سمت آرامش و سکون باشد.
اما دست کم گرفتن قدرت حکمران فارس و بیتوجهی به امتیازهای او یعنی آشنایی سربازان اردشیر بابکان به موقعیت محل نبرد (دشت خوزستان) و همچنین در اختیار داشتن منابع آبی میدان جنگ، نبرد هرمزدگان را برای اردوان پنجم و سربازانش به کابوسی بزرگ مبدل کرد.
کابوسی که نتیجه آن بر باد رفتن میراث ۴۷۱ ساله ارشک و جوانهزدن یکی از بزرگترین امپراتوریهای
ایران باستان یعنی «ساسانیان» بود.