زندگی جنسی شاهان بزرگ هخامنشی: تصویرها و واقعیتها
دیودوروس می نویسد : « این زنان هر شب پیرامون بستر شاه مى گشتند تا شاه سرانجام زنى راکه بایست با او همبستر شود، برگزیند » ( کتاب ۱۷، فصل ۷۷، بند ۷) . این متن به طور ضمنى مى رساند که شاه هر شب همبستر جدیدى براى خود بر مى گزیده است.
توضیح دیودوروس را مى توان با آنچه درکتاب استر آمده است، مقایسه کرد. پس از آنکه استر به دربار اخشورش وارد شد، هیجاز خواجه سرا اسباب طهارت و تحفه هایش را با هفت کنیزکه « از خانه پادشاه برگزیده شده » بودند به وى داد ( باب دوم، بند ۹). براى استر کارهایى انجام مى شود که « براى زنان مرسوم است که در مدت دوازده ماه کرده شود »، یعنى شش ماه به روغن مر و شش ماه به عطریات و « اسباب تطهیر زنان » او را براى همبستر شدن با شاه آماده مى کنند. وقتى شاه او را فرا مى خواند، شب مى رود و روز برمى گردد، ولى هنوز در « خانه دوم زنان » زیردست شعشغاز « خواجه سراى پادشاه و مستحفظ متعه ها » ى شاه است. معمولاً دیگر به نزد شاه باز نمى گردد تا آنکه باز احضار شود: البته این امر به دلیل ضرورت داستان روی می دهد ، چون استر بر دیگران مرحج می شود !
در هر حال ایام تطهیر تحمیلی به دختران جوان احتمالاً ناشی از ضرورت داستانی نیست و واقعیت دارد . در کتاب یهودیه نیز قهرمان داستان خود را برای رفتن به نزد هولوفرنز چنین مهیا می کند :
جامه های عزا را از تن به در آورد ، در آب شستشو کرد ، با مر ناب بدن را تدهین نمود . گیسوانش را بافت ، سر را با دستار بست ، جامه های بزم پوشید … سندلها را به پا کرد و سر تا پای خود را با انگشتری ، النگو ، گوشواره و حلقه های جواهر نشان و انواع زیورآلات آراست ( باب دهم ، آیه ۳ – ۴ ) .
شمار فراوان الزاماتی از این دست ، که به زنانی که بایست با شاه همبستر شوند ، تحمیل می شد ، نباید موجب حیرت شود . به نوشته هراکلیدس جوانان مسئول خدمت بر سر سفره شاه نیز بایست از پیش شستشو کنند و جامه سپید بپوشند .
پس بین سخنان نگارنده کتاب استر و سخنان دیودوروس سیسیلی هماهنگی نسبی وجود دارد ، هر چند در کتاب استر به چرخ زدن شبانه زنان گرد بستر شاه ، که دیودوروس سیسیلی آن را شرح داده است ، اشاره ای نشده است . اما آیا وجود این تشابه ناگزیر باید مورخ را متقاعد کند ؟ برای اینکه به این پرسش پاسخ دهیم ، بهتر است به طرف هراکلیدس برگردیم که در پرسیکای خود چنین می نویسد :
سیصد زن ( gynaikes ) به شاه بزرگ می رسند ( phyllatousin ) ؛ این زنان تمام روز را می خوابند تا بتوانند شب بیدار بمانند ؛ آنان ، در پرتو چراغهای روشن ، آواز می خوانند و چنگ می نوازند ؛ و شاه از طریق حیاط سیبداران با آنان ( pallakides? ) مرتبط است (athenee XII,514b ) .
در نظر اول شباهت متن دیودوروس و هراکلیدس کاملاً مشخص است . اما باید خاطر نشان کنیم که متن اخیر بعضاً بازسازی شده است و واژه pallakides در آن قابل اطمینان ؛ در دستنوشته های دیگر اغلب ، pallakis آمده است ؛ تنها واژه مسلم gynaikes است ؛ اصلاحاتی که معمولاً پیشنهاد می شود ( از جمله ۳۶۰ به جای ۳۰۰ ) به دلیل شبیه سازی با دیودوروس سیسیلی است ، که البته موجب ایجاد تردید های جدی درباره ارزش اثباتی مقایسه دو نویسنده می شود . دیودوروس به توضیحات هراکلیدس ( زنان شب زنده داری که آواز می خوانند و چنگ می نوازند ) اشاره ای نکرده است . این تفاوتها به خصوص بدان روی قابل توجه است که هراکلیدس رسوم دربار هخامنشی را خوب می شناخته است .
تفسیری که از همه درست تر می نماید این است که هراکلیدس به ۳۶۰ همبستر شاه اشاره نمى کند، بلکه منظور او پالاکایهاى آوازه خوان و نوازنده اند که بعضى از آنان، به طورى که از طریق هراکلیدس ( athenee IV,145c ) و نویسندگان دیگر مى دانیم، به شام سلطنتى با نواها و نغمه هایشان لطف و زیبایى خاصى مى بخشیدند. پارمنیون ۳۲۹ تن از این پالایهاى رامشگر ( pallakai basilikai mousourgoi ) را در خزانه داریوش سوم در دمشق تصاحب کرد ( XIII,608a ) . اگر این تفسیر بى اساس نباشد به طرف این فرض کشیده مى شویم که دیودوروس ( یا منبع او) توضیح غریب خود را به خاطر خوانندگانش افزوده است یا آنکه ( آگاهانه یا نا آگاهانه ) با ذکر بعضى اطلاعات، چنانکه در نوشته هراکلیدس ارائه شده است، ابهام ایجاد کرده است. دیودوروس سیسیلى مطلب را طوری نگاشته است که با یکى از تصاویر مورد پسندی که نویسندگان یونانى ارائه داده اند، کاملا هماهنگى دارد. مثلاً پولوارخوس از میان دلایل اثبات جلال و شکوه بى بدیل شاهان بزرگ علاقه آنان را به روابط جنسى قید کرده است ( athenee XII,545f ) . الیانوس آنان را با یک ماهى دریایى « که همسران متعدد دارد » مقایسه کرده و نوشته است که بربران مادى و پارسی« تجمل ( tryphe ) شان را در لذاید بستر ظاهر مى کنند » طبیعت جانوران، کتاب ا، بند۱۴ ) .
تمایز آنچه به اطلاعات مربوط مى شود از آنچه به تفسیر یونانیان از مسائل برمى گردد، دشوار است. دیودوروس از شمار همبستران شاه ( که « برابر با روزهاى سال » است ) نتیجه گرفته است که هر شب یکى از آنان برای سرگرم کردن شاه بزرگ به نزد او مى آمده است. اما متونى که در اختیار داریم پذیرش تمام و کمال تفسیر دیودوروس را به ما تحمیل نمى کند.
به خصوص وسوسه مى شویم بیندیشیم که دیودوروس رقمى را « عقلانى کرده » است که نزد هخامنشیان ارزش نمادین داشته است. شاید بینش دیودوروس سیسیلى حداقل بعضاً از توضیح هرودوت درباره روابط شاه بزرگ و زنانش ناشى شده بإشد: « زنان ( gynaikes ) در پارس با شوهران خود به نوبت مراوده دارند » ( کتاب ۳، بند ۶۹ ) ، روى هم رفته، اگر همان طور که در استر مورد تأیید قرار گرفته است، دختران جوان گردآوری شده بایست باکره بوده باشند، حتى به اینجا مى رسیم که از خود بپرسیم که آیا بسیارى از آنان- احتمالاً پیش از آنکه در پرستشگاه آناهیتا باقى زندگی خود را در طهارت بگذرانند- با کره نمى ماندند ( پلوتارک،اردشیر، کتاب ۲۷، بند ۳ – ۴ ) .
منبع : امپراطوری هخامنشیان اثر پی یر بریان
وای بر شما که این دروغا رو پخش میکنید وایییییییییییییییییییییییییییییی
اینا حقیقته علی الخصوص درمورد خشایارشا حالا اگه غیر این بود میگفتی احسنت مرحباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا برو تحقیق کن بعد داغ کن
بخدا که اگر تو چیزی از تاریخ هخامنشیان خونده باشی
فقط داری جوش الکی چیو کیو میزنی خدا میدونه
قبول کنید شاه های هخامنشی همشون آدم خوب نبودن خیلی هاتون بی عرضه و بی لیاقت بودن وگرنه از اسکندر شکست نمیخوردند
با درود و خسته نباشید به پیشگاه شما بزرگواران گرامی.سپاسگزار میشم اگه لینک دانلود کتاب زندگی جنسی شاهان هخامنشی رو بگذارید
هرکسی که هر حرفی رو گفته نباید شما بیان کنید بنده قبول دارم که هخامنشیها بعد از داریوش راه انحطاط پیش گرفتن ولی این مطالب آدمو یاد دربار گوبیلای خان مغول میندازه اگه کمی تاریخ شرق رو خونده باشی دوست عزیز قرار نیست هر مطلبی رو بدون مطالعات تطبیقی روی سایت قرار بدید فقط با ادعای اطلاع از تاریخ و واقعیت با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه کمی دانسته هاتون رو بالا ببرید بعد دست به قلم بشید.
اینا همه درسته ک تو سایت نوشته
ناصردین شاه ۶۹ تا زن داشته اگه میخوای برو تو گوگل سرچ کن
داداش ناصرالدین شاه رو با هخامنشیان یکی میکنی!
بعضی از شاهان هخامنشی(بعضی) حتی از ناصرالدین شاه هم بدتر بودن(بعضی)
از رایینیداری (مدیریّت) این تارنما باید پرسید که آیا داستان ما و میهنمان و بزرگان آن را باید از زبان دشمنان ایران زمین جستجو نمود؟ شاید بگویید که در نبود نیبیگ (کتاب) که آن هم دستاورد بزرگ یورش اعراب است که نیبیگ های ما را سوزاندند، چاره چیست مگر کاووش در نوشته های بیگانگان؟!!! در دروغ خواندن این نوشته ها تنها این که رایینیدار (مدیر) این تارنما بهتر است به نشانگان بازمانده از پادشاهان هخامنشی و سخنان آنان و کردار ایشان اَبَرنِگَرَد (توجّه نماید) که هیچ جایی نشانی از زنبارگی نیست و در نیایش نیز از پناهندگی بر خدا در برابر دروغ و دشمن و خشکسالی و در نگارش نیز از اهورامزدا و نبرد با اهریمن و برابری پارس و ماد (گردستان و آدورپایگان) نشان ها می بینیم. این واژگان بیشتر برای فرهنگ روم باستان درستی دارند که دستشویی همگانی و باز داشتند و مردان از پسران جوان نیز کامجویی می جُسته اند، به گونه ای که از بیم آن روزها، امروزه نیز مردان آنان همدیگر را نمی بوسند. خشایارشاه شاه ایرانی است که نمایشنامه ۳۰۰ را پَدیرَگ ایشان و هم نیاکان ما ایرانیان ساختند و ما را مشتی ددمنش نشان دادند، ما مردمانی را که به ایزد جان و خرد و به پندار و گفتار و کردار نیک باور داشتیم. بیشتر نشانگان فرهنگی دلچسب و زیبای کنونی نیز از آیین مهرگان ما برگرفته شده اند. پس اکنون بیندیشید، و اگر سخنان مرا درست یافتید، این نوشته های دروغین را که به بزرگان ایران زمین و کوچک کردن آنان و ما مردمان ایرانی پرداخته اند، بیوگارید (حذف نمایید). نخست اندیشه نیکو و سپس گفتار یا کردار نیکو!
در کجا و در کدامین نشان بازمانده از زمان هخامنشیان، شما نشانه ای از زنان بسیار در دربار آن بزرگمردان نه ایرانساز، گیهانساز می بینید؟ حرمسرا در فرهنگ ایران آریایی جایی نداشته است. در پاسارگاد نشانه ای را از فروهر می بینیم که امروزه نماد دین زرتشت نیز می باشد و زرتشت بر پندار و گفتار و کردار نیک پافشاری می کند. هیچ نشانی از مرد و زن برهنه دیده نمی شود، چه اگر چنان کاری بود، پادشاهان باید به آن کارهای خود نیز سرفرازی نشان می دادند، که چنین نیست. آنان به جنگ با اهریمن سرفراز بودند و به راستی و پاکی باورمند بوده اند و نشانه های استوار و آبادانی به جای مانده از آنان چنان شکوهمند و دلربا بوده است که اشکانیان و سپس ساسانیان نیز دلباخته آن فرهنگ و داستان (تاریخ) شدند. پاسارگاد همواره نزد ایرانیان گرامی بوده است.
داداش، زرتشت چه ربطی به هخامنشاین داره؟ ساسانیان دین رسمی را زرتشتی کردند، پادشاهان هخامنشی اصلا دیندار نبودن
ببخشید ولی شاهان قاجار هم حرمسرا داشتند ولی نمیومدن عکس لخت و پتی زنان شون رو نشون کسی بدن زنان شون در اجتماع محجه بودن الان خودت بگو کدوم شاه عاقلی میاد عکس لخت و پتی همسرانش رو روی سنگ حکاکی کنه که هم امروزی ها آن را ببینند و هم آیندگان
نهنگ بر تو که برای تاریخ خودمان از نویسنده های خارجی پی روی می کنی وای تو برو ببین این نادان ها در فیلم سیصد چه دروغ هایی درست کردند وای بر تو که به این فراد حیله گر در باره تاریخ باور داری
چرا از حرمسراهاى دوران طلائى خلفاى اسلامى مطلبى اینجا نیست
مگه جنگه؟
کل مطلب در مورد هخامنشیانه
انگار شما داری یه جایی یه نقدی به اسلام میکنی من بیام بگم چرا اینجا مطلبی در مورد محصولات جدید فیات ایتالیا نیست
در مورد مطالب تحمل داشته باشید هر چی عموهاتون بهتون گفته که عین حقیقت نیست من هم به تاریخ باستان کشورم افتخار میکنم ولی هر دوره ای نکات مختلف خوب و بد داشته
اولا الی ماشاءالله داخل اینترنت هم هست دوما ایشون کارش درمورد ایران باستان هست چرا نمیگیرد اصلا وظیفه اش یک چیزی دیگه است سوما همه شاهان مثل هم هستند شاهان همه جا چه از چین بگیر تا انگلیس و حتی شاهان امروزی هم برای خودشون حرمسرا دارند
چندصفت هست که چنانچه یک حکومت داشته باشد،هرچقدرهم که تلاش کندرنگ امپراطوری وتوسعه ی جهانی را نخواهددید.
۱_زن بارگی حکمرانان واموری چون حرمسرا
۲_دروغ وچاخان درسران حکومت
۳_فسادحاکم وحکومت
۴_بیعدالتی وتبعیض داخلی
۵_ناشایسته سالاری
۶_نفی ملی گرایی وتبار
۷_ستم پیشگی حکومت
۸_تکیه برفرهنگ هاوادیان غیرملی وآشفتگی فرهنگی
هخامنشیان وساسانیان همواره دراضطراب وجنگ بودند برای گسترش کشوریادفع تجاوزات به مرزهای بسیارگسترده ایران.
زنباره بودن به آن شکلی که عنوان شدعاملی برای نابودی یک حکمرانی است وبامنطق ابرقدرتی هخامنشیان وساسانیان جوردرنمی آید.شهوت گرایی یونانیها ورومیهاعامل مهمی بوده برای شکستهایشان برابر هخامنشیان وساسانیان.اتفاقا”برگزیدن زندگی رزمی ودوربودن اززنبارگی اسکندر(به راهنمایی ارسطو)بود که توانست نفس خودرابرای لشکرکشی ونبردباپارس نیروببخشد.
بنابراین سکه های طلای فرمانروایان رومی ومقدونی به تاریخ نگاران هم عصرشان است که چیزهایی رابافته اندکه درواقع رفتارهای عادی سران خودشان بوده.نجابت، اصلیترین عامل پیروزی های بزرگ است ودارنده ی حتی یک صفت ازصفت های بالا،نه میتواند نجیب باشد ونه پیروزمند،آن هم درحدیک امپراطوری جهانی.
عربهاهم تاآن هنگام که خصلتهای سختی زندگی صحرانشینی رادارابودندتوانستند درجنگهایشان برتری داشته باشند.درواقع پیروزی عربها به همین دلیل بوده ونه به دلیل همکاری لشکر ملائکه وامثال آن.اما آن هنگام که به سرخوشی ازغنایم وتاراج زنهابا اجازه ی اسلام گرایش یافتند،به قهقرارفتندو در برابرقیام همان ملتهای شکست خورده نتوانستندمقاومت کنند.
انان که مسلمان نبودند پس زنبارگی کارشان بوده عجیب نیست مثل همه پادشاهان مثل رضاخان و ….
چه ربطی به مسلمان بودن یا نبودنشون داره…پادشاهان هخامنشی هم زرتشتی بودن که اگر کمی دربارش مطالعه کنید متوجه میشید که چه دینی هست و برای مثال باید خدمتتون عرض کنم که حتی پادشاهان مسلمان هم انچنان به قوانین اسلام پایبند نبودند با یک نگاه کوتاه به تاریخ صوفیان متوجه این موضوع میشید در بین پادشاهان این سلسله شاهد بازی خیلی رواج داشته که در اسلام جزو گناهان بزرگ هست پس لطفا هر موضوعی رو به دین و مذهب ربط ندید.
اینکه به صرف مخالف بودن با حکومت سلطنتی تاریخ کشور ایران را با کلماتی مثل زنباره لگد مال کنید نشان دهنده اینست که یا شما ایرانی نیستید یا اطلاعات تاریخی ندارید از کشوری که قبل از میلاد مسیح از پنج تمدن بزرگ دنیا بوده و مردم آن یکتا پرست بودن از کشوری که نام شاهان آن جهانی است و حتی روز جهانی کوروش کبیر داریم شاهی که منشور حقوق بشر او شهرت جهانی دارد و شاهان دیگر که به عدالت مشهور بودند و به قول خودتان مدام در جنگ و کشور گشایی بودند کی به زنبارگی می پرداختند از دوهزار و پانصد سال تاریخ و تمدن بزرگ ایران برداشت شما فقط همین بوده آن هم از زبان نویسندگان غیر از ایرانی !!!!!!
هخامنشیان از بس شاهان بی عرضه داره که همش درحال …. بودن اگه اینجوری نبود از اسکندر شکست نمیخوردند برای مثال خشایار شاه پس از جنگ با یونان به عیش و نوش و حرمسرا پرداخت و این امر منجر به خشم بزرگان پارس شد و آنها خشایار شاه را کشتند
نه برادر، داستانو اشتباه گفتین. خشایارشا بد بود، درست. و بله پرسپولیس حرمسرا داشت. اما خشایارشا بخاطر این مسئله کشته نشد، اردوان(فرمانده گارد جاویدان) و بغابوخش(از هفت هم قسم حکومت) نقشه کشیدن که به قدرت برسند. پس خشایارشا و پسر بزرگش داریوش رو کشتن. بعد از اون اردشیر اول رو سر حکومت اوردن که بعد بکشن اما اون باهوش بود و فهمید. دراینجا متذکر شم که همه ی شاه ها بی عرضه نبودن، بعد از خشایار، اردشیر باهوش بود که اون دوتا رو مجازات کرد، بعد سعی کرد مشکلات زمان جنگ را حل کنه و یونانیان بدبخت به ایران فرار می کردن تا کفش اردشیر رو ببوسن. خود شاهان هم قبول داشتن. جالبه بدونین بخشی از کلیله و دمنه که به دستور شاه دابشلیم هند نوشته و به دستور انوشیروان ترجمه شده بود اصلا این موضوع بی پرده مورد انتقاد بوده. الان و اون موقع حتی برخی مردان عادی هم دنبال این چیزا رفتن، پس نمیشه اونهارو سر موضوع به این مسخرگی مورد انتقاد قرار داد
ممنون بابت اطلاعاتون ایرانیان نکته جالبی در مورد ایرانیان باستان فکر کنم وجود دارد و از ما پنهان مانده این است آن ها هم به شدت کار می کردن و عملگرا بودن جز فرهنگ ما بود و هم بسیار خوشگذارن بودن و به هر مناسبتی جشن می گرفتن شادی می کردن . درست مثل اروپایی و آمریکایی ها تقریبا و فکر کنم یکی از کینه های بزرگ اعراب برای جنگ با ما همین بود است
دوست عزیز الان بحث حرمسرا هست اگه اینجوریه که ناصرالدین و فتحعلی شاه هم صد تا زن داخل حرمسرا داشتند ولی ملت شون داخل فقر و بدبختی زندگی می کردند