ازدواج با محارم در ایران باستان، افسانه سرایی خاورشناسان
نگاره بالا و امثال بی شمار آن، باید یک دلیل، از میان هزاران دلایلی باشد که باعث شده مورخان و نویسندهای غربی، نسبت به تمدن های باشکوه شرق – حتی به آیین زرتشت – سخن ناروا رانند. که همه ی اینها حاکی از سرخوردگی آنهاست.
اِنی کاظمی.
– – – – –
دو هزار و پانصد سال است که مسئله ازدواج با محارم در میان ایرانیان باستان جدلها بر انگیخته و در تعبیر اوضاع حقوقی و اجتماعی نیاکان ما ابهاماتی پدید آورده است. گروهی با تکیه به متون تاریخی زناشویی ایرانیان کهن را با نزدیکترین کسانشان واقعیتی انکار ناپذیر می دانند و عده ای با توجه به اخلاق عالی ایرانیان پیشین و احترامی که به قانون و حقوق خانوادگی می گذاشته اند، چنان کاری را زادۀ اتهامات بیگانگان و سؤ تعبیر محققان می دانند و می کوشند پدران خود را از چنان [اتهامی] مبرا کنند. در تحقیق حاضر ما نخست تاریخچه ای از پژوهشهای پیشین به دست می دهیم، آنگاه شواهد کتبی را به دقت بر می رسیم، و سپس با توجه به چند مسئلۀ ناشناخته ثابت خواهیم کرد که:
- ازدواج با محارم در ایران باستان روا نبوده است.
- به رغم این ناروایی، چند مورد تاریخی از این گونه ازدواجها رخ داده است.
- واژۀ خُوَئیت وَدَثَه (پهلوی:خوئیتوک دس) و صورت کتابی آن خوئیتودات که نخست معنی [ازدواج با خویشاوندان] می داده، بر اثر سؤ تعبیر واژه هایی که معادل [دختر] و [خویش] و [خواهر] بوده، به [ازدواج با محارم] تفسیر شده و مایه گمراهی ملا نقطه ایهای یونانی و رومی و ارمنی و مسیحی و اسلامی و حتی زرتشتی گردیده است.
یک: پژوهشهای پیشین
نخستین کسی که از میان اروپائیان به موضوع ازدواج با محارم در میان ایرانیان باستان پرداخت بارنَبی بِریسِن بود که در ۱۵۹۰م شرحی مبتنی بر نوشته های یونانیان و رومیان به دست داد (رک. چاپ 1710،اشتراسبورگ، ص ۱۵۸-۱۵۷، ۴۹۱ و بعد (چاپ نخستین به دست نیامد) از آن پس در تاریخهای فلسفه و دین و نیز در تاریخهای عمومی مطالب او با اضافاتی تکرار شد، تا اینکه توماس هاید در ۱۷۰۰م (تاریخ ادیان ایرانی، زیر فصل ازدواج) و ا.ه.آنکتیل دوپرون در ۱۷۷۱ (رک. کتاب زند- اوستا، ج۳، فهرست، زیر واژه خوئیت ودثه) اشاراتی از متون ایرانی و عرب برای موضوع جستند و بدان افزودند.
در ۱۸۲۰ که ی.گ.رُد نخستین کتاب تحقیقی را درباره سنن و عقاید دینی پارسیان و اقوام خویشاوند نوشت (کتاب روایات مقدس و مکاشفات دینی بلخیان قدیم، مادها، پارسیان و جز آن)، دیگر مسئله ازدواج با محارم جزئی از بحثهای مربوط به عقاید ایرانیان شده بود. البته آدلف راپ و فردریخ اشپیگل کوشیدند که این موضوع را بر اساس دو فرضیه تعبیر کنند: یکی این که این کار فقط در میان نجبا و پادشاهان ایرانی و آن هم به دلیل اهتمام فوق العاده به حفظ پاکی خون و نگهداری میراث در خانواده انجام می گرفته است و دیگر این که اصل و اساس آن غیر آریایی و مربوط به مغان بومی بوده که به آریاییان رسیده است. (دین و سنن ایرانیان، صفحات ۱۱۰ تا ۱۱۳؛ اشپیگل، باستان شناسی ایران، ج۳، ص۶۷۸ و بعد)
ویلهلم گایگر شواهد زرتشتی موضوع را دوباره بررسید (تمدن ایرانیان شرقی باستان، ص۲۴۵ و بعد) و مخصوصا یاد آور شد که یکی از قدیسان زرتشتی به نام ارداویراز افتخار می کرده است که هفت خواهر خود را به زنی داشته است. (ارداویراز پسری یگانه بوده است با هفت خواهر و از قدیسان زرتشتی به شمار می رفته ولی وجود تاریخی او ثابت شده نیست. درباره او پائین تر سخن خواهیم راند، رک. پانوشت) در همان زمان پیزی به شواهد مربوط به ازدواج با محارم در افسانه های حماسی ایران اشاره کرد (موزئون، ج۲، چاپ ۱۸۸۳، ص۳۶۶ و بعد) و ر.فُن اِشتَکِل بِرگ تذکر داد (چند کلمه درباره حماسه ایرانی ویس و رامین، نقل اینوسترانتسف از وی، تحقیقاتی درباره ساسانیان، ص۱۹۳، یادداشت) که داستان ویس و رامین سرتاسر بر مبنای زناشویی ویس با برادرش ویرو استوار شده است. (ویس و رامین، ص ۴ تا ۴۲، البته خواننده می داند که ویرو نابرادری ویس است. نیز رک، پانوشت)
این مقالات بر زرتشتیان بسیار گران آمد. نخست آن که دین زرتشتی چه در ایران و چه در هندوستان نه چنان ازدواجی را می شناخت، و نه بر آن صحه می گذاشت. به عقیده زرتشتیان خوئیت ودثه به معنی [زناشویی با نزدیکان/خویشان] است نه [زناشویی با محارم]. به عبارت دیگر آنان هم از چنین مفهومی همان را می فهمیدند که ایرانیان مسلمان، یعنی ازدواج دختر عمو با پسر عمو، دختر خاله با پسر خاله و جز آن. به عقیده آنان [ازدواج با محارم] تهمت و افترایی زشت بود که نازرتشتیانِ بت پرست و یا یهودی و مسیحی و مسلمان به ایرانیان قدیم می زدند و بنیاد تاریخی نداشته است. به همین دلیل یکی از بزرگترین دانشمندان زرتشتی، دستور داراب پشوتن سنجانا به مخالفت با نظریه دانشمندان غربی پرداخت و در کار آنان خلل آورد. (به ویژه در ترجمه خود از دینکرد،ص۹۶. دستور سنجانا در ترجمه اش، در همه جای دینکرد، واژه و مطالب مربوط به خوئیتوک دس را طوری برگرانید که اصلا مفهوم ازدواج با محارم از آن بر نمی آمد: رک، اعتراض نیبرگ، راهنمای پهلوی، ج۲، ص۲۲۴ که می گوید فقط پس از چاپ عکسی دینکرد بود که این مسئله معلوم شد) این بود که فاصلترین پژوهنده متون پهلوی، ای. و. وِست، مقاله مفصلی به نام [اندر معنی خوئیتوک دس] نوشت (این مقاله ۴۲ صفحه ای اساس کار همه کسانی بوده است که بعدا در این زمینه کار کرده اند و همین جا اعلام می کنیم که مآخذ اصلی ما هم بوده است) و به صورت افزوده ای بر متون پهلوی، مجلد دوم (که شامل دادِستان دینیک و نامه های منوجهر می شد) به سال ۱۸۸۲ چاپ کرد. (متون پهلوی، ج۲، ص۳۸۹ تا ۴۳۰) این مقاله همه جوانب موضوع را در بر نداشت و فقط جوابی بود که وست به دستور سنجانا می داد و برای این که این پاسخ را قانع کننده نماید کلیه مطالبی را که از کتب پهلوی و روایات زرتشتی می شناخت گرد آورد و تحقیقی چنان جامع به دست داد که هنوز کهنه نشده است. (به رغم تمام اعتراضاتی که به این مقاله شده است، هر گاه به دیده انصاف بنگریم می بینیم که هدف وست اصلا و ابدا متهم کردن ایرانیان نبوده است و بر خلاف عده ای دیگر از غربیان و حتی شرقیان که از بستن اتهام ابایی ندارند و از خوار کردن اجداد خود لذت می برند، وست ذره ای از حقیقت جویی غافل نمانده است) اما دستور داراب پشوتن سنجانا هم ساکت ننشست و کتابی در رد مقاله وست نوشت که چون جنبه جدلی داشت توفیقی نیافت (رسم موهوم زناشویی با محارم در ایران باستان، بمبئی،۱۸۸۸) بعد ها ردیه جمشید کاوَسجی کاتراک هم به همان سرنوشت دچار شد (زناشویی در ایران باستان، بمبئی، ۱۹۶۵. اشکال بزرگ این اثر و نوشته های مشابه آن بی دقتی در ارجاعات و پیش آوردن تعبیرات موهوم و انکار نص صریح آیات و اسناد و روایات است، و کسی نمی تواند آنها را جدی گیرد و فقط به صرف این که دشمنان ایرانیان بدانان چنین اتهاماتی زده اند، شواهد را نادیده بگیرد و یا متون را به دلخواه خود تعبیر کند) در عوض دانشمندان غربی چون ه. هوبشمان- جیمز دارمستتر- ل. سی. کازارتلی- اِ. کوهن- امیل بِنوِنیست- فردیناند یوستی- کنستانتین اینوسترانتسف- ک. بارتولومه- آرتور کریستن سن- ث. و. کینگزمیل- ل. ه. گرای و اِ. کرنمان با ادغام منابع زرتشتی و پارسی نوین در شواهد غربی موضوع ازدواج با محارم در ایران باستان را قطعیتر کردند. (هوبشمان، در باب ازدواج با اقارب در میان ایرانیان، مجله شرق شناسی آلمان، دوره ۴۳، سال ۱۸۸۹، ص۳۰۸ تا ۳۱۳- دارمستتر، به ویژه در ترجمه زند اوستا، ج۱، ص۱۲۶ تا ۱۳۴- کوهن، در یادداشتی بر مقاله هوبشمان، همان مجله، ص۶۱۸- کازارتلی، شواهد شرقی درباره خوئیتوک دس، مجله اسناد بابلی و شرقی، دوره چهارم، سال ۱۸۹۰، ص۹۷ و بعد- کازارتلی، فلسفه دین مزدایی در زمان ساسانیان، ص۱۵۶ تا ۱۶۰- یوستی، تاریخ ایران در اساس فقه اللغه ایرانی،ج۲، ص۶۸۲- اینوسترانتسف، تحقیقاتی درباره ساسانیان، ص۱۲۳ و بعد- بارتولومه، لغتنامه ایران کهن، ستون ۱۸۶۰- بارتولومه، زن در حقوق ساسانی، ترجمه، ص۳۲ و ۳۳- کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، فرانسوی ۳۲۳، ترجمه ص ۴۸ تا ۳۴۷- کینگز میل، ازدواج و تدفین در میان پارسیان کهن، مجله آثنیئوم، سال ۱۹۰۲، ص ۹۶ و بعد- گرای، ازدواج در ایران رسم زناشویی با محارم، دائره المعارف هیستینگز، جلد هشتم، ۱۹۱۵، ص ۴۵۶ تا ۴۵۹- کرنمان، ازدواج با خواهر در جهان قدیم، ص ۱۷ تا ۲۷. در اینجا باید تذکر دهیم که مراجع و سخنان مورخان قدیم یونانی و رومی را کارل کلمنت در کتاب زیر گرد آوری کرده است: carl clement,fontes historiae religionis persicae,Bonn,1920 )
در این میان دانشمند ایرانی علی اکبر مظاهری هم در کتاب خود به فرانسه فصل مشبعی را به این موضوع اختصاص داد (در کتاب خانواده ایرانی در دوران پیش از اسلام، فرانسوی ص ۱۱۷ و بعد، ترجمه، ۱۱۸ تا ۱۴۳) که بعد ها سعید نفیسی و دیگران از آن استفاده کردند (مخصوصا در مقالاتی که در مجله مهر بر ضد عقاید جمشید سروشیان نوشت و نیز در کتاب تاریخ اجتماعی ایران،ج۱، تهران، ۱۳۴۲، ص۳۵ تا ۴۲ تکرار کرد بدون آن که مآخذ اصلی خود را یاد کند) از آن پس گاهگاهی تحقیقی در این باب شده است ولی کسی چیز تازه ای برای گفتن نیافته و به تکرار مکررات بسنده کرده اند (از میان مقالاتی که شایسته ذکرند یکی نوشته فرای است به نام زنای با محارم زرتشتی. دیگری مقاله ای است از کلیما، درباره مشکل رسم زناشویی در ایران قدیم، سومی مقاله بسیار جالب اسپونر است: خویشاوندی و ازدواج ایرانی. و دیگر مقاله ای است پر از مطالب مربوط و نامربوط از بوچی. و مقاله حقوق خانواده از منصور شکی در دانشنامه ایرانی،ج۹، ص۱۸۴ تا ۱۸۹).
ما در این مقاله چنین نخواهیم کرد، بلکه اول کلیه شواهد کتبی را بر حسب موضوع طبقه بندی می کنیم و اعتبار هر دسته را برمی رسیم و سپس علت تحول تعبیر خوئیت ودثه از [ازدواج با خویشاوند] به [ازدواج با محارم] را نشان می دهیم و سر انجام اشاره می کنیم که چنین تحولی خاصه ایرانیان باستان نبوده است.
دو: شواهد کتبی
منابع کتبی در مورد [ازدواج با محارم] در ایران باستان از لحاظ مآخذ روایتی و یا به عبارت دیگر منبع اسنادی به چندین گروه تقسیم می شود: یونانی، رومی، سریانی، مسلمان و زرتشتی. هرگاه فقط شواهد یونانی و رومی و سریانی و مسلمان را داشتیم، می توانستیم اصل موضوع را نتیجه اشتباه عمدی یا غیر عمدی نویسندگان نا آگاه بدانیم و با اَنگِ [تهمت] و [افترا] بر آنها مردودشان بشماریم، ولی حقیقت این است که شواهد زرتشتی برای این موضوع دست کمی از گواهیهای نازرتشتیان ندارد و به همین دلیل هیچ یک از گواهیها را نمی توان بدون منطق کنار گذاشت.
از نظر موضوع، شواهد کتبی را به سه دسته تقسیم می توان کرد. یک عده فقط سخن از [ازدواج با محارم] در میان این گروه و آن گروه می رانند و یا از محاسن [خوئیت ودثه] یاد می کنند. این [کلی گوییها] بیشترین گواهیهای کتبی را شامل می شوند. دسته دوم را می توان [موارد تمثیلی و افسانه ای] خواند و آن مشتمل است بر شواهد ازدواج با محارم در میان ایزدان و پهلوانان و شاهان کاملا افسانه ای، و هدف از بیان آنها، محسن جلوه دادن چنان رسمی بوده است. دسته سوم اختصاص دارد به شماری از افراد تاریخی که [ازدواج با محارم] بدانان نسبت داده شده است. در بررسی این سه دسته، تشخیص صحت روایات دو گروه اول و دوم مشکل است، اما در مورد گروه سوم می توان به نتایج منطقی رسید.
۱. شواهد کلی
در این دسته کهنترین شاهد ما آنتیس ثِنِس (حدود ۴۴۴ تا ۳۷۱ ق م) است که می نویسد که آلکی بیادِس آتنی در پیروی از ایرانیان تا بدانجا رفت که [مانند آنان با مادر و خواهر و دختر خود هماغوشی کرد] (به نقل از وی در آثنه، کتاب پنجم، بند ۶۳). بعد از او گزانتوس لودیایی (همزمان اردشیر دوم) می نویسد:
[مغان با مادر خود می خوابند و اگر بخواهند با خواهر و دختر خود نیز چنین می کنند. به علاوه آزادانه در مورد همسران خود به اشتراک روی می آورند.] (به نقل از وی در کتاب کلِمِنت اسکندرانی، استرومتا، کتاب سوم، فصل ۱۱، فقره ۱).
کتزیاس پزشک اردشیر دوم مدعی بوده است که [ایرانیان با مادر خود آشکار رابطه جنسی می یابند] (به نقل ترتولیان از وی در اَپولوگیا، فصل ۹، کلمنت، ص۶۹ تا ۷۰. هیچ یک از نوشته های کتزیاس در دست نیست و فقط تکه هایی از آنها را- آن هم به صورت اختیارات- می شناسیم، که همه آنها را فیلیکس یاکوبی به نحو بسیار شایسته ای گرد آوری و ارزیابی کرده است. رک. یاکوبی، قطعات پراکنده مورخان یونان، حلقه سوم، جلد c، ص۴۱۶ تا ۵۱۷). سوتیو که از ۲۰۰ تا ۱۵۰ ق م می زیسته است می گوید [ایرانیان مرده را نمی سوزانند- چنان که رسم پسندیده در روم بوده- ولی شرم ندارند از این که با مادر و خواهر خود جفت آیند] (به نقل دیوژن لائرتی از وی در کتاب زندگانی فیلسوفان، ج۱، بند۷). کاتولوس حدود ۸۴ تا ۵۴ ق م بر [دین ناپاک ایرانی] خرده می گیرد که روا می دارد [مغان از جفت شدن مادر و پسر به بار آیند] (اشعار، قطعه ۹۰، به نقل فُکس-پِمبرتن، ص۲۹). استرابو که از ۶۳ ق م تا ۱۹ م می زیست، می گوید [در میان مغان زناشویی، حتی اگر با مادر هم باشد، پسند سنتهای نیاکان است] (جغرافیا، کتاب پانزدهم، فصل ۲۰، بند ۷۳۴. کمی پیشتر از این در ۷۳۳ ، استرابو تاکید کرده بود که این گونه مطالب را وی خود به شخصه نمی داند بلکه مورخان دیگر گفته اند و این سخن به خوبی نشان می دهد که چگونه چیزی که نویسنده ای باب می کرده است، به تکرار دیگران به صورت نص تاریخی در می آمده است). فیلن اسکندرانی، که از ۲۰ ق م تا ۴۰ م زندگی کرد، آورده است که [نجبای ایرانی با مادر خود زناشویی می کنند و پسرانی که از چنان ازدواجی به بار آمده باشند را بسیار ستوده و حتی- اگر خبر درست باشد- سزاوار شاهی می دانند] (در کتاب De Specialibus Legibus ، فصل سوم، بند ۱۳). کنتوس کوریتوس رفوس حدود ۷۰ م نوشته است که [در میان ایرانیان رابطه جنسی با فرزندان (دختران) خود داشتن رواست.] (در تاریخ اسکندر، کتاب هشتم، بند۲، فقره۱۹). پلوتارک، که از ۴۶ تا ۱۲۰ م می زیست و گلچین مورخان و نویسندگان پیشین بود و کتب بسیاری درباره مردان نامی و نیز اخلاقیات (moralia) به جای گذارد، یک جا در مدح اسکندر می گوید که وی از جمله به ایرانیان یاد داد که به جای ازدواج با مادرانشان به آنها احترام بگذارند (اندر فر اسکندر بزرگ، اخلاقیات: ج۱، فصل۵، بندc328). و در جایی دیگر می نویسد که پروشات (پُر از شادی؛ صورت ایرانی پرسیانیس است.)مادر اردشیر دوم پسر خود را واداشت تا با دخترش استاتیرا ازدواج کند و اعتنایی به عقاید و رسوم یونانیان نداشته باشد (زندگانی اردشیر، بند ۲۳، ظاهرا از روی تاریخ کتزیاس). این توضیح اخیر بسیار شگفت انگیز است و ما به آن باز خواهیم گشت. سکستوس ایمپریکوس، که در سده دوم میلادی می زیست، نوشته است که ازدواج با مادر در میان ایرانیان رواست (در کتاب Pyrrhonis Hypotyposes، فصل سوم، بند ۲۰۵، به نقل از فُکس- پمبرتن، ص۷۶). لوکیان ۱۲۰ تا ۱۸۰ م و بطلمیوس حدود ۱۰۰ تا ۱۷۸ م هم از روا بودن ازدواج با محارم سخن رانده اند (لوکیان، فرزالیا، Pharsalia، ج۸، بند ۴۸؛ بطلمیوس، رسایل چهارگانه، Tetrabiblon، ج۲، ص۱۷، به نقل از فکس- پمبرتن، ص۶۲). مینوسیوس فلیکس حدود ۱۲۰ میلادی هم روا بودن ازدواج با مادر را متذکر می شود (اکتاویوس، بند ۳۱. کلمنت، ص۷ تا ۵۶). و تاتیان حدود ۱۷۰ م نیز محسن بودن آن را تذکر می دهد (خطابه ای به یونانیان، ج۱، ص۲۸). کلمنت اسکندرانی می نویسد:
[پسران ایرانی تا بزرگ می شوند به آتش شهوت خود همچون گراز وحشی تسلیم می شوند و با مادر و خواهر و زنان خود می خوابند و از صیغه های بی شمار هم نمی گذرند.] (به نقل فکس- پمبرتن، ص۷۲ و ۷۳).
باردیسانی (بردیسان) حدود ۱۵۴ تا ۲۳۳م گفته است:
[رسم مردان ایرانی این بود که با مادر و خواهر و دختر خود ازدواج کنند. این سنت مخصوص مغان ایرانی نبود بلکه همه آنانی هم که در خارج می زیستند، مثل مغان ماد، مصر، فریژیه و غالاطیه، به همین راه می رفتند.] (به نقل یوزی بیوس از وی. رک، کلمنت، ص۶۹).
دیوژن معروف هم که در زمان اردشیر پاپکان در اسکندریه می زیست، ادعای سوتیو را بازگفته است (زندگی فیلسوفان، ترجمه هیکز، ج۱، ص۹). اُریگن در همان دوران از [قانون ایرانی که ازدواج مادر با پسر و پدر با دختر را روا می دارد] سخن رانده است، و می گوید از کلسوس حدود ۱۷۰م در شگفتم که با ذکر این قانون، ایرانیان را نژادی صاحب الهام می داند (رد بر کلسوس، ج۵، فصل۲۷، بند ۵۹۷؛ ج۶، فصل ۸۰، بند ۶۹۳) (این گفته خود نشانی از تعصب نژادی را به همراه دارد که اریگن در گفتارش نشان داده). کلمنت دروغین که از ۳۵۰ تا ۴۰۰م می زیسته است می گوید:
[میان ایرانیان رسم است که خواهر و دختر را به زنی بستانند]
و می افزاید عده ای از مغان ایران به نواحی دیگر مثل خراسان، ماد و مصر و فریژیه و غالاطیه رفته اند و اخلاف آنان هنوز این رسم را نگه داشته اند و آن را چون میراثی به بازماندگانشان می سپارند (در Recognitions، ج۹، فصل ۲۰ و ۲۱. به نقل فکس- پمبرتن، ص۹۱). همین مطلب را به طور کلی تر و سر بسته تر بازیل ۳۳۰ تا ۳۷۹م هم آورده است (نامه ها، ۲۵۸. به نقل کلمنت، ص۸۶ از آن). جان کریسُستُم که در ۴۰۷ مرد، هم از جفت آمدن ایرانیان با مادر و خواهر خود یاد کرده است (رساله مجعول منسوب به سٍث، Liber apocryphus nomine Seth، ستون۶۳۸. به نقل فکس- پمبرتن، ص۹۸). ارمیا (جروم) قدیس که از ۳۴۸ تا ۴۲۰م می زیست، ادعا کرده است که برخی [ملل قوی و رقیب رومیان، یعنی پارسیان و مادها و هندوان و حبشیان، با مادران و مادر بزرگان و دختران و دختر زادگانشان می خسبند.] (رد بر ژوینیان، Adversus Jouinianus، کتاب دوم، بند۷. به نقل کلمنت، ص۸۸). تئودوره ۳۹۳ تا ۴۵۷م گفته است:
[پیشترها که پارسیان به سنت زَرَدَش (زرتشت) می رفتند، جفت شدن با مادر و خواهر و حتی دختر را روا می دانستند، اما اکنون که به سنت ماهیگیر- حواری مسیح- در آمده اند، این قوانین زردشت را دور انداخته اند.] (مواعظ، ج۹، ص۳۳. به نقل فکس- پمبرتن، ص۱۰۴).
بعد از اینها کسی که بیش از همه در این باره سخن گفته است آگاثیاس مورخ رومی معاصر انوشیروان دادگر است. وی با تاریخ و فرهنگ ایران بسیار آشنایی داشت و خلاصه ای هم از کتاب خداینامه یا تاریخ رسمی دوره ساسانی بر مبنای ترجمه ای که یکی از دوستانش از آن کتاب کرده بود، به دست داد که از مهمترین منابع دوره ساسانی محسوب می شود (رک. ع. شاپور شهبازی، خلاصه ای از خداینامه در یک روایت یونانی، سخنواره: مجموعه مقالات به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری). آگاثیاس درباره ازدواج ایرانیان می نویسد (آگاثیاس، تاریخ، کتاب دوم، بند ۲۴) : [مردم عهد باستانی آن نواحی (مقصود ایالات ایران است) بر عقایدی که امروز دارند نبودند، نه در مورد مراسم (دخمه نشینی) مردگان و نه در مورد سنت غیر متعارف ازدواج. پارسیان امروز رسم بسیار شرم آوری دارند، نه تنها بی هیچ ننگی با خواهر و زادگان برادر و خواهر خود جفت می آیند، بلکه حتی پدر با دختر می خوابد و از این هم بدتر… پسر هم با مادر می خسبد. این که این هم بدعتی نوین است از این قصه بر می آید که نِنیاس مادرش… سمیرامیس را که به او نظر داشت… از نفرت بکشت. اگر این رسم را قانون قبول می داشت، به نظرم ننیاس هرگز چنان کار فجیعی نمی کرد… می گویند که اردشیر پسر داریوش هم بدین بلا دچار آمد چون مادرش پروشات می خواست با او بخوابد. اردشیر به کشتن او دست نزد، اما او را به خشم و نفرت از خود راند چنان که گفتی آن آرزو نه درست بود و نه مرسوم جامعه انسانی. ولی پارسیان امروزی تقریبا همه رسوم گذشتگان را خوار می دارند و ندیده می گیرند و رسوم جدیدی در پیش گرفته اند که فقط بدعت ناباب می توان نامید و در این فریب تعلیمات زردشت پسر اهورامزدا را خورده اند (خواننده خود میزان فهم واقعی آگاثیاس با داشتن آشنایی زیاد، را از مسائل دینی ایران از این دروغ آشکار در می تواند یافت. در هیچ یک از زمانها و در میان هیچ یک از بهدینان زرتشت پسر اهورامزدا خوانده نشده است).
از این گواهی آگاثیاس بر می آید که ازدواج با محارم بدعت شمرده می شده است. بعد از او هر کس چیزی گفته تکرار مطلب است به غیر از این سخن فوتیوس بیزانسی، که در سده نهم می زیسته است، و به نقل از کتزیاس گفته یکی از نجبای پارسی زمان داریوش دوم با خواهر خود ازدواج کرده بود (اختیارات، Bibliotheca، فصل۷۲، بند ۵۴ : تری تخمه، Teritouchmes، برادر زن اردشیر دوم و داماد داریوش دوم، خواهری داشت از سوی پدر، روشنک نام، که زیباروی بود و در کمانوری چیره دست و در ژوبین اندازی ماهر. تری تخمه بر وی دل باخت و با او بخفت و از امستریس خواهر اردشیر جدا شد). در اینجا باید شواهد ارمنی را هم ذکر کنیم که بیشتر مربوط اند به افسانه زروان که با وصلت با محارم ارتباط حقیقی ندارد اما آن را نمونه چنان ازدواجی گرفته اند (کلیه این شواهد را زهنر در کتاب زروان با متن و ترجمه و تفسیر به دست داده است). و نیز الیشه مورخ ارمنی گفته است یزدگرد دوم ضمن فرمانهایی به ارمنیان در رعایت دین مزدایی ازدواج با محارم را هم توصیه کرد (Elishe,History of Vardan and the Armenian War,tr.R.w.Thomson,London,1982,pp.103-104).
درست در اواخر دوره ساسانی است که شواهد سریانی هم به اسناد ما اضافه می شود. بیشتر آنها در کتب قوانین مسیحیان ایرانی آمده است. مثلا در قانون نامه عیشوع بخت، مطران فارس، که در دوره خسرو پرویز نگاشته شده بوده و بعد اصلاح گردیده است می خوانیم که [ازدواج با محارم شنیع است. حتی پیروان زرتشت هم با اکراه به چنان پیوندی تن در می دهند، و معمولا حرص مرد او را وا می دارد که برای گرفتن ارثیه خواهر و یا مادر با او چنان کند.] (طبع زاخائو در قانون نامه های سریانی، ج۳، ص۱ تا ۲۰۱، به ویژه ص۳۳ و بعد،۹۷). قانون نامه مارآبا، که در آخر دوره ساسانی نوشته آمده است، هم ازدواج با محارم و همچنین ازدواج مردی با زن برادر مرده اش را روا نمی داند (طبع زاخائو، همانجا، ص۲۵۵ تا ۲۸۵ به ویژه ص ۲۶۱، ۲۶۵ و بعد). آباء مسیحی تا مدتی می گذاشتند ایرانیانی که مسیحی شده بودند همسران خود را که به طریقه [ازدواج با محارم] گرفته بودند، نگه دارند، اما مارآبا بر این شیوه تاخت و این گونه نو مسیحیان را به ترک همسران خویش وادار ساخت (کتاب انجمنهای دینی، Dus Buch der Synhados، طبع براون، ص۹۳ و بعد؛ بیدیان، Bedijan، تاریخ مارجبلها، ص ۲۰۶ و بعد از آن و ص ۲۵۴ و ص ۲۸۲؛ زاخائو، همانجا، ص۲۲ تا ۲۷، ۳۱ تا ۳۵، ۳۶۵ تا ۳۶۸). اما آن رسم بر نیفتاد و تیموته اول، از آباء مسیحی در دوره اسلامی، مسیحیان نسطوری را برای پیروی از آن نکوهش می کند (براون، همانجا، ص۱۳۱). بعد از اسلام، نویسندگان تاریخ و سنت، گاهگاهی به ایرانیان قدیم حمله کرده اند که با خواهر و مادر و دختر خود ازدواج می کرده اند (اینوسترانتسف، مظاهری، کریستن سن و دیگران این موارد را از طبری، مسعودی، بیرونی و شهرستانی و غیره اخذ و تفسیر کرده اند). و حتی در فقه مواردی در ارث و ازدواج به این مسائل اختصاص دارد (رشید یاسمی، یادداشت بر ترجمه ایران در زمان ساسانیان، ص ۳۴۹: وجه دوم). مثلا [ارث المجوس] در مورد میراث بردن یا نبردن فرزندانی است که از ازدواج با محارم به وجود آمده اند. شواهد کتب اسلامی به قدری است که خود مقالتی جداگانه می خواهد اما چون همه آن مربوط است به انتساب به دوره قدیم و حتی یک مورد هم از دوره معاصر در آنها نیست، بازگفتنشان سودی ندارد. فقط یادآور می شویم که شیخ طوسی و شیخ مفید [روایت کرده اند که شخصی در نزد امام صادق زبان به دشنام مجوس می گشاید که آنان با (محارم) خود ازدواج می کرده اند. امام وی را از دشنام گویی منع می کند و به وی می گوید:
آیا نمی دانی که این امر در نزد مجوس نکاح است؟ هر قومی میان نکاح و زنا تفاوت می نهد و نکاح هر گونه باشد، تا زمانی که مردم ملزم به حفظ عقد و پیمان خود هستند، جائز است.] (همانجا و نیز ناصرالدین شاه حسینی، ترجمه زن در حقوق ساسانی از بارتولومه، ص ز و ص ژ).
همچنانکه پیشتر گفتیم، هر گاه فقط این شواهد یونانی و رومی و سریانی و اسلامی را داشتیم، می توانستیم بگوییم اینها همه تهمت و افتراست. اما متونی داریم که در درجه اول اهمیت برای دین و آداب زرتشتی بوده و درست در همین متون، شواهد زیادی از ازدواج با محارم می یابیم. نخست باید دانست که کل قضیه بر سر واژه اوستایی [خوئیت ودثه] می چرخد که در پهلوی خوئیتوک دس (و گاهی هم خوئیتوک دات نوشته می شده و خُوی دودَ می خوانده اند) (بارتولومه، لغت نامه ایران کهن، ستون ۱۸۶۰؛ نیبرگ، راهنمای پهلوی، ج۲، ص۲۲۴؛ وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۰). اگر آن را تجزیه کنیم می شود: [خوئی تو یعنی (خویش، وابسته) (بارتولومه، ۱۸۵۸، توجه می دهد که ،خویش، با طبقات اجتماعی ایران رابطه داشته است یعنی این ،خویش، بیشتر برای ،خویشان نجبا، به کار می رفته است) و ودثه یعنی (زناشویی) (برخی از زرتشتیان البته این معنی را نمی پذیرند و چیزهایی شبیه ، کار نیک، و ، عملی خیر که با خدا رابطه می دهد، پیشنهاد می کنند که اساسی ندارد) (بسنجید با وَذو = زن) و بر روی هم [زناشویی با وابستگان] یا [ازدواج با خویشان/ نزدیکان] معنی می دهد (با آنکه خود این واژه در زبان فارسی کنونی رایج نیست، اگر می خواستیم به قیاس، همسنگ دقیقی برای آن قرار دهیم می بایست چیزی شبیه – خویش دودگی- بنویسیم و از آن – افزودن بر خویشان از طریق بستگی زناشویی – اراده کنیم). اما شواهد کتبی که آوردیم و به ویژه آنچه از کتب زرتشتی خواهیم آورد، باعث شده است که این واژه را [ازدواج با محارم] ترجمه کنند.
مهم این است که واژه خوئیت ودثه در اوستای اصیل یاد نشده است. در گاثاها که سروده خود زرتشت است ، واژه خویتو، یعنی خود/خویش، مذکور است اما از خویتو ودثه ذکری نیست (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۰ و ۳۹۱). البته تاریخ تدوین بخشهای اوستا مشخص نیست. گاثاها را ما متعلق به کمی پیش از یک هزار سال پیش از میلاد می دانیم، و بعد به یسنای هَپتَن می رسیم که امروز معتقدند که آن هم از خود زرتشت است (بویس، دین زرتشتی، ص۲۰، ۳۲ و ۳۳، ۶۲ و ۶۳، ۸۸ با مراجع. البته لازم به ذکر است مورد یاد شده هنوز اثبات نشده). و سپس یشتهای کهن – چون مهر یشت، آبان یشت و زامیاد یشت – هائیتی را داریم که شاید در دوره هخامنشی در آنها دست برده باشند ولی به هر حال در این جایها هم از خوئیت ودثه خبری نمی بینیم. نخستین جایی که این واژه حقوقی یاد شده است در یسنای سیزدهم، بند ۲۸ است که می گوید (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۱) :
[من… خوئیت ودثه مقدس را می ستایم که برترین و بهترین و نیکوترین چیزی است که موجود است و موجود خواهد بود، که اهورایی است و زرتشتی.]
همین مطلب در ویسپرد، سوم، بند ۱۸؛ گاه چهارم، بند ۸ و ویشتاسپ یشت، بند ۱۷ بدین صورت آمده است که مردانی که خوئیت ودثه می کنند، با جوانانی که بهترین و خردمندترین هستند به یک جا می آیند.
چنان که وست می گوید: [در هیچ یک از این عبارات چیزی منظور و طبیعت چنان کار نیکو را بنمایاند، نمی بینیم.] (وست، همانجا). جای دیگری که خوئیت ودثه یاد شده است در بندهای ۳۵ و ۳۶ فصل هشتم وندیداد (وی دیو دات)(یعنی قانون ضد دیوان: کلمه وندیداد تلفظ نادرست این نام است.) است که توصیه می کند:
[مرده کشان پس از انجام وظیفه باید سر و تن را با شاش گاو و ورزاو بشویند و از شاش کسی استفاده نکنند مگر این که مال مرد و یا زنِ خوئیت ودثه کرده باشد.]
باز می بینیم که در اینجا هم مفهوم واقعی واژه روشن نیست و تنها مسلم می کند که هم مرد می توانسته است آن [کار نیک] را بکند و هم زن (همانجا). از این شواهد پیداست که مفسران پهلویِ این متون اوستایی هم هیچ منظور خاصی از [کار نیک] مذکور در آنها در نیافته اند. اما وقتی مفسر اوستایی بند ۴ یسنای ۴۴ را بیان می کند دیگر جایی برای تردید باقی نمی ماند. اینک ترجمه این فقره اوستایی به اضافه تفسیر روحانی پهلوی دان که ما در میان پرانتز گذاشته ایم و با حرف درشت تر مشخص کرده ایم (به نقل از وست، همان منبع، ص۳۹۲ تا ۳۹۴. در مورد توضیحات اضافی، رک. همانجا، ص۳۹۲، یادداشت ۳)
چنین اندر همه جهان می سرایم: آنچه (که او که اهورامزداست از آن خود کرد) خوب (خوئیتوک-دس) (است). به یاری راستی اهورامزدا می داند که این یکی (یعنی اسپندارمذ- که در افسانه ها دختر اهورمزدا خوانده شده- آن همبه تعبیری شاعرانه، چنانکه در پایین یاد خواهیم کرد.) را آفرید (که خوئیتوک دس انجام دهد). و از راه پدری بود که بِه مَنِش (وهومن) به دست او پروریده شد (یعنی به خاطر پیروی از طبیعت نیک آفریدگان، خوئیتوک دس به دست او انجام شد.) از این روست که وی، که دختر اوست، کار درست می کند اسپندارمذ (که بسیار نیک اندیش است)(یعنی وی از خوئیتوک دس روی نگرداند). وی فریفته نشد (یعنی وی از خوئیتوک دس سر باز نزد چونکه) همه چیز را می بیند (یعنی آنچه را) که از آن اهورمزداست (به عبارت دیگر: از راهِ دین اهورمزدا وی به همه وظایف و قوانین می رسد).
همچنان که وست خاطر نشان کرده است:
[کلیه اشارات این قطعه به خوئیتوک دس اضافاتِ مترجمان پهلوی است که می خواسته اند آن عمل را توصیه کنند، والا هیچ چیزی از آن در متن اوستایی نیست. فقط این اضافات مبین آن است که مترجمان پهلوی از خوئیتوک دس مفهوم ازدواج پدر و دختر را فهمیده بوده اند.]
(وست، همان منبع، ص۳۹۳ و ۳۹۴). بی اعتباری این گونه مفسران و مترجمان ملا نقطه ای از اینجا پیداست که به گفته بعضی از آنان بخشی از اوستا که [دوباسروگد نسک] (لازم به توضیح است که در دینکرد، جایی که خلاصه نسکها را دارد از چنین نسکی نشان نیست.) نام داشته، پر بوده است از جزئیاتی درباره خوئیتوک دس. اما خوشبختانه خلاصه این نسک در کتاب دادستان دینیک، ۹۴، بندهای ۱ تا ۱۱ موجود است و در آن کوچکترین اشاره ای به خوئیتوک دس نمی بینیم (وست، همان منبع، ص۳۹۴). اینک می پردازیم به شواهد دیگر. کرتیر موبد بزرگ زمان بهرام دوم می گوید که از جمله کارهایی که در سرتاسر جهان مزدایی برای پیشرفت دین مزدایی کرد یکی هم انجام دادن [بسیاری خوئیتوک دسها در همه جا بود.] (از ترجمه بَک، کتیبه های دولتی ساسانی، ص۴۳۳). در کتاب دینکرد چندین بار از خوئیتوک دس یاد شده است ولی در آنجا هم مثل سخن کرتیر، مطلب کلی است و به عنوان کار مهم نیکویی توصیه شده است (وست، همان منبع، ص ۳۹۴ و بعد). در سه فقره این طور می نماید که مفهوم [ازدواج با محارم] بیان گشته است. یکی در دینکرد، کتاب نهم، فصل ۴۱، بند ۲۷، است که به نقل از بند هیجدهم وَرَشتمانسَر نسک اوستا (که گم شده) آمده است: [برادری و خواهری را به آرزوی زناشویی بر می انگیزند تا با هماهنگی خوئیتوک دس انجام دهند.] (همان منبع، ص ۳۹۵. خلاصه این نسک در دینکرد هشتم، فصل سوم، بند ۱ آمده است: وست، متون پهلوی، ج۴، ص۱۲، و خلاصه بسیار مفصلی از آن در دینکرد نهم، فصل ۲۴ تا ۴۶ آمده است- وست، همان منبع، ص۲۲۶ تا ۳۰۳- و مطلب مذکور در فرگرد هیجدهم- همان منبع، ص۲۸۴ و بعد- یافت می شود). در اینجا البته گفته نشده است که آن دو با هم خوئیتوک دس کنند، بلکه [به همراه هم، با هماهنگی] و معنی مشخص نیست.
دوم در دینکرد، کتاب نهم، فرگرد ۴۰، به نقل از فرگرد ۱۴ بغ نسک (که آن هم از میان رفته است) توضیحات مفصلی آمده بوده است که خلاصه آن بدین گونه می شود (خلاصه بغ نسک در دینکرد نهم- متون پهلوی، ج۴، ص۳۱۱ تا ۳۹۷- فصول ۴۷ تا ۵۹ ، مانده است. فرگرد ۱۴ در همان کتاب، بند ۶۰- متون پهلوی، ج۴، ص۳۶۴ و بعد- آمده است) :
هر آنچه به ازدیاد نسل بینجامد نیکوست چنان که خوئیتوک دس ستوده است. پدری کردن وظیفه ای والاست، و از خود و به خود افزودن شیوه درست ازدیاد نسل است، و این خوئیتوک دس است و او که شیوه درست ازدیاد نسل را رعایت می کند خوئیتوک دس را ستوده است. تجربه نشان می دهد که از نسلهای خوب زادگان خوبتری به بار می آیند یعنی با رعایت دائم خوئیتوک دس نسلها بهتر می شود. این مطلب را به نحو دیگری می توانیم بگوییم، اسپندارمذ را در رتبه دختری اهورمزدا می دانند چرا که خرد این یکی (اهورمزدا) مشتمل بر همه [اندیشه بجا] (آرمئیتی) می شود. بر این اساس خرد و آرمئیتی هر دو در درون اهورمزدا و اسپندارمذند، یعنی خرد از آن اهورمزداست و آرمئیتی از آن اسپندارمذ، و [اندیشه بجا] (آرمئیتی) نتیجه خرد است درست مثل این که اسپندارمذ زاده اهورمزدا باشد. و این اظهار صریحی است بر اینکه در نظر کسی که خرد را با آرمئیتی رابطه می دهد، به اسپندارمذ باید به عنوان دختر اهورمزدا نگریست.
همچنانکه وست متذکر شده است این اظهار نظر هم تمثیلی است و در آن از خوئیتوک دس [زناشویی با خویشاوندان] فهمیده می شده است و معلوم نیست که اشاره تکمیلی آن به رابطه پدری و دختری اهورمزدا و اسپندارمذ متضمن صراحت بر ازدواج آن دو می بوده است (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۶).
سومین تذکار دینکرد از فرگرد ۲۱، بغ نسک برداشته شده است که در آغاز به نظر وست [دختری را به ازدواج پدری در می آورد چنان که زنی را به مردی دیگر می دهند] معنی می داد و صراحت بر رسم خوئیتوک دس به معنی [ازدواج با محارم] می کرد (همان منبع، ص۳۹۷). اما در ترجمه خود دینکرد متوجه شد که معنی این فقره با ازدواج رابطه ای ندارد و آن را چنین ترجمه کرد:
[وی دخترش را از راه دختری به ضمانت پدرانه شخصی می سپارد که وی آن دختر را احترامِ به پدر می آموزد.] (متون پهلوی، ج۴، ص۳۸۲).
این مطلب را بسیاری از محققان در نیافته اند و بر ترجمه اولی وست تکیه کرده اند و به راه اشتباه افتاده اند.
به غیر از این موارد، در ارداویرازنامه آمده است که ارداویراز هر هفت خواهر خود را به زنی داشت و در معراج خود کسانی را دید که عمل خوئیتوک دس کرده بودند و مقام عالی روحانی یافته بودند (متن پهلوی و ترجمه های متعدد از آن در دویست سال گذشته بارها چاپ شده است. مطالب اصلی آن را وست در متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۷ و ۳۹۸ آورد و این موضوع جالب را هم افزود: مگر این بیشتر تعجب آور است از داستان زنی که پشت سر هم با هفت برادر ازدواج کرد و در انجیل مارک- دوازده، آیات ۲۰ تا ۲۲- و لوقا- بیست، آیات ۲۹ تا ۳۲- از آن یاد کرده اند؟ به هر تقدیر داستان معراج ارداویراز از رایجترین و مقبولترین قصه های زرتشتی است و به زبانهای بسیاری ترجمه و حداقل چهار بار به فارسی برگردانیده شده است. ترجمه قدیمی آن به شعر هم موجود است که دستور کیخسرو جاماسپجی جاماسپ آسا در بمبئی به همراه متن پهلوی و ترجمه گجراتی در ۱۹۰۲ چاپ کرد. اما در این ترجمه از خوئیتوک دس به معنی زناشویی با اقوام یاد شده است). همچنین در مینوی خرد می خوانیم که خوئیتوک دس از جمله کارهای بسیار ستوده است (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۸ و بعد). و در بهمن یشت می خوانیم که حتی در دوره پر آشوب تسلط بیگانگان هم [مرد راستین سنت دینی خوئیتوک دس را در خاندان خود پایدار می دارد.] (همان منبع، ص۳۹۹). در فصل ۱۹۵ کتاب سوم دینکرد آمده است که خوئیتوک دس گناهان را پاک می کند و تیرگی را می زداید (همان منبع، ص۴۱۰ و بعد). و در فصل ۲۸۷ همان کتاب مزایای حسنه چنان عملی شرح داده شده است (همان منبع، ص۴۱۱). در فصلی از کتاب ششم دینکرد از قول روحانیان باستانی آمده است که خوئیتوک دس چون رعایت نشود تاریکی افزون گردد (همانجا). در هفتمین کتاب دینکرد از اوستا نقل می کند که مَشی یه و مشی یانه (زن و مرد نخستین که نامشان را به صورتهای مختلف نوشته اند.) که به اراده اهورمزدا از تخمه گیومرت به بار آمده بودند (همان منبع، ص۴۱۱ و ۴۱۲) طاعات خوب انجام دادند و من جمله خوئیتوک دس کردند و به ازدیاد نسل پرداختند. در همان کتاب از قول زرتشت می آورد که از میان کارهای نیک خوئیتوک دس از همه بیشتر زداینده تاریکی و اهریمنی است و باید با تشریفات و به دست روحانیان بزرگ انجام پذیرد (همان منبع، ص۴۱۲ و بعد) و وقتی خود زرتشت چنان امری را توصیه می کرد بسیاری بر آشفتند و بر او تاختند و توصیه اینکه بهترین نوع آن میان [پدر و دختر، و پسر و آن که او را زاده است، و خواهر و برادر است] را مردود شمردند (خواننده دقیقا توجه کند به این اعتراض بهدینان بر ضد فتوایی ناپذیرفتنی). در اینجا هم خوئیتوک دس دقیقا معنی [ازدواج با محارم] را دارد و جای بحث در آن نیست، فقط باید توجه کرد که: دینکرد آن را به صورت سنتی که [در زمان باستان آورده اند] بیان می کند نه به صورت طاعتی مرسوم. در دادستان دینیک (فصل ۳۷، بند ۸۲؛ فصل ۶۴، بند ۶؛ فصل ۶۵، بند ۲؛ فصل ۷۷، بند ۴ و ۵) به ازدواج مشی یه و مشی یانه از طریق خوئیتوک دس (برادر و خواهر) اشاره شده است (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۴۱۴. تفصیل آن را بعد خواهیم دید). و در فصل ۲۷، بند ۶و ۷ و فصل ۲۸، بند ۱۹ آمده است که خوئیتوک دس (به طور کلی) باید تا آخر جهان پایدار ماند چون ترویج آن نزد دیگران مایه بخشایش گرانترین گناهان خواهد بود (همانجا). در کتاب شایست نی شایست می خوانیم که یکی از آباء زرتشتی به نام نَرسِه مهر برزین سه جمله نیک گفته بوده است یکی این که [خوئیتوک دس اعدامی را نجات می تواند داد.] (طبع تاوادیا، ص۱۱۳- فصل هشتم، بند ۱۸-). و در گزیده های زادسپرم آمده است که خوئیتوک دس یکی از سه توصیه زرتشت به پیروان خود بوده است (فصل ۲۳، بند ۱۳- وست، متون پهلوی، پنجم، ص۱۶۶). در دادستان دینیک می خوانیم که ترتیب دادن خوئیتوک دس کاری بسیار نیکوست و از آن است که پیشرفت کامل در این جهان میسر می شود (رک. وست، متون پهلوی، ج۲، ص۴۱۴، برای مراجع). با همه این شواهد اگر دو گواهی بعدی را نداشتیم، باز می توانستیم همه اینها را این گونه تفسیر کنیم که: بسیار خوب، خوئیتوک دس، به معنی ازدواج با خویشاوندان هم که باشد، عملی بسیار ستوده است و برای پایداری جامعه ایرانی بسیار اساسی. اما با دو شاهدی که خواهیم آورد، هیچ شکی نمی ماند که مقصود جامع دینکرد سوم و هیمیت اَشَه وهیشتان (یعنی امید پسر اشو وهشت) از اصطلاح خوئیتوک دس [ازدواج با محارم] می بوده است. اینک شاهد اول از کتاب دینکرد سوم، بند ۸۲ (به نقل از وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۹ تا ۴۱۰) : در اینجا یکی از موبدان با خاخامی یهودی درباره محسنات خوئیتوک دس جدل می کند (در ترجمه دستور پشوتن سنجانا این فصل را بند ۸۰ نوشته، و ترجمه او با ترجمه وست نمی خواند.) (بسنجید با یادداشت وست، همان منبع، ص۳۹۹، حاشیه ۴، و توضیح نیبرگ، راهنمای پهلوی، ج۲، ص۲۴۴). ترجمه های دیگری هم از این فصل کرده اند (مثلا ترجمه دمناس، de Menasce، در کتاب سوم دینکرد، ص۸۵ و بعد. سعید نفیسی- منبع یاد شده در پانوشت ۱۹- هم این فصل را به صورت گلچین و مخدوش آورده است).
ما از وست پیروی می کنیم (ولی از زواید چشم می پوشیم): اندرحمله سختی که یک یهودی به مغی کرد به واسطه رسم خوئیتوک دس، و پاسخی که آن روحانی از روی منابع دینی مزدایی به وی داد.
بدان که… خوئیتوک دس همیاری و کمک مشترک مردم به یکدیگر است. خوئیتوک دس نامی است که [از خود دادن] (خویش دهشنه) می باشد، و مقام (گاه) آن در این است که رابطه ای بسیار استوار میان نژاد خویش و همنوعان خود از راه نگهداری و پایدار کردن نفوذ مقدسات به بار می آورد که طبق اسناد عبارت است از پیوند میان مردان و زنان از میان نژاد خویش و به منظور آمادگی و پیوستن به رستاخیز عالم. آن پیوند اتحاد، اگر بخواهیم بسیار روشنتر بگوییم، میان تعداد بیشماری از نژادهای خویشاوند انجام می گیرد یا به صورت پیوند با خویشان (نبانزدیشتانو) و در میان خویشان، و یا با خویشان نزدیک (نزدپدوندانو). و در نظر من از همه کاملتر پیوند سه گروه خویشان نزدیکتر (نزدپدونتر) است یعنی پدر و دختر، و پسر و بوردارِ (زاینده) (به جای مادر آمده است و امروز در اصطلاح باردار یعنی آبستن مانده است) او، و برادر و خواهر.
(در اینجا موبد برای توضیح مطلب سخنان موبد بزرگی را نقل می کند که داستان آفرینش و آدم نخستین را شامل است: آفریدگار، سازنده همه چیز و همه کس است و زمین- اسپندارمذ- ساخته اوست و چون بالطبع مؤنث است دختر او محسوب می شود و از او ، زنده میرای گویا، (گیومرتن) را آفرید که از تخمه او همه مردم تا روز رستاخیز بار می آیند.)
بدین سان است که چون یاری (آفریدگار که) پدر (است) از دختر (اسپندارمذ) فرزندی بار آورده است، این را می گویند خوئیتوک دس. باز در اسناد دینی آمده است که چون گیومرت از جهان می رفت، منی او بر روی زمین، یعنی اسپندارمذ، که مادر خود او محسوب می شد، افتاد و از پیوند آن دو، مشی یه و مشی یانه چنان که طبیعت آفریدگان است به آرزوی زاد و ولد افتادند و با هم جفت آمدند، این را خوئیتوک دس برادر و خواهر گویند. و بسیاری جفتهای دیگر از آنان به بار آمدند و هر جفتی همواره زن و مرد شدند، و همه مردمانی که تا کنون بوده اند، و اکنون هستند و در آینده خواهند بود، همه زاده خوئیتوک دس اند. از اینجاست که آن را قانون توصیه می کند، و هر جا آن انجام می شود نتیجه اش ازدیاد نسل آنجاست. و می گویم که دیوان دشمنان مردم اند و نابودیشان را خواستن از طریق خوئیتوک دس به ثمر می رسد (چه این کار مایه آبادانی و تندرستی و افزونی است و دیوان را تنگی و خواری و ناتوانی می آورد.) و می گویم هر چه فرزندان از نظر تخمه و نژاد به اصل خود نزدیکتر باشند خوش اندامی و تناوری و خردمندی و خوش اخلاقی و آزرم داری و برتری هنرها و تواناییها و دیگر خصایص در آنها بیشتر است و از آنها بیشتر سهم می برند و رضایت بیشتر دارند (در اینجا موبد از ازدواجهای ناهمگون به اکراه یاد می کند و آن را چون جفت شدن سگ با گرگ و اسپ با خر می داند که نتیجه ای ناخوشایند به بار می آورد).
و این است سودِ پاک نگهداری نژاد . می گویم که سه گونه محبت بر خواهر و برادر از آنچه که از آنان به بار خواهد آمد، می رسد. یکی وقتی که فرزند، زاده برادر و برادر باشد؛ یکی وقتی که فرزند، زاده برادر و خواهر باشد، و یکی وقتی که فرزند، زاده خواهر و خواهر باشد (که در هر سه این موارد، فرزندان محبت از دو سو می برند و هنرها از دو طرف می گیرند.) (این است معنی اصلی خوئیتوک دس. بقیه مطالب ساخته افسانه پردازان است). و هم بدین گونه است وضعیت آنان که از پدر و دختر زاده شده اند و یا از پسر و مادر… و او که فرزند فرزند خود را می بیند، شادمان می شود حتی اگر که آن زاده، از تخمه کسی باشد که از نژاد دیگر و از کشور دیگر باشد. و این هم مایه شادی و خرمی است که مردی می بیند پسری که از دختر خود آورده است، برادر همان مادر هم می شود و او که از پیوند پسری با مادرش به بار آمده، برادر پدر خود هم می شود. سود این کارها بیشتر از زیانشان است و اگر کسی بگوید که چنین کاری اهریمنانه است (خواننده به اعتراض علیه فتوای خشک توجه کند!)، باید گوشزد کردکه اگر زنی در شرمگاهش بیماری ای رخنه کند آیا بهتر نیست که برادرش یا پدرش یا فرزندش بدو دست زنند تا غریبه ها؟ (و آیا این بهتر از آن نیست میان پارسی مردی و رومی زنی با کوس و نقاره عروسی راه اندازند؟ آیا در خانه ماندن و با خویش خود ساختن مناعت و از خودگذشتگی نمی آورد؟ آیا از بیرون همسر ستاندن هزار آرزو و بویه و هوسهای دنیایی به دنبال ندارند؟ آیا با غریبه بودن، دروغ و تقلب را افزون نمی کند و هوسرانیهای بیرون از خانه پیش نمی آید؟ آیا طلاق و دعواهای خانوادگی در میان زن و مرد غریبه به میان نمی آید؟ آیا در مقابل، زناشوییهای خانوادگی اشتراک مساعی و دلجوییهای دایم و مهرورزیهای بی پایان نمی آورد؟) و اگر با همه اینها که گفتم باز کسی بگوید که این کار یک تباهی ننگین است (باز دلیل دیگری که مردم از فتواهای ناپذیرفتنی رویگردان بوده اند)، باید بگویم که (تباهی و بی عاری به خودی خود وجود ندارد و استعاری است) مثلا ما و شما کسی را که برهنه در اجتماع آید دشمن می داریم و ننگین می شماریم اما آنان که برهنه می زیند، او را خوش اندام و زیبا می شمارند. مگر نه این است که گروهی بینی کوفته را مایه زیبایی رخسار می دانند و عده ای بینی بلند و عقابی را مایه فخر و نیکرویی؟ (همان مطلبی که در شعر: تو مو می بینی و من پیچش مو، تو ابرو من اشارتهای ابرو، می یایبیم) از این گذشته، زیبایی و خوشگلی با تغییر زمان فرق می کند. زمانی بود که هر کسی سرش را می تراشید گناهی مرتکب می شد که شایسته مرگ بود. در آن زمان مرسوم مملکت نبود که مردم سر بتراشند (بسنجید با نفرین، الهی سرت را بتراشند، که در شیراز هنوز برای آرزوی خجالت زده شدن بدخواهی می گویند)، ولی امروز حکیمی را می شناسم که ستردن موی سرش را حسن می داند و حتی کاری نیکو می شمارد… برای ما آن کار نیک (خوئیتوک دس) توصیه الهی است، نگهدارنده نژاد است و مایه کامل بودن خاندان… زیانش کم است و سودش فراوان… و همه نیاکان و پدران ما بر آن رفته اند و سود دیده اند… و اگر کسی بگوید که قانون در مورد آن رسم بعد ها گفته است: [آن را به کار نگیرید] (دلیل دیگری که قانون رسمی هم چنان کارهایی را ممنوع کرده بوده است)، هر که از چنان قانونی آگاه است، گو بپذیر، ما که نیستیم، ولی هر آگاهی می داند که همه آگاهیها از خوئیتوک دس برخاسته است زیرا که دانش ما از پیوند دو جزء می آید یکی دانش ذاتی و یکی دانش آموختنی، و معلوم است که دانش ذاتی مؤنث است و دانش آموختنی مذکر، و چون هر دو آفریده آفریدگارند پس خواهر و برادرند؛ و هر چیز دیگری که کامل است هم از پیوند اجزاء کامل به بار آمده است، چون آب که ماده است و آتش که نر است و این دو را خواهر و برادر می شمارند (که گرچه با هم نمی پیوندند ولی در تن آدمی به یکسان با هم جوش می خورند، چنانکه اگر در مغز آب زیادتر باشد می پوسد و اگر آتش زیادتر باشد می سوزد).
این بود طولانی ترین و استوارترین گواه کتبی زرتشتی برای رسم [ازدواج با محارم]. خواننده خود می تواند به روشنی در یابد که این دفاع پر آب و تاب برای این لازم شده که همان زمان هم این رسم شدیدا مورد حمله بوده است، و فقط چند روحانی آن را تجویز و عده کمی از مردم از آن پیروی می کرده اند (لازم به یاد آوری است که چنین موردهایی را نیز در جامعه کنونی داریم که عده ای از روحانیان مسائلی چون صیغه و ازدواج موقت را مطرح می کنند ولی مورد پسند و قبول اکثریت مردم نیست جز عده اندکی). به راستی در این تفسیر دور و دراز مطالب متناقض درهم آمیخته است و تشخیص آنها به سادگی ممکن نیست و برای همین عده زیادی که مطالب را سرسری خوانده اند گول بعضی از جملات را خورده اند و کل قضیه را به صورت انتساب عام وانمود کرده اند (مثلا سعید نفیسی، دمناس، فرای، بوچی، دوشن گیمن و کریستن سن. حتی خدابیامرز منصور شکی هم در مقاله، حقوق خانواده در ایران باستان، دانشنامه ایرانی،ج۹، ص۱۸۴، به همین توهم دچار شده و نوشته است: ازدواج با محارم، که اصلا میان نجبای بسیاری از ملل رواج داشت، بعد ها در کلیه سطوح جامعه ایرانی چه بالا و چه پایین به طور عام انجام می شد. بسیاری از پادشاهان ایران خواهر و دختر خود را به زنی گرفتند، این گونه گزافه های بی پروا نتیجه ای جز گمراهی خوانندگان ندارد حتی اگر هدف از نوشتن آنها جز دانش دوستی چیز دیگری نباشد !).
در قانون نامه رسمی دوره ساسانی کتاب هزار دواریها (ماتیگانِ هزار داتِستان) (طبع و ترجمه آناهیت پریخانیان؛ پیشتر مطالب این کتاب را درباره چنین مقرراتی منصور شکی در مقاله زناشویی ساسانی آورده بود.) آمده است که اگر پدری ارثیه دختری را به دخترش داد و بعد او را به زنی گرفت پس از مرگش آن زن ازسهمیه ارث همسری نیز برخوردار می شود (بخش یکم، فصل ۴۴، سطرهای ۸ تا ۱۲) (ترجمه پریخانیان، ص۱۱۹؛ شکی، زناشویی ساسانی، ص ۳۳۵ و ۳۳۶). و باز آمده است: اگر پدری دخترش را به زنی کرد پس از مردنش او فقط ارث همسری می برد (و نه ارث مضاعف) (همانجا، سطرهای ۱۳ تا ۱۶) (همان مقاله، ص۳۳۶). در همان کتاب (بخش دوم، فصل ۱۸، سطرهای ۷تا ۱۲) این گونه آمده است که اگر مردی تعهد کرد که این ملک (یا مال) ده سال دیگر به پسر من می رسد به شرطی که با دخترم ازدواج کند، ده سال بعد باید ملک را به پسر بسپارد، و اگر ازدواج آن دو زودتر انجام شده، تعویض مالکیت هم می تواند زودتر انجام شود، ولی اگر پسر از ازدواج سر باز زد، تعلق آن ملک (یا مال) بدو نباید صورت پذیرد (همانجا).
این موارد از یک کتاب قانون نامه رسمی، جای چون و چرا باقی نمی گذارد. همین طور است مواردی که در روایات موبد بزرگ زرتشتی همیت (اِمید) پسر اشو وهشت مذکور است (این موارد را پیشتر دمناس ترجمه و تفسیر کرده بود. اما خود کتاب را نزهت صفائی اصفهانی در ۱۹۸۰ در کمبریج (ماساچوست) چاپ کرد. شکی هم در مقاله زناشویی ساسانی از آن بهره گرفته بود). یکی از پرسشها در پاسخ به این مسئله است که در مورد پسری که تعهد به ازدواج با خواهرش کرده است یا توصیه پدر و مادر را برای آن کار پذیرفته اما از انجامش سر باز زده است چه باید کرد؟ (پرسش ۲۲- اصفهانی، ص ۱۵۵ تا ۱۵۸). پرسشی دیگر مربوط است به اینکه اگر مردی خواهر یا مادرش را به زنی کرد با این که امیدی برای بارگرفتنشان نبود آیا ثواب خوئیتوک دس شاملشان می شود یا نه؟ و پاسخ این است که بلی می شود (پرسش ۲۸- اصفهانی، ص۱۹۳ تا ۱۹۶). پرسش دیگر مربوط است به اینکه اگر کسی خوئیتوک دس کرد ولی بعد بر اثر پیری یا بیماری از عهده انجام وظایف بر نیامد چه باید کرد؟ (پرسش ۳۰- اصفهانی، ص۲۰۳ تا ۲۰۶). این موارد، و مواردی که شکستن پیمان خوئیتوک دس را گناه می داند، ثابت می کند که در نظر این مفسران آخر دوره ساسانی، ازدواج با محارم حسن بوده است (بسنجید با داوری وست، متون پهلوی، ج۲، ص۴۱۰).
حتی بعد از سقوط ساسانیان هم علمایی بوده اند که از خوئیتوک دس [ازدواج با محارم] را می فهمیده اند و از آن به شدت دفاع می کرده اند در حالی که عده ای دیگر با آن آشکارا مخالفت داشته اند. مشروحترین این مرافعه ها در کتابی از روایات (یا فتواها) آمده است که نسخه خطی آن از سده شانزدهم میلادی است، اما دستورات طرح شده در آن تعلق به خیلی پیشتر دارد (همان منبع، ص۴۱۴ و بعد). وست خلاصه ای از آن به دست داده است که ما لب مطالبش را می آوریم (در اینجا هم از برای تاکید مطالب مهم، بعضی جملات را با حروف درشت تر می آوریم) :
بهترین کاری که یک کافر می تواند بکند در آمدن به دین بهی است (یکی از بهترین دلیلهایی که پذیرفتن افراد نازرتشتی در جامعه بهدینان هنوز مرسوم و مقبول بوده است.) و بهترین کاری که یک بهدین می تواند بکند شکستن دیوان از راه خوئیتوک دس است. خود اهورمزدا نیز چنان کرده بود زیرا زمانی که زرتشت به پیشگاه او رسید و امشاسپندان را نزد او دید، اسپندارمذ را دید که دستی به گردن او داشت و چون دلیل پرسید، اهورمزدا پاسخ داد: [این اسپندارمذ است که دختر من و کدبانوی جهان آسمانی من است و مادر موجودات]. زرتشت گفت: [وقتی در دنیا این چیزها را می گویند، خیلی آشفتگی بر می انگیزد. چگونه است که تو، ای اهورمزدا، خودت هم در این باره همانها را می گویی؟] اهورمزدا پاسخ داد: [ای زرتشت: این خود می بایستی برای مردم نیکوترین نعمتها بنماید! باری وقتی نخستین آفریدگانم مشی یه و مشی یانه آن را انجام دادند، شما نیز می بایست آن را انجام دهید! زیرا اگر چه مردمان از چنان رسمی روی گردانیده اند، نمی بایست، روی گردانند (چه خوشبختیها همه در نزدیکی و هم خونی است و همه بلایا بر سر مردمان از آنجا می آید که مردان غریب می آیند و زنان (بهدین) را می گیرند) (و همواره دختران ما را از راه به در می برند) (اشاره است به فرود زرتشتیان در میان جماعتهای مسلمان و یا مسیحی، آن چنان که مثلا در سیره شیخ ابو اسحق کازرونی می بینیم که از خانواده های زرتشتی برخاست و در سده چهارم بیشتر مردم کازرون را با کوششهایی خیره کننده مسلمان کرد.) (و ثواب خوئیتوک دس چنان است که جادوگر را هم از اعدام نجات می بخشد).
[در یکی از گفته های دینی آمده است که اهورمزدا چهار کار نیکو به زرتشت توصیه کرد… چهارم خوئیتوک دس با او که وی را زاده است، یا با دختری یا با خواهری… زمانی که سوشیانس پدید آید، همه مردمان خوئیتوک دس می کنند و همه دیوان از معجزه خوئیتوک دس نابود می شوند.] در توضیح مطلب آمده است که انواع یاد شده خوئیتوک دس شامل برادران و خواهران ناتنی و یا دختران نامشروع هم می شود (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۴۱۷). و باز ضمن قصه ای دراز و ساده لوحانه اعتراف می شود که جمشید چون مست بود با خواهر خود خوابید، ولی بلافاصله نیکوییهای خوئیتوک دس با عالیترین اوصافی بازگو و ثواب آن بهشت خرم باشد، وعده داده شده است و در عوض دوزخ به کسی وعده گشته است که دیگران را از خوئیتوک دس باز می دارد، زیرا [آنچه دیگران گناهی شنیع می دانند در قانون ما طاعتی مزدایی است] (همان منبع، ص۴۱۷ تا ۴۲۶. باز اینجا هم گواه اعتراض مردم به فتوایی ناپذیرفتنی هستیم).
[این هم در دین آمده است که: زرتشت به اهورمزدا چنین گفت: به نظر من این کاری است ناخوب (وَدو) که می کنند؛ و خیلی شک برانگیز است که من باید خوئیتوک دس انجام دهم چنانکه گفتی در میان انسانها کاملا رایج است، (اهورمزدا پاسخ می دهد که این کار مایه تکامل همه چیز و لازم است.) ].
هیچ یک از شواهد ما این گونه صریح حقیقت را بیان نکرده است: مردم به هیچ روی به فتوای روحانی خشک مغزی که چنان کاری را روا می دانسته است، اعتنایی نداشته اند، و همانطوری که وست متذکر شده است، استناد او به این روایت و آن سند دینی بیهوده است چون که هیچ کدام از مآخذ ادعایی او درست نیست (این داوری وست است: همان منبع، ص۴۱۹ و بعد، و ص۴۲۷ و بعد).
به همین دلیل در روایات پارسی، که در سده هفدهم نسخه برداری شده است، خوئیتوک دس اصلا معنی ازدواج با محارم نمی دهد، بلکه موبدان ایرانی در فتواهایی که برای زرتشتیان هند نوشته اند، خوئیتوک دس را عملی پر ثواب دانسته اند اما آن را [پیوند میان عموزادگان و خاله زادگان] معنی کرده اند. و در پاسخ سوالی که روابط خانوادگی در خوئیتوک دس چگونه است، گفته اند: پیوند میان زادگان برادران و خواهران با هم بسیار خوب است. به عبارت دیگر، خوئیتوک دس به معنی زناشویی خویشاوندان با هم است و بس (همان منبع، ص۴۲۷ تا ۴۳۰).
شواهد تمثیلی و افسانه ای
یک دسته از شواهد کتبی ما درباره خوئیتوک دس عبارت است از مواردی که برای ازدواج با محارم در میان ایزدان و یا موجودات و افراد افسانه ای آورده اند و هدف از ذکر آنها اثبات جایز بودن چنان ازدواجهایی در میان انسانها بوده است. تعداد این گواهیها در مقایسه با شواهد کلی بسیار کم و آنچه به نظر ما رسیده به شرح زیر است:
در تفسیری از یسنا که در دوره خسرو انوشه روان نوشته اند، آمده است که اورمزد با دختر خود اسپندارمذ خوئیت ودثه (پهلوی: خوئیتوک دس) کرد. گیومرتن (گیومرت) از این زناشویی زاد و خود با اسپندارمذ جفت آمد و نخستین مرد (مشی یه، مرتیه، مرد) و نخستین زن (مشی یانه، مرتیانه) از آنها به بار آمدند و از ازدواج آن دو مردمان پدیدار شدند (همان منبع، ص ۳۹۱). در یک کتیبه آرامی از دوره هخامنشی [دین مزدیسنی] به بانویی تشبیه شده است که هم خواهر و هم همسر بعل (معادل اورمزد) است (بویس، تاریخ دین زرتشتی، ج۲، ص۲۷۵، با مراجع)، و در داستان سه موعود زرتشتی هم اثر چنین ازدواجی را باز جسته اند (همان منبع، ج۱، ص۲۸۵). همچنین آورده اند که جمشید با خواهر همزادش زناشویی کرد و فریدون با دختر خود؛ و منوچهر از زناشویی خواهر و برادری به بار آمد (این داستان جمشید در وداها هم آمده است و بنابراین بسیار قدیمی است. به علاوه کلیه این مطالب در تاریخهای اسلامی مثل طبری، مسعودی و مقدیسی هم آمده است). و ارداویراز (که در سنت از احیا کنندگان دین مزدیسنی است) هفت خواهر خود را به زنی داشت و در معراج خود، در آسمان دوم روان کسانی را دید که خوئیتوک دس کرده بودند و کامرانی جاودانی یافته بودند. باز در یادگار زریران (که اصلا به شعر و از دوره اشکانی بوده است) آمده است (گشتاسپ می گوید، هوتس، که مرا خواهر و زن است. یادگار زریران، تدوین و ترجمه بیژن غیبی، بیلفلد آلمان، ۱۹۹۹ ص ۲۲) که گشتاسپ همسر خواهر خود هئوتسا (خوتوس) بود. در شاهنامه و کتب دیگر آمده است که همای دختر بهمن زن او شد و داراب را از او زاد (بهمن پسری داشت ساسان نام و :
دگر دختری داشت نامش همای هنرمند و با دانش و نیک رای
همی خواندندی ورا چهر زاد ز گیتی به دیدار او بود شاد
پدر در پذیرفتنش از نیکوی بدان دین که خوانی همی پهلوی
همای دل افروز تابنده ماه چنان بد که آبستن آمد ز شاه…
به بیماری اندر بمرد اردشیر(بهمن) همی بود بی کار تاج و سریر
همای آمد و تاج بر سر نهاد یکی راه و آیین دیگر نهاد…
نهانی پسر زاد و با کس نگفت همی داشت آن نیکویی در نهفت
(شاهنامه، ج۶، ص۳۵۱ تا ۳۵۵- چاپ مطلق، ج۵، ص۴۸۳ تا ۴۸۸-).
یک جا در شاهنامه داریم (شاهنامه، ج۶، ص۱۲۰، بیت ۷۹۴ و ۷۹۵- چاپ مطلق، ج۵ ، ص۱۵۰، بیت ۸۰۰ و ۸۰۱- گشتاسپ پس از بازگشتن از رزم ارجاسپ به فیروزی:
چو شاه جهان باز شد باز جای به پور مهین داد فرخ همای
(عجم را چنین بود آئین و داد!) سپه را به بستور فرخنده داد
در نسخ شاهنامه مصرعهای بیت دوم را پس و پیش کرده اند. صورت کنونی از ماست. متن بُنداری تصحیح ما را تایید می کند: و زوج ابنته همای من ابنه اسفندیار علی المله الفهلویه، که نشان می دهد مسئله ازدواج همای و اسفندیار است که- رسم عجم- بوده، نه دادن سپاه به بستور!) که همای خواهر اسفندیار و همسر او بود (مسلم است که مآخذ اصلی- ازدواج همای با خویشاوندش- را داشته است و از آن یکی ازدواج همای با گشتاسپ را دریافته است، دیگری با اسفندیار و سومی با بهمن. این چنین است که افسانه ای مایه افسانه های دیگر می شود).
داستان ویس که همسر برادرش ویرو بود ولی به رامین عشق می ورزید بسیار مشهور است (اصل این داستان هم به زمان اشکانیان باز می گردد- رک. مینورسکی، ویس و رامین: داستانی اشکانی- برای نص موضوع رک. بالاتر، پانوشت). و قصه سودابه زن کیکاوس که بر ناپسری خود سیاوش عاشق شد و برای فریفتن او خواهرانش را به وی پیشکش کرد (شاهنامه، ج۳، ص۱۴ و بعد. چاپ مطلق، ج۲، ص۲۱۱ و بعد). همه جا رایج است.
از آنجا که اینها همه موارد افسانه ای است، به هیچ یک اعتمادی نمی توان کرد، فقط می توان گفت که در اندیشه مردمان چنین ازدواجهایی مبنایی داشته است و آن قیاس با شواهد واقعی تاریخی می بوده است.
۳. موارد معین تاریخی
من سرتاسر تاریخ ایران را بارها زیر و رو کرده ام و حدود پنجهزار سند یونانی و رومی و سریانی و چینی و عربی و فارسی و پهلوی و اوستایی و فارسی باستان را نقطه به نقطه خوانده ام و از میان آنها فقط پانزده مورد معین تاریخی یافته ام که شخصی به ازدواج با محارم روی آورده است. هشت تای آن به دوره هخامنشی تعلق دارد، سه تا به دوره اشکانی و چهار تا به دوره ساسانی. در اینجا این موارد را می آورم و بعد به مطلب دیگر یعنی توضیح علل چنین ازدواجهایی و نتایج حاصل از چند سوء تعبیر می پردازم. به گفته هرودت کمبوجیه بر خلاف قوانین پارسی با دو خواهر خود پیمان زناشویی بست (یکی هئوتسا و دیگری که نامش را نبرده است)(کتزیاس که این داستان را به اشاره آورده است نام او را رکسانا- رئوخشنه – یا روشنک آورده است: شهبازی، کورش بزرگ، ص۳۲۵، یادداشت ۱۹). و داریوش بزرگ فرَتَه گونَه دختر برادر خود اَرتانَه را به زنی گرفت (هرودت، تاریخ، ج۷، بند ۲۲۴). به ادعای کتزیاس داریوش دوم خواهر خود پروشات را به زنی داشت (کتزیاس، پرسیکا، گزیده ۱۵- الف. یاکوبی، ص ۴۹۶). و به گفته پلوتارخ اردشیر دوم با دو دختر خود زناشویی کرد (زندگانی اردشیر، بند ۲۷). همچنین گفته اند که تری تخمه از سرداران پارسی با خواهر خود رئوخشنه (روشنک) زناشویی کرد (کتزیاس، پرسیکا، گزیده ۵۵. یاکوبی ص۴۷۱). و اردشیر سوم با خواهر خود هئوتسا (پلوتارخ، زندگانی اردشیر، بند ۲۶). و سرانجام این که داریوش سوم (کلیه مآخذ درباره او را در کتاب برو، Berve، زیر شماره ۷۲۱ خواهید یافت) همسر خواهر خود استاتیرا (بعضی از مورخان حتی خود داریوش را هم زاده ازدواج خواهر و برادر می دانند: برو، شماره ۷۱۱) بود و یکی از سرداران او مادر خود را به زنی داشت (کنتوس کرتیوس، تاریخ اسکندر، ج۸، فصل ۲، بند ۱۹).
برای دوره اشکانی نیز موارد معینی سراغ داده اند. مثلا ادعا کرده اند فرهادک (فرهاد پنجم) پسر فرهاد چهارم و کنیز ایتالیایی او موزا (Musa) با مادر خود ازدواج کرد (منابع در باب موزا در کتاب کاراس- کلاپرُت، ص ۱۵). در یک گزارش نجومی به زبان بابلی و خط میخی مربوط به سال ۲۳۶ تاریخ سلوکی (برابر با ۷۵ ق م) این گونه آمده است (ساکز- هونگر، ص۵۰۷) : [[ نوشته شد] در سال ۱۷۲ از تاریخ اشکانی [ که برابر است با ] ۲۳۶، در عهد ارشک شاه و اسپبرز (Ispubarza) ملکه و خواهر او]، چنانکه گفتی شاه اشکانی خواهر خود را به همسری پذیرفته بوده است. همچنین یک طومار اشکانی به زبان یونانی که در اورامانِ کردستان یافته اند با این جمله آغاز می شود (مینز، طومار اشکانی از اورامان کردستان، ص۲۸ و ۳۱) : [در عهد فرمانروایی شاه شاهان، ارشک، نیکوکار، دادگر، نامدار و یونان دوست، و [ آنِ ] ملکه، سیاکَه (Siace)، که هم همسرش است و هم خواهرش از سوی پدر، و آریازاته (Aryazate)… دختر پادشاه بزرگ تیگران که نیز همسرش است، و آزاته (Azate)، همسر [ شاه] و خواهر او از سوی پدر، در سال ۲۲۵ در ماه اپلئیوس (Apellaeus)… این سند در پیش گواهان نوشته آمد.] در اینجا چنان می نماید که پادشاه اشکانی سه زن داشته است که دو تای آنها خواهران او بوده اند (این تعبیر عمومی است و از همان زمان چاپ مقاله مینز پذیرفته شده است).
از دوره ساسانی موارد معدودی داریم. در کتیبه سه زبانه شاپور یکم بر دیوار بنای هخامنشی در نقش رستم (که به غلط به کعبه زرتشت مشهور شده است) آمده است که شاپور برای عده ای آمرزش خواست و به گروهی خیریه بخشید. در میان آنان از [دینَک، ملکه ملکه ها] یاد شده است که [خواهر شاه اردشیر] بود، و از [دخترمان ملکه ملکه ها آدُر اناهید] سخن رفته است. این تعاریف باعث شد که عده ای دینک را خواهر و همسر اردشیر بدانند و آدر اناهید را دختر و همسر شاپور (من جمله ماری لوئیز شومان در مقاله در باب چند زن نامبرده شده در کتیبه سه زبانی شاپور یکم بر کعبه زرتشت، و هینتس، در کتاب یافته ها و پژوهشهایی از ایران کهن، ص ۱۲۴ و بعد). اما چنان که ماریق، هارماتا و ژینو نشان داده اند این انتسابها از مقوله خیالپردازی است (رک. آدر اناهید، به قلم فیلیپ ژینو در دانشنامه ایرانی، ج۱، ص۴۷۲). همچنین گفته اند بهرام چوبینه با خواهر خود گردیه ازدواج کرد اما آن هم ممکن است ناشی از سوءتفاهم باشد (طبری، تاریخ، ج۱، ص۹۹۸: و کانت لبهرام اخت یقال لها کردیه من اتم النساء و اکملهن و کان تزوجها… این مطلب در منابع دیگر نیامده است و به نظر ما این ازدواج از سوءتفاهم یک راوی پیدا شده. یکی از سرداران ایران در زمان هرمزد چهارم بهرام پسر سیاوش [ بهرام سیاوشان ] بود که به همراه بهرام چوبینه به جنگ با [ ترکان ] [ هیاطله ] فرستاده شد [ شاهنامه، چاپ مسکو، هشتم، ص۳۶۹ ] و به همراه او هم بشورید [ همان، ص ۴۰۷ تا ۴۱۳ ] و بعد از جلوس بهرام به دنبال خسرو رفت اما از خال او بندوی فریب خورد و خسرو به روم گریخت و خود بندوی در جامه او گرفتار شد. بعدها همین بهرام سیاوشان از ماجرا بو برد و قضیه را به بهرام چوبینه گفت و او هم بهرام سیاوشان را با تدبیری ماهرانه کشت [ همان، نهم، ۶۳ تا ۶۵ ]. اکنون باید دانست که زن بهرام سیاوشان خواهر بهرام چوبینه بوده است [ نولدکه، تاریخ طبری، ص۲۸۲ یادداشت ۱، به نقل از تاریخ ابن بطریق]. اگر چه نام این خواهر را نبرده اند، اما از همه قراین برمی آید که وی همان گردیه مشهور می بوده است که شاید به همین دلیلِ کشته شدن شوهرش، با بهرام چوبینه ناسازگار [ به دل با برادر چو بیگانه شد: شاهنامه، هشتم، ص ۴۱۷، بیت ۱۶۷۶ ] و بعدها هم زن خسرو پرویز شد. شاید در اصل روایت، چنین آمده بوده است که [ گردیه زنِ بهرام بود ] و در آنجا، سخن از بهرام سیاوشان بوده است نه بهرام چوبینه. بعدها ظاهرا این روایت دست به دست گشته و تحریف شده است).
اما به صراحت نوشته اند مهران گشنسپ از بزرگان دربار خسروپرویز با خواهر خود پیوند زناشویی داشت که پس از قبول دین نصاری، او را طلاق گفت (هُفمان، ص۹۵). و ادعا کرده اند که یزدگرد دوم در هشتمین سال پادشاهی خود [دختر خویش را که به همسری گرفته بود بکشت] (همان منبع، ص ۵۰). و کواذ (قباد) دخترش سامبیکه را به زنی کرد و از او کاوس زاده شد (مارکوارت، ایرانشهر، ص۱۳۰، یادداشت۶ . نیز کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۳۷۷ و بعد؛ بسنجید با پایینتر).
سه: نقد شواهد
(باری دیگر یاد آور شویم که [ انتقاد منابع ] با [ فله ای رد کردن منابع ] فرق می کند. بسیارند نویسندگانی که با جملاتی چون [ بیگانگان که از آداب و رسوم ایرانی بی خبر بوده اند ] و یا [ دشمنان ایران که ما را می خواسته اند خوار کنند ] و یا [ بیگانگان که معانی اصطلاحات اوستایی را نفهمیده اند ] همه منابع را به عنوان [ موارد اتهام ] و [ غرض ورزی ] مردود شمرده اند. اما این گونه ردیات جز استهزا برای ما چیزی به بار نیاورده بوده است. این مقاله نخستین کوشش تحقیقی برای ارزیابی این موضوع است و در نوع خود سابقه ای ندارد ].
هر کس که این شواهد بیگانگان و خودیها را خوب وارَسَد در می یابد که مطالب آنها از سه حال خارج نیست: دسته ای به کلی عاری از حقیقت اند، مانند آنها که [ازدواج با محارم] را رسم شایع می دانند. اگر چنان بود، نسل ایرانی در همان آغاز خراب می شد و فساد اجتماعی از همان دوره هخامنشی ادامه روابط خانوادگی را به هم می ریخت. این گونه شواهد حاصل اتهامات ناشی از نفرت و دشمنی یکی دو نویسنده مشهور است که دیگران به اعتبار آنها و یا به رقابت با آنها گفته هایشان را تکرار کرده اند. مثلا نویسنده ای که در روم و یا مصر می زیسته و از اخلاق و رسوم ایرانیان معاصرش کوچکترین اطلاعی نداشته، سخن مورخی متقدم را حجت می دانسته است و چون زیاد رسم نبوده نام مآخذ خود را ببرند، چنان می نموده است که گفته تکراری او به واقع سخن بکر و تازه و به عبارت دیگر سند مضاعف است.
دسته دوم از شواهد- چه بیگانه و چه ایرانی- مبتنی بر تعبیر چند اصطلاح ایرانی اند که درست شناخته نشده اند و ما در زیر نمونه هایی از آنها را ارائه می دهیم.
دسته سوم از شواهد دروغ پردازی است و ما نمونه های آن را هم خواهیم آورد. اما یک دسته معدود، گواه ازدواجهای با محارم است که به واقع رخ داده است، و در آن موارد هم خواهیم دید که هیچ وجهه خاص ایرانیت در آنها نیست بلکه رسمی است بسیار کم سابقه که حالت بدعتِ آن بر رسمیت آن می چربد.
. ازدواج با محارم در ایران باستان روا نبوده است
این مطلب از سه دلیل واضح می شود:
اولا تاریخ واقعی ایران چنین رسمی را ناروا می دانسته است؛ دوم در چند جا که به صراحت روا بودن آن توصیه شده است، پیداست که آشکارا علیه خواست مردم فتوا داده شده است، و سوم خود واژه حقوقی و رسمی که برای این کار به کار برده شده است، یعنی خوئیت ودثه (خوئیتوک دس) [زناشویی در خود دوده] یا [زناشویی میان خویشاوندان] معنی می دهد، همچنانکه در میان بسیاری از جهانیان هم مرسوم و ستوده است.
شکی نیست که نخستین شاهد تاریخی این چنین ازدواجی، به زنی گرفتن کمبوجیه هخامنشی هر دو خواهرش راست. هر کسی داستان این ازدواج را به دقت بخواند یقین می آورد که خود کمبوجیه آغاز کننده این رسم بوده است و ایرانیان با آن به کلی بیگانه بوده اند و اگر هم کسی دیگر این کار را کرده است، به تقلید از کمبوجیه بوده است. داستان کمبوجیه به نقل از هرودت یونانی که دو نسل بعد از او می زیست، بدین گونه است (هرودت، تاریخ، کتاب سوم، بند۳۱ و بعد. تفسیر آن در شهبازی، کورش بزرگ، ص۴۱۲ تا ۴۱۴) :
پس از کورش بزرگ پسر بزرگ او کمبوجیه به پادشاهی نشست. وی مردی بود خودسر و کینه جو و بسیار سنگدل. اول کاری که کرد این بود که تنها برادر خود بردیه (برزو) را که جوانی دلاور و ستوده بود پنهانی کشت تا مبادا روزی بر او بشورد و پادشاهی را از او بگیرد، بعد هم به خواهر خود هئوتسا دل باخت و بر آن شد که او را به همسری بگیرد. [یک چنین زناشویی برای آزادگان ایرانی پیشینه نداشت]. [کمبوجیه ناچار شد قانون پارسی را بشکند تا بر خواست خود دست یابد]. (لازم است که خوانندگان به این دو جمله دقت کنند). یکی از وظایف پادشاه ایران این بود که در کارهای مهم با [داوران شاهی] و [نژادگان ایرانی] رای زند و از آنان راهنمایی خواهد. [داوران شاهی] هفت تن از آزادگان بودند که برای مشورت دادن به شاه و بازداشتن او از کارهای زیانبار برگزیده می شدند و تا هنگامی که گناهی از آنان سر نزده بود جاه و ارجشان به جای می ماند. کمبوجیه که از دل باختن به خواهر خود نزد ایرانیان شرم داشت [داوران شاهی] را گفت تا نگاه کنند و ببینند که آیا قانونی هست که زناشویی برادری را با خواهر خود روا داند یا نه. داوران که مردانی پاک و ناموس خواه بودند ولی از زود خشمی و تندخویی کمبوجیه آگاهی داشتند خواستند بی آنکه قانون پارسی را به دروغ بیالایند خود را از خشم کمبوجیه دور دارند.
پس بدو چنین گفتند: [قانونهای ایرانی را نیک نگریستیم، هیچ قانونی نیست که زناشویی برادری را با خواهرش روا داند، لیکن قانونی هست که گوید شاه ایرانی در انجام دادن هر چه دلپذیرش آید آزاد است]. چنین بود پاسخ خردمندان و قضات شاهی. و کمبوجیه بی درنگ هئوتسا را به زنی گرفت، اما چندی بعد دومین خواهر خود را که [ نامش رئوخشنه، روشنک بود ] هم به همسری در پذیرفت و بدینسان راه را برای خودسران بعدی تاریخ باز کرد، و همین که این رسم زشتی خود را نزد کسانی مثل او از دست داد، تکرارش بی مانع شد ولی همه آنان فراموش کردند که [هیچ قانون ایرانی] که چنان ازدواجهایی را روا داند، وجود نداشت، و کمبوجیه، که فرهنگ عیلامی گرفته بود، نیز به پیروی از رسمی عیلامی چنین [بدعتی] را گذاشت (برای تقلید کمبوجیه از عادات عیلامیان رک. مقاله اپنهایم، Oppenheim، ص۵۵۷ و ۵۵۸ ، که بر سندی بابلی متکی است که به موجب آن کمبوجیه در معبد نبوی بابل، با لباس عیلامی ظاهر شد و مایه نگرانی و دلچرکی بابلیان گردید. از تاریخ عیلام می دانیم که یکی از ملکه های آنجا با دو برادر خود ازدواج کرد: هینتس، جهان از یاد رفته عیلام، ص۹۱).
کسی که تاریخ ایران را به دقت می خواند به مطالب دیگری بر می خورد که نتیجه بالا را تایید می کند. بیش از یکصد و بیست نویسنده یونانی و رومی و سریانی و یهودی و ارمنی همزمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بوده اند، و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی را به خوبی می شناخته و توصیف کرده اند. این چند نفر عبارتند از هرودت، گزنفن، افلاطون، ارسطو، استرابن، آمیانوس مارسلینوس، پروکوپیوس، نیتوفیلاکتوس، و از میان یهودیان اِستِر و نِحمیا؛ ولی هیچ کدام از آنان نگفته اند که ازدواج با محارم در ایران رسم بوده است (هرودت فقط از داستان کمبوجیه و آن هم به صورتی که دیدیم یاد می کند). اگر چنان رسمی در ایران [شایع] بود، محال بود این نویسندگان از آن بی اطلاع بوده باشند.
از اینها قاطعتر، وضعیت متون زرتشتی است. در گاتاها و اوستای اصیل که اصلا یادی از خوئیت ودثه نیست. در اوستای متأخر و کتب و روایات بعدی هم تا برسیم به آخر دوره ساسانی، هیچ خبری از این که خوئیت ودثه به معنی ازدواج با محارم بوده باشد نمی بینیم. فقط در اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی شواهد انکار ناپذیر داریم که عده ای چنان ازدواجهایی را ستوده می دانسته اند و عده ای بسیار نکوهیده. وقتی لابه لای روایات دقت می کنیم خوب می بینیم که آن گروه که [خوئیت ودثه] را به معنی [ازدواج با محارم] گرفته اند معدودی روحانی بوده اند که می ترسیدند زرتشتیان با ازدواج با خارجیان به نابودی بگرایند. در آخر دوره ساسانی در نقاطی از ایران مسیحیت و مانویت به قدری رایج شده بود که جامعه های کوچک زرتشتی در جایهای دور افتاده در معرض اضمحلال بودند و خطر ازدواج با بیگانه به اندازه ای موبدان را ترسانیده بود که در آن دوره معنی [ازدواج با محارم] را برای خوئیت ودثه تراشیدند و آن را بر ازدواجهای خیالی اهورمزدا با اسپندارمذ و مشی یه با خواهرش و جز ان استوار کرده اند. وقتی هم اسلام در رسید موضوع حادتر شد و [نگهداری خون و تخمه و نژاد] بر همه چیز برتری گرفت و موبدانی چند به رغم اعتراض شدید مردم (چنان که در شواهد بالا دیدیم) [ازدواج با محارم] را توصیه ای الهی قلمداد کردند تا از نابود شدن گروههای کوچک زرتشتی در اینجا و آنجا جلوگیری کنند (به همین دلیل است که جمله: من به دین مزداپرستی سوگند پیروی می خورم، که حملات را باز می دارد، که اسلحه را بیکار می دارد، که خوئیت ودثه را بر پا می دارد، در سوگند تعهد دینی [ فرورانی ] زرتشتی [ برای آن رک. بویس، تاریخ دین زرتشتی، ج۱، ص ۲۵۳ و ۲۵۴] بدین صورت دستخورده می نماید و ظاهرا جمله [ که خوئیت ودثه را بر پا می دارد ] اضافی است [ بسنجید با داوری بویس، همان منبع، ص ۲۵۴، یادداشت ۲۴).
هر کس اعتراضهای مندرج در دینکرد و روایات را از میان [توصیه ها] بیرون بکشد (کاری که ما با درشت نشان دادن آنها کردیم) به خوبی در می یابد که موبدان معدودی که قصد الهی کردن آن گونه ازدواجها را داشتند، به جایی نرسیدند و با خشم و نفرت زرتشتیان روبرو شدند. واضح است که اگر آن رسم به رضایت مردم روا می بود دیگر لزومی نداشت آن همه دفتر و دستک دینی و فرضیات آسمانی برایش درست کنند تا برای مردم پذیرفتنی شود. خود همان توضیحات، نشان نپذیرفتن و رواج نداشتن چنان ازدواجهایی است (چنین است داوری وست، متون پهلوی، ج ۲، ص۴۲۷ تا ۴۳۰ و گرای، مقاله زناشویی، ص ۴۵۹).
اکنون اگر به چند مورد از ازدواج با محارم در دوران هخامنشی و اشکانی و ساسانی بنگریم، مردود بودن آنها در نظر مردم روشن می شود. پیشتر بدعت کمبوجیه را شرح دادیم. اکنون بنگرید که پلوتارک (به نقل از کتزیاس) می گوید مادر اردشیر دوم او را واداشت با استاتیرا دختر خود جفت آید و [به قانون و عقاید یونانیان اعتنایی نداشته باشد]، قانون و عقاید یونانی در اینجا اصلا موردی ندارد یعنی پروشات اصلا لازم نبوده است خاطرِ پسرش را از [عقاید و قوانین یونان] آسوده کند. نه یونان در کار اردشیر نفوذی داشت و نه یونانیان زیردست اردشیر بودند که خاطر ایشان را نگه دارد و [کار مردم ناپسند] خود را برایشان توضیح دهد. آنچه در مأخذ پلوتارک آمده بوده است [عقاید و قوانین] بوده است و بس. یعنی مادر اردشیر به او می گوید: [تو شاهی، هر چه می خواهی بکن. دختر خود را هم به زنی بگیر، و به عقاید و قوانین اعتنایی نداشته باش.] این [عقاید و قوانین] عقاید و قوانین ایرانیان بوده است که پروشات هم مثل کمبوجیه می خواهد نادیده بگیرد، و این خود دلیل بزرگی است بر اینکه عقاید و قوانین ایرانی مخالف چنان ازدواجهایی بوده است. در تایید این استنتاج یاد آور می شویم که آگاثیاس هم از تنفر اردشیر دوم از رابطه ای این چنانی گواهی می دهد (تاریخ، کتاب دوم، بند ۲۳).
یکی دیگر از دلایلی که ثابت می کند چنان ازدواجهایی دور از عرف و [قوانین] ایران بوده است. اظهار صریح دینکرد سوم است که اعتراف می کند: [قانون در مورد آن رسم بعد ها گفته است: آن را به کار نگیرید!] اگر چنین چیزی در قانون ایرانی نبود، لازم نمی شد برای به کار گرفتن عمل مخالفش آن همه دلیل و برهان بتراشند. پس بدین نتیجه می رسیم که حتی در اوج زمانی که مسئله ازدواج با محارم را عده معدودی تجویز می کرده اند، عده زیادتری فریاد می کشیده اند که:
[زرتشت به اهورمزدا چنین گفت: به نظر من این کاری است ناخوب که می کنند، و برای من جای شک فراوان است که بایستی خوئیتوک دس کنم چنانکه گفتی در میان انسانها کاملا رایج است].
تناقض چنین اعتراض واضحی با گفتارهای چند عالم زرتشتی هوادار ازدواج با محارم این اندیشه را پیش می آورد که چون این گونه ازدواجها اصلا در قانون و عرف زرتشتی سابقه نداشته است، چند مانوی و مزدکی جان به در برده که خود را در زمره موبدان زرتشتی در آورده بوده اند (همچنانکه در دوره اسلامی در میان جاعلان حدیث و روایات کسانی بودند که برای خراب کردن ایمان مردم به عنوان راوی و محدث افسانه هایی می بافتند که مستند نبود. توجه شود که مزدک خود را [ موبد موبدان ] و زنده کننده آیین زرتشت می دانسته است: نظام الملک، سیرالملوک، طبع ه . دارک، تهران، ۱۳۴۶، ص۲۵۷ و ۲۵۸)، (می دانیم که زندیقان ادعا می کرده اندکه می خواهند دین مزدایی را به حالت پاک اولیه اش برگردانند!) (به همین دلیل است که مانی و مزدکیان را [ زندیق ] یعنی [ مُفَسر، خودسر دینی ] می خوانده اند) و قوانین تباه و فساد آور خود را در قالب تعبیر و تفسیر دینی (زند) به خورد جامعۀ آخر دوره ساسانی داده اند (باری دیگر تاکید کنیم که کلیه شواهد صریح ایرانی، از دوره آخر ساسانی به بعد مانده است) همراه با عده دیگری که آنها هم از اضمحلال جوامع دور افتاده و کوچک زرتشتی در میان مسیحیان و بعد مسلمانان در بیم افتاده بودند، بدان عقاید تن در داده اند و از قول اهورمزدا ساخته اند که: [شما نیز می بایست آن را [ ازدواج با محارم را ] انجام دهید! زیرا اگر چه مردمان از چنان رسمی روی گردانیده اند، شما نمی بایست روی بگردانید!].
پیشتر اشاره کردیم که از پانزده مورد تاریخی که در سرتاسر فقط تاریخ ایران از ازدواج با محارم سراغ داده اند چند تا دروغ محض است و فقط چند فقره است که آنها را می توان پذیرفت اما نه به مثابه نمونه مرسوم بلکه به عنوان نمونه های نامرسوم و غیر طبیعی، که مثالهای آن در میان همه ملل دیده می شود و از آنها یاد خواهیم کرد. در اینجا می خواهیم دو نمونه از این دروغ پردازیها را باز نماییم. نمونه اعلای این خیال بافیها در یک روایت مسیحی درباره یزدگرد دوم آمده است و آن بدین قرار است که وی در هشتمین سال پادشاهی خود [دختر خود را که به همسری گرفته بود بکشت.] (هفمان، ص ۵۰). مورخان جدید هم این روایت را به عنوان حقیقت می پذیرند (مثلا کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۳۰۷). اکنون بیاییم و آن را بررسی کنیم:
یزدگرد دوم پسر بهرام پنجم یا بهرام گور بود، و بهرام گور در آغاز هشتمین سال پادشاهی پدرش زاده شد (شاهنامه، ج۷، ص۲۶۶، بیت ۳۰ و بعد، درباره یزدگرد می آورد:
زشاهیش بگذشت چون هفت سال همه موبدان زو به رنج و وبال
سر سال هشتم مه فرودین که پیدا کند در جهان هوردین
یکی کودک آمدش هرمزد روز به نیک اختر و فال گیتی فروز
هم آنگه پدر کرد بهرام نام از آن کودک خرد شد شادکام)،
یعنی در سال ۴۰۷ م، و به هنگام به تخت نشستن در بهار ۴۲۱ م چهارده ساله بود (نولدکه- طبری، ص ۸۵، یادداشت ۴)، و نیز به هنگام مرگ در ۴۳۹ یعنی در سال هیجدهم از پادشاهی خود سی و دو ساله بود (همان منبع، ص۴۲۳). پس تاریخ زادن یزدگرد دوم را زودتر از هفده سالگی پدرش، یعنی (۴۰۷+۱۷) ۴۲۴م نمی توان گرفت. بنابراین وقتی یزدگرد دوم به پادشاهی رسید حداکثر (۴۲۴- ۴۳۹)پانزده ساله بود و در سال هشتم از پادشاهی خود حداکثر بیست و سه سال داشت. پس چگونه می توانست در آن موقع دختر خود را به همسری گرفته بوده باشد و بعد هم از او زده شده باشد به طوری که او را بکشد؟ این خیالبافی محض است.
نمونه دیگری از این نوع دروغ پردازیها داستان ازدواج کواذ (قباد) است با دختر خود. تئوفانس بیزانسی می گوید که کاوس پسر کواذ و برادر بزرگ انوشه روان از ازدواج کواذ و دخترش سامبیکه به وجود آمده بود (به نقل مارکوارت از وی، ایرانشهر، ص۱۳۱ و ۱۳۲، یادداشت ۶). اما مارکوارت ثابت کرده است که چنین امری از نظر زمان بندی تاریخی درست نیست. از سوی دیگر طبری گفته است کواذ را خواهرش، از زندان فراری داد (طبری، تاریخ، ج۱، ص۸۸۷)، ولی پروکوپیوس بیزانسی می گوید این کار را همسر کواذ کرد (تاریخ جنگ ایران، ج۱، بند ۶) و مورخ جدید با سر هم کردن اینها می گوید کواذ را خواهرش، که همسرش بود، فراری داد! (مارکوارت، همانجا. کریستن سن، ص۳۷۸).
۲. [ازدواج با محارم] به ندرت در همه جا روی داده است
نمی توان انکار کرد که ازدواج کمبوجیه با خواهرانش اتفاق افتاده، اگر چه بر خلاف قانون ایرانی بوده است. باز نمی توان انکار کرد که کتب متأخر زرتشتی بر چنان ازدواجهایی صحه گذاشته اند گو اینکه درست بر خلاف رسم جامعه توصیه می کرده اند. به عبارت دیگر، [ازدواج با محارم] به طور بسیار محدود در تاریخ ایران اتفاق افتاده است ولی تاریخ ایران خیلی چیزهای دیگر هم دیده است که نه ربطی به قوانین ایرانی داشته است و نه ربطی به عرف زرتشتی. چنانکه نشان خواهیم داد تعدادی از این ازدواجها بر مبنای تعبیر غلط چند واژه اساسی حقوقی اتفاق افتاده اند و در این موارد گاهی خودخواهی وبی اعتنایی فرمانروایان به عرف هم مؤثر بوده است. نمونه ای از این کارها ازدواج موزای رومی با پسر کوچکش فرهادک است که در خردسالیِ او انجام شده، چون موزا، کنیزی رومی، به هوس تاج و تختِ فرهاد چهارم افتاد و شوهر را کشت، و به بهانه این که پادشاهی میراث پسرش است، تخت و تاج او را گرفت و برای این که او را در چنگ خود نگه دارد با او پیوند زناشویی بست (رک. پانوشت پیشین، ژوزفوس می گوید این کار خشم نجبای پارتی را به دنبال داشت). آیا این رابطه سیاسی کاری به قوانین ایرانی داشت؟ کمی بعد از این واقعه، امپراتور روم کلودیوس یکم شبی را در بستر خواهرزاده خود به سر برد و فردایش مجلس سنای روم را مجبور کرد ازدواج آن دو را به رسمیت بشناسد! (رک. ویدنمان، Wiednemann، ص۲۴۰) از روی این یک نمونه هوسبازی می توان دید که امپراتوری رومی [ازدواج با محارم] را با یک فرمان رواج می توانست داد.
در تاریخ یونان می خوانیم که خدای خدایان زئوس با خواهرش هرا ازدواج کرد (ایلیاد هومر، سرود هفدهم، سطر۱۲۸ و بعد)، و یا این که اِلکی نوس با خواهر (ادیسه هومر، سرود هفتم، سطر۵۴) و به روایتی با برادرزاده (همان کتاب، سرود هفتم، سطر۶۰) خود پیوند زناشویی بست و دیومِدِس با خاله خود همسری کرد (شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۵۹۹). در اولین اسفار تورات به موارد متعدد از ازدواج با محارم بر می خوریم بی آنکه کوچکترین اشاره ای به ناباب بودن آن شده باشد. مثلا در سفر آفرینش به غیر از فرزندان آدم و حوا که با جفت آمدن مردمان زمین را درست کردند، می خوانیم که ابراهیم با ناخواهریش سارا زناشویی کرد (سوره ۲۰، آیه ۱۲)؛ نوح دختر برادر خود را به زنی گرفت (سوره ۲۹، آیه ۱۹ و بعد) عمران با عمه اش زناشویی کرد و موسی و هارون را یافت (سِفرِ خروج، سوره ۶، آیه ۲۰). فقط در دوره های بعدی است که ازدواج با محارم محدود شده است (لاویان، سوره ۱۸) و این محدودیت همانند محدودیت مسیحی است و البته در اسلام نیز کاملا مشخص است (رک. فولی، زناشویی: در مسیحیت، دائره المعارف هیستینگز، ج ۸، ص۳۳۳ تا ۳۴۳). ازدواج با محارم در میان ملل باستانی دیگر هم یافت می شود. در میان خاندانهای شاهی مقدونیه و اپیروسی (بالکانی) نشان آن یافت شده است (شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۵۹۹ و ۶۰۰). در میان مصریان قدیم ازدواج خواهر و برادر رواج داشت و تا دوره مسیحیت ادامه یافت (برای زناشویی خواهر و برادر و محارمان دیگر در مصر قدیم و بطالسه رک. دیودور، کتاب یکم، بند ۲۷، فقره ۱؛ [کرنی cerny و میدل تن middleton ]). پادشاهان یونانی مصر به خصوص این گونه ازدواجها را مقدس می شمردند. در میان عیلامیان و نجبای لیسیه (در جنوب غربی آسیای صغیر) هم چنان پیوندهایی قانونی بود (برایعیلامیان رک. بالاتر، پانوشت، برای لیسیان رک. بویس، تاریخ دین زرتشتی، روم، ص۷۶). در بین النهرین در میان خانواده های بلند پایه عرب پالمیر هم چنین بود (مثلا بر روی سکه های مالیخوس [ مالک ] دوم که ملکه گملیت [ جمیله ] را [ خواهر ] خود خوانده است). و کتیبه های یونانی از سده نخستین میلادی از شهر دورا اروپوس در سوریه ثابت می کند که آنجا هم ازدواج میان خواهر و برادر رواج داشت (اسپونر، خویشاوندی و زناشویی ایرانی، ص۵۴ با مآخذ). در میان بریتانیاییهای باستان، زن متاع مشترک میان مردان بود (دشن گیمن، ص۲۰۷). به گفته استرابن و ارمیا زنا با محارم و با زن دیگران در میان کلتهای ایرلند شیوع داشت (به نقل از شرادر- نهرینگ، ص۶۰۰). حتی لوگائید پادشاه ایرلند مادر خود را به زنی گرفت (دشن گیمن، ص۲۰۷ و بعد). در میان ایرلندیهای قدیم یکی از پادشاهان لَینستِر دو خواهر خود را به زنی داشت (همان منبع، ص۲۰۸). در میان بالتهای کهن ازدواج با محارم را حدی نبود (شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۶۰۰). و لیتوانیهای باستان نیز با نامادری خود پیوند زناشویی می توانستند بست (همانجا).
بنا بر این [ازدواج با محارم] خاص قوم خاصی نیست. همه جا نمونه هایی داشته است، اما از گواهی هرودت بر می آید که در ایران باستان این رسم رایج نبوده است و کمبوجیه به رغم قوانین ایرانی آن را انجام داده است. پس از او هم عده ای بدان دست زده اند اما هیچ کدام به تایید قوانین نبوده است و خودکامگی بوده است و بس. برای این که کسی نگوید این نظریه محتمل نیست مثالی واضح از تاریخ روم شرقی می آورم. در سده هفتم میلادی، خسروپرویز امپراتوری روم شرقی را چنان شکست داد که نزدیک بود به زانو درآید. در آن موقع خطیر هرقل قدرت را به دست گرفت و با کمک ارباب کلیسا اعلام جهاد علیه ایرانیان داد و آنان را پس از نبردهای سنگین در هم شکست. این هرقل از [مقدسترین] و [محترمترین] امپراتوران مسیحی به شمار رفته است و هر وقت از او سخن به میان می آید، دین داری و خدمت او به عالم مسیحیت هم یاد می گردد. اما همین امپراتور [نجات دهنده عالم مسیحیت] و [بازگرداننده دار جانبخش عیسی به اورشلیم] ازدواجی کرد که جهان مسیحیت را به حیرت واداشت. به گفته نیکه فوروس (Nikephoros) بطریق بزرگ قسطنطنیه، که صد و بیست سالی پس از هرقل می زیست امپراتور [کاری غیرقانونی کرد که در سنت رومی (مسیحی) غدغن است زیرا با خواهرزاده خود مارتینا پیمان زناشویی بست؛ و وی دختر خواهر خود او، ماریا نام، بود. هرقل از او دو پسر به نامهای فلاویوس و تئودوزیوس پیدا کرد]. نیکه فوروس می گوید همه حتی هواداران هرقل بر او سخت خرده گرفتند و بطریق اعظم او را در نامه ای نکوهش کرد اما وی اعتنایی نکرد (رک. Nikephoros,Short History,tr.C.Mango,Washington,D.C.,1990,pp.53-54). این چنین، خودکامگان روزگار قوانین و عرف را زیر پای می گذارده اند، و کار آنان را به مثابه قانون دانستن و به حساب قوانین حاکم بر اعمال مردم یک کشور دانستن اصلا درست نیست بلکه زناشویی کمبوجیه و کلودیوس و هرقل و امثالهم را باید [خارق العاده] دانست.
۳. تعابیر غلط که مایه اشتباه نویسندگان گشته است
با اینکه این همه شواهد کتبی برای ازدواج با محارم در ایران داریم نمونه های واقعی آن چنان محدود است که باید دلیلی برای این خیالبافی نویسندگان پیدا کنیم. یعنی باید پی ببریم که چرا نویسندگان این سان به وفور چنین نسبتی به ایرانیان داده اند در حالی که تعداد واقعی چنان پیوندهایی ناچیز بوده است. به نظر ما سه دلیل برای چنان اشتباهاتی وجود داشته است. یکی شیوع چنان ازدواجهایی در میان ملل دیگر، که باعث می شده است نسبت دادن آن به ایرانیان خارق العاده به نظر نیاید. دوم واقع شدن ازدواج کمبوجیه با خواهرانش که نمونه و سرمشق به دست نویسندگان داده است تا هر گردن فراز تاریخی را که بخواهند با چنان کاری ارتباط دهند و تعجبی هم به بار نیاورد. سوم تعابیر غلطی که چهار اصطلاح حقوقی و اجتماعی پیش آورده است و این اصطلاحات [خویشاوند] و [دختر] و [برادر] و [خواهر] ند که ما یکی یکی آنها را شرح خواهیم داد.
برای توضیح مورد سوم باید مقدمه ای در تحول بعضی از واژه ها و اصطلاحات مرسوم بیاوریم تا با قیاس با اصطلاح خوئیتوک دس مشخص کنیم که به معنی ظاهری اعتمادی نیست. در حقیقت یکی از دشواریهای تاریخ باستان تکیه پژوهندگان بر تعابیر عادی و تحت اللفظی واژه های کلیدی است، زیرا واژه ها هم، همانند مردمان، زاده می شوند و تحول می یابند و گروهی از آنان هم می میرند. اگر کسی امروز معنی اصلی [دهقان] را بداند که روزی به خداوند و صاحب ده و یا حتی نجیب زاده فرهیخته اطلاق می شده است (مینوی، دهقانان، مجله سیمرغ، سال یکم، ۱۳۵۲، ص۸ تا ۱۳)، در به کار بردن آن برای کشاورز ساده بی زمین و یا کارگر مزرعه تردید خواهد کرد. همچنین اگر در متنی از هزار سال پیش لشکری را [زره پوش] خوانده باشند، معنی آن با لشکر زره پوشِ امروزی بسیار تفاوت دارد. آن روز با زره و کلاهخود و سپر به جنگ می رفتند و امروز با تانک و توپ و موشک و نقاب ضد گاز. نمونه دیگر واژه [یزدان] است که همه ما هزار سال است که در معنی [خدا] به کار می بریم اما اگر مته روی خشخاش بگذاریم می بینیم که معنی اصلی آن [خدایان] است، چه جمع ایزد با یَزَد می بوده است. باز هم دو نمونه می آوریم: از سده یازدهم عیسوی به بعد اروپاییان به سرداری رهبران و سربازان فرانکی (فرانسوی) به مشرق زمین حمله ور شدند و جنگهای صلیبی را راه انداختند و این آشنایی از همان زمان باعث شد که مشرقیان اروپاییان را [فرنگی] (فرانکی، فرانسوی) بخوانند و چون اروپا در غرب بود کم کم [فرنگی] به معنی غربی شد و امروز حتی امریکاییان را هم فرنگی می خوانیم. یا این که چون در زمان هخامنشیان پادشاهان ایران از [پارس] برخاستند، دولت آنها را [پارسی] و سرتا سر کشور بسیار پهناور آنان را – که شامل مردمان گوناگون با زبان و فرهنگ مختلف می شد- [فارس] و به یونانی [پرسیا] خواندند و دولتهای بعدی هم به همین نام مشهور شدند و کشور ایران در زبانهای سامی و غربی، پارس و فُرس و پرشیا و مانند آن خوانده شد که با داشتن ایالاتی چون خراسان و بلوچستان و قندهار و آذربایجان و کردستان و خوزستان، اصلا و ابدا با معنی کشور ایران سازگاری نداشت. پس اگر حالا کسی بگوید شاهنشاهی ساسانی یا پارسی شامل آن ممالک هم می شد، کسی که حدود فارس بعدی را می شناسد خیال می کند که آن حدود در زمانهای باستان خیلی بیشتر بوده است و مثلا سمرقند و گنجه و تیسفون هم جزو [فارس] بوده اند! چند نمونه دیگر هم بدهیم و برویم بر سر مطلب. در میان بسیاری از ملتها برده داری رواج داشته است. در ایران قدیم کسی که از دیگری فرمانبرداری می کرده با او پیمان می بسته و در بستن این پیمان لازم می آمده که آنان دست به کمر همدیگر بزنند و سوگند خورند و گاهی فرد والامقام کمربندی به فرد زیر دست می داده است. بدین ترتیب فرد زیردست [کمر بسته] و یا [بندی] فرد والامقام می شده است (رک. کتاب بسیار معروف ویدن گرن، ملوک الطوائفی در ایران باستان) و یونانیان و رومیان که معنی این عهد و پیمان را نمی دانسته اند، فرد زیر دست را [بنده] فرد والا مقام خوانده اند و برای ایرانیان باستان هم سازمان برده داری بزرگی دست و پا کرده اند. اما حقیقت این است که [بندۀ] کسی بودن یعنی [فرمانبرداری مبتنی بر عهد و پیمان با کسی داشتن]. وقتی داریوش در کتیبه بیستون گَئوبرَوَ (گاوباره) پدر زن خود را [بنده من] می خواند (داریوش بزرگ، کتیبه بیستون، متن فارسی باستان، ستون پنجم، سطرهای ۵ ، ۷، ۹ ، ترجمه آن در شهبازی، جهانداری داریوش بزرگ، ص۵۴) مقصود او این نیست که گاوباره [بردۀ] اوست، بلکه می خواهد رابطه عهد و پیمان فرمانبرداری را مشخص کند. همین طور در زمان ما وقتی کسی به کسی می گوید: [بنده شمایم] و یا [بنده به شما گفتم] و یا [این بنده را معاف دارید]، به هیچ وجه نمی خواهد بگوید که وی غلام و بردۀ آن دیگری است. این مسئله در زبانهای دیگر هم نمونه های فراوان دارد که دو مورد را یاد می کنیم. حسن صباح بنیانگذار اسمعیلیان ایران با خوراندن حشیش به ماموران خود [بهشت] موعود را در نظر آنان مجسم می کرد و وادارشان می کرد برای رسیدن به آن به هر عملی دست زنند و عده ای از آنان را به کشتن مردان نامی ایران (من جمله خواجه نظام الملک طوسی) برانگیخت چنان که این ماموران حشیشی و دستگاه الموت به حشیشیون معروف گشتند و خود حشیشیون با [آدم کش] مترادف آمد و این کلمه به زبانهای غربی راه یافت و از آن جمله در انگلیسی اَسَسین (assassin) گشت. اما امروز یک فرد اسسین به معنی [حشیش کش] و [بنگی] نیست، به معنی قاتل است. یا [کوشک] در زبانهای ایرانی به معنی کاخ بارودار و یا خانه استوار باغ و باغچه دار بوده است و نمونه اعلای خانه های نجبا به شمار می رفته است ولی همین واژه از راه ترکی [کوسک] به اروپا رفته است و کیوسک (kiosk در انگلیسی) شده است به معنی دکه روزنامه فروشی یا تلفنخانه کوچک در راهها و غیره و جالب این که خود ما این معنی اخیر را از اروپاییان گدایی کرده ایم!
این نمونه ها را برای این آوردیم تا نشان دهیم که ممکن است واژه ای در زبانی معنی دوپهلو و چند جنبه داشته باشد و بی دقتی در این زمینه نتیجه های بدی به بار آورد و مثلا ممکن است ما در تعارفات خود، خویش را [بردۀ] دیگری بخوانیم و یا فلان قاتل را [حشیشی] بدانیم و یا رئیس دولتی را در [کیوسک] جای دهیم و اربابی را [زارع] شماریم و یا سربازی را با زره و کلاهخود دوره مغول به جنگ توپ و تانک و موشک عراقیها فرستیم! نتیجه ای که از این بحث می گیریم این است:
خوئیت ودثه اوستایی و مشتقات پهلوی آن اصلا به معنی [زناشویی با خویشان]- در همان حدی که در ایران اسلامی هم رایج و ستوده است- می بوده است و هیچ کس هم به خواب نمی بیند که این گونه زناشویی پسرعمو و دخترعمو و دخترخاله و پسرخاله و دخترعمه و پسردایی و دختردایی و پسرعمه در میان مسلمانان را [ازدواج با محارم] بشمارد. از سوی دیگر هیچ کس در تعبیر پسرعمو و دختردایی یا پسرخالۀ خود به [خویشاوندان نزدیک] خود ابایی ندارد. پس حتی تعبیر [ازدواج با خویشاوندان نزدیک] هم معنی [ازدواج با محارم] را ندارد. از سوی دیگر هر ایرانی می داند که در تعارفات رسم است مردم همدیگر را عموزاده و دایی زاده و عمه زاده خطاب می کنند بدون این که هیچ رابطه خانوادگی مابین آنان باشد. خود من در کوچکی می دانستم که دو پسر عموی حقیقی بیشتر ندارم ولی در کوچه ما اقلا بیست نفر بودند که مرا [آمزا] (عموزاده) خطاب می کردند و من خود چندین [خواهر] و [برادر] دارم که رابطه خویشاوندی ما در این حد است که من از پستان مادر خدا بیامرز آنان که در خانه ما بزرگ شده بود، شیر خورده ام. بچه های این افراد مرا دایی و عمو خطاب می کنند و هیچ کس هم در این مسئله انکاری ندارد.
اکنون با این مقدمه خواننده را با چهار واژه متحول شده آشنا می کنم. در ایران قدیم به خانواده های خویشاوندی که یک دودمان را تشکیل می دادند، ویث / ویس می گفتند، و برترین جوانان و دلاوران دودمان را [پسران دودمان] یعنی [ویس پوهر] لقب می دادند که آرامی آن بَربیتا می شود. بعد از آن که دودمانهایی از ایرانیان به پادشاهی رسیدند لقب [ویس پوهر] ویژه شاهزادگان درجه اول شد و [پُسی ویسپوهر] یعنی [شهزاده پسر] لقب ولیعهد مملکت شد (شهبازی، ولیعهد در دانشنامه ایرانی، ج۶، ص۴۳۰ با مراجع). حال اگر کسی بخواهد تمام این مراحل را در یک اصطلاح خشک معنی کند، [ویسپوهر] دوره تاریخی را هم به جای [شاهزاده] (مثلا در کتیبه های اوایل دوره ساسانی، ویسپوهران همواره به عنوان اعضای خاندان شاهی که فرمانروایی جایی را داشته اند آمده اند.) باید به [پسر قبیله] معنی کند! از سوی دیگر، هر گاه به یک خارجی می گفتند در میان خاندان شاهی ویسپوهری با [ویس دختی] ازدواج کرد، آن خارجیِ از تحولِ کلمه بی خبر، خیلی آسان می توانست ازدواج برادر و خواهری را پیش خود مجسم کند و بعد آن را گزارش کند و خواننده اش را به گمراهی کشد.
لقب دیگری که بسیار اهمیت دارد [خویشان نزدیک] است که گاهی یونانیان برای پادشاهان ایران آورده اند و بر حسب مقام و موقعیت هم به معنی [خانواده اصلی] می توان گرفت، هم به معنی [قوم و خویشان] و هم به معنی [ایل و تبار]. مثلا وقتی دیودوروس صقلیه ای (کتاب هفدهم، فصل ۲۰، بند۲) می نویسد که [یک گروه از خویشاوندان نزدیک شاه، نخبه سوار نظام را تشکیل می دادند و [ در نبرد اربلا ] تعدادشان ده هزار نفر بود]، مسلم است که مقصود [ایل و تبار] است. وقتی یک جا می خوانیم که شاه با مادر و همسر و دو برادر خود بر سر سفره می نشست، (پلوتارک، اردشیر، بند پنجم، فقره ۵) ولی در جایی دیگر از مورخی دیگر می شنویم که همین اردشیر دوم، آنتیموس یونانی را [بر سفره خویشاوندان] نشاند (فایناس، به نقل از او در آتنه، کتاب دوم، فصل ۴۸، بند د) نمی توانیم نتیجه بگیریم که آنتیموس هم جزو بستگان نزدیک اردشیر بوده، بلکه حد تعارف را باید در نظر داشته باشیم. به همین جهت بارها می خوانیم که [پدر و مادر شاه] با همان اصطلاحی یاد می شوند که [خویشان نزدیک] و اگر دقت کنیم می بینیم وقتی مورخی نوشته است فلان پادشاه با دختر خود ازدواج کرد، اصل گزارش او به خوبی می توانسته است چیزی در حد این بوده باشد که [فلان پادشاه با فلانی که از بستگان نزدیکش بود و در خانه او بزرگ شده بود ازدواج کرد].
واژه سوم که می خواهیم تعریف کنیم واژه [دختر] است که اصل آن به دُخثری بر می گردد که از آن در فارسی باستان دخسی (و در عیلامی دوکشیش) آمده است و در پهلوی کتیبه ای دُخش شده است و در پهلوی مانوی هم دخش. و در ارمنی دشخُی و در فارسی دخت / دختر، و همه جا معنی [شاهزاده خانم] داشته است (رک. توضیح مفصل و عالمانه بنونیست در القاب و عناوین خاص در ایران باستان، ص۴۳ تا ۵۰)، و بعدا به معنیهای دیگر، من جمله فرزند مؤنث آمده است (بسنجید با دوشیزه) ولی مفهوم اصلی آن هنوز در اصطلاح ما مانده است. مثلا وقتی [ایران دخت] یا [اعظم دخت] و یا حتی [دُخی] می گوییم، مقصودمان [شاهزاده خانم ایران] و یا [بانوی بزرگ] و یا [شاهدخت] است نه [دختر ایران] و یا [دختر بزرگ] و یا [دختر]. از همین معنیِ [بانو] (بعد ها در ترکی ومغولی [ بی بی ] و [ خاتون ] ، مثلا در بی بی شهربانو یا پُل خاتون، شده است) و [شاهزاده خانم] است، که لقب ایزد عفت و بارداری و آبها در ایران باستان یعنی اردویسور اناهیت هم [دختر] بوده است که در بسیاری از بناهای قدیمی (پل دختر، قلعه دختر…) می یابیم. به هر حال [دختر] فقط یکی از معانیِ مرسوم آن اصطلاح بوده است و پس به هیچ روی نمی توان گزارشی چون [داریوش سوم با دختر خود ازدواج کرد] را به معنی تحت اللفظی آن گرفت، بلکه بسیار محتمل است که اصل آن چنین می بوده است: داریوش سوم با [شاهزاده خانم فلانی] زناشویی کرد. از همه جالبتر واژه یونانی اَدِلفِه است که در دوره یونانگرایی رسم شده است و سلوکیان و اشکانیان در نوشته های رسمی خود [همسر] خود را به تعارف [همسر و خواهر] (ادلفه) می خوانده اند (رک. مینز، ص۳۹). به عبارت دیگر، در این دوره ها لقب ملکه ممالک ادلفه بوده است که [همسر و خواهر] شاه معنی می داده است، و این امر از نمونه های فراوانی که داریم بسیار آشکار است. مشهورترین نمونه آن کتبه های آنتیوخوس سوم سلوکی و زن او لائودیسه است. هر کسی چند کلمه از تاریخ بداند، می داند که لائودیسه همسر آنتیوخوس سوم دختر پادشاه ایرانی زادۀ پنتوس (در جنوب دریای سیاه) بود و پدر او مهرداد (یکم) نام داشت و هیچ پیوند نزدیکی او را با آنتیوخوس سوم، که پسر سلوکوس دوم بود، وصل نمی کرد (پلی بیوس، تاریخ، ج۵، فصل ۴۳، بندهای ۱ تا ۴، و زَی بِرت، ص ۶۰). مع هذا آنتیوخوس در کتیبه های خود این لائودیسه را [خواهر و همسر] خود خوانده است (شروین- وایت- کورت، ص۲۰۴) و لائودیسه هم در کتیبه ای آنتیوخوس را [برادر و همسر] خود نامیده (همان منبع، ص۱۲۷). این تعبیر یک تعارف بیش نیست و فقط و فقط جنبه تشریفاتی دارد یعنی در دربار سلوکی ملکه از امتیازات دختر شاه و امتیازات زن شاه برخوردار می شده است. با این مقدمات اکنون به یکی از موارد ازدواج برادر و خواهر اشاره می کنیم که در ایادگار زریران آمده است. از مدتها پیش دریافته اند که داستان گشتاسپ در شاهنامه مبتنی است بر حماسه پهلوی اشکانی (رک. مقدمه بیژن غیبی بر چاپ آن کتاب. به ادعای علی اکبر مظاهری [ خانواده ایرانی، ص۳۶۶] وی نخستین کسی بوده که بدین موضوع پی برده و آن را به مینورسکی گفته بوده است) (روایت فعلی آن به زبان فارسی میانه است). همچنانکه بالاتر دیدیم در ایادگار زریران، از زن گشتاسپ به عنوان [همسر و خواهر] او نام برده شده است (بالاتر، این موضوع در گشتاسپ نامه دقیقی مسکوت مانده است!) این وضع با توجه به اشکانی بودن زمان سرودن ایادگار زریران بسیار فهمیدنی است، چه در آن زمان اصطلاحات و زبان یونانی رایج بوده و اصطلاح یونانی [خواهر و همسر] برای [ملکه] رواج داشته است بدون این که ملکه یک پادشاه خواهر او هم بوده باشد. اما بعد که این اصطلاح فراموش شده، تعبیری چنان مهم از کتابی به نسبت مذهبی در میان مدعیان سواد داری و حامیان ادعایی سنن دینی رایج گشته است ولی معنی آن عوض شده و از آن همان تعبیر ظاهری خواهر بودنِ همسر را فهمیده اند. برای این است که در اوستا خواهر و برادر بودن گشتاسپ و هئوتسا یاد نشده است اما از دوره اشکانی به بعد این مسئله پیش آمده است (مولتون، دین زرتشتی اولیه، ص۲۰۶، متذکر شد که این رابطه در اوستا نیامده است و برداشت بارتولومه در مورد [ خواهر و زن بودن ] هئوتسا گشتاسپ درست نیست).
برای اینکه بدانیم اصطلاحی چگونه ممکن است به تعبیر غلط بینجامد، یک مثال دیگر می آوریم و به موضوع خاتمه می دهیم: از همان زمان اشکانیان در میان دبیران رسم شده است که در خطابه های فرمانروایان عنوان مخاطب را [برادر] بگذارند، یعنی پادشاهی، پادشاهی دیگر را [برادر] می نامد (و این تعارف در زمان ساسانیان رسمیت گرفت و شاهان ساسانی و امپراتوران رومی یکدیگر را [ برادر] خطاب می کردند و حتی زنان آنان نیز یکدیگر را [ خواهر] می خواندند) (شهبازی، روابط ایران و بیزانس، در دانشنامه ایرانی، ص۴). و یا پادشاه کمسالتری را [فرزند] می نامیدند و یا فرمانروای کهنسالتری را [پدر] می گفتند. مشهورتر از همه موارد، آن است که والرشک پادشاه ایرانی ارمنستان [ یعنی تیرداد اشکانی ] در نامه ای به برادر خود بلاش یکم پادشاه اشکانی خود را [برادر و پسر] او می خواند، و البته که وی پسر بلاش نبوده است (موسی خورنی، تاریخ ارمنستان، کتاب یکم، فصل نهم). به همین دلیل است که خسروپرویز در نامه ای که به موریق (موریس) (Maurice) امپراتور روم نوشت و از او به سپاه یاری خواست، خود را [فرمانبردار و پسر] موریق خواند (تئوفیلاکت سیموکتا، تاریخ، فصل ۴، بند ۱۱، فقره ۱۱). و جستینیان (Justinian) امپراتور روم در نامه اش به خسرو انوشیروان او را [پدر] خود شمرد (مالالا، به نقل از وی در شهبازی، همان مقاله). این گونه تعارفات اگر جدی گرفته شوند معنای بسیار گمراه کننده ای به بار خواهند آورد (جالب اینجاست که خود خسرو انوشیروان در نامه ای امپراتور جستینیان را [ برادر ما ] خواند! رک. مناندر جاندار، تاریخ، قطعه ۶، [ ترجمه، ص۶۳ ].)، ولی چیز دیگری نیستند جز همان که امروز مرد محترم سالخورده ای در خطاب به دختری می گوید: [دخترم] و یا [خواهرم] بدون آن که رابطه ای میان آنان باشد. حالا اگر کسی بیاید و این چنین خطابی را تعبیر جدی کند همان کاری را کرده است که مورخان با ایرانیان زرتشتی کرده اند و نه تنها دختر خوانده ها و پذیرفته شدگان در خانواده را بلکه هر کسی را که به نحوی با تعاریف پدر و دختر و برادر و خواهر و جز آن خوانده شده به تهمت ازدواج با محارم گرفتار کرده اند. پس از این بحث هم نتیجه می گیریم که به صرف تعبیر اصطلاح خوئیتوک دس در چند کتاب متأخر زرتشتی و به صرف گواهیهای ناشی از تعابیر نادرست نمی توان روایی ازدواج در میان محارم را در ایران باستان پذیرفت. اگر دو چند موردی هم پیش آمده بود است، ناشی از خودکامگی و شکستن قوانین ایرانی بوده است و بس
نویسنده : دکتر علیرضا شاهپور شهبازی (با اندکی تصحیح، بازنشر از اِنی کاظمی)
منابع و مراجع اصلی :
- کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان
- دکتر تورج دریایی، ایران در زمان ساسانی
- مری بویس، تاریخ کیش زرشتت
- دفاعیه اردشیر آذر گشسب
سپاس خدای را که هنوز در این ماتمکده آزادمردانی هستند که از پیشینه پاک ایرانیان دفاع کنند
بسیار سپاس گذارم
دانلود کتب پهلوی:
خداینامه ها، اوستا ، یشتها ، گاتها ، ارداویرافنامه ، اندرزنامه انوشیروان و پندنامه بزرگمهر بختکان ، یادگار زریران ، جاماسپنامه ، شکند ومانیگ ویچار ( گزارش گمان شکن ) ، متون پهلوی ، منظومه کی بهرام ورجاوند و … با فرمت pdf ، در وبگاه من:
http://www.IranHistory.dde.ir
و
http://www.ArrianEmpire.Blogfa.com
سپاس از شما.
به نظرم این نوشته می تونه پاسخ خوبی باشه به کسایی که به شدت روی اون تاکید دارند همچون http://www.ghiasabadi.com/ که به این موضوع اصرار زیادی دارند.
البته تا اونجا که میدونم مری بویس هم تا حدودی با شک اون رو پذیرفته مگه اینکه چیز جدیدی پیدا کرده باشند چون کتابی که از ایشون دارم بسیاری از چیزها رو در چاپ جدید همون کتاب (کتاب باورهای زردشتی) رد کرده چون بویژه در پژوهشهای ایرانیکا چیزهای جدیدی کشف شدند
آبتین جان، ممنونم : )
سپاس از شما.
به نظرم این نوشته می تونه پاسخ خوبی باشه به کسایی که به شدت روی اون تاکید دارند همچون http://www.ghiasabadi.com/ که به این موضوع اصرار زیادی دارند.
درود
نمی دانم شما دوستان چرا اینقدر سر این ازدواج محارم حساسیت داریند که این مسئله را انکار کنید.
بیایم با یک دید باز وبدون حساسیت ،فرهنگ گذشتگان را در نظر بگیریم.
اری شاید الان، این موضوع قابل نکوهش باشه ودر نگاه ما بد ،وشاید در گذشته امری معمول بوده است.
بیشتر کسانی که به این موضوع واکنش نشان می دهند مسلمانان ناسیونالیزم هستن که بین این، دو سر گردانند که مسلمان باشند یا ناسیو نالیزم،اما اگر اینان کمی به داستان خلقت که در بین ادیان اسمانی معمول است نگاه کنند می بینند که ،قابیل با خواهر خودش که با هابیل به دنیا امده ازدواج کرده وهابیل نیز با خواهر خوذ که همزاد قابیل است ازدواج کرده وکسی نیز بر انها خورده ای نمی گیره.
پس شرایط فرهنگی زمان گذشته را لطفا در نظر بگیرید.
شما میتوانی دلیلی مستحکم و استوار مبنی بر ازدواج حضرت هابیل با خواهرش بییاوری ………………………………………..؟
سلام
دلایل دیگری نیز پیدا شد.
ابراهیم در مصر را در پایین صفحه بخون.
بــــــسم الله الـــــــــــــرحـــــــــمن الـــــــــــــــــرحــــــــــــــــیـــــــــــم
سلام علیکم………………… ایــــــــــــــها الـــــــــــــــناس من ایــــــــــــن
صــــــــــــــفــــــــــحــــــــــه ابــــــــــــــراهیـــــــــــــــــم در مــــــصـــــــــر
رو پیــــــــــــــــــــدا نکردم…………………. کجاست لینکشو بهم بدین…. البته گفته باشم من از یهود چیزی نمیپذیرم چون یهودیهاااااااااااا بسیار دروغگو هستنددددددددددددد…. یهویان حتی به پیامبر خودشان حضرت دادود(ع) هم رحم نکردن و به ایشون اعوذو بالله توهمت زنا زدن به پیامبر خود توهمت زنا زدن…. میتونید برید و درباره توهمت یهود که الان هم به اون اصرار دارن جستجو کنید… بعد امام رضا(ع) موضوع را شفاف کرد و فرمود یهود توهمت میزنن اصلا حضرت داوود(ع) همیچن کاری نکرده و جریان چیز دیگه ایی هست… این یهویا به پیامبر خودشون رحم نکردن من حرفشونو قبول ندارم خصوصا حرفای تاریخیشون…اگر ازدواج با محارم در ایران نبود چرا فردوسی که حامیه تمدن ایرانه از ازدواج بهمن شاه با دخترش همای تو کتابش یاد میکنه چرا؟؟؟؟؟؟؟
داداش یه حمد و قل هوالله هم بخون
میخوای کامنت بدی چرا دعا میخونی ؟
بعدشم در زمان قدیم چندین زن داشتند و اگر با دختری ازدواج میکرده از یه زن دیگه بوده و مشکلی نداشته
وشحالم که این متن رو خوندم
همش خیال میکردم این چند همسری از عربها اومده.
الان فهمیدم ۱۰۰ همسری و صیغه بازی به اسلام نفوذ کرده و اون رو هم به کثافت کشیده و گرنه اسلام حداکثر ۴ تا زن رو اجازه داده بوده که خود به خود میتونه مثل برده داری منسوخ بشه.
الان یعنی ۴ همسر داشتن خیلی خوبه؟اینم از طرز فکر یک اسلامیست
پس ا زکجا ما ادما اومدیم؟
سلام
برای اطلاع از ازدواج هابیل و قابیل با خواهران خوذ می توانید به کتابهای تاریخی همچون :
تاریخ یعقوبی مورخ شیعه ،ج۱ٌص ۵
تاریخ طبری ،ج۱ ،ص۸۵ تا ۹۰
الکامل ابن اثیر ،ج۱ ،ص۴۶
رجوع کنید.
بعد از اخراج آدم از بهشت ،با هوا در امیخت .حوا پسری وذختری زائید،پسر قابیل و ذختر لوبذا نام گرفت،باردیگر حوا بار دار شد وپسری بنام هابیل .دختری بنام اقلیما به دنیا اورد .
چون به نکاح رسیدن آدم به هوا گفت قابیل با اقلیما خواهر هابیل ازذواج کند ،هابیل را امر کن با لوبذا خواهر قابیل ازذواج کند.
علت اینکه هابیل کشته شد حسد قابیل به او ،بخاطر گرفتن همزاد زیبای او توسط هابیل است.
درج شده در منابع بالا .
من این کتاب ها را نخواندم اما در کتاب قصص الانبیا آمده که خداوند برای هابیل از بهشت یک حوری و برای قابیل یک اجنه را به نکاحشان در آورد
ازدواج با محارم در تمام ادیان الهی مطلقا حرام است
احسان جان
چنان که گفتی این کتاب که ،از کتاب های تالیف قرن پنجم است بیشتر قصه است تا تاریخ ودر هیچ کجا روایت های آن به عنوان منبع تاریخی به آن استناد نمی شود. اما کتاب های که من در بالا به آن استناد کردم از متقدم ترین کتب تاریخ عمومی است،که بسیاری از محققین به آن رجوع می کنند.
موفق باشید.
سلام
کتاب دیگری هم به تو معرفی می کنم که می توانید در همین سایت آن را دانلود کنید.
مطلبی هم نقل از آ ننقل شده که در پایین می توانید مطالعه کنید.
ابراهیم در مصر
ابراهیم در جرار بر گرفته از کتاب پیدایش یهودیت
ای بابا!
همش می گید آدم و هوا!
پس نظریه تکامل چی می شه؟!
داروین این همه براش زحمت کشید تا اثباتش کنه
الان این نظریه اثبات شدست
تو قرن ۲۱ داریم زندگی می کنیم ها!
بقایایی پیدا شده از انسان هایی که بسیار شبیه به شامپانزه ها بودن
و خیلی چیزهای دیگه…
همه این چیزها رو بدون مدرک رد می کنید!!!!!!!!!
واقعا که مسخره ست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مجید جان
ما ابتدا باید اون خم کوچه اولی را رد کنیم ،بعد قرن ها تفکر کنیم و بزرگانی عین رنه دکارت پیدا کنیم اون وقت اگه پسر خوبی بودیم به نظریات اندیشمندان قرن نوزدهم می رسیم و اگه تونستیم به سلامتی از این مقطع رد بشیم تازه به قرن بیست رسیدیم، اما متاسفانه به علت بعد مسافت و کمبود امکانات وپایان یافتن دنیا به این برهه زمانی که مد نظر شما است نخواهیم رسید.
با کمال پوزش آرزو ها بزرگ نکن
چقدر جالب!!!
حالا یه میونبری نیست؟
به این می گن درجا زدن و پیشرفت نکردن…
عزیزم هست اما مخ فندقی ما ایرانی ها نمی تونه ببینش
من شنیدم ایرانیان باهوش ترین مردم جهان هستن
اما خب تعصب بی جا روی دین و خیلی چیزهای دیگه باعث شده ما اینطوری بشیم
نگو با تعصب ،،،، بگو خود بین و مغرور
داداش این خارجی ها میخواد سرتونو به گذشته گرم کنه و به اراجیف مختلف از جمله باهوشترین ها در جهان!!!!!!!!!!!(چندتا ضریب هوشی بالای ۱۲۰در ایران بهم معرفی کنید!!!معرفی کنید دیگه!!!!)
باهوشترین آدما برا فعلا کره ایی ها و ژاپنی ها و آمریکایی ها هستند اصلا اونایی هستند که به فکر ملتشون هستند نه ما که به فکر خودمون هم نیستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نگاه کن به این مدارس دولتی ببین چند نفرشون معدل بالای ۱۶-۱۷دارن
اینا میخوان شما را به خیالپردازی وادار کنن تا خودشون پیشرفت کنه
من الان تو امریکام میدونم چی به چیه لطفا از این به بعد همه شنیده هاتو تو مجامع علمی بیان نکن فقط اونایی که اثبات شدن
الان بیش از ۶۰%علم دنیا تو امریکا تولید میشه کجا ایرانییییییی ها باهوشترینن
من نمیگم که باهوش نیستن ولی باهوشاشون کمن و ترین نیستن
مجید جان،داستان آدم و هوا واقعیت داره ،داروین فقط تکامل رو ثابت کرده.دقت داشته باش که آدم و هوا اولین انسانهای روی زمین نیستند،بلکه اولین بشرهای هوشمند روی زمین هستند.قبل از اونا انسان بوده،اما بدون عقل!!!افتاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره احتمالا حق با تو هستش
درسته
سلام آقا مجید با عرض شرمندگی باید بگم که من به جد اندر جد خودم اعتماد کامل دارم که آدم بودن حالا اگه جد شما و آقای داروین شامپانزه بوده مشکل خودتونه.اگه اینطوره باید نسل آدما بیشتر به نهنگا نزدیکتر باشه تا شامپانزه چون علم ثابت کرده مغز نهنگا بیشتر به مغز آدما نزدیکه تا حیوونای دیگه.
میشه در مورد نیکتیتنت و دنبالیچه و… که بین ما و خیلی از پستانداران مشترک کمی اطلاعات بدی؟بدون مغلطه
دوست عزیز من انسان ها از شامپانزها تکامل نیافتن اون ها اجداد مشترکی داشتن و به اصطلاح اون هارو پسرعموهای ما خطاب میکنن.
به هرحال برای اطلاعات بیشتر میتونین کتاب چیستی تکامل رو مطالعه کنین از ارنست مایر از نشر نی که کتاب بسیار فوق العاده هستت
عزیزم نظریه داروین به طور کلی مردود هست چرا اگه شامپانزها به انسان تبدیل شدن بعد از گذشته این همه سال دیگه تغییر خاصی در ساختار انسان پدید نیامده ؟ و چرا جانوران دیگه مانند انسان ها تکامل پیدا نکردن ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم………….. اولا باید عرض کنم که حتی اگر فرزندان حضرت ادم با خواهران خود ازدواج کرده باشن موردی ندارد چون بغیر از خودشون کسی نیست که از او زن بگیرن…. دوما اصلا هابیل و قابیل زن نگرفتند و بچه دارن نشدن….. طبق حدیثی از امام صادق…میفرماید … خداوند به حضرت ادم فرزندانی بعد از هابیل و قابیل عطا فرمود با نامهای… یافث و شیث… و برای این دو فرزندان حضرت ادم حوریانی از بهشت نازل کرد با نامهای نزله و برکه… و این دو به عقد دو فرزند ادم در امدن و نسل بنی ادم شروع یافت…ثالثا… خداوند قادر به هر کاری است… همانگونه که برای حضرت ادم حوا را افرید برای فرزندانش هم همسرانی افرید…
علیکم سلام
اگر در ادیان دیگر هم ازدواج محارم بوده موردی ندارد به ماچه شاید همچون دختران لوط مردی بیدا نشده و با بدر خود برای از بین نرفتن نزادشان هم بستر شدن. دوما کتب اسلامی میگن ما از فرزندان آدم وحوا هستیمکه فرزندانش این دو تای بالایی هستند وخوب نخوندی برو دوبار بخون این های که از زبان امام صادق می گیفرزنداناون دوتا بالایی هستند …
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم
…………………. ازدواج با محارم در هیچکدام از ادیان الهی نبوده…. و جریان ازدواج حضرت لوط با دختران خود دروغی بیش نیست.. یهود امتی دروغ پرور و منحرف و تحریف کننده است … یهود به پیامبر خود حضرت داوود(ع) هم توهمت زنا با زنی زیبا زدند که به برکت امام رضا این اتهام از حضرت داوود زودوده شد… یهود به حضرت ابراهیم تهمت زدند…. در دین اسلام ازدواج با محارم گناه بسیار بزرگی است و حضرت ابراهیم خود مسلمان بود به گواه قران…مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ…….. ترجمه … ابراهیم نه یهودی بود ونه مسیحی بلکن مسلمان بود و حنیف(حق گرا)….و در دین اسلام که خود پیرو دین حضرت ابراهیم است ازدواج با محارم حرام و گناهی بزرگ است… اگر در دین حضرت ابراهیم که اسلام دونباله ان است ازدواج با محارم حلال بوده چرا در دین اسلام حرام است….؟… و علم ثابت کرده که ازدواج خویشان نزدیک مانند برادر با خواهر باعث بوجود امدن فرزندان ناقص الخلقه و عقب مانده میشود ؟ ایا ممکن است که خدا به چنیین ازدواجی دستور دهد که بعد فرزندانی عقب مانده در بر داشته باشد… درباره ازدواج حضرت لوط با دخترانش هم(استغفر الله) این ادعا دروغی از سوی ملاعین یهود نیست… در مورد ازدواج حضرت لوط با دخترانش(استغفر الله) در کتاب یهود امده که دخترانش انقدر به او شراب خوراندن که وی بی اختیار شد و بعد دخترانش بخاطر بقای نسل با او هم خوابگی کردن…. استغفر الله…. من جایی سراغ ندارم که پیامبری شراب بخورد .. و حتی اگر بخور افراط در این حد برای یک پیامبر غیر ممکن است… اگر چنین چیزی بود در قران هم می امد که نیست…. همه ما میدانیم که کتاب یهود تحریف شده است… نمونه تحریفی خنده دار در کتاب یهود و مسیح.. کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب است.. ایا این تحریف خنده دار نیست… در کتب مسیح امده که حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفته(استغفر الله) و در کشتی حضرت یعقوب بر خدا غلبه کرد..
این چه خداییست که بنده او بر وی غلبه میکند.. این هم یکی از تحریفهای یهود و مسیح در کتابشان است….وقتی یهود و مسیح چنیین دروغی را درباره خدا میگویند(استغفر الله) پس از انها درباره پیامبران خود انتظار راستگویی نباید داشته باشیم…. ازدواج با محارم این دو پیامبر دروغی بزرگ و تحریفی بزرگ بیش نیست…. ازدواج با محارم در ایران بین شاهان و موبدان زرتشتی بوده نه همه ملت ایران…
بابت نشر چنین دروغهایی درباره دو پیامبر بزرگ خدا(حضرات ابراهیم و لوط) استغفار کنید…
سلام دوست عزیز
تمام حرف های شما صحیح و غیر قابل نهی است
اما
شما در آخر نوشتید که ازدواج با محارم در بین موبدان و پادشاهان ایرانی بوده است
—-
باید بگویم خیر
شما چنان از این بزرگواران رفع اتهام کردید.که به همان صورت به موبدان زرتشت و پادشاهان افترا زدید
دوست من حضرت زرتشت هم از پیامبران خداوند بوده است و در حدیثی از امام جعفر صادق که عید نوروز که یادگار حضرت زرتشت و ایران میدانند را تایید و برای آن حتی دعایی از قران ایراد میفرمایند
پس مطمانا موبدان آن حضرت هم از دستورات فرستاده خداوند پیروزی میکنند
و همان طور که شما فرمودید پیامبران خدا از این دروغ مبرا هستند و من حتم دارم که حضرت زرتشت و موبدان آن حضرت هم از این دروغ و تهمت مبرا هستند
——–
و من امیدوارم که شما یک بار دیگر جمله خودتون رو خوانده و تصحیح کنید
و بدانید که اگر شما ایرانی هستید ….احتمال هست که شما فرزند یکی از همان موبدان باشید…..البته اگر ایرانی و از نسل عرب نباشید….
یاحق
کلمه الله هی العلیا
پس اجداد ما آدم و حوا نیستن،ما از نسل فرشتگان و حوری های بهشتیم ؟ ؟؟ اوخ جون ،،،چقدر خوشحالم کردی ؟
عادل جان،اینقدر خرافاتی نباش گلم،،
اصلا بزار یه چیزی بگم تا مطلب روشن بشه،،،:::
یه روز آدم از سر کار میاد خونه ،،در رو میزنه ،،تق تق تق،،،
حوا میپرسه کیه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
آدم هم میگه آخه دیوانه ،،،،به جز من و تو توی این دنیا دیگه کی هست آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام موافقم با شما
آقا شما که اینهمه اطلاعات در مورد آدم و حوا دارین و دائم دارین از هابیل و قابیل حرف میزنین میشه تاریخ و دوره زندگی این افراد رو بگین و بگین حدودا چند سال پیش زندگی کردن ؟
لطف میکنین
خدمت دوست عزیز عرض کنم
ین اطلاعاتی که در بالا میبینید ، داستان های است که ادیان آسمانی درباره خلقت گفته اند و در کتاب های دینی یهودیان و مسیحیان وجود دارد و در تواریخ مورخین اسلامی بازتاب پیدا کرده است.
و اظهار آن در بالا بیشتر به خاطر این بود ، دوستانی که به زرتشتیان به خاطر ازدواج با محارم حمله ور شده اند بدانند که آن های که به داستان های ادیان سامی اعتقاد دارند فرزندان آدم و حوا نیز با محارم خود ازدواج کرده اندو ابراهیم پدر ادیان سامی نیز بنا به نوشته های کتب عهد عتیق با خواهر خود ازدواج کرده و برای (زر) او رانیز به دربار شاه مصر و پادشاه جرار میفرسته.
پس در تمامی فرهنگ ها این مورد وجود داشته است .
وشما آریای عزیز می توانی در مروری اجمالی به کتاب های که در این پست به آن اشاره شده خود به نتیخه ای برسید و بعد از خوانندن این کتاب ها نظر خود را اعلام کنید.
پس تا بعد از مطالعه و دادن رفرنس برای گفته هایتان.
سلام و درود خدمت آقا رامین عزیز
شما باید به این مطلب واقف باشید که گفته های شما به طور کلی درست نیست به این دلیل که ازدواج با محارم نه تنها در ادیان الهی بلکه در بیشتر ملل و اقوام چه در گذشته و چه در حال کاری ناشایست و ناپسند به شمار میرفته و اکنون نیز این گونه می باشد.
حال اگر کار پسندیده ای بو در اسلام نیز به آن اشاره و توصیه میشد نه تنها در اسلام به آن توصیه نشده بلکه به شدت از انجام این گونه عمل ناپسند نیز نهی شده نه تنها در اسلام بلکه در تمام ادیان الهی همچنین در دین زرتشت این عمل نا پسند خوانده شده پس به طور حتم این عمل در تمامی ادیان الهی کاری زشت و ناپسند خوانده می شود حال چگونه پیامبران الهی این گونه اعمال که به شدت از طرف پروردگار نهی شده انجام می دهند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تشکر
سپاس
سپاس
و
سپاس
که نوشته ای در دست ما گذاشتید تا بتونیم با منبع و سند و بسنده تر از آداب پاک ایران و ایرانی در برابر بی اطلاعان تاریخ و مروجان اندیشه های مغرضانه و ویران کننده ی تاریخ و فرهنگ ایران دفاع کنیم
پیروز باشید
دوست عزیز
منابع دیگری نیز یافته ام هم که مطالب قابل تفکری در آن وجود دارد .
کتاب پیدایش دین یهودی که ذر این سایت می توانی دانلود کنی
در پایین مطبی از آن نوشته ام تحت عنوان
ابراهیم در مصر
و ابراهیم در جرار
شاید با توجه به کمبود منابع ایران قبل از اسلام نتوان با دقت زیاد ادعا کنیم که ازدواج با محارم رسم بوده یا فقط برخی از موبدان بر آن تاکید می کرده اند ولی تمام منابع غیر از زرتشتیان از وجود آن اطلاع می دهند واقعیت های تاریخی مهمتر از چیزهائی است که ما دوست داریم آنگونه باشد من با گفته خانم سارا موافق نیستم بودن یا نبودن ازدواح با محارم سبب فرهنگی یا بی فرهنگی ما ایرانیان نمی شود اگر سابقه تاریخی ملاک باشد ایرانیان بیشترین فرهنگ باستانی جهان را داشته اند پس بیاییم با دلیل و منطق سابقه تاریخی خود را به جهانیان نشان دهیم
باسپاس فراوان ازشمامردبزرگ
با سلام و سپاس از مطالب مفیدی که ارائه فرمودید
بنظر می رسد امر ازدواج با محارم در تاریخ گذشته چه در بین حاکمان و حتی پیامبران و چه مردم عادی ناپسند نبوده همچنان که حضرت یعقوب پیامبر سه تا از زنانش خواهربودند اما از شروع دوره اسلامی که گستره آن به ایران و سایر جاها هم رسید این امر نکوهش شد بنظر می آید عمده دلیل آن هم به بعد علمی قضیه و گروه خونی و اینها مربوط میشه که در اونموقع امکان اثبات علمی نبوده و اسلام آن را به صورت امر حرام دانسته است به هر حال باز هم سپاسگزارم
من حرف شما رو قبول درام ه قبح یک قضیه به شرایط تاریخی بستگی داره. ولی زمانی که اخلاقیات یک جامعه امری رو ناپسند میدونه و شخصی بر خلاف این اخلاقیات و از روی خودخواهی و شهوت پرستی این اخلاقیات رو زیر پا می ذاره این بسیار قبیحه. کورش افتخار ما ایرانی هاست ولی امثال کمبوجیه مایه ننگ ما هستند.
من حرف شما رو قبول درام که قبح یک قضیه به شرایط تاریخی بستگی داره. ولی زمانی که اخلاقیات یک جامعه امری رو ناپسند میدونه و شخصی بر خلاف این اخلاقیات و از روی خودخواهی و شهوت پرستی این اخلاقیات رو زیر پا می ذاره این بسیار قبیحه کما اینکه کمبوجیه چنین کرد. کورش افتخار ما ایرانی هاست ولی امثال کمبوجیه مایه ننگ ما هستند.
در دین اسلام میگویند که ازدواج
دختر عمو و پسر عمو در آسمان بسته شده
اما یهودیها این کار رو حرام و زنا میدونن
پس اگه این جوریه بچه ی دختر عمو و پسر عمو….؟؟؟؟؟
خود عربها هم با محارم عروسی میکردند
۱- منبع این حرف کجاست؟ “ازدواج دخترعمو پسر عمو در آسمان بسته شده” در کجای اسلام این حرف اومده. لطفاً مدرک بدید
2- کمبوجیه بر خلاف عرف زمان خود با خواهران خود ازدواج کرد که در آن زمان نزد ایرانیان این کار بسیار قبیح بود و بعد هم یکی از خواهران به دست وی کشته می شود.
3- اگر در دین یهود ازدواج دختر عمو و پسر عمو حرام و زنا باشد و یک یهودی دست به این کار بزند مسلماً این کار برای وی قباحت دارد. ولی در جامعه کنونی ایران و دیگر ممالکی که مذهب و عرف آنها ازدواج دختر عمو و پس عمو را مباح می دانند این کار به هیچ عنوان غیر اخلاقی نیست
کمبوجیه خواهر خود.را نکشت و با خواهران خود ازدواج نکرد او بردیا را برای رسیدن به همسرش کشت ولی کارش بی ثمر ماند
سلام…. همچین روایتی که میگوید…. عقد دختر عمو پسر عمو در اسمان بسته است اصلا در اسلام وجود ندارد و این روایت ساخته ذهن مردم است.
خود پیامبر اسلام با زن پسرش که جای دخترش بود
ازدواج کرد و به اخلاقیات هیچ آسیبی نرسید
دوست عزیز
با نگاه به کتاب پیدایش که یکی از اصلی ترین کتب یهودیت است می توانی اشخاص دیگری را به لیستت اضافه کنی .
مطلبی هم در پایین نوشتم که می توانی آن را بخوانی.
ازدواج یعقوب(ع) با دو خواهر کاملا متفاوت با ازدواج با محارم است و در مورد هابیل و قابیل هم حدیثی از پیامبر وجود دارد که نشان می دهد به صورت ازدواج خواهر و برادر نبوده پس این نوع ازدواج در پیامبران نبوده است.اگر بخواهیم این موضوع را در ایران باستان بررسی کنیم این نوع ازدواج آنچنان که ما امروز فکر می کنیم عمل قبیحی نبوده چون در خاندانهای بزرگ و اشرافی حفظ اصالت خون را لازم می دانسته اند و این کاملا طبیعی است که برای حفظ اصالت نژادی دست به این نوع ازدواج بزنند.ازدواج با خویشان حتی محارم.
ممنونم از توضیحاتتون شقایق : )
تمام پیامبران تازی با محارم خودشان ازدواج کردند
امیدوارم خداوند تو را به راه راست ببرد
تو حتما نامت کبری یا صغری یا زهرا یا سلیمه هست
بیخودی نامت رو نمیخواد شقایق بزاری
شقایق جان
مطالب جدیدی نوشته شده که می توانی به آن رجوع کنی.
ابراهیم در مصر
سلام
چرا تعصب گذشته ما همانی هست که بود چرا دلیل بیخود وتعصبی بیاریم
در دوران نفهمی که ما به انها بعنوان تاریخ چند صد ساله می نگریم این رسم ورسومات هم بوده – خدا را شکر عمر حمله کرد وما را به راه راست هدایت نمود. باید دعاگویش باشیم
همین شما های … هستید که ایران رو به این وضعیت انداختید
لعنت به تو و عم…… حالم از آدمهای وطن فروش خائن به هم می خورد ایرانیان بهترین روشها را برای زندگی پیدا می کردند نیازی به عمر نبوده
عزیزم
تو که یکی را ول کردی به یکی دیگه که با آن یکی تنها در فلسفه دینی فرق داره چسبیدی.
درود بر خودت که می تونی فکر کنی و بدونی چه خوبه چه بده.
منظورت چیه؟
مخالفی؟!
اصلا آیین زرتشت بر پایه ی اینه که خودت فکر کنی ببینی چه کاری درسته چه کاری نادرست
«ای مزدا»
زمانی که تو در آغاز با اندیشه خویش
تن و خرد و وجدان برای ما آفریدی
و جان به تن ما دمیدی
و ما را به گفتار و کردار توانایی دادی،
خواستی که ما باور و آیین خود را
به دلخواه برگزینیم،»
گاتها،سروده ۴ بند ۱۱
در بزرگ بودن زرتشت به عنوان یک معلم شکی نیست.
اما فلسفه تمامی ادیان عین هم هستندو در زندگی انسان ها تا اتاق خواب ان ها هم دخالت می کنند چنان که دین زرتشتی این گونه بود با آن نظام کاستی که برقرار کرده بود.
منظورت اینه که دین خوب نیست؟
فکر نکنم دین زرتشت این قدر هم دخالت کرده باشه…
علی برو دوتا کتاب بخون بعد بیا دم از عمر بزن. عمر یه عطر ناب ایرانی رو برد پیشه سپاهش و سرباز ها از اون بود داشتن مست می شدن وعمر به سپاهش گفته هر کی از این عطر می خواد با من به ایران بیاد تا هر چقدر دلش می خواد از اون عطر ورداره وقتی اونا میان به گلهای رو فرش های ایران هم رحم نمی کنن و با خنجر گلهای زیبای فرش هارو هم می برند ونمی دونن که فرش با کنار هم بودن اون گلها زیبان
درود بر ایرانیانی که ایرانیند
برای ایرانیان دین زرتشت بهتره؟
معلومه که اصلا اطلاعات درستی درباره ادیان الهی ندارین.
بیا ثابت کن اسلام دینیه که از طرف خداست
کاربر بی ادب؛ بیشتر دیدگاه های شما به علت عدم رعایت مسائل ادبی حذف شد.
شرم کنید. اینجا برای فحش و خالی کردن شما نیست.
ثابت کردن اینکه دین اسلام از طرف خداست کار ساده ایه. هر کسی میتونه ثابت کنه.
البته اگه شما مثل ابوجهل، همه چیزو انکار نکنید.
ثابت کن
خاک بر سر کثیفت حیوون
احسنت
درود بی گران به سروران گرامی از اشنایی ما باتاریخ سپاس گذارم وازشما یک برنامه ای گذاشته تا کلمات ماهمه پارسی باشه وهرکس واژههای ایرانی دارد ارسال کند وبه همه اموزش دهیم تا کم کم گفتار مان وفذهنگ مان به اصل خود برگردد باسپاس فراوان
درود بر شما که بر دهان این یاوه گویان میزنید ملتی که تمدن دارد مردا بزرگ دارد کورش نویسنده حقوق بشر دارد داریوش شاه دارد این چنین پست نیست که مثل خدایان یونان با خواهر خود ازدواج کنند این بربر های اروپایی و تازه بدورا رسیدههای امریکایی تازه متمدن شدن تاریخ با افتخار ایران را زیر سئوال میبرند
دانشمندان شاعران قبل از اسلام: باربد (موسیقیدان و شاعر)
ابو لؤ لو ( فیروز ) : قاتل عمربن خطاب ( خلیفه ی اعراب تازی ) هنرمند، صنعت گر و سازنده ی آسیاب های بادی. (اینو باید بشناسی)
زرتشت (اینو باید حتما بشناسی)
شیده: دوره ساسانی سازنده کاخ خورنق
استانس :که در زمان خشایار شاه زندگی می کرده و نخستین واضع نظریه اتمی مواد است که بسیاری از بزرگان یونان از شاگردان ایشان بودند. (این اخریه واست کافیه )
و بزرگمهر: وزیر مشهور انوشیروان(تو که خودتم نمیشناسی بهتره سکوت اختیار کنی)
در ضمن در ذوران فرمانروایی انوشیروان ساسانی مجهزترین دانشگاه علوم تجربی ساخنه شد .اون زمانی که عربا داشتن زنایه خودشون رو میفروختن ما داشتیم پندار گفتار و کردار نیک رو رواج میدادیم این چه حرفیست که شما دانشمندان ایران را قبل اسلام بعد اسلام میکنید؟
همون جوری که به قول خودش از اوستا
نوشته ما هم باید از قرآن بنویسیم. تا ببینیم جریان چیه؟
بنویسیم که سوره ی توبه و بقره
سر شار از توصیه به کشتارو قتل و غارت است
سوره نسا آیه ۲۳ تا ۳۲میگه هرجا حمله کردین
زنها رو اسیر کردین غنیمت جنگی حساب میشن
حتی اگه شوهر داشته باشن؟
سوره احزاب آیه ۵۲ تا ۶۰ زنها………..
یا چطور یه مرد ۵۲ ساله با یه دختر ۷ ساله ازدواج میکنه؟
یا خیلی چیزای دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
که میدونم بنویسم باز پاک میکنیییییی
بر خلاف اینکه نوشتی چیزی پاک نمیشه…
پاک می کنم چون کلمات زشتی استفاده می کنید. “مسلمون دیدم که به خواهر و مادرش تجاوز کرده” “شما برو مادرتو صیغه کن…” در صورت ادامه شما کلاً مسدود می شوید.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام عله المسلمین
……………………… درباره کتاب گاتها گاتها را اگر ترجمه کنی شاید به ۴۰ یا ۵۰ صفحه هم نرسد پس این چه کتابی است … همه دین شمادر ۴۰ صفحه است…. اگر اوستا و وندیداد و خرده اوستا و یسنا قابل اعتماد نسیتن چرا انها را میخوانید و احکام خود را از انجا تقلید میکنید…. لینکی را به شما معرفی میکنم… که سایت استاد تاریخ دان و باستان پژوه رضا مرادی غیاث ابادی است که در ان نوشته و توضیح داده گاتها هم تحریف شده
http://ghiasabadi.com/zoroaster_gatha_03.html
کتاب گاتها به هیچ وجه تحریف شده نیست چون زبان گاتها فراموش شده بوده پس نمی دونستن چی نوشته که بخوان تحریفش کنن
کتاب گاتها حداقل ۱۰۰ صفحه است احتملا فونت شما خیلی ریز بوده!!!
زرتشتیان هم از گاتها استفاده می کنن و اگه از اوستا و کتاب های دیگه استفاده کنن کارشون اشتباه بوده
دلایلی هم وجود داره که این احتمال هست قرآن هم تحریف شده باشه
اما بدون شک گاتها تحریف شده نیست چون چند هزار سال زبانش فراموش شده بوده
شما می تونید چیزی رو که زبانشو بلد نیستید تحریف کنید!!!
در ضمن تعداد صفحه های کتاب مقدس هر آیین به میزان خرد و مغز کسانی بستگی داره که واسشون فرستاده شده!
قصد توهین به شما رو نداشتم اما اسلام بیشتر از همه برای عرب ها بوده…
شما ها بغیر از توهین کار دیگه بلد نیستید توهین بکنید ما هم می دونیم کاری جز توهین بلد نیستید.
ما می گوییم کل جهان از یک پیکرند و همه مردم یکی هست و این خصلت سگانه ناسیونالیسمی وجود شما ها رو فراگرفته که این طوری نژاد پست خود را به ماوراء آسمان برده اید.
ها ها ها ها
تصور ازدواج با محارم در ایران باستان نتیجه این بوده که زنان هم مانند مردان در همه امور اجتماع حظور فعال داشته اند حتی در امور جنگی و نظامی اولین دریا سالار ایران در زمان خشایارشاه یک زن بوده است اگر قرار باشد شاه یک فرمانده زن را به امور مهم کشوری و لشگری بگمارد از نزدیکان خود انتخاب می کرده است این تهمت به بابک خرمدین هم روا شده است حظور زنان در تمام امور مهم همراه مردان برای کسانیکه زنان را فقط جهت غرایز شهوانی یا تداوم نسل می خواستند (تازیان / یونانیان و رومیان) به معنی همسری یا تجاوز جنسی بوده است
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
شما چقدر حرف خنده داری زدی … زن در ایران از یک سطل اشغال هم مفلوکتر بود(با عرض معذرت از تمام بانوان) زن در ایران باستان را الان برات مینویسم… کریستان بارتمه در کتاب خود به نام زن در حقوق ساسانی
مینویسد….. در ایران باستان ازدواجی بود با نام ازدواج استقراضی
که مرد میتوانست بدون نیاز به اجازه زن زن خود را به مرد دیگری قرض دهد… برو کتابو بخون…………….
……………………………
اما آیا چنین دستاوردهایی در دین زرتشتی بنیادیافته در دوره ساسانی نیز پایدار میماند؟ منابع دینی زرتشتی و آثار مکتوب پهلوی چه پاسخی برای پرسش ما دارند؟ آگاهیهای موجود در کتابهای دینکرد (به ویژه کتاب سوم)، ماتیگان هزار دادِستان، اندرزهای آذرباد مهرسپندان، ارداویرافنامه، شایستنشایست، وِدیوداد (وندیداد)، روایت امید اشهوهیشتان و بسیاری منابع دیگر، وضعیت اسفبار زن ساسانی (و عموماّ مردمان آن زمان) را به روشنی گزارش میکنند. وضعیت ناگواری که محصول حاکمیت و قدرت بلامنازع و مهار نشده موبدان دین نوساختهٔ زرتشتی بوده است که خود را نمایندگان تامالاختیار خداوند بر روی زمین میدانستند و با اتکای به همین مشروعیت و با نام دین و خدا و پیامبر، پیروان تمامی ادیان و مذاهبِ غیر زرتشتی را به نام کافر و فساد کننده بر روی زمین کشتند و نیایشگاههای آنان را به نفع آتشکدههای درباری ویران کردند و سوزاندند.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به کتیبههای سهگانهٔ موبد کرتیر، موبد موبدان عصر ساسانی در نقش رستم، نقش رجب و سرمشهد. این کتیبه بارها به زبانهای گوناگون و از جمله به فارسی ترجمه و منتشر شده است. برای آگاهی از حمله به نیایشگاه آناهیتا در کنگاور و سوزاندن آن به عنوان نمونهای از به آتش کشیدن نیایشگاههای غیرزرتشتی بنگرید به: کامبخشفرد، سیفالله، معبد آناهیتا- کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی، تهران، ۱۳۷۴، ص ۱۴٫
آسیبی که از خشکاندیشی و خشونتهای آنان به ایرانزمین رسید، نه تنها موجب گسست فرهنگی و اجتماعی مردمان ایرانی و ضعف آنان در برابر نیروهای مهاجم بیگانه شد، بلکه بیش از هر چیز به آیین و اندیشههای پیامبر ایران، آسیب وارد ساخت.
به موجب متون زرتشتی ساسانی و به ویژه «ماتیگان هزار دادستان»، زنان اموال و مایملک مرد دانسته میشده و بهایی معین داشتهاند. بهایی که معمولاً برابر با قیمت یک مرد برده، یعنی در حدود ۲۰۰۰ سکه نقره بوده است. این نکته همچنین از نخستین شواهد پیدایی بردهداری در ایران عصر ساسانی حکایت میکند.
بنگرید به مدخل «برده و بردهداری» Barda Bardadari در دانشنامه ایرانیکا.
موبدان زرتشتی ساسانی همانند روحانیان بسیاری از ادیان، از دلنگرانی عمیقی نسبت به زنان رنج میبردهاند و آنان زنان را عامل اصلی انحراف مرد از وظایف دینی میدانستهاند. شاید این نگرانیها از آنجا ناشی میشده که زنان در برابر آنان مقاومت و سرسختی بیشتری نشان میدادهاند. در کتاب پهلوی «بندهش» چنین گزارش میشود که اورمزد از یافتن موجودی دیگر برای انجام زایمان ناتوان بود و از روی ناچاری زن را برای اینکار انتخاب کرد. زنی که حتی خداوند را نیز میرنجاند و از تبار «جِـهی» (روسپی/ دختر اهریمن) است. به این ترتیب زنان نمیتوانستهاند همچو مردان راهی به سرای اهورامزدا داشته باشند.
بندهش، مهرداد بهار، بخش نهم، در باره چگونگی زنان.
همانگونه که در این کتاب زنان از تبار دیوان شرور دانسته شدهاند، در «اندرزهای آذرباد مهرسپندان» موبد بزرگ عصر شاپور دوم (که هنوز هم در نیایشخوانیها به فروهرش درود فرستاده میشود) از بیخردی و رازگشایی و اعتمادناپذیر بودن زنان سخن رفته است.
آذرباد مهرسپندان، رهام اشه، بخشهای گوناگون.
متون فقهی زرتشتی، مقررات و دستورهای سختگیرانه فراوانی در باره اعمال و حرکات زنان دارند، بطوریکه زنان حتی در کوچکترین و شخصیترین کارهای روزمره خود حق تصمیمگیری نداشتهاند. آنان به هنگام دشتان ماهانه موظف بودهاند تا در جایی زندانمانند و دور از همگان به نام «دشتانستان» اقامت کنند و از آن خارج نشوند و نگاهشان به آتش نیفتد. از آنجا که زنان در این مدت سخت آلوده و خطرناک دانسته میشدهاند، موظف بودهاند از ظرفهای مخصوصی استفاده کنند و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از دشتانستان نداشته باشند. زنان همچنین موظف بودهاند تا پس از پایان دشتان، دویست مور دانهکش را بکشند و خود را با پیشاب (ادرار) گاو نر شستشو دهند (گاه در برابر یک موبد مرد، چون زنان حق موبد شدن نداشتهاند). چنانچه زنی در این مدت آهنگ شوهر خود را میکرد، سزایش «مرگ ارزانی/ اعدام» بود.
ماتیگان هزار دادستان، آناهیتا پریخانیان، چاپ ایروان، به زبانهای ارمنی، انگلیسی و روسی؛ همچنین بنگرید به بخشهای گوناگون از متن اوستایی «ودیوداد/ وندیداد».
زندانی کردن زنان به هنگام زائیدن طفل مرده نیز رایج بود. در این هنگام مزداپرستانِ زرتشتی میباید در جایی بیآب و علف، اتاقکی بسازند و زن را به آنجا ببرند. زن موظف بود در آن اتاقک چند جام از آمیخته پیشاب گاو نر با خاکستر را بنوشد در حالیکه تا سه روز حق نوشیدن آب را نداشته است.
وندیداد، در مجموعه اوستا، گزارش جلیل دوستخواه، جلد دوم، ص ۷۱۳ تا ۷۱۶٫
آذرباد مهرسپندان در اندرزهای خود که تنها خطاب به مردان و نه زنان گفته شده است، سفارش میکند که تا جای ممکن مانع از رفتن زنان خود به بیرون از خانه شوند. اما چنانچه به ناچار زنان قصد خروج از خانه را داشتهاند، موظف بودهاند با حجاب کامل و پوشش یکدست سر تا پا در انظار همگان ظاهر شوند و چنانچه کمترین آرایش و زیور خود را به دیگران نشان میدادهاند، شایسته جهنم دانسته میشدهاند. البته زنان اشراف در جامعه طبقاتی زرتشتی ساسانی از این قاعده و بسیاری قواعد دیگر معاف بودهاند.
بنگرید به بخشهای گوناگون از کتاب ارداویرافنامه، فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار.
زندگی زناشویی زن نیز زیر نفوذ عمیق موبدان بود. دختر موظف بود در سن ۹ سالگی با شوهری که برایش انتخاب میکردهاند، ازدواج کند و اگر به مدتی طولانی از اینکار سرباز میزند و زندگی بدون شوهر را ترجیح میداد، سزاوار مرگ بود. مجازات مرگ همچنین برای زنی که به قهر شوهر خود را ترک گفته بود نیز در نظر گرفته میشد.
شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، ص ۱۷۳ تا ۱۷۵٫
زنان میباید سه بار در روز در برابر شوهران خود زانو میزدند و میپرسیدهاند که آقایش دوست دارد امروز چه کاری برایش انجام شود. با این حال، زنان حق تقاضای طلاق و حق تصرف جهیزیه خود را داشتهاند. اما پس از طلاق حق گرفتن منافع مترتب بر اموال و جهیزیه خود را نداشتهاند.
مردان طبقه اشراف میتوانستهاند بدون محدودیت زنان متعدد بگیرند. به هر تعدادی که امکانات مالی نگهداری از آنان را داشته باشند. همچنین مردان میتوانستهاند تا در صورت فقر و ناتوانی زن خود را بفروشند و یا در صورت ناباروری خود، آنان را برای مدتی معین در اختیار مرد دیگری بگذارند و در واقع اجاره دهند (جزئیات این معاملهها را در «ماتیگان هزار دادستان» بخوانید). دستوراتی شبیه این در میان ادیان دیگر نیز دیده شده است، اما چنین به نظر میآید که مردم از این اجازه منفعتطلبانه موبدان استقبال نکرده و خشم آنان را برانگیختهاند.
ازدواج با محارم یا «خْـویدودَه» بدون در نظر داشتن رضایت یا نارضایتی زن، به گستردگی تبلیغ میشد. بطوریکه گناه مرد لواطکار تنها در صورتی پاک میشد که با مادر یا خواهر و یا دختر خود وصلت میکرد.
خرده مقالات، بیژن غیبی، چاپ آلمان، ص ۳۵۰٫
با اینکه موضوع ازدواج با محارم اینروزها به شدت تکذیب و برای توجیه و تحریف آن کوششهای زیادی میشود، اما منابع و اسناد مکتوب زرتشتی و غیر آن بسیار فراوانتر از آنند که جایی برای تردید باقی بماند. سراسر بخش مفصل و طولانی هشتادم از کتاب سوم «دینکرد» به بحث در این باره پرداخته و جزئیات آنرا به دقت بازگو کرده است. جزئیاتی مانند حقالارث دختری که در عین حال زن پدر خود نیز هست و موارد دیگر.
دینکرد، کتاب سوم، ترجمه فارسی از فریدون فضیلت؛ ترجمه انگلیسی از م. شکی؛ همچنین در زمینه ازدواج با محارم در دین زرتشتی بنگرید به گفتاری از جلیل دوستخواه.
نگارههای بازمانده از عصر ساسانی نیز از نگاه رایج ساسانیان به زن حکایت میکند. در حالیکه نگارههای زنان پیش از تاریخ، هخامنشی و اشکانی، با انبوهی از نقشهای زنانی با شکوه و قدرتمند به دیده میآید، بر نگارههای ساسانی که بر جامها و موزائیکها بر جای مانده است، زن تنها موجودی است که وظیفه خوشگذرانی و بزم و ساز و آواز مردان را بر عهده دارد. پدیدهای که شاهنامه فردوسی نیز به آن اشاره دارد و نامهای زنان در عصر ساسانی شاهنامه بر خلاف پیشینیان پر افتخار خود همچو فرانک و گردآفرید و منیژه، از شمار فراوانی معشوقگان درباری تشکیل شده است. متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدگی» نیز ویژگیهای یک زن خوب از دید خسرو را باز میگوید. ویژگیهایی که در اندام و جاذبههای زنانه خلاصه میشوند.
متون پهلوی، سعید عریان، ص ۸۲
ببنید شما دین زرتشتی رو دارید با اسلام مقایسه میکنید. فراموش نکنید که آیین زرتشنی در زمان خودش بالاترین دین بوده.زمانی که همین عربها تو بیابونا دنبال سوسمار بودن ایرانیها پاکی و پارسایی دم میزدند.آیین زرتشتی از جانب خدا اومده.زرتشت آتش پرست نیست.اهورا مزدا یعنی هستی بخش بزرگ و دانا.این نکته رو به یاد داشته باشید که در پیش بینیهای اشو زرتشت گفته شده که این دین تا هزار سال میماند و بعد قومی میآید که پر از دروغ و نیرنگ است و مردمانش به هم رشک میورزند.
شما که ایرانی هستید آیا اصالت خودتونو فراموش کردید؟
در دینی که توش حرف از خدا پاکی و راستی و درستی زده میشه آیا میشه ازدواج با محارم جایگاهی داشته باشه؟
مگه نمیگیم تنها خواهربرادرایی که باهم ازدواج کردند فرزندان حضرت آدم و بی بی حوا بودند؟ برای شکل گیری نسل بشر. و بعد از اون کلا نهی شد ازدواج با محارم.ائنوقت چطور ممکنه یک دین که از طرف خدا اومده بیاد و ازدواج با محارم رو آزاد بزاره؟
بالفرض که آزاد هم گذاشته.اما شاید با فرهنگ اون زمان مغایر نبوده.
زرتشت و آریایی نشان از پاکی و رادمردی و صداقت و دینداری هستند.ما باید به این موضوع افتخار کنیم که اجداد ما در زمانی که در سایر نقاط دنیا مردم هیچ نمیدانستند پاک زندگی میکردند و بزرگترین آموزه اونها صداقت بود.اما الان چی؟از ۱۰ تا حرف ۹تاش دروغه.آیا مگه تو ایران امروز نیستند کسایی که با خواهر یا دختر خود زنا کنند؟
یا در سراسر جهان چنین چیزهایی پیدا نمیشه؟
یه لینک براتون میزارم.برید توش تا نامه عمربن خطاب به یزدگرد ساسانی، شاهنشاه ایران وجوواب شاهنشاه رابه عمر بخونید.خودتون قضاوت کنید:
http://www.maremmate87.mihanblog.com/post/24
این آدرس رو وارد کنید تا برید داخل خود مطلب
ایام به کام
شمایی که از دانشمندای یونانی تعریف میکنی به افاظاتشون توجه کن
ارسطو : زن چیزی نیست مگر مرد ناکام ،خطای طبیعتو حاصل نقصی در افرینش .سقراط: وجود زن بزرگترین منشا انحطاط بشری است .یونانی ها با از بین بردن دختران و پسران ناقص فکر میکردند به قدرتشون افزوده شده و مردان زیباتری می شدند اما زنان ایرانی در زمان هخامنشی مرخصی زایمان می رفتند
این را بدان که تو هم از تخم و ترکه کورش بزرگی مرز ما تا اروپا بوده مادرانت حتما اریاییان را زیارت کرده اند
بله دقیقا همانطوری که مادران شماها هم دبی را زیارت کرده اند !!!!!
اون خواهرای شما هستن که به زبون عربا آشنایی دارن.
احسنت به تو دوست عزیز
مورچه بهتر از سوسماره شما یه دانشمند عرب قبل از اینکه اسلام وارد ایران بشه نام ببر
محمدرضای عرب من میخوام بدونم که عربای سوسمار خور چی داشتن واسه عرضه کردن؟؟؟؟همون وحشیایی که دختراشونو زنده بگور میکردن…ههههه همونایی که چندتا ازدواج و طلاق داشتن….لعنت به هر چی عربه….
شهاب عزیزم من چون دوست دارم بازم میگم:
خواهش میکنم با منطق و آرامش کامنت بزار وگرنه کامنتات خریدار نداره بخدا
اینجوری خودتو بی ارزش میکنی
(نصیحت نیست، پیشنهاد برادرانه است)
منم دوست دارم سوشیانت جان اخه خیلی برام زور داره این ادما اینجوری بحرفن
شهاب جان اعراب دختران خود را زنده به گور نمیکردند به چند دلیل ۱- همانطور که می دونی اعراب به غیر از شکم وزیر شکم به چیز دیگری نمی اندیشیدند وبسیار زنباره بودند حال چگونه دختران که باعث خوشیشان می شد زنده به گور کنند۲- طبق بعضی از احادیث جمعیت عربستان در ان زمان ۸میلیون نفر بود که در ان زمان جمعیت بسیاری بود حال چگونه است که اعراب دختران خود را زنده به گور می کردند ولی نسل کثافتشان منقرض نشده تناقضی است حل ناشدنی است . و در پایان بگم اگر این پدیده بوده بسیار نادر وکم بوده و به قول معروف هرچیزی را با خرد خود بسنجید
برات متاسفم که میگی اعراب دختراشونو زنده به گور نمیکردن کم از اعراب حرومزاده دفاع کن….
شعار اصلی زرتشت:
پندار نیک کردار نیک و (((((گفتار نیک)))))
برادرای پان آریایی چون شهاب و اردلان پیغمبر اسلام به قول شما چرت میگه
آیا زرتشت شما هم چرت میگه؟
شعار آریایی آریاییتون و عرب ستیزیتون گوش فلک رو کر کرده
ولی نشون میدید فقط شعار بلدید بدید
من تنها چیزی که از شما ندیدم گفتار نیک هستش
(((((((((((منبا عقاید متحجر و خشک مذهبی عادل هم به شدت مخالفم اما عادل با وجود مسلمان بودن و عدم اعتنا به دین زرتشتی همیشه “””گفتار نیک””” داشت ولی شماها که دم از آریایی بودن و عشق کوروش و زرتشت داشتن میزنید به حرف زرتشت پشیزی گوش نمیدید و و تمام کامنتاتون فحش کشیدید به غیر ایرانیها)))))))))))
متاسفم
بای
همین امثال عادل در زمان قدرت بیشتر از یک حشره نبوده و نیستند. اما اتفاقا آریایی بودن یعنی همه خوبیها وقتی شما تو غار زندگی میکردید. هیچوقت یک آریایی زیر پستهای تاریخی شما تو طویله هاتون پیداش نمیشه اما شما طبق اجداد اهریمنیتون برای خوردن از مغز ایرانیها اینجایید و تلاشیکه برای مطلب شده ذره ای براتون ارزش نداشته و به خریت خودتون ادعاهاییکه باسند رد شدنو دوباره تکرار میکنید.حناتون دیگه رنگ نداره.
مگه تو عربی که داری از اعراب جاهل دفاع میکنی کسایی که ۷۰ تا زن صیغه میکردن ۴تا زن رسمی این نهایت جاهلیت اعراب است اگر نمیدونستی بدون که زمان گسترش دین اسلام وقتی که اعراب به ایران حمله کردن مرد ها رو میکشتند و به دختر ها و زن ها تجاوز میکردن برای مثال حضرت محمد برو ببین چند تا زن داشته
سلام
ایا واقعا فرقی میکنه۲۵۰۰ ساله پیش چی نوع ازدواجی باب بوده یا چه نوع زندگی میکردند بنظر من که نه این مهمه که اونا درون زمان به دنیا حکمرانی میکردن اون هم با عدالت هر کس با هردینی که داشت راحت وبدون هیچ فرقی با دیگران زندگی میکرد همون طور که رو دروازه ملل تخت جمشید نوشتن دروازه همه ملل.
بنظر بنده این اهم داره که الان ما چی هستیم.
در کل بابت این مطلب سپاس گزارم و بهترین ارزو هارو برتون ارزو میکنم.
بله اقا هادی اینکه موبدان در ان زمان چکار میکردند مهم است زیرا موبدان و شاهان حافطان ان شریعت زرتشت میباشند و این مسئله(ازدواج با محارم) از طرف شاهان و موبدان بیانگر منحرف شدن و تحریف این مذهب میباشد…….. این مسئله مهم است
“با عدالت هر کس با هردینی که داشت راحت وبدون هیچ فرقی با دیگران زندگی میکرد “؟؟؟؟!!!!
بهتره یه مقدار راجع به کشتار پیروان مزدک و مانی در اون دوران مطالعه کنید.
سلام
با تشکر از انی عزیز به خاطر سایت عالیت
متاسفانه نمیشه این واقعیت تاریخی رو رد کرد…من هنوز متقاعد نشدم که این ازدواج در ایران باستان وجود نداشته…شواهد بسیار زیادی وجود داره که تاییدش میکنه! در مصر باستان هم وجود داشته.
ما باید تاریخ رو با تمام اتفاقاتش بپذیریم.
خدا نکنه یه چیزی بخواد از زاویه مثبت دیده بشه !! 🙂
ما آدما اگه یه کار قبیح و زشت مثله نزدیکی با محارم رو بخوایم توجیح کنیم همانجوری که چند تا از دوستان در نظراتشون اعلام کردند میتونیم بگیم ۲۵۰۰ سال پیش ایراد نداشته یا نسب پادشاهی خدشه دار میشده یا هابیل و قابیل …
حقیقت امر اینه که ما در گذشته پادشاهان قدر و با ذکاوتی داشتیم که دینشون زرتشت بوده و از ۰ تا ۱۰۰ میشه نمره ۸۰ رو بهشون داد
ولی آدمای کاملی نبودند
ولی الان یه جوری برای مردم جا انداختند که اون پادشاها یه جورایی معصوم بودند
من که مسلمونم یه آرزوی خوب برای همه مردم دارم
آرزو میکنم منه مسلمون با حضرت محمد (ص) و امام حسین (ع) محشور بشم دوستانی هم که مدافع زرتشت هستند با ایشان محشور شوند
در دنیای دیگر خداست که قضاوت میکند – حق ولاغیر
کسی اینجا وجود حضرت محمد(ص)و امام حسین(ع)رو تکذیب نکرد!
ببینم با چه سندی میگی که اونا کامل نبودن؟
و محمد کامل بوده؟
ها؟
درود
اصلام
مهم نیست که در اون زمان چنین ازدواج هایی اتفاق می افتاده یا نه مهم اینه که ما تلاش کنیم گذشتگان خودمونو بهتر بشناسیم این مطلب برای ما نشه سنگ محک اون ها(که من شک دارم این اتفاق افتاده باشه)
در ضمن بهتره ما به عنوان نوادگان اونا کارهای خوب و نیکشونو تبلیغ کنیم تا خودمون بشینیم تبل رسوایی خودمونو بزنیم.
در هیچ زمانی تا به حال هیچ ملت و حکومتی نبوده که کامل و بی نقص باشه.
ولی چیزی که معلومه اینه که ایرانیان در اون زمان بسیار پایبند به دین و اعتقادات خود بودن اگر هم این قضیه درست باشه حتماً برای اونها گناه نبوده.
ولی الان چی؟ واقعاً چند درصد از مسلمونهای ایران به احکام دین اسلام پایبندند؟ اون موقع بدترین گناه دروغ بوده و زرتشتی ها شهره به راستگویی بودن، الان چی؟ دروغ مثل نقل و نبات تو دهن مردم میچرخه.
اونها در اون زمان بهترین بودن،
آیا ما در این زمان بهترینیم؟
شما به اینجا نگاه نکن برو پیش مسلمانهای سنی ببین . دورغ و قسم و غیره پیششون هست خیلی خیلی خیلی کم و شاید ان عده کم هم سنی نباشن
سلام
میلاد جان
دروغ در ایران سابقه بسیار زیادی دارد چنانکه داریوش کبیر در کتیبه بیستون از سه چیز می ترسد:
حمله دشمن
خشکسالی
دروغ مردم .
این نشان می دهد دروغ وجود داشته که این شاه بزرگ از آن در حراس بوده.
در حمله مغولان به ایران در سال ۶۱۶ هجری آنان ایرانیان را تازیکان می نامیدن،به خاطر دروغ گفتن ایرانیان وقتی که هنوز در ایران مذهب تشیع وجود نداشته است.
پوزش از هراسی که حراس نوشته شد.
دوست عزیز
داریوش کبیر از این چیزها نمی ترسیده بلکه داشته دعا می کرده، مثلاً در زمان داریوش کبیر وحتی قبل از اون کوروش کبیر ایران از نظر نظامی بسیار قوی بوده و همیشه از پس دشمنانش بر می اومده پس اگه گفته “حمله دشمن” دلیل بر هراسش نبوده. اجتناب از “دروغ” هم چون تو دین زرتشت خیلی روش تاکیید بوده توی کتیبه نوشته شده.
در مورد تازیکان، مثل اینکه شما اطلاعات کافی نداری. تازیکان که از تاریکی میاد در واقع همون اعراب هستند.
مغول ها هم ششصد سال بعد از حمله اعراب به ایران حمله کردند.
دوست عزیز
انسان همیشه برای نداشته هاش دعا می کنه .
مغولان هم در سال ۶۱۳ به ایران حمله کردن جمله بال هم بر گرفته از کتاب تاریخ مغول از عباس اقبال است.
شما اول اطلاعاتتو کامل کن بعد بیا بحث کن.
اولاً مغول ها در سال ۶۱۶ هجری به ایران حمله کردن که میشه ۱۲۱۸ میلادی، اعراب در ۶۳۵ میلادی به ایران حمله کردن. افتاد؟
ثانیاً کی گفته انسان فقط برای نداشته هاش دعا می کنه، شما مادر، پدر، خواهر، برادر، زن، بچه و… نداری؟ دعا نمی کنی خدا برات نگهشون داره؟
منظورتو از جمله بال نفهمیدم؟!
مگه جدیدن خدا تغییر شغل داده و کار شده نگهداری اون اشخاصی که بهش اشاره کردی؟
تو بمیری خبر نداشتم !
ممنون از اطلاع رسانی شما
باشه از فردا به جای پول براش دعا می کنم ببینم مرد هست تا اخر کارشو ادامه بده؟
از تصحیح تاریخ حمله مغول ها و اون تاریخ های میلادی که دادی ممنون.
داریوش پارسی زمانی که بر علیه انشانیان کودتا می کنه و می خواسته پسر کوروش را ترور کنه می فرماید که هر جا لازم است دروغ گفته شود باید گفت.
چند روزه که این سایتو دیدم.متن بالا خیلی قشنگ بود راجع به ازدواج محارم در ایران باستان ایرانیها همیشه ستودنی بودنو و پاک.این تهمت ها رو غربیها به ما میزنن
اینو غریبه ها نمیگن سیروس سمپیتمه نوه زرتشت در کتاب افرینش از زبان خشایار ازدواج مادرش اتوسا دختر کوروش کبیر را با کمبوجیه و بعد با بردیا {پسران کوروش } را تصدیق میکنه اما احتمالا این یه قانون قطعی نبوده وفقط ارجحیت داشته چون اتوسا مجدا با داریوش ازدواج می کند می دانید که نسبت داریوش و کوروش خیلی نزدیک نبوده .
بردیا هیچوقت با آتوسا ازدواج نکرد بلکه قبل از به حکومت رسیدن کمبوجیه مرد
لطفا تاریخ واقعی را با افسانه های دینی قاطی نکنید
نمیدانم که این قضیه از کجا شروع شده ولی ایا فکر کردید که ما ایرانیان از هر قومی انقدر در گذشته خود غرقیم که یادمان رفته در زمان حال هیچ نیستیم ما در کجای جدول کشورها هستیم چه چیزی در علم نوین به جهان داده ایم همیشه مصرفگرا هستیم قانون ناپذیر هستیم به همنوع و هم وطن خود وفادار نبودیم بیگانه پرست بودیم تا به کسی میگی تو …..اهای من فرزند کوروشم ۲۵۰۰سال تمدن دارم….اقا امریکا که کل تاریخش ۲۰۰سال هم نمیشه ارباب دنیا نیست اقا بیخیال بذارید مردم با حال اشنا بشن هر چند فاصله ها جبران شدنی نیست با دنیای نوین
در این که ایران تاریخ و تمدن داره هیچ شکی نیست.اما ایالات متحده کشور همه ی افرادی هستش که از همه چیز تو کشورشون خسته شدن.کشور انگیلیسیایی که از مسیحیت و کشیش های اروپا خسته شده بودند.کشور برده هایی که از کار کردن خسته شده بودن کشور آزادی کشور مسلمونا مسیحیا یهودی ها شیطان پرست ها حتی .کشور تو کشور من کشور خیلیها
شما از مفاخر بین المللی فقط همین پنجاه سال اخیر ایران خبر نداری از سمت کشور نطق نکن. اگر علمی هم نخوایم وارد بشیم کارآفرینان بین المللی مدرن ایرانی تو لیست صدتایی هم جا نمیشن.
” خشنه اتره اهوره مزدا”
با درود و سپاس از دوست نیک اندیش خانم کاظمی. به شوند ارزشمند بودن برخی جستارهایتان در زمینه دیانت مزدیسنی از شما خواستاریم از تارنمای ما دیدن نمایید. بی گمان دیدگاه های شما دوستان در زمینه پر بار شدن هر چه بیشتر تارنما بسیار اثر گذار می باشد.
“اته جمیات یته آفرینامی”
درود. دوست عزیز، از شما ممنونم.
خوشحال می شوم بتوانیم در انجمن تاریخ ما، با هم همکاری هایی انجام بدیم.
دیدگاه تان چیست ؟
گاه نیک
با سلام.
با تشکر از رامین.
مهم حال ماست درسته که گذشته نشانه ی هویت ماست امام فرهنگ ۵۰ سال پبش ایران تا الان فرق میکنه چه برسه به چند صده پیش تا حالا.
سلام یه انسان عاقل توی این دنیای بزرگ وبا این همه نظرهای مختلف به نظر اعتقادی من رجوع می کند به عقل و اگه نتونست باز تشخیص بده اگه قلبن مسلمان اعتقاد داره بهترین چیزی که می شود ازش استفاده کرد کلام الله مجید چیزی کسی نتونست تحریفی در اون ایجاد کنه چون خدا خودش نگهش میداره و تفسیر معنی دقیق اونه
قرآن کتابی که تحریف نشده است. ولی آیا مفاهیم تحریم نشده اند ؟
تحریف شده اند.
منظورت کدام قرآن است که تحریف نشده !؟
فکر کنم منظورت قرآن عثمان باشه
یه قران که بیشتر نیست همون قرانه عثمانو میگن دیگه
با درود ،
من هم دو پست در وبلاگ شخصی دراینباره یعنی شیوع ازدواج با محارم در ایران باستان قرارداده ام
مقاله ای ۷۰ صفحه ای از هاشم رضی که در ضمن شرح و بسط مفصل و تاریخچه ان پاسخی به نوشتار فوق نیز هست! چراکه خواه ناخواه چنین برداشتها و کوششهایی را بی اعتبار میسازد
مقاله فوق و این ادرس را هم به پای مطلب پیوست کردم تا نشانی از بی طرفی باشد!
دوستان این مقاله را میتوانند در ادرس زیر ببینند و دانلود کنند
http://iranbastannn.blogfa.com/cat-2.aspx
http://iranbastannn.blogfa.com
سلام
نگاهی دوباره به این سایت برای مطالب جدید داشته باشید.
نظرم حذف شد!!!!!!!!!
درود. نظری حذف نمی شود، بلکه نیازمند بررسی می ماند.
ضمن تشکر از مدیریت این سایت این نوشتار را لینک مطلب ازدواح با محارم در ایران باستان تارنگارخود خواهم کرد
سلام
در مورد ازدواج با محارم فقط ایران نبوده بلکه در مصر و سوریه و جاهای دیگه هم بوده
این یه ائیین بوده و اشکالی هم نمیشه گرفت چون ما انسانها کامل نبوده وباید به تکامل برسیم پس خدا هم پیامبران برای هدایت فرستادن
حال ما در جهت تکامل خودمون تلاش کنیم
و از تاریخ درس بگیریم
سلام
نگاهی ذوباره به این سایت برای مطالب جدید داشته باشید.
منم موافقم
ازدواج با محارم در درین زرتشتی مستحب بوده است و این مطلب آنقدر آشکار است که انکار آن احمقانه است شما هم شده اید ناصر پورپیرار برای تاریخ
شما دلایل را خواندید ؟ اگر خوانده بودید بی دلیل سخن نمی پراکاندید.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما انی کاظمی تشکر می کنم از سایت بسیار خوب شما باید خدمت دوستان عز یزی که در این مورد نظر دادن بگم که هرودوت یونانی و تاریخ نویسهای یونانی بر عکس ماکه تاریخمون را کوچیک می کنیم اسکندر رو بزرگ جلوه دادن که بسیارخنده دار است کدام تاریخ نویس منصفی رو می تونی پیدا کنی که علیه مردم خودش بنویسه ایا اسکندر جز خرابی و ویرانی و اتش زدن و غارت کار دیگری انجام داد خزانه شهر پارسه چه شد؟چه بلایی بر سر پارسه امد؟در تاریخ ویل دورانت دوروغی بزرگ تر از ان هست که سپاه یک ونیم میلیونی ایران در برابر سپاه چندده هزار نفری یونان شکست می خورد ایا به نظر شما شهرهای کوچکی مانند اتن و اسپارت می توانست در برابر قدرت عظیم ایران برابری کند؟سپاهی که به راحتی وارد مصر می شود توسط کمبوجیه. اگر با عدالت بخواهیم صحبت کنیم در همه جا با عدالت صحبت کنیم ایا فیلمی مزخرف تر از فیلم ۳۰۰ تاکنون دیده اید نه خیر عزیزم ایران از همان ابتدا ایران بوده و ایرانی هم ایرانی بوده در کجای کتیبه های تخت جمشید شما عکس زن یا مرد برهنه ای را می توانید ببینید در کجای کتیبه شما می توانید مردی را سوار بر اسب و کسی را پیاده ببینید در تخت جمشید هر چه هست گل است و درخت و دوستی ایا در دست پادشاهان شمشیری هست در مورد دانشمندان که دوست عزیزم گفته. ایا شهر سوخته در زاهدان را دیده اید ایا ان چشم مصنوعی را که در ان شهر پیداکرده اند دیده اید ایا می دانید که قدمت شهر سوخته بیش از هفت هزار سال است ایا می دونید ان چشم برای مدتی در موزه ایتالیا برای بازدید به نمایش گذاشته شده بود در جواب اون دوست که از مغولها گفته بود بگم ایا می دونی مغولها در این کشور چه جنایتهایی کردند ایا می دونی تو نیشابور به سگ و گربه هم رحم نکردند چه برسه به ادمهایی که برابر مغولها ایستادگی کردند ایا می دونی افراد را زنده زنده با اهک روشون رو می پوشوندن ایا می دونی عطار نیشابوری را مغولها کشتند….. اگه ایت اله طباطبایی رو قبل داری در کتاب تفسیر المیزان کوروش رو ذوالقرنین دونسته اره اونها باید برن به ماراتون افتخار کنن ما هم باید بریم تاریخ خودمون رو خراب کنیم اگر تاریخ ما دروغ پس اشیا ایرانی تو موزه های لوور فرانسه و موزه ملی انگلیس و موزه های ژاپن چی کار میکنه چرا ۲۵۰۰۰قطعه اشیا عتیقه ما را دانشگاه شیکاگو پس نمی ده .ایا از تپه های سیلک کاشان چیزی شنیدید ایا از نقاشیهایی که بر روی کوهها در لرستان کشف شده چی شنیدید توصیه می کنم بریید کتاب الفتوح رو هم یه نگاهی بندازید سیاست انگلیس همون بلایی رو که سر ترکیه دراورد هم می خواد اینجا در بیاره کشور ترکیه با هویت ۷۰ساله که به دنبال به ثبت رسوندن مولوی ما برای خودشون و شیخ خرقان برای تاریخ سازی وکشورهای عربی هم که خودتون بهتر می دونید با خلیج عربی و اینکه ابو علی سینا عرب بوده خدانگهدار
الان مطلب قشنگتو خوندم. خیلی عالی بود دستتو میبوسم با افتخار این کارو انجام میدم. وتو هم به خودت افتخار کن وبه اون خونی که تو رگهاته. وبه اون شیری که خوردی. مثل تو این سایت کمتر دیدم. این همه ایران ستیزی وطن ستیزی برای چی؟ قدر خودتو بدون انشالله پاینده باشی. ندیدمت اما دربست دوست خواهم داشت.
با درود، ما ایرانیها کلا آدمهای عجیبی هستیم. وقتی یک نفر تلاش می کنه تا از فرهنگ و تاریخمون دفاع کنه خودمون از تمام ابزار استفاده می کنیم تا انکارش کنیم یا برعلیه مطلبش هزار حرف چرت و پرت بزنیم. نمونه اش همین مقاله بالاست. تا تونستیم بر ضد اون نوشتیم تا حسابی خستگی رو به تن نویسنده و پژوهشگر بزاریم. برای نابود کردن ایران نیازی به غربی و استعمارگر نیست، خودمون کار رو انجام مدیم. این هنر ماست: ایران ستیزیهمزمان با عرب زدگی و غربزدگی!
حق با تو شاهین ایران خوابه ما هم همه عرب
بنام خداوند جان و خرد
دوست عزیز ممکن است به من بگویی که جنابعالی و امثال جنابعالی چه برتری خاصی نسبت به عربها دارید ؟؟؟
آیا از لحاظ علمی و پیشرفتهای تکنولوژی برتر هستید که نیستیدو یا از لحاظ اقتصادی و سیاسی بهتر هستید که نیستید !!!
شاید هم فکر میکنید که از لحاظ چهره و قیافه بهتر هستید که من تا بحال فرقی بین خودمان و عربها ندیدم و حتی بدقیافه ترین و لشت ترین و بد تیپ ترین افراد دنیا را دربین خودمان دید ه ام .
شاید هم دلتان به افسانه ها و داستانهای تاریخی که قند را در دل بعضی از ما آب میکند خوش است باید بگویم که اشتباه میکنید چون امروزه دروغ بودن و جعلی بودن آنها برای آنهایی که عقل دارند و مقایسه میکنند ثابت شده و حنای این افسانه سرایی و تاریخسازی و دروغ پردازی هم دیگر رنگی ندارد
پس این همه داد وبیداد و قال انداختن که ما از فلان ها بهتریم و ما اینگونه ایم و آنگونه ایم در حالی که ما ملتی جهان سومی و عقب افتاده هستیم و هیچ فرقی نسبت به همسایگان عرب یا ترک یا پاکستانی و افغانی خود نداریم و نه تنها از آنها بهتر نیستیم بلکه در برخی جاها از آنها کمتریم فقط ادعاهایمان گوش جهانیان را کر کرده و هرروز افسانه ای جدید و دروغی جدید به خورد مردم خودمان میدهیم که ما ۲۰۰۰ سال پیش حقوق بشر داشتیم و دموکراسی !! داشتیم و پیشرفته ترین مردم دنیا بودیم در حالی که امروزه همه مردم دنیا ما را به عنوان ملتی عقب مانده از قافله علم و تکنولوژی و پیشرفت میشناسند
کی میخواهیم به خودمان بیاییم و نگاهی واقعی به جایگاه خودمان در دنیا بیندازیم و گول حرفهای دروغ و افسانه های تاریخی که هدفشان سرگرم کردن مردم ما با گذشته بعضا خیالی و دروغین و منحرف کردن آنها از واقعیات حال و حاضر دنیای کنونی است را نخوریم .
نژادپرستی و عقده حقارت تا کی ؟
کمی به حال حاضر و به آینده بنگرید و دست ازنژادپرستی بردارید بسیار بسیار بهتر است چرا که با این کارها به هیچ جایی نخواهید رسید
درمیان همه تمدنها ادیان چیزهایی وجود داشته که باعث شرمندگی نسلهای آینده ازهمان آیین ها یا تمدن شده است اصولا ازدواج با محارم از یونان شروع شده واسکندر آنرا باخود در حمله به ایران تحفه آورده بله درمیان اعراب رسم بوده که دختران را زنده بگور میکردند درایران درهند و…..
آیا نشان تمدنی همه وهمه به همینجا ختم میشود.در هر عصر وزمانه ای حتی درآینده هم کسانی وجود خواهندداشت که باتفکر التقاطی ومنحرف تصمیماتی را علیه جوامع خود بگیرند وآنرا بصورت یک دستورالعمل واجب برای سایرین واجب الاجرا بدانند که این نشان از گمراهی وجهل آنهاست چرا که هرآن ممکن است باظهور فردی یا دینی یا تفکری تمامآن قوانین درهم بشکند وروبه فراموشی برودبعد عده ای از روی مسخ شدن دردریای ابتکارات جوامع قوی دست دست به افشای آنچه که فراموش شده وعده ای بسیار بزرگ ازیک جامعه اصلا دوست ندارند به آن بپردازندولی ازهمه آنچه که در کتب بسیار بزرگ برمی آیدوفوقاً توسط بعضی دوستان اشاره شده حکایت ازدشمنی بی حد وحصر یهودیانی دارد که به اصل احترام متقابل به تمدنهای دیگر وآیین های دیگر هیچ گونه اعتقادی ندارند وعده ای را اجیر نموده تا علیه مردمی که درحال حاضر زندگی میکنندراملامت نمایند.به قولی شاید به فرض محال چیزی وجود داشته آیا بایدهمه مردم از همه آنچه که از نیاکان آنها برجا مانده سخت متعصب شده وبا هم درستیز آیند شاید با تفکرات آنزمان برای آنان درست بوده باشد قرارنیست که اجدادماآنچه را که اشتباه بوده وانجام میداده اند ما هم اجام دهیم اصلاربطی به حال حاضر ماوسایرین ندارد این تفکر از هرکه صادر شده گرایشی یهودی صیهونیستی دارد که جوامع تمدنها وادیان را بجان هم می اندازد تا ازفاضلاب وزغ بگیرد ونوش جان کند
با تشکرآلات…
با درود، ما ایرانیها کلا آدمهای عجیبی هستیم. وقتی یک نفر تلاش می کنه تا از فرهنگ و تاریخمون دفاع کنه خودمون از تمام ابزار استفاده می کنیم تا انکارش کنیم یا برعلیه مطلبش هزار حرف چرت و پرت بزنیم. نمونه اش همین مقاله بالاست. تا تونستیم بر ضد اون نوشتیم تا حسابی خستگی رو به تن نویسنده و پژوهشگر بزاریم. برای نابود کردن ایران نیازی به غربی و استعمارگر نیست، خودمون کار رو انجام میدیم. این هنر ماست: ایران ستیزی همزمان با عرب زدگی و غربزدگی!
همه آدم های شاه؟؟ نوشته: استیون کینزر انگلستان در سال ۱۳۲۹ گروه تحقیقاتی را تشکیل می دهد تا علت و زمینه های بحران در ایران را پیدا کند .از جمله پژوهش در مورد روانشناسی ایرانیان بوده، که یک دیپلمات انگلیسی بعد ازتحقیق اینگونه ایرانیان را توصیف می کند: !!“ ریا کاری بدون دستپاچگی،اعتقاد به قضا و قدر،اهمیت ندادن به زجر کشیدن …!!ایرانیان عادی تو خالی و بی اخلاق و همیشه مشتاق قول دادن در قبال کارهایی اند که قادر به انجام دادنش نیستند و یا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.!! !! اهل طفره رفتن، فاقد انرژی و استقامت!!،اما تابع قدرت و انضباطند.فاقد هویتی مشخص ، عربی- فارسی ؟به گذشته افتخار میکنند ولی به آن خیانت.ضعیف کش و بیگانه پرست.خود را از عربها جدا ولی عرب دوست هستند و شکست در مقابل انها را افتخار میدانندمرده پرست و زنده کش .کسی که به انها بدی کنند و آنها را خوب بترساند ؛ستایش کرده و مقبره و گنبد برایش میسازند.لجباز ؛ حتی اگر به ضررشان باشد.بالاتر از همه، از توطئه و تبانی لذت می برند!!!و هر زمان که منافعشان حکم کند، به آسانی از اعمال غیر اخلاقی تبعیت می کنند!!!.ایرانی، دروغگویی ماهر است!!،اما انتظار ندارد که گفته هایش را باور کنند!!.ایرانیها در زمینه های فنی, به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند .” تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها زمانی جوابی غیر از این خواهد داد که هر یک از ما تصمیم بگیریم در مقابل این عادات زشت ریشه دار تاریخی مان مقاومت کنیم و هزینه اش را بپردازیمسعی کردن برای تغییر عرف یعنی در خلاف جهت جریان رودخانه شنا کردن
بیاییم یه فکری برای زمان حال بکنیم،کودک آزاری و تجاوزهای دسته جمعی شده اخبار هرروزه،امروز رو چه کنیم؟چه فرقی می کنه اونها قبلا چه جور بودند ،حال ما رو عوض نمی کنه،اونچه به حال ما موثره یک تصمیم بزرگ تاریخی بر اراده نیکی کردنه وبر این تصمیم موندن.
دوستانی که نقد می کنند، باید به مرحله ارائه راه حل توجه کنند.
یکی از مسائل مهم و قابل توجه درباره نظام فکری و اعتقادی و عملی زردشتیان مقارن ظهور اسلام، مسئله تقدیس و تعظیم و پرستش آتش است.
این کار از قدیمترین دوران باستانی سابقه دارد و تا به امروز ادامه یافته است.
بوعلی سینا در فصل هفتم از فن دوم طبیعیات شفا می گوید: طبقاتی از پیشینیان که به فلسفه اضداد تمایل داشتند و معتقد بودند که همه چیز از ” ضدین ” به وجود می آید و در این جهت در مسئله خیر و شر، نور و ظلمت، به عنوان دو ضد واقع شده بودند در تمجید و تعظیم آتش راه مبالغه پیش گرفتند و آتش را شایسته تقدیس و تسبیح (پرستش) دانستند، بدین جهت که آتش عنصر نورانی است و بر عکس زمین و خاک عنصر ظلمانی می باشد و لهذا شایسته تحقیر است )طبیعیات شفا، چاپ قدیم طهران صفحه ۱۷۷(.
سخن بوعلی آتش پرستی به دنبال فکر دوگانگی هستی و فلسفه خیر و شر و نور و ظلمت پدید آمده است،
) امامرضا(ع) در یکی از مناظرات خویش روبه بزرگان زرتشت کرد و فرمود: به من بگو این که زرتشت را پیامبر می دانی، برطبق کدام دلیل است؟ بزرگ زرتشتیان در جواب امام به معجزات زرتشت اشاره کرد و گفت اگرچه ما آنها را ندیده ایم اما اخبار پیشینیان ما گواه بر آن است. امام رضا از او پرسید: آیا جز این است که اخبار پیشینیان به شما رسیده و پیروی کرده اید. او پاسخ مثبت داد. حضرت با زیرکی تمام به او فرمودند: همین گونه سایر امتها، اخباری به آنها از معجزات موسی(ع) و محمد(ص) و پیامبران دیگر رسیده است، پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و تنها روی زرتشت تکیه می کنید؟ بزرگ زرتشتیان خاموش شد و پاسخی نداشت!
محمد جان
بی شک هیچ گاه زرتشت ادعای پیمبری نداشته ونه زرتشت بلکه بودا و کونفسیوس نیز چنین ادعای ندارد و هیچ یک نیز ادعای داشتن معجزه برای حقانیت خود نداشته اند.
اینان که در بالا از آن ها نام بردم به گفته خود آنها اصلاح گر بوده اند برای هدایت و تعالی جامعه،و بحث، پیمبری و معجزه مختص ادیان سامی است .موفق باشید.
دوست عزیز!
زرتشت درگاتها :
1- خودرا برگزیده مزدا میداند
2- فرشتگان پیش روی او حاضر میشوند و بوی تعلیم میدهد
3- خودرا امورش یافته مزدا و فرشتگان او معرفی میکند
بنده با استفاده از گاثاهای پورداود به چنین ادعاهایی پاسخ گفته ام بنگریدبه : http://iranbastannn.blogfa.com/
داداش میشه بگی بر چه اسنادی میگی که زرتشتیان توی کاخ مامون
با امام شیعیان رضا گفتوگو کردن؟
در اون گفتوگوها مسیحی.. یهودی… و… بود اما زردشتی نبود..
راستی چرا بریم دور دورا… همین فیلم رضا که مهدی فخیم زاده ساخته رو ببینی بسته..
گیریم که دروغ تو راست…
اگه همه ی معجزات پیامبرانی که تو گفتی درسته.. پس همزمان باید همه رو بپرستیم
وگرنه اسلام و محمد حق ندارن که بگن تنها باید اسلام رو دین دونست…
• بنام خدای یکتاوخالق نور واتش ورستنده پیامبران خداونددرقران کریم نام تمام پیامبرانی که دارای شریعت وکتاب بوده اندنام برده(حضرات ابراهیم وموسی وعیسی ومحمد ایوب)ونام بعضی از کتاب های انهاراگفته(صحف وتورات وانجیل وقران)یا اسم بعضی از ادیان انهاراگفته(یهودومسیحی واسلام)اما هیچ نامی ازدین ذرتشت وپیامبراو وکتاب اودرقران نیست.
سلام
متوانید با نگاهی دوباره به مطالب نوشته شده جدید معلومات خود را افزایش دهید
یعنی چون قران اسمی از زرتشت نبرده یعنی پیامبر نیست!!!!!
اینه منطق شما مسلمونا؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام دوست عزیز درقرآن نام دین زردشت به اسم ( مجوس) است
مشکل امثال شما این هستش که قران رو مرجع کل دنیا میدونید در حالیکه یک عده مثل من اصلا اسلام رو قبول ندارند چه برسه به کتابش
• به نام خدای یکتاوخالق نور واتش وفرستنده ی پیامبران مورخان می گویندوقتی حضرت محمد(ص)به دنیا امدمعجزاتی اتفاق افتاداز جمله خاموش شدن اتش کده فارس .سوال چرا بین مقدسات ادیان فقط مقدس ترین مقدسات اتش پرستان یعنی اتش (کده فارس)خاموش شد؟
محمد جان
این جریان خاموش شدن اتشکده فارس و موارد دیگر فقط در تاریخ یعقوبی آمده ،باید گفت که یعقوبی نیز بیشتر داستان سرا بوده تا مورخ و واقعیت های ساده را خیلی با شکوه و اغراق آمیز آورده. ناگفته نماند که ابن اسحاق نیز که متهم به آوردن داستان های عبری در کتابش است به این نکته اشاره دارد اما یعقوبی سنگ تمام گذاشته. دیگر مورخان بزرگی همچون دینوری،طبری،مسعودی،ابن خلدون،ابن اثیر و….هیچگاه به این موضوع اشارم نکرده اند.
سلام.
فقط یک چیز رو خوب دارم میبینم.دروغ -تملق-خودپرستی.
این حال و روز ایرانی که دم از تاریخش میزنیم. در تاریخ ایران دو برابر انسانهای شریفی مثل هامان و امیر کبیر ها ادمهای چاپلوس و متملق بوده که نگذاشتند خوبی و پاک تینتی در ایران رواج پیدا کنه.تا همین دوره اخیر که حکومت به سران هوس باز ایران رسید.به جای اینکه مرد باشند و به کارهای حکومتی رسیدگی کنند همش تو حرم سرا با زناشون وقت مبارکشونو پر میکردند بعدم مست میکردند و دستور میدادند تو حمام رگ غیرت ایران رو بزنند.بله این آقا محمد خان ها و دارو دستشون همون مردای تاریخی ایرانند !!!!!!!!!!!
بله اینه حکومت موروسی و شاهنشاهی.
لطفا به اینها توجه کنید بعد اینها رو با امام عدل علی (ع) مقایسه کنید
انسانهای با تمدن کسانی بودند و هستند که تنها به خود فکر نمیکنند و تاریخ زندگیشون سرشار از فداکاریهاست.
والسلام.
اگه ایرانیان با محارم ازدواج میکردند نسلی فوق العاده قوی میشدند که هیچ کس حتی اسکندر هم از پسشون بر نمیومد مسلمونا تو اوج دینداری به فکر … بودن اگه بگیم کورش زرتشتی بوده یعنی میتونسته و شاید هم با محارمش ازدواج کرده بوده این جور ادمی هرگز نمیتونست منشور حقوق بشر داشته باشه چون کسی که فقط فکر کردن باشه مثل مسلمونا نمیتونه فکر حقوق بشر باشه …خودتون قضاوت کنین
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
…..اقای دانا ازدواج با محارم فرزندان ناقص به بار می اورد نه قوی…اگر مسلمونا به فکر شهوت بودن از راه حلال این کار رو میکردن نه مثل کمبوجیه و دیگر شاهان ایران که با خواهران و دختران خود ازدواج میکردن…
کوروش زرتشتی نبود… چون کوروش دفن شده.. ولی زرتشتیان مردگان خود را خاک نمیکردن و انها در کوه در دخمه ایی میگذاشتن تا خوراک گوشتخواران شوند برو تحقیق کن…. کوروش اگر زرتشتی بود در منشورش
اعتراف نمیکرد که مردوک بت بابلی را به رسمیت میشناسد و او را میپرستد
برو بخون
باهوش به قول خودت ازدواج با محارم انسان ناقص بوجود میاره حالا میشه بگی ایرانیایی کهناقص بودن چه طور تمام قدرت های بزرگ به زانو دراوردن
الکی برای شهوت مسلمونا کلاه شرعی نذار این تازی های خدانشناس به زن شوهردار هم رحم نمیکردن الکی براش یه کلاه شرعی میزارن بعدش میگن حلال
کورش کبیر مثل شما دیکتاتور نبوده اون معتقد به جدایی دین از دولت بوده ۲۵۰۰ سال قبل عقلش جلوتر از تو و امثال تو تازی پرست بود
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
…………………………….ازدواج با محارم در نزد تمام ایرانیان نبوده بلکه اکثرا در نزد موبدان و شاهزادگان بوده… البته در نزد برخی از عوام هم رایج بوده… مسلمونا از راه حلال هرچی زن بگیرن نوش جونشون…. این عقیده کوروش هم که دین را از سیاست جدا میدانست هم لابود برایش در ان زمان منفعت داشته چون پادشاهان قدیم که جملگی ظالم بودن به جز بلقیس پادشاه سباء دیگر همگی به دونبال منافع خود بودن که کوروش هم یکیشون بود…..بهر حال میتونی به کتاب تاریخ هرودوت که ملقب به پدر تاریخ است مراجعه کنی و خودت ببینی که نوشته کمبوجیه خواهر خود را به مصر اورد و با او همانند یک زن و شوهر زندگی کرد.. هم با رکسانا و هم با اتوسا….
یونانی ها از جمله هرودوت دشمن ایران بودن نمیشه زیاد به حرفاشون توجه کرد و سند قرار داد اگرهم این اتفاق افتاده باشه بازم نمیشه نتیجه گیری کلی کرد که همه همین بودن همیشه هم خیر بوده هم شر
کورش کبیر به هرجا که حمله میکرد به مردم امان میداد به زور به هیچ کس حکومت نکرد این به تصدیق تمام مورخینی که دشمن ایران هم بودن رسیده
شما که هنوز با داستانها کودکانه بلقیس و سلیمان زندگی مبکنی حرجی بهت نیست.
کوروش دفن نشده و مقبره سنگی کوروش تو پاسارگاده دوما ازدواج محارم توهم اعراب و جنابعالی و غرب برای زیر سوال بردن اوبهت ایران هستش، بیسواد کوروش برای اینکه افراد کم خرد و خشک مقدس و بی خرد مثل جنابعالی رو بدون خونریزی مطیع کنخ به مقدساتشون احترام میزاشته ،
سلام
درود بر شرفت حسین که حرف دل ما رو زدی.درود
سپاس از انی و همه ایرونیهای با غیرت
اهورامزدا شما و ایران عزیز را بپاید.
درود بر روان و فروهر پاک پروفسور شاپور شهبازی
که امروزه در آرامگاهش در کنار حافظ در شیراز آرمیده است.
دوستان من همه حتی قرآن عربها هم گفته که آدم و حوا
و همچنین هابیل و قابیل از یک پدر و مادر بوده اند
همین جریان و تهمت رو بدبختانه برخی بی خردان و افسوس که برخیها در دانشگاه ها سر کلاسهای دینی هم به زبان ناپاکشان می آورند
اگر این جریان درست هم باشد .. برای ما تنها نبوده
اما ما میدانیم که ایرانی پایبند به اساس خانواده بوده و هست
باز هم میگویم که در قرآن عربها نیز.. خود محمد
به عربها میگوید : اگر تاکنون با خواهر..مادر..پدر…برادر
و محارم خویش هم بستر شده اید دیگر این کار را نکنید
چراکه الله (خدای محمد) بخشنده است
حتی برخی از عربها زنان یکدیگر را به اشتراک میگذاشتند
و حتی برخیها یک زن هم زمان چند شوهر داشت
چرا که برای آنها زن یک کالا بود نه یک ادم…
..
مردی مرد ..
بسیار نوشته ی پر بار و دهن پر کنی هست..
امیدوارم خدای بزرگ بهترینها رو واست بخواد..
این id man
zardosht_pars_iran
اگر کاری از من بر میاد در خدمتیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
میشه بهم بگی کجای قران گفته اگر تا کنون با خواهر و مادر خود همبستر شدین اشکال نداره… اگر منظورت ایه ۲۲ سوره نساء است که اونجا خداوند فقط توضیح داده با چه کسانی نمیشود ازدواج کرد….. میشه یه منبع معتبر بهم بدی که نشون بده اعراب با محارمشان ازدواج میکردن..
کنستان ویرژیل در کتاب خود با نام محمد (ص) پیغمبری که از نو باید شناخت .. مینویسه… در زمان اعراب جاهلی هرگاه عربی میخواست زن خود را طلاق بده به او میگفت… ظهرکی علیه کظهر امی… یعنی تو از پشت سر شبیه مادرمی .. و زن میفهمید که مردش میخواهد اورا طلاق دهد…و این مسئله بیانگر احترام محارم در نزد اعراب است
در این باره حتی ایه هم نازل شد.. میتونی بری تو المیزان تحقیق کنی یا سوال کنی…در کجا امده که اعراب زنان خود را به اشتراک میگذاشتن.. یه منبع موثق نام ببر…… ولی من بهت میگم که ایرانیان باستان زنان خود را به مردان دیگر قرض میدادن… میتونی به کتاب زن در حقوق ساسانی نوشته کریستان بارتمه رجوع کنی … و یا در گوگل کلمه ازدواج استقراضی رو سرچ کنی….زن در زمان عرب جاهلی فعالیتهای بازرگانی حتی داشت نشانه ان حضرت خدیجه(ع) است که بازرگان بود…
چرا پاک میکین؟
پس بزاریم جفنگیات شما پابرجا بمانه ؟
تمامی مطالب تاریخ ما از دانش نامه های معتبر و منابع درست حسابی بدست آمده
از خودشون در نیاوردن که
سلام
نظریه فروید در کتاب موسی و یکتا پرستی
فرضیه اتکینسن ؛انسان در اعصاراولیه به صورت گله های وحشی کوچکی زندگی کردند و هر گله تحت تسلط یک نر پر زور ونیرومند بوده است که ارباب تمام گله است .همه زنان و دختران متعلق به او بوده است . پس در بین جانشینان جدال بوده برای جانشینی پدر تا این که متوجه میشوند بیهوده است و از تملک مادر و خواهر خود نیز صرف نظر می کنند. بدینگونه اصل منع زنای محارم و قانون ازدواج با غیر اقارب برقرار می شود.انچه موجب رنجش احساسات ما می شود در خانواده های حاکم مصر قدیم و سایر ملل عهد عتیق شایع بوده و سنتی مقدس بشمار می آمده است. به هنجار بوده که فرعون ، خواهرش را به عنوان نخستین و مهمترین همسر برگزیند.زنا با محارم و در این موردازدواج برادر و خواهر ، امتیازی است مختص سلاطین و نمایندگان خداوند بر روی زمین است و این کار برای عامه مردم ممنوع بوده است ونباید فرض کرد که ازدواج با محارم ناشی از احساسات طبیعی است.
مقدمه
ابراهیم در مصر
وقتی قحطی شد، ابرام به مصررفت تا در آنجا زندگی کند، وقتی به مرز مصر رسید به سارای گفت: زن زیبایی هستی و اگر مردم مصر بفهمند که من شوهرتو هستم، برای تصاحب تو، مرا خواهند کُشت ؛ امااگر بگویی خواهر من هستی، بخاطر تو با من به مهربانی رفتار خواهند کرد و جانم در امان خواهدبود.عده ای از درباریانِ فرعون اززیبایی سارای بسیار تعریف کردند. فرعون دستور داد تااو را به قصرش ببرندآنگاه فرعون بخاطرسارای، هدایای فراوانی از قبیل گوسفند و گاو وشتر و الاغ و غلاما ن و کنیزان به ابرام بخشید.اما خداوند، فرعون و تمام افراد قصر او را به بلای سختی مبتلا کرد، زیرا سارای، زن ابرام را به قصر خود برده بود. فرعونْ ابرا م را به نزد خود فرا خواند و به او گفت: این چه کاری بود که با من کردی؟ چرا به من نگفتی که سارای زن توست ؟چرا او را خواهر خود معرفی کردی تا او را به زنی بگیرم ؟ حا ل او را بردار و از اینجا برو.
اصل جریان
ابراهیم و ابیملک
آنگاه ابراهیم کوچ کرد،وقتی در شهر جرار بود، سارا ی را (باز)خواهر خودمعرفی کرد. پس ابیملک ، پادشا ه جرار، کسانی فرستاد تا ساره را به قصر وی ببرند.اما همان شب خدا در خواب بر ابیملک ظاهر شد ،گفت :تو خواهی مُرد، زیرا زن شوهرداری را گرفته ای .عرض کرد خداوندا، من بی تقصیرم . آیا تو مرا و قوم مراخواهی کشت؟خودِ ابراهیم به من گفت که اوخواهرش است و ساره هم سخن او را تصدیق کرد،و گفت که او برادرش می باشد. من هیچگونه قصدبدی نداشتم.خداوند گفت: همین اکنون این زن را به شوهرش بازگردان . او یک نبی است و برای تو دعا خواهد کرد و تو زنده خواهی ماند.آنگاه پادشاه ، ابراهیم را بحضور خوانده ، گفت :این چه کاری بود که با ما کردی؟ مگر من به توچه کرده بودم که مرا و مملکتم را به چنین گناه عظیمی دچار ساختی؟ هیچ کس چنین کاری نمی کردکه تو کردی؟ چرا به من بدی کردی ابراهیم در جواب گفت: فکر کردم مردم این شهر ترسی از خدا ندارند و برای این که همسرم راتصاحب کنند، مرا خواهند کشت . علاوه بر این ،( اوخواهر ناتنی من نیز هست . هر دو از یک پدرهستیم و من او را به زنی گرفتم) . هنگامی که خداوند مرا از زادگاهم به سرزمینهای دور و بیگانه فرستاد، از ساره خواستم این خوبی را در حق من بکند که هر جا برویم بگوید خواهر من است پس ابیملک گوسفندان و گاوان و غلامان و کنیزان به ابراهیم بخشید و همسرش ساره را به وی بازگردانید.
برگرفته از کتاب پیدایش ،یکی از اصلی ترین کتاب های دین یهودیت که می توانید در همین سایت دانلود کنید.
چند مورد را می توان در این نوشته مورد توجه قرار داد:
تکرار مکرر این که زنانشان خواهرشان است و فرستادن به درگاه شاهان برای آوردن اموال ،چنانکه اسحاق نیز به همچنین عملی دست میزند و نیز اشاره تاکیدی ابراهیم که ساره خواهر ناتنی او است که از پدر یکی هستند.
ختودت از سنن متقن و رایج ایین زرتشتی بوده که بیشتر دربین اشراف و روحانوین اجرا میشده برای حفظ اصالت خون و نگه داشتن فره کیانی در خانواده و حفظ نژاد اهوارایی اما چند زرتشتی شیاد امروز سعی میکنند این سنت را که از بدیهیات تاریخ است انکار کنند در این نوشتار بخوبی با معنای و فراگیر بودن این سنت دربین اشراف و روحانیون پی خواهید برد. ۹۰٪مطالب زیر از کتاب ایران
موارد استفاده از واژه ختودت و معنای ان در میراث دینی
در ویسپرد میخوانیم :« یک جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد ۳۷ /۳ ۳
همین متن عینا در گشتاسب پشت بند ۱۷ تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا ۱۶۸ /۸
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، شاش زن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،شاش بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و شاش زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد ۲/ ۸۶۷/ ۸ /۱۳. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد ۲ / ۹۵۳ ، ۹۵۴و ۹۶۷)
مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است :
« ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها ۲/۱۸۷/۲
« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها ۲/۱۹۰ /۱۶
در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد :
« دیوان گفتند اگرمزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امد و خورشید پسرش میشد واهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت . اهریمن به گروه دیوان گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد ، اما “مهمی دیو” این راز را به مزدا بگفت و مزداچنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت »وندیداد ۲ /۹۷۵ و ۹۷۶
در فلسفه افرینش اریایی امده است که : « اهریمن تنها گیتی را که کیومرث باشد نابود کرد سپس کیومرث به گونه خواهر و برادری شد و به نام مشی و مشیانه به زمین بازگشت و سنت ختودت بجای اورد و نسل بشر در گیتی پدیدار گشت » وندیداد ۲ / ۹۷۵ نیز دادستان دینیک ۳۷ /۸۲ .۸۴ ۶۵ /۷ +بند هشن ۱۵ /۲۴ +روایت دارابهرمزد ۱/۲۵۹ و ۲۶۰
«و سرانجام اهورا مزدا خود در حضور زرتشت سنت ختودت به جای اورد و برای بندگان مقرر داشت، و در برابر شگفتی و اعتراض زرتشت ، به او فهماندکه در این سنت فایدتی بس بزرگ و مهم است که طهارت خون و نژاد و نسل شامل میشودازاینرو ثوابی بی حساب دارد » وندیداد ۲/۹۳۸ و۹۳۹ کتاب روایت پهلوی + رساله امیداشهوهیشتان . احکام ختودت در کتب دینی پهلوی بهطور مشروح و مفصل امده است.
این سنت برای حفظ اصالت خون ونژاد بیشتر در بین طبقه اشراف و روحانیون مرسوم بوده است .( چون اشراف و روحانیون نژاد اهورایی برای خود قائل بودند و رعایا را از نژاد پست و اهریمنی میدانستند . همه مواهب زندگی از ان ایشان بود . )
در سراسر دوران بلند تاریخی با توجه به انگیزه حفظ طهارت خون و اصالت نژاد و نسل و انتقال قدرت و ثروتدر خانواده و خاندان و قبیله ، اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی اقتصادی اجتماعی ایران باستان سنت ختودت به جای اورده میشد .
درگزارش کتزیایس امده است که در میان مادها و پارس ها رسم براین بود که پسر یا دختر و یا داماد قانونا به پادشاهی میرسید.از اینرو شاهان غالبا با خواهران خود ختودت میکردند . ن.ک : دیاکونوف ۷/۳۹۰
کوروش با خواهر مادرش دختراستیاگ اخرین پادشاه ماد ختودت کرد . کمبوجیه با خواهرش اتوسا ختودت کرد .
داریوش دوم با دو دخترش اتوسا و امسترتیدا ختودت کرد . ن.ک : دیاکونوف ۷/ ۶۱۱ و ۴۳۰
اردشیر دوم با دختر خویش و اردشیر سوم با مادرش ختودت به جای اورد . ن.ک : وندیداد ۲ /۹۷۲
در دوره اشکان این سنت ارایی معمول بوده و داستان ویس و رامین نشان ختودت میان برادر و خواهر دارد . وندیداد ۲/۹۷۷
در دوره ساسانی شاهپور اول با دخترش اذرناهید ختودت کرد و بهرام با دخترش ختودت نمود . دختر شاهپور اول با برادرش نرسی ینتختودت بجای اورد . ن.ک : همان
مهران گنشسب از مقامات برجستهدربار هرمزد چهارم ساسانی با خواهر ختودت نمود .ن.ک همان : ۲ /۹۸۰
قباد ساسانی با دختر یا خواهرش سامبیکه و خواهرزاده اش ختودت نمود . همان ۲/ ۹۸۲
گویا این سنت در برخی از دوران های تاریخی دچار افول شده بود . موبد کریتر برجسته ترین موبد دوران تاریخی در منشور جاویدان خود مینویسد،
« بسیاری پیوند هم خون برقرار کردم و بسیاری که بی ایمان بودند به ان ایمانامدند…» ن.ک : همان ۲/۹۲۳ و کتیبه او
پنجاه سال پس از کریتر ، اذرپاد مهر اسپند که در احیای ایین و فرهنگ باستان و میراث دینی دوران تاریخی سرامد همه موبدان تاریخ باستان است بفرمود : « زن از پیوند خویش کنید که پیوندتان دورتر نرود ، چه تباهی و اشوب و زیانی از این بیشتر و بزرگتر که دختر خویش بدهند و پسر خویش را دختر کسان به زنی خواهند تا دوده تباه شود » وندیداد۲/۹۳۱
در فقه دوران دینی امده است که : « نرسی بزرمهر این سه وازه را گفته است که کرفۀ خویدودس (=ختودت) گناه مرگ ارزان را نابود کند … ونیز شایسته است مرد را که زن خویش را از خود ابستن یابد(یعنی براساس سنت ختودت عمل کند)» شایست ناشایست ۱۰۱/ ۴۲
در کتاب دین گفته شده که :« خشم به پیش اهریمن دوید و گفت که من در گیتی نروم چه هرمز خدای در گیتی سه چیز است که من در برابر انها هیچ نتوانم کرد . اهریمن که در گاهنبار برس ، اگر از ایشان یکی از دیری بدزدید ، گاهنبار شکسته شد و کار به کام تو باشد . در میزد برس اگر از ایشان یکی سخن بگوید ، میزد شکسته شد ، و کار به کام تو باشد . خویدودس (ختودت) را رها کن چه من چاره ان ندانم . چه هرکس زن را چهار بار به نزدیک شد ، از خویش هرمزد و امشاسپندان جدا شد» شایست ناشایست ۱ /۱۸/۲۳۴ و۲۳۳ + راویت پهلوی ۴/ ۸ / ۹ -۱.
موبدان موبد «ویراف » پارسای بزرگساسانی به معراج شتافت و برزخ و دوزخ را بدید و با هفت خواهر خویش ختودت نمود :
« ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند … چه ما هفت خواهریم و این یک برادر ، و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستیم » اراداویراف نامه ۲۴ / ۲/ ۱ و۳.
ویراف در معراج خود فضیلت ختودت بدید :« پس نخست گام فراز نهادم به ستاره پایه ، به اندیشه نیک ، انجا که اندیشه نیک به مهمانی بود، دیدم روان پاکان را چون ستاره ، مانند روز روشن همی درخشید ..پرسیدم از سروش پاکو ایزد اذر که اینجا کدام و این مردم کدامند ؟ سروش پاک و ایزد اذر گفتند که اینجای ستاره پایه و این روانانی هستند که به گیتی یشت نکردند و گاهان نسرودند و ختودت نکردند …به سبب ثوابهای دیگر پاک و اهروب بوده اند . انگاه دیدم روان زنی که ماری هولناک به تن داشت و به دهان بیامد . پرسیدم که این تن چه گناه کرد ؟ که رواناینگونه گران باد افراه برد . سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این روان ان بدکار زناست که خویتوکدس تباه کرد» ارادیف نامه ۳۱ – ۲۳ /۷ /۵ -۱ + ۶۹/۸۶ /۳-۱ .
سنت ختودت در منابع مذهبی پس از باستان نیز امده و از فضیلت و ثواب بسار واثار و برکات شمرده شده است . پیداست که این سنت تا روزگار صفوی جاری بوده است و در اینموضوع پرسش و پاسخ های بسیاری میان روحانیون مزدیسنا در ایران و هند صورت گرفته استو گفته شده حال که امکان اجرای سنت ختودت به گونه شایسته نیست بهتر است که ختودت میان نزدیکان باشد . درباره این پرسشها و پاسخ ها رجوع کنید به کتاب شارستان : ۲۰۵و ۲۰۶ الی ۲۲۰
ثواب بی اندازه همبستر شدن با محارم :
یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:
[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک ” ازدواج با محرم” کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟ آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]
[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد] کتاب روایت پهلوی ” امید اشو هیشتان” صفحه ۱۸۱ و ۱۸۲ که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .
ــــــــــــــــــــــ-
پی نوشت :
مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است :
« ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها ۲/۱۸۷/۲
« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها ۲/۱۹۰ /۱۶
درگاتها میخوامنیم سپندارمذ دختر اهورا مزدا است …. اینجا گفته ارت دختر مزدا است مادر ارت سپندارمذ . یعنی اهورا مزدا با سپندارمذ که دخترش باشد ختودت نمود حاصل ان ارت شد
در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد :
« دیوان گفتند اگرمزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امد و خورشید پسرش میشد واهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت . اهریمن به گروه دیوان گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد ، اما “مهمی دیو” این راز را به مزدا بگفت و مزداچنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت »وندیداد ۲ /۹۷۵ و ۹۷۶
بنازم به مستشرقین یهود که با داستان سراییها و افسانه پردازیهاشون چه جوری جوانهای ما رو با تاریخ رویایی و بسیار رمانتیک و البته پرشاخ و برگ و دروغ سرگرم کردن و ما رو به جون عربهای همسایه خودمون انداختن و از دین اسلام زده کردن واقعا این همه هوش و ذکاوتی که اینا داشتن که بدون هیچ گونه مدارک مستند و مستدل علمی و حتی وجود یک کتیبه و یا کتاب و یالوح گلی و فقط با تراوشات ذهنی آنها به این نتایج رسیدن جای قدردانی داره
میدونم شاید بعضیاتون بگید اینم یه جور توهم توطئه است که بعضیا از ما دارن اما اینجوری نیست اگر واقعا با عقل و خرد به تاریخ ایران باستان که منابع اصلیش رو بدون هیچ مدرک مستند علمی آقایون یهودی به خورد ما داده اند توجه کنید خواهید دید که بیشتر شبیه فیلم هندی میمونه که آخرش بسیار بسیار رمانتیک تموم میشه
فقط خردگرایی و تفکر ومقایسه صحیح است که به درک صحیح و بدون تعصب منجر میشود
درود بر تفکر و تعقل
مرگ بر دروغ پرستی و افسانه پرستی
مرگ بر نژاد پرستی
درود بر انسانیت
دوست عزیز
مطالبی که در بالا خواندی نوشته هیچ مستشرق یهودی نیست، بر گرفته از کتاب مقدس یهود است که از نظر یهودیت خدشه ناپذیر است هم چنانکه مسلمانان در باره کتاب مقدس خود بر این عقیده هستند.
یک چیزی را از این دوستت داشته باش .
اگر در دیانت به دنبال مدرک ودلیل علمی باشی سر یک هفته انئیسم می شی. رابطه ای بین دیانت وعلم هرگز وجود ندارد .خاطرت جمع .
شما هم ناراحت دوستان عربمان نباشید.آنچنان در این مملکت میخ خود را کوبیدن که ما با پایان دنیا از دست ان ها رهایی خواهیم یافت. ازاون نوشته های اخریت هم حال کردم.
قصد من هم از این نوشته ها این است که است این موضوع در تمامی ادیان وجود دارد.
السلام علیکم وبرکاتو
بسم الله الرحمن الرحیم….
سلام………………………….ایول سعید خوشم اومد… حال کردم که دیدم یک ادم فهمیده ایی هم در این ماتم کده هست که بداند این حرفهای رمانتیک و پر از شاخ و برگ ایران از کجا اب میخورد دمت گرم….
اره احتمالا طبری هم یه صهیونیست بوده که جنایات تازی ها رو برای ما گفته
۞۩ஜ═════ஜ۩۩ஜ═════ஜ۩۞
این که یه بازیه اما بدونیم راجع به کشور خودمون:
1# ایا میدونید ایرانیان اولین مردمانی بودند که اسب را به جهانیان هدیه کردند؟
2#ایا میدونید ایرانیان اولین مردمانی بودند که مس را کشف کردند؟
3#ایا میدونید ایرانیان اولین مردمانی بودند که اتش را کشف کردند؟
4#ایا میدونید اولین مردمانی که عطر را جهت خوشبو کردن بدن خود ساختند ایرانیان بودند؟
5#ایا میدونید داریوش بزرگ پس از تصرف بابل ۲۵هزار برده ی یهودی پادشاه بابل را ازاد کرد؟
6#ایا میدونید اولین کسانی که پا به قاره ی امریکا گذاشتند ایرانیان و ارتش داریوش بودند و کریستف کلمب و واسکودوگاما بر اثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه ی واتیکان نگه داری می شد به فکر رفتن به امریکا افتادند؟
7#ایا میدونید اولین کسی که به چرخش زمین پی برده ابوریحان بیرونی بوده و نه گالیله؟
8#ایا میدونید دیوار چین با بهره گیری از دیوار بزرگی که کوروش در شمال ایران در سال ۵۴۴ قبل از میلاد ساخت ساخته شد؟
9#ایا میدونید قدیمی ترین متن حقوق بشر استوانه ی کوروش است؟
10#ایا میدونید واژه ی paradise از واژه ی پردیس گرفته شده؟کوروش در پایتخت باغهایی بزرگ ساخت که انها را پردیس نامید.
البته من اینا رو از یه سایت خوندم که یکی نوشته بود
انی کاظمی اگه نادرسته و مدرک دارید بگید
مثل این مسائل مانند این است که بگوییم وقتی انفجار بزرگ روی داد، کدام بخش از زمین زودتر بوجود آمد؟ کدام خاک قدیمی تر است ؟
ضمن اینکه اشتباه در جملات بالا بسیار است. مثلا گزینه ۵ مربوط به داریوش نیست. بلکه کوروش.
سپاس گزارم
البته اگه اینا درست باشه یعنی مثلا ایرانیان اولین کسانی باشند که قاره آمریکا رو کشف کردن خیلی مهمه
مثله اینه که بگیم مخترع یک اختراع مهم نیست فقط اختراع مهمه!
این که یه بازیه اما بدونیم راجع به کشور خودمون:
بابت این بخش که باید حذف می شد عذر می خوام
چون این سایت یه سایت بازی بود که یکی اینو نوشته بود
این همون مسئله است که باعث میشه ایرانی هیچی نشه؟
نارسیسم
نارسیسم
و باز
نارسیسم
این بی تعصب بودن ها هم باز باعث همین می شه
یکم تعصب هم لازمه…
تعصب کور باعث میشه همچنان در جا بزنیم. به چه بنازم
جهل
خرافات
عقب ماندگی
بی فرهنگی
علم مان
دین مان
اگه چیزی را قابل تحسین دیدی بنویس اگه واقعه بینانه باشد خواهم بذیرفت.
حتما
اینکه ما بزرگترین و با شکوه ترین امپراتوری جهان رو داشتیم(هخامنشیان)
اینکه ما کوروش بزرگ رو داشتیم
به نظر من اینا قابل تحسینه
حالا نمی دونم به نظر تو چی قابل تحسینه؟
سلامی دوباره
امپراصوری که بر شانه خفت شدگان باشد سلطنت بی مقداری بیش نیست ، در طول تاریخ شاهان ،خفت دهنده بودن و ما رعیت و خفت چشنده.
ما فقط می توانیم تسامح کورش را در نظر بگیریم و اگر منظورت لوحی است که این همه برایش سر و صدا می کنند، توسط روحانیون بابلی ، به خاطر قدر دانی از همان تسامح کورش ،نسبت به ادیان دیگر از روی لوح حمورابی که در حدود هزار صد سال پیش تدوین شده و در این معابد بوده نوشته شده و به او داده شده که بعد به او منتسب میشود .
اگر منظورت لطف به کرزوس پادشاه لیدی است که در حال سوزاندن او با گفتن جمله ای از حکیمی یونانی از سوزاندن او دست میکشد ، این حاکم بنا بر منابع ای با مشاوره به او در ورود به سرزمین ملکه سکاها باعث مرگ او میشود پادشاهی که ندانند در یک جنگ تصمیم بگیرد و به گفته اسیری که چند مدتی است از تصرف حکومت او گذشته است چه باید گفت ؟
ایا در این جنگ از مشاوران ایرانی خبری نبوده یا انقدر به خود مغرور بوده که سپاه خود را به یک سرزمین ناشناخته میبرد در حالی که به او از طرف دیگر، پیشنهاد دیگری نیز شده است.
سلام به مجید
تاریخ ما دو بخش است :
پیش از اسلام ، که نابود شده وآنچه بر جای مانده آثار و ابنیه تاریخی است و آثاری از دشمنان ایران همچون یونانیان و رومی ها است که صد البته هیچ دشمنی به نیکی از دشمنش یاد نمی کند ، اما با این تفاسیر باز در کتاب این مورخین غربی مقداری از فرهنگ ایرانی بازتاب داده شده است .
بخش دوم نیز بعد از اسلام است که توسط مورخین متحجر و در قسمتی دیگر توسط مورخین درباری نگارش شده است.
اما قصد از کامنت گذاشتن در این صفحه بیشتر ( نقد منصفانه) تاریخ گذشته ما است که تاریخ پیش از اسلام را چنان بزرگ نکنیم که فکر کنیم در آن دوران خبری بوده که الان نیست، و بعد از اسلام را چنان نکوبیم که فکر کنیم دست آوردی برای ملت ما نداشته است.
همین .
نیاز اکنون ما هم بیشتر از خرد گرایی نیست . و نه دشمنی با ایران باستان دارم و نه دین ستیز هستم.
اگر در جایی هم نوشته ای دیدی که با نظر تو همخوانی ندارد با دلیل طرف را مجاب کن که تو درست می گویی.خوب آفرین پسر خوب دیگه یادت نره با دلیل نظرات دیگران را نقد کن .قربون این پسر خوب من برم .
درود دو صد بدرود
چند لینک برای اشنایی بیشتر با باستان ایران………
http://shahaab.blogfa.com/
………………………………….
http://iranbastannn.blogfa.com/post-4.aspx
………………
http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/…………………………………………..
فکر کنم اینا بس باشن
هرچقدر حقوق بگیری کم گرفتی قدر خودتو بدون برادر!
با درود خدمت دوستان
عرض کنم که من تمامی نظرات بالا رو خوندم ،چند نکته می خواستم بگم :
1- در دوره ساسانیان همه کارها به صورت حرفه ای اجرا می شد و هر کس در طبقه خاص خودش کار می کرد مثل دبیران،نظامیان و…..
با حمله اعراب به ایران (لازم به ذکر است که عده ای حمله اعراب به ایران را دروغ می شمارند ،در صورتی که در کتاب فتوح البلدان بلاذری تمام جزئیات حمله به ایران و همینطور جنگهای حضرت محمد با یهودیان و مخالفان و همینطور حوادث وشورشهای بعد از وفات پیامبر ذکر شده است که سرکوب یهودیان و مخالفان در عربستان زمان حضرت محمد دقیقا مانند سرکوب و اشغال ایران عهد ساسانی می باشد و اگر کسی بخواهد حمله اعراب به ایران را به دلایل واهی و غیر علمی و مستدل مردود شمارد طبعا می توان سایر حوادث در صدر اسلام و یا حتی دین اسلام راافسانه شمرد ،مثلا من دین اسلام را ساخته و دسیسه یک رومی بر ضد ایران بدانم !!!)بر طبق تاریخ فتوح البلدان اکثر طبقه دبیران و بزرگان ایرانی دستگاه ساسانی توسط اعراب مسلمان قتل عام شدهد بدیهی است که با نابودی آنان کلیه نوشته ها و احیانا کتب تاریخی و …..همراه با ایشان نابود شده است (به نقل از تاریخ نویسان مسلمان کتابی را در دست یکی از بازمندگان شهر استخر مشاهده نمود که کلیه احوالات پادشاهان ساسانی یه همراه تصاویر انها در این کتاب موجود بوده است ) بدین ترتیب ما هیچ گونه دفاعیات از اتهامات وارده بر ایران باستان از زبان مردمان و پادشاهان آن عصر نداریم و فقط محدود سنگ نوشته هایی است که گذر زمان آن را از دستان غارتگران فرهنگی و تمدنی ملت ایران سالم نگه داشته است ،البته تا امروز!!!!
2- بر طبق دلیل منطقی یک ایرانی می تواند از نکات منفی یک تاریخ نویس غیر ایرانی خرده بگیرد (البته با استدلال منطقی مثل مقاله بالا) و نکات مثبت آن را قبول کند چون بر طبق رسم و قوانین طبیعت تاریخ را فاتحان می نویسند ،اگر یک ایرانی باستان از دربار ساسانیان و یا بزرگان ایران در زمان ساسانی تاریخ ایران را روایت می کرد و انتقاد و یا مطلبی را بر ضد ایران می نوشت ما هم نمی توانستیم از کار او خرده بگیریم ولی باید به عقل و انصاف رجوع کرد که به قول یکی از مدیران موزه های انگلستان تاریخ ایران به دست کسانی نوشته شده که دشمنان ملی ایران بودند در حقیقت هم همین است تاریخ ایران به دست رمی ها،یونانیها و عربها نوشته و نقل شده است که از دشمنان قسم خورده حال ایران زمین نیز می باشند(یونانیها و رمی ها به غرب تبدیل شدند که البته روسیه در این بین جدید است ) مثلا ناپلئون به پیروزی یونانیان بر ایران خرده می گیرد که به این مضمون که باید گفته ایرانیان را نیز در مورد صحت جنگ و نتیجه آن جویا شد !!!.
2-از نظر ژنتیکی ازدواج با خوشان باعث اختلالات ژنتیکی و روانی بسیار می گردد که اگر واقعا در ایران باستان چنین رسمی بوده تمدن ایران نمی توانست ۱۲۰۰ سال در مقابل بیگانگان مقاومت و پایداری کند .
3- یک سوال دیگر آیا هیچ گزارشی از وجود چنین رسمی در ایران باستان از زبان جهادگران مسلمان که به ایران حمله کردند گزارش شده است ؟جهادگرانی که راجع به کوچکترین مسئله مانند پخت کلوچه بی اعتنا نبودند!!!
4-حمله اعراب به ایران و در پی آن حمله مغولها ،ترکها و…سایر اقوام با فرهنگ پایین به ایران باعث نابودی کتابخانه های ایران در طول ۶۰۰ سال شد که گاه به دستور امراشان جمع آوری و یا سوزانده می شود و یا مستقیما دستور آتش زدن کتابخانه ها صادر می شد.مانند کتابهای عهد اردشیر و ……که از آن کتابها نشان کمی باقی مانده است.مثلا یکی از نمونه شاهکارهای ساسانیان قوانین کارمندی دبیران بوده که همراه با مهاجرت عده ای از ایرانیان به هند برده شده است که درسال ۱۹۲۱ توسط پارسیان هند منتشر شده است که شامل گزارش نویسی کارمندان بعداز پایان هر روز ،عدم رشوه خواری ،دادن امتیاز های مثل دادن امتیازات مثبت و منفی به کارمندان ،حذف کاغذبازی و …..که انتشار این اسناد خود گواه روشنی بر شکوه و عظمت ساسانیان می باشد ،که می توان احتمال داد که بسیاری از این پیشرفتها به دست متعصبان مذهبی مسلمان در قرونه اولیه اسلامی در ایران نابود شده است (دشمنان ملی ایران اجازه چنین ادعایی را بر طبق شواهد موجود و انصاف و خرد بدهند!!!!)
5- در مورد دوستانی که نظرات بالا اظهارات ضد ایرانی می کنند ذکر جند نکته لازم است :
1- اولا توصیه می شود با استدلال منطقی و تاریخی مقاله بالا را مورد نقد قرار دهند .
2- به مطالعه کتب تاریخی بیشتر بپردازند
۶- دوستان وطن پرستی که در بالا نظر می دهنداحساسات را کنار گذارند و به خواندن تاریخ و منابع روی اورند که اگر دفاعی از تاریخ ایران می کنند از روی آگاهی باشد و نه احساس،همینطور به دوستانی که از اظهار نظر های ایرانی نماهایی که بر ضد ایران نظر می دهند تعجب نکنند که ناشی از چند چیز است ،نخست ذوب شدن در دین که من هم یکی از این افراد بودم که گذر زمان حقایق را بر من در مورد ماهیت حقیقی دین اقوام سامی روشن کرد ،دوم داشتن ریشه غیر ایرانی باید این رو بپذیریم که هرکس که فارسی بلدباشد ایرانی نیست، هرچند که کلیه اقوام بیگانه ای که وارد ایران شدند تا حدود زیادی در فرهنگ و هنر و تمدن ایرانی ذوب شدند ولی باید قبول کرد که هرکس پی خصوصیات ذاتی و ژنتیکی خود می رود و این به دور از ذهن نیست که اقوام زیادی از ترک و عرب و سایر نژادها خارجی وارد ایران شدند که مسلما از بعضی بازمندگان اینها نمی توان انتظار داشت که وطن پرست دو آتشه باشند و گرنه در هیچ حای جهان نمی توان یافت که اعضای واقعی یک ملت دشمن همان ملت باشند ،سوما متاسفانه خیانات جز جدایی ناپذیر فرهنگمان شده است .
7-گذر زمان همه حقیقت را مشخص خواهد نمود .
با سلام به دوستان گرامی
در جواب دوستان افسانه پرست و داستان سرا که مقداری نژاد پرستی و خودبزرگ بینی را هم چاشنی آن کرده اند نوشته ای را در زیر می اورم که آن را از شخصی با نام میرفندرسکی ( نام حقیقی اش است یا مستعار نمیدانم – جهت امانتداری ) در یکی از سایتهای اینترنتی یافتم که واقعا بیان کننده اوضاع حال و حاضر بسیاری از روشنفکران و روشنفکرنماها !!! در مملکت ما میباشد :
“””من کاملا به این باور رسیدم که ما ایرانی ها یکی از نژاد پرست ترین ملل دنیا هستیم. البته نوع خاصی از نژاد پرستی. زورمان نمی رسد خودمان را به اروپایی ها و امریکایی ها اثبات کنیم. ولی تا می توانیم نسبت به بقیه جهان سومی ها مزخرف نسبت می دهیم و خود را برتر از همه می دانیم. پاکستانی ها و هندی ها که جزو گونه آدم حساب نمی شوند و بیشتر با حشرات و کثافات مقایسه می شوند. چینی ها هم بد ترکیب ترین و سوسک خورند. عرب ها …
اگر روزی خدای ناکرده کسی ما را با عرب ی اشتباه بگیرد. انگار بزرگترین گناه روی زمین را مرتکب شده. انچنان به او می پریم و شروع می کنیم به واگویه های تاریخی ، نژادی، ژنتیکی، زبانی و هزارها دلایل ریز و درشت و من در آوردی ای که اثبات کنیم ما عرب نیستیم. واقعن چرا؟ چرا عرب بودن بدترین دشنامی ست که به ایرانی میشه داد. در صورتیکه از نظر من بسیار طبیعی است که ما را عربها اشتباه بگیرند. در واقع از هر نظری ما بیشترین شباهت را با عربها داریم از نظر ظاهر گرفته تا خط و تاریخ و مذهب و رفتار و غیره. بر خلاف نظر اکثر ایرانی ها معتقدم که ما نه تنها هیچ برتری قیافه ای نسبت به اعراب نداریم بلکه بدتر هم هستیم.در همین جا بد قیافه ترین ،مزخرف ترین ، لش ترین ادمهایی که شما می توانید تصور کنید و من دیدم ، ایرانی هستند. بی آداب ترین و مفت خور ترین آدمها ایرانی هستند و جالب است که پر ادعا ترین شان هم همینها هستند.
نمی خواهم خود زنی کرده باشم و ایرانی ها را پست ترین بشمارم. بلکه بیشتر منظورم این است که آنچنان هم فرق منطقی و معنی داری لا اقل بین ما و عربها وجود ندارد که رگ گردنمان را بیرون بیندازیم و دم از برتری خود بزنیم. آچنان که تقریبن همه به نوعی فهمیده اند که چه کینه بین ما وجود دارد. به نظر من بزرگترین لطفی که به جهانیان شده این بوده که ما حداقل در این مقطع تاریخی عقب مانده ایم و کاره ای در این جهان نشده ایم. شاید هم همین عقده عقب مانده ایست که ما را اینگونه کرده. “””
بعضی ها نظرشان اینست که یکی از دلایل رواج نژاد پرستی در میان اروپاییان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این بوده که آنها بعد از انهمه پیشرفت علمی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و هنری و مقایسه خود با نژادهای آسیایی و افریقایی و غیره به این نتیجه رسیدند که از بقیه بهتر هستند اما اینکه چرا ایرانیها امروزه در مورد همسایگان جهان سومی خود اینگونه فکر میکنند علیرغم اینکه هیچ برتری خاصی نسبت به آنها ندارند و از هر لحاظ شبیه انها هستند امری بسیار عجیب و غریب میباشد که البته میتوان دلیل اصلی آن را در تاریخ سازی و پیشینه سازی رویایی و رمانتیکی که مستشرقین بعضا یهودی برای ایرانیان ساخته اند و قند را دل بعضی ها از هموطنان ما آب کرده اند که ما اینگونه بود ه ایم و آنگونه بود هایم پس الان حتی اگر چیزی نیستیم دلیلش اینست که دیگران نگذاشتن باشیم !!!!!!
البته نژاد پرستی مزبور نه تنها شامل همسایگان ما میشود بلکه بحمدالله شامل اقوام ایرانی ( ترکها و کردها و بلوچها و عربها و ترکمنها و غیره ) که شهروندان ایران هستند و قرنها در این کشور زندگی کرده اند نیز گشته است بطوری که بعضی ها فکر میکنند که از بقیه ایرانی ترند !!!!
با کمی تعقل و تفکر میتوان ریشه این رخدادها را یافت : تاریخ سازی و داستان سرایی و افسانه سرایی و ساختن پیشینه تاریخی بطوریکه بسیاری از دوستان عزیز ما بجای پرداختن به حال و فکر و اندیشه برای پیشرفت و رقابت در عصر جدید که عصر تکنولوژی و پیشرفت و عصر بشردوستی و حقوق بشر است هنوز در زیرزمین تاریخ بدنبال افتخار اساطیری خویش هستند که ثابت کنند از بعضی های دیگر !!! بهتر هستند و خونشان رنگین تر است
درود بر انسانیت
درود بر منطق و عقل و تفکر
مرگ بر نژاد پرستی
مرگ بر تاریخ سازی و داستان سرایی و افسانه پرستی
اای سعید جان
در بعضی از موراد بالا قربون بیانت.
از اون جملاتی که درباره نژاد پرستی مون گفتی حال کردم . اما اون نظر بد بینانه ات در باره تاریخ سازی زیاد خوشم نیومد.
درود بر خودت
ای اومانیسم
ای راسیونالیسم
ای ضد برتری نژادی
و اما اقوام بزرگ وقدیمی همیشه اسطوره ساز هستند و تاریخ ساز
(از دور عادل را می بوسم )
همین عربهایی که سنگشونو به سینه میزنی شیعه هارو مسلمون نمیدونن.
دوست عزیز داستان حمله اعراب به ایران در کتب تاریخی دوران اموی و عباسی نوشته شده است که البته کاملا غیر واقعی ودروغ نقل گردیده رو به رو شدن سپاه کم تعداد عرب بدونه جنگ افزار با سپاه انبوه ایرانیان کاملا مسلح وشکست ایرانیان با حماسه و رشادت و امداد غیبی و دیگر چرندیات که بارها شنیده ایم در آن زمان به دلیل ظلم به مردم و یکنواختی و تکراری شدن تعلیمات زرتشت و فاصله گرفتن از واقعیات زرتشتی گری انگیزه ای برای دفاع در ایرانیان وجود نداشت عرب فاتح سرزمین بدون مدافع ایران شد شهر تیسفون تقریبا خالی از سکنه را این قوم نیمه وحشی تصرف نمود کی باور میکند که لشکر ۱۲۰ هزلر نفری ایران از ۴۰ هزار عرب دست خالی شکست خورده باشد
با سپاس
کتابهای تارخ اسلام نوشته خود اعراب رو بخونید لطفا.یه کم مطالعه آسیبی بهیون نمیرسونه.
توی موزه فرانسه تصویری از یه زن ایرانی هست که بعد از حمله اعبراب دارن لختش میکنن یایه تصویر دیگه که دارن زنای ایرانی رو تو یه بازاری میفروشن به عنوان برده جنسی میفروشن 🙂 یکم در مورد جنگ قادسیه مطالعه کنین
درود
با مطالب آرش موافقم این شعر تقدیم به وطن پرستان
چون که ما تاریخمان بر باد رفت / هستی و فرهنگمان بر خاک رفت / کاوه و ارش همانجا خاک شد / پهلوان کشورم عباس شد / جای کوروش را علی امد گرفت/ کل ان اتشکده اتش گرفت/نقش رستم. تخت جمشید. خاک شد/کربلا و کاظمیین اباد شد/ رسم زرتشت را اگر دانی که چیست / عیدما جشن غدیرو فطر نیست/ ای عزیزان جملگی همت کنیم / سنت اعراب خاکستر کنیم
این چیزهایی که میگم بازی نیست واقعیته :
آیا میدونید الفبا را ایرانیا اختراع کردن ( البته منظور از ایرانیا هم مثل همیشه فارسهاست)
آیا میدونید اعداد عربی که میگن در واقع اعداد فارسی باستان است که ایرانیا اختراع کردن
آیا میدونید اسب عربی که میگن در واقع اسب ایرانی است
آیا میدونید که اهرام ثلاثه مصر را ایراینا ساختن
آیا میدونید که پول رو ایارنیا اختراع کردن
آیا میدونید که اولین کشتی دنیا رو ایرانیا ساختن
آیا میدونید که طلا رو ایراینا کشف کردن
آیا میدونید که کانال سوئز رو ایرانیا ساختن
آیا میدونید که فیثاغورث و سقراط ایرانی بودن
آیا میدونید که عدد پی رو ایرانیا کشف کردن
آیا میدونین که پادشاهان مصر (فرعونها ) ایرانی بودن
آیا میدونین که شهر تروا و ساکنانش ایرانی بودن
آیا میدونین تئاتر رو ایرانیا ابداع کردن
آیا میدونید که ویروس رو ایرانیا کشف کردن
آیا میدونین که مریخ رو قبل از اسلام ایرانیا کشف کرده بودن
آیا میدونین که ما ایرانیا باهوش ترین مردم دنیا هستیم
آیا میدونین که هنر فقط نزد ایرانیان است وبس !!!
آیا میدونین که اهورا مزدا با اورمزد آشوری که ۳۰۰۰ سال قبل از اون وجود داشته در واقع یکی هستند !!!!
آگر کسی شکی توی اینهایی که گفتم داره بگه تا بهش بگم چقدر بیسواده که ما ایرانیا رو هنوز نشناخته
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم
ایا میدانیددددددددد اهورا مزدا که خدای زرتشتیان است خود مخلوق است و فرزند خدایی دیگر با نام زروان است…چه خنده دار…این عقیده زرتشتیان یعنی شرک محض… منبع این حرف من سایت معتبر ویکی پدیا است بروید و بخوانیدددددددددددد
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85
آفرین. زرشت این دینو از دین های قبلی ایرانی ها بدست آورده پس انتظار میره که نشانه های از دین های قبلی توش باشه(تمام دین های
مطلق به ایرانی ها)
آره چه خنده دار :گفتار نیک و…..(اگه بتونی یکی به این سه رکن اضافه
کنی یا کم کنی عمو یه جایزه داره برات)
یعنی اینا شرکه. دروغ گویی و…خدا پرستیه؟! چندتا نوشته شرک بودن دینی رو مشخص نمی کنن اعمالی که دراون دین سفارش شده شرک یا خدایی بودنش رو نشون میده.
چیزی که پابت شده نیاز به دیدن نداره
البته درست کنم اینو زرشت کل باورها و دین های قبلی ایرانی رو جمع
و کامل کرد
برای مثال زرشت کاهنان بعضی از ادیان پیش رو دروغگو و دقلکار می داند
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلاااااااااااااااام…… بحث ما بر سر اصل دین است مه اعمال و رفتار پیروان ان دین در اسلام دروغگویی حرام است و مسلمانانی هستند که دروغ میگویند.. اشکال از رفتار مسلمانان است نه از اسلام چون اسلام دروغ گویی را حرام دانسته.. در ضمن در نزد خود زرتشتیان دروغ گویی رواج بسیار دارد انان اکنون درباره تاریخ ایران باستان دروغ پردازی میکنند و غولوو میکنند و جعل میکنند و افتخارات در تمدنها را برای خود تصرف میکنند!!
در ضمن بحث ما بر سر اصل دین است وقتی زرتشتیان میگوفتند که اهورا مزدا فرزند خدای دیگری با نام زروان است این شرک است و یا زرتشتیان عقیده داشتند که آذر(نام نوعی اتش) فرزند اهورا مزدا است این هم شرکی دیگر .. رفتا مسلمان ربطی به اسلام ندارد اسلام میگوید غیبت مردن و دروغ گویی حرام است ولی یک مسلمان هم غیبت میکند و دروغ میگوید اشکال از کجاست؟؟؟ از مسلمان نه اسلام.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم……..
ایا میدانید هخامنشیان که کوروش پادشاه انان است زرتشتی نبودن و خود برای خود دینی ساختن…… منبع حرفم سایت معتبر ویکی پدیا است …
لینک را برایتا میگذارم و چند سطر از ان را هم همینجا مینویسم.. بخوانید
……………….
آریائیها قوای طبیعت مثل خورشید، ماه، ستارگان، آتش، خاک، و آب را میپرستیدند. آنها خدایانی که مظاهر نیروی طبیعت به شمار میرفتند دئوا میخواندند. در میان این خدایان، برتر از همه ایندرا بود که اژدهاکش و پروردگار رعدوبرق و جنگ بود. در کنار دئواها، اسوراها قرار داشتند که مهمترین اسوراها، ورونا و میترا نام داشتند. معادل ایرانی این دو خدا اهورا و مهر است. ورونا مظهر آسمان شب و مهر ربالنوع آسمان روز بود چنانکه ورونا را با ماه و مهر را با آفتاب برابر شمردهاند. این دو پروردگار در دورهٔ هند و ایرانی کمال رابطه را با یکدیگر داشتهاند.[۲] معتقدات و عقاید دینی هندوها در ریگ ودا، جمعآوری شدهاست. پس از جدائی ایرانیان از هندوها، ایرانیان ارواح نیکوی ودای هندوها یعنی دئوا را دیوا یا دیو یعنی ارواح پلید دانستند و از این زمان با هندوها اختلاف عقیده پیدا کردند.[…………
…………………………………………..دین هخامنشیان
زمینهٔ بنیادین دین هخامنشیان، آئین کهن آریایی است. اما در دین آنها نو آفرینی در آئین کهن دیده میشود و دین آنان چیزی نو در تاریخ دین ایرانی و آریائی است. این سومین سازمان دینی بزرگ در کنار دین میترا(خورشید پرستی) و دین مغان مادی قبل از گسترش دین زرتشت است، روح این دین بیش از همه به دین میترا (خورشید پرستی)نزدیک بود. از خصوصیات آن اینست که هیچ روح پیغمبرانهای به هر گونه که مفهوم پیغمبر را تصور کنیم، تأثیر خود را در این دین بجای نگذاشتهاست.(یعنی پیغمبری نداشته و ساخته خود شاهان است) این دین یک دین سیاسی است که از سوی شاهان بزرگ و برای شاهان بزرگ آفریده شدهاست. مفهومهای بنیادین این دین بدین صورت باز شناخته میشوند که اهورامزدا خدای آسمانی بر همه چیز توانا و دانا و آفرینندهٔ آسمان و زمین به صورت خداوند یگانه و برتر از همهٔ خدایان دیگر قرار گرفتهاست. شاهنشاه نمایندهٔ پیدای اهورامزدا در روی زمین است. این دین دارای پیشگوی و غیبگوی و سحر و جادوی ویژهٔ خود بود اما از نظر ورزشهای مربوط به حالت خلسه بدون تردید جای چندانی نداشت. تحریکات غیرعادی و پرواز روان که انسان چندان با رغبت دست از آنها نمی کشد، در یک هستی ساده جستجو میشد.[۴]………………
دلایل زرتشتی نبودن هخامنشیان….
…………………..
در نوشتههای بازمانده از هخامنشیان مطلقاً هیچ نامی از زرتشت برده نشده و این اعجابآور است که مردمی که تحت آیین پیامبری زندگی میکنند کوچکترین نامی از پیامبرشان در آثارشان نباشد.
نه در سنگ نبشتهها نه در لوحهها و نه در نوشتههای تاریخ نویسان باستانی از اوستا به عنوان کتاب آسمانی هخامنشیان یاد نرفته و به تعالیم آن اشاره نشدهاست.
بنابر نوشتههای گات ها زرتشت یکتاپرستی را ترویج میکردهاست درصورتیکه در در آثار بجا مانده از دورهٔ هخامنشی از خدایان متعدد سخن رفتهاست.
زرتشت انجام قربانی را در مراسم مذهبی منع کردهاست در صورتیکه در بین هخامنشیان قربانی کردن برای خدایان رایج بودهاست.
زرتشت نوشیدن مادهای سکرآور به نام هوم را منع کرده بودهاست در صورتیکه بکار بردن هوم در مراسم مذهبی هخامنشیان رواج داشتهاست.
بنابر اصول مسلم آئین زرتشت دفن مردگان در خاک و آلودن خاک در طول تاریخ این مذهب ممنوع بودهاست ولی مردم و شاهان هخامنشی مردگان خود را گورهای فردی و خانوادگی دفن میکردند و به همین علت است که آرامگاههای شاهان هخامنشی برجا مانده ولی کوچکترین اثری از آرامگاههای شاهان ساسانی که بدون شک زرتشتی بودهاند، برجا نماندهاست.
بین نامهای شاهان هخامنشی و اساطیر دین زرتشتی هیچ رابطهای وجود ندارد تنها نام ویشتاسپ، پدر داریوش یکم با نام حامی زرتشت یکسان است که این را نیز به متداول بودن نام ویشتاسپ در بین ایرانیان میتوان ارتباط داد.
نامی از نامهای اوستایی در کتیبهها و الواح پارسی و ایلامی برده نمیشود به همین علت معلوم است که آیینها و جشنها و اعمال مذهبی آنان به غیر از زرتشتیان بوده است با تمام سعیای که شده، هنوز ثابت نشده که گاهشماری اوستایی نو در زمان هخامنشیان رواج داشتهاست.
از اصطلاحات ویژه زرتشتی مانند امشاسپندان، سپنته مینو و انگره مینو و دیگر عبارات در ادبیات بکار رفته در کتیبهها و لوحهای هخامنشیان اثری دیده نمیشود.
در توصیفی که هرودوت و همچنین مورخان یونانی دورهٔ هخامنشی از دین هخامنشیان کردهاند، هیچ اشارهای بر زرتشتی بودن هخامنشیان نشدهاست.[۸…………….(خودم)….جالب است که بدانید ایراینان عقیده داشتن که اهورا مزدا فرزند خدایی با نام زروان است …. خواننده را به عقل خود وامیگذارمممممم…
منبع ویکی پدیا… لینک………….
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86_%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86
…………………………
کتابی نوشته شده است به نام سه هزار سال دروغ … نویسندگان این کتاب دکتر منوچهر اقبال(نخست ویزیر دربارشاه) احمد تفضلی(استاد دانشگاه تهران که به دست زرتشتیان بخاطر همین کتاب کشته شد) و شخصی با نام اشموغ که خود قبلا موبد زرتشتی بوده و الان مسلمان شده و این کتاب را منتشر کرده… در این کتاب چیزهایی خوبی درباره حقایق باستان ایران نوشته شده است…..در کتابخانها موجود است….. مدیریت نوشتهای مرا پاک نکنید….
آیا می دانید همین ویکی پدیای معتبری که می گین نصف مطالبش منابع نداره یا منابعش غلطه یا پر از اشتباهات و غلط های املایی؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام عله المسلیمین
…………………………. شما میتونید برید تو ویکی پدیا بخونید مطالبو بعد از قسمت منابع که پایین نوشته شده مدارک نوشتها رو بردارید و بخونید
خواستم از این سایت خارج شم و دل نیامد نگم:
(عادل از دور می بوسمت)
بسم الله الرحمن الرحیم
ممنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونم داداش نظر لطفته…
البته درست کنم اینو زرشت کل باورها و دین های قبلی ایرانی رو جمع
و کامل کرد
برای مثال زرشت کاهنان بعضی از ادیان پیش رو دروغگو و دقلکار می داند
————————————————————————————
این منابع اعتبار زیادی نداره (حمله ی اسکندر و تازی و مغول ها و…)
و چند نفر در موردش اظهار نظر کردن و نظر شخصی شونو گفتن
ما به ساسانیان که اطلاعات بیشتری نسبت به آنها داریم و از آنها برداشت کنیم . کل تاریخ ما که فقط کوروش نبود
و افرادی مثل شاپور اول کاری مثل کوروش برای ایران انجام دادن
ساختن نقوش نقش رستم در کنار هخامنشیان نشان می دهد که ساسانیان می خواهند بگویند که نواذگان آنها هستیم و راه آنها را ادامه می دهیم و نمی شود گفت که دینی جدا از هم داشته اند .(همیشه نواده در ادامه راه نیاکانش حرکت می کند و دینشان از این قاعده مستثنی نیست )
این اسناد ممکن است کذب باشد ولی ما با نگاه به شاهنامه که مکتب ایرانی واقعی را زنده می کند و بازگو می کند
تمام این ماجراهای کذب که شما مطرح م کنید رد می کند
از زمان جمشید(قبل هخامنشیان ) تا رستم (ساسانیان)نحوه ی ستایش خدا و عبادات و… تغییر نمی کند
تازه این ربط به ایرانی ها داره نه اعرابی مثل شما
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
اقایی که ادعا داری اسب را ایرانیان به جهان معرفی کردن در عربستان یک تمدن ۹ هزار ساله کشف شد که در بین اثار به جا مانده از این تمدن وسایل رام کردن اسب پیدا شده… تو گوگل تمدن ۹ هزار ساله عربستان رو سرچ کن… الفبا را هم ایرانیان ار سومریان و عیلامیان تقلید کردن منظورم خط ه البته… تحقیق کن… البته فقط نگو عیلامیان ایرانی بود؟
مسخره ترین چیزی که شنیدم اینه…
آیا میدونید که اهرام ثلاثه مصر را ایراینا ساختن….
…………
زمانی که مصریان احرام را میساختن ایرانی اصلا وجود نداشت…
در این مورد…..
آیا میدونید که اولین کشتی دنیا رو ایرانیا ساختن……
اولین کشتی در بین النهرین توسط حضرت نوح ساخته شد…
.. و این مورد…
آیا میدونین که پادشاهان مصر (فرعونها ) ایرانی بودن….
فرعونها از اصیلترین نژاد یهود با نام قبطی هستند…
در مورد بقیه نوشتهات فقط میتونم بگم خیلی خوش خیالی و خنده دار بودن
اقا تو بیا یه کاری کن…. یه دفعه بگو حضرت ادم ایرانی بود و بچه لاله زاره یه ادرس ساختگی هم براش درست کن ……. خیلی با سوادی داداش…..
عرب!!!
تمدن!!!!!!!
جک می گی داداش!
اصلا مصر و تونس و خیلی کشور های دیگه عرب شدن عرب نبودن…
زمان ساخت اهرام مصر ما وجود نداشتیم؟!!!!!!!!
ما پیشدادیان، کیانیان، مادها، هخامنشیان (بزرگترین و با شکوه ترین امپراطوری جهان)، اشکانیان و ساسانیان رو داشتیم اون وقت شما می گی ما زمان اهرام مصر نبودیم!!!!!!!!!!
انی کاظمی شما یه چیزی بگید نکنه شما هم می خواید تاریخ ما رو تکذیب کنید!
چطور این نوشته های مسخره پاک نمی شن؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
……………………………درباره کشف تمدن ۹ هزار ساله عربستان میتونی تو گوگل سرچ کنی…مصر یهودی بود و زبانشان عبری… یهود فرزندان حضرت اسحاق(ع) هستند و حضرت اسحاق(ع) فرزند حضرت ابراهیم (ع) است و حضرت ابراهیم عرب بود .. یک ایه از قران…..
آیه ۶۷ سوره آل عمران: مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه حقگرایى فرمانبردار بود، و از مشرکان نبود….. در این ایه به تصریح میگوید که حضرت ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی و مینویسد..مسلما….. مسلمان بود … و ایضا عرب….و زبان یهودیان عبری مشتقی از زبان عربی است و به عربی شکسته معروف است…
…………………………………………
درباره پیشدادیان و کیانیان تحقیق کردم چیز مستندی ازشان نیست
فقط میدانند که شهر امل پایتخت انان بوده(از افسانه گرفته شده)و بجز در شاهنامه و چند کتاب افسانه ایی پهلوی دیگر جایی نامی ازشان نبود… مادها و هخامنشیان هم که ۲۵۰۰ سال بیشتر نیستن که پدیدار شده اند…ولی اهرام مصر به نقل از ویکی پدیا ۲۵۵۰ سال پیش از میلاد مسیح(ع) ساخته شدن یعنی ۲۵۵۰ سال پیش از ورود مادها و هخامنشیان به ایران…..اشکانیان بعد از هخامنشیان پدیدار شدن و ساسانیان هم اخرین سلسله ایرانی بود که بعد از اشکانیان پدیدار امد….
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علی المسلیمین
اقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای دانا اهرام مصر ۲۵۰۰ تا ۲۵۵۰ سال پیش از میلاد مسیح ساخته شدن… اهرام در زمان حضرت یوسف(ع) که حدودبالای دویست سال پیش از حضرت موسی زندگی میکرد بودن(البته حد اقل را گرفتم و گفتم دویست سال چون بعد از حضرت یوسف(ع) حضرت شعیب(ع) و حضرت ایوب(ع) بودن و بعد از این دو پیامبر بزرگ حضرت موسی (ع) به پیامبری مبعوث شد) ……. عرب یا عجم مهم نیست مهم انسان بودنه
و انسان کسی است که حقیقت را بگوید و حقیقت را بشنود و از او دلخور نشود…. از دیو درد ملولمو انسانم ارزوست….. منبع ساخت اهرام مصر … ویکی پدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D9%85%D8%B5%D8%B1#.D8.B3.D8.A7.D8.AE.D8.AA
مجید جان دیدی اینجا هم از استدلال استفاده نکردی و زود جوش زدی .
عمو قربونت بره دلیل و استدلال بیار خوب
یک واقعیت بزرگ غیر قابل انکار وجود دارد که اگر هرکل امپراطور روم و پادشاه فرانسه در زمان خلفای عرب جلو تجاوز اعراب را سد نکرده بود و پای شما به اروپا هم باز شده بود اکنون وضعیت دنیا چگونه بود سرنوشت انسانها امروز چه بود می دانی در ایران تا به امروز چه تعداد دانشمند را به جرم اهانت به دین مبین ساخته شما اعدام شده اند (جمشید غیاث الدین و ….) اصلا هیچوقت فکر کرده ای دلیل اصلی تجاوز عمر به ایران چه بوده است
سلام یک سئوال دارم ازتون
مگه شما ایرانی نیستید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا اینقدر از اعراب دفاع می کنید د؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا فرهنگ و تمدن ما یادتون رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا یکتا پرستی ما که زودتر از اعراب بوده یادتون رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و هزاران چرای دیگه
به نظر من تاریخ ما رو بیشتر از تاریخ اعراب بخونید
بدونید ما مردمی کهن و با فرهنگ بودیم که نیمی از جهان خراج گذار ما بودند
برید تخت جمشید آثار به جا مونده را ببینید اونوقت در باره تازیان سوسمار خور حرف بزنید
توصیه من این به شما ایرانی باشید و به نژاد و تبار خودتون افتخار کنید
باور کنید عرب را دوست داشتن هیچ امتیاز مثبتی نیست خود
پیامبر فرمودند من از عربم عرب از من نیست .
دوست عزیز
اگر شما نمیخواهید از فکر خود استفاده کنید حداقل بگذارید این مباحث علمی و فکری بماند و احساسات و تراوشات ذهنی خود را وارد این مباحث نکنید و حداقل قبل از وارد شدن به این گفتگوها کمی مطالعه کنید
اینکه شما نسبت به عربها عقده حقارت دارید هیچ ربطی به تاریخ ندارد و تاریخ حقیقتی است استوار خارج از آرزوها و احساسات اشخاص مختلف پس خواهشا این مباحث را تا این حد پایین نیاورید و بگذارید حداقل این گفتگوها علمی و بدور از احساسات و عقده ها بماند
اگر دوست دارید تاریخ آنگونه باشد که شما آرزو دارید سخت در اشتباهید ممکن است در تاریخ وقایع زیادی باشد که برخلاف میل شما باشد مثل همین که تمدن ۹۰۰۰ ساله اقوام عرب سبا و یا ثمود در جنوب عربستان که بهشت گمشده شدادنیز جزء آن است و امروزه باستان شناسان ایتالیایی بدنبال کشف آنها هستند یا تمدن دیرین نبطیهای عرب در اردن که شهر عظیم پترا که دردل کوه و با معماری بسیار عجیب و شگفت ساخته شده جزء عجایب هفتگانه جهان شناخته شده است و یا تمدنهای باستانی اقوام کنعانی و فینیقی که عربهای قدیم هستند در فلسطین که قدمت آنها به ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد میرسد
در مورد تمدنهای عظیم مصر هم که نیازی به صحبت کردن نیست و من باب اطلاع جنابعالی بگویم که آثار باستانی که فقط در یک شهر کوچک مصر وجود دارد از تمام آثاری که در ایران وجود دارد بیشتر است
اینکه مصریها و تونسیها و سوریها و لبنانیها عرب نیستند هم در واقع میل و آرزویی است که شما و باستان پرستان و افسانه پرستان در دل خود دارید اما متاسفانه این حرفها هم بسیار قدیمی شده و امروزه کمتر کسی این صحبتها را میپذیرد پس تکرار این سخنان آب در هاون کوبیدن است کافیست از خود مردم این کشورها در این مورد بپرسید آنگاه جوابی را که دوست ندارید خواهید شنید
مرگ بر نژادپرستی و نژادپرستان
مرگ بر افسانه سازی و تاریخسازی و دروغ
درود بر انسانیت و برابری
درود بر تفکر و تعقل
مصریها عرب نیستندو فرهنگ و تمدن آنها هیچ ارتباطی با ساکنین عربستان ندارد. زبان خط و فرهنگ مشترکی هم ندارند.در ضمن اهرام درسته احرام یه چیز دیگس.
ال عادل
الچرا این همه سنگ العربها را به السینت میزنی . اگر طرفدار اسلام و مسلمانی هستی باش ،اما این موضوع به اعراب ربطی نداره مسلمان . الزیاد سنگ ال این عرب ها را به سینه نزن چون احتمال داره یکیشون شب بیاد الخوابت.
دوست عزیز
اینکه آدم حقیقت را بگوید سنگ دیگران را به سینه زدن نیست متاسفانه شما و امثال شما میخواهید تاریخ را با رویاهای خواب و بیداری خودتان آراسته کنید و دوست دارید تاریخ آنگونه باشد که دوست دارید
البته حق دارید چرا که ذهنیت افرادی مثل شما یک دفعه به این مرحله نرسیده بلکه این ذهنیت حاصل سالهای سال تاریخسازی و افسانه سرایی و همدستی عوامل گوناگون وطنی و غیر وطنی و انگیزه های اقتصادی و سیاسی و دینی و غیره بوده اینکه امروزه به لطف این زحمات از هر ۱۰ کامنتی که میبینیم حداقل ۶ تای آن نژادپرستی و افسانه پرستی بدون پشتوانه فکری و علمی را نشان میدهد و اینکه افراد زیادی از جامعه ما را امثال شما با ذهنیتهای عجیب و غریب که تاریخ را با فیلم هندی اشتباه گرفته اند و خودشان را تافته جدا بافته و برتر از دیگران میدانند و دیگران از جمله عربهای مسلمان با آن انقلاب عظیم و بزرگ فرهنگی و علمی و فکری و فلسفی اسلامی خود را مدیون ان میداند ناچیز میشمارد در حالی که خود امروزه جزء عقب مانده ترین جوامع دنیا میباشد .
در واقع شکل گرفتن ذهن های بیماری مثل شما که معجونی عجیب و نامتجانس و ضدونقیض از نژادپرستی و خودخواهی و افسانه پرستی و عقب ماندگی و دگماتیسم و ساده لوحی و زودباوری و جهالت و نادانی و خودبزرگ بینی است حاصل دهها سال تلاش و کوشش کسانی بود ه است که نمیخواستند برابری عدالت و پیشرفت و برادری در میان ما و همسایگان مسلمان ما برقرار گردد
امید که با تفکر و تعقل و مطالعات علمی و تحقیق بیشتر خود را بهتر بشناسیم و از ساده لوحی و زودباوری و افسانه باوری بپرهیزیم
درود بر عادل
درود بر منطق و تفکر
مرگ بر نژاد پرستی و نژادپرستان
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم… ممنونم بابت این همه حقیقت گویی و منطقی بودن شما
من جواب رامین را دادم اگر میخواهید بیایید و بخوانید… یک لینک جالب بهتون معرفی میکنم این دو لیکنی که معرفی میکنم از استاد تاریخ نگار و باستان پژوه بزرگ رضا مرادی غیاث ابادی است بخواند… و بازم متشکرم..
من الله التوفیق….
http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus.html
http://ghiasabadi.com/ardeshir-reporter.html
درود
شما ایرانی هستین چرا نمی نویسید بنام خداوند بخشنده مهربان
یا معنی کلمه الله هیه العیا رو که عربیه شما میدونید
اگر شما دوران عمر زنده بودید از کسانی بودید که هنگام حمله اعراب به کشتن ایرانی ها اقدام میکردین
/اقای سعید میشه بگید شملا کجایی هستید؟!!!
هویت ملی تونو عرض میکنم نه مذهبی!حتی عربهای مسلمان هم یک هویت ملی دارند شما چطور؟
درود بر ramin
دوست عزیز من کامنتهای دیگه ات رو بعد از جواب دادن بهت خوندم یه مقدار برام عجیب اومد در واقع من هم بدون مطالعه کامنتهای قبلیت جواب دادم که کار اشتباهی بود بهر حال فکر کنم این چیزی رو که برای عادل نوشته بودی شوخی بود و این چیزهایی که گفتم احتمالا در مورد تو صدق نمیکنه لذا نادیده بگیر
سعید جان
بسیار از وصله های که به من چسبانی خوشحال شدم اما دل ما قبل از این هم پر از وصله و پینه بود ،بگذریم .
دوست عزیز
من هم درد این جامعه را دوری از تفکر و تعقل می دانم و کار پر ارج انی را هم قابل ستایش میدانم.و اگه سر به سر عادل می زارم چون دوستش دارم.
(عادل از دور دوباره می بوسمت)
چه عجب یه حرف درست هم از شما شنیدیم!!!
بالاخره شما کدوم طرفی هستی؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
دو لینک از سایت استاد بزرگ رضا مرادی غیاث ابادی تاریخ نگار و باستان پژوه ایران بهتون معرفی میکنم…. ایشون تا کنون ۳۷ کتاب درباره دفاع از حقیقت ایران باستان نوشته است….
http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus.html
http://ghiasabadi.com/ardeshir-reporter.html
تمدن ایران که یکی از بزرگ دنیاست
همه ی اندیشمندان و حتی خودت هم می دونی اینو
تو عربستان اسب تربیت می کردند درست
ولی ایران یکی از منشآ تربیت فیل ویوزان و پرنده های شکاری و اسب و… است
حالا اسب تربیت می کنن که می کنن .پیش این تمدن پشمم نیست
تمدن ایرانی روی عقله و نمیشه با تمدن مایا و عربی و …
قیاس کرد
همه حتی محمد(ع)از دختر کشی و …اعراب گفتن و تو هم می دونی
و پیداشدن اینها چیزی از تمدن ایران نه کم می کنه و نه به عاقلیت اعراب جاهل اضافه می کنه
و ایرنیا تو هر دوره تاریخ تمدن و هنرشنو نشون دادن
ولی تو ۹ هزار سال یه تمدن بوده و دیگه هیچی(اگه تمدن داشتن تو طول های تاریخ خودشونو نشون می دادن) میفهمی که بی تمدن بودن اگه چیزی هم باشن نسبت به ایران هیچن
تمام دنیا می دونن
همین تمدن جیرفت رو با پول میخواستن به اسم خودشون ثبت کنن(با تلاش ایرانیان نشد) و شاید اینو با پول…..
این منابع اعتبار زیادی نداره (حمله ی اسکندر و تازی و مغول ها و…)
و چند نفر در موردش اظهار نظر کردن و نظر شخصی شونو گفتن
ما به ساسانیان که اطلاعات بیشتری نسبت به آنها داریم و از آنها برداشت کنیم . کل تاریخ ما که فقط کوروش نبود
و افرادی مثل شاپور اول کاری مثل کوروش برای ایران انجام دادن
ساختن نقوش نقش رستم در کنار هخامنشیان نشان می دهد که ساسانیان می خواهند بگویند که نواذگان آنها هستیم و راه آنها را ادامه می دهیم و نمی شود گفت که دینی جدا از هم داشته اند .(همیشه نواده در ادامه راه نیاکانش حرکت می کند و دینشان از این قاعده مستثنی نیست )
این اسناد ممکن است کذب باشد ولی ما با نگاه به شاهنامه که مکتب ایرانی واقعی را زنده می کند و بازگو می کند
تمام این ماجراهای کذب که شما مطرح م کنید رد می کند
از زمان جمشید(قبل هخامنشیان ) تا رستم (ساسانیان)نحوه ی ستایش خدا و عبادات و… تغییر نمی کند
تازه این ربط به ایرانی ها داره نه اعرابی مثل شما
ایران نیازی به داشتن حضرت آدم و اینجور جک و جونورا نداره
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
انشای خوبی نبود….. خواهشا با منطق حرف بزن… اولا زنده به گور کردن دختران فقط در بین بعضی از حانواده های دو قبیله اوس و خضرج بود.. چرا که اگه در بین تمام اعراب بود و یا در بین تمام افراد قبیله بطور حتم باید منقرض میشدند؟؟؟ تازه زنده بگور کردن دختر بدتر از ازدواج با اون که در بین ایرانیان رسم بود که نیست… در کل چون حرفات مستددل نیستن و نمیتونم جواب خوبی برات بنویسم فقط مینویسم… خداوندا انان که میفهمند زجر میکشند و انان که نمیفهمند زجر میدهند مرا در ضمره زجر کشان قرار ده…
رسم بود؟ ازدواج با محارم رسم بود؟ ( میفهمی چی میگی؟) تو که ادعای فهمو سوادت میشه. داری جزء رو به کل نسبت میدی؟( تازه تو همین جز ئشم هنوز مدرک مستدلی وجود نداره غیر از همین چرندیاتی که تاریخ نگاران غرب نوشتند) که ظاهرا شما خیلی خوشحال هستید از این موضوع؟ جای تعجبه که زنده به گور کردن دختران رو شما ارجح میدید به اونی که به قول شما رسم بوده!!!!! میشه بفرمایید شما در چه مقامو مرتبه از ربوبیت هستید که فتوای صادر میکنید؟ نمیدانید همین حرف شما خودش تهمت محسوب میشه وتهمت از گناهان کبیرست؟؟؟؟. سند شما یا ویکیپدیاست یا غیاث آبادی؟ خب تو همین قسمت کسان دیگه ای هم منبع معرفی کردند که عکس گفته های شما رو ثابت میکرد چرا به اونها استناد نمیکنید؟ هر کسی که منبعی معرفی کرد یا گفتید افسانه ست یا گفتید اتفاقا من از این صفحه تا فلان صفحه رو ندارم. از این طرف میگویید مرگ بر نژاد پرست مرگ بر فلان….. از اون طرف چنان میایی از قدمت عربستان و اعراب دفاع میکنی که آدم نمیفهمه پس این شعاری که دادی مربوط به کی بود؟؟!!!!! اولا راجع به قدمت عربستان یه مطلب کوچولو هست که ظاهرا تمایلی نداری تو ذهنت جا بندازی و اون اینکه: اگه الان در ترکمنستان یا قرقیزستان یا… (منظورم همون کشورهایی که زمانی متعلق به ایران بودندو میگم) آثار باستانی پیدا بشه باید بگند که اون کشور تاریخ باستانی چند هزار ساله داره؟؟؟ خب قطعا نه. چون جزیی از ایران بودند. واگه قدمتی هم هست مربوط به ایران میشه نه اون کشور خاص. حالا میشه بگی بر چه اساسی اینقدر با افتخار از قدمت عربستان حرف میزنی؟؟؟؟ یادت باشه که حرف تو کم از خیانت نیست. آبو نون این مملکتو میخوری واحیانا با این آیه سر هم کردنت جای خوبی هم تو دستگاهای دولت داری . اونوقت داری چوب کشور دیگه رو میزنی؟ آخه اینایی که تو میگی حقیقت گویی نیست. تابلوه که داری تیشه به ریشه ایران میزنی. همه بچه مسلمونیم .همه نماز میخونیم همه به موقعش روزه میگیریم. همه محرم سیه پوش میشویم. پس لطفا طوری کامنت نزار که انگار از کره دیگه اومدی؟؟؟؟ دوره این مدل حرف زدنا وتابلو بازیا گذشته.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
…………………… شما میتوانید ثابت کنید تمدن جیرفت یک تمدن ایرانی هستش یا صرف اینکه در ایران پیدا شده ان را ایرانی میدانید من که تا به حال نشنیدم که مقامی از مقامات ایرانی اعلام کنه که تمدن جیرفت ایرانی بوده….؟؟؟؟؟؟
پس منم میتونم بگم به قول شما که فرمودید عربستان شیئ پیدا شده با قدمت ۹۰۰۰ ساله به صرف این که تو عربستان پیدا شده نمیتونیم بگیم مربوط به قدمت عربستانه !!!
احرام یه پیز دیگس اون اهرامه در ضمن تاحالا کسی با مصریها مشکلی داشته؟اونها هم تا قبل از حمله اعراب عرب نبودند.
آقای عادل ….. که فک نکنم تفکر و ژنتیکت به این اسم بخوره ……. اونکه حرفی توش نیست که عربستان ۹ هزار سالست …. ولی در برابر قدمت ۸۰ هزار ساله ایران هیچ نیست که بخوام عددی حسابش کنم و دربارش حرف بزنم .. این حرفی رو که زدم خیالات نیست .. اینو یک دانشمند آمریکایی کشف کرده … که لازمه بگم عربستان به زور بتونه ۲ هزار سال تمدن رو پر کنه ……
در عهد پادشاهی باستان برای اینکه پادشاهی به غیر از هم خونان به دست دیگری نیوفتد این نوع ازدواجها مرسوم بوده است .ولی به نظر بنده برای اینکه اعضای دیگر خانواده طمع به پادشاهی نداشته باشند این عمل انجام می شده است.
اولین فاز شب در خیابانها در عهد هخامنشی بوده است.
اولین فاضلاب شهری در ایران بوده است
اولین یکتا پرستان ایرانیان بوده اند
در بزرگی و عظمت کوروش و داریوش شکی برجهانیان نیست. در این که این عزیزان سرمایه های این مملکت هستند شکی نیست . ولی متاسفانه مشکل اکثر ما این است که گاهی فکر می کنیم باید بر کسانی که خط فکریشان با ما در یک جهت نیست بتازیم . دوستان عزیز اگر عاشق واقعی ایران و ایرانی هستیم نباید زبان به بی احترامی بگشاییم .
مگر کوروش ها و داریوش ها نبودند که بر آزادی دین و فرهنگ تاکید می کردند
مگر کوروش ها و داریوش ها نبودند که با اسیران جنگی با عطوفت رفتار میکردند
و مگر ما وارث تمدنی چند هزار ساله نیستیم که اینگونه بر هم گستاخی میکنیم
اگر ما پیرو واقعی دین اسلام باشیم نباید بر دیگران بی احترامی کنیم
نباید فقط اسم مسلمانی را یدک بکشیم .
هر انسانی از هر کشور و مذهب و آیینی که باشد محترم است و نباید او را به خاطر عقایدش مجرم فرض نمود .
یاد بگیرم بر عقاید همدیگر حتی اگر اشتباه هم باشد احترام بگذاریم .
چه عیبی دارد که انسان هم عاشق کشور و خاک و میهنش باشد و هم مسلمان باشد . من هیچ تضادی در ملی گرایی و اسلام گرایی نمی بینم . در هر دو دوران نقطه های روشنی وجود دارد که میتوان از آن درس گرفت و آن را الگوی خود قرار داد.
ما در حرف زدن یکه تاز جهانیم و و هیچ وقت از عمل کردن خبری نیست همیشه می گوییم پیامبرمان این ویژگی ها را داشت حال ما چقدر به این ویژگی ها و دستوراتش عمل میکنیم ؟؟؟
هرگاه این قبیل عادتمان را کنار گذاشتیم آنگاه نقطه عطفی در تاریخمان رقم خواهد خورد .
در پناه همان خدایی که کوروش ها و دایوروش ها و حضرت محمد را آفرید.
برای همه مسلمونایی که این بالا پیغام گذاشتن پیشنهاد میکنم برن کتاب
“بازشناسی قرآن” و”کوروش ومحمدبن عبداله” نوشته”مسعود انصاری”
رو بخونن بعد بیان ازاسلام دفاع کنن
پاینده خرد.پاینده ایران زمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام داداش………………خدا را به سر شاهد میگرم که هر چقدر بهت بگم از تاریخ متنفرم کم گفتم … من از تاریخ متنفرم ولی میخوام این جماعت باستان پرست دروغگو فکر نکن کسی چیزی نمیدونه…… من حق را به تو میدم…. این ادمای احمق باستان پرست عقب ماندگی دانشگاه شریف و غیره تقصیر اسلام میدانند و میگویند اگر اسلام نبود ما الان پیشرفته ترین کشور بودیم انگار اسلام چشماشونو بسته و نمیزاره درس بخونن
بازم از تو که اینقدر روشنفکری تشکر میکنم و عذر میخوام…. و من الله التوفیق
آقایان باهوووووووووووش!
این سایت تاریخیه پس بیایم درباره اقتصاد کشور حرف بزنیم!!!
دوست ندارین برین…
عزیزم چون
ملت ما حافظه تاریخی نداره و بهمین خاطر ، به صورت متوالی پاش میره توی همون چاله ای که دفعه قبل رفته.
چون
هر انچه را از بقال سر محل میشنو قبول میکنه و خودش به دنبال تحقیق و بررسی موضوع نمیره .
خیالت راحت تا نفهمیم کی بوددیم چیزی نمیشیم، و دور خودمان می چرخیم . و اون موضوعاتی که مد نظر شماست همچنان بی جواب خواهد ماند.
هیچ وقت از خودتون پرسیدید چرا؟!!!
درود ؛من تقریبا همه نظرهارو خوندم ؛حرفای سعید برام جالب بود و تا حدی باش موافقم ؛البته اگه منظورش این نباشه که ایرانی ها بدون هیچ علمی بودن؛ ایرانیها از نظر علوم مهندسی و معماری بسیار عالی بودن ولی در علوم انسانی تعریفی نداشتن؛ افسانه سرایی و تعصبی بودن ما ایرانی ها هم که همه جا مشهوده ؛ راستش یه جا نشستیم و دم از افتخارات گذشته خود می زنیم که البته زیاد بودن ؛اما الان دیگه چیزی تو چنته نداریم؛اینکه فاضلاب داشتیم و نفت و برق و راه و … درسته اما الان دیگه اونهارو ول کنین و به فکر آینده باشین
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم
…………………. ازدواج با محارم در هیچکدام از ادیان الهی نبوده…. و جریان ازدواج حضرت لوط با دختران خود دروغی بیش نیست.. یهود امتی دروغ پرور و منحرف و تحریف کننده است … یهود به پیامبر خود حضرت داوود(ع) هم توهمت زنا با زنی زیبا زدند که به برکت امام رضا این اتهام از حضرت داوود زودوده شد… یهود به حضرت ابراهیم تهمت زدند…. در دین اسلام ازدواج با محارم گناه بسیار بزرگی است و حضرت ابراهیم خود مسلمان بود به گواه قران…مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ…….. ترجمه … ابراهیم نه یهودی بود ونه مسیحی بلکن مسلمان بود و حنیف(حق گرا)….و در دین اسلام که خود پیرو دین حضرت ابراهیم است ازدواج با محارم حرام و گناهی بزرگ است… اگر در دین حضرت ابراهیم که اسلام دونباله ان است ازدواج با محارم حلال بوده چرا در دین اسلام حرام است….؟… و علم ثابت کرده که ازدواج خویشان نزدیک مانند برادر با خواهر باعث بوجود امدن فرزندان ناقص الخلقه و عقب مانده میشود ؟ ایا ممکن است که خدا به چنیین ازدواجی دستور دهد که بعد فرزندانی عقب مانده در بر داشته باشد… درباره ازدواج حضرت لوط با دخترانش هم(استغفر الله) این ادعا دروغی از سوی ملاعین یهود نیست… در مورد ازدواج حضرت لوط با دخترانش(استغفر الله) در کتاب یهود امده که دخترانش انقدر به او شراب خوراندن که وی بی اختیار شد و بعد دخترانش بخاطر بقای نسل با او هم خوابگی کردن…. استغفر الله…. من جایی سراغ ندارم که پیامبری شراب بخورد .. و حتی اگر بخور افراط در این حد برای یک پیامبر غیر ممکن است… اگر چنین چیزی بود در قران هم می امد که نیست…. همه ما میدانیم که کتاب یهود تحریف شده است… نمونه تحریفی خنده دار در کتاب یهود و مسیح.. کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب است.. ایا این تحریف خنده دار نیست… در کتب مسیح امده که حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفته(استغفر الله) و در کشتی حضرت یعقوب بر خدا غلبه کرد..
این چه خداییست که بنده او بر وی غلبه میکند.. این هم یکی از تحریفهای یهود و مسیح در کتابشان است….وقتی یهود و مسیح چنیین دروغی را درباره خدا میگویند(استغفر الله) پس از انها درباره پیامبران خود انتظار راستگویی نباید داشته باشیم…. ازدواج با محارم این دو پیامبر دروغی بزرگ و تحریفی بزرگ بیش نیست…. ازدواج با محارم در ایران بین شاهان و موبدان زرتشتی بوده نه همه ملت ایران…
بابت نشر چنین دروغهایی درباره دو پیامبر بزرگ خدا(حضرات ابراهیم و لوط) استغفار کنید…
عادل جان فقط دوست دارم برات تکرار کنم جان تو قصد دیگه ای ندارم.
هیچ مومن به دینی، در تحریف کتاب مقدسش بجز این که اشتباهات پیامبرش را بپو شاند تحریف دیگه ای مد نظرش نیست ، و امکان ندارد اگر یهود کتاب های دینی خود را تحریف کرده باشد به بدی از پیامبران دین خود نام ببرد.
این چیزهای که در این کتاب ها نوشته شده با قلمی نگارش شده برای مردم عامی هزاران سال پیش و فکر نمی کردن انسان به این همه پیش رفت برسد و وقتی هم مومنان این دین فهمیدن جریان چیه دیگر کار از کار گذشته بود و این لکه های ننگ بر تارک انان ماند.
لوط شراب خور با دخترانش هم بستر شد و خودش را به خواب زد. یادت باشه فقط در اسلام مشروبات حرام است و دریهودیت ،شراب خوردن جز مراسمات خانوادگی و مذهبی است.
داوود با زن سردارش هم بستر شد و وقتی شکمش بالا امد او را به خط مقدم جنگ فرستاد. و بعد از این شکم سلیمان نبی متولد شد.
جریان ابراهیم را که برات کامل گفتم از اینکه زنش ،خواهرش است و همچنین برای ثروت او را کجاها میفرسته.
اسحاق هم ثروت پادشاه جرار زیر زبانش که مادرش برایش اورده بود مزه می ده و ربکا زنش را همچون مادرش میفرسته کاخ پادشاه.
اون دو تا کشتی گیر هم یکدیگر را به زمین نمی زنند و یکی از باسن دیگری چنگولی میگیره و چون سفت بود احساس کرد یهوه است بنده خدا شیزوفرنی داشت .و بعد از این موقع است که یعقوب،اسرائیل میشود.
قربانت از دور می بوسمت
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم….
یک سوال…. مگر پیامبر بدی هم داشته … هر پیامبری را میگویم… اگر پیامبری یک بدی کوچک از او سر بزند از پیامبری خلع میشود.. حضرت یونس(ع) فقط قومش را نفرین کرد از نبوت خلع شد ودگر بار توبه کرد و خداوند او را بخشید… این فقط یک نفرین بود و به سر حضرت یونس چنین بلایی امد اگر گناه دیگری مرتکب میشد چی به سرش میامد…یهود چنان بدی با پیامبران خود کردند که دشمن در حق دشمنش نکرد.. چرا حضرت عیسی(ع) که پیامبر قوم بنی اسرائیل بود… خداوند او را به نزد خویش برد از بس که بنی اسرائیل در پی کشتنش بودن بنی اسرائیل روز چندین تن از فرستادگان پیامبران خویش را میکشتن…میتونی به قران رجوع کنی و ببینی چقدر یهود پیامبران خود را ازار دادن حضرت موسی ازشون خواست یه گاو بکشن هزاران بهانه اوردن… الانم مثله که میگن… بهانه بنی اسرائیلی نیار…
حضرت موسی(ع) بهشون گفت بیاید وارد فلسطین شین بهش گفتن ما نمیایم تو و خدایت برو و حاکمان ان شهر را که ظالم هستن را بکش و ما وارد میشیم….. شراب در ان زمان نزد عوام رایج بود ولی یک پیامبر که باید همیشه در حال هدایت قوم باشد و یا در حال عبادت ایا میتواند شراب بخورد و از حال طبیعی خود خارج شود… پیامبران در غذا خوردن افراط نمیکردن چه رسد به مشروب… مگر قصه حضرت یحیی(ع) و شیطان را نشنیدی… روز حضرت یحیی(ع) شیطان ملعون را دید و که در دستش طنابهایی دارد که ضخامت انها با یکدیگر فرق دارد .. حضرت یحیی(ع) از شیطان ملعون پرسید چرا ضخامت طنابها با هم فرق دارد شیطان ملعون گفت اگر فردی ایمانش قوی باشد برای در بند کردن او از طناب ضخیم استفاده میکنم و اگر ایمانش ضعیف باشد از طناب باریکتری استفاده میکنم… حضرت یحیی (ع) پرسید ای شطان چه وقت مرا اغفال میکنی شیطان گفت هر وقت زیاد بخوری یا زیاد بخوابی..
حضرت یحیی(ع) قسم خورد که نه زیاد بخورد و نه زیاد بخوابد…… این زیاد بخورد یا زیاد بخوابد.. یعنی افراط و کسی که افراط کند خود را در بند شیطان انداخته و از یک پیامبر همانند حضرت لوط(ع) بعید است که در شراب خواری(استغفر الله… اگر خورده باشن) افراط کند…بعد شما میگویید خود را به خواب زده..یعنی اینکه از هوای نفس و شهوت پیروی کرده(استغفرالله) این عمل هم باعث خلع پیامبری میشود…در مورد حضرات داوود و اسحاق و ابراهیم یهود هرچه بدی از این پیامبران بزرگ گفته دروغ است… اگر پیامبران یهود استغفرالله با محارم خود ازدواج کردن پس چرا در تورات ازدواج با محارم سزایش مرگ است… قوانین را با لینک برایت میگذارم…………
………………………………………
تورات خویشاوندان خاصى را ذکر کرده و رابطه جنسى را با آنان ممنوع دانسته است. (۵۲) منع ارتباط جنسى یکى از «بستگان نزدیک» (لاویان، ۸:۶) به خویشاوندان نسبى زیر محدود شده است:
الف. مادر: «عورت پدر خود، یعنى عورت مادر خود را کشف منما… » (لاویان، ۱۸:۷).
ب. مادر زن: «اگر کسى زنى و مادرش را بگیرد این قباحت است؛ او و ایشان به آتش سوخته شوند (۲۰:۱۴).
ج. زن پدر: «عورت زن پدر خود را کشف مکن؛ آن عورت پدر تو است(همان:۸).
د. خواهر و خواهر ناتنى: «عورت خواهر خود، خواه دختر پدرت، خواه دختر مادرت… را کشف منما (همان:۹).
ه. نوه (دختر پسر و دختر دختر): «عورت دختر پسرت و دختر دخترت، عورت ایشان را کشف مکن» (همان:۱۰).
و. عمه و خاله: «عورت خواهر پدر خود را کشف مکن… عورت خواهر مادر خود را کشف مکن» (همان:۱۲ـ۱۳).
ز. زن عمو: «عورت زن برادر پدر خود را کشف مکن… » (همان:۱۴).
ح. عروس: «عورت عروس خود را کشف مکن… » (همان:۱۵).
ط. زن برادر: «عورت زن برادر خود را کشف مکن… » (همان:۱۶).
ى. نادخترى و نوه زن: «عورت زنى را با دخترش کشف مکن و دختر پسر او یا دختر دختر او را مگیر» (همان:۱۷).
ک. خواهر همسر (مادام که همسر زنده است): «زنى را با خواهرش مگیر… » (همان:۱۸).
مواردى که زناى با محارم محسوب مى شود منحصر در فهرست فوق است و با قیاس نمى توان موارد دیگر را در آن داخل کرد؛ زیرا جرم انگارى مستلزم بیان صریح هم در خصوص منع رفتار و هم مجازات مربوط به آن است (کریتوت، ۳ الف؛ سنهدرین، ۸۴ الف). گرچه بعدها فهرستى مرکب از بیست درجه از خویشاوندان تدوین شد، این به منظور جرم انگارى نبود، بلکه فهرست بستگانى بود که نباید با ایشان ازدواج مى شد (یواموت، ۲۱ الف).
مجازات زناى با محارم
مجازات گونه هاى مختلف زناى با محارم متفاوت است. کتاب مقدس براى زنا با مادر زن مجازات سوزاندن را در نظر گرفته است (لاویان، ۲۰:۱۴) اما براى جرایم دیگر، نوع خاصى از مجازات مرگ را بیان نکرده است (لاویان، ۲۰:۱۱، ۱۲، ۱۷، ۱۹، ۲۰، ۲۱) که برخى از آنها مشخصا مجازات الاهى (کارت) را در پى دارند.
مجازات زناى با محارم در تلمود
تلمود مجازات زناى با محارم را چنین طبقه بندى کرد:
الف) جرایمى که مجازات آنها سنگسار است: زنا با مادر، زن پدر، عروس (سنهدرین، ۷:۱۴)؛
ب) جرایمى که مجازات آنها سوزاندن است: زنا با نادخترى و نوه زن، مادرزن، مادر بزرگ زن، دختر و نوه (سنهدرین، ۹:۱)
ج) دیگر انواع زناى با محارم قابل مجازات با کارت یا تازیانه اند.
در مورد جرایمى چند هم مجازات الاهى و هم مجازات قضایى بیان شده است (مثل زنا با مادر و زن پدر: کریتوت، ۱:۱)؛ و لذا بیان شد که مجازات قضایى در جایى اعمال مى شود که اخطار پیشین و نیز شهادت شهود وجود داشته باشد. در غیر این صورت مجازات الاهى اعمال مى شود. گاه درمورد جرایم زناى با محارمى که جنبه کیفرى نداشتند، مجازات تازیانه براى هشدار و تذکر (تازیانه تنبیهى) اجرا مى شد.
لینک
http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=14687
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام عله المسلمین
پیامبر زمانی که با عایشه ازدواج کرد عایشه ۲۱ سال داشت.. به لینک زیر مراجعه کن….
http://shahaab.blogfa.com/post-50.aspx
…………….
درباره کنیز در گوگل بنویس فلسفه کنیز در اسلام تا جوابتو از دها سایت بگیری….
……………………..
درباره کشتار….. اولا اسلام دین رحمت و مرحمت است نه کشتار به قول خودت…. دوما اسلام یک انقلاب الهی و انسانی بود و کسانی بودن که میخواستن جلوی ان را بگیر پس اسلام برای دفاع از خود و برای اینکه انسانیت را به جهان معرفی کند مجبور شد جنگ کند تا جهل را ریشه کن کند یکی از جهلها همین ازدواج ایرانیان با محارمشان است که اگر اسلام نبود ایرانیان تا الان با محارمشان ازدواج میکردن…
لازمه هر انقلاب جنگ است و در جنگ حلوا خیرات نمیکنن…. به گفته پروفسور پرویز رجبی تاریخ نگار شهیر ایران…. کوروش سه تمدن لیدی و ماد و بابل را از جغرافیا محو کرد… و این یعنی خونخوار بودن اون یعنی کوروش خون خوار بود…. چند لینک در این مورد معرفی میکنم… از سایت خبرگزاری میراث فرهنگی گرفته تا سایت الف….
http://www.chn.ir/news/?section=2&id=30299
http://alef.ir/1388/content/view/82899/
http://shahaab.blogfa.com/post-97.aspx
……………………. توسط اینها مشخص میشود کوروش خونخوار بود
اسلام برای رساندن رسالت الهی خویش که انسایت و مرحمت در ان موج میزند جنگید ….. ولی کوروش برای چه چیزی جنگید غیر از کشورگشایی که هزاران هزار نفر را بی گناه کشت و شهرها اتش زد….
درباره کوروش لینکی از استاد باستان پژوه رضا مرادی غیاث ابادی معرفی میکنم نام این لینک…. کوروش افسانه ایی و کوروش حقیقی است….. بخوانید……
http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus.html
………………………………….
چون حوصله ندارم دیگه چیزی نمینویسم….. مدیریت محترم خواهشا اجازه دهید از دین خود و حقیقت ایران دفاع کنم و چیزی پاک نکنید…. ادمهای بسیار مانند اردشیر ریپورتر امدن و برای مبارزه با اسلام از طریق احساسات میهن پرستانه جوانان ایران کوروشی دروغین را ساختند و جعلیات بسیاری درباره شکوه ایران درست کردن تا با ایران اسلامی مبارزه کنن…. ایران ایران من است وطنم… من نمیخواهم بنیاد وطنم بر پاره ایی از دروغ و جعل بنا شود تا روزی دروغهایمان بر ملا شود و ابرویمان برود همانگونه که چند مدت پیش بخاطر دروغهایی که برای کوروش درست کردیم…. مقاله اشپیگل برای مبارزه با این دروغها دست به قلم برداشت و حقایق کوروش را بر ملا کرد و ابرویمان رفت چرا دروغ بگوییم تا اینگونه سنگ رو یخ شویم……. و السلام علیکم و رحمه الله و برکات…
لینک سایت رضا مرادی غیاث ابادی استاد تاریخ و باستان پژوه درباره کوروش دروغین و افسانه ایی
http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus.html
دروغگو عایشه ۷ تا۸ سالش بیشتر نبود حالا شما اگه دوست داری فکر کنی ۲۱ سالش بوده این مشکل خودته
کوروش بدون جنگ بابل را فتح کرد.خونخوار هم اون عربهایی بودند که در شهرهای ایران نهر الدم راه انداختند.
سلام بر فرزندان کوروش بزرگ.
بسیار دگرگون و شاد شدم از اینکه چنین متنی خواندم.
شاید ندانید زمانی که چنین ناسزایی را در کتاب دانشگاهی بخوانید چه احساس بدی به شما دست می دهد.
باشد روزی که فارس ……… پارس شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام….. برادر من ازدواج با محارم در مکتب زرتشت بوده میتوانید به کتاب دینکرد رجوع کنید و بخوانید کتاب دینکرد یکی از کتابهای زرتشتی است
که ازدواج با محارم را بسیار ترویج میدهد….. در ایران باستان حتی ازدواج استقراضی بوده یعنی اینکه مرد هر وقت بخواد بدون نیاز به اجازه زن زن خود را به مرد دیگری قرض میداده… در این باره میتوانید در گوگل سرچ کنید..
و در کتاب زن در حقوق ساسانی و یا زن در دوره ساسانی هم امده کتاب را تهیه کنید و بخوانید یا اینکه در گوگل سرچ کنید… بنویسید ازدواج استقراضی…
مردک زمانی که شما تازیان پیامبرتون گفت دیه زن از بیضه مرد کمتره ازرمی دخت و پوران دخت شاهنشاه ایران بودن
رضا جان من دییرستانی ام
بگو چه تهمهتی زدن به ایران
بگو تا برم شکایت کنم
سلام دوست عزیز
از اینکه جواب شما رو تا این حد دیر می دهم پوزش می خواهم.
همان گونه که عرض کردم در کتاب تاریخ تحلیلی که کتاب دانشگاهی میباشد ازدواج با محارم در ایران باستان تایید شده است.
که واقعا از تمدنی تا به این حد انسانی که پندار و گفتار ایشان کردار نیکشان بود چنین کرداری بس نا بجاست.
ما نباید فراموش کنیم که حضرت زرتشت بزرگ پیامبر میباشند و در هیچ دینی چنین چیزی دستور داده نمی شود.
ما نباید همچون نگاه یهودیان به پیامبرانشان (که به حتم از گناه به دور میباشند ) انها را اشخاصی زنا کار معرفی می کنند بنگریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلااااااااااااااام…………… تا کنون کسی نتوانسته ثابت کند که زرتشت پیامبر بوده شما میتوانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بوده یا نبوده ارتباطی به یحث نداره تو ثابت کن محمد پیامبر بوده.
دورود بر شما
من فقط یه جمله بگم که استاد ما هم بهش اشاره کرد .اینکه ازدواج با خویشان یعنی ازدواج با بستگان ..همین چیزی که اکنون نیز رواج دارد.
نه اینکه ازدواج با محارم ..که این یاوه گویی بیش نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
این استادتون چیکارست تحصیلاتش چییه… لینکی از سایت رضا مرادی غیاث ابادی دومین تاریخ نگار بزرگ ایران بعد از پروفسور پرویز رجبی است میتونی تو ویکی پدیا اسمشو سرچ کنی تا بحال ایشون ۳۷ کتاب و صدها مقاله درباره ایران باستان نوشته البته دفاع از ایران باستان حقیقی اینم لینکهای سایتش که در رابطه با ازدواج پادشاهان ایرانی با محارمشان نوشته… و ایضا ازدواج زرتشتیان با محارمشان بخون……
http://ghiasabadi.com/ezdevaj-ba-maharem-dine-zartoshti.html
……………………………….
http://ghiasabadi.com/zanesasani.html
با درود فراوان
من هم با دیدگاه نگارنده این جستار هم رای و موافق هستم
تاریخ ایران بقدری بزرگ است که نمیتوان با این پرسمان ها آن را کوچک شمارد و همه دستاوردهای بزرگ آن را به یکباره نادیده گرفت. این کار به هیچ روی پایه و بنیان دانشی و اندیشمندانه ندارند.
ما ایرانیان آموخته ایم که تاریخ را شاهان میسازند که این دیدگاه یکسره نادرست و اشتباه است.
برای نمونه ما هرگز به دنبال این جستار نیستیم که در زمان هخامنشیان زندگی میلیونی مردم چگونه بوده است کشاورزی، ذوب فلز، سفالگری، آموزش و پرورش، هنرها، پزشکی، ستاره شناسی و ریاضیات و…..
اینکه کمبوجیه با محرم خویش ازدواج کرده است به هیچ روی سندی برای روایی این کار ناپسند در میان همه مردم ایران نیست.
به کسانی هم که به تاریخ ایران به دیده عرب پرستی مینگرند و نمیخواهند میان دین مبین اسلام و عرب جاهل که دختران خود را زنده به گور می کردند فرق گذاری کنند و بگونه ای سخنان خود را آغاز میکنند که انگار در یک کشور عربی زندگی می کنند، و نیز میهن دوستان ذگرامی سفارش میکنم که کتاب (آریایی ها و کاشی ها و امردها و پارسیان) نوشته ( دکتر جهانشاه درخشانی) دانشمند نام دار و نام آور ایرانی در آلمان را بخوانند .
نیاز به یاد آوری است که کتاب ایشان ابتدا در آلمان و به زبان آلمانی چاپ شده است و سپس در ایران توسط انتشارات دانشنامه کاشان به پارسی برگردانده و چاپ شده است. این کتاب در بزرگترین انجمن های پژوهشی و دانشی، از سوی دانشمندان سرشناس و کار آزموده پذیرش شده است .مانند دانشگان ایران شناسی و زبان شناسی وین اتریش و دانشگاه هاروارد و…..
در این کتاب تاریخ ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در فلات ایران مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. فراهم کردن این کتاب کار دشوار و آناسانی است.
دوستان گرامی و بزرگوار میتوانند متن مصاحبه با ایشان را در اینترنت بخوانند. برای انجام این کار تنها بسنده است که در صفحه گوگل جمله (دکتر جهانشاه درخشانی) را سرچ کنید.
خواندن این جستار بسیار سودمند و ارزشمند است و همانگونه که گفتم بر پایه دانش روز جهان نوشته شده است.
از کسانی که برای عرب پرستی خود از جستار های آقای رضا مرادی غیاث آبادی بهره گیری میکنند میخواهم که نخست بروند کتاب ایران سرزمین همیشگی آریایی نوشته ایشان را بخوانند. در کتاب ایشان از کتاب بزرگ (ایران در عصر آهن) نوشته پروفسور مدود سکایا به زیبایی یاد شده است. پروفسور مدود سکایا نیز صراحتا دستاورد های ایران باستان را ستوده اند و رد این دستاورد ها را نا بخردانه و بی پایه و بنیاد خوانده است.
دوست ارجمند در نوشته های شما و هم قطاران شما به خوبی ستیزه جویی با تاریخ گران سنگ ایران باستان دیده میشود که ریشه در افکار پان عربیسم و پانترکیسم دارد که با پنهان شدن در پشت پرده دین مبین اسلام به ستیزه جویی می پردازند. دوست گرامی فالش می گویید و از گفته خویش دلشادید.
شک نکنید که آینده تاریخی ایران بسیار روشن و انکار ناپذیر است و این گفته های شما و هم کیشان شما کوچکترین هنایشی (اثری) در روند پژوهش های نوین دانشمندان و اندیشمندان تاریخی ندارد.
درود بر روان پاک بزرگ مرد تاریخ ایران و جهان کورش بزرگ
درود بر چون تویی فرزانه و با فرهنگ…….. .
دوست عزیز من
شما و همقطاران شما تاریخ را با تراوشات ذهنی و امیال و آرزوهای قلبی خود اشتباه گرفته اید البته مطمئنا تعداد بسیاری از شما به سستی و غیر واقعی بودن افسانه ها و داستان های خیالی که به نام تاریخ بزرگ ایران زمین !!! به خورد شما داده اند واقف هستید اما دوست ندارید از این خواب خوش و شیرین بیرون بیایید و واقعیت را ببینید
کافیست کمی تفکر و تعقل کنید و داستانهای شیرین و رویایی خود را با عقل و منطق مقایسه نمایید و ببینید که چقدر باهم تناقض دارند
دوست عزیز من اگر در زمان هخامنشیان و یا ساسانیان ستاره شناسی و ریاضیات و پزشکی وجود داشته چرا هیچکدام از شما و همقطاران شما نمیتوانید نام حتی یک دانشمند ریاضیدان و یا ستاره شناس و یا شیمیدان و فیزیکدان مربوط به آن زمان را معرفی نمایید ؟؟
اینکه میگویید شما با تاریخ باستانی ایران دشمنی دارید و این دشمنی شما ریشه در پان عربیسم یا پان ترکیسم دارد باید بگویم که خیر ما با تاریخ ایران باستان عزیز دشمنی نداریم اما با دروغ پردازی و داستان سرایی و افسانه پردازی مخالفیم ما با ساختن پیشینه دروغین و تخصیص پیشینه ایران به یک قومیت خاص که تنها جزیی از قومیتهای ایران است مخالفیم مگر درایران ما ترکها و کردها و بلوچها و عربها زندگی نمیکنند ؟؟؟
تمامی این اقوام نقش بسیار بزرگی در تاریخ ایران از قدیم الایام یعنی از زمان باستان تا بحال داشته اند و دارند اینکه تاریخ ایران را آریایی !!! خالص بدانیم ظلم بزرگی در حق قومیتهای دیگر که حدود ۶۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند انجام داده ایم .
مگر قبل از دخول آریاییهای افسانه ای که جناب آقای اردشیر ریپورتر برای اولین بار آن را رواج داد اقوام دیگری قبل از آنها در ایران زندگی نمیکردند پس سرنوشت انها چه شد ؟؟؟
از یاد نبریم که زمانی در کشور یوگسلاوی نیز صربها خود را وارث تاریخ باستان کشور یوگسلاوی میدانستند و تاریخ افسانه ای صرب را به دیگر اقوام ( کرواتها و مقدونی ها و اسلوونیهاو مسلمانها و آلبانیاییها)تحمیل میکردند اما اکنون فقط به صربستان واقعی خود محدود شده اند و اقوام دیگر هم از دست افسانه های صربی راحت شده اند
من نمیدونم چرا بعضی ها درک نمیکنن دلیل اینکه ما اسامی دانشمندان ایرانی زمان ساسانیان و هخامنشیان نمیدونیم همین عربای سوسمارخور با اون افکار عقب مونده هستن که وقتی به کتابخونه های ایران رسیدن با این منطق که قران کفایت میکنه همه رو اتش زدن
اصلا هیچ میدونستین دانشمندان یونان بیشترشون دزد هستن چون زمانی که اسکندر به ایران حمله کرد به جای اینکه مثل اعراب عقب افتاده کتاب اتیش بزنه فرستادشون برای دانشمندان یونانی نمونش کتابهایی که از بابل برای ارسطو فرستاده شد
احسنت بر شما
واقعا جواب خوبی دادی خیلی قاطعانه بود !!!!
ولی حیف که با عقل جور در نمیاد .
اونش دیگه بستگی به عقل خودت داره
کاملا درسته
عقل ما از دیدگاه شما و امثال شما که دوست دارید تاریخ بر اساس خواسته ها و امیال نژادپرستانه و عقده های حقارتتان باشد اینگونه است زیرا ما تاریخ را مثل شما فیلم هندی نمیبینیم
خدایا به من بیاموز که عقده هایم را با عقیده ام نیامیزم .
دوست عزیز ایرانیان از وقتی حقارت زده شدن که تازیان اونها رو مورد هجوم قرار دادن و مسلمون شدن تا قبل از اون ایران سرور و سالار جهان و تمدن بشری بود در بیشتر جنگها به پیروزی می رسید و از نظر ثروت یکه تاز دنیا بود
حقارت را شما تازیان دارید که لقب سوسمارخوری تا ابد بر پیشونیتان خواهد ماند
دوست عزیز من
درست میفرمایید چون امثال شما نیز صفتهای نژادپرست و دروغگو و ساده لوح و خوش باور و عقب مانده ترین مردم دنیا را تا ابد الدهر بر پیشانی خود خواهید داشت
در عجبم وقتی امثال شما نژادپرستان افسانه پرست آریایی !!! خوش باور الان که عقب مانده ترین و بی کلاس ترین و بی خاصیت ترین مردم دنیا هستید و خود را با افسانه ها و داستانهای دروغین ارضا میکنید فکر میکنند که برترین مردم دنیا هستند دنیای ما به کجا خواهد رسید ؟؟؟
آگر زمانی قسمتی از مردم اروپا به نژادپرستی و فاشیسم گرویدند شاید به این دلیل بود که از لحاظ علمی و اقتصادی و سیاسی و …. پیشرفته تر از بقیه بودند اما در عجبم شماها که امروزه عقب مانده ترین و بی بخار ترین مردم دنیا هستید چگونه با وقاحت و بی شرمی تمام خود را برترین مردم دنیا میدانید ؟؟؟
شرمتان باد
درود بر انسانیت و عدالت و برابری
مرگ بر نژادپرستان و نژادپرستی
مرگ بر افسانه پرستی و دروغ سازی
سعید هیچ وقت فکر کردی چرا یه زمانی یکی از بزرگترین و پیشرفته ترین امپراطوریهای جهان بودیم ولی الان به قول شما عقب مانده ترین و بی بخار ترین مردم دنیا هستیم؟!
این بود تحفه ای که اعراب برایما آوردند؟
مگر نمیگویید دین شما برای رستگار کردن مردم آمده پس چرا یک کشور اسلامی بین این همه کشور پیشرفنه نیست؟!!
آفرین به شما واین پاسخ که نشان از منطق و مطالعه دارد. متاسفانه ازاین خیل جاهلهای بی مطالعه که هیچ تخصصی در زمینه تاریخ ندارند و ازتمدن ایرانی چیزی جز داستانهای شاهنامه نمیفهمند بسیار هست. بی لیاقتی و حماقت حکام وقت را به عربها نسبت دادن جز فرافکنی وعدم پذیرش واقعیات زمان چیست؟ ایشان حداقل به یکدوره از تاریخ یعنی دوره ساسانی نگاهی بیندازند وببینند به واسطه ظلم حکام وقت چه بر مردم روا شده است. مگر اسلام غیر از رحمت وعطوفت وبرابری ویکتاپرستی ارمغان دیگری داشته است؟ تاریخ قبل ازاسلام و بعد ازاسلام البته با مطالعه وبدور از هرگونه غرض بهترین مدعاست.
شما که اینقدر سنگ عربها رو به سینه میزنید چرا اینجا مونیدین برید سرزمین پدریتون اینجا ایرانه بفهمید در ضمن دنیا میدونه کروش کیه نیازی به تایید شما نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلامممممممممممم … ما پان عربیسم نیستیم ما پان حقیقتیسم هستیم… چون ما دارم با دروغگویی و خیال پردازی و جعل مبارزه میکنیم
مرگ بر ناسیونالیسم و نژاد پرستی ما مسلمان هستیم و پیرو فرمایشات پیامبرمان و ایشون میفرماید … فرقی بین عرب و عجم نیست مگر به تقوا..
و خداوند در قران میفرماید ما همه شما را از یک زن و مرد افریدیم و بهترین شما نزد من با تقواترین شماست…. پس برای من عرب و عجم معنا نداره من دارم با درغ پردازیهای کسانی مبارزه میکنم که با دروغهایشان میخواهند جوانان را گمراه کنند>> من هم شما را به خواندن کتاب سه هزار سال دروغ در تاریخ ایران…. نوشته دکتر منوچهر اقبال نخست وزیر سابق درباره شاه(ملعون) و احمد تفضلی استاد دانشگاه تهران و اشموغ ره یافته(یک موبد زرتشتی که مسلمان شده است) را بخوانید و ببینید
در دیگر کامنتهایت برایت پاسخ گذاشتم و از سایت مرادی غیاث ابادی است
پاسخت لینک گذاشتم تو که کتابهاشو خوندی
دین تازی ها میگه زنان کشتزار شمایند هرکاری خواستین باهاشو کنید ده تا ده تا صیغه کنید زنان اسرا وکشته های جنگم بگیرید ولی خودمونیم عجب دین باحالی.
سلام ازدواج با محارم افسانه ای بیش نیست. خواهش میکنم از اونایی که رو ایران و ایرانی بودنشون تعصب دارند.مقاله افسانه ازدواج با محارم از شاپور شهبازی رو حتما با دقت بخونن. با تشکر.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علیکم
درپاسخ به نوشته ســـــــــــــــــلمان…برادر سلمان عزیز جان من قصد تهمت ندارم و حرف بدون دلیل نمیزنم من تمام حرفام از سایتهای باستان شناسان ایرانی است و ازدواج با محارم در ایران وجود داشته حتی هرودوت پدر تاریخ و برخی دیگر از تاریخ دانان دیگر هم بر وجود ازدواج با محارم در ایران اشاره داشتن هرودوت میگوید دومین اشتباه کمبوجیه این بود که خواهرش را به مصر اورد و با او همانند یک زن و شوهر زندگی کرد.؟
این امر حقیقتی غیر قابل انکار است… چند لینک از سایت اقای رضا مرادی غیاث ابادی معرفی میکنم که در انها بر وجود ازدواج با محارم در ایران باستاناشاره کرده .. لازم است بگویم اقای غیاث ابادی یکی از مشهورترین و با انصافترین باستان شناسان ایران است… و تا کنون ۳۷ کتاب در دفاع از تاریخ حقیقی ایران باستان نوشته….
http://ghiasabadi.com/ezdevaj-ba-maharem-dine-zartoshti.html
http://ghiasabadi.com/zanesasani.html
………………………………………
در ایران باستان ازدواج دیگری هم بود با نام ازدواج استقراضی که رواج زیادی داشت… اینگونه بود که مرد زن خود را بدون نیاز به اجازه زن زن خود را به مرد دیگری قرض میداد..میتونی این ازدواج رو تو اینترنت سرچ کنی و یا به کتاب .. زن در دوره ساسانی نوشته کریستیان بارتمه … رجوع کنی…در مورد ایرانی بودن من… من عرب هستم ولی ایرانیم و ایران را بسیار دوست دارم چون میهن من است… در ایران کرد و ترک و بلوچ و بختیاری و عرب و فارس زندگی میکنن و همگی ایرانی هستند و همه در دفاع از ایران در مقابل متهاجمان جان فشانی کردن..ایران متعلق به یک قوم خاصی نیست… امیدوارم از حرفام ناراحت نشی و به دونبال حقیقت باشی و احساسی عمل نکنی…. خدانگهدار
به عادل جان متحجر
دیر زمانی است دیدگاه زیبات را مشاهده نکردیم.
بگذریم همه این ها بهانه است، بهانه های اااشقانس
از دور می بوسمد.
جان عدل جان بگذریم از شوخی کتاب های این سایت را مطالعه می کنی که کمی معلوماتت را تکان بدی من هم از دور تو را کم ببوسم.
داشتم از این سایت خارج میشدم گفتم یک بار دیگه عادل جان از دور ببوسمد بعد از دوریت کمی بزنم توی سر خودم بعد کمی گیسم را بکنم بعد دوباره بگم از دور میبوسمد بعد بلند شم کمی آب بخورم بعد به کارهای که فردا باید انجام بدم فکر کنم بعد دوباره از دور ببو سمد بعد گزرارشی توی مغزم دکوپاژ کنم بعد دنبال یک سوژه بکری بگردم بعد دوباره از دور ماچد کنم بعد فکر کنم بیشتر مسائل اجتماعی را سوژه کنم بعد دوباره به فقر فرهنگی ایرانیان فکر کنم ودر این حین از دور ببوسمد بعد از خستگی تا صبح بمیرم بعد صبح که بلند شدم برم دنبال بدبختی و به فکر دیشب و چه لینک های برات گذاشتم فکر کنم لبخندی بزنم و ماچی برات از راه دور اسمانی بفرستم که یهو غافلگیرت کنه و وقتی که غافلگیر شدی بزنم پس گردند تا ازاین حال هوا خارج شی و کمی معقولانه تر بیندیشی وشاید سبب خیری شدم و وقتی از دور میبوسمد مخد تکان خورد و داستان همچنان ادامه دارد و تو همون پسره سابق هستی و من هم دنبال یک فرصت جانانه که دوباره از دور ببوسمد…
با سلام . یکی از این بچه مسلمونها لطف کنه منطقی جواب منو بده. شمایی که به ایرانی های قدیم گیر دادین ازدواج با محارم یعنی خواهر در قدیم رسم بوده و اینکار رو ناپسند میشمرید میشه بگین به چه دلیل ازدواج با مثلا دختر عمو در دین اسلام رواج است؟ به بیان واضح تر ممکنه در آینده یک دینی بیاد و ازدواج با دختر عمو که ریشه خونی یکسانی نیز دارد رو مورد شماتت قرار بده . اصولا بر چه پایه علمی و فلسفی و عقلی نمیشه با خواهر ازدواج کرد ولی میشه با دختر عمو ازدواج کرد؟ خواهش میکنم از توهین بپرهیزید و منطقی جواب بدین. چون در دین اسلام اومده که میشه با دختر عمو ازدواج کرد اینکار پسندیده است؟ اگر اینجوری باشه ما هم میگیم در اون زمان مطابق دین یا هر چیز دیگه ای ازدواج با خواهر هم پسندیده بوده است.شما دین اسلام رو بی عیب و نقص میدونی طبق همین مبنا ازدواج مثلا با دختر عمو را جایز میدونی. اینو میشه بسطش داد واسه اون زمان و اون دین. یا حتی واسه آیندگان.ثابت کن خدا گفته نمیشه با خواهرت ازدواج کنی ولی میشه با دختر عموت ازدواج کنی. اگر استدلالت قرآن باشه باید اول ثابت کنی قران از طرف خدا اومده و این یعنی اینکه کارت بسیار مشکل میشه.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلامممممممممم…. نمیدونم چند سالته و چقدر فسفر مغز سوزوندی تا این سوال رو بپرسی هرگاه دینی امد و گفت ازدواج درحتر عمو با پسر عمو اشتباه است از او دلیل میخواهیم و چون او این ادعا را کرده باید هم ثابت کند و اگر توانست ثابت کند تسلیم میشویم…ولی ازدواج خواهر با برادر در تمام ادیان الهی منع شده در دین حضرت ابراهیم و موسی و عیسی و نوح علیهم و علا نبینه السلام…چون ازدواج با محارم باعث بوجود امدن فرزندانی ناقص میشود… این یک دلیل….در ضمن در ان زمان در زمان هخامنشییان هم در سایر کشورها ازدواج با محارم امری زشت و ناپسند بوده… چرا که هرودوت که یک قرن بعد از کوروش میزیسته درباره ازدواج کمبوجیه فرزند کوروش با خواهران خود اتوسا و رکسانا اینگونه مینویسد که دومین اشتباه کمبوجیه این بود که خواهر خویش را به مصر اورد با او همانند یک زن و شوهر زندگی کرد.. توجه کنید هرودوت مینویسد دومین اشتباه یعنی اینکه این کار در ان زمان هم زشت بوده
با سلام
این دوست نویسنده عزیز ما
این همه نویسنده از اقوام مختلف اشاره دارند به این کار ناپسند
دیگه معنی کلمه فلان این کار رو توجیه نمی کنه
الان تو این سرزمین باز داره انجام میشه با یه حالت دیگه!
برای مثال:
البته یادتون باشه خون عوض نمیشه؟
یه سری بزنید به دادسراها و شورای حل اختلاف ها خانوادگی؟
بیشتر برادران و خواهرانی که برای طلاق اومدن نکته مشترکی دارند!
آنها می گویند آیا ما با پسر این خانواده ازداواج کردهایم یا با مادر و خواهر ایشون، چون این یارو کلا با حرف های مادر و خواهرش با زنش رفتار میکنه؟
فقط برای محظ اطلاع خون عوض نمیشه البته ما که از این قوم و اجداد نیستیم خدا رو شکر الحمدا…
البته شما هم نیستید انشا ا… فقط تعداد انگشت شماری موندن . چون فردوسی و رودکی و سعدی و حافظ و… هیچکدام اینهارو نمیشناسه (هخامنشی و داریوش و کوروش اصلا در کتاب ایشون وجود نداره)بدلیل اینکه این یاغیها به زور اومده بودند همون اسکندر دمش گرم مثل مورچه لهشون کرد و محو نابود شدند.البته توصیه میکنم تصاویر نقش برجسته های آشوریان رو ببینید اینها از همون قومند از نقش خداشون گرفته تا چهره این شاه الاغشان. حتما کتاب دوازده قرن سکوت هم یادتون نره بخونین . دو قرن نه ها دوازده قرن رو میگم.
ببین تو چقدر عقب افتاده هستی که حرفای احمق بزرگ ناصر پورپیراز مدرک قرار دادی البته من با ۱۲ قرن سکوت موافقم ولی بعد از اسلام نه قبل از اسلام
تو که میگی اسکندر مثل مورچه لهتون کرد برو ببین پارت ها جانشنان اسکندر رو چه جوری خرد کردن
اک
عادل جون تو عرب نیستی عزیزم تو عرب شده هستی می تونی با یک سرچ مشخصات ظاهری خود را با نژ اد تازیان تطبیق بدهی اگه همان مشخصات را داشتی سید هستی ولی اگه نبود عرب شده های خوزستان هستی.که مثلت مانند اون کاتولیکی هست که از پاپ کاتولیک تره. تا مشخص نشدن نژادت از بوسیدن تو از راه دور معذور هستم
با تشکر روابط عمومی بوس کنان
اک گفتم چرا خودت را برای این تازیان جر میدی اک
شیطون چرا زودتر خودت را معرفی نکردی…..
سریع تکلیف منو روشن کن من آدم عجولی هستم دیر جواب بدی دست بکارمیشم توی خیابان یا شب توی خواب غافلگیرت میکنم. میل خودته اگه دلته دیر جوب بده . از الان سی ثانیه وقت داری خودم میشمارم ۱-۲ -۳-۴-۵-۶-۷-۳۰ وقتت تمام شده دوستان این لینک شاهد باشن بهش اخطار دادم.
عادل جان از الان خوب اطراف خودت را بپا نگی نگفتی
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
الهم انصر الاسلام و المسلیمین…
ببین رامین ای کاش کنارم بودی تا نشونت میدادم نصرتی کیلویی چنده یادت نره من عربم… تمام اعرابی که در ایران هستند عرب هستند و نه مستعرب… همگی شجره نامه دارن و خوب خود را میشناسند مثلا من از قبیله بنی جمیل هستم میتونی درباره این قبیله تو گوگل سرچ کنی…منتها ایرانی هستم و ایران اسلامی را دوست دارم … زنده باد ایران اسلامی
بغ بغ
( تبریک عمر بن خطاب به علی ابن ابی طالب بنا بر گفته شیعیان در غدیر)
بازگشت پیروزمندانه و کوبنده ،عادل را به تمامی بر و بچ این سایت مخصوصا عمو ر امین تبریک عرض می نمایم.
عمو جان کجا بودی ؟ دلمان برات تنگ شده بود . نگفتی کسی چشم براهته شیطون ما را به امان الله ول کردی.
خوب میبنم که با توپ پری هم برگشتی !
در هر صورت خوش آمدی .
با درود فراوان
بنده به آن دسته از دوستانی که میگویند تاریخ شکوهمند ایران این سرزمین نخستین ها از سفال و کشاورزی و خانه سازی و یکتا پرستی گرفته تا ریاضیات و هندسه و فیزیک و ستاره شناسی و ذوب فلز و موسیقی و….دروغ افسانه است میخواهم که تنها و تنها با سند و مدارک دانشی سخن بگویند
ما نه حوصله درد دل شنیدن داریم و با نابخردان کاری داریم. هر وقت دوست داشتین در هر کدام از جستارهای بالا گفتگویی بر پایه دانش و مدارک دانشی و استوار داشته باشیم بنده آماده ام ولی تلاش کنید که حتما دست پر بیایید چون گمان نکید که مانند آب خوردن به شما اثبات خواهم کرد که کی افسانه سرایی و خیال پردازی میکند!!!!!! ما و یا شما!!!!!!!!؟؟؟؟؟
از دوستان میهن دوست گرامی درخواست میکنم هرگز روش این میهن ستیزان را در پیش نگیرند و با تندی و ناسزا و توهین به دیگر ادیان پاسخ آنها را ندهند
بنده یاد آور میشوم که تنها و تنها با روش فرهنگ و دانش که میراث گرانبهای نیاکان ما میباشد پیش بروید و هرگز به بیهوده گویی های ایشان رویکردی نداشته باشید
به شما این نوید را خواهم داد که آینده تاریخی و باستانی سرزمین ایران بسیار روشن است بگونه ای که تمام فرهنگ های دیگر مانند تمدن سومر و آشور …. تا مصر را در بر میگیرد.
اگر این دوستان میهن ستیز مدارکشان را رو کنند من هم دانه به دانه به جستارهای نامبرده خواهم پرداخت.
دوستان گرامی سرزمین ایران مراحل بسیار دشوارتر و سخت تر از امروز را پشت سر گذاشته است
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام علی المسلیمین
اقای ویچ شما اول چشماتو بشور تا بتونی ببینی تمام مدارک در بالا هست
ولی چندتا بهت میگم… در ایران باستان ازدواجی مرسوم بود با نام ازدواج استقراضی اینگونه بود که مرد میتوانست بدون نیاز به اجازه زن زن خود را به مرد دیگری برای مدتی قرض دهد… کتاب زن در دوره ساسانی نوشته کنستیان بارتمه.. و یک لینک در این باره از سایت مرادی غیاث ابادی هم بهت میدم…
http://ghiasabadi.com/zanesasani.html
http://ghiasabadi.com/zanesasani-02.html
……………………………………………..
مدرک بعدی تاریخ تمدن اثر ویل دورانت میگوید…. در ایران باستان خط نویسی را امری زنانه میدانستند و مردان به بیسوادی خود میبالیدن… خو این مردم با این طرز تفکر چگونه میتوانستند از نجوم و غیره به قول تو سر در بیاورن…. ۳…. کتاب سه هزار سال دروغ در تاریخ ایران… سه نویسنده داره… دکتر منوچهر اقبال.. نخست وزیر دربار شاه… احمد تفضلی استاد دانشگاه تهران که توسط زرتشتیان ترور شد و سومی یک موبد زرتشتی است که مسلمان شده و نام خود را اشموغ ره یافته گداشته به هرودوت هم میتوانی درباره ازدواج کمبوجیه با خواهرانش رجوع کنی ….. درباره کوروش … کوروش افسانه ایی از سایت رضا مرادی غیاث ابادی باستان پژوه و تاریخ نگار ایران…به لینک زیر رجوع کن..
http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus.html
………………………………….
کوروش زرتشتی نبود چرا که اگر بود او را دفن نمیکردن چون زرتشتیها مردگان خود را دفن نمیکردن… کوروش یکتا پرست هم نبود … مدرک منشور خود کوروش رجوع کن..
http://shahaab.blogfa.com/post-73.aspx
به دوست گرامی که از کتاب ۱۲ قرن سکوت در مقابل ۲ قرن سکوت سخن می گویند میخواهم که بیش از این ما رو به خنده نیندازند
شما کتاب یک دیپلمه بیسواد مانند ناصر پور پیرار را مدرک معتبر میخوانید!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ پناه میبریم به به خدا از این همه عقده نسبت به ایران
دوست گرامی این آقا یک ویراستار ساده بوده است و نام اصلی وی ناصر بنا کننده میباشد. لطفا ابتدا بروید در مورد سوابق ایشان در حزب توده و دلیل اخراج وی از این حزب را بررسی کنید بعد چرندیات ایشان را برای ما سند قرار دهید!!!!!
ایشان در کتاب (به زبان داریوش) از هاید کری ماخ بعنوان یک ویراستار ساده از هخامنشیان ستایش کرده است. نکند ایشان به یکباره وحی الهی بهشون نازل شد!!!؟؟؟
شما در اینترنت به راحتی آب خوردن سوتی های ایشان را در کتابهای چرند و پرند شان خواهید یافت خواهشمندم چندتا از این سوتی های خنده دار ایشان را برای همه بنویسید تا با هم به گفته های ایشان و متقابلا شما بخندیم
دوست گرامی آقای پورپیرار و دار و دسته پانترک و پان عربیسمشون خیلی وقت که آبروشون رفته خواهشمندم نخست یک پژوهش ساده انجام دهید سپس اینگونه با عقده به تاریخ بی گمان ایران حمله ور شوید
در باره حافظ و سعدی بهتر بدونید ایشان با زیرکی تمام بسیاری از تاریخ و فرهنگ ایران را بارمز و راز نگهداری کرده اند اگر باور نداری برو یک تحقیق کوچولو در مورد آیین میترائیسم و حافظ برای دست گرمی انجام بده و حتما نتیجه اش را برای ما و دوستان بگو تا با هم به گفته های آقای پورپیرار و شما بخندیم.
در مورد فردوسی و کورش دوستان گرامی را به سایت بنیاد نیشابور و استاد فریدون جنیدی رهنمون میکنم
دوست گرامی داستان آقا ناصرتون خیلی وقت تموم شده سند معتبر دانشی رو کن
در مورد اسکندر جونت هم بهتر بدنی که خود غربیها هم دیگر اعتقادی به این دروغ پردازی های هردوت ندارند دوست داشتی سند رو کن تا برات سند رو کنم تا ببینی کی مانند مورچه کی له کرده ما یا یونان
در مورد ادعای اسلاو بودن هخامنشیان و پارسیان دانش ژنتیک و همچنین کتاب دکتر جهانشاه درخشانی که در آلمان به زبان آلمانی چاپ شده و در ایران نیز توسط انتشارات دانشنامه کاشان به چاپ رسیده است ، مشت محکی تو دهان آقا ناصرتون و دوستان گرامیش مانند شما زده است. دوست داشتی از سخنان چرند و پرند آقا ناصرتون بگو تا پاسخ درخوری دریافت کنی
احسنت بر شما ایرانوویچ
اگر آقای پورپیرار بیسواد است پس چرا دانشمندان شما تابحال نتوانسته اند حتی یکبار هم جوابی به سندهای محکم و منطقی ایشن بدهند ؟؟؟؟
چرا شما کتابهای خنده دار و فیلم هندی گونانه دو قرن سکوت و کتابهای دیگر که در واقع نوعی نمایشنامه فانتزی میباشد را براحتی بدون هیچ تفکر و منطقی قبول میکنید اما صحبتهای آقای پورپیرار را که بر اساس استدلال و اسناد تاریخی محکم میباشد را خنده دار توصیف میکنید ؟؟؟
البته به شما حق میدهم اگر کسی یکشبه تمام کاخهای خیالی شما را زیر سوال ببرد واقعا سخت است زیرا این کاخهای افسانه ای پرزرق و برق از خانه عنکبوت هم سست تر است و با کمی تفکر و استدلال و منطق ویران میشود .
حالا که خیلی علاقه مندی چندتا از سوتی های بزرگ این مردک “ناصر بناکننده”برات میگم
به عنوان نمونه وی در کتاب برآمدن اسلام، بخش دوم: بررسی اسناد ص ۲۶۹، مدعی میشود که «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمینداران عرب حریص خراسان و ‘بقایای ساسانیان’» باعث فروپاشی بنی امیه شده است؛ و مدتی بعد، ادعا میکند که اصلا ساسانیان وجود خارجی نداشتهاند! در جایی مدعی است که منظور آیه ۱۰۳ سوره نحل، سلمان فارسی است و در جایی دیگر وجود سلمان فارسی را منکر شده و آن را ساخته یهود میداند! در جایی اسکندر مقدونی را به خاطر بر انداختن پادشاهی هخامنشیان میستاید و در جای دیگر منکر بروز جنگ بین هخامنشیان و اسکندر مقدونی شده و مدعی است که یهودیان داستان این جنگ را ساختهاند تا پوریم پنهان بماند و کسی نفهمد که ایران خالی از سکنه بوده است! در جایی دیگر می گوید اشکانیان یونانی بودن درحالیکه نمیدونه یونانیها حرف ش ندارن!
بسته یا بازم بگم چون به شیعه ها هم خیلی گیر داده مثلا ناقض جانشینی علی بعد از محمد شده
شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ رو جعلی دونسته
وجود بابک خرمدین رد کرده
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام سعید…. در کامنت زیر بعد از کامنت خودت و میلاد چند لینک دادم درباره نقد زرین کوب حتما بخون
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
……………….. حالا که شما درباره سرچ در اینترنت مینویسید من هم به شما چند لینک درباره نقد کتاب دوقرن سکوت زرین کوب میدهم و در یکی از این پستها خود زرین کوب میگه که این کتابو در دوران نپختگیه خودش نوشته……….. بخونید
http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/Archive/%D8%B2%D8%B1%D9%8A%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%A8/
http://shahaab.blogfa.com/post-98.aspx
……………………
http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/Posts/283/%D8%AA%D8%BA%D9%8A%D9%8A%D8%B1+%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%8A%D8%B4%D9%87+%D8%AF%D8%B1+%D8%B2%D8%B1%D9%8A%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%A8/
ای بابا در حال بیرون کردن خنگولی بودم دیدم منگولی هم به جمع ما پیوسته
چند بارگفتم؛ اگه یک کتاب توی عمرتون خواندید زود جوگیر نشید برید یک کتاب دیگه توی همین موضوع از یه آدمی که معلومه دیروز چکاره بوده بخوانید بعد چند روزی روی موضوعاتی که ذهنتان را مشغول کرده فکر کنید و با چند نفر اهل فکر و اندیشه نظرهایتان را در میان بزارید تازه اگه به شما نخندیدن بیا اینجا نظرت را بنویس تا ما هم از آن استفاده کنیم.
آفرین صد آفرین هزار سیصد آفرین
این هندوانه تا بری دنبال یک کتاب دیگه
بی خیال سعید جان
کمتر کسی است که به منصف نبودن دکتر زرین کوب اذعان داشته باشد، اما همه پور پیرا توده ای سابق و رفیق گرمابه حسین بازجو را می شناسند.
بی شک تاریخ باستان ما تیره است و نمی توان به درستی مورد قضاوت قرارش داد اما نه آنگونه که دیگران آن را بزرگ می کنند، ولی دارای تمدنی غنی است .
چون وقتی یونان به جمهوریش سرگرم بود و فلاسفه آن بهش می نازیده ، یکی از همین فیلسوف ها به نام گزنفون می آید از نظام سلطنتی(گند) ایران وشخص کوروش مینویسد . پس افسانه نیست اما ما مردم اغراق و تفریط هستیم،یا نمی بینیم یا خیلی می بینیم و هیچ وقت تاریخ گذشتگان را منصفانه نقد نکردیم.
با درود فراوان
1) دوست گرامی از من پرسیده بودید اگر آقای پورپیرار بیسواد است پس چرا تا کنون کسی به ایشان حتی یکبار هم پاسخ نداده!!!!؟؟؟؟
من باید به گفته هایم علاوه بر بیسواد بودن جناب ناصر خان به نا آگاهی مفرط شما هم بیافزایم. شما اصلا گزارشهای من با دقت میخوانید!!!؟؟؟ بنده در گزارشهای پیشینم به شما گفتم که سوتی های وحشتناک خنده دار و مضحک ایشان را می توانید به راحتی آب خوردن در اینترنت بیابید و بخوانید.
دوست و هموطن گرامی کار ایشان بجایی رسیده است که حتی یک شخص آماتور هم به راحتی دلایل ایشان را رد میکند
شما به بنده بگویید هنگامی که منشور آزادی کورش بزرگ را به موزه ایران باستان آوردند و بسیاری از دانشجویان و استادان تاریخ از ایشان دعوت به مناظره با داوری هر کس که آقا ناصر بخواهدکردند ایشان یک دفعه کجا غیبشون زد!!!!!!!؟؟؟؟؟ نکنه ترسیدند که این مغز انیشتن گونه شان را بدوزدند!!!!!!؟؟؟؟ به قول معروف دنبال سوراخ موش میگشتن
2)اگر شما نمی دانید دکتر داریوش احمدی و آقای علیرضا افشار کتابهای بسیار درخور و شایسته و پاسخ های کوبنده و استواری با این بت پانعربیسم و پهلوان پوشالی پانترکیسم داده اند کوتاهی و تقصیر از نا آگاهی مفرط شما است
3) دکتر امید عطایی فرد بارها در سخنرانی هایشان از ایشان دعوت به مناظره رو در رو با داوری هر کسی که آقا ناصرتون بخواهد و در هر کشوری حتی یک کشور عربی کرده اند. شما آگاه نیستید مشکل از ماست!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟ما که تا کنون به محضر این پهلوان پوشالی شرف یاب نشدیم اگر شما شدید این پیغام را به ایشان برسانید و پاسخش رو برای ما و دیگر دوستان بنویسید
4) از چه سند آقای پور پیرار نام میبرید ایشان که یکسره هرچی سند و مدرک با اندیشه پلید و مضحک خود به یهودی و مسیحی و شعوبیعه نسبت میده!!!!؟؟؟؟
۵)) شما پاسخ پرسش من در مورد پیشگفتار آقا ناصر در کتاب (به زبان داریوش) که ایشان یک ویراستار ساده بودند را ندادید!!!؟؟؟ ایشان در آن کتاب از ایران باستان به ویژه هخامنشیان ستایش کرده اند!!! به ایشان یهویی وحی نازل میشه!!!؟؟؟؟ پناه میبریم به خدای بزرگ
۶) کاخ بزرگ و باشکوه تاریخ ایران به اندازه ای بزرگ و استوار و جاودان است که خیلی گنده تر از آقا ناصر دیپلمه هم هیچ غلطی تا کنون نتوانسته اند بکنند همه شون با هم اندازه بال زدن یک خرمگس نمی تونند به این کاخ جاودان و استوار گزند و آسیبی برسونند آقا ناصر که…..
۷) ما فیلم هندی تعریف میکنیم یا شما طرفداران نا آگاه آقا ناصر دوست گرامی هر انسان با خرد و آگاه و بی غرضی کتاب های چرند و پرند و بسیار خنده دار ایشان رو بخونه میگه ۱۰۰ رحمت به فیلم هندی
۸) ما داعیه تاریخ ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در ایران رو دارین آن وقت شما و آقا ناصر هنوز تو تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران گیر کردین!!!!؟؟؟
۹) با من با دانش های زبانشناسی، معماری، موسیقی، ریاضی و ستاره شناسی، آب و هوای باستانی،آیین شناسی،نماد شناسی و….
سخن بگویید این داستان گویی ها رو بگذارید برای قصه های شب رادیو
۱۰) راستی در باره دلیل اخراج این توده ای نادان از حزب توده تحقیق کردی!!!؟؟؟ اگر تحقیق کردی پاسخش رو برای ما و دیگر دوستان حتما بنویس
کجایی؟!
دلمان برای نظریه های خنک د تن شده.
معذرت اون کلمه تن نیست تنگ است.
دوستان هم شک نکنند که قصد داریم امار این لینک را بالا بکشیم ، چون اصلا اینجور مرامی ندارم جون عادل
با درود فراوان
دوستان و هم میهنان گرامی این بنده کوچک چندین سال است که درباره تاریخ ایران باستان پژوهش های بسیاری با بهره گیری از استادان و دانش های گوناگون انجام داده ام
آرمانم از شرکت در این گفتگوها دگرگون کردن دیدگاه برخی از دوستان میهن ستیز نیست چون تجربه چندین ساله این را به من نشان داده است که هرگز نمی توان راه خرد ورزی و درستی را در روش های گفتگو با ایشان پیدا کرد.
دوستان گرامی همانگونه که در گزارش های پیشین خود یاد آور شدم تاریخ دست کم ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در ایران بیگمان و حتمی است و این جستار به میانجی گری دانش های گوناگون به درستی اثبات شده است.
دوستان گرامی افراد میهن فروشی مانند ناصر پورپیرار که نام اصلی وی ناصر بنا کننده و یک اخراجی از حزب توده است در حد و اندازه این حرفها نیستند که بخواهند ما را در این راه راست و استوار ناکام بگذارند.
دهها قرن است که سرزمین ایران با این گونه افراد دست و پنجه نرم میکند و همواره با توانمندی بسیار پوزه ناپاک ایشان را به خاک مالیده است.
این گونه افراد جز بازیچه ای برای اربابان کمونیست و پانعربیسم و پانترکیسم و بتی شکننده و پهلوانی پوشالی برای افراد نا آگاه که هرگز راه خرد را نمی شناسند چیز دیگری نیستند.
دوستان گرامی من شما را به خواندن متن گفتگو با دکتر جهانشاه درخشانی در اینترنت رهنمون مینمایم برای این کار بسنده است که تنها در جوینده گوگل نام (دکتر جهانشاه درخشانی) را سرچ کنید.
با خواندن این متن درخواهید یافت که تاریخ ایران باستان چه اندازه بزرگ و با شکوه است و جهان دانش چگونه تاریخ جهان را به سود ایران دگرگون میکند.
پاینده باد ایران همیشه جاوید
دوست گر امی
از لینک های که نوشته ای سطح اطلاعات شما معلوم است، اما شما هم به دردی مبتلا هستید که بسیاری از محققین و پزوهشگران مبتلا به آن هستند، بیماری خاک وخون.
بی شک آریائیان قومی مهاجم هستند، اما فرهنگ جهان شمول وتاثیر گذار آن ها بی اغراق بر جهان را نمی توان انکار کرد،
پس اگر توده ای هم به این مسئله اشاره کرد این دیدگاه نادیده نگیریم.
آری اقوام مهاجمی از مناطق مختلف وارد این آب و خاک شدن وفرهنگ های مختلفی را به جا گذاشتندفرقی ندارد آریایی ،عرب یا ترک باشه.
نهایت اگر به دنبال ایرانی پایدار هستیم باید فرهنگی مبتنی بر انسان گرایی را برگزینیم فرهنگهای بد را بدور افکنیم.
اگر مطالبات به حق عرب ها ، ترک ها و دیگر اقوام این آب خاک داده شود هیچ وقت این اقوام نسبت به قوم فارس جبهه نمی گیرند.
پس سخن آخر احترام نسبت فرهنگی که به فرهنگ شما احترام می گذارد.
پاینده انسان گرایی
مطمئنا تمام دوستان میدونن که گذشته پر افتخار ایران چه بوده
اقای عادل دلیل علاقشون به اسلام قابل بحث نیس و توجیهی نمیخواد و نیازی به شوند و مدرک نداره اما نکته قابل بحث علاقه ایشون به فرهنگ عربی هستش
شوند ( دلیل ) علاقشون به فرهنگ عرب رو توضیح بدن ممنون میشیم
بهمن عزیز
فرهنگ عربی و یاکلی تر بگیم سامی نژادها سابقه بس توانی تر از آریایی ها دارند و حمورابی یکی از پاشاهان این قوم شاه بابل از سلسله اکدی در حدود ۶۰۰ سال قبل از اینکه به کورش کبیر استوانه حقوق بشر را نسبت دهند ، حقوق عرفی مردم خود را بر ستون های می نگارد و در معابد بابل میگذارد .
من احتمال می دهم استوانه کورش کبیر هم هدیه ای از روحانیون این معابد بابلی است به خاطر تسامح کورش کبیر است.
پس خواهش مندیم نسبت به فرهنگ ها و قومیت ها جبهه نگیریم،. همچون پادشاه و قهرمان بزرگ ایران زمین کورش کبیر، نسبت به همه تسامح و تساهل داشته باشیم.
و خیالت راهت اگر گذشته ماپر افتخار بوده الان از آن چیزی می ماند.
نمی خواستم نام چنگیز را بدانم
نمی خواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد خواجه و تیمور لنگ
(نام خفت دهنده گان را نمی خواستم و
خفت چشنده گان را)
می خواستم نام تو را بدانم
و تنها نامی را که می خواستم
ندانستم
پس در طول تارخ ما فقط خفت چشنده بوده ایم بس
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
اقای بهمن…. همانگونه که شما به قومیت خود علاقه دارید من هم دارم زیرا بنده عرب هستم ولی مهم اینه مه ایرانی هستم و ایران وطنمه و دوستش دارم ولی باید بدانید که من قصد دفاع از قوم عربی را ندارم فقط میخواهم با دروغ پردازان مبارزه علمی کنم …برای من انسانیت مهمتره نه قومیت….اکرمکم عند الله اتقاکم….
به به به اگه بدونی رامین چند ساله از فراغ شما مریض و بینوا شده!!!!
درود بر شما عزیزم
من دوست دارم هزار تا فقط جون سوشیانت انقد عربی ننویس تورو خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
درود بر شما….. ممنونم از اظهار لطفتون من دارم فارسی مینویسم ولی تو شروع بخاطر علاقم این دو جمله بزرگ رو با زبان عربی مینویسم…. من نمیدونم چرا اینقدر بی دلیل با اعراب ضد هستین ما در مملکتی زندگی میکنیم که دارای گویشهای فراوانی است و هر کسی گویش خودشو دوست داره و این حرفا باعث ایجاد تفرقه بین احاد و اقوام میشود تازه از این حرف شما از انسانی که در قرن ۲۰ داره زندگی میکنه بعیده..از دیوو درد ملولمو انسانم ارزوست…. من الله التوفیق
جان خودم شوخی هایم با عادل از سر دوستیه و قصد دیگری نداشتم و در این اواخر فهمیدم عرب است مگر نه به قومیتش کاری ندارم .هر کی باشه از هر کجا من به تفکرش کار داشتم. نظراتش را هم یا خودم چیزی بر ای ردش میگفتم یا ارجاعش می دادم به همین سایت
احتمالا هم سرش شلوغه و به زودی به ما خواهد پیوست،و با استدلال های کشکیش باز به ما حال خواهد داد.
برای سلامتی عادل عزیز دعا فرماییم.
با درود فراوان
1) همانگونه که بارها گفتم شما تنها به سفسته کاری می پردازید!!!!
2) شما هرگز به پرسش های من پاسخ ندادید!!!؟؟؟
3) دوست گرامی جستار اخلاقیات یک چیز است و جستار تاریخ و باستان شناسی چیز دیگری باز کردن این جستار هیچ کمکی به شما نخواهد کرد
4) آگاهی شما در باره اقوام آریایی بسیار اندک و جهت دار می باشد.
5) در باره اقوام سامی نژاد و دیرینگی آنها انگار شما گزارش های بنده را سرسری می خوانید!!!!؟؟؟؟؟ بنده آشکارا از واژه دسشت کم ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در ایران نام بردم آکد و بابل و آشور و حتی سومر خورده فرهنگ های ایران هستند.
6) دانش زبان شناسی و نماد شناسی ثابت کرده است که سده ها پیش از ورود سومری ها در میان رودان قوم آریایی گوتی در آنجا زندگی میکرده است.
7) لوحی از سومری ها به دست آمده که ثابت می کند آنها تحت تاثیر معماری ایران بوده اند
8) خواستی سند رو کن تا من هم سند هام رو کنم.
9)* بهتر بدونید داستان ساختگی و بی سند مهاجرت آریایی ها به ایران و کشتار اقوام پیش از خودشان امروزه در جهان دانش کوچکترین جایگاهی ندارد و به زباله دان تاریخ پیوسته است پس بیهوده با واژه های من درآوردی (خاک و خون و…. )بازی نکنید
10) یاد آوری میکنم تاریخ دست کم ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در ایران بیگمان و حتمی است
دست عزیز
با هم دعوایی نداریمٰ
اگر آریایی ها در ایران تاریخی ۱۰۰۰۰ ساله داشته باشند باید اثری یا یافته ای از آن ها با مدرک موثق باستان شناسی بیاری.
ٰدر قرن ۱۹ باستان شناسان اولین مدنیت و شهر نشینی را در کردستان عراق در زاوی شنیدر پیدا کردن با قدمتی ۷۰۰۰ سال قبل از میلاد در همین غار های منطقه انسان ها نئادرتال نیز یافت شده با قدمتی ۲۵۰۰۰ ساله.
یقینا هر چند در بین پژوهشگران اختلاف عقیده است اما در نهایت اریایی هامهاجرتی ۵۰۰۰ ساله دارند.
در منطقه غرب ایران ما قبل از آمدن آریایی ها گوتی ها ٰلولوبی ها و کاسی ها را داشتیم که چهارصد سال در میان رودان حکومت کرده اندکه محدوده حکومت آنها تا کناره دریایی مازندران بوده ومدتی این دریا را کاسپین می نامیدن. برای گفته های بالا منبع دارم خواستی ارائه می کنم.
پس سخنانمان را با مدرک بگویم .
قربانت
آقا رامین هر هنگام که دوست داشتی به من بگو تا شما رو از این گمراهی که گرفتار آن شدید به در آورم.
از فرهنگ ایران چیزی نمانده!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟
این سخن شما خنده دار ترین سخنی است که یک ایرانی!!!!!! میتواند در مورد فرهنگ و تاریخ ایران بگوید. پناه میبریم به خداوند بزرگ
آقا رامین تنها و تنها با سند و مدرک سخن بگویید. دانه دانه در مورد جستار ها پیشین مدرک رو کنید تا به راحتی آب خوردن به شما ثابت کنم که جهان دانش ایران شناسی کجاست و شما پیروان نا آْگاهی و سفسته کجا!!!!!!؟؟؟
دوست عزیز
من ادعا میکنم از فرهنگی که شما به آن می بالید چیزی نمانده.
شما که به این فرهنگ می نازید بگویید من به چه این فرهنگ افتخار کنم!؟
به جز خفت دهندگان؛نامی از کورش و داریوش نیاورید از فرهنگ رو به تعالی این سامان بگویدسفسطه هم نمی کنیم .
ایران ویچ گیان
فکر کنم الان وقتشه دست منو بگیری و از این گمراهی و ضلالت درم آری.
ای منجی
ای معلم
ای کسی که همه چیو به آب می بندی و کسی هم نیس دستو بگیره.
جان عادلم هر چی توی تاریخ ایران باستان و دوره اسلامی گشتم به جزء خفت خواری از ایرانی چیزی نیدم ، البته نه که ندیدم ، دیدم اما بسیار کم .
جان عادل چند تا از ویژگی های خوب ایرانی را بگی من سرمو مینازم زیر از خجالت ، به اندازه انگشتان دستتم باشه کفایت میکنه و دیه توی این سایت پرروی نمکنم و عین پسر خوب سرم را می نازم پایین و هر چی تو گفتی میگم راست میگه نمی زارم کسی بگه بالای چشت ابرو ، اتیش توی چششان روشن میکنم.
این با لهجه برات نوشتم حال کنی.
درود بر همگی. دوست عزیزم اقا یا خانوم ایرانویج درود بر شما. در باره اقای رامین باید گفت که ایون از با شعورترین و با دانش ترین بچه های سایت هست و من احترام زیادی برای ایشون قائلم.
درباره تاریخ ۱۰۰۰۰ ساله بله درست میگید دوست گلم
اولین قومهای اریایی که وارد ایران شدن بسیار قدیمی و حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش بود
دوستان اشتباه نکنیم ,مادها پارسها و بعدها پارتها که وارد کشور عزیزمون شدند اولین اریاییها نبودند. قبل از اونها اقوامی مثل لولوبیها و گوتیها که به ایران باختری حوالی اذرابادگان و کردستان امدندو همینطور اقوام مانوش که کبه طبرستان و تمیشه و امل وارد شدند. البته اقوام دیگه ای هم بودند که از حوصله بحث خارجه
این گروه های کوچک و گروههای بزرگتری مثل مادها و پارسها که بعدها اومدن , مردمان اصلی و قدیمی فلات ایران رو نابود نکردن
بلکه بخاطر کثرت اریایی ها, اقوام دیگه مثل تمدن جیرفت و کاسی و… داخل اریایی ها حل شدند
فقط اقوام خوزی که همون ایلامیهای باستان بودند استقلال نژادی خودشونو حفظ کردند و همواره یکی از ساتراپی های ایران و حامی قدرتمند اریایی ها بودند در زمانهای هخامنیان و ساسانیان. که به لطف حمله عرب تمامشون منقرض شدن.
دوس دارم رامین عزیزم هم ادامه این بحثو بگیره
در ضمن دوستان لطف کنن به کامنتای بالاتر پاسخ ندن و پاسخ های خودشون پایین اخرین کامنت بزارن تا مجبور نشیم هر بار کامنتی بالارو چک کنیم
قربان همتون . بهمن (آبتین)
سلام بهمن جان
از تعریفات خوشمان آمد و ما را رو گیر کرد بهت گیر ندیم ،جان خودت کم کم دارم به خودم گیر میدم اخه کسی نیست سر به سر ما بزاره . اون جریان ۱۰۰۰۰۰ سال را ندیده میگیرم اما به شرطی که دیگه حتی جوی آیینه هم برای خودت تعریف نکنی خوب مرسی .
عادل کجایی!؟
ببخشید مثل این که برای ده هزار سال یک نقطه اضافه نوشته بودم .
عادل کجایی مردیم از درد جدایی.
سلام
اومدم قاتی کنم یهو خودت گفتی یه صفر اضافه گذاشتی !!!!!
رامین جون اولا ما دوست داریم
دوما اطلاعاتتو دوس داریم
سوما بیا بزن تو گوش ما!
چهارما چیزی پیدا نکردی گیر بدی جز یه صفر اضافه !!!!!
بوس بای
بسم الله الرحمن الرحیم
کمه الله هیه العلیا
بهمن خان من تا جایی که میدانم اریایی ها المانی ها هستند و پارتها و مادها روسی هستند و از روسیه وارد ایران شدند پس سنخیتی بین این دو قوم نیست
البته از روی تاریخ ساختگی خودتان!!!
راستی یه سوال از انی جون دارم
عزیزم کتاب اوستا رو به زبان فارسی امروزی میزاری واسه دانلود تو سایت?
با درود فراوان
دوست گرامی اینکه شما به یکباره به دنبال دوران غار نشینی میروید و به یکباره از تاریخ ۲۵۰۰۰ ساله به دوران کاسی ها و لولوبی ها و گوتی ها میروید کاملا بیرون از جستارهای دانشی است و هرگز این گونه پژوهش های مجهول و ناشناخته بار دانشی ندارند
دوست گرامی ما در خود شهرهای ایران به ویژه در بهشهر مازنداران و خمین و لرستان غارهایی با همین قدمت و حتی چند هزار سال کهن تر داریم
آیا شما می دانید منظور از نژاد آریایی چیست!؟
آیا میدانید منظور اوستا و شاهنامه و بن دهش از این نژاد چه کسانی و با چه مشخصات ژنتیکی است!؟
در مورد اقوام گوتی و لولوبی و مانا و ماد و به ویژه کاسی ها آیا میدانستید بنابر تازه ترین پژوهش ها این اقوام بلا منازع آریایی نامیده شده اند. دوست گرامی این داستان اقوام به اصطلاح پیش از آریایی که توسط اروپاییان مغرضی مانند گیریشمن و ویل دورانت و …. برای سرکوبی تمدن ایران به دروغ ساختند دیگر هیچ جایگاهی در انجمن های دانشی جهان ندارد.
آیا از اسنا کشف شده کاسی ها و هیتی های یقینا آریایی در محوطه باستانی سقاره مصر که آریایی بودن این اقوام را مسجل کرد آگاهی دارید!!!؟؟؟
دوست گرامی آیا در مورد مجسمه سر مفرغی یک گوتی که در نزدیکی همدان کشف شده آگاهی دارید!!؟؟
برای شروع در مورد کاسی های آریایی که همانطور که میدانید چندین سده در میان رودان حکومت کردند لطفا کتاب (تاریخ بابل) نوشته سر لئونارد ویلیام کنیگ را بخوانید تا متوجه اشتباه خودتون در مورد کاسی های بیگمان آریایی بشوید
دوست عزیز
بحث از غار نشینی ، پیش درآمدی بود که بگم بنا برگفته باستان شناسان،هنوز۹ هزار ساله از غار بیرون آمدیم و مدنیت انسان ها شکل گرفته است.
وقتی از غار شنیدر صحبت میکنم منظور کنار رود راین نیست، منظورم خاکی است که تاریخش با تاریخ ایران سال هاست پیوند خوردهاست.
بله آریایی ها خانواده بزرگ زبانی هستند که از هند تااسپانیا به آن تکلم میکنند به جز ءباسکی ها وفنلاندی و مجارها.
این قوم در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد وارد اناتولی شدن و دولت حیتیان را تشکیل دادندو (طبقه حاکمه) کاسی ها نیز از این قوم بودند.
جنگجویان دارنده تبر جنگی از روسیه جنوبی به همه جا پخش شدند.
اری هم نژاد آریایی ، منظور از نژاد آریای از زمانی که هیتلر داعیه دار نژاد پاک شد توسط پژوهش گران ایرانی علم شدو توسط ناسیونالیزیم ها ادامه پیدا کرد و شد بت آمال سرگردانانی که زمانی، نسبت به اسلام جبهه میگرفتند به آن استناد کنند که نژادی والا و فرهنگی غنی دارند.
دوستان گرامی اینکه مردم ایران همواره تمدن و گذشته خویش را فراموش نمی کنند و هنوز با نام باستانی ایران زندگی می کنند دشمنان تاریخی ایران را برآن داشته که با نیرنگ و فریب و با نام استاد و پژوهشگر و چه و چه هر داستانی نا بخردانه ای را برای این سرزمین کهن برای ما و جهانیان که همواره تحت چیرگی پیامها و آگهی های رسانه ای ایشان هستیم ، بسازند
متاسفانه این داستان های دروغین ایشان توسط یک سری تازه به دوران رسیره غرب زده و به اصطلاح روشنفکر بدون هیچ پرسشی و پژوهشی مانند وحی منزل در دانشگاه ها و مدارس ما و به دنبال آن در جامعه ما چنان رخنه کرده است که اگر دانشمندان امروزی ما و حتی دانشمندان بیطرف غربی اگر بخواهند وارون آن را اثبات کنند با مقاومت اذهان عمومی روبرو می شوند
یکی از این دانشمندان بزرگ که کتابش در آلمان به زبان آلمانی چاپ شده شادروان دکتر جهانشاه درخشانی میباشد. کتاب ایشان در بزرگترین انجمن های دانشی جهان پذیرفته شده است.
ایشان به کسانی که به این داستان ساختگی اروپاییان که می گفتند آریایی ها در هزاره دوم پیش از میلاد به ایران مهاجرت کردند و اقوام وحشی و گاو چرانی بودند که تمدن های پیش از خود را نابود کردند آشکارا می گوید:(( آیا با وجود این همه اسناد زبان شناسی و آب و هوای باستان شناسی و نماد شناسی و آیین شناسی و از همه مهم تر دانش ژنتیک آیا این استادها باز هم بر روی این داستان دروغین مهاجرت آریایی های وحشی و گاوچران!!!!!!که هیچ مدرک دانشی ندارد و نمی تواند به بسیاری از پرسش های ما پاسخ دانشی بدهد پافشری می کنند!!!؟؟؟))
دوستان گرامی این داستان دروغین برای همیشه به زباله دان تاریخ پیوسته است
یکی از دانشمندان غیر ایرانی که بیطرفانه داوری کرده است، پروفسور مدود سکایا میباشد . ایشان در کتاب (ایران در عصر آهن) می نویسد:(( به نظر میرسد که داستان مهاجرت آریایی ها به فلات ایران در هزاره دوم پیش از میلاد در انجمن های دانشی به قطعیت رد شده است و دانشمندان و باستان شناسان ایرانی باید در این زمینه پژوهش های نوینی انجام دهند))
توجه توجه
دوستان عزیز توجه فرمایید!
قابل توجه دوستانی که بیماری(خاک و خون) دارند مخصوصا ایران ویچ عزیز.
به خبری که هم اکنون به دست ما رسید توجه فرمایید:
گروهی از محققین ژنتیک در دانشگاه پورت موس انگلیس، به سرپرستی یک محقق ایرانی به نتایج جالبی درباره نژاد ایرانیان رسیدهاند.
این گروه معتقدند اکثر ایرانیان بر خلاف آنچه تصور می شود، نژاد آریایی ندارند بلکه به نژادی تعلق دارند که حدود ده هزار سال پیش ساکن ایران بودهاند.
این تحقیقات که قسمتی از تحقیقات جهانی ژنتیک است به سرپرستی دکتر مازیار اشرفیان بناب سالها پیش در دانشگاه کمبریج شروع شده و در دانشگاه پورت موس به نتیجه رسیده است.
پس از این به بعد به دنبال انسانیت باشیم نه نژاد ،نه!؟
به نقل از لینکی در بالاترین به تاریخ ۱۴/۱۱/۲۰۱۱
[پاسخ]
سلام دوستان
شرمنده من همه نظرها رو نخوندم دارم نظر می دم
کی گفته حضرت ادم هوا خواهر و برادر بودن پس پدر مادر اونا کی بوده ؟
واگه این سوال پیش می یاد اره فرزنداشون خواهر برادر بودن خوب
کاملا درسته برای این مطلب احادیث متفاوت که همسران انها نوعی متفاوتی از نوع انسان ها بوده (مثلا هوریان ) و بعضی ها می گن نا انسان و خواهر برادر بودن ولی چرا کار حرام نکردن برای جواب باید گفت همون تور که خدا این کار را حرام کرد برای امتحان ما خودش هم می تواند این کار را از حرام بودن برای مصلحتی در بیاره (ادامه نسل انسان)
باید بگم حدیثی از امام علی نقل شده که من اون رو شنیدم و اون اینه که
بخدا قسم که زردشت یکی از پیامبران از جانب خداست و دین او یکی از دینهای الهی بود تا ان زمان که یکی از پاشهان ایران او را به انحراف کشید و او با یکی از محارم خویش ازدواج کرد ومرم این حرکت ناپسند را قبول نکردن وتصمیم به مجازات وی گرفتن و پادشاه در جئاب این افراد گفت اگه من گناه کارم چرا حضرت ادم وهوا با هم که از افرینش بودن با هم ازدواج کردن وفرندان اونها و مردم فریب خوردن و در این دین الاهی کفر وارد شد واز ادیان اهی خارج شد
دوستان تاریخ یک کشور حتما نباید اون توری باشه که ما دلمون می خواد و هر کاری کرده باشن که فکر می کنیم خوبه در ان زمان بعضی از سلسله ها (شوشیها مثلا) ازدواج با محارم را افتخار و غیرت خود می دانستن و نژاد خود را الهی می دانستن و با این کار می خواستن خود را از ناپاکیها (خون غیر الهی )حفظ کنن
اگه اشتباهی داشتم به ایملم بفرستید من با این سایت به تور اتفاقی اشنا شدم
محمد
سلام عزیزم خوش اومدی
این یادت باشه هیچ وقت دو پایی نپری توی چیزی که از آن اطلاع نداری،کمی وقت گرانبهایت را می گذاشتی چرت وپر ت های ما را می خواندی که کمی مخد تکان بخره.
بعد دوست عزیز میگی نخواندم اما در حالی که کسی فتوای خواهر برادری آدم وحوا را نداده وارد بحث پر شور برادرو خواهر های چشم و دل نا پاک میشی که در تاریخ از آن به عنوان ازدواج محارم سخن به میان آمده.
وبعد از خدماتی از طرف خدا سخن می گویی(جریان هوریان) که در ابتدا خلقت با اینکه پدر و مادر آن دو شخص مغضوب خدا بودن ورانده شده بهشت ، توسط خدا داده شده وبعد نیز دیگر تکرار نشده و کسی هم ندیده و حرف مفتت را به آب می بندی که حدیثی هم هست.
بعد هنوز متوجه نشدی که فعل حرامی را به خدا نسبت دادی که حرامی را برای آن دو حلال کرده . نظریه ای ارایه میدهی در حد لالیگا که اینجا جاش نبود توی این محیط بلبشو بگی، کسی ازت می دزدش.
تازه هنوز گرم نکردی شروع میکنی به حدیث سازی که حدیثی شنیدی اما به عمو نگفتی خودت بدون واسطه از امام شنیدی یا کتاب تازه ای پیدا شده یا کسی خواب دیده این حدیثو. بعد تازه چون ناشی هستی در حدیث سازی من بدبخت شش بار خواندمش ببینم چی نوشتی که را ه به جای نبردم.
بعدخوشم از پایان شگفت انگیزت با آن نکته اخلاقیش آمد ، اما به هر حال شانس آوردی انی کاظمی ایمیلت را روی سایت نگذاشت ، مگه نه…میامدم سراغت با…/تمام پایان تهدید/۳۰
با عرض سلام خدمت همه دوستان
مغرضانه حرف زدن و بدون مدرک و مطالعه کافی قضاوت کردن کار انسانهای کوچیکه!
برای مسئله ازدواج با محارم ۲تا جواب هست:
1.مورخان نتونستند منظورشون رو از ازدواج خویشاوندی درست انتقال بدهند!
2.انسانهای بزرگ(مقامی)کسی رو هم مرتبه با زنانشان برای ازدواج نمیدیدند!
هر چی هست جای تامل داره!
اونموقع که پدران پارسی ما توی ایران منشور حقوق بشر داشتن وتمدن شهرنشسنی و… عربا سوسمار میخوردن و بیشتر کشورا ساکنانش یا آدمخوار بودن یا سرخپوست و…. یا داشتن با چوباشون “گومبا گومبا ” میکردن!
بجای ضایع کردن همدیگه! بیاید با هم به ایرانی بودنمون افتخار کنیم
بلقیس افسانه است کی میخواهید از دنیای داستانهای کودکانه دل بکنید؟
با درود به همه دوستان
با سپاس بی کران از همه ایران دوستان و هموندان گرامی
من سالهاست به واسطه خواندن نشریه های خوبی مثل امرداد با فرهنگ و آئین زرتشت بزرگ و کوروش بزرگ آشنا شدم و این سایت و این کامنت ها نیز بر دانشم در مورد سرزمین پاک ایران افزود. با سپاس بی کران از همه ایران دوستان گرامی…… پاینده ایران
توجه توجه
دوستان عزیز توجه فرمایید!
قابل توجه دوستانی که بیماری(خاک و خون) دارند مخصوصا ایران ویچ عزیز.
به خبری که هم اکنون به دست ما رسید توجه فرمایید:
گروهی از محققین ژنتیک در دانشگاه پورت موس انگلیس، به سرپرستی یک محقق ایرانی به نتایج جالبی درباره نژاد ایرانیان رسیدهاند.
این گروه معتقدند اکثر ایرانیان بر خلاف آنچه تصور می شود، نژاد آریایی ندارند بلکه به نژادی تعلق دارند که حدود ده هزار سال پیش ساکن ایران بودهاند.
این تحقیقات که قسمتی از تحقیقات جهانی ژنتیک است به سرپرستی دکتر مازیار اشرفیان بناب سالها پیش در دانشگاه کمبریج شروع شده و در دانشگاه پورت موس به نتیجه رسیده است.
پس از این به بعد به دنبال انسانیت باشیم نه نژاد ،نه!؟
به نقل از لینکی در بالاترین به تاریخ ۱۴/۱۱/۲۰۱۱
ایران ویچ جان
تو هم عین عادل نری خبری ازت نشه و من هم، هی ناله جدایی سر بدم.
برای اون چیزها هم ده روز وقت داری، تا ده سال هم قابل تمدیداست.
دوستان عزیز
واقعا دل کندن از افسانه ها و دروغهای تاریخی و دل بستن به تفکر و منطق و جستجوی حقیقت هم کار هر کسی نیست
چه بسیارند افراد تحصیلکرده و فرزانه و دانشمند که علیرغم اینکه عمر خود را صرف علم آموزی کرده اند اما گرفتار احساسات و امیال غیر واقعی گشته و سر از نژاد پرستی و افسانه پرستی درآورده اند متاسفانه از این افراد در ایران خودمان کم نداریم .
آریایی پرستی و نژاد پرستی ایرانی که به پیروی از نظریه های اروپای قرن نوزدهم پایه گذاری شده همچنان هم در ایران طرفدار دارد علیرغم اینکه امروزه بی اساس بودن آن بر همگان آشکار شده حتی کسانی که پایه گذار ان بوده اند نیز بعدها دست از آن کشیده و به سمت انسان مداری و تساوی نژادها گرویدند .
خوشبختانه جهان پیشرفته امروزی دیگر گوش شنوایی برای این موضوعات ندارد و افراد و ملل پیشرفته که سرگرم رقابت در عرصه تکنولوژی و اینتر نت و ماهواره و ارتباطات جهانی است حتی وقت فکر کردن به مسایل کهنه و عقب مانده نژاد ها و نژادپرستی ندارد و جهان امروزی به سمت یک دهکده جهانی که همه نژادها و ملل مختلف در آن نقش دارند خواهد رفت و دوستان آریایی پرست ما هم اگر دست از این تفکرات کهنه و عقب مانده برندارند از این غافله عقب خواهند ماند.
سعید جان
یکی از بهترین نظرات را اینجا نوشتی، دقیقا من هم می گویم مطلق گرا نباشیم، یکمی امروزی فکر کنیم ، بابا دنیای غرب به دنبال کلبه جهانیه، اما مسلمانان ما می خواهد به دنیای آرمانی صدر اسلام برگردد،پان ایرانیسم ها هم ، تاریخ باستان باپادشاهانی که به جز داستان های چیزی به ما نرسیده است.
تا کی بایداز این تفکرات کهنه و عقب مانده دست برندارنم.
با درود فراوان
دوست گرامی مسئله نژاد پاک توسط هیتلر و جبهه گیری علیه اسلام دو جستار جامعه شناسی است که ریشه در روانشناسی مردم دارد.
دوست گرامی ما که نباید تاریخ پر شکوه کشور مون بخاطر سیاست و دعوای میان ادیان لگد مال کنیم
ما حق این کار رو نداریم که تلاش هزاران سال تلاش و کوشش نیاکانمان رو به همین آسانی به زیر پای پانترکیست های تاریخ دزد و پان عربیسم هایی که به بهانه دین مبین اسلام با ما به مبارزه پرداخته اند بیاندازیم.
این امانتی دست در دست ما و وما وظیفه داریم که به این تاریخ پر شکوه و بزرگ بیافزاییم و آن را به نسل های آینده انتقال دهیم.
دوست گرامی آیا میدانستید همان آرم چلیپا و یا خورشید گردان که به اشتباه به آن صلیب شکسته می گویند و نازی های بی خرد از آن بعنوان نشان مسلم آریایی ها برا قتل عام مردم بی دفاع از آن سو استفاده می کردند سابقه دست کم هفت هزار ساله در ایران دارد و نشان مسلم آریایی ها می باشد و یادگار آیین مهر پرستی و محبت و دوستی بوده است!!؟؟
حال اگر یکسری بی خرد نازی این نشان را مایه قتل عام خود می کنند ما باید تارخ مون نادیده بگیریم و علیه آن جبهه بگیریم!!؟؟ و یا آنکه به همه جهانیان بگوییم و بشناسانیم که این نشان ایرانی نشان دوستی و پیمان و مهربانی است آن هم در زمانی که دیگر اقوام مانند آشوری ها به قتل عام مردم کشورهای دیگر افتخار می کردند!!؟؟
دوست گرامی تاریخ ایران همواره زیبا و دوست داشتنی است و هرگز فراموش نخواهد شد.
مطمئن باشین که آینده تاریخ ایرا بسیار روشن است و روز به روز اسناد و مدارک تازه ای در این سرزمین پیدا می شود که ثابت می کند ساکنان کهن ایران همین آریایی ها بوده اند و آریایی ها به ایران مهاجرت نکحرده اند و بلکه وارون آن است یعنی اینکه آریایی ها از ایران به دیگر نقاط جهان مهاجرت کرده اند.و حتی فرهنگ سومری ها در میان رودان وابسته به تمدن آریایی ایران بوده است که دکتر جهانشاه درخشانی این جستار را در بزرگترین انجمن های دانشگاهی جهان اثبات کرده است که به زودی شاهد این جستار توسط دیگر مورخین خواهیم بود
دوست گرامی شما می توانید با حفظ دین مبین اسلام به تاریخ پرشکوه کشورتون هم بعنوان یک ایرانی افتخار کنید و به روشن شدن مسائل تاریخی کشورتون یاری برسانید.
دوست گرامی هرگز وارد دعواهای میان ادیان نشوید چون به هیچ نتیجه ای نخواهید رسید و به همه ادیان حتی دین و مسلک سرخ پوستان هم احترام بگذارید.
با سپاس فراوان
سلام دوستان
شاید الان این چیزا نباشه ولی گذشته …..
داداش من ما به ایرانی بودن افتخار می کنیم ولی دلیل نمی شه هر چیزی که خودمون دوست داریم درست باشه
(متون پهلوی، ج۲، ص۳۸۹ تا ۴۳۰)
و این قسمت
(زناشویی در ایران باستان، بمبئی، ۱۹۶۵٫ اشکال بزرگ این اثر و نوشته های مشابه آن بی دقتی در ارجاعات و پیش آوردن تعبیرات موهوم و انکار نص صریح آیات و اسناد و روایات است، و کسی نمی تواند آنها را جدی گیرد و فقط به صرف این که دشمنان ایرانیان بدانان چنین اتهاماتی زده اند، شواهد را نادیده بگیرد و یا متون را به دلخواه خود تعبیر کند) در عوض دانشمندان غربی چون ه. هوبشمان- جیمز دارمستتر- ل. سی. کازارتلی- اِ. کوهن- امیل بِنوِنیست- فردیناند یوستی- کنستانتین اینوسترانتسف- ک. بارتولومه- آرتور کریستن سن- ث. و. کینگزمیل- ل. ه. گرای و اِ. کرنمان با ادغام منابع زرتشتی و پارسی نوین در شواهد غربی موضوع ازدواج با محارم در ایران باستان را قطعیتر کردند.
داداش من , مگه ممکنه کسی همه چیز اون (انسانهای معمولی و عامه)در حد کمال باشه پس چرا اصلا پیامبران اومدن
اگه تاریخ پیامبران یهودی بخونی می بنی همین پیامبران بنی اسرائیل در اون زمان چیز دندون گیری نسبت به دانشمندان و علمای ما نداشتن) که خود این نشون دهنده تدریجی بودن تکامل عقل و فکر ادمیه
برای این مسئله سه تا مدرک هست
1. حدیث معرف پیامبر علمای دین من از پیامبران بنی اسرائیل هم بالاترن
2 . حدیث معرف پیامبر سلمان فارسی از سلیمان نبی هم بالا تر است
که خود افتخاری برای ایرانیان هست
3.حدیث معرف که پشت ۵۰۰۰ تومانی هم نوشته:)
که پیامبر دست روی سر سلمان فارسی گذاشت و گفت اگه علم به سریا هم متصل باشد فرزندانی از پارس به ان خواهند رسید
در کل داداش من زیاد حرس اشتباهات گذشته رو نخور که هم تو تاریخ ایران و هم تمام جهان چیزهای هست که چیزای خوبی نبود کمال در ان زمان با شرایط و پیشرفت و کمال فکری جایی برای تعصب بی جا نمی زاره ولی با این حال شاید بهترین تاریخ رو ایران داشته
سلام دادش من. اگه شما به جای نظرات همین مقاله رو می خوندی روت نمی شد این حرفا رو بزنی
داداش برای من میل کردی که نفهمیدی حرام خدا رو حلال کردی بچه جان شما قران می خوندی نفهمیدی چرا خزر نبی یه بچه بی گناه رو جلوی چشای حضرت موسی کشت حتما نعوذ بالله خدا هواسش نبود تو قرانش این رو نوشته یا حضرت ابراهیم شانس اورد پیش تو نیومد مگنه می گفتی چرا پسرت رو سر ببری خدا حرام را حلال نمی کنه (حجاب هم از اول تاریخ واجب بود اینو برا خنده گفتم) داداش من. به جای حمله به عقاید دیگران سعی کن مطلب رو بخونی بعد تحقیق کنی داداش مشروب که مشروبه هیچ جای تاریخ حلال نبود که بعد حرام, بشه برای مریض دکتر تجویز کنه (نوعی خاص) به فتوای علما مشکل نداره دیگه چه برسه اموری که همه نسبی بوده و در گزر تکامل عقل ادمی واجب شد مثل حجاب و نماز و خردن بعضی از گوشتها و یا نخردن
بعد عزیزم شما به من میگی حدیث جعلی می گی من اسرای بر درست بودن این حدیث ندارم چیزی که تا الان رای تاریخ دانها بر اون بده همنه که باز تو همین مقاله نوشه بعدش هم ابروی تو با دیدن این چیزا نمی ره با حرفهای که می زنی میره
خدایا ما رو از میان رو ها قرار بده (انشاالله)
سلام
جان خودم باز نفهمیدم سر و ته موضوعت چیه!
با سند حرف میزنی اماکمی نمی توانی فکرت را سامان بدی باید بیشتر بنویسی(این نقد نیست حرفیست دوستانه).
درباره جریان ، خضر نمی توانم قضاوت کنم چون جز آشنای هایمان نیست و بعضیا میگن این عمو همون اسکندر است .اما عمو ابی را کاملا اطلاع دارم که شیزو فرنی (فرنس)،یا اسکیزو فرنی(انگلیش) داره جان خودم هم مدرک دارم هم از سابقش کاملا اطلاع دارم پروندش مورد اخلاقی داره در کامنت های قبلی بهش اشاره کردم.
در نزد ایرانیان از دوره باستان حجاب بوده چنان که تیموکلیس دریا دار یونانی وقتی می خواهد از یونان فرار کند و به دربار شاه ایران پناهنده شود خودش را در کجاوه ای همچون زنان اشراف ایرانی پنهان می کنه تا از مرز رد بشه، پس ریشه این بدبختی تاریخی است.
جان عدادلم مشروب در دیگر ادیان آسانی حلاله همچون شیر مادر و به یاد پیامبرانشان می نوشند.در اسلام هم فکر می کنم در ماه ۱۷ هجرت ممنوع شد نه حرام.
آخرین نکته ؛ قبل از ارسال نظرت یک بار بخوانش و جمله بندی هایش و کلمات را تصحیح کن بعد بفرست .آفرین
قربانت ،دادشت که دوست عادله
سلام دوست من
اره ن هم قبول دارم تو ایران حجاب بوده من از نظر واجب دینی در دیگر ادیان گفتم
در باره مشروب دوست من در باره حرام بودن مشروب در سوره بقره نوشته شده اونجا می تونی بخونی (جایی که علمایی اهل سنت و شیعه با هم اختلاف نظر شدید دارند )
اره ادیان دیگه برای سلامتی می زنن بالا 🙂
ولی این یک تغییر در دین هست از قدیم که حضرت مسیح (خدا ببخشه ) برای سلامتی امتش که نمی زد بالا
تو خود داستان های حضرت موسی قبل از حضرت مسیح روایاتی هست
که تو این اینترنت هم سرچ کنی پیدا می کنی مطالب کم نیستن
نثر من هم خوب نیست چون تا حالا این توری بحث نکردم غلط املایی هم دارم چون یا فقط به کی برد نگاه نمی کنم یا به صفحه
البته یکی از خانواده مون استاد دانشگاه تاریخ در دانشگاه شوشتر هست می خواد هم ادامه بده تا دکتراش رو بگیره من اون همش با هم بحث دریم 🙂 ولی نه این توری
راستی جریان خضر نبی خضر سه کار عجیب انجام داد که حضرت موسی نتونست جلوی افکارش رو بگیره و از خضر سوال جواب کرد گه چرا این کارها رو می کنی و شرط هم سفری با خضر رو که نباید سوال کنه رو زیر پا گذاشت و از هم جدا شدن و علت این کارها هم به موسی می گه که باز در قران هست
داداش شرمنده من بحث حرفه ای شاید بلد نباشم ولی از هم صحبتی کسی که به من چیزی یاد بده لذت می برم(البته بدون حمله به عقاید هم)
کوچیک شما محمد
ممنون(اگه در صورت جواب مجدد نتونستم جواب بدم منو ببخش چون من کم میلم رو چک می کنم)
سلام خسته شدم از این همه کامنت ولی فک کنم خوبه.در اینکه ایرانی نژادپرسته شکی نیست داخل ایران فعلی این نژاد ها است تات ترکمن ترک کرد لر عرب بربر بلوچ فارس طبری (اگه بیشتر باشن من نمیدونم شرمنده) کدوم یکی از این نژادها دیگری را قبول داره؟ باور کنین ۸۰% مردم ایران فقط خودشونو قبول دارن تمدنهای قبل از هخامنشی ایران آتته ایلام کاسی گوتی لولویی ماننا و سومرها هیچ کدومشون بحث نمیشه اگر به تاریخ ۹۰۰۰ساله ی ایران نگاه کنیم فک کنم بهتر باشه نه اینکه فقط هخامنشی را بزرک کنیم تا به این عقیده برسیم که هیچ ایرادی نداشتن به خدا خیلی بده تمام محققین تاریخ نویسان روشنفکران دانشمندانو… میگن باید از تاریخ عبرت گرفت وبه عنوان تجربه ازش استفاده کرد وبه خوبیهاش افتخار کرد ولی ماها با هم جنگ میکنیم واینو فراموش کردیم اگه ایران در گذشته امپراطوری بوده فقط وفقط ۱دلیل داشته همه ی ایران متحد بودن هیچ نژاد ایران نه از نظر تعداد و نه از نظر علم ودانش نمیتونسته به نصف دنیا حکومت کنه چون متحد بودن تونستن فرمانروایی کنن در مورد مطلب اصلی هم باید بگم متاسفانه همه تاریخ نویسان به این موضوع اشاره کردن که کوروش با خاله ی خودش ازدواج کرده بود تا ماد ها باهاش متحد بشن و این واقعیته میدونم این حس نژادپرستی اجازهی قبول کردن اینو نمیده ولی اگر قرار باشه همه ی مطالب محققین که به نفع ایران نوشتن را قبول کنیم پس باید منکر ازدواج با محارم را قبول کنیم چون همین محققین میگن که بوده
باهات موافقم اونم بدجور
پهلوان کوپال
کاملا با نظرات موافقم
۸۰% مردم ایران فقط خودشونو قبول دارن ، میشه نارسیسم و خود پرستی که یک افت بزرگه. اون نقد پژوهشگرانت را خیلی دوست داشتم. از اون راهکارت هم خوشمان آمد.
بازم میگم کاملا با نظرات موافقم .
جان خودم این کامنتYesterday بود اما انی اونو Today می نویسه و خبری از ایران ویچ نیست ومن کم کم نگران میشم اونم جای رفته که عادل رفته و امکان داره از این عمو هم خبری نشه و این عمو رامین باز در این لینک تنها بمانه .
اِنی ؟
اِنی هر روز نظرات رو بررسی می کند و تایید می کند. نمی دانم مشکل در چیست ؟
هیچ دیدگاهی حذف نمی شود جز آن نظراتی که حاوی کلمات رکیک و مستهجن هستند.
جناب انی کاظمی
بحمد و قوه الهی مشکلی نیست، کمال تشکر را از زحمات شما نیز دارم،
همیشه کار شما را ارج می نهم.
خواستم با شما مزاحی کرده باشم.
رامین چطوری
خوبی
مشتی اینجوری که تو این عادلو ایرانویجو ترکوندی معلومه برنمیگردن!!
عادل گفت عرب ، زدی تو برجکش ایرانویج گفت ایران ، اونم زدی تو برجکش !!!
تکلیف چیه ؟ گدوم وری ؟ اینوری یا اونوری؟ شایدم دو وری!؟؟!!!!
من نژاد پرست نیستم ولی ایرانی بودنمو دوس دارم
ترک لر کرد عربه هرکی تو خاک ایرانه ایرانیه
چاکر همه
راستی رامین به این انی بگو گاتها و خرده اوستا رو بزاره تو یه فایل ما دانلودش کنیم زبونمون مو دراورد هی گفتیمو جوای نداد!!
به گفته ی استاد زبیح اله منصوری ازدواج با محارم در بین اشکانیان و ارامنه رایج بوده است
استاد ذبیح اله منصوری بیشتر داستان سرا بوده است تا پژوهش گر تاریخی.
رامین چطوری
خوبی
مشتی اینجوری که تو این عادلو ایرانویجو ترکوندی معلومه برنمیگردن!!
عادل گفت عرب زدی تو برجکش ایرانویج گفت ایران اونم زدی تو برجکش !!!
تکلیف چیه ؟ گدوم وری ؟ اینوری یا اونوری؟ شایدم دو وری!؟؟!!!!
چاکر همه
راستی رامین به این انی بگو گاتها و خرده اوستا رو بزاره تو یه فایل ما دانلودش کنیم زبونمون مو دراورد هی گفتیمو جوای نداد!!
برای برشمردن ده ویژگی ایرانیان که باید به آن افتخار کرد ،ده روز وقت داری، تا ده سال هم قابل تمدیداست.
دوست عزیز
من یکی از بزرگترین آفت های که این آب و خاک را به این حد از فلاکت رسانده ، دین خویی ایرانیان می دانم و حاضر نیستم به خاطر جبهه گیری بر علیه اسلام به تاریخی استناد کنم که چند بار گفته ام ؛(نام خفت دهنده گان است وما خفت چشنده ) باید از تاریخ پر شکوه مردم گفت نه خفت دهندگان. شاهان ما قتل و غارتی که از کشور های همسایه کردن جای افتخار ندارد.
دوست گرامی آیا میدانستید این ملت یک وقتی عکس حاکمی را در ماه می دیدند.
برعکس نظر شمادوست گرامی تاریخ ایران همواره زیبا و دوست داشتنی نبوده و هرگز نیز فراموش نخواهد شد مگر برای عوام.
دوست گرامی من نمی خواهم با حفظ دین مبین اسلام به تاریخ پرشکوه کشور م بعنوان یک ایرانی افتخار کنم چون برای روشن شدن مسائل تاریخی کشورم هیچکدام منو یاری نمی دهد.
جان عادلم ،فلسفه ادیان از آن ابتدایش تا این انتهایش حالم را به هم میزننه و می ماند مدفوع انسان که اگه بهمش بزنی بوش بلند تر میشه به همین خاطر وارد این مسائل نمیشم، و برای هیچ کدامشان احترامی قائل نیستم ، اما بنظر وعقیده کسی هم کار ندارم و لی به نقد میکشمش تا دیدگاه دیگری هم را تجربه کنه.
خیلی باهات حال کردم این اصلا افتخار نیست که شمشیر بکشی تا کشور گشایی کنی مردمو بکشی تا کتیبه بنویسی اینم میگم میدونم که خیلی ها مخالفت میکنن من چند سال جنوب ایران بودم با حاشیه نشینهایه خلیجی که میگن فارسه زندگی کردم اونا میگن تمام خلیج نشینها اینور اب وهم اونور اب عربن انصاف نیست که میگن خلیج فارس. حالا امریکاقشون قوی داره عراقو فتح کرده ۱۰۰۰سال بعد باید به عراق چی بگیم که شما عرب نیستین؟چون امریکا عراقو فتح کرده پس نژاد شما از اوباما است!!!!!!!!!
نظر خنده داری بود
کاری نداریم ایرانیا زور داشتن اوجارو گرفتن یا نه
مهم اینه از وقتی این خلیج رو شناختن با نام پارس شناختن
حالا چون مردم عربی دورشن بگیم خلیج عرب!!!!
مث این میمونه که تو اسمت کوپاله مثلا بعد بری امریکا چون زبونت عوض شد بهت بگیم دیوید!! تو هویت و شناسنامت کوپاله پس تغییر زبان عوضت نمیکنه
این خلیجم هویت و شاسنامش خلیج پارس هستش چون الان ادمای عرب زبان دورشن باید بشه خلیج عرب ؟ اگه مثلا هزار سال دیگه یه سری اتفاقای اجتماعی بیفته اعراب برن جای دیگه مثلا قوم و نژاد اسلاو بیان اینجا زندگی کنن باید اسمش بشه خلیج اسلاو ؟
بیشتر فکر کن عمو جون کسی مجبورت نکرده نظر بدی وقتی چیزی نمیدونی
من عمو جونت نیستم یادت نره. تو هم بدون که اون منطقه فارسا زندگی نکردن یعنی سرزمینشون نبوده هیچ یک از محققین به این اشاره نکردن ولی گفتن که فتح کردن اینم دلیل نمیشه که بگن خلیج فارس در ضمن من مشکلی با این اسم ندارم شما ومن هیچ کدوممون علامه نیستیم و تاریخ دان هم نیستیم فقط از کتابهایی که هست استفاده میکنیم که معلوم نیست چقدر به واقعیت نزدیکن ولی ۱فرقی باهم داریم من هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم به شخصی که نمیشناسم بگم چیزی میدونی یا نمیدونی
درود
درست میگی تو اون منطقه فارسها زندگی نکردن
ولی زندگی اعراب تو اون منطقه مال بعد از حمله وحشیانه عرب به ایرانه
تو اون منطقه از روزگار قدیم خوزیها زندگی میکردن که نه سامی و عرب نژاد بودن و نه آریایی و پارسی بلکه نژاد خاص خودشونو داشتن ( رجوع کنید به ریشه عرب در خوزستان نوشته دکتر امیرحسین خنجی )
بله عزیز جان ممکنه شما تاریخدان و علامه نباشی ولی من دانشجوی ارشد رشته تاریخ هستم
به خودم اجازه دادم بگم درمرد چیزی که نمیدونی صحبت نکن بخاطر این حرفت : (((من چند سال جنوب ایران بودم با حاشیه نشینهایه خلیجی که میگن فارسه زندگی کردم اونا میگن تمام خلیج نشینها اینور اب وهم اونور اب عربن انصاف نیست که میگن خلیج فارس.))) این نظر شما بیشتر شبیه جک بود و جوابشم با یه مثال دادم و گفتم اگه مثلا هزار سال دیگه یه سری اتفاقای اجتماعی بیفته اعراب برن جای دیگه مثلا قوم و نژاد اسلاو بیان اینجا زندگی کنن باید اسمش بشه خلیج اسلاو ؟
درضمن دعوا نداریم نه با شما نه با هیشکی اگه نظرم ناراحتت کرد معذرت میخوام
در ضمن اگه دوس نداری عمو باشی مششکلینیست چرا میزنی !! همون رامین عموم باشه کافیه !!!! دوست دارم بدرود
منم دوست دارم به هر حال در ۱کشور زندگی میکنیم ولی مشکل اینه که تاریخ خیلی خیلی ناقصه و پر از دروغ به هر حال موفق باشین دایی جون
خوب عمو بی من گرایشت چیه؟
کدام دانشگاه؟ نکنه هر روز چشمو توی چشم هم اما به جا نمی آوریم .
آقا رامین گنده تر از شما رو ما از میدان به در کردیم شما که عددی نیستی
1- مدرکهایی که اشرفیان بناب از آنها بهره برده است:
از اشرفیان بناب، سه نوشته دربارهی پژوهشهای تبارشناختی( Ethological Studies) و ژنتیک جمعیت دیدهمیشود. دو نوشته که در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ میلادی چاپ شده است، پژوهش بر روی گوناگونی ژنِ «گیرنده شبه اینمونوگلوبولین سلولهای کشنده» و گسترش گوناگونی این گیرندهها و «لیگاندهای HLA-C» آنها در جمعیتهای ایرانی است. و نوشتهی دیگر(سال ۲۰۰۷)، پژوهش بر روی شاخصهایی از ماده وراثتی میتوکندریایی(مادری) در نواحی HVI و HVII(دو ناحیه سودمند برای پژوهش های جمعیتی برپایه ژنوم میتوکندریایی یا مادری) انجام شده است.
بنابراین این ادعای «اشرفیان بناب»، که سخن از پژوهشهای شخصی خود برپایه «کروموزم پدری(Y)» در کنار وراثت مادری بر زبان آورده، از پایه و بنیان پوچ و نادرست است. حتا اگربه چنین کاری هم دست زده باشد، یک خط آن را به چاپ نرسانیده است و بنابراین سند این سخن؛ «بادِ هوا» است. از سویی دیگر، آنچه وی در نوشته هایش به دست آورده، همان سخن کهن نوشتههای ملی ایرانیان است. سخنی که برپایه آن، نیاکان ایرانیان کنونی از دیرباز در این سرزمین زندگی میکردهاند و نخستین واحدهای سیاسی فلات را پدید آوردهاند.
«اشرفیان بناب» در نوشتهی سال ۲۰۰۷ خود، به این نتیجه رسیده است که فاصلههای ژنتیکی میان جمعیتهای گوناگون ایرانی، از نظر شاخصهای «ماده ژنتیکی مادری»، بسیار کم بوده و همهی این جمعیتها، از یک تبار میباشند. او در سخنهایش، ریشهی مشترک این جمعیتها را، «ساکنان ده هزارسال پیش عصر نوسنگی فلات» عنوان میکند. پس تا به اینجا، او بر روی «وراثت پدری» هیچ کار علمی انجام نداده است و تنها از راه «وراثت مادری»، به این نتیجه رسیده که همه جمعیتهای ایرانی، ریشهی دههزار سالهی یکسان با سرچشمهی(:منشا) فلات ایران را دارند.
2- بررسیهای ژنتیکی بزرگان علمی جهان
با نگاهی ساده به نتیجههای پژوهشگران بیهیاهو، درمییابیم که سخن «اشرفیان بناب» پیرامون غیرآریایی یا همراستا با گفتار وی، «غیر هندواروپایی»بودن نیاکان ایرانیان از همخوانی و هماهنگی با علمی دیگر مقالات برخوردار نیست. در واقع، آنچه آقای دکتر را به اشتباه (؟) انداخته، میزان توزیع فراوانی یک شاخص کروموزوم پدری ویژه جمعیت های هند و ایرانی- اروپایی خاوری به نام R1a است. «اشرفیان بناب» با دیدن این مساله که این «مارکر» در جمعیتهای دربستهی هندواروپایی هندوستان و نیز جمعیت های آسیای میانه و اسلاوهای خاوری اروپا، بالای ۵۰ درصد(۱) و در میان ایرانیان ۳۵-۲۰ درصد بیشتر نیست(۲)، پنداشته است که همین حدود از جمعیت ایران، آریایی بوده و باقی از تباری دیگرند و از آنجا که در مطالعه ایشان، در دودمان مادری جمعیت های ایرانی، ریشه یکسان دیده شده است، و نظر به این که همواره در مهاجرت ها و تاخت و تازها، جنسیت مهاجمان، مرد می باشد، از این رو، جمعیت اندکی هند و اروپایی به بومیان فلات حمله ور شده و این گونه، به میزان نسبت تعداد مهاجمان به بومیان، مارکر پدری به ژنوم نسل بعدی منتقل شده است. اما از آن جا که در نهایت، این آمیزش ها میان مردان مهاجم و زنان بومی صورت گرفته، دودمان مادری، برای نسل های بعدی، چه دورگه های مهاجم- بومی و چه زادگان خالص بومی، یکسان است و این یکسانی، همانی است که در مطالعات اشرفیان دیده شده. اکنون ببینیم که این پنداشت اشرفیان از درستی برخوردار است یا نه و این که آیا مطالعات مستند بزرگان، چنین فرضیه ادعا شده را تائید می کنند یا خیر؟
از دید «دودمان پدری»: یکی از قویترین نظریات مربوط به خاستگاه پیدایش این مارکر، خاورمیانه است(۳) و با در نظر گرفتن این مساله که در این نظریه، آسیای میانه جدا از خاور میانه مطرح شده، بنابراین، کشورهای مورد نظر، ایران، عراق، ترکیه و کشورهای عربی زبان می باشند. از آنجا که از میان این کشورها، تنها ایران و شمال عراق، مردمان هند و ایرانی زبان از دیرباز تا کنون حضور پیوسته داشته اند، و این مارکر، همچنان د ر ایران به میزان بالایی دیده می شود، نزدیکترین(:محتملترین) خاستگاه، ایران محسوب می شود. اکنون بایسته است تا دیرینگی پیدایش این مارکر از مارکر نیایش را به دست آوریم. با بهره گیری از یکی از دقیقترین فرمول های به کار رفته، زمان تقریبی پیدایش این مارکر، بیش از ۱۸۵۰۰ سال تخمین زده شده است.(۴) به عبارتی دیگر، مردمان هند و ایرانی- اروپایی خاوری، از جمله ایرانیان، بایستی پیش از هجده هزار و پانصد سال پیش در فلات ایران و مختصات کنونی کشور ایران بوده تا دارای این مارکر شده باشند. این یعنی حضور آریاییان از دیرباز در فلات ایران. اما خاستگاه کهن تر در کجا بوده است؟ این را مارکر نیایی R1a یعنی R نشان می دهد. خاستگاه این مارکر، آسیای میانه(شمال خاوری فلات ایران تا نزدیکی رود سیردریا یا سیحون) می باشد.(۵) زمان پیدایش تقریبی آن نیز ۳۴۰۰۰ سال پیش برآورد شده است.(۴) این یعنی، نیاکان آریایی های ایرانی، از دیر هنگام تا پیرامون بیست هزار سال پیش در آسیای میانه می زیسته اند و از نزدیک ۱۹ هزار سال پیش، در فلات ایران حضور داشته اند.
اما یک نکته را نباید فراموش کرد که، همه آریاییها نزدیک به ۲۰۰۰۰سال پیش از آسیای میانه درون فلات نشدهاند. بلکه گروهی از آنان، همچنان در آسیای میانه ماندند و سرانجام درپی پیشروی فرجامین یخبندان(پیرامون ۱۰۰۰۰سال پیش) آنها نیز به فلات سرازیر شدند. رخدادی که در نوشتههای ملی ایرانیان چون فرگرد یکم از وندیداد نیز ثبت شده است.
نکته باارزشی که از این داده بدست میآید، این است که، میتوان علت فراوانی متغیر «مارکر R1a»، در جاهای گوناگون ایران و همچنین فراوانی پایین آن نسبت به دیگر جمعیتهای هندواروپایی زبان را یافت. نیاکانی که میان کمتر از ۳۴۰۰۰سال تا بیشتر از ۱۸۵۰۰ سال پیش، از آسیای میانه، وارد ایران شده و در ایران می زیسته اند و نیاکانی از همان گروه که از همان خاستگاه، در ده هزار سال پیش (با پیشروی آخرین دوره یخبندان یا Wurm IV) وارد سرزمین های ایران شدند. به این صورت، گروه نخست، در زمان پیدایش مارکر R1a، درون فلات ایران(خاستگاه آن) بوده و در نتیجه، دارای مارکر R1aشدند، اما گروه دوم (با همان دودمان مادری)، پس از زمان پیدایش مارکر پدری یادشده وارد فلات شده و فاقد آن می باشند. و این که فراوانی این مارکر در جمعیت ایران، کمتر از دیگر هند و اروپایی ها می باشد، پاسخ ساده تری دارد، شمار هند و ایرانی- اروپایی های مهاجر در دور دوم مهاجرت (ده هزار سال پیش)، بسیار بیشتر از مهاجران دور اول (فرا هجده هزار و پانصد سال) بوده.
از دید «دودمان مادری»: از دید «مارکر مادری HV» نیز دادههای مارکرهای R و R1a تایید میشود. «مارکر مادری HV»، در میان هندوایرانی- اروپاییهای خاوری، فراوانی بالایی
تو بمیری کسی دستتو نگیره آریایی ها را میبری تا بیگ بنگ، بابا بی خیال.
توی تمام نقد های که از مطالبت نوشتم هیچ وقت با واژه ی بد از شما یاد نکردم.
اما از نوشته های شتاب زده و بی ادبانه شما معلوم است بی منطق هستی و اگر سطح معلومات شما زیاد هم باشه ارزنی نمی ارزه جون نقد پذیر نیستی و یک جانبه به تحلیل مطالب می پردازی.
دوست گرامی سواد ما اینقدر نیست این مطالب طولانی را تجزیه و تحلیل کنیم،سعی کن یاد بگیری در چند جمله کوتاه پیامد را انتقال بدهی تامخاطبت از نوشته های طولانیت خسته نشه .
داشته و خاستگاهش، خاورمیانه میباشد. دیرینگی پیدایش آن نیز، نزدیک به ۲۵ هزار سال است.(۶)
در یک جمع بندی، موضوع ساده ای که اشرفیان را دچار چنین برداشت اشتباه و فاجعه باری انداخته، این است که وی دارای پیش فرضی مبنی بر وجود گروهی با هویت هند و اروپایی در هزاره دوم پیش از میلاد در آسیای میانه و عدم وجود آن در فلات ایران است و بدین روی، تمام تخم مرغ هایش را در سبدی این چنینی چیده. در صورتی که تنها کافی بود اندکی به حوزه مطالعات خود (دستکم موضوعات ژنتیک جمعیت و نه تاریخی) گسترش می داد تا در می یافت که علت نبود فراوانی بالای مارکر شاخص هند و اروپایی ها ی خاوری در میان ایرانیان، وجود دو مرحله مهاجرت یادشده (آمدگان فرا هجده هزار و پانصد سال دارای مارکر پدری R1a و آمدگان ده هزار سال پیش بدون آن) بوده است و نه غیر آریایی و غیر هند و اروپایی بودن بیشینه مردم ایران. از دیگر سو، مطالعه بر روی STRهای اتوزومی و پژوهش های بزرگانی چون «کاوالی اسفورتسا» که به روشنی، نزدیکی بسیار زیاد ایرانیان را به دیگر مردمان هند و اروپایی زبان (چون یونانیان و دانمارکی ها) نشان داد،(۷) خود گواه هند و ایرانی- اروپایی بودن ریشه ایرانیان و آریایی بودن تبار آنان می باشند.
3- بررسیهای تاریخی
از اشرفیان و مانند وی، چشمداشت برخورداری از دانسته های تاریخی را نداریم. هرچند که در همان غرب، کسانی که دست به مطالعات تبارشناختی می زنند، یا خود تا اندازه ای از آگاهی های تاریخی برخوردارند و یا از یک مشاور متخصص و آگاه به تاریخ بهره می برند تا بتوانند هم در گزینش نمونه های مورد آزمایش و هم در تحلیل نتایج، به اشتباه نروند. بایستی گفت که تفسیر آقای دکتر، حتی با هیچ یک از سندهای کلاسیک تاریخی تائید نمی شود. پارسیان به عنوان یکی از بزرگترین گروه های ایرانی در درازای تاریخ، بخش بزرگی از جمعیت ایران را تشکیل داده اند. از میان همین «پارسیان» (داریوش یکم و خشایارشا یکم)، چهار سند معتبر تاریخی وجود دارد که خود را از تبار آریایی دانسته اند:
«اهورامزدا، که خدای آریاییان است…»(Cool
«پسر ویشتاسپ، هخامنشی، پارسی، پسر پارسی، آریایی(آرئی یَ)، نژاد آریایی(آرئی یَ چیثرَ)» (دوبار در دو نبشته)
«پسر داریوش شاه، هخامنشی، پارسی، پسر پارسی، آریایی(آرئی یَ)، نژاد آریایی(آرئی یَ چیثرَ)»(۹)
با این تفسیر اشرفیان، یا داریوش هویت تباری خود و پارسیان را نمی شناخته و آقای دکتر، پس از بیست و شش سده، این اشتباه کهن را کشف نموده یا آنکه پارسیان به عنوان یکی از بزرگترین جمعیت های ایرانی، از تباری جدا با دیگر جمعیت های این سرزمین می باشند؛ آنچه مطالعات گوناگون و از جمله پژوهش شخص اشرفیان آن را رد می کند.
این مساله دربارهی دو جمعیت بزرگ دیگر ایرانی نیز همخوانی دارد. درباره «ماد»ها، «هردودت» نوشته است که نام کهن این جمعیت، پیشتر «آریان»(به توجه به آوای پارسی، آری یَ نَ) بوده است(۱۰) که خود گویای حقیقت ماجرا است. از سویی دیگر، در روزگار پارتها(در اصطلاح اشکانیان)، نام «فرمانروای آریانا» بر روی سکهی رسمی اشک بیستم(گودرز) (۱۱) به عنوان نام رسمیکشور، به مفهوم فرمانروایی سرزمین آریاییها دیده میشود. همچنین نوشتهی «استرابو» پیرامون به کار بردن نام «آریانا» بر واحد سیاسی یکپارچه سرزمینهای فلات در روزگار پارتیها(۱۲) و نیز سنگنبشتههای پارتی و یونانیِ مربوط به فرمانروایان نخست ساسانی که در آنها، خود را فرمانروای سرزمین «آریاها» خواندهاند(۱۳)، استوارانه و روشن میگویند که این سرزمین، سرزمین مردمانی یکپارچه و هم تبار بوده و این تبار، دارای همان نام تاریخیای است که داریوش آن را بر بیستون و نقش رستم حک کرده است. در کنار این موارد، از پژوهشهای باستانشناسان و تاریخدانانی چون «دکتر جهان شاه درخشانی»(۱۴) و «دکتر میترا مهرآبادی»(۱۵) که حضور باستان شناختی و استنادی دیرباز و پرشمار آریاییان در فلات ایران را بررسی کردهاند، نباید چشمپوشی کرد.
اینکه آبوهوای فلات ایران نزدیک به ۵۲۰۰سال پیش، از پربارانی، روبه خشکی نهاده و بنابراین، پیش از این زمان(یعنی همان ۱۸۵۰۰سال و ۱۰۰۰۰سال پیش)، دلیلی برای مهاجرت (برای یافتن خوراک و گریز از سرما)، از آسیای میانه به فلات وجود داشته، ولی پس از این، به دلیل خشکبودن این سرزمین، دیگر منطقی برای گزینش ایران به جای استپهای شمالی دریای کاسپین برای مهاجرت وجود ندارد، از دیگر علل بیمنطق بودن و نادرستی باور به رخدادِ مهاجرت در زمان کلیشهای ۴۰۰۰ سال پیش میباشد. بنابراین محور بنیادین اشتباه آقای «اشرفیان»، ورود و آغاز مهاجرت آریاییها با پیش فرض چهارهزارسال، میباشد.
نتایج آزمایشهای اشرفیان درست میگویند: «ایرانیان، وارثان هم تبارِ ساکنانِ ۱۰۰۰۰سال پیش عصر نوسنگی فلات ایران میباشند». اما تفسیرِ شخصی اشرفیان نادرست است؛ هویت این مردمان، همان «آریایی»هایی است که او همچنان در آسیای میانه، سر درگم آنان است.
همچنان که در بالا اعلام کردم وراجی نشانه حقانیت یک موضوع نیست،
عزیزم زیاد مهم نیست کی آمده اند یا صاحب خونه بودند ، مهم این است که به چی افتخار میکنی؟؟!! چه چیزی برای افتخار وجود دارد؟
این یک سئوال از شماست، بگید تا ما هم عین شما چشمهایمان را ببندیم و رویا پردازی کنیم.
برای اون چیزها هم ده روز وقت داری، تا ده سال هم قابل تمدیداست.
با درود فراوان به ایران دوستان گرامی
آقای رامین شما که اینقدر از گفته های شبکه بی بی سی ذوق زده شده بودی و مانند دیگر دوستان پان عربیسم و پانترکیسم تون دست و پات گم کرده بودی هر وقت دوست داشتی فقط لب تر کن تا منابع نوشته های کارشناس دانش ژنتیک جناب آقای سورنا فیروزی را برات بنویسم.
البته اگر تو حالت نمی خوره متن مقاله ایشان به راحتی آب خوردن در اینترنت در دسترس است.
پروفسور خرد خوب چیزی پیش از اینکه اینگونه عقده وار برای ما از دانش ژنتیک سخن بگی یخورده دور و برت نگاه کن ببین چه خبر بعد ساز ذوق زدگیت رو کوک کن تا تو حالت نخوره.
البته دست شما و دیگر دوستان بی خرد و عقد ه ای درد نکنه چون با این کارتون شناساندن تاریخ دست کم ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در ایران را برای مردم آسان تر می کنید.
پاینده باد ایران سرزمین همیشگی آریایی ها
پاینده باد خرد گرایی
پاینده باد انسان گرایی
بی خیال نژاد پرستی
بی خیال تعصب کور
اگه عادل الان اینجا بود می دادم حالت رابگیره.
عادل
عادل
عادل کجایی؟داداشت را کشتند.
دوست عزیز من
بر عکس خیال باطل تعدادی از دوستان این سرزمین هیچگاه آریایی نبوده و نیست و نخواهد بود کافیست مقداری از توهمات و احساسات مالیخولیایی خود بیرون بیاییند و دست از کپی کردن مقالات اینترنتی و ارسال آنها به عنوان کامنت در این سایت بردارند و گشتی در سرتاسر ایران کنونی خودمان بزنند و ببینند که چند در صد از مردم ایران را ترکها و بلوچها و ترکمنها و عربها و دیگر اقوامی که زیر مجموعه نژاد ساختگی آریایی آنها نیستند تشکیل میدهند .
کافیست به تاریخ ایران نگاهی گذرا بیندازند تاببینند که ترکها و دیگر اقوام ایرانی چقدر در تاریخ باشکوه ایران نقش داشته اند و چقدر به تاریخ این سرزمین خدمت کرده اند از سلبسله های غزنوی و خوارزمشاهی و سلجوقی وصفوی و افشارو قاجار که چندین قرن بر ایران حکومت میکرده اند یادی بکنیم یا از دانشمندان و شاعران ترک ایرانی یادی بکنیم خواهیم دید که نظریه های نژادی آقایان هیچ تطابقی با این امور ندارد .
علیرغم کهنه شدن و از مد افتادن نظریات نژادی که محصول وارداتی پیشقراولان اروپایی است هنوز هم دوستانی اصرار دارند تکنیکهای وزارت فرهنگ آلمان نازی و دکترین و نظریات گوبلز و هیملر و هیتلر در مورد نژاد آریایی را به خورد مردم ایران بدهند .
زمانی نظریات ورود آریایی ها از سیبری و شمال یا جنوب روسیه به ایران در بورس بود اما جدیدا دوستان آریایی که متوجه شده اند که بایستی نظرات خود را آپدیت کنند به نظریات جدیدی دست یافته اند و آنهم اینکه آریایی ها از جنوب یا شمال روسیه به ایران نیامده اند بلکه مردم ایران از ابتدا آریایی بود ه اند و تمام مردم آریایی از ایران به دیگر جاها مهاجرت نمو ده اند ( امریکا در چه فکریه ایران پر از آریاییه)
البته خوشبختانه باطل بودن نظریات هم که هیچگونه سندیت تاریخی یا اثبات علمی امروزیندارند برای همگان روشن است اما دوستان آریایی پرست ما آنقدر به این در وان در میزنند تا نظریات خود را به دیگران تحمیل کنند .
متاسفانه نژاد پرستی بیماری بسیار خطرناکی است که ممکن است حتی خود فردی که به آن گرفتار است از وجود آن بی خبر باشد و خود را نژاد پرست نداند .
دوست عزیز من رامین
نگران نباش چرا که این تئوریهای نژادی و اریایی گرایانه مانند داروهای تاریخ مصرف گذشته کهنه و بی اثر بوده و بی اثر بودن انها برای تمامی جهانیان خصوصا نسل جوان ایران امروزی روشن و معلوم است بگذار دوستان نژادی ما هم در نشئه امیال و آرزوهای نژادی خودشان باشند چرا که صبح نزدیک است .
درود بر رامین
درود بر عادل
درود بر انسانیت و عدالت و برابری
مرگ بر نژادپرستی و برتری نژادی
مرگ بر دگماتیسم و افسانه سرایی
دوست گرامی
سعید جان
همان راهی را می روید که ایرانویچ میرود و یک جانبه اظهار نظر میکنید.
بی شک تاثیر آریایی ها را بر تاریخ فرهنگی واجتماعی جهان نمی توان انکار کرد.
ما فقط به قول شما ، توهمات و احساسات مالیخولیایی را نمی پذیریم اما واقعیت وجود آریایی ها را نمی توان نادیده گرفت.
من اگر بعضی از نوشته های ایرانویچ را نقد میکنم بخاطرت عصب کور در نوشته هایش است که مرا متاسف می کند با این همه معلوما ت چرا اینگونه فکر میکنند.
دوست عزیز
از نقد شما متشکرم ولی منظور بنده این بود که نژادی که امروزه بعنوان آریا نامگذاری گردیده در واقع بر اساس نظریات و مجموعه بندی و گروه بندی نژادی تعدادی از اروپاییان نامگذاری گردیده است و فقط بر اساس تشابه زبانی تعدادی از مردم ساکن اروپا و ایران و هند ساخته شده و نژاد بدیهی مانند نژاد ترک یا عرب یا ارمنی و غیره نیست اینکه میگوییم آریاییها در واقع بحثی را شروع کرده ایم که همواره ابهام انگیز خواهد بود ودایره بزرگی به دور تعداد زیادی از نژادها میکشیم که ممکن است هر کدام از انها به طور جداگانه دارای فرهنگ و زبان و اداب و رسوم و خرده فرهنگهای مجزا از هم باشنداینکه در تعدادی از کتب قدیمی یا در کتیبه ها نیز تعدادی از پادشاهان خود را آریایی نامیده اندهم کمکی به حل کردن ابهام و پیچیدگی مسئله نژاد آریا نمی کند در واقع تقسیم بندی نژادها به گروههای زبانی آریاییها یا سامیها فقط جهت تقسیم بندی و شناسایی آنها جهت مباحث زبانشناسی بوده است
اگر منظور شما دوست عزیز از نقش آریاییها در تاریخ جهان همان مردمی است که بعدها در این مجموعه زبانی جای گرفتند با شما موافقم اما اینکه نژاد آریا نژادی بدیهی که دارای آداب و رسوم وزبان و فرهنگ و تاریخ و خاستگاه مشترک باشند برایم پذیرفتنی نیست .
در مورد تاثیر اقوام گوناگون بر تاریخ و فرهنگ جهانی نیز باید این نکته را اضافه کنم که تمامی نژادها در تاریخ جهانی سهم دارند چه نژادی که امروزه آریایی نامیده میشود و چه نژادهای سامی و حامی و زرد و سلتی و غیره و اینکه نژادی را زا نژاد دیگر بالاتر بدانیم نابخردانه و بدور از عقل و منطق است چرا که هر مجموعه نژادی با توجه به محدودیت زمانی و محیطی و تاریخی خود در تکوین فرهنگ بشری نقش داشته است اینکه بگوییم آریاییها نژاد برتری بوده که در ایران و هند و اروپا بهترین و بالاترین دستاوردهای علمی و فرهنگی و هنری را برای بشر به ارمغان آورده است یا اینکه آریاییها را در ایران سرآغاز و نقطه پایان تاریخ فرهنگ و هنر ایرانی بدانیم سخت به بیراهه رفته ایم .
من با هیچ نژاد و زبان و فرهنگی دشمنی ندارم اما باکسانی که فکر میکنند چون به مجموعه نژادی یا زبانی خاص تعلق دارند بهتر از دیگران هستند سخت مخالفم ( البته مخالف بودن هم به معنی احترام گذاشتن به رای آنها نیست ) اما اینکه بتی بسازیم و با آن بت دیگران را زیر پا بگذاریم و له کنیم بسیار غیر منطقی خواهد بود
در آخر هم این نکته را اضافه کنم که تاریخ جهانی مدیون تمامی اجناس و نژادهای بشری بوده و هست و امروزه هم در دهکده جهانی تمامی اقوام و نژادها شرکت خواهند داشت و تفاخر و برتری بر اساس نژاد دیگر معیارسنجش نخواهد بود هر چه که باشی باش ترک یا فارس یا عرب یا بلوچ یا آریایی و سامی و غیره چندان مهم نیست مهم خدمتی است که به فرهنگ جهانی و دهکده جهانی خواهی کرد .
سعید جان
کاملا با نظر شما موافق هستم. گفته هایت کاملا منطقی و علمی است.
سلام
قربانت
جان خودم از تمام اینهای که ایران ،ایران می کنند ایرانی تر هستم و عرق ملیم بیشتر است از کسانی که از روی احساسات ، دم از وطن پرستی میزنند.
اما دوست ندارم قتل و غارت شاهان ایرانی را ،تاریخ ایران بدانم و خواهان نقد آن هستم.
در جستجو این سایت سرچی بکن احتمال داره قبلا گذاشته شده باشه،یحتمل اگر انی این کتاب را داشته باشه و بخواهد در سایت قرارش بده کمی وقت لازم داره تا ساز وکارش مهیا بشه. اگه بعد از چند وقت خبری نشد توی کتاب هام پیداش میکنم و به طریقی برات میفرستمش.
این کامنت بالا مال عمو بهمن (ابتین)است اما راهشو گم کرده اما اینجا ، سریع آمدم تا کسی صاحبش نشده اعلام کنم صاحب داره.
داداشم رامین
سلام
دیر اومدی ولی مثل شیر اومدی ! اگه بتونی خودت گیر بیاری واسم مخصوصا یشتها رو ممنونت میشم کارت بیسته داداشم
یه نگته درباره ایرانویج
عزیزم معلوماتت بالا هستش درست . زیاد مطالعه میکنی و منبع داری درست. اما اخلاقو باختی
رامین بهت توهین نکرد فقط جواب کامنتاتو داد حتی باهات شوخی کرد ولی شما مخصوصا اونجا که گفتی گنده تر از تو فلان کردی تو که چیزی نیستی حال نکردم باهات. اینجا همه باهم رفیقیم
حتی اون عادل متحجر هم با وجودی که ۱۰۰% باهاش مخالفیم ولی از دوستا و هموطنامونه
دوستان دیگه هم بیان نظرشونو بدن کسی نمیگه نظر ندین اینجا تنها جاییکه به لطف انی جون آزادی بیان وجود داره ولی توهین به همدیگه نکنید نظر هرکسی واسه شخص خودش قابل احترامه پس انسانیت حکم میکنه که به نظر و شخصیت همه احترام بزاریم و با احترام مناظره کنیم
قربون همگی بهمن
راستی رامین تو فروم سایت هم فعالی یا فقط تو این پست میشه پیدات کرد ؟
جای دیگری نیستم ،فقط حال میکنم آمار این پست را بالا ببرم، سرم خیلی شلوغه اگه انی زحمتش را نکشید دنبالش می گردم .
باسلام به همه دوستان.تقریبا یه خط درمیون نظرات رو خوندم. بعضی ها منصف .وبعضی هم در نهایت دشمنی با ایرانو” ایرانی” و نیاکان صحبت میکردند. عربها به ایران حمله کردندوهنوز که هنوزه با ایرانو ایرانی دشمنی دارند. خب به نظر شما کدوم عقل سلیمی قبول میکنه که از عربها متنفر نباشه؟ کسی به نام رامین که معلوم نیست اصلا کدوم وریه.بیشتر میاد دشمنی باشه در لباس میش. باید از اینجور افراد ترسید .نمونشون زیادند در گوشه وکنار دنیا. آخه یکی نیست بهش بگه چی داری میگی زمان ۲۵۰۰ سال بیشتر داره از اون زمان مگذره خودتو خیلی نسبت به مردمان اون دوره برتر میبینی؟ خب این که طبیعیه. وگرنه علم ژنیتیکو بردی زیر سوال .پس باد به غبب ننداز وگذشتگانتو زیر سوال نبر. اگه اشتباهاتی هم بوده که خب صد البته هم طبیعی بوده(کمااینکه الان هم هست)نباید نیاکان خودمونو اینطور تحقیر کنیم. دنیا به کوروش افتخار میکنه اونوقت بعضیا حتی عارشون میاد بگند ایرانی هستیم.بعضیا یا کلا با هر چی که دیگران میگند مخالفند به خوبو بدشم کار ندارند.بعضیام شیفته غربو ارپا هستندو هر کاریکه اونا میکنند یا هر حرفی که میزنند درسته و خودشونو پشت اونا قایم میکنند. فکر میکنید چرا تندیس کوروشو در پارک المپیک استرالیا نصب کردند؟ چرا؟ فقط خائینین هستند که تیشه بر داشتند در لباس دوستی تیشه به ریشه میزنند. دینو مذهب رو وسیله دفاع خود میدانند. شعر موسی شعبان را حتما همتون خوندید. چوپانی که خداونرا با موی بلند ….. تصور میکرد.باقی داستانو میدونید خودتون. مهم نیست که زمان کوروش طبیعتو پرستش میکردند یا زرتشتو. مهم این بوده که اون عادل بوده ” وهزارو یک خصوصیت خوب دیگه که فقط وطن فروشا وعقلهای کوچک قادر به فهمش نیستند. ببینم تویی که احساس کار درستی میکنی دین محمد(ص) رو کامل انجام میدی؟ یا زرتشتتو؟ با خودت رو راست باش . بنده خودم مسلمان هستم وشیعه. اما این اصلا دلیل محکمی نیست که نیاکان خودمو زیر سوال ببرم. حتما بعضیارو دیدید که وقتی یه معتادو میبینند شروع میکنند به مسخره کردنش. غافل از اینکه اگه اون هم اگه تو شرایط خانوادگی اون طرف بود چه بسا بدتر از اون معتاد میشد. حال عاقلان این حرف بنده رو بسطش بدند به ۲۵۰۰ سال پیش.
درود بر شما
منم مثل شما عاشق تاریخم و نیاکان هستم
اما یه چیزی
اون شخصی که تو ایران زندگی میکنه و اینجا به دنیا اومده اما نژادش عربه مگه تقصیر دشه? مگه خود خواسته عرب یا هر نژاد دیگه ای باشه?
گیریم که اجدادش کور مارو تاراج کردن این درست. اما این بدبختی که الان داره اینجا زندگی میکنه ثقصیرش چیه? نژادپرستی رو بزاریم کنار. ما هممون انسانیم
به انسان بودن هم احترام بزاریم. فارغ از رنگ و زبان و نژاد و دین، به هرکی بخاطر انسان بودن و بنده اهورامزدا بودنش احترام بزاریم
بهمن
راستی یادم رفت بگم
ایرانیها طبیعت پرست نبودن . این باور غلطیه که فکر میکنم قبل از زردشت ایرانیها میترا پرست یا طبیعت پرست یا هرچیزپرست دیگه بودن
یه اخه دینی داریم به اسم هوشنگی. مثل شاخه ابراهیمی.
هوشنگ پیامبر اریاییها بوده قبل از مهاجرت و البته اون شاخه که بعدها وارد ایران شدن.(شایدم هوشنگ فقط پادشاه بوده و پیامبر نبوده و شخصی تو دوره پادشاهی هوشنگ به رسالت رسیده و چون اسمشو نمیدونیم با نام هوشنگ میشناسیم.. الله و اعلم) دیی که قران با نام مجوس (مگوس . مغ) میشناسه از همین زمان شروع شده.
بعدها زردشت به رسالت میرسه و همین دین رو با چارچوب نو به قول امروزی اپدیت میکنه. و در دوره ساسانی که باورهای زروانی و ثنویت وارد بهی دین شده بود پیامبر بعدی ظهور میکنه برای دین بهی یعنی مزدک
برای بهتر فهمیدن اینجوری باید بگیم که نوح و ابراهیم و غیره ایین اسمانی داشتندو اولین پیامبران برای کردم بدوی بودند. هوشنگ هم اولین پیامبر مردم ابتدایی اریایی بود. از اون ور موسی میاد و ایین قبلس رو که به وسیله ابراهیم اومده بود رو اپدیت میکنه وپیامبر رسمی یهود میشه. بالطبع تو خاور هم زردشت میاد و دین هوشنگیو اپدیت میکنه و پیامبر بزرگ و اصلی اریا میشه. باز از اونور دین توسط مردم سامی به انحراف کشیده میشد،امثال داوود و یوشع و بلعام و عذرا و… بعد از مرگ موسی میان و به عنوان پیامبر ،اقوام سامی رو هدایت میکنن اما شریعت جدید نمیارن بلکه اموزه های موسی رو یاداوری میکنن . در مملکت اریا همهمین وظیفه بر دوش مزدک بود که وقتی در زمان ساسانیان باورهای زروانی و ثنویت وارد دین میشه و موجب تحریف دین داشته میشده ،مزدک به رسالت میرسه تا دین بهی رو و اموزه های زرتشت رو یاد اوری کنه
. شریعت جدید نمیاره بلکه همون دین زرتشتی رو احیا میکنه. البته به تو این راه شهید میشهاما موفق میشه اموزه های زردشتو یاد اوری کنه. اگه امروز زردشتیها مرده هاشونو دفن میکنن، دهان بند نمیبندد(زرتشتیها در نیمه دوم پادشاهی ساسانیمرده هاشونو در جاهای مخصوصی مینداختن تا حیوانات اونارو بخورن و تجزیه بشن چون بنا بر اعتقادات انحرافیشون دفن مرده خاکو نجس میکرد همینطور چون هوارو مقدس میدونستن برای نجس نشدن،اون پوزه بند میبستند) از ثنویت جدا شدن و خدای واحد اهورامزدا رو افریننده همه چی میدونن بخاطر وجود مزدک هستش.
قربان همگی . بهمن
بدرود
فرید جان
قرارنیست ورم معلوم بشه. دشمن را نیز با سلاح دستانش میشناسند.
تنها صحبت من این است که حتی در غرب نیز قهرمانان اساطیری و اسطوره های خود را نقدمی کنند و از آن ها بتی نمی سازنند که بر سر آنها واژگون بشه.
کجا بنده در پی تحقیر کردن گذشتگان بودم ،تنهاگفته من این است غلو نکنید.حقایق را بیان کنید.
الکی بدون وجود فرهنگ غنی نمی توان فرهنگ متزلزل اسلامی را منکوب کنید.
بنده فلسفه هیچ یک از مذاهقب را قبول ندارم، و وقتی هم به کوروش کبیر فکر میکنم ، حرکت های او را تجزیه و تحلیل میکنم نه آنچه را که درتاریخ نوشته اند چنانکه در لینک های پیشین بعضی از اشتباهات او را گوشزد کردم.
ما ایرانیان ، ملتی غافل … بی شهامت، و فاقد عقل سلیم بوده ایم و هستیم. زیرا ، هر آنچه را میشنویم ، می پذریم، بدون آن که حتی خوانده باشیم و یا کوچکترین تلاشی برای کشف و صحت مطالب کرده باشیم.
آقا رامین سلام.باور کن من هنوز نمیتونم بفهمم که شما کدوم طرفی. یه جا میای میگی کلی کتاب معرفی میکنی واز کوروش وگذشتگان فلانو بهمان میگی. جای دیگه میگی کوروش کبیر دوباره جای دیگه میگی من خودم تجزیه تحلیل میکنم به نوشته های تاریخ کاری ندارم. من فکر میکنم کلا ادم مخالفی هستی. در ضمن اصلا حق نداری راجع به دیگران اینطور نظر بدی که ما ایرانیها فاقد عقل سلیم بوده وهستیم. یا بی شهامت. طبیعییه که همه تاریخ نمیخونند. اکثر کسانی هم که اطلاعات خوبی دارند .یا خیلی عاشق تاریخند یا رشته تحصیلیشون اینه. بنابرین به عنوان مثال اگه اطلاعات ناچیزی از گذشتگان داشته باشیم بیایم برای دوستمان یا هر کسی که حالا زیاد فرصت خوندن تاریخو نداره یا به هر دلیل دیگه …تعریف کنیم .طبیعیه که اونام باور میکنند. به چه دلیل به راحتی دیگرانو زیر سوال میبری؟ تو کامنتهای دیگه تم دیدم در نهایت خونسردی والبته قاتیش هم جسته وگریخته یه کلمه جان هم میگی که زیاد طرف دردش نیاد. بعد شروع میکنی به اهانت کردن مثلا برای اینکه به کسی هم بر نخوره از افعال جمع استفاده میکنی. بابا تو اصلا پدر تاریخ راضی میشی؟ فقط لطف کن دفعه بعد عقلو شهامت خودتو ببر زیر سوال نه کل ایرانو.
آفرین خوب کارشناسی میکنی و میزنی توی ذوقم.
اما من نوشته های تاریخی را تجزیه و تحلیل می کنم و از روی شکمم چیزی نمی گم.
در کل به دنبال نقد هستم چیزی که امروز نایاب است و درد آور.
ولی اگه کورش را کبیر می خوانم به خاطر این است که بیشتر به این اسم می شناسندش نه عمو کوروش.
تو بمیری اونی که گفتم در باره ایرانیان خصوصیات ملت ایرانی است، اگه نمی پذیری با دلیل بگو اشتباه است.
ورود با این سایت هم به خاطر یادگیری از دوستان است و اگه کسی نیز چیز خوبی بگه لذت میبرم.
ادعای عقل کلی ندارم چون هیچ کس کامل نیست، اما شهامتم راهیچ وقت به خاطر عملکرد گذشتم زیر سوال نمیبرم.
افسانه نژاد آریایی چگونه شکل گرفت ؟
چگونگی پیدایش افسانه آریا برای اولینبار توسط نویسنده فرانسوی (ارتودو گوبینو) در سال (۱۸۱۶) که هوادار سلطنت قانونی خانواده بوربون ضد آزاد منشی و ضد دموکراسی هست که آزادیخواه معروف آلکسی دوتو کویل هنگامی که وزیر امور خارجه در جمهوری دوم بود وی را در دفتر خود استخدام کرد. گوبینو سپس حرفه دیپلمات پیشه خود کرد. کتاب اساسی وی زیر عنوان گفت و گویی در باب نابرابری نژادهای بشری افسانه آریاییها برای توجیه نابرابری، اجتماعی در درون هر یک از ملتها بکار گرفت. میان اشراف و مردم عادی اختلاف نژادی هست. اشراف اروپایی همه از آریاها یعنی نژادی که بر حسب طبیعت، مسلط و تمدن را او خلق کرده است، منشعب میشوند. برخی از شاگردان گوبینو چون واشردولاپوژ و آمون کوشش کردند تا این نظریهها را از دیدگاه علمی مورد بررسی قرار دهند و بدین منظور از علم آمار بر پایه اندازهگیری جمجمههای انسانی مدد گرفتند. از این جاست که قانون ادعایی جامعهشناسی آمون پایه گرفت که براساس آن درازسران (یعنی آریاییها) در شهرها بیشتر از روستاها هستند. بعدها معلوم شد که این قانون یکسره نادرست است. البته، از دیدگاه زیستشناختی، نژادهایی وجود دارد که از رهگذر توفق آماری برخی از عوامل وراثتی مثل(رنگ پوست، پیچیدگی مو، گروههای خونی و نظایر آن) در میان افراد تشکیلدهنده این نژادها از حیث ژنهای موجود در سلولهای مولد مشخص میشوند.
دومین پایهگذار آریایی گرایی هوستون استیوارات چمبرلن (۱۹۲۷ـ۱۸۵۵) پسر یک فرمانده نیروی دریایی، دوست و سپس داماد واگنر بیمار عصبی و ستایشگر شیدای ژرمنها (که در سال ۱۹۱۷، در بحبوحه جنگ به تابعیت آلمان درآمد) است. در سال ۱۸۹۹ در اثر عظیم یکهزار و دویست صفحهای خود زیر عنوان پایههای قرن بیستم با استفاده از افسانه مردم آریایی به مدح آلمانیها پرداخت. این نویسنده، بجای اینکه مانند گوبینو آریاییها را با یک طبقه یعنی اریستوکراسی یکی بداند، آنان را با یک ملت یعنی آلمان یکی دانست و چنین نوشت: “تتون روح تمدن است. اهمیت هر ملت به عنوان قدرت زنده امروزی متناسب با خون اصیل آلمانی جمعیت آن است.”
و از سوی دیگر چمبرلن کوشید تا نشان دهد که همه نوابغ عالم بشریت ژول سزار، اسکندر کبیر، جیوتو، لئوناردو داوینچی، گالیله، ولتر و از آلمانیهای باستان بوده است به نظر وی شخص مسیح نیز از آلمانیهای باستان بوده است یعنی آریایی. “هر که ادعا کرده است که مسیح یهودی بوده است یا بلاهت خود را نشان داده و یا اینکه دروغ گفته است مسیح یهودی نبوده است.”
بعدها نهضت ناسیونال سوسیالیست نظرهای چمبرلن را پایه عقاید خود قرار داد و در جهت یک ضد یهودگرایی بیکم و کاست تغییر داد. هیتلر میخواست همه آلمانیها را آریایی به معنی نژادی کلمه یعنی دراز سر، بلند اندام، با موهای روشن و چشمان آبی هستند تعریف کند و این تعریف ناممکن بود، چون رؤسای نازی که هیچکدامشان این کیفیات را از زاویه مبارزه میان این دو نژاد بینند. افسانه نژاد آریایی بدینسان بکار جوانسازی نظریات ضد یهودی آمد. و بعدها باعث کشته شدن شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم توسط آریاییها شد(۱)
عجیبترین سوءاستفادهای که از کلمه نژاد شده در مورد آریاییهاست این اسم بیش از هر اسم دیگر دارای معنی سیاسی است و مدتی اساس قوه مقننه آلمان به اصطلاح (آریایی) محسوب میشد.
کلمه آریا برای اولین بار از دیدگاه زبانشناسی توسط “سرویلیام جونز” فیلسوف انگلیسی به مغرب آورده شد وی مدتی در هند بسر برده و زبانهای آسیایی خاصه زبان سانسکریت را مطالعه کرده بود. او عنوان آریایی را به این زبانها داد. بعد از او مطالعه مسأله روابط میان زبانها را “شله گل” و “پونسن” در انگلستان زبانشناس جوانی که اصلیت آلمانی داشت به نام “ماکس مولر” از سرگرفت. این تحقیقات نشان داد که میان زبانها که در اروپا به آنها تکلم میشود شباهتهای لغوی موجود است و برای نامگذاری این دو گروه زبان عنوان “آریایی” یا “هندوژرمنی” داد. ظاهراً “ماکس مولر”، نخستین کسی بود که گروه خالق زبانهای “آریایی” را “نژاد آریایی” نام نهاد. وی این گروه را که به وسیله زبانی چنین مؤثر و انعطافپذیر را برای بیان کشف کرده بود قومی برتر شمرد. در سالهای بعد، فرضیههای مربوط به سرزمین ابتدایی اروپاییان توجه بسیاری از مردمشناسان و تاریخدانان را به خود جلب کرد و نظریههایی پدید آمد و هر کس به دفاع یکی از آنها برخاست. سرزمین آریاها را ناحیه بالتیک و آلمان و روسیه و هند و افریقای شمالی و حتی ایران دانستند. بر این عدم اطمینان نسبت به سرزمین اصلی آریاییان عدم اطمینان نسبت به ظاهر جسمی آنان نیز افزوده شد. بنابراین دلایل، ماکس مولر سرانجام قبول کرد که کلمه آریایی را نمیتوان بهکار برد و در انکار کامل عقیده سابق خود دیر کرده بود در این فاصله زمانی مفهوم آریایی را دانشمندان فراوانی دوباره مورد بحث و گفت و گو قرار دادند و نظریه ماکس مولر که نژاد آریایی نژادی اصیل و برتری است مورد تأیید قرار نگرفت چرا که خود ماکس مولر هم به این نتیجه رسیده بودو با استناد به این گفتههای بزرگان تا به حال هیچ آریایی را در خیابان ندیدهایم. و یا هیچ اسکلتی کشف نشده که ثابت شود که از نژاد اصیل آریایی باشد.
موریس دوورژه جامعه شناس نامدار فرانسوی، مفسر روزنامه پر تیراژ لوموند، استاد جامعه شناسی سیاسی در دانشکده حقوق و علوم اقتصادی پاریس، در کتاب “اصول علم سیاست” خود راجع به نژاد آریایی چنین مینویسد: “گوبینو (اشرافزاده فرانسوی در قرن ۱۹) فرضیه تاریخی آگوستین تیری و “افسانه نژاد آریایی” را که در آن ایام در حال رواج بود، در هم آمیخت. در سال ۱۷۸۸ زبانشناسی به نام “جونز” که از شباهتهای میان زبانهای سانسکریت، یونانی، لاتینی،آلمانی و سلتی یکه خورده بود فکر کرد که این زبانها ریشه مشترکی دارند. در سال ۱۸۱۳ “توماس یانگ” این زبان مادر را “هندواروپایی” نامگذاری کرد. پس از این قومی را که به این زبان تکلم میکردند “آریایی” نامیدند و این نامگذاری توسط زبانشناس آلمانی “ماکس مولر” در سال ۱۸۶۱ رسمیت یافت.
این قوم “فرضی” که بوسیله زبانی که خود نیز فرضی بود تعریف شده بودند، موضوع مطالعه گروهی از دانشمندنمایان قرار میگیرد که میکوشند زادگاه این قوم را معلوم دارند. تناقض میان استنتاجهای آنان، “پوچی” این گفتهها را نمایان میسازد. در سال ۱۸۴۰ “پوت” عقیده دارد که آریاییها از دره سیحون و جیحون آمدهاند؛ در ۱۸۶۸ “بن فری سرچشمه آنان را از شمال دریای سیاه، میان دانوب و دریای خزر انگاشت؛ در ۱۸۷۱، “جی. سی. کنوک” اصل آنان را بین دریای شمال و اورال دانست؛ در ۱۸۹۰ “دی. سی. برینتون آنان را از اهالی آفریقای شمالی بهحساب آورد[!]؛ در ۱۸۹۲ “وی. گوردون چایلد” آریاییها را از روسیه جنوبی شمرد؛ در آغاز قرن بیستم “کی. اف. جوهنسن” مهد آنان را کرانههای بالتیک گرفت؛ در ۱۹۲۱ “کوسینا” با دقت کمتری آنان را فقط در شمال اروپا جای داد؛ در ۱۹۲۲ “پیتر ژیلز مسکن اصلی آنان را مجارستات شمرد و هکذا …
این نژاد آرایایی “موهوم”، مورد استناد” آرتور دو گوبینو”، آریستو کرات هوادار سلطنت قانونی خانواده “ارلئان” (که با مرگ لوئی ۱۲ معروف به پدر ملت در سال ۱۵۱۵ سلطنتشان پایان یافته بود و پس از سقوط ناپلئون توسط لوئی هجدهم دوباره به سلطنت بازگشتند) و مخالف آزادی قرار میگیرد تا امتیازات طبقه اشراف را توجیه، و تضاد میان آنان و تودههای مردم را تبیین کند. به گمان وی اشراف از بازماندگان آریاییها میباشند که تشکیلات سیاسی، اندیشه و هنر، فرهنگ، تمدن و پیشرفت را برای اروپا به ارمغان آوردهاند. مردم عادی بازماندگان اشغالگران ابتدایی اند که بر حسب طبیعت از نژادهای پست اند و هرچه دارند از فاتحان آریایی گرفتهاند، بهطوری که بدون وجود این فاتحان در بربریت زندگی میکردند و …”
در جای دیگری مینویسد: “نظریههای آریایی این مزیت را دارند که در ابهام میمانند و همین امر آنان را از هر گونه بررسی انتقادی در امان میدارد …” ص ۳۰
دو ورژه در مورد نژادهای انسانی مینویسد: “هرگز هیچ زیستشناسی از نژاد آریایی سخن نگفته است.” ص ۳۳
سلام من تقریبا مطاب را خواندم اما نظر من اینکه انسان ها اگر فارس باشن یا ترک یا عرب ایرانی باشن یا نه دست خودشون نیست ولی خوب بودن یا بد بودن دست خودشونه
دمت گرم داش علی زدی تو خال
ادمها رو به خاطر ادم بودنشون دوس داشته باشیم نه رنگ و نژاد و دین و زبان
درود بر همه
درود بر ایرانویج
داداشم من نظرات شما و رامین و همه رو میخونم و احترام میزارم
دوست عزیز شما اطلاعات خوبی داری و اطلاعات خوبی میدی
من از مقاله شما مخصوصا مبحث ژنتیک استفاده کردم
اما بهتره بجای حریف طلبیدن اطلاعاتمونو بریزیم وسط و استفاده کنیم
من خیلی جاها با رامین اختلاف سلیقه دارم اما دوسش دارم چون بچه با منطق و با ادبیه
شمام اطلاعاتتو بریز وسط با همون هندسه شروع کن ماهم استفاده میکنیم
ولی خط و نشون و دری وری جاش اینجا نیس اینجا یه سایت فرهنگیه
از رامین عزیزم هم میخوام کمافسابق با حوصله ادامه بده .
دوستان خواهشا موقع تایپ کامنت و ارائه نظر ادب رو فراموش نکنید و حرمت این سایت تاریخی فرهنگیو حفظ کنید
قربان همگی . بهمن
بدرود
درود
انی جان این فروم سایت برای نگارش کامنت و پاسخ با سیستم عامل اندروید سازگار نیسث? جون من اغلب با گوشی وارد سایت میشم نمیتونم اونجا کامنت بزارم
هیم.. نمی دونم راستش، باید فکری برای مبایل ها بکنم.
دوست گرامی
ممکن است نام چندتا دانشمند معروف ایرانی وآریایی قبل از اسلام به علاوه انجازات علمیشون رو برای ما بفرستی که ما هم بدونیم ؟؟
حالا رشته علمیشون زیاد مهم نیست ریاضیات باشه یا شیمی یا نجوم و یا زیست شناسی فقط خواهشا اسامیشون رو روی کامنت بفرست که ما که یه مقدار سوادمون کمه و در ضمن آریایی هم نیستیم و نخواهیم بود اسامیشون رو یاد بگیریم ؟؟
سلام انی جان
ازت تشکر می کنم بخاطر مطالبی که ارائه دادی،مدتها بود می خواستم بخونم اما فرصت نمی کردم.
بنظر من هر کسی ازاده اگه گذشتش براش مهمه بدنبالش بره،اگرهم نه هر کاری که فک می کنه درسته انجام بده.
دوست گرامی
دنبال در افتادن با شما نیستم و بحث ما منطق و فلسفه است.
من هر چند پور پیرار را قبول ندارم اما وقتی مسئله ای را مطرح می کنند که تا حالا به فکر من نرسیده است و چند تا علامت روی سرم ایجاد میکنند این موضوع به خاطر شخصیت او انکار نمی کنم.
این حالت را که شما نسبت به نژاد آریایی دارید من ده سال پیش پشت سر گذاشتم .
اون چیزی را که باید به دنبالش باشیم در حال حاضر نژاد پاک نیست ،باید ریشه تاریخی این موضوع ، به قول گاندی چرا ؟!
این ملت تاریخ ساز؛ گدای را قناعت ،بی عرضگی را صبر و با تبسمی این حماقت راحکمت خداوند می دانند.
شما به هیچ عنوان نخواهید توانست با علَم کردن نژاد این موضوعات را لا پوشانی کنی چون در گذشته نیز این موضوع آزمایش شده و جواب نداده است.
در اصل اگر در مقابل حرفهاتی جبهه میگیرم به خاطر این است که اگه این ملت مقداری از فرهنگ را که در رویا می پروراند داشت سر انجامش این نبود.
به یزدان اگر ما خرد داشتیم/ کجا این سر انجام بد داشتیم
دوست گرامی
کسی به جان کسی نیفتاده ما باید حتما نظرات هایمان را ارایه کنیم تا در این کنش ها ، دیالکتیکی پیش بیاد و از تفکر واندیشه ها دوستان استفاده کنیم، و بدانیم آیا به آینده این ملت امیدی هست !؟
با سلامو ادب خدمت بهمن سوشیانت . اما عزیزم .بنده به هیچ قومو نژادی که در ایران زندگی میکنند کاری ندارم. نه توهین کردم نه جسارت. وهمه محترم هستند. ایران کشور ۷۲ ملته. بنده فقط وفقط راجع به عربهای کشورهای عربی نظر دادم. بنده گفتم حق نداریم گذشتگان خود را ببریم زیر سوال. بعدشم بنده نگفتم ایرانیا طبیعت پرست بودند گفتم : بعضیا میگند ایرانیا طبیعت پرست بودند. حتی حضرت محمد هم پیامبر یا پیامبران قبل از خود رو رد نکرده ومهر باطل بر اونها نزده. پس چطوره که بعضیها در نهایت گستاخی دین زرتتشتو زیر سوال میبرند و کلا منکر چنین دینی میشند؟ بنده در جایی گفتم که به زنو بچه و دختران ایرانی در زمان جنگ اعراب تجاوزها کردند . بعد در کمال ناباوری جوابی از یک ایرانی برام اومد که داشتم شاخ در میاوردم. جواب این بود: ببینم مگه تو اصفهان وتو کاشمر همین هموطنای جنابعای تجاوز نکردند به زنان؟ یکی نیست بگه اولا تو ایرانی هستی یا عرب؟ دوم اینکه تو ۷نفر آدمو بسطش میدی به کل ایرانیا؟ کدوم ایرانی در زمان جنگ تجاوز کرد به زنان ودختران عرب. مطمیین باش اگه بود این عربها هر روزو هر ثانیه انگشت اشارشون به سمت ایران هدف میرفت ودایم این مسله رو عنوان میکردند در رادیو وتلویزیون . در ضمن یادم رفت بگم به کسانی که کوچکترین اطلاعاتی از علم ژنتیک. واقعا این سوال براشون پیش نیومده که ازدواج با محارم اگه بوده پس چرا بچه هاشون فلج و عقب افتاده نبوده؟ چرا هیچ کجای تاریخی که اروپاییا نوشتند ذکر نشده که مثلا فرزند یا نوه یا نبیرشون دچار فلان بیماری بوده ؟ جون مادرتون نگید که ژنتیک اون موقع اختراع نشده بوده!!!!!!!!!!!! یادمون نره که تاریخ ایرانو دشمنان ایران نوشتند. اون آقایی که میاد دانشمندان زمان هخامنشیانو زیر سوال میبره و میگه ایران هیچ دانشمندی نداشته(که البته حرفش واقعا سطحی و خنده داره) وبعد میاد میگه یونان ارسطو وافلاطونو..داشته به اینکه حالا اونا مربوط به دوران متفاوتند کاری نداریم . اما اینقدر ایران ستیزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من مطمیینم که شما عرب هستی و احتملا در ایران بزرگ شدی یا یه چیزی شبیه این. مو ضع گیری خصمانت در باره ایران کاملا تابلوه که از قوم ایرانی نیستی. از حکومتها بهث میکنیم نه از اینکه شعور و درایت ایرانیو رو ببریم زیر سوال. شما خودت در قرن ۲۱ قرن علمو هنر چه قله رفیع و جایگاهی را در علم کسب کردید که باعث افتخار ایران شده؟ که حالا داری فلاسفه یونانو به رخ ایرانیا میکشی؟ باعث خجالته. بعضیا میگند اینقدر ناسیو نالیست نباشید .خوب ما هم میگیم باشه بعد میبینیم چوب حراج زدند به ایرانو ایرانی وکلی حرفو حدیثو اراجیف که نه فقط گذشته ایرانو بلکه کلا وجود ایرانی و زنده بودن ایرانو فرهنگ ایرانو به اعراب انتصاب میدند بعدشم حالت روشنفکرانه به خودشون میگیرند و میگند : نه نباید اینطور طرفداری کنید از ایرانو ایرانی. طرفداری نکنیم که یه عده خیانکار در لباس دوست ایرانو به کام اعراب و اروپاییان میبرند . با شستشوهای مغزی که خیلی خطرش بیشتره از جنگ رو در رو. اصلا فکر میکنم بعضیا ماموریت دارند که وارد این سایتا شوند و با طرح سوالاتی این جونهای کم سنو سالو که حوصله خوندن اطلاعات تاریخیرو ندارندو به چالش بکشند وبه نوعی افکار اونها رو متزلزل کنند . وگرنه چرا باید اینقدر ایران ستیزی باشه؟
درود بر شما عزیزم
۱-دقیقا همینطوره ایران کشور ۷۲ ملته و عربهای داخل ایران هم ایرانی هستن و قابل احترام
۲-این که بعضیها در نهایت گستاخی دین زرتتشتو زیر سوال میبرند و کلا منکر چنین دینی میشند بخاطر کم سوادی یا نداشتن اطلاعاته
البته دین زردشت از نیمه دو امپراطوری ساسانی دچار ثنویت شد و عملا به جای آیین زردشتی و یا بقول قران مجوس (=مگوس=مغ=) تبدیل شد به آیین زروانی ( زروانیها میگن زروان اول از همه بوده و اهورا و اهریمن فرزندان زروان بودن ) اما این دلیل نمیشه بگیم ایرانیا مشرک و کافر و ملحد بودن . مثلا الان که تو کشور مثلا اسلامی ما ۷۰%درصد جونا نماز نمیخونن و دنبال مشروب و س..س و کرای حرام هستن باید بگیم اسلام یعنی کفر و کلا منکر چنین دینی بشیم؟
۳-اونکسی که تو جواب کامنت شماگفت ( مگه تو اصفهان وتو کاشمر همین هموطنای جنابعای تجاوز نکردند به زنان؟) باید بگم مغز و شعورش در حدی نیس که بخوام جواب این سوال مضخرفشو بدم که تجاوز ۷ نفر لات و مست رو با تجاوز لشگر عرب یکی میدونه
واسه دونستن بیشتر اگه برگشت به این سایت و این نظرو خوند رجوع کنه به کتاب فروپاشی نوشته استاد امیرحسین خنجی
۴-ازدواج با محارم بوده نمیشه منکرش شد ولی شاید از هر چند صد هزارتا یکی. اونم مثل پادشاهی مثل کمبوجیه احمق که واسه اینکه کسی با خواهرش ازدواج نکنه و داعیه سلطنت نداشته باشه خودش خواهرشو گرفت.
۵-اون کسی که گفت یونان ارسطو داشته ایران کیو داشته بهش بگو ایران بزرگمهرو داشته . آذرپاد مهراسپند رو داشته . مانی رو داشته ( ثابت شده که مانی پیامبر نبوده اگه دوس داشتید بگید تا دلیلشو بگم ممکنه طولانی شه تو این کامنت نمیزارم . ولی با مطالعه کتب فلسفی مانی مثل انجیل زنده کاملا متوجه میشد مانی چه شخصیت برجسته ای بوده) در ضمن امثال افلاطون آرزوشون بوده خودشونو شاگرد زرتشت بدونن و حداقل ۴۰% فلسفشون کاملا برگرفته از ایرانه
همینطور امثال جاماسب و فرشوشتر از دانشمندان قدیم ایرانی هستن ( که اگه بخوایم منکرشون بشیم باید منکر وجود زردشت هم بشیم چون در گاتها که سروده های شخص زردشت هست از اینها نام برده، همینطور امام جعفر صادق هم یه جا جاماسب رو یکی از موبدان و اندیشمندان ایران قدیم دونسته)
۶- منم ندید دوست دارم داداشم
بدرود
درود بر شما
دوست من ممکن است انجازات علمی این دانشمندان را برای ما بنویسید که ماهم به اطلاعاتمون اضافه کنیم در ضمن طبق کدام سند تاریخی جناب افلاطون گفته که آرزوش بوده شاگرد زرتشت باشه ؟
و امام صادق هم جاماسب رو دانشمند دونسته ؟
لطفا کتابها و نوشته های معروفشون رو هم برای ما روی کامنت بفرستید .
لطفا منابع تاریخی که از توش این معلومات رودرآوردید برای ما بفرستید
بدرود
بی من جان
جون از بر و بچ تاریخی هستی حتما باید با منبع صحبت کنی چون از یک تاریخی انتظار این است.
آفرین همچون اون مطالب پایین.
منم ندید اگه کمی از ماورا طبیعه دور تر شی میخوامد.
درود بر سعید
1- من واسه مثال عرض میکنم کتاب یادگار بزرگمهر یه کتاب عالی و پر محتواس. البته اینو باید بدونیم کتاب یه دانشمند حتما نباید ریاضی یا عدد و رقمی باشه تا جز کتاب علمی به حساب بیاریم.گاهی دو برگ کتاب اندرز یا فلسفی تاثیر شگرفی تو زندگی آدم میزاره .
۲-درباره افلاطون و زرتشت بی مقدمه میریم سراغ منبع:
تاثیرپذیری افلاطون از جهان بینی ایرانیان ( روایت پانوسی ) بر طبق دیدگاه استاد پور داوود و دوشن گیمن و بنونیست و مولتون ، کلمن و دیگران
http://www.rasekhoon.net/article/show-23070.aspx
نفوذ زرتشت و مغان ایرانی بر افلاطون
http://www.theiraniandream.net/archives/2003
۳-جاماسپ طق منابع مستند و مخصوصا گاتها شخص اول دین زرتشتی بعد از خود زرتشت میباشد و طبق سنت پس از مرگ زرتشت جاماسب جانشین او و به نوعی موبد موبدان گشت. و اما منابع:
از حضرت امام صادق«علیه السلام» سؤال شد آیا مجوس پیامبرى داشتند؟ حضرت در پاسخ فرمود، آرى، آیا خبر نامه رسول خدا «صلی الله علیه وآله وسلم» به اهل مکه به تو نرسیده (که در آن نامه نوشت) اسلام آورید و گر نه در جنگ با خدا قرار مىگیرید و آنان در پاسخ نامه رسول خدا نوشتند، از ما جزیه بگیر و ما را به خود واگذار که «بت» ها را پرستش نماییم. پیامبر براى آنان نوشت من جزیه نمىپذیرم، مگر از اهل کتاب. آنها در جواب نامه رسول خدا نوشتند، گمان بردى که جزیه نمىگیرى مگر از اهل کتاب، با آن که از مجوس هجر جزیه گرفتى[۱].
پیامبر در پاسخ نامه آنها فرمود: براى مجوس پیامبرى بود که او را کشتند و کتاب او را سوزانیدند، پیامبرشان کتابى براى آنها آورد که در ۱۲ هزار پوست گاو قرار داشت.
از جمله احادیث، شیخ صدوق نقل کرد که پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) فرمود:( سنوا بهم سنه اهل، الکتاب و کان لهم نبى اسمه (داماسب (=جاماسب)) فقتلوه و کتاب، یقال له جاماست کان یقع فى اثنى عشر الف جلد ثور فاحرقوه)[۲]، با آنها معامله اهل کتاب نمایید. اینان پیامبرى به نام داماسب ( =جاماسب ) داشتند که او را کشتند و داراى کتابى موسوم به جاماست که در دوازده هزار پوست گاو قرار مىگرفت و آن را سوزانیدند.
تهذیب الاحکام:شیخ طوسی،ج۴ص۱۱۳.کافی،کلینی ،ج۳ص۵۶۸.
من لایحضره الفقیه،شیخ صدوق،ج۲ص۵۴.وسائل الشیعه،شیخ حرعاملی ،ج۱۱ص۹۷،باب۴۹ح۵.
درود بر سعید بخاطر قضاوت موشکافانه و علمیش
بدرود
از بهمن سو شیانت به خاطر مطالبش متشکرم. دوست دارم ندید.
متاسفانه نزادپرستی بیماری پنهانیه که بعضی از هموطنان ما دارن ولی اگه بهشون بگیم جواب میدن که نه ما نژادپرست نیستیم ولی توی حرفاشون کاملا مشخصه که این خصلت رو دارن
اینکه بین عربها کسانی به زنها تجاوز کنن یعنی اینکه همشون متجاوز و جنایتکار هستند یعنی جرمی که چند نفر انجام دادن رو به همه تعمیم میدیم اما اگه توی فارسها این مورد اتفاق بیفته یه حادثه بیشتر نبوده که تعدادی مست و لات این کار رو کردن و نباید به همه تعمیم داد .
واقعا خوشم نمیاد این بحثهای پیش په افتاده و قدیمی رو پیش بکشم اما این چه منطق و فلسفه ایه که تعدادی از دوستان ما دارند ؟؟
توی هر نژاد و قومی آدم خوب پیدا میشه آدم بد و جنایتکار هم هست حتی ممکنه توی یه خانواده خوب و فرزانه و اصیل یه نفر جانی و مجرم از آب دربیاد آیا میشه همه افراد اون خانواده رو مجرم دونست ؟؟
اینکه خطاهای دیگران رو بزرگنمایی کنیم و خطاهای خودمون رو نادیده بگیریم نشاندهنده چیست ؟
متاسفانه افراد زیادی هستند که ادعای روشنفکری رو دارن ولی یک روشنفکر واقعی هیچگاه بر اساس نژاد و قومیت قضاوت نمیکنه چرا که اولین اصل روشنفکری اصل انسانیت و برابری نژادهاست .
درود بر شما
لطفا تمام نظرات خودتونو ب منبع و مدرک بزارید تا قابل تامل باشه
شما فرمودید ((( اینکه بین عربها کسانی به زنها تجاوز کنن یعنی اینکه همشون متجاوز و جنایتکار هستند یعنی جرمی که چند نفر انجام دادن رو به همه تعمیم میدیم)))
بلاذری مورخ عرب میگه : در حمله به آذرآبادگان ( آذربایجان ) ۱۰ هزار پسر و ۱۰ هزار دختر بری کنیزی گرفته شدن که نیمی از آنها به مرکز حموت خلیفه فرستاده شد و باقی میان سربازان تقسیم شد.
جای دیگه میگه در فتح زرنگ ( زرنج ) ۱۵ هزار دختر و در فتح اسپهان ( اصفهان ) ۱۲ هزار دختر باکره برای کنیزی گرفته شد .
جای دیگه اگه اشتباه نکنم صفحه ۲۰۰ تا ۲۲۰ فتوحالبلدان الان شماره صفحه دقیقا یادم نیس نام ۷۰ نفر از زنان ایرانی که نصیب سردارای عرب شده بودن با ذکر نام فرزندانی که برای اونها اوردن برده میشه.
در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان)
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم )
رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ )
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم )
اینا یعنی تجاوز عرب به ملت ایران ، نه تجاوز چند ده نفر که با تجاوز مثلا ۸ نفر تو اصفهان مقایسه میکنی
بدرود
دوست عزیز در پاسخ به نوشته های شما کشتار و قتل و غارت مردم توسط سپاهیان و شاهان ایرانی که همواره در فکر اشغال سرزمینهای دیگر بودند را می آورم تا بدانید که این امر مختص یک قوم نیست و حتی شاهان ما نیز در این امر نامی داشته اند
( البته با ذکر منبع )
کشتار مردم بابل توسط کورش :
جان مانوئل کوک در کتاب شاهنشاهی هخامنشیان روایت می کند که: “کوروش که جهت اشغال بابل لشکرکشی گسترده ای انجام داده در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند.”
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴)
“کورش نبرد دیگری دراوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.”
(اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)
در کتیبه رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ که از آخرین نمونه های سنت رویدادنامه نویسی در بابل بشمار می رود آمده است :
هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت و شهر را آتش زد .
مرحوم پیرنیا در کتاب ایران باستان ص ۱۲۱ در مورد کشتار مردم توسط خشایارشاه مینویسد :
خشایارشاه بعد از جلوس اولین کارش آن شد که شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و در این کار نیز شدت عمل و خشونت بیسابقهای نشان داد ( قتل و کشتار بی سابقه ای انجام داد ). چنانکه هرودوت میگوید مصر ناچار شد، یوغ سنگینتری را برگردن گیرد .
مردم بابل نیز دراین ایام چند دفعه کسانی سر به طغیان برداشته بودند و یکبار حتی زوپیر ساتراپ پیر و فاتح معروف بابل را نیز کشته بودند. خشایارشا، در بابل نیز در دفع شورش خشونت و قساوت سختی نشان داد و شورشیان را بسختی قتل عام کرد ، حتی بعد از تسخیر مجدد بابل هم معبد مردوک را مورد اهانت و بیحرمتی گردید و هم شهر به غارت رفت.
دکتر زرین کوب در کتاب تاریخ ایران پیش ص ۲۹۵ از اسلام در مورد اشغال و قتل و کشتار مردم شام توسط سپاهیان خسروپرویز و انوشیروان مینویسد :
انوشیروان با لشکری بزرگ در سال ۵۳۹ میلادی از دجله و فرات گذشته و به سوریه وارد شد. شهرهایی که با دادن فدیه و هدایا نسبت به شاه اظهار انقیاد کردند، از غارت در امان ماندند اما شهر انطاکیه (در آن زمان این شهر معتبرترین شهر شام بود.) به سبب مقاومت سختی که مردم آن در برابر اشغال شهر از خود نشان دادند، عرضهٔ قتل و غارت و شدند و کشتار وسیعی در شهر صورت گرفت و تمام شهر و کلیساهای آن با خاک یکسان شد .
در سال ۶۱۴ میلادی سپاه ایران ( خسروپرویز) عازم شامات شد و پس از اشغال شهرهای حلب و انطاکیه مردم آنجا قتل عام شده و شهر غارت شد تمام کلیساها و معابد با خاک یکسان شدند بعد از آن بیت المقدس تسخیر شد و مردم شهر بسختی قتل عام شده و کلیساها و معابد شهر، از جمله مزار مقدس عیسی مسیح با خاک یکسان شد و در آتش سوختند قطعهای از صلیبی که گفته میشود مسیح با آن به صلیب کشیدهشده و بنام صلیب راستین شناخته میشود، همچون غنیمتی فوقالعاده گرانبها به تیسفون فرستادهشد ( زرین کوب، تاریخ مردم ایران پیش از اسلام ص ۴۹۴ و ۴۹۵ ) .
دکتر مهری باقری در کتاب دینهای ایران باستان، صفحه ۱۲۸ و ۱۲۹ در مورد قتل عام و کشتار مزدکیان مینویسد :
بعد از فشارهایی که موبدان زرتشتی بر قباد و فرزندش انوشیروان برای سرکوب و قتل عام مزدکیان آوردند روزی انوشیروان مناظره ای ترتیب داد که در آن روحانیان زرتشتی و مسیحی حریف مزدکیان بودند. مزدکیان مغلوب و قتل عام شدند. گفتهاند که در یک روز دوازده هزار مزدکی از جمله کودکان و زنان توسط سپاهیان ساسانی کشته شدند کتابهای ایشان را سوزاندند و اموالشان را مصادره کردند.
تمام اینهایی که گفتم فقط بخشی از کشتاری است که توسط سپاهیان ایرانی بر علیه اقوام و ملل مغلوب صورت گرفته است که تفصیل آن در این محدوده نمیگنجد کشتارهای کمبوجیه در مصرو یونان و لیدی یا داریوش در بابل و عیلام و سرزمین باکتری و یا کشتار هندیان توسط نادرشاه افشار و یا گرجستان توسط آقامحمد خان قاجار تنها بخش کوچکی از این قتلها و کشتارهاست .
حقیقت را بگویید حتی اگر برخلاف میل شما باشد
بدرود
درود بر شما
قبل از هرچیز سپاسگذارم بخاطر بحث منطقی و عالی شما
1-ما باید واقعیتها رو قبول کنیم من منکر جنگ اوپیس نمیشو و ۱۰۰% قبول دارم که کوروش در این جنگ کشتار به راه انداخت.
البته توجیه غیر موجهی میشه کرد از بعد سیاسی که واسه نمایش اقتدار همواره باید گاهی سخت گیری هم باشه تا حساب کار دست همه بیاد . هر چند من این توجیه رو قبول ندارم اما یادمون باشه سیاست هیچوقت نمیتونه جنبه انسانیت رو به طور کامل داشته باشه
۲-من کلا با پیرنیا مخالفم به قول رامین ایشون مفسر تاریخی نیست بلکه داستان پرداز هست
اما در مورد خشایار شا کاملا با شما موافقم ایشون به شدت با خشونت با مصر برخورد کرد و کلا شخصیت خشایارشا در عین جذابیت و تدبر، شخصیت مخوفی هم داشت
و مهمترین نکته در باب مزدکیان
دین زرتشتی در دوره ساسانی خصوصا از نیمه دوم به بعد فقط اسم بهی دین رو داشت و عملا تبدیل به زروانی شده بود. موبدان بسیار سرسخت بودن .
یادمون نره از جانب شرق ادیان بودایی و مانوی و از غرب دین مسیحی مدام بر پیروانشون اضافه میشد و دولت ساسانی که بر پایه دین مزدیسنا برپا شده بود با خطر تکه تکه شدن مواجه بود و یادمون نره مزدک پیامبر شریعت جدیدی نبود بلکه پیامبر زردشتی بود که خواهان جدایی اعتقاد زروانی از مزدیسنا شد. به نظر من رفتار نوشن روان با مزدک در عین قساوت ، رفتاری هوشمندانه بود چون با وجود مسیحیت مانویت و بودایی تمام کشور تحت شعاع مسایل دینی بود و با اومدن مزدکیت یه قطب جدیدی آغاز میشد و مقدمان ته تکه شدن کشور رو به صورت فجیحی فراهم میکد
هرچند این باز دلیل موجهی نیس که از این اقدام نوشینروان دفاع کنیم ولی فکر میکنم ایشون از بین بد و بدتر ، بد رو انتخاب کرد
با تشکر از این بحث عالی
فقط کامنتارو یک بار بزارید عزیزم مطمئن باشید حتما میخونیم
با درود بیکران بر شما و مطالب عالیتون
بدرود
احسان عزیز پایین تو کامنت فرید هم که شما پاسخی داده بودید ادامه این بحثو ادامه دادم . پوزش میخوام از اینکه همینجا تایپ نکردم چون یکدفعه یادم اومد و همونجا ادامه دادم
بدرود
درود
فرارسیدن محرم را به تمام مسلمانان راستین تسلیت عرض میکنم
با یادی از سید جواد ذاکر خادم راستین اهل بیت نبوت :
تمام آیه قرآن همین است
به قرآن حرف یزدان اینچنین است
به کوری دو چشم اهل سنت
فقط حیدر امیرالمومنین است
ولایت بی عبادت حقه بازی است
اساس مسجدش بت خانه سازی است
چرا سنی نمیخواهد بداند
وضوی بی ولایت آب بازی است
بنازم باغبان و باغ و گل را
بنازم مصطفی ختم رسل را
بنازم بوتراب و بوالحسن را
علی مرتضای بت شکن را
علی چون مجتبی فرزند دارد
چو زینب دختری دلبند دارد
علی یک باغ گل از یاس دارد
علی بعد از حسین عباس دارد
با رخصت از مولا علی و لعنت گویان به یزید و عمر و به پیشواز ماه محرم و سیدالشهدا امام حسین و حضرت عباس میرویم
یا علی
بی من جان
از این حرکت اخریت که بدون توپ بود خوشم نیامد.
منظورتو نگرفتم (بدون توپ بود ) چی چی بید ؟!
اها
بدون توپ یعنی :بدون اینکه توپی جلوی پات باشه بدوی دریبل بزنی و در انتها شوتی محکم و یهو هورا بکشی گل ، گل و بپری بالا و پایین و انتظار داشته باشی عمو رامین هم تشویقت کنه. به این میگن بدون توپ ، اما کجا این حرکت را بیشتر انجام میدی احتمالا گرایشت باستانه و از ورود آریایی ها تاریخ را شروع کردی نصیحت عمو رامین را گوش کن اول چگونی شکل گیری دنیا شروع کن نری دنبال تفکرات و داستان های ادیان الهی از بیگ بنگ و دوره های مختلف زمین شناسی بعد تکامل انسان تا چگونه تکامل پیدا می کنه بعد میریم سر اصل موضوع که طبیعت پرستی چگونه به رب انواع کشید ویکهو چرا یکی از این خدایان گنده شد و بقیه شدن دستیارش و ….همینجوری میای تا میرسی به چگونگی شکل گیری ادیان آسمان که یهو چه جور الان این ادیان میداندار شدن و این موضوعات باعث میشه کمی دیگاه دینیت تقلیل پیدا کنه و بشی پسر خوبی که عمو رامین دوسش داره.
سلام دوستان
اینکه خیلی از دوستان میگن دموکراسی محصول تفکرات غربیاست و بدرد ما جهان سومیا نمیخوره سخت در اشتباه هستن .
اینکه ارسطو و افلاطون و سقراط و اقلیدس و دکارت و نیچه و پوپر گفتن دموکراسی خوبه میدونستن که یه روز هم توی ایران خودمون ما از دموکراسی چه استفاده های خوبی میکنیم ؟ خصوصا آزادی بیان !
دموکراسی همینش خوبه دیگه که دارید میبینید !
بدرود و خداحافظتان باد
درود
اقا روز اول محرم بود و داشتم یه سی دی از مرحوم سید جواد گوش میکردم صفحه سایت هم باز بود بدون مقدمه من باب تسلیت ایام محرم همونی که میخوند و تایپ کردم اینجا. هدف این نبود که به سنی یا ادیان دیگه توهین بشه فقط خواستم تسلیت محرمو بگم و اگه کسی ناراحت شد از این کامنت با کمال میل پوزش میخوام ازش . بدرود
آقا بنده ادعای روشنفکری نکردم و کلا مخالف این کلمه هستم دوره این حرفا و کلمات گذشته . در ضمن در جایی اگر بنده از تجاوز اعراب گفتم دلیل داشت بهتره که وقتی نظر قشنگتو میدی تموم کامنتارو بخونی. در جایی آقایی گفته بود که اگه اعراب به ایران حمله نمیکردند ایران فلان بودو بیسار بود. بنده هم در کنار نظر ایشون گفتم که این چه افتخاریه که اعراب که در کتب خودشون(سوئ تفاهم نشه منظورم قرآن نیست. دوباره بعضیا داستان سرایی نکنند) گفتند زن غنیمت جنگیه. البته هنوزم به این حرف ایمان دارند. قبول دارم که عده ای مستو نابکارو وخب حتما هم میدونید که سابقه دار بودند اما این جواب بنده نبود. یه مثال کوچک میزنم. شما دوست دارید پدر یا پدر بزرگتان جسارتا با تمام بدیهایی که داره دایم زیر سوال باشه؟ از طرف خودی یا غریبه؟ جوابش کاملا واضحه.شما هرگز دوست ندارید خانواده تان با همه بدیهایی که خدای ناکرده( گفتم از قبل جسارتا)داره دیگران کلا اونا رو منکر بشند چون منکر شدن اونا برابر با منکر شدن شماست. بلاخره خوب یا بد شما از اونهایی. وقطعا اجازه نخواهی داد کسی داستان سرایی کنه. درکش زیاد سخت نیست. بله خوب وبد همیشه بوده وهست. حتی شما ومنی که الان داریم کامنت میزاریم. اگر با خودمون صادق باشیم میفهمیم که در بعضی از مقاطع زندگی بد بودیم. ودر حد خودمون ظلمی هم کردیم.وکار نا بجایی هم انجام دایم. اما دلیل نمیشه بگیم که من یا شما ادمای بدی هستیم. اگر کشورهای عربی رفته باشی دشمنی دیرینه ای نسبت به ما دارند در ظاهر بروز نمیدند اما در کلماتشون حتی وقتی خیلی صمیمی هستی تیکهای بهت میندازند که واقعا میمونی این همونیه که الن دعوتش کردم به ناهار. ؟ هنوز که هنوزه این دشمنیو دارند. مثل اینکه ما اباو اجدادشونو کشتیم(البته میدونی که برعکسه) راستر بد نیست به این مسله هم فکر کنی. اینکه اباو اجداد من توسط فلان قوم کشته شدند پس (ببخشید شرمنده ام)بگه ادم به فلانم که کشته شدند گذشته گذشته. حتما حقه شون بوده. میدونید استرالیا کشور زیاد جدیدی نیست. اون یاختمانهای ۲۰۰ ساله رو میگند آثار باستانی. باور کنید اینقدر قشنگ از گذشتگانشون یاد میکنند که من خودم متعجب شدم. هنوز از جنگهایی که انگلیس در داخل اون کشور کرده شاید یکی دو قرن پیش وقتی بحثی میشه انگلیسو جنایتکار میدونند. واصلا هم هنوز با این مسله کنار نیومدند.( اینو واسه کسانی گفتم که دربست همه چیز اروپارو قبول دارند والگوشون اونا هست).
[جهان جان
اون نبود آزادی که میگی ،کمی کمتر از ۲۵۰۰ ساله که گریبانگیر ما شده.
احساس هم میکنم اگه کتابی بود حتما نمونه از آن در هندی ،چینی
طبرستانی جای گوشه ای یکیش پیدا میشود
از سوشیانت هم متشکرم به خاطر اطلاعات قشنگش والبته ادبش. وباز به خاطر میهن پرستیشو احترام به گذشتگان.
فرید جان دیگه به این محفل درویشی سر نمیزنی ؟
بهمن سوشیانت
عادل جانم کجایی!
چند روزیه از ایرانویچم هم خبری نیست از دوستانی که از اون اطلاع دارند خواهش میشود زودتر خبر سلامتی ایشان را به من برسانند.
درود بر عمو رامین
نکنه ایرانویجم رفته جایی که عادل نی انداخته!
انی جان
مطالبی که ارائه میدید خیلی جالب وخوندنیه .خیلی متشکرم
درود.
سپاس گزارم دوست عزیز.
سوشیانت جان سلام . سر تعظیم فرود میارم به خاطر اطلاعات قشنگت. هر دفعه یه چیزی ازت یاد میگیرم. تو منو بنده خود کردی. متشکرم. درجه خلوص بالایی داری . راستی دقت کردی سوشیانت جان بعضیا دیگه کاری به کامنتهات ندارند؟ میدونی چرا؟ چون فهمیدند تو آدم با اطلاعاتی هستی. و میدووند که با طرح سوالات الکی تو رو نمیتونند به چالش بکشند. اونا بیشتر دنبال افرادی میگردند که خب اطلاعات زیادی راجع به تاریخ ندارند. و عاشق بحث کردن ومخالفت کردن هستند. و احساس پیروزی بهشون دست میده گویی که قله ای رو فتح کردند.
دوست عزیز در پاسخ به نوشته های شما کشتار و قتل و غارت مردم توسط سپاهیان و شاهان ایرانی که همواره در فکر اشغال سرزمینهای دیگر بودند را می آورم تا بدانید که این امر مختص یک قوم نیست و حتی شاهان ما نیز در این امر نامی داشته اند
( البته با ذکر منبع )
کشتار مردم بابل توسط کورش :
جان مانوئل کوک در کتاب شاهنشاهی هخامنشیان روایت می کند که: “کوروش که جهت اشغال بابل لشکرکشی گسترده ای انجام داده در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند.”
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴)
“کورش نبرد دیگری دراوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.”
(اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)
در کتیبه رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ که از آخرین نمونه های سنت رویدادنامه نویسی در بابل بشمار می رود آمده است :
هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت و شهر را آتش زد .
مرحوم پیرنیا در کتاب ایران باستان ص ۱۲۱ در مورد کشتار مردم توسط خشایارشاه مینویسد :
خشایارشاه بعد از جلوس اولین کارش آن شد که شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و در این کار نیز شدت عمل و خشونت بیسابقهای نشان داد ( قتل و کشتار بی سابقه ای انجام داد ). چنانکه هرودوت میگوید مصر ناچار شد، یوغ سنگینتری را برگردن گیرد .
مردم بابل نیز دراین ایام چند دفعه کسانی سر به طغیان برداشته بودند و یکبار حتی زوپیر ساتراپ پیر و فاتح معروف بابل را نیز کشته بودند. خشایارشا، در بابل نیز در دفع شورش خشونت و قساوت سختی نشان داد و شورشیان را بسختی قتل عام کرد ، حتی بعد از تسخیر مجدد بابل هم معبد مردوک را مورد اهانت و بیحرمتی گردید و هم شهر به غارت رفت.
دکتر زرین کوب در کتاب تاریخ ایران پیش ص ۲۹۵ از اسلام در مورد اشغال و قتل و کشتار مردم شام توسط سپاهیان خسروپرویز و انوشیروان مینویسد :
انوشیروان با لشکری بزرگ در سال ۵۳۹ میلادی از دجله و فرات گذشته و به سوریه وارد شد. شهرهایی که با دادن فدیه و هدایا نسبت به شاه اظهار انقیاد کردند، از غارت در امان ماندند اما شهر انطاکیه (در آن زمان این شهر معتبرترین شهر شام بود.) به سبب مقاومت سختی که مردم آن در برابر اشغال شهر از خود نشان دادند، عرضهٔ قتل و غارت و شدند و کشتار وسیعی در شهر صورت گرفت و تمام شهر و کلیساهای آن با خاک یکسان شد .
در سال ۶۱۴ میلادی سپاه ایران ( خسروپرویز) عازم شامات شد و پس از اشغال شهرهای حلب و انطاکیه مردم آنجا قتل عام شده و شهر غارت شد تمام کلیساها و معابد با خاک یکسان شدند بعد از آن بیت المقدس تسخیر شد و مردم شهر بسختی قتل عام شده و کلیساها و معابد شهر، از جمله مزار مقدس عیسی مسیح با خاک یکسان شد و در آتش سوختند قطعهای از صلیبی که گفته میشود مسیح با آن به صلیب کشیدهشده و بنام صلیب راستین شناخته میشود، همچون غنیمتی فوقالعاده گرانبها به تیسفون فرستادهشد ( زرین کوب، تاریخ مردم ایران پیش از اسلام ص ۴۹۴ و ۴۹۵ ) .
دکتر مهری باقری در کتاب دینهای ایران باستان، صفحه ۱۲۸ و ۱۲۹ در مورد قتل عام و کشتار مزدکیان مینویسد :
بعد از فشارهایی که موبدان زرتشتی بر قباد و فرزندش انوشیروان برای سرکوب و قتل عام مزدکیان آوردند روزی انوشیروان مناظره ای ترتیب داد که در آن روحانیان زرتشتی و مسیحی حریف مزدکیان بودند. مزدکیان مغلوب و قتل عام شدند. گفتهاند که در یک روز دوازده هزار مزدکی از جمله کودکان و زنان توسط سپاهیان ساسانی کشته شدند کتابهای ایشان را سوزاندند و اموالشان را مصادره کردند.
تمام اینهایی که گفتم فقط بخشی از کشتاری است که توسط سپاهیان ایرانی بر علیه اقوام و ملل مغلوب صورت گرفته است که تفصیل آن در این محدوده نمیگنجد کشتارهای کمبوجیه در مصرو یونان و لیدی یا داریوش در بابل و عیلام و سرزمین باکتری و یا کشتار هندیان توسط نادرشاه افشار و یا گرجستان توسط آقامحمد خان قاجار تنها بخش کوچکی از این قتلها و کشتارهاست .
حقیقت را بگویید حتی اگر برخلاف میل شما باشد
بدرود
احسان عزیز مطلبتو خوندم. اهل مطالعه تاریخ هستی. ومن متشکرم از بابت اطلاعاتی که دادی. قبول دارم که حتی کشتن حتی یک نفر هم در جنگ زیاده اما این همر اجتناب ناپذیره. واینکه جنگهای هخامنشی قتلها و خونریزیها بوده. جسارتا شما فکر میکنید جمعییته ۲۵۰۰ سال پیش حتی در شلوغترین قسمت شهر چقدر بوده ؟ که تاریخ نویسان غربی میگند هزاران نفر کشته شدند. یه مثال کوچیک میزنم همین ۳۰ سال پیش تهران خودمون که مثلا پایتخت هستو آخر جمعیت وقتی از تلویزیون میبینیم تازه مرکز پر رفتو آمدو میگم. انگار گرده مرده ریختند بس که کم جمعیت بوده .تا همین کرج که اصلا بیابون برحوت بوده وخالی از سکنه چه برسه تا قزوین. حالا شما فکر کن که به این کشور گشایی ها. بیشتر شهر ها خالی از سکنه بودند ویا اگرم بوده به صورت قومی و ایلی به صورت پراکنده زندگی میکردند. پس اون قتلو غارتی که تو کتابا توسط خارجی ها نوشته شده رو زیاد جدی نگیر. بنده هرگز به بودن خسرو پرویز و حکومتهای ساسانی یا غزنویان افتخار نمکنم. اصلا بحث ما رو اینهایی که جنابعالی نام بردید نبوده بیشتر مباحث در این کامنت خاص مربوط میشه به دوران کوروش کبیر. در ضمن شما حرف جان مانوئلو قبول داری که قرنها پس از کوروش به وجود اومده اما نوشته های بدست آمده از کوروشو قبول نداری که گفته من شهر بابل رو حتی بدون کوچکترین خونریزی فتح کردم. ( نگو که شما هم عقیده رامین رو داری که ایرانیها بی عقلندو دروغگو…..). در ضمن اونجا که گفتی مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را!!!تقریبا بی ربط بود. چون تو چیزی نگفتی که من خوشم بیاد. بیشتر چیزی گفتی که بادنجان خوشش اومد.
باز این مطلبتم متوجه نشدم که گفتی جواب لی لی به لالای شما رو هم داده باشم؟ یعنی چی؟ بنده در کامنتم به شما گستاخی کردم ؟ بی ادبی کردم؟ اصلا برای شما کامنت گذاشتم؟ کمی مودب تر صحبت کنی فکر کنم بهتر باشه. در ضمن چه کسی گفته گفته های شما حقیقت محضه؟ اینکه شما چند تا کتاب بخونی واز دید خودت بدون اینکه تجزیه وتحلیلش کنی بزاری تو کامنتت آخر حقیقته؟ من تشکر میکنم بابت مطالعه ت و اطلاعاتی که دادی. اما باید بگم شما هم همون چیزیو میخوای بخونی یا بشنوی که دوست داری. درسته؟ وگرنه دوستان دیگه هم کتابهایی نام بردند که عکس مطالبی است که شما خوندیید. چرا شما به اون کتابا استناد نمیکنید؟
برادر محترم جناب سعید آقا تاریخ : ۱۰/۹/۹۰
سلام علیکم
پیوست :سلامتی
احتراما به اسحتضار می رساند اینجانب عمو رامین نیز جنگ و تهاجمات شاهان ایرانی را به عنوان ، تاریخ ایران زمین نمی دانم و به آن نیز افتخاری نمی کنم اما هیشه از ازل تا الان در جنگ ها حلوا خیرات نمی کردند و کشتاری که اقوام همچون اعراب ، مغولان و ترکان در این آب و خاک کردن فکر نکنم کمتر از بیانات بالا شما باشند.
لذا خواهشمند است نسبت به تغییر دید کینه توزانه و نه نقادانه خود اقدامات لازم را مبذول فرمایید.
با احترام
عمو رامین
دوست عزیز رامین آقا
بنده هم هیچوقت نگفتم که این کشتارها مایه افتخار است کشتار و خونریزی مذموم و ناپسند است چه از طرف ایرانی باشد یا از طرف عرب یا آلمانی یا مغول .
اما اینکه فقط جنایتهای دیگران را ببینیم و آنها را علم کنیم و خودیها را نقد نکنیم به بیراهه رفته ایم . متاسفانه تعدادی از دوستان دوست دارند اینگونه باشند یعنی خودیها زا نادیده میگیرند اما در مورد دیگران مو را از ماست بیرون میکشند
اگر در مورد کشتارهای شاهان ایرانی نوشتم هم میخواستم همین را بگویم که در جنگ کسی حلوا پخش نمیکند و سرکوب شورش فقط مختص عربها نبوده است
بنده هرکز نسبت به کسی کینه نداشتم و ندارم و نخواهم داشت نه نسبت به هموطنان ایرانی عزیز خودم و نه نسبت به نژادها و فرهنگهای دیگر فقط اگر بعضی وقتها داغ میکنم بخاطر این است که دوست دارم حقیقت همواره درصدر بماند حقیقتی که ممکن است گاهی فدای امیال و آرزوها یا خواسته های ما انسانها شود .
با احترامات خالص
سعید
سعید جان با این حرفت که ؛دوست دارم حقیقت همواره درصدر بماند حقیقتی که ممکن است گاهی فدای امیال و آرزوها یا خواسته های ما انسانها شود ، کاملا موافقم .
دوست عزیز این کامنت رو برای شما هم میفرستم که جواب لی لی به لالای شما رو هم داده باشم هر چند که متاسفانه گفتن حقیقت در این ماتم کده کاریست بس ناگوار و به مذاق خیلی از دوستان ما خوش نمیاد و میل دارن که چیزهایی رو ببینندو بشنوند که دوست میدارند
مانند داستان آن ندیم سلطان محمود غزنوی که به سلطان گفته بود :
من ندیم توام نه ندیم بادنجان
مرا چیزی باید گفت که تورا خوش آید نه بادنجان را !!
بدرود
درود بر فرید
از گل انتظار بوی گل میاد و شما خودت گلی که با دیده گل به نگاه میکنی
به هر حال اینجا جای خط و نشون کشیدن و جنجال نیست
ما هیچکدوم همه تاریخو نمیدونیم و نخواهیم دونست ولی خوبه که هر کدوم همون چیز کمی رو هم که میدونیم بریزیم وسط تا بقیه استفاده کنن
زکات دانش یاد دادن اونه
در پاسخ احسان عزیزم
لطفا مطلبو یک بار بزار من بالاتر که همین مطلبو گذاشتی خوندم و جوابتونو گذاشتم
فقط کوتاه یه چیزی هم بگم اینجا
سیاست کثیفه و هیچ رجل سیاسی عاری از دروغ و نامردی نیست
منتها کم و زیاد داره
کوروش در جنگ اوپیس کشتار به راه انداخت ولی در جای دیگه از نسل کشی جهودان جلوگیری کرد
شما الان در قرن ۲۱ هم نمیتونی بگی فلان رهبر یا رییس جمهور فوقالعادس و هیچکار اشتباهی نکرده
سیاست میگه گاهی اوقات باید با زور یا دروغ یا کشتار از نابودی کل نظام جلوگیری کرد
من درمورد اعراب گفتم بسیاری از اونها با زور پیامبر مسلمان نشدن اما همینکه فهمیدن عمر قصد گشایش ایرانو داره اومدن بیعت کردن و مسلمان شدن تا سرباز بفرستن و از غنایم کشور ثروتمند ایران و گنجهای شاهنشاهی ساسانی و اشکانی که قنها در دربار و شهرهای مهم ایران بود بهره مند بشن
طبیعیه همچین آدنایی که اسلام را بخاطر غنیمت قبول کردن نه خدا، نمیشه انتظار انسانیت داشت و کشتارشون به دلیل خوی حیوانی و دنیاییشون بود. چه اگر غیر این بود هیچوقت با زور شمشیر اسلام نمیاوردن
فرض کن شما مسیحی هستی و من مسلمون
اگه با حرف نتونم شمارو ترغیب به اسلام آوردن کنم آیا انسانیه که با چوب بزنم بکشمت؟ کجای اسلام گفته که پیروان ادیان دیگرو بکشید؟
پیامبر یا علی نمیتونستن به زور شمشیر ، ایران روم افریقا یا سایر ممالک رو مسلمان کنن؟ یادمون باشه اسلام فقط جنگ با مشرکان رو جایز میدونه و با پیروان اهل کتاب و دین سر جنگ نداره. همونطور که پیامبر از جهود و ترسا و مجوس جزیه میگرفت نه جنگ
خسروپرویز نامه پیامبرو پاره کرد. این بهترین بهونه بود واسه کشور گشایی و حمله عرب به ایران. اما پیامبر این کارو نکرد. عمر سرخود با ایران و افریقا و گرانادا جنگید و غارت کرد .
تاحالا فکر کردیم عمر این همه سپاه مسلمانو از کجا آورد که از یه طرف به ایران از یه طرف به شرق اروپا و از طرف دیگه به شمال افریقا و از اونجا به اسپانیا حمله کرد؟ پس این همه مسلمون دوره پیامبر کجا بودن؟ یعنی عمر انقد مرد روحانی و معصومی بود که قبایلی که پیامبر و حتی ابوبکر نتونسته بودن مسلمان کنن با روی کار اومدن عمر مسلمان شدن؟ نه اینا بخاطر جمعآوری غنایم و زن و مال ظاهرا مسلمان شدن. تخم و طایفشونو امروز با نام وهابی و بهایی و شیخیه و ناصبی میشناسیم .
باز هم تشکر میکنم از احسان عزیز بخاطر این بحث عالی و پر محتوا
بدرود
فرید جان
جان عدلم اگه به (بی من )گیر نمیدیم توی رو دربایستی هستیم. بعضی وقت ها انحرافاتی ازش می بینیم اما با چشم اغماض ازش رد میشم.
درود بر رامین
من خوشحال میشم انحرافاتمو بگین تا بیشتر مطالعه کنم . دوست خوب باید مثل آینه بمونه و عیبهای آدمو بگه تا دشمن سو استفاده نکنه. پس بی رودروایسی دوس دارم این بحث عالیو ادامه بدیم و انحرافاتمم دوس دارم بدونم تا مرتفع کنم.
به هر حال ما عمو رامینی دیگه !
از طرف رامین::: عادل کجای!!!!
این که گفتی میشه در نوشابه برای هم باز کردن.
اتفاقا اصلا در نوشابه باز کردن نیس
وقتی انحرافی میبینی باید بگی تا تصحیحش کنیم
شما میگی انحرفاتی از من میبینی که تو رودوایسی زیر سیبیلی ردش میکنی!! خوب برادر جان این اشتباهه
بگو تا منم یاد بگیرم اشتباهاتمو تصحیح کنم
متاسفانه بعضیا به جای اینکه بیاند با دلیل و منطق و مدرک بحث کنند میاند با تیکه انداختند یا از کلمات نا متعارف استفاده میکنند. قبلا هم گفتم بعضیا کلا مخالفند. بعضیا ناسیونالیسم هستند. بعضیا فکر میکنند دهه ۴۰ یا ۵۰ است که حتما خودتون هم دیدید یه نفر صحبت میکرد برای عوام و امی واون بندگان خدا هم میگفتند صحیح هست صحیح هست. و دوست دارند خودشونو پشت کلماتی مثل روشنفکر و از این کلمات قلنبه سلنبه که دیگه دوره ش گذشته قایم کنند. حتما در کامنتها دیدید. بعضیا هم فقط میگند من درست میگم میگید نه اینهاش اینم کتابای خارجی که من خوندم. ببین چقدر کارم درسته؟ بابا خارجیا که دروغ نمیگند. اونا مثل ایرانیا دروغگو و بی عقل نیستند که. خلاصه تا دلت بخواد از ایرانو ایرانی بد میگه. بعد هم میگه افسانه نژاد آریایی و یا افسانه کوروش و…… خب بالا خره اینم نظره حالا یا با دلیل یا بی دلیل . برای بنده محترمه . اما زیبا سخن گفتن واز کلمات مودبانه استفاده کردن حتی اگر مخالف نظر ما باشه یه جورایی مارو مجذوب خودش میکنه.
فرید
اون کلا مخالف به من اشاره کردی هان؟
جان عادلم که چند وقتی است ازش بی خبرم به عمو بی من شکایتو میبرم ، نگو نگفتی .
منظور رامین بهمن بود منتها چون عجله داره چند وقته اشتباهی تایپ میکنه بی من
منظور عمو رامین همان است که می نگارد و اشتباه تایپی نمیکه چون اولین بار در بالا (بی من ) را با قصد و نیت خاصی در پرانتز نوشت .
نه همون اشتباه تایپی هستش چون خودتم میدونی رامین اسم کسیو مسخره نمیکنه !!!
مستر رامین. متاسفانه در نوشته خود احتمالا یا عجله داشتی برای نوشتن یا از نظر روحی وفکری کمی بهم ریخته بودی چون جملات شما رو بنده متوجه نشدم .خواهشا یه بار دیگه خودت بخون. اگه با آرامش تصحیحش کنی ممنون میشم.
آقا رامین.(۱) پیشنهادی به شما دارم. اگر اگر اگر فرصت کردید کتابهای ادبیات را هم در کنار کتابهای تاریخ بخونید .شاید شاید شاید لحن تند و بد شما کمی بهتر بشه. در کامنتی که در بالا برای من گذاشتی به جای استفاده از ضمیر فاعلی مثل: شما . اومدی گفتی تو بمیری. اولا هم کلمه تو .و هم کلمه بمیری دو کلمه توحین آمیزه. شما در کامنتهای بنده نظر کن ببین با اینکه مخالف عقاید ونظراتت هستم هرگز از کلمات تو و یا گستاخانه استفاده نکردم. اولا چون عقاید متفاوتی داریم پس صمیمیتی هم نمیتونه بین ما باشه کو بخوام از کلمه تو استفاده کنم چه برسه به اینکه کلمه بدتری هم به دنبالش بیارم. . دوما بنده همیشه جانب ادب رو رعایت میکنم که مبادا فردی که دارم براش کامنت میزارم سنش از من بالاتر باشه و لحن حرف زدن من باعث بی احترامی به شخص مورد نظر باشه.(۲)گفتی دنبال نقد کردن هستی .خب خوبه.اما اخه هر کار درستیو که انجام شده یا میشه رو که نقد نمیکنند. (انوقت همون میشه که قبلانم گفتم آقای مخالف)(۳)لذت بردن از عقاید دیگران به نظر بنده برای خیلیا معنیش اینه که هر چیزی که موافق نظر بنده است لذت میبرم وهر چیزی که مخالف نظر بندست ازش لذت نمیبرم.(که این کاملا طبیعیه وبیخودی هم شعار ندیم ). (۴)در جایی گفته بودی که ایرانیها ملتی بی عقل .بی شهامت. ترسو….هستند. که بنده در جواب گفتم حق نداری دیگرانو زیر سوال ببری لطف کن دفعه بعد عقلو شهامت خودتو ببر زیر سوال. ودوباره از شما پاسخی اومد که:شهامتمو به خاطر گذشتگان زیر سوال نمیبرم. خب پس چرا به خودت اجازه میدی کلی گویی کنی در باره ایران وایرانی .اما در باره خودت حرفایی که میزنی مصداق نداره.؟ یادت نره که خودتم جزئ همین ملتی. ودر آخر بگم کلا شخصیت پیچیدهای داری.
درود بر رامین و فرید
ما اومدیم اینجا از اطلاعات هم استفاده کنیم و یه چی یاد بگیریم
نمیدونم چرا هرکدوممون یه نظر مخالف میبینیم دعوا میکنیم با هم
اقا شنیدی میگن دوستِ دوستِ تو همان دوست توست؟
من با رامین رفیقم با فریدم رفیقم پس فرید و رامین که با من رفیقن باید با همدیگه هم رفیق باشن! چی گفتم خودم نفهمیدم!!!!
بدرود
بدرود یه مطلب میزارم بخونید دوستان جالبه:
نویسنده دکتر تورج دریایی
فرزندان و نوادگان یزدگرد سوم در چین
فرزندان و نوادگان یزدگرد سوم در چین
فرزندان و نوادگان یزدگرد سوم در چین
فرزندان و نوادگان یزدگرد سوم در چین
منابعی که در مورد حکومت آخرین شاه ساسانی یعنی یزدگرد سوم در دست داریم تمام بر پایه منابع ساسانی و به خصوص روایاتی است که تاریخ نگاران مسلمان دو یا سه قرن بعد از فروپاشی آن سلسله درباره وی نوشته اند.از این رو آنچه بر یزدگرد سوم و خاندان او پس از دوران پادشاهی اش گذشته است به تنهایی بر اساس این منابع نمی تواند آگاه کننده باشد.مهمترین منبع برای حکومت یزدگرد سوم تاریخ طبری می باشد که بیشتر متوجه فتوحات اعراب مسلمان در آن زمان است.طبری درباره یزدگرد سوم می نویسد که در زمان برادر کشی شیرویه،او در استخر پنهان شده بود و در سال ۶۳۲ میلادی در آتشکده آناهیتا تاجگذاری کرد.یزدگرد در زمان به تخت نشستن بیش از ۱۵ یا ۱۶ سال نداشت.چهار سال بعد جنگ قادسیه و چند سال بعد از آن جنگ نهاوند،باعث شکست کامل ساسانیان در ایرانشهر شد.در زمانی که گروهی از ایرانیان در مقابل اعراب در نواحی مختلف ایستادگی می کردند و کم کم معلوم می شد که دیگر نمی توان با مهاجمین جنگید،مدارکی وجود دارد که نشان می دهد خاندان ساسان همراه با گروه کثیری از ایرانیان به چین رفتند و با کمک فغفور چین برای آزاد کردن ایرانشهر سعی نمودند.یزدگرد سوم در سال ۶۵۱ در شرق ایران کشته شد.کشته شدن او به صورت داستانی بازگو شده است که توسط آسیابانی به قتل رسید اما به نظر می رسد که روایت ثعالبی در این که سواران ماهویه به دستور او این شاه را یافتند و یزدگرد را در همان جا با طناب خفه کردند موثق تر می نماید.اما وی قبل از این فاجعه سعی بسیار کرد تا با کمک فغفور چین و قوای تازه،ایران را آزاد سازد.از این زمان است که منابع چینی به خصوص تاریخهای تانگ به ما در این باره کمک می کنند.دو کتاب تاریخی مهم وجود دارد یکی(( تاریخ جدید تانگ)) است و دیگری ((تاریخ قدیم تانگ)).با این که دو کتاب با یکدیگر تفاوتهایی دارند،روایت آزاد ساختن ایرانشهر در آن وجود دارد.این متون را شاوانز نزدیک به یک قرن پیش به زبان فرانسه ترجمه کرده است.به علاوه مدارک جدیدتری توسط تاریخدانان چینی ارائه شده است که به اطلاعات ما در این مورد می افزاید.همچنین چین شناس ایتالیایی، فُرته مطالعات گرانبهایی درباره تاریخ این دوره ارائه داده است که به آن توجه خواهیم کرد.
یزدگرد( issu-ssu/i-ssu-hou) در سال ۶۳۸ یک گروه را به رهبری mo-se-pan (مرزبان) به چین فرستاد تا از آن دولت کمک بگیرد.فُرته نشان داده است که تاریخ این سفر باید ۶۴۷ باشد ولی قبل از آن زمان نیز در سال ۶۳۹ یزدگرد گروه دیگری را به آنجا فرستاده بوده است.در میان این گروه دو پسر و سه دختر یزدگرد نیز بودند.در سال۶۵۸ پیروز(Pi ru-szu) یکی از پسران یزدگرد از فغفور چین به نام گازنگ(۶۴۹-۶۸۳) کمک خواست.پیروز توانست با کمک چینیان در سال ۶۵۸ دولت پارسی(po-szu)(ایرانی) را با پایتخت زرنگ(chi-ling) به وجود بیاورد.این فرصت برای حکومت پیروز همزمان بود با خبر آزاد شدن سیستان از زیر سلطه اعراب.بین سالهای ۶۵۸ و ۶۶۳ حکومت دوم ساسانی در سیستان برپا شد.شاید به همین دلیل است که سکه های بسیاری از یزدگرد برای سال بیستم پادشاهی وی(۶۵۰/۶۵۱) با ضرب سیستان وجود دارد که به نظر سکه شناسان پس از سال ۶۵۱ و مرگ یزدگرد ضرب شده اند.این امر ممکن است به آن معنی باشد که پیروز همچنان سکه های ساسانی را به نام پدرش ضرب می کرده است و این،خود نمودار حقانیت آن خاندان و حکومت پیروز در شرق ایرانشهر بوده است.
طبق منابع چینی،فغفور گازنگ در ۱۴ فوریه سال ۶۶۳ پیروز را به عنوان حاکم منصوب کرد اما پیروز در سال ۶۷۳/۶۷۴ دوباره به دربار فغفور رفت که این موضوع نشان دهنده شکست او از اعراب می باشد.آیا بین سالهای ۶۵۸ تا ۶۷۳ او هنوز با اعراب در جنگ بوده است؟فقط در سال ۶۷۳/۶۷۴ بود که پیروز ،سیستان و دومین پادشاهی ساسانی را از دست داد،چون طبق منابع چینی وی از ۲۴ ژوئن ۶۷۳ تا ۱۱ فوریه ۶۷۴ در پایتخت فغفور حضور داشته است ولی او بار دیگر به غرب بازگشت و در سال بعد در ۱۷ ژوئن ۶۷۵ برای آخرین بار به دربار چین آمد.او توسط گازنگ لقب(you wuwei jiangium) ((ژنرال گارد جنگی راست)) را گرفت که یکی از ۱۶ لقبی بود که در کاخ سلطنتی چین برای بزرگان از آن استفاده می شد.او در سال ۶۷۷ دستور داد یک معبد به نام Bosi-si ((معبد پارسی))(پارسیگ Bosi) در شینجان بسازند.پیروز در سال ۶۷۸/۶۷۹ درگذشت.در صفحات بعد از ((معبد پارسی))سخن خواهیم گفت.اما خاندان ساسان آرزوی خود را برای آزاد ساختن ایران از دست اعراب از دست نداد.به توصیه ژنرال چینی پی ژینگجین(Pei Xingian) به فغفور،پسر پیروز به نام نرسه(ni-nie-che) در تبعید بر تخت شاهنشاهی ایران نشست.کریستنسن به اشتباه یا بدون توجه به منابع چینی این تاریخ را ۶۷۲ میلادی تخمین زده است،ولی فُرته آن تاریخ را به تازگی تصحیح کرده است.در اینجا باید گفت که منابع ایرانی نیز سلطنت پیروز را به یاد داشته اند.از او در بخش هیجدهم بندهش چنین یاد شده است: (( پسر یزدگرد به هندوستان شد،سپاه و گُند آورد،پیش از آمدن به خراسان درگذشت،آن سپاه و گُند بیاشفت))
در اینجا مقصود از((هندوستان به طور حتم تخارستان و آسیای میانه امروزی می باشد.چون بنا به گفته بیرونی ساکنان زرتشتی سغد بر این باور بودند که پنجاب و شمال آن و کوههایش یعنی هندوکش به عنوان هند/سند شناسایی می شده است.پسر یزدگرد در چین دفن شد ولی تا امروز مجسمه او که – به مانند دیگر مجسمه ها در این محل بدون سر است در جلو آرامگاه گازنگ وجود دارد و در پشت آن مجسمه این کتیبه نوشته شده است:
you xiaowei da jiangiun jilan Bosi dudu Bosi wang Bilusi
((پیروز شاه پارس (ایران)ژنرال بزرگ گارد جنگی راست و سپهبد پارس (ایران) )).
با توجه به این موضوع باید گفت که نظر زنده یاد مهرداد بهار در یادداشتهایش بر بندهش درباره پیروز که ((مدارک تاریخی از گریز او به چین حکایت می کند و ظاهرا کوششی هم برای بازگشت نکرد و عمری به خصب عیش در چین به سر برد))نادرست می باشد.پسر پیروز نرسه،نیز به نوبه خود در سال ۶۷۹ همراه گروهی سرباز برای آزاد ساختن ایرانشهر به غرب رفت و در تخارستان به مدت ۳۰ سال با اعراب جنگید.در سال ۷۰۸/۷۰۹ به پایتخت چین بازگشت و عنوان ژنرال گارد چپ(zou tunwei jiagiun) را دریافت کرد.مجسمه او نیز در همان جایی که مجسمه پدرش هست وجود دارد.او با نام نرسهmanmei خدای da shouing پارس مشخص شده است.اعراب در سال ۷۰۵ بلخ،در سال ۷۰۹ بخارا، و در سال ۷۱۳ سمرقند و فرغانه را تسخیر کردند و پس از آن به پامیر و کشگر راه یافتند و با فرستادن نامه ای از فغفور چین خواستند تسلیم شود.اما تا زمانی که نرسه در شرق بود اعراب نتواستند این مناطق را تسخیر کنند و این نشانه قدرت او و جنگهای سخت و ایستادگی ایرانیان در شرق در مقابل اعراب است.
اما باید به یاد داشت که شخص دیگری نیز وجود داشته است که از او در منابع چینی با نامAluohan یاد شده که در سال ۷۱۰ درگذشته و عنوان (( ژنرال گارد راست)) را داشته است،در صورتی که پیروز نیز همین عنوان را داشت.در این جاست که به این مهم پی می بریم که هردو باید از خاندان سلطنتی باشند و نظریه فُرته درباره این که نام او وهرام/بهرام می باشد صحیح به نظر می رسد.دو کار مهم او بنا به منابع چینی تماسهای او با امپراطوری روم شرقی و نیز ساختن یک بنای مهم در چین می باشد.فغفور چین او را بین سالهای ۶۵۶ و۶۶۰ به غرب فرستاده بود تا سعی در بازپس گرفتن ایرانشهر از اعراب کند.این کار او در بندهش به این صورت عنوان شده است:
و چون رومیان رسند و یک سال پادشاهی کنند،آن هنگام،از سوی کابلستان یکی آید که بدو فره از دوده بغان است و (او را)کی بهرام خوانند.همه مردم با او باز شوند و به هندوستان و نیز روم و ترکستان،همه سویی پادشایی کند.همه بد گِروشان را بردارد،دین زرتشت را برپا دارد.
آیا در این متن نمی توان رفت و آمد دیپلماتیک بهرام را مشاهده کرد؟در کتاب پهلوی زند بهمن یسن زمانی که از((بهرام ورجاوند)) گفتگو می شود،سخن از یک فرد خیالی نیست که در آینده به نجات ایرانشهر خواهد آمد،بلکه منظور،بهرام،فرزند یزدگرد سوم است.این موضوع به خوبی با نگاه به فصل ۷ متن زند بهمن یسن مشخص می شود:
(( و او پادشاهی که در دین به نام بهرام ورجاوند خوانند،زاده شود…..هنگامی که آن پادشاه سی ساله باشد…با سپاه و درفش بی شمار سپاه هندی و چینی،درفش برگرفته …پادشاهی به(آن)کی رسد….))
پس به نظر می رسد که او سعی در آزاد ساختن ایرانشهر کرده و ایرانیان به انتظار بازآمدن او،آرزوی خود را در شعری به پهلوی به این صورت بیان کردند:
(( کی بود که پیکی آید از هندوستان
کآمد آن شاه بهرام از دوده کیان
کِش پیل هست هزار بر سرآن هست پیلبان
کآراسته درفش دارد به آیین خسروان
که پیش لشکر برند سپاهسالاران
مردی گسیل باید کردن زیرک ترگمان
که شود بگوید به هندویان
که ما چه دیدیم از دست تازیان
بر یک گروه دین نزار کردند بیوژدند شاهان
شاه ما و هر که ایر بود ایشان
چون دیودین دارند چون سگ خورند نان
بستدند پادشاهی از خسروان
نه با هنر نه به مردی
بل به افسوس و ریشخندی
بستدند به ستم از مردمان
زن و خواسته گاهِ شیرین باغ بوستان
گَزیت برنهادند ببختند بر سران
باج بی پایان خواستند ساکِ گران
بنگر که چند بد افگند آن دُروج به این جهان
که نیست بدتر از وی اندر این جهان
از ما بیامد آن
شاه بهرام ورجاوند از دوده کیان
پس بیاوریم کین تازیان
چون رستم کآورد صد کین سیاوشان
مَزگت ها فروهلیم بنشانیم آتشان
بتخانه ها بکنیم و پاک کنیم از جهان
تا نابود شوند دُروج زادگان از این جهان))
در اینجا نیز منظور همان بهرام فرزند یزدگرد است که با بهرام مذکور در ادبیات آخرالزمانی زرتشتیان آمیخته شده است،با این که بهرام نتوانست کاری را که ایرانیان در آرزوی آن بودند انجام دهد.فرزند او که طبق کتیبه چینیJuluo که هرماتا او را به درستی ((خسرو))خوانده،کار پدر را ادامه داد.
منابع دیگر نیز این روایت را تایید می کنند که شخصی که به نام خسرو در ارتش خاقان ترکستان در سال ۷۲۸/۷۲۹ با اعراب می جنگید،نوه یزدگرد بوده است.او نیز در سال ۷۳۰/۷۳۱ به پایتخت چین رفت.در آن زمان عده زیادی از ایرانیان در آسیای میانه و چین ماندند و چند کتیبه در آنجا به جا گذاشتند.این بود پایان کار خاندان ساسان.ولی باید توجه داشت که این خاندان حدود یک صد سال برای آزاد ساختن ایرانشهر جنگید.
اما گفته شد که پیروز در سال ۶۷۷ دست به ساختن معبدی زد که منابع چینی آن را ((معبد پارسی))می خوانند.قبل از او نیز یزدگرد چندین بار گروهی را به چین فرستاده بود و معابدی نیز در چین برپا شده بود.نویسندگان بر این باورند که این معابد آتشکده های زرتشتی بوده است.ولی این باور اشتباه به نظر می رسد.زیرا در تمام اعلامیه هایی که مذهب مسیحیت را در چین آزاد و قانونی می شمارد،کلمه Bosi-jing و معبد راBosu-si می خواند.در سال ۶۴۷ اولین نماینده یزدگرد به نام Alopen که مسیحی بود درخواست به رسمیت شناختن مذهب مسیحیت را در چین کرده بود.جالب توجه است که این معبد،((پارسی))نام گذاشته شده بوده است،و به گفته فُرته انگار((پارسی))با مذهب مسیحیت ربط داشته یا به چشم چینیان این چنین بوده است.چرا یزدگرد درخواست ساختن یک معبد مسیحی کرده است؟احتمال دارد که خاندان ساسان و عده ای از بزرگان به این مذهب گرویده بوده اند.آیا ممکن است این دلیلی باشد بر به رسمیت نشناختن یزدگرد در بعضی از نقاط ایران و حرکت او به سوی شرق؟ما مدارک متعددی درباره گرویدن خاندان شاهی و بزرگان ساسانی به مذهب مسیحیت از قرن پنجم تا هفتم میلادی در دست داریم که به صورت کتابهای مربوط به شهیدان برجا مانده است.اما در کتیبه های دو زبانه ای که بر روی استودان در چین وجود دارد به نام شخصی،ماهشی نام که دختر پهلماسپ از قبیله سورن بوده و سال درگذشت او به سال یزدگردی و چینی داده شده است بر می خوریم.او در ۲۶ سالگی درگذشته و گفته شده است که درخواست او این بوده است که جای او در کنار اهورامزدا و امشاسپندان باشد.سال درگذشت او ۸۷۴ و نشان دهنده اقامت خاندان بزرگ ایرانی در چین است،واین نشان می دهد که ایرانیان مسیحی و زرتشتی در کنار هم در چین می زیستند.
در پایان می توان از این بررسی چند نتیجه به دست آورد.اول این که نباید تصور کرد که خاندان ساسان و ایرانیان پس از حمله اعراب از ایرانشهر دفاع نکردند و آن را به آسانی رها کردند.نه تنها یزدگرد،بلکه پسرانش پیروز و بهرام به سختی با اعراب جنگیدند.سپس نرسه فرزند پیروز،و خسرو به کارزار اعراب رفتند.با این که برای مدتی در قرن هفتم میلادی ساسانیان در سیستان حکومت کردند،سرانجام اعراب بر آنها پیروز شدند.موضوع دیگری که در اینجا به نظر می رسد این است که با این که ایرانیان به سختی با اعراب جنگیدند چرا مهاجمین توانستند ساسانیان را شکست دهند؟این شکستها معمولا به خاطر ضعف اجتماعی جامعه ساسانی دانسته شده است، ولی این باور کاملا اشتباه است چون نه تنها اعراب توانستند ایرانشهر را شکست دهند بلکه در سال ۷۵۱ چینیان را نیز شکست سختی دادند و آسیای میانه را به تصرف خود درآوردند.هراکلیوس/هرقل امپراطور روم نیز تمام سوریه،فلسطین،مصر و قسمتی از آناتولی را به اعراب باخت.پس باید دلیل شکست ایرانیان، چینیان ، و رومیان را در امر دیگری جست.به نظر من استفاده از تکنولوژی رومی مانند منجنیق، و سوارنظام سریع و سبک عرب می توانست سوار نظام سنگین و کند ساسانی را به راحتی شکست دهد و همین کار را نیز انجام دادند.نکته آخر مساله رواج مسیحیت در ایران است.مدارک چینی نشان می دهد که اکثر ایرانیان در چین مسیحی بودند و یزدگرد و فرزندانش نیز معابد/کلیسای مسیحی در چین برپا کردند.
دانشگاه ایالتی کالیفرنیا فولرتون
((پایان))
منابع تکمیلی:
http://immortals.blogfa.com/post-31.aspx
http://immortals.blogfa.com/post-32.aspx
همینطور رجوع شود به :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2_%28%D9%BE%D8%B3%D8%B1_%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D8%AF_%D8%B3%D9%88%D9%85%29
فرید جان
جان عادلم ، خواندن را بعد از بابا آب داد، با ادبیات شروع کردم بعد رفتم ببینم که (چه کسی )؟بودیم و چه ؟کجا ؟کی؟چرا؟و چگونه؟ الان به این خواری افتاده ایم.اون لحن بد هم که میگی داغ دل است وبس.
(تو بمیری )هم در جای که ما زندگی میکنیم قسمی معمول در بین دوستانی است که صمیمیت در بین آنها وجود دارد، بعدعمو قربانت بره اختلاف عقیده داریم دشمن خونی که نیستیم.
شما هم دارای بزرگترین مشکلی هستید که مردمان این سرزمین دارند اختلاف عقیده را بر نمی تابی و تحمل عقیده مخالف را نداری.
آفرین اون کار جانب ادب را نگه داشتن را ادامه بده تا کمی باعث امیدواری باشی.
من با اینکه کاملا با تفکرات عادل مخالف بودم وهستم اما هنوز هم از رفتنش ناراحتم و با کامنت های که براش میزارم امید به باز گشتش دارم.
اون جریان نقد هم شالوده اساسی تفکرم است که باید به همه چی با دیدی شکاک نگاه کنم، و از شما می پرسم ؟ معیار سنجش کاردرست چیه؟ و کی کار درستی بر اساس انسان مداری انجام داده و من انکارش کردم!
خصوصیات بارز ایرانی ها هم اونی بود که گفتم ملتی بی عقل .بی شهامت. ترسو ….اگه غیر این است چند تا مثال تاریخی بزن من هم از آن خبردار شم شاید در لا به لای تاریخ تیره وطنم نکته ای باشه که من به آن نرسیدم.
اما جمله که قبلا گفتم این بود ؛اما شهامتم راهیچ وقت به خاطر عملکرد گذشتم زیر سوال نمیبرم. پس از گذشتگان نامی نبردم و دچار نارسیسم شده بودم.
درود بر تو رامین جان
شک اولین گام برای یقین است و یقین رهیافتی برای رسیدن به ایمان. احترام به نظرات یکدیگر امری بدیهی است، که متاسفانه در این صفحه اصلا رعایت نشده است. بیایید به تاریخ فکر کنیم، از آن تجربه بیازیم و در حال بیندیشیم که به قول آندره مارلو: قرن بیست و یکم یا نخواهد بود، یا عرفانی خواهد بود. باید خواند بدون اینکه نتیجه ای گرفت، و بگذاریم حقیقت ما را بیابد. به قول شاعر بزرگ فردوسی: ز گهواره تا گور دانش به جوی. اگر هزاران کتاب هم خوانده باشیم نباید ادعایی داشته باشیم و حقایق علمی این را به راحتی اثبات می کند که انسان بسیار حقیر بوده و هیچ چیز مطلق نیست. تو را به آمچه می پرستید با یکدیگر مهربان باشید و احترام یکدیگر را نگه دارید تا حداقل مهرورزی را به یکدیگر بیاموزیم. نمی خواهم اینجا نقش پدر را بازی کنم. من حقیر را ببخشید. با تشکر از نویسنده این مطلب و خسته نباشی به ایشان.
رامین نارسیسم را دوست نداری خوشم میاد اگه میخای جام ذرین حسنلو را ببینی جواب بده ۲شنبه میرم که ببینم دستم بگیرم افتخار کنم گریه کنم هستی؟
پهلوان کوپال
از بازدید برایمان چپزی تعریف نکردی.
اقا رامین خوب میدونی این جام ۲بار دیده شده دوست من ۱اشنایی داشت که قول داد به ما نشون بده من هم میخاستم شما هم باشی ولی متاسفانه کم لطفی کردی نیومدی جام را دیدم ولی نمیتونستیم دست بزنیم فقط اینم بگم ۲تا جام بود
دشمنم بمیره
چرا مسلمان مگه اینجا دشمنی در کمین میبینی!؟؟
سلام
کاش ملت میدونستن قبل این روزای سرد پدرانشون کی بودند و چه کردند.
بیاییم ننگی برای آیندگان نباشیم.
درود بر شما دوست گرامی،مهیا
خوشبختانه در این پست احترام بهتر از جاهای دیگه است و این تضاد عقاید را که، می بینی باعث تعالی من و دوستان می شود .
اما جان عادلم ، من خودم هم از این همه کل کل کردن خسته شدم . قبلا اگه لینکی می گذاشتم مسائل تاریخی بود .
ولی در باب حقیر بودن انسان ها باید گفت وقتی به این حقارت رسید که؛
آدمی دل به آسمان بست ، و انتظار وحی از آن داشت !
وقتی که مقام خود را ،در حد بندگی پایین کشید ! در حالی که در این گستره شهریار بود !
وقتی که به خربندگی آسمان ، دست بر سینه نهاد و پیشانی بر خاک ، و خود را به خواری افکند.(تلخیصی از شعر زمین ،شاملو)
چرا بچه ها کم پیدا شدن ؟
سلام سوشیانت جان . ایران نبودم. اما خدایی اعصابم از دست یه نفر تو این سایت راحت شده بود. اسمشو دیگه نمیگم. میشناسیش همونی که با همه چی کلا مخالفه. به هر حال دوست دارم شما و ایران ویجو و البته مستر کاظمی رو. هر جا هستید سلامت باشید.
درود بر فرید
رسیدن بخیر
احتمالا منظورت از هون همیشه مخالفه رامین نیست !!!!!؟؟
درود بر فرید گل
اون یه نفر که میگی یحتمل رامین بود دیگه !
شوخی کردم
پاینده باشی همیشه
کاش میشد هدیه ای ناقابل برات بفرستم. آدرس میلمو از مستر کاظمی بگیر . (کاظمی جان میشه خواهش کنم اگه سوشیانت جان میلمو خواست بهش بدی؟)
درود بر دوستان پارسی زبان.من افسوس می خورم از دوستانه ارییایی که با گفته های اعراب صفت کسانی که حتی هویت انها نا معلوم است این چنین از کوره در میرن.دین پاک آریایی ما خیلی فراتر از دهن به دهن شدن با این اعراب جاهل هست.من در تعجبم که این کسانی که زاده اعراب در ایرانن با این تاریخ ننگین خود چطور روشون میشه از عمر و… حرف بزنن.من از دوستان عزیز خواهش میکنم از هم صحبتی با این بی هویت های تاریخ خودداری کنن.
در کل تو بیمار هستی عادل
فقط بازی باکلمات انجام می دی
بالاخره نفهمیدیم تو مسلمونی و عاشق پیامبر اسلام(کپی برداری شده از ایرانیا ) یا عاشق تمدن جاهلی اعراب؟!
کسی رو که خوابیده میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو زده به خواب نمیشه بیدار کرد
آقا این کاربر یعنی عادل هر جا پست داد جوابشو ندید
چون واسه هر بحثی باید همه تعصبات کنار بزارن
هر کسی میتونه خیلی چیزا رو ثابت کنه
هر کسی می یاد مدرک معتبر باستان شناسی بیاره ،روش رو هوا حرف زدن چند قرنی هم هست منسوخ شده
درود بر انی
یشتها یسنا بندهشن دینکرد. خداییش خیلی دنبال نسخه pdf اینا هستم انی جون یه کاریش میکنی واسمون؟
عموجان دیر رسیدی
بنده ۲ماه ازگار است برای تماس با عادل فقط اهواز نرفتم،
اه که از دوری عادلم چه نکشیدم .
کسی هم حق نداره نازکتر از گل با اون برخورد کنه.
فکر می کنید ما توی این ایران چند تا مثل عادل داریم ؟! ۷۰ میلیون !؟ دیدید کم گفتید ؟! کمی بیشتر از این حرف هاست.
پس باید با زبان خودشان با ان ها صحبت کرد.
عادل
عادلم کجایی !؟؟؟؟
ثواب بی اندازه همبستر شدن با محارم :
یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:
[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک ” ازدواج با محرم” کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟ آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]
[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد] کتاب روایت پهلوی ” امید اشو هیشتان” صفحه ۱۸۱ و ۱۸۲ که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .
ــــــــــــــــــــــ-
پی نوشت :
مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است :
« ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها ۲/۱۸۷/۲
« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها ۲/۱۹۰ /۱۶
درگاتها میخوامنیم سپندارمذ دختر اهورا مزدا است …. اینجا گفته ارت دختر مزدا است مادر ارت سپندارمذ . یعنی اهورا مزدا با سپندارمذ که دخترش باشد ختودت نمود حاصل ان ارت شد
در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد :
« دیوان گفتند اگرمزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امد و خورشید پسرش میشد واهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت . اهریمن به گروه دیوان گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد ، اما “مهمی دیو” این راز را به مزدا بگفت و مزداچنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت »وندیداد ۲ /۹۷۵ و ۹۷۶
ازدواج با محارم در ایران باستان
در چند پست نشان دادیم که ازدواج با محارم در میان زرتشتیان و ایران باستان رواج داشته و داستان ازدواج بهمن با دخترش همای چهرزاد آمده و نتیجه ی این ازدواج، داراب شد.
دیگر نیز که معمولا انتخاب شاه در ایران باستان، براساس لیاقت نبوده. در اینجا نیز می خوانیم که وقتی که هما از پدرش باردار بود، بهمن در بستر بیماری افتاد، وصیت کرد که فرزندش که اکنون جنین است، خواه پسر باشد یا دختر، به پادشاهی برسد.
پسر بد مر او را یکى همچو شیر
که ساسان همى خواندى اردشیر
دگر دخترى داشت نامش هماى
هنرمند و بادانش و نیک راى
همى خواندندى ورا چهر زاد
ز گیتى بدیدار او بود شاد
پدر در پذیرفتش از نیکوى
بران دین که خوانى همى پهلوى
هماى دلافروز تابنده ماه
چنان بد که آبستن آمد ز شاه
چو شش ماه شد پر ز تیمار شد
چو بهمن چنان دید بیمار شد
چو از درد شاه اندر آمد ز پاى
بفرمود تا پیش او شد هماى
بزرگان و نیک اختران را بخواند
بتخت گرانمایگان بر نشاند
چنین گفت کاین پاک تن چهر زاد
بگیتى فراوان نبودست شاد
سپردم بدو تاج و تخت بلند
همان لشکر و گنج با ارجمند
ولى عهد من او بود در جهان
هم انکس کزو زاید اندر نهان
اگر دختر آید برش گر پسر
ورا باشد این تاج و تخت پدر
چو ساسان شنید این سخن خیره شد
زگفتار بهمن دلش تیره شد ….
قارداش خوش آمدی
ممنون از نوشته های شما که از منابع مختلف و با رفرنس مختلفی است حتما نگاهی به منابعی که نام بردی خواهم انداخت .
پایدار باشی
مژده به تمامی دوستان این سایت
عادلمان بازگشته
به شکرانه این بازگشت پیروز مندانه تا دو ساعت نظرات عادل را نقد نکنیم.
با سپاس از تمامی دوستانی که در این مهم ،ما را یاری می دهند.
اقا مبارک و میمون باشه این خجسته افتخار !!!!!!
چی گفتم!!! کفم برید با این کلمه ساختگی !! ((( خجسته افتخار!!!)))
نه بابا قشنگ بود.
افراد نادان وطن فروش و دوستان عرب حتما این سوتی های اسف بار و خنده دار ارباب شون بخونن
ـ با مطالعه کتابهای پورپیرار روشن می شود که او وجود تاریخی قوم (اریا) را منکر می باشد و ان را در زمره جعلیات تاریخنگاران عمدتا یهودی بر می شمرد در حقیقت ؛ این بدان معنی است که هخامنشیان نیز اریایی نبوده اند .اما شگفت انجا است که برابر نظر نویسنده دوازده قرن سکوت انان در صفحه ای از کتاب اسلاو تبارند (برامدن هخامنشیان ؛ ص۲۱۴) و در صفحه ای دیگر از کتاب از اسباط یهودند ( همان ؛ ص۱۸۱) به راستی انان از چه نژادی بوده اند ؟ اسلاو بوده اند یا یهودی ؟ اگر هم اسلاو بوده اند و هم یهودی ؛ ایا اسلاوها را نیز در زمره اقوام سامی باید برشمرد ؟ و …
ـ براساس نوشته های مکرر دوازده قرن سکوت ؛ و با توجه به اعتبار بسیاری که نویسنده اش به کتابی مذهبی چون ( تورات ) می دهد خاستگاه کوروش و به تبع ان هخامنشیان سرزمینهای ماورای دریای سیاه معرفی شده است . ( همان ؛ ص ۱۸۰ ؛ ۶۹) این در حالی است که در بسیاری از بخشهای تورات ؛ کوروش بزرگ ؛ به روشنی با شرق ارتباط داده شده است .
« من مردی ( کوروش ) را از شرق برگزیده ام و او را از شمال به جنگ قومها فرستاده ام » ( دوازده قرن شکوه ؛ ص ۹۶)
ایا این بیان صریح تورات نظر نگارنده دوازده قرن سکوت را بی پایه نمی سازد ؟
ـ بر تمامی کسانیکه کتابهای پورپیرار را حتی اگر روخوانی ساده نموده باشند روشن است که او وجود تاریخی سلمان فارسی را منکر می گردد و ان را جعل شعوبیه و در جهت فخرفروشی بر اعراب به شمار می اورد ( برامدن اسلام ؛ ج۳ ؛ ص۲۲۹-۱۶۹) . اما شگفت انجا است که نویسنده پلی بر گذشته در مبحثی دگر و برای اثبات برتری زبان عرب بر زبان فارسی از همین سلمان فارسی مجعول (بنا به باور او ) یاد می کند وایه ای از قران کریم را به او منتسب می سازد .
« ایا نباید اندیشه کرد که چه سان و به مدد کدام عامل و نیاز ؛ … زبانی با چنین استحکام برامد ؛ که هنوز هم دست نیافتنی است و قران ؛ به کنایه ؛ حتی سلمان را نسبت به ان زبان نااشنا معرفی می کند و … » ( همان؛ ج۱ ؛ ص ۷۴)
ایا نمی توان به خود اجازه داد از نویسنده مجموعه کتابهای تاملی در بنیان تاریخ ایران پرسید که سلمان وجود تاریخی داشته است یاخیر ؟ ایا نمی توان به خود اجازه داد از او پرسید اگر واقعا سلمان وجود تاریخی نداشته است ان عجمی که قران از او یاد می کند ( سوره نحل ؛ ایه ۱۰۳ ) و خود او نیز ان ایه را در کتاب خویش اورده است (برامدن اسلام ؛ ج۱ ؛ ص۷۴) کیست ؟ ایا نمی توان از او پرسید چرا شعوبیه که با خلق شخصیتی چون سلمان فارسی ؛ در صدد فخر فروشی بر اعراب بوده اند از بزرگان غیر ایرانی دیگری چون ؛ صهیب رومی و بلال حبشی ؛ در اثار خویش نام برده اند؟ و …
ـ ناصر پورپیرار ؛ در برامدن هخامنشیان به عنوان یک نتیجه ؛ سخن از شکست قادسیه ( ساسانیان از اعراب ) به عنوان پاسخی بر شکست بابل ( بابلیان از کوروش بزرگ )گفته است ( برامدن هخامنشیان ؛ ص۲۵۴) اما شگفت ان است که در نوین ترین کتاب خویش در صدد انکار وجود تاریخی سلسله ساسانی برامده است . پرسش این است اگر ناصر پورپیرار بر گفته خویش مبنی بر عدم وجود تاریخی ساسانیان باور دارد ایا می تواند بیان نماید نبرد قادسیه میان چه کسانی در گرفته بود ؟ و اگر بر روی دادن نبرد قادسیه ایمان دارد پس انکار سلسله ساسانی را چگونه باید توجیه نمود ؟
ـ نویسنده دوازده قرن سکوت ؛ اشوربانی پال پادشاه جنایتکار اشوری را به سبب ساخت نخستین کتابخانه تاریخ از وحشیگری به دور می داند این در حالی است که از او کتیبه ای در دست است که جنایات دهشتناکش در ایلام را بیان می دارد و البته ناصرپورپیرار ان را جعلی می داند . (همان ؛ ص۷۵) شگفت انکه با وجود سختگیری بسیار او بر دقت در اسناد تاریخی مربوط به ایران زمین ؛ توضیح نمی دهد که با توجه به کدامین سند تاریخی بنای نخستین کتابخانه جهان را به اشور بانی پال نسبت می دهد ؟ با توجه به کدامین مدک مستند کتیبه اشوربانی پال را جعل می داند ؟ از دیگر سوی توضیح نمی دهد چرا داریوش بزرگ را به سبب تنبیه شدید شورشیان و یاغیان وحشی می داند ؛ در حالیکه از داریوش بزرگ نیز اسنادی در دست است که دستور تاسیس دانشکده های پزشکی و علوم سیاسی در مصر را صادر کرده بود ( سیر تمدن و تربیت در ایران باستان ؛ ص ۳۲۶ و ص ۳۳۸) ایا نمی توان داریوش را مشابه استدلال ناصر پورپیرار ؛ به سبب ساخت این مراکز فرهنگی از وحشیگری به دور دانست ؟
ـ نویسنده مجموعه کتابهای تاملی در بنیان تاریخ ایران در راستای نظریه پردازیهای به اصطلاح انقلابی خویش وجود تاریخی قوم و سرزمینی به نام پارس را انکار می کند و با چشم بستن بر حقایق مشهود بیان می دارد که سرزمین و قبیله ای به نام پارس هرگز در ایران وجود نداشته است ( برامدن هخامنشیان ؛ ص۲۵۵) از دیگر سوی او از نویسنده ای به نام ابوعلی فارسی نام می برد و او را صاحب کتاب و شرح در زبان و لغت و کلام عرب می داند ( برامدن اسلام ؛ ج۱ ؛ ص۱۷۷) . به راستی اگر نظر و رای تاریخنگاری انقلابی چون پورپیرار را پذیرا شویم ابوعلی فارسی را باید از کدام سرزمین و از کدام طایفه برشمریم ؟
ـ برابر نظر ناصر پورپیرار ؛ واژه « ارمزد» که در کتیبه های هخامنشی بسیار کاربرد یافته است خداوندی است در اصل اشوری و به معنی خدای سرزمین بخش( برامدن هخامنشیان ؛ ص۱۲۶) ایا نمی توان به خود اجازه داد از نویسنده چنین ادعایی پرسید چرا هخامنشیان اسلاوتبار یا یهودی تبار با خدایی به نام (یهوه) !!! نام خدایی اشوری را برای خدای خویش برگزیده اند ؟
ـ از جمله دعاوی پورپیرار ؛ ان است که اشکانیان سکه طلا ضرب ننموده اند و ان را به سبب عدم اجازه رومیان می داند( اشکانیان ؛ ص ۱۴۷) اما انچه روشن است شاهان اشکانی سکه طلا نیز ضرب نموده اند ( http://www.parthia.com/coins/tillya2-72.jpg ) .
ایا نمی توان گفت با این وصف بنیان بسیاری از مطالب تاریخی نوشته شده در کتاب اشکانیان او نیز بر دعاوی باطل شکل گرفته است ؟
ـ نویسنده پلی بر گذشته ؛ به عنوان یک نتیجه در یکی از کتب خویش بیان می دارد که « مردم ایران هیچ مقاومتی ؛ به هیچ صورتی و در هیچ زمانی ؛ برابر حضور عرب و اسلام در ایران ؛ از سقوط ساسانیان تا پایان امویان ؛ از خود بروز نداده اند . » ( برامدن اسلام ؛ ج۲ ؛ ص۲۶۷) به واقع این ادعای ناصر پورپیرار ؛ را در مقایسه با ادعای او مبنی بر رخ دادن نبرد قادسیه ( برامدن هخامنشیان ؛ ص۲۵۴) چگونه می توان توجیه نمود ؟
ـ نگارنده پلی بر گذشته از ابن قتیبه دینوری به عنوان نخستین نثر نویس اسلام ! نام می برد ( برامدن اسلام ؛ ج۳ ؛ ص۱۷۱) واز سیبویه به عنوان کسی که صاحب کتاب در زبان و لغت و کلام عرب بوده است نام می برد( همان ؛ ج۱؛ ص۱۷۱) از دیگر سوی این به اصطلاح تاریخنگار پرمدعا در دعوی دیگر خویش اغاز نگارش کتب را به خط عربی قرن چهارم هجری می داند . اما شگفت انجا است که سیبویه در قرن دوم هجری و ابن قتیبه دینوری در قرن سوم هجری می زیستند ( خدمات متقابل اسلام و ایران ؛ ص ۴۵۵) به راستی چگونه می توان ادعای عدم نگارش کتاب تا پیش از قرن چهارم هجری را با ادعای نگارش کتاب بوسیله نویسندگان سده دوم و سوم هجری تطبیق داد ؟
ـ ناصر پورپیرار ؛ در نوین ترین به اصطلاح تاریخ نوشته خویش نظر شگفت انگیز دیگری ابراز داشته و تلاش در انکار وجود تاریخی سلسله ساسانی می نماید ؛ اما شگفت انجا است که به کرات در دیگر کتابهای خویش از ساسانیان و حکومت انان نام می برد . ) به عنوان نمونه نگاه کنید به : برامدن اسلام ؛ ج۱ ؛ ص۳۰۱ و ج۲ ؛ ص۲۶۷) ایا وجود چنین نوشتارهایی متناقض و دوگانه را نمی توان نشانه ای از باطل بودن بسیاری از دعاوی نویسنده دانست ؟
اینان فقط مشتی بود نشانه خروار ؛ در اینده ای نه چندان دور ؛ دگربار در این مورد جستارهایی نوشته خواهد شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب نامه
۱- بیژن ؛ اسدالله ؛ سیر تمدن و تربیت در ایران باستان ؛ چاپ دوم ؛ تهران : ابن سینا ؛ ۱۳۵۰
۲- پورپیرار ؛ ناصر ؛ پلی بر گذشته ؛ برامدن اسلام ؛ بخش اول ؛ چاپ دوم ؛ تهران : کارنگ ؛۱۳۷۹
۳- پورپیرار ؛ ناصر ؛ پلی بر گذشته ؛ برامدن اسلام ؛ بخش دوم ؛ چاپ دوم ؛ تهران : کارنگ ؛۱۳۸۰
۴- پورپیرار ؛ ناصر ؛ پلی بر گذشته ؛ برامدن اسلام ؛ بخش سوم ؛ تهران : کارنگ ؛۱۳۸۰
۵- پورپیرار ؛ ناصر ؛ دوازده قرن سکوت ؛ برامدن هخامنشیان ؛ چاپ چهارم ؛ تهران : کارنگ ، ۱۳۷۹
۶- پورپیرار ؛ ناصر ؛ دوازده قرن سکوت ؛ اشکانیان ؛ تهران : کارنگ ، ۱۳۸۱
۷- مطهری ؛ مرتضی ؛ خدمات متقابل اسلام و ایران ؛ قم : دفتر انتشارات اسلامی ؛ ۱۳۶۲
۸- نعمتی لیمایی ؛ امیر و احمدی ؛ داریوش ؛ دوازده قرن شکوه ؛ سبزوار : امید مهر ؛ ۱۳۸۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطره ای در برابر دریا از سوتی های اربابتون پورپیرار
با انکه دیر زمانی است نقدهایی پرشمار ؛ نیکو و شیوا در قالب کتاب ؛ مقاله و وب نوشت بر به اصطلاح تاریخ نوشته های ناصر پورپیرار نگاشته شده است اما این به اصطلاح تاریخنگار اندیشه گرا (!) بدون توجه به این انتقادها همچنان از پاسخگویی دوری گزیده و به فرافکنی های ناشیانه خویش ادامه می دهد . هر چند که خود او نیز به روشنی دریافته که دگر هیچیک از کسانی که در جستجوی حقیقت می باشند و کاوش و کنکاش در نوشتارهای تاریخی را دور از تعصبات قوم گرایانه پیشه خویش ساخته اند ارای او را با واقعیت یکسان نمی پندارند . به هر ترتیب فرافکنی و گزافه گویی های پیاپی این به اصطلاح تاریخنگار سبب گردید تا دگربار نگارنده به فراخوان او برای تامل در بنیان تاریخ ایران جامه عمل پوشاند و باری دیگر در برخی از مباحثی که او بازگشوده اندکی درنگ کرده و اندیشیدن افزون پیشه سازد . بایسته است یاد گردد در این نوشتار تلاش بسیار گشته تا از همان مطالبی که نویسنده مجموعه کتاب های « تاملی در بنیان تاریخ ایران » بدانها استناد نموده برای رد ادعاهای پرشمارش به کار گرفته شود و بدین ترتیب نشان داده شود که ارای وی تا چه اندازه از دست مایه ها و پشتوانه های علمی و نظری تهی است .
ـ ناصر پورپیرار در نوین ترین وب نوشته اش بدون رو نمودن کمترین سند و مدرکی که به هر دعوی تاریخی اعتبار می بخشد بدون ذره ای ابهام ؛ دوران تسلط خشایارشاه و یورش او به یونان را افسانه ای دروغ و جعل دانسته است . اما برابر ان ضرب المثل معروف که دروغگو را فراموشکار نیز می پندارد انگار وی فراموش نموده که در یکی از اثارش با قاطعیت افزون نوشته است که « خشایارشاه با ۱۲۰۰ کشتی مصادره شده از بین النهرین و از مردم جنوب ایران ؛ به یونان لشگر کشید .»!!( پلی بر گذشته ؛ بخش اول ؛ ص۱۶) هرچند که او در این نظر خویش نیز کمترین داده و سندی برای اثبات ادعای خویش مبنی بر مصادره شدن ۱۲۰۰ کشتی از سوی خشایار رو ننموده است ! به هر ترتیب در تایید این دوگانه گویی همین بس که او در کتابی دیگر از تاریخ پایان سلطنت خشایار که اکنون به زعم او وجود تاریخی نداشته یاد کرده است !( برامدن هخامنشیان ؛ ص۲۴۹)
ـ از دیگر سوی او در همین وب نوشته دعوی مسخره دیگری را نیز بیان داشته و نوشته است که «تاریخ هخامنشیان پس از پوریم و مرگ داریوش اول به پایان می رسد و تمام کرونولوژی موجود در باره ی دوران تسلط خشایارشا و داریوش و اردشیر اول و دوم و سوم، و … به کلی افسانه ی جاعلانه و غیرمستند است . » اما انگار او خواسته یا ناخواسته در این مورد نیز به درد نسیان گرفتار و دچار دوگانه گویی شده است ؛ چرا که او بارها در کتاب خویش از حمله اسکندر مقدونی به ایران و نبرد او با هخامنشیان و «درنوردیدن سراسر امپراتوری هخامنشی» و سقوط تخت جمشید و اتش زدن ان به توسط او سخن گفته است . ( برامدن هخامنشیان ؛ ص ۴۶ و پلی بر گذشته ؛ بخش سوم ؛ ص۲۵۰) حتی از کتیبه ای قابل اعتماد از داریوش دوم نام برده ( ساسانیان ؛ قسمت اول ؛ ص۱۸۴ ) و بر حضور تاریخی اردشیر دوم گواهی داده است !( همان ؛ ص۱۸۹) به راستی اگر امپراتوری هخامنشی با مرگ داریوش اول به پایان رسیده است اسکندر را چه نیازی به درنوردیدن سراسر امپراتوری هخامنشی بود ؟! و چه نیازی بود تا او سقوط تخت جمشید را وجهه همت خویش قرار دهد !؟ به راستی ؛ این دو پادشاه که پورپیرار خود از انان به عنوان شاهنشاهان هخامنشی نام برده است در صورت پایان سلسله هخامنشی پس از مرگ داریوش اول به کدامین سلسله متعلق بوده اند ؟ البته این دوگانه گویی این به اصطلاح مورخ در پاره ای اوقات به چندگانه گویی نیز دگرگون می شود ؛ چنانکه در کتابی دیگر اتش زدن تخت جمشید را دروغ بزرگ پنداشته و ان را « ساخته ذهن و فکر کارگزاران یهود » دانسته است !( همان ؛ ص۲۸۹)
ـ یکی دیگر از ارای شگفت اور پورپیرار که در مورد ان مانور بسیار داده و قلم فرسایی افزون نموده ؛ کلنی های یونانی تبار خواندن اشکانیان است ( نگاه کنید به اشکانیان ). با این وجود او که انگار دچار بیماری الزایمر است در کتاب پلی بر گذشته خود اشکانیان را قومی شمالی که دارای ماهیت وحشی و مهاجم است نامیده است ! ( پلی بر گذشته ؛ بخش اول ؛ ص۱۶) این ناپختگی پورپیرار در دروغ بافی انجا به اوج می رسد که او در همین کتاب اشکانیان را قومی پنداشته که سوغاتی جز ستیز و خونریزی نداشته اند ( همان ؛ ص۱۶) اما در دیگر کتاب خویش انان را به رفتار دموکراتیکشان با بومیان ایران ستوده است !(اشکانیان ؛ ص۳۰۵)
ـ پورپیرار در مورد ساسانیان نیز بسان اشکانیان چندگانه گویی افزون پیشه ساخته است و انان را در پلی بر گذشته همچون اشکانیان قومی شمالی خوانده است (پلی بر گذشته ؛ بخش اول ؛ ص۱۶) اما در کتاب ساسانیان انان را مجعول و دروغین و « مفقود الاثر » خوانده است !( ساسانیان ؛ قسمت اول ؛ ص۳۰۲ ) بی اعتمادی به گفتار پورپیرار انجا افزوده می شود که او در کتابی دیگر سخن از نامه پیامبر بزرگوار اسلام محمد (ص) به خسرو پرویز پادشاه ساسانی سخن گفته است(پلی بر گذشته ؛ بخش دوم ؛ ص۱۰۱-۱۰۰) ! به راستی اگر ساسانیان مفقودالاثران تاریخ بودند دریافت کننده ان نامه که پورپیرار تصویرش را نیز ضمیمه کرده است( نگاه کنید به ص۱۰۱) ( خارج از درست بودن یا جعلی بودن نامه ای که امروزه در دست است) که بوده و وابسته به کدامین سلسله بوده است ؟
ـ چنانکه در نقد پیشین خویش بر به اصطلاح تاریخ نگاشته های پورپیرار نیز یاداوری نمودم او در راستای نظریه پردازی به اصطلاح انقلابی خویش وجود تاریخی قوم و سرزمینی به نام پارس را انکار می کند و با چشم بستن بر حقایق مشهود بیان می دارد که سرزمین و قبیله ای به نام پارس هرگز در ایران وجود نداشته است ! ( برامدن هخامنشیان ؛ ص۲۵۵) اما شگفتی و سرگردانی از این نواوری های تاریخی پورپیرار ان زمان سبب پریشانی افزون اندیشه خوانندگان اثار او می شود که وی متن نامه پیامبر اسلام را به شاهنشاه ایران در کتاب خویش اورده و بر درستی ان گواهی می دهد . علت این سرگشتگی ان است که در نامه یاد شده محمد (ص) خود را پیامبر خدا و خسرو پرویز را بزرگ پارس خوانده است . به راستی تعبیر و تفسیر این به اصطلاح نظریه پرداز از واژه « پارس » به کار رفته در این نامه چه بوده است ؟
ـ انچه از مطالعه کتاب های ناصر پورپیرار بر می اید ان است که او در راستای اهداف خویش به قلم فرسایی افزون برای اثبات برتری زبان عرب بر زبان فارسی دست یازیده است و این تلاش بدانگونه بوده که از تفسیر به رای نمودن ایات قران کریم نیز رویگردان نبوده است . در حقیقت او بدون انکه اصل متن عربی ایه ۱۰۳ سوره نحل را بیاورد از معنی فارسی ان را یاد کرده و ان را کنایه ای به سلمان فارسی بر می شمرد ( برامدن اسلام ؛ بخش اول ؛ ص۷۴) همان سلمان که به زعم او هرگز وجود تاریخی نداشته است !( برامدن اسلام ؛ ج۳ ؛ ص۲۲۹-۱۶۹)
« می گویند بشری این ها را به تو می اموزد . ان کس زبان گنگ عجم می داند و این قران با زبان فصیح عرب است . » ( برامدن اسلام ؛ بخش اول ؛ ص۷۴)
با این وجود بنا به رسم جاودانه دروغ پردازان تاریخ ؛ این بار نیز پورپیرار از بیان دلیل برای دعوی خویش مینی بر اشاره خداوند به سلمان و زبان او رویگردان بوده و چونان همیشه در راستای الودن ذهن خوانندگان به اندیشه های نادرست ؛ به کارگیری تمامی شیوه های ممکن را پیشه خویش ساخته و بدون کوچکترین داده ای تاریخی چنین دعوی نموده است . بایسته است یاد گردد مفسران نامی قران کریم در اینکه منظور خداوند در این ایه که بوده در اختلافند و در تفسیر این ایه شریفه افراد مختلفی را مورد اشاره خداوند برشمرده اند ؛ از جمله انان ؛ الهی قمشه ای افرادی چون بلعام ترسا ؛ عایش ؛ نفیس ؛ غلامی رومی و سلمان فارسی را مقصود احتمالی این ایه برشمرده است . ( قران مجید ؛ ترجمه الهی قمشه ای )
ـ نگارنده « مجموعه تاملی در بنیان تاریخ ایران » که در دروغین خواندن اثار نامبرده شده در الفهرست ابن ندیم قلم فرسایی بسیار نموده است از اشعار عربی به جای مانده از صدسال پیش از اسلام و حتی پیش از ان و نمونه هایی چون معلقات سبعه یاد کرده و انها را نشانه متمدن بودن بادیه نشینان عربستان در دوران پیش از اسلام پنداشته است !(پلی بر گذشته ؛ بخش اول ؛ ص۶۱) با این وجود نگفته است که چگونه می توان غیر مجعول بودن این اثار را باور داشت ؛ در حالیکه برابر نظر او اغاز نگارش کتاب به خط عربی در قرن چهارم هجری بوده و خط عربی در قرن سوم هجری فاقد « جلا و پختگی و کارامدی کامل نگارش های مطول و مفصل » ( پلی بر گذشته ؛ بخش دوم ؛ ص۳۷) بوده است .
اینان فقط مشتی بود نشانه خروار ؛ در اینده ای نه چندان دور ؛ دگربار در این مورد جستارهایی نوشته خواهد شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم برای اون دوستان نادانی معلوم نیست کدوم وری هستند و نون به نرخ روز میخورند.
دوستان گرامی این داد و فریادتون برین تو همون عربستان راه بندازید اینجا ایران سرزمین همیشه جاوید آریایی ها است
ناصر پورپیرار که چند سالی است با فرافکنی های ناشیانه خویش می پندارد بنیان تاریخ مورد قبول دانشگاهها و مراکز اکادمیک را مورد هجوم قرار داده است چندان دچار توهم و خود بزرگ بینی گشته که خود را تنها تاریخ پژوه حقیقت جوی می داند و بر تمام تاریخنگاران نام اور ایرانی ؛ روسی و یهود و غربی یکسان انگ جاعل و دروغگو می چسباند ! حال بماند که روشن نکرده است چرا این تاریخنگاران که دارای طرز تفکرهای اجتماعی سیاسی متفاوت از هم می باشند در مورد تاریخ ایران یکسان تاریخ جعلی نگاشته اند ؟ به راستی چرا باید دیاکونف و پاولویچ و پطروشفسکی کمونیست درمورد تاریخ ایران مواردی را بنگارند که مشابهت عمده با نگاشته های دشمنان اعتقادیشان یعنی دانشمندانی برخاسته از غرب سرمایه دار بسان کریستین سن و ویل دورانت و اشپولر داشته باشد ؟ و …
ناصر پورپیرار که به تولید فله ای نظریات تاریخی ( اگر بشود نام گفتارهای پرتناقض او را نظریه گذاشت چرا که بسیاری از انها در حد فرضیه نیز نمی نماید) روی آورده است و هر روز نوبری روانه بازار کج اندیشان می نماید هر انچه از متن منابع تاریخی بر اید اگر غرور ملی و حتی مذهبی را سبب گردد نفی می کند و می گوید جعل است و هر انچه که شاید سرشکستگی ملی به بار اورد تایید می کند و می گوید درست است ؛ حتی اگر این هردو گونه روایت تاریخی از منابعی یکسان اتخاذ شده باشد . در راستای چنین طرز تفکری است که او اسکندر را رتبه ای چون قدیسان می بخشد اما کوروش بزرگ را درجه ای برابر با انسانهای ماقبل تاریخ می دهد ! خلفای ستمکار و ریا پیشه اموی را قهرمان اسلام می سازد اما سلمان فارسی مورد احترام تمام گروههای مذهبی اسلامی را شخصیتی موهوم می شمارد ! صدام را که دستش به خون صدها هزار مسلمان بیگناه اغشته است چونان پهلوان اسلام می ستاید اما ابوحنیفه پیشوای ایرانی حنفی مذهبان را شخصیتی فرضی برآورد می کند و … شگفت آنجا است که وی که خود را بسان دون کیشوت قهرمان می پندارد بدون کمترین توجه به گفته های منتقدان به سیر خویش ادامه می دهد و از هرگونه پاسخگویی دوری می گزیند .
در نوشتارهای پیشین باطل بودن بسیاری از ارای او روشن گشت و دوگانه گویی های افزون او نمایان شد ؛ اما در این نوشتار بنا بر ان است تا بر گفتار او در مورد عدم حضور تاریخی؛ بابک خرمدین ؛ مهر باطل زده شود . همان بابک که بر پایه ی باور پورپیرار یادکرد افزون نامش در منابع تاریخی و شرح گسترده مبارزات بیست ساله اش در انها مدیون و مرهون جعلهای شعوبیان است !!
چنانکه گفته شد پورپیرار معتقد است که بابک حضور تاریخی نداشته و هر انچه در مورد او روایت شده است ساخته و پرداخته ی شعوبیه است . برای رد نمودن این رای در وهله ی نخست تمام مولفانی که از بابک و هماوردطلبی هایش در اثار خود یاد کرده اند نام برده می شوند .
۱- ابن قتیبه دینوری در کتاب ؛ المعارف ؛ از بابک و اسباب خروج او و شرح مبارزاتش سخن بسیار گفته است . کتاب المعارف که در ده های میانی سده سوم هجری نگارش یافته دیرین ترین کتابی می باشد که در ان از بابک خرمدین یاد شده است .
۲- بلاذری در ؛ فتوح البلدان ؛ از جنگهای بابک در فصل راجع به فتح اذربایجان سخن گفته است.
۳- ابوحنیفه دینوری در ؛ اخبارالطوال ؛ شرح مفصلی در این باره بیان داشته است .
۴- یعقوبی در تاریخ یعقوبی . گفته های وی در این باره چنان حاوی جزییات است که در دیگر کتابها نمی توان مشابه ان را جست .
۵ – محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری . وی به ویژه در مورد جنگهای بابک شرح مفصلی اورده است .
۶- مسعودی در مروج الذهب : که مختصری از شورش بابک و بعد تفصیل گرفتاری او را بیان داشته است .
۷- بلعمی در تاریخ بلعمی به تفصیل این رخداد را ذکر کرده است .
۸- مقدسی در کتاب البدا و التاریخ در مورد عقاید خرمدینان بسیار مبسوط سخن گفته است . وی فصلی از کتاب را به شرح نبردهای بابک اختصاص داده است .
۹- ابن ندیم در الفهرست . احوال بابک را حتی در زمان کودکیش شرح داده است .
۱۰- بغدادی در الفرق بین الفرق . از شورش بابک به اختصار یاد کرده است .
۱۱- اسفراینی در کتاب التعبیر ماجرای شورش بابک را به صورت مختصر نوشته است .
۱۲- نظام الملک طوسی در سیاست نامه شرحی مفصل در مورد شورشهای خرم دینان اورده است .
۱۳- مولفی ناشناخته در مجمل التواریخ به اختصار از اصل فرقه خرمدینان سخن گفته و شورش بابک و قتل او را ذکر کرده است
۱۴- ابن جوزی در تلبیس ابلیس : از بابک و سرخ جامگان یاد کرده است .
۱۵- ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ شرح حال مبسوطی از مبارزات بابک و شکست و گرفتاری و قتل او نگاشته است .
۱۶- عوفی در جوامع الحکایات از بابک یاد کرده و سه داستان در مورد او بیان داشته است
۱۷- ابن عبری در تاریخ مختصر الدول از بابک و خرمدینان یاد کرده و در مورد سرانجامشان نیز نکاتی بیان کرده است .
۱۸- ابن خلدون در کتاب العبر شرح مبسوطی درباره شورش بابک و عاقبت کار او نگاشته است .
این هجده کتاب تمام منابعی هستند که در انها از بابک و شورش او یاد گشته است . شاید در برخی دیگر از منابع در مورد بابک نکاتی وجود داشته باشد که نگارنده اطلاعی از انها نداشته باشد لیکن انچه روشن است بزرگترین نویسندگانی که به شرح جریان بابک خرمدین و مبارزاتش پرداخته اند همین هجده نفر می باشند .
به هر حال . چنانکه گفته شد قدیمی ترین این کتابها المعارف ابن قتیبه دینوری است . ابن قتیبه با اینکه ایرانی بوده اما مسلمانی راسخ الاعتقاد و مخالف سرسخت شعوبیه بوده است و در اثار خویش بسیار از انها بد گفته و در کنار ستایش از اسلام ؛ اعراب را نیز ستوده است . انچه مشخص است او در زمره بزرگترین مخالفان شعوبیه به شمار می امده است . و حتی کتابهایی به نام ؛ تفضیل العرب ؛ و العرب دارد و در انها به صراحت از برتری عرب بر عجم سخن گفته است . ( نهضت شعوبیه ؛ ص۲۷۵-۲۶۵) به راستی چگونه می شود که یک مسلمان معتقد و مخالف شعوبی گری با شعوبیان همنوایی کند و جستارهایی بنویسد که در ان به یک مخالف اسلام و عرب وجودی تاریخی توام با عظمت وبزرگی بخشد ؟ چرا باید اولین کتابی که از سرخ جامگان یاد می کند را جعل شعوبیه پنداشت ؛ ان هم در حالیکه نویسنده اش در اثارش مجادلات کلامی گسترده باشعوبیان دارد . ایا پردازنده ی چنین ایده ای می تواند بیان دارد چرا یک غیر شعوبی نخستین کسی می باشد که دروغ سازی تاریخی پیشه ساخته و راهنمایی گشته است برای شعوبیان تا به جعلی گسترده دست یازند و بابک خرمدین خلق نمایند؟ حقیقت جویان با توجه به همین یک دلیل به راحتی می توانند دریابند که نظر نگارنده دوازده قرن سکوت چقدر بی پایه است و از دستمایه ها و پشتوانه های علمی چقدر دور است . اما دلایل افزونی وجود دارد که سستی پندارهای وی را در این باره بهتر مشخص می دارد که در ادمه بدانها پرداخته خواهد شد .
احمد بن بلاذری که فتوح البلدان را نگاشته مردی کاملا عرب تبار بوده است و جدش خصیب در زمره کارکنانی بود که وظیفه ی جمع اوری خراج را داشت و خود نیز در نزد خلیفه عباسی ؛ مستعین ؛ محترم و مقرب بود ( فتوح البلدان ؛ مقدمه مترجم ؛ ص سیزده ) ایا ناصر پورپیرار می تواند پاسخ گوید که چرا یک عرب تبار که در دستگاه خلافت عباسی صاحب ارج و مقام بوده است باید با شعوبیان مخالف خلافت عباسی هم کلام گردد و به دروغ دشمنی پرقدرت چون بابک برای خلافت عباسی بسازد ؟
نگارنده تاریخ طبری ؛ محمد بن جریر طبری ؛ ایرانی بوده است و شاید بتوان او را به همین سبب در زمره شعوبیان بر شمرد . اما وی از جمله علمای طراز اول اهل تسنن به شمار می رود (خدمات متقابل اسلام و ایران ؛ ص۴۱۰) و جامع البیان فی التفسیر القران را نگاشته است ( تاریخ تمدن اسلام ؛ ص۴۶۷) به راستی چرا باید انتظار داشت دانشمند بزرگی که تفسیر قران می نویسد و تفسیرش امروزه نیز اعتباری قابل توجه دست کم در میان علمای اهل تسنن دارد با شعوبیان عمدتا معتقد به برتری عجم بر عرب در جعل تاریخ و درست کردن پیشینه برای شخصی که حضور تاریخی نداشته است همکاری نماید ؟ چرا باید از کسی که عالم طراز اول اسلام است انتظار داشت شخصیتی بتراشد که اموزه های دینی مخالف اسلام را تبلیغ می کند ؟ ایا نگارنده دوازده قرن سکوت می تواند پاسخ گوید ؟
شمس الدین ابوعبدالله مقدسی نگارنده البدا و تاریخ که در اواخر قرن چهارم هجری می زیست نیز ایرانی تبار نیست . وی خود گفته است که در تالیف کتابهای خود از سه منبع استفاده کرده است : الف : یادداشتهای خودش که از مشاهداتش برداشته است ب : اخباری را که از مردم شنیده است ج : مطالبی که از کتبهای پیشین بر گرفته است .( شناسایی منابع و ماخذ تاریخ ایران ؛ ص۲۱۳) پرسش این است چرا باید یک غیر ایرانی و یک عرب تبار چون مخالفان عرب بیندیشد و چرا باید در راه هویت بخشی تاریخی به معتقدان به برتری ایرانی بر عرب گام بردارد ؟ اگر بابک وجود تاریخی نداشته است چرا او که اخبار مردم را نیز می شنیده و از انها یادداشت بر می داشته است سخنی در مورد افسانه بودن بابک نشنیده است ؟ اگر بابک و خرمدینان وجود نداشته اند چرا کسی که به تمام دنیای اسلام به غیر از اندلس سفر کرده ( همان ؛ ص۲۱۳) و مدتی نیز در اذربایجان به سیر و سیاحت پرداخته است به کسی برنخورده که داستان بابک را دروغ دانسته باشد ؟ چرا وی که در کتاب خویش همیشه از بابک به بدی یاد کرده و او را ملعون و … خطاب نموده است ( به عنوان نمونه : البدا و التاریخ ؛ ج۶ ؛ ص۱۱۸) باید در راستای پیشبرد اهداف شعوبیه به جعل داستان بابک و قضیه خرمدینان دست یازیده باشد ؟
ابن خلدون که در قرن هشتم می زیست نیز غیر ایرانی و عرب تباری تونسی بوده است . ( مقدمه ابن خلدون ؛ ج۱ ؛ ص۳) ابن اثیر که در قرن ششم زندگی می نمود نیز ایرانی نبوده است ( شناسایی منابع و ماخذ تاریخ ایران ؛ ص۹۶) ابن عبری کشیشی سریانی بود که در شهر ملاطیه به دنیا امده بود ( همان ؛ ص۱۱۲) ابن جوزی و بغدادی نیز ایرانی نبوده اند . به راستی چرا اینان که هریک در زمره ی نوابغ روزگار خویش به شمار می امدند دروغگویی شعوبیان ایرانی را در این مورد رو نکرده اند ؟
نگارنده جوامع الحکایات ؛محمد عوفی ؛ ایرانی است اما وی در زمانی می زیست که دیگر نه نشانی از تفاخرات اعراب باقی مانده بود و نه نشانی از برتری جوییهای شعوبیه (اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ) . با این وجود در کتاب خویش از بابک یاد کرده و حتی گفته است که خرمدینان در قرن ششم نیز در اذربایجان « نشسته بودند و فساد می کردند و نوایر شر و فتنه می افروختند » ( جنبشهای دینی ایرانیان ؛ ص۳۲۴) چرا در حالیکه دیگر در این زمان اثری از شعوبی گری به جای نمانده بود فرهیخته ای چون عوفی باید تاریخسازی دروغین پیشه سازد ؟ ان هم در حالیکه از خرمدینان به بدی یاد می کند ؟
نظام الملک طوسی نیز اگرچه ایرانی بوده است اما او را نمی توان شعوبی پنداشت . زیرا فاصله زمانی عهدی که او می زیست با عهد شعوبی گری بسیار فاصله دارد چرا که به روزگار وی قدرت نه در دست عربان بود و نه در دست ایرانیان و ترکان سلجوقی مدتها بود که دنیای اسلام را به زیر سیطره خویش در اورده بودند . از دیگر سوی ؛ او مسلمانی متعصب در مذهب شافعی بوده است به گونه ای که حتی ورود افراد سایر فرق اهل تسنن را به مدارس نظامیه بر نمی تابید ( کسایی ؛ نورالله ؛« تاریخچه اموزش و نهادهای اموزشی فلسفی در ایران و اسلام » ؛ مجموعه مقالات تاریخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ایرانی ؛ ص۱۱۴) به راستی چرا باید یک مسلمان متعصب و سیاستمدار در جهت رشد افکار شعوبیه تلاش نماید و در این راه جعل تاریخ نماید ؟ بایسته است یاد گردد که موافق نظر وی خرمدینان حتی به روزگار واثق و سالها پس از مرگ بابک فعال بودند و در اصفهان « بسیار شر و فساد از ایشان تولد کردند … و کره (کرج ) را بغارتیدند » ( سیاست نامه ؛ ص۳۱۹) به واقع به چه سبب باید فکر کرد که گفتارهای نظام الملک جعل شعوبی است در حالیکه وی که مسلمانی متعصب بود و اینگونه از خرمدینان به بدی یاد می کند ؟
بررسی افکار دیگر مولفان نیز نتایجی مشابه انچه تاکنون گفته شده است به دست می دهد . از میان نوشته های دیگر تاریخنگاران که بیشتر انان ایرانی می باشند انچه که شعوبی گری به حساب اید نمی توان دید . زیرا بیشتر انان نیز از بابک به رغم تمجید شجاعت و دلاوریهایش به بدی و ناراستی یاد کرده اند ؟
به هرحال از مجموع انچه گفته شد به راحتی بی پایه بودن نظر پورپیرار در مورد دروغین بودن بابک اثبات می گردد . در اتیه نزدیک دگربار در رد دعاوی مضحک وی خواهم نوشت . باید دید تا ان روز کسی یافت می شود که این نوشتار را به گونه ای علمی و به دور ازفحاشیهای معمول باور داران به ارای پورپیرار نقد نماید یا خیر .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب نامه :
۱- ابن خلدون ؛ عبدارحمن ؛ مقدمه ابن خلدون ؛ ترجمه محمد پروین گنابادی ؛ جلد اول ؛ تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ؛ ۱۳۵۳
۲ـ بلاذری ؛ احمد بن یحیی ؛ فتوح البلدان – بخش مربوط به ایران ؛ ترجمه ی اذرتاش اذرنوش ؛ چاپ دوم ؛ تهران : سروش ؛ ۱۳۶۴
۳ـ بیات ؛ عزیزالله ؛ شناسایی منابع و ماخذ تاریخ ایران ؛ چاپ دوم ؛ تهران : امیرکبیر ؛ ۱۳۸۳
۴ـ زیدان ؛ جرجی ؛ تاریخ تمدن اسلام ؛ ترجمه ی علی جواهرکلام ؛ چاپ نهم ؛ تهران : امیرکبیر ؛ ۱۳۷۱
۵ ـ صدیقی ؛ غلامحسین ؛ جنبش های دینی ایرانیان در قرنهای دوم و سوم هجری ؛ چاپ دوم ؛ تهران : پاژنگ ؛ ۱۳۷۵
۶ ـ طوسی ؛ خواجه نظام الملک ؛ سیاست نامه ؛ تهران : بی نا ؛ ۲۵۳۵
۷ ـ مطهری ؛ مرتضی ؛ خدمات متقابل اسلام و ایران ؛ قم : دفتر انتشارات اسلامی ؛ ۱۳۶۲
۸ ـ مقدسی ؛ شمس الدین ابوعبدالله محمد ؛ البدا و تاریخ ؛ بی جا ؛ بی نا ؛ بی تا
۹ ـ ممتحن ؛ حسینعلی ؛ نهضت شعوبیه ؛ چاپ دوم ؛ تهران : باورداران ؛ ۱۳۶۸
۱۰ـ ………. ؛ مجموعه مقالات اولین سمینار تاریخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ایرانی ؛ به کوشش محمد علی شعاعی و محسن حیدری ؛ تهران : الهدی ؛ ۱۳۷۸
دوست عزیز
مطالب زیبای ارائه کردی اما همچون گذشته طولانی است .
نادان عرب پرست اینم در مورد تمدن عربیت عزیزم
نکنه ابوریحان بیرونی نمیشناسی!!!!؟؟؟؟
تو نادان و نادان تر از خودت که می گویید چرا نامی از مهندسان پیش از اسلام نیست برو نوشته های ابوریحان بیرونی رو خوب بخون تا بیشتر به این گفته های مسخره ات بخندی عزیزم
شهربراز
همان گونه که در کتابهای تاریخ اسلام هم آمده است پیش از اسلام و در زمان اسلام تعداد کسانی که در حجاز سواد خواندن و نوشتن داشتند به تعداد انگشتان دست بوده است. بنابراین طبیعی است که هیچ گونه اثر نوشتاری از آنان وجود نداشته باشد. گفته میشود که پیش از اسلام هفت قصیده (چکامه)ی بلند و بزرگ عربان را در خانهی کعبه آویخته بودند و بدان «هفتگانهی آویخته» (در عربی: سَبعهی معلّقه) میگفتند. خط عربی نیز بر پایهی خط ایرانیان بوده است و به گفتهی ابن عباس پسر عبدالمطلب خط عربی از شهر ایرانی انبار به میان عربان حجاز راه یافت. خط کوفی نیز در میان ایرانیان و به دست آنان پدید آمد و بالید. (ن.ک. سبکشناسی، ملکالشعرا بهار، جلد ۱ ص ۹۲)
زبان عربی نیز به خاطر شرایط زندگی قبیلهای و چادرنشینی زبانی بود که تنها با مفهومهای زندگی قبیلهای سروکار داشت و واژههای برای گل و گیاه و زندگی شهری در آن کم بود. به طوری که برای نمونه حتا واژهی گُل در عربی یعنی «وَرد» واژهای ایرانی و پارسی است و در نام شهر «سهرورد» به معنای گل سرخ (سُهر = سرخ) دیده میشود. از سوی دیگر زبان عربی برای شُتر در رنگها و شکلها و دوران مختلف زندگیاش واژهها و نامهای فراوانی دارد. مانند:
اِبن مَخاض: شتربچهای که به سال دوم در آمده
اِبن اللَبون: شتربچهای که به سال سوم درآمده
اءَذَب: شتر مادهی کلانسال
اءَربَک: شتر سیاه تیره رنگ
اَشکَل: شتری که سیاهی او به سرخی آمیخته باشد.
اءَصهَب: شتری که سرخی و سپیدی آمیخته دارد
اءَطرَق: شتر سست زانو
اءَعسام: شتر نیکواندام
اءَعقل: شتر پای برتافته
اءَقصی: شتر کرانهی گوش بریده
اَمعَر: شتر موی و پشم ریخته
تِلطِع: شتر دندان ریخته از پیری
اَعجَب: شتر به شگفت آرنده
اءَخلَف: شتری که به کرانه میل کند
جُراجِر: شتر بسیار بلندآواز و بسیار آب خوار
جَشَر: شترانی که در چراگاه باشند و شب به خانهی صاحب نیایند
هم چنین است واژههایی که برای خرما دارند:
رطب: خرمای تر
جرام: خرمای خشک
جرامه: خرمای بریده
جعرور: خرمای خشک ریزه
سُخَّل: خرمای دانه سخت ناشده
سَعَل: خرمای دانه سخت ناشدهی خشک
غَسیس: خرمای تر تباه شده
مَخْرَف: خرمای چیدهی تر و تازه
خدره: خرمای نارسیده که از درخت افتد
نُساح: ریزه و شکستهی پوست خرما و غلاف خرما
نقیر: پوست نازک هستهی خرما
اما این که چه گونه شد که زبان قومی بیایانگرد و صحرانشین آن گونه گسترده شد که نویسندگان و دانشمندان فراوان دوران اسلامی از جمله ایرانیانی چون ابنسینا و رازی و بیرونی و … کتابها و نوشتارهای خود را بدین زبان پدید آوردند یکی از دلیلهای اصلی آن همان ایرانیانی بودند مانند سیبویه و ابن مقفع و دیگران که بر پایهی زبان پارسی زبان عربی را نیرومند و توانمند و گسترده کردند. برای نمونه کتاب ابن مقفع به نام «ادب الکبیر» یکی از بهترین نمونههای «نثر عربی» به شمار میرود زیرا پیش از آن نثر عربی زیادی وجود نداشت و ادب الکبیر بر پایهی سنت نوشتاری ایرانی است تا عربی. یا صنعت ادبی مقامهنویسی را بدیعالزمان همدانی با تاثیر از گاثاها (گاهان) زرتشت پدید آورد و همان گونه که استاد بهار نوشته است حتا خود واژهی «مقامه» ترجمهی عربی گاه (= زمان و جایگاه) و مقامات به معنای گاهان است. (ن.ک. موسیقی مقامی و اوستا در همین وبلاگ)
همان گونه که پیشتر هم گفتهام تاثیر زبان پارسی بر عربی به ویژه در چند سدهی آغازین دوران اسلامی جای پژوهش بسیار دارد. برای نمونه، تا دوران حجاج ابن یوسف ثقفی و نقل دیوان از پارسی به عربی، زبان دیوان و مالیات به پارسی بود زیرا زبان عربی هنوز توانایی بیان امور مالی را نداشت. خود واژهی جزیه تازی شدهی گزیت پارسی است. وقتی هرمزان ایرانی از صالح – که پدرش ایرانی و مادرش عرب بود – پرسید اگر دیوان را به تازی بنویسید به جای دهویه (دهک = یک دهم) چه میگویید؟ صالح گفت عُشر. یعنی هنوز به فکرشان نرسیده بود که این اصطلاحهای مالیاتی را به تازی ترجمه کنند.
همین گونه است در دیگر زمینههای زبانی و فرهنگی و علمی و اجتماعی. حتا در زمان مامون یعنی نزدیک دویست سال پس از اسلام هنوز از پهلوی و هندی و سریانی و یونانی کتاب به زبان عربی ترجمه میشده و بیشتر هم به دست ایرانیان و ایرانی تباران بوده است. در این میان بسیاری از واژههای پارسی و ایرانی و یونانی وارد زبان عربی شد و زبان عربی نیرومند شد و توانست به کار بیاید.
حتا همان گونه که ابوریحان بیرونی اشاره کرده است عروض عرب از عروض آریایی/ایرانی پیش از اسلام گرفته شده است. بیشتر بحرهای عروضی پس از اسلام هم اصلی ایرانی دارند. وزنهایی چون رباعی، قریب و مُشاکل، محققاً پیش از اسلام ریشه گرفتهاند. اصطلاحهای عروضی «سبب» و «وتد»، از اصطلاحات عروضی قدیم آریایی Sabola و Varta گرفته شده و نیز «أرْل» یا «أرْی» به معنی جزء آخر نیمهی اول بیت اصطلاحی آریایی است. (ن.ک. دانشنامهی اسلامیکا)
یکی از پژوهشگران بزرگ ایرانی معاصر که در زمینهی تاثیر فرهنگ و زبان ایران بر زبان عربی و تمدن دوران اسلامی پژوهش کرده است زندهیاد استاد دکتر محمد محمدی ملایری (۱۲۹۰ تا ۱۳۸۱ خ.) است. نخستین کتاب وی به زبان پارسی در این باره چنین است:
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و تاثیر آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی
نویسنده: محمد محمدی ملایری
ناشر: دانشگاه تهران
سال: ۲۵۳۶ (۱۳۵۶ خ)
صفحه: ۴۸۰
ویراست نخست این کتاب در سال ۱۳۲۳ خ. چاپ شد. در دوران جنگ جهانی دوم دکتر محمدی سپس دو رساله به زبان عربی در دانشگاه امریکایی بیروت در همین باره نوشت با عنوانهای:
– مقدمه لدرس الثقافه الایرانیه و اثرها فی الادب العربی (دیباچهای دربارهی فرهنگ ایرانی و اثر آن بر ادبیات عربی)
– النظم الاداریه الساسانیه و اثرها فی دوله الخلفا (دستگاه اداری ساسانیان و اثر آن در کشورداری خلیفگان اسلامی)
دکتر محمدی پیش از این کتاب، چندین کتاب و مقالههای فراوانی به زبانهای پارسی و عربی و انگلیسی در این باره نگاشته است از جمله چند جلد کتاب به زبان عربی به نام «الروافد الفارسیه فی الادب العربی» (سرچشمههای ایرانی ادبیات عربی). این کتابها و رسالهها در آن دوران با استقبال خوب دانشمندان کشورهای عربی روبرو شد.
کتاب «فرهنگ ایرانی …» از یازده فصل یا گفتار تشکیل شده است:
– گفتار یکم: آثار فرهنگی ایران و سرگذشت آن در حملهی اعراب
– گفتار دوم: تاثیر تشکیلات اداری ساسانیان در دولت خلفا
– گفتار سوم: دبیران ایرانی پیش از اسلام و پس از آن
– گفتار چهارم: نهضت علمی عصر عباسی و ترجمهی آثار ایرانی
– گفتار پنجم: چند کتاب تاریخی که از پهلوی به عربی ترجمه گردید
– گفتار ششم: قصهها و افسانههای ایرانی در ادبیات عربی
– گفتار هفتم: اندیشههای فلسفی و علمی در ایران از دوران انوشروان تا قرنهای نخستین اسلامی
– گفتار هشتم: جندیشاپور مرکز پزشکی ایران پیش از اسلام و در قرنهای نخستین اسلامی
– گفتار نهم: حکمت عملی و اخلاق در ایران و اسلام
– گفتار دهم: کتابهایی که در موضوع ادب به زبان عربی تالیف شده
– گفتار یازدهم: آیین نگارش فارسی و نثر فنی عربی
دکتر محمدی ملایری کتابی دیگری دربارهی تاثیر زبان پارسی بر زبان عربی دارد به نام «ادب و اخلاق در ادبیات ایران پیش از اسلام و چند نمونه از آثار آن در ادبیات عربی و اسلامی». اما مهمترین کتاب دکتر محمد محمدی ملایری که حاصل چندین دهه پژوهش وی در همین زمینه چنین است
درود
جواب دندانشکنی بود به برخی از دوستانِ ایرانی ستیز
متشکرم. به خاطر اطلاعات خوبی که دادی . قدر خودتو بدون مثل شما کم شده متاسفانه. حداقل من که کم دیدم (اینو از کامنتها راحت میشه فهمید) . کاش دو دسته گی بود چند دسته گیه. بنده میومدم و چند کامنت میذاشتم. اما فقط به خطر یه نفر گستاخ وبی ادب که فقط میخواست رو اعصاب باشه و بی جهت از هر دری که وارد میشدی مخالفت میکرد بی خیال شدم دیگه. یه آدم فولادی میخواد که بخواد ادامه بده. اما هر کسی که بدور از هر گونه سلیقه و گرایش عاشق کشورشه و ایران ستیزی نمیکنه و تمام سعی شو میکنه که کشورشو به درستی و زیبایی معرفی کنه یا بشناسونه به حتی مردم داخلی دستشو میبوسم.
به راستی انی کاظمی کیست؟
در جایی از تارنمای تاریخ ما می نگارد:
پاسخ به این پرسش از آنجا دشوارتر مى شود که معمولاً از آنان دسته جمعى نام مى برند. ما فقط نام سه تن از همبستران اردشیر اول را مى شناسیم. که براى او فرزندانى آوردند. کتسیاس این زنان را مانند یکى از همبستران بردیا، بابلى مى خواند ، اما یکى از آنان نام ایرانى دلپذیرى به نام آلوگونه « سرخگون » دارد. اگر آنان در زمره۳۶۰ همبستر شاه باشند ( که معلوم نیست) باید فرض کنیم که، همان طور که دیودوروس سیسیلى و نگارنده کتاب استر مى گویند، از میان اقوام و شهریاریهاى تابع شاهنشاهى برگزیده شده اند. اگر بر مبنای واکنش اسپیتریداتس که روابطش را با فرناباذ از آن روى قطع کرد که شخص اخیر « مى خواست دخترش را بدون ازدواج بگیرد » اظهار نظرکنیم باید بگوییم که احتمال آنکه بعضى از آنان از خاندانهاى اشراف بزرگ پارسى باشند ، ضعیف است
http://tarikhema.net/ancient/iran/achaemenid/1703/360-%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%b1-%d8%b4%d8%a7%d9%87%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-%d9%87%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%86%d8%b4%db%8c/
در جایی دیگر در پاسخ فردی که به اعراب فحاشی کرده چنین می نگارد: شما چه می دانید دلیل ارسال این مطلب چیست؟
واقعا می پندارید ایرانیان باستان مدینه فاضله ساخته بودند؟ افراطیان مثل شما… می بینم چه فرقی با طالبان دارند؟
حتی به فکر غیر فعال خود اجازه نمی دهید از خود بپرسید که حرام سرا پارسه چه کاربردی داشت؟ بروید کتب پرویز رجبی، پی یر بریان، هینز، کح، و .. بخوانید.
http://tarikhema.net/ancient/iran/achaemenid/1703/360-%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%b1-%d8%b4%d8%a7%d9%87%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-%d9%87%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%86%d8%b4%db%8c/
در جایی دیگر چنین می گوید:
مردم ایران که از ستم و فساد سالهای پایانی حکومت ساسانی رنج میبردند از خود مقاومت چندانی نشان ندادند. آنان پیام برابری و عدالت اسلام را به گوش جان شنیدند و به پیروی از این دین توحیدی روی آوردند.
http://tarikhema.net/religions/islamian/6379/civilizations-of-islam/
در جایی دیگر که کاربران انجمن می دانند پیامبر اسلام را متهم می خواند:
(در تصویر عایشه خردسال را مشاهده می کنید که توسط محمد ابن عبدالله در حال شستشوی مغزی داده شدن می باشد، عایشه در شش سالگی به عقد محمد درآمده و در۹ سالگی با وی همبستر شد، اگر محمد در دنیای امروز زندگی می کرد بدون شک به جرم بچه بازی و کودک آزاری تمام عمرش را در زندان سپری می نمود، چگونه چنین شخصیت مریضی می تواند فرستاده خداوند باشد؟)
topic-t1773.html
در همان جا می گوید: محمد باقر مجلسی علامه بزرگ و دانشمندی که نظیر او در زمین پیدا نمی شود ولی احتمالاً در کره ماه مانند پشکل ریخته است. این عالم بی همتا که از نوشته های عالم عالمان جهان امام جعفر صادق درس فرا گرفته است، کلیه لاطائلات و مزخرفات گویی خود را در کتاب حلیه المتقین تقدین خردباختگان امت شیعه مخصوصاً گشنیز خانم ها می کند. این آثار بی همتا را بخوانید تا در عالم هپروت پرواز کنید.
همان جا می گوید: نگاه شهوت آمیز مسلمانان نسبت به تمامی مسائل، روح آدمی را آزار می دهد
در جایی دیگر:
بنابراین، اگر از تکرار طوطىوارِ اندیشه هاى سنّتىِ باستان گرایانه فارغ باشیم، خواهیم دید که بى توانىِ فرجامینِ دولت ساسانى با آنچه از آن پیش تر و در پایان کارِ دولت هاى هخامنشى و اشکانى معمول مى بوده، تفاوتى عمیق دارد; چندان عمیق که نه ایرانى در خلال پانزده سالى که از قادسیّه تا قتل یزدگرد طول کشید، توانست کمر راست کند و نه دل بستگىِ دینى در ایران چندان پُر بضاعت بود که بتواند دینِ عرب را فروبگذارد و نه حسّ ناسیونالیستى اش چنان مایه دار، که درآمیختگى با تازىِ فاتح را عار بداند. http://tarikhema.net/ancient/iran/sasanians/2004/%d9%81%d8%b1%d9%88%d9%be%d8%a7%d8%b4%d9%89-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%b3%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%89%d8%a7%d9%86/
در جایی دیگر در عین ناباوری می گوید:
امّا البته که یورش عرب بر ایران، با اسلام و آن جان مایه سیاسى و اجتماعى بى نظیرش، قدرت عظیمى یافت، چندان عظیم که بى کم ترین تردیدى، ایرانِ ساسانى در اوج اقتدار خویش هم مشکل مى توانست از پس آن برآید. بر این اساس، شکستِ نظامى از عرب و فروپاشى و چندپارگىِ کشور ایران، عجبى نیست; چرا که در آن فرجامین روزگارانِ ساسانیانْ هرگز اتّحادى بر گرد شاهزاده یا نجیب زاده اى ممکن نمى توانست گشت; چه، دیگر همان طورى که «کفشگران» سرکوبىِ سوداى دبیرشدن را برنمى تافتند، بزرگان و نام آورانى چون بهرام چوبین و وستهم و شهروراز هم در نشستن بر سریر حکومت، خویشتن را کم تر از کسانى که فقط با مفهوم مبهمى چون «فرّه» دعوى برترى داشتند، نمى دیدند.
http://tarikhema.net/ancient/iran/sasanians/2004/%d9%81%d8%b1%d9%88%d9%be%d8%a7%d8%b4%d9%89-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%b3%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%89%d8%a7%d9%86/
نور مناسبترین قبلهگاه به نظر میرسد.
http://tarikhema.net/ancient/1797/%d8%a7%d9%87%d9%88%d8%b1%d8%a7%d9%85%d8%b2%d8%af%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d9%81%da%a9%d8%b1-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa%e2%80%8c/
به راستی او کیست؟
من می پندارم او کسی است که به گفته ی امروزی ها یکی نعل می زند و یکی به میخ
از پاکی دین اسلام می گوید؛ جایی دیگر با گستاخی تمام پیامبر اسلام را متهم می خواند!
اما این نکته ناگفته نماند که او
همچون تاریخ نگاران بیگانه ی یونانی هرچه کرد نتوانست از کوروش بزرگ بدگویی کند.
خنگول چون قلم نگارش نداری و نمی اندیشی و تنها در فکر مچگیری هستی به اصل جریان پی نبردی.
انی مرد باش حذفش نکن
چرا بهم زنگ نمی زنی یه کم صحبت کنیم ؟
بیا ببینیم چه کسی مرد هست و چه کسی نیست ؛ مرد کسی هستش که صحبت می کنه و توانایی صحبت کردن داره ؛ نه که بعد از یک نقد بی سر و ته، و اساساً اشتباه حتی جوابی نده.
09123413422
در ضمن یادم رفت بگم
مسلمون هستی یا نیستی یادت نره ایرانی باش
نگو مسلمون ایرانی
بگو ایرانی مسلمون
شاید با توجه به کمبود منابع ایران قبل از اسلام نتوان با دقت زیاد ادعا کنیم که ازدواج با محارم رسم بوده یا فقط برخی از موبدان بر آن تاکید می کرده اند ولی تمام منابع غیر از زرتشتیان از وجود آن اطلاع می دهند واقعیت های تاریخی مهمتر از چیزهائی است که ما دوست داریم آنگونه باشد بودن یا نبودن ازدواح با محارم سبب فرهنگی یا بی فرهنگی ما ایرانیان نمی شود اگر سابقه تاریخی ملاک باشد ایرانیان بیشترین فرهنگ باستانی جهان را داشته اند پس بیاییم با دلیل و منطق سابقه تاریخی خود را به جهانیان نشان دهیم
با درود فراوان خدمت هم میهنان ایران دوست در سراسر کشور
من نمی دانم این مظلوم نمایی بعضی از افراد که پشت دین مبین اسلام مخفی می شوند تا کی ادامه پیدا میکنه!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
این افراد با نادانی و نا آگاهی خودشون بین ایران دوستان و مذهبیون همواره اختلاف ایجاد می کنند. و باعث میشوند که افرادی که به مذهب علاقه دارند نسبت به تاریخ کشورشون دلسرد و نا امید بشوند بگونه ای که حتی اندیشیدن در مورد آن را گناه بحساب بیاورند. و وارون آن باعث می شوند افراد ایران دوست و میهن دوست دین اسلام را دشمن خود بدانند.
دوستان گرامی باز هم تکرار میکنم تاریخ دست کم ۱۰۰۰۰ ساله آریایی ها در فلات ایران از دید دانش های گوناگون مانند استوره شناسی ، ادیان شناسی، زبانشناسی ، معماری ، نماد شناسی ،و…. کاملا اثبات شده و بزرگترین دشمنان تاریخ ایران در اروپا هم دیگر توانایی و یارای رد آن را ندارند و حتی بسیاری از این دانشمندان نیز آن را کاملا پذیرفته اند.
افراد نادان و بیسوادی مانند آقای پورپیرار و دوستان پانترک و پانعربشون و نادان تر از همه آنها این فریب خوردگان عقده ای که با کینه تمام به فرهنگ و تاریخ ایران حمله ور می شوند که دیگه عددی برای ما نیستند
سلام
من مذهبی هستم و مذهبم اسلام به من یاد داده که به خاک و فرهنگم احترام بگذارم و به همین جهت به سایر فرهنگها هم همینطور و همزیستی با آ« ها داشته باشم!
دین اسلام که احیاء یهودیت و مسیحیت واقعی است ،فقط تاکید کرده رسوم زشت و ناپسند در میان خود را بردارید(بدون تعصبی! نگو پدرانمان اینگونه بودن پس ما هم اوکی!) و اینگونه هر ملتی فرهنگ خاصی دارد که قسمتهایی بسیار پسندیده و قسمتهایی بسیار ناپسن هستند و باید اصلاح گردند!
پس اسلام صد نیست! اسلام مهندسی اصلاح است
نقد بی سر و ته تو رو به وحشت انداخته
انقدر که پست های من رو در انجمن حذف کردی
برات واقعا متاسفم من به جای درود به همه مسلمانها به تمام انسانها درود می فرستم نژاد پرست
همه دینها قابل احترام هستد و تو هموشون خرافات داره بیداد میکنه تو همین اسلام که میدونم هیچی ازش نمیدونی
من فلک زده که معروف به همیشه مخالف هستم به این مورد کاملاموافقم.
فقط به هر تفکر و عقیده اشتباهی نمی توان احترام گذاشت و باید به چالشش کشید.
آخی خداییش دلم سوخت از این مدل حرف زدن. اینجاست که باید بگم فدات شم. خدا نکنه فلک زده باشی.
منم مسلمونم مینا ولی….
مینا با این الفاظ و ادبی که داری نشون دادی دنیا راست میگه که مسلمونا بربر و وحشی و بی فرهنگ و بی تربیت و تروریست هستن
هرگز نخواب کوروش
دارا جهان ندارد
سارا زبان ندارد
رستم در این هیاهو
گرز گران ندارد
بر نام پارس دریا
نامی دگر نهادند
گویی که ارش ما تیروکمان ندارد
دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
دزدان سرزمینت بر بیستون نوشتند اینجا خدا ندارد
هرگز نخواب کورش
ای مهر اریایی
بی نام تو وطن نیز
نام و نشان ندارد…
رفقا چقد کوروش کوروش میکنید. ما هویتمونو بهتره با زرتشت نشون بدیم نه کوروش
بهترین و کاملترین دین: دین اسلام هستش: بین هابیل و قابیل با خواهران خود ازدواجی صورت نگرفت مراجعه کنید به کتاب قصص الانبیا. خداوند کریم انقدر دانا هستش که بهانه ایی دست مخلوقین خود نده.وقتی خدا با عظمتش تونست آدم و حوا رو برای هم بیافرینه مطمئن باشید توانسته براحتی جفتهایی برای فرزندان ادم خلق کنه و بدونید که دعوای هابیل و قابیل بر سر جانشینی بود نه ازدواج با خواهرهاشون.چون از طرف خدا به ادم وحی شد که هابیل رو ولی و جانشین خود قرار ده که قابیل حسد ورزید و برادر خود را کشت.انشاالله خدا بگذره از گناهان ما و همه ی ما در دنیا و اخرت رستگار شیم امین یا رب الالمین
قصصالانبیا رو کی نوشته؟ خدا ؟ یا جبرییل؟ بابا اونم یکی مثل منو تو نوشته چرا باید بهش استناد کنیم؟
منطقیش اینه که ادم و حوا برای بجه هاشون از ملل اریایی یا خوزی زن گرفتن. چون میدونی که ادم و حوا طبق گفته یهود ۵۷۰۰ و طبق گفته مسلمین ۶۰۰۰ سال قدمت دارن ولی ایران( یعنی نژاد اریایی و خوزی ) بین ۷ تا ۱۰هزار سال قدمت داره.( اینو من نمیگم تحقیقات باستانی تو سیلک و جیرفت و شهر سوخته میگه)
از طرفی حضرت علی میگه قبل از ادم و حوا هزاران نسل دیگه ادمیزاد بوده و ادم و حوا نیای همه نیستن نیای ما هستن. این یعنی عرب و یهود ( نژاد آرامی و سامی و عبری ) از ادم و حوا هستن و بقیه ملل جدا از اینها
پس یا هابیل و قابیل با ابجیاشون خوابیدن یا از طوایف همسایه یعنی اریایی و خوزی زن گرفتن. چه بسا مقصود از اون دو تا فرشته ای که تو قصص الانبیا اومده همو دخترهای زیبای فلات ایران باشن
بدرود
فقظ میخوام دو تا مطلبو بگم
1 به نظر من خدا در وجود هر کسی توانایی رو گذاشته که بفهمه چی خوبه چی بده. همه ته دلشون میدونن کدوم کار بهتره. پس یه سوال می پرسم: آیا تو کل این جمع کسی هست که در صورت آزاد بودن ازدواج محارم، با خواهر یا برادر خود هم بستر بشه؟…. من که نمیتونم!…. پس از نظر من همیشه این کار یک امر ناپسند بوده ولی شاید گاهی در بعضی اقوام به دلایلی اجتماعی و طبیعی همچین مساله ای مرسوم شده بوده.
2 میخوام به افرادی که تعصبات شدید نسبت به دین و پیامبرشان دارند بگم که فقط یک لحظه به این موضوع فکر کنند که تمام پیامبران و اصلاحگران، همه در تلاش بوده اند که به انسانها بفهمونند که تنها چیزی که مهمه برادری و عشق بین انسانهاست و همه کوشیدند تا از تفرقه بین انسانها جلوگیری کنند. ما انسانها خود را در آینه یکدیگر میبینیم و می شناسیم پس ما به هم نیازمندیم. از نظر من تنها مساله ی مهم در باره تاریخ این است که ما از مسائلی که اشتباه می پنداریم بپرهیزیم و دیگر مسائل نیک را رواج بدیم، و بدانیم که نیکی در همه جا معنای واحدی دارد و مهم نیست که این بنیان نیک رو یک عرب بنیان نهاده یا یک ایرانی یا یک آمریکایی یا….
اینها فقط نظرات شخصی من هستند ولی فکر می کنم ارزش اندیشیدن را داشته باشند
با سپاس فراوان
از کلیه کسانی که اطلاعات ارزشمندی دارند میخوام که منو راهنمایی کنند ویا اطلاعاتمو اگه اگه که درست هستو کامل کنند. البته این هایی که میگم فقط یه فکره وشاید هیچ پایه واساسی نداشته باشه. واون اینه ۱) ازدواج با خواهر میتونه به این صورت باشه که برادر وخواهر جدا از هم وبه اصطلاح به دور از هم زندگی کنند از کودکی تا بزرگسالی. و خوب طبیعیه که هیچ رابطه برادرنه یا خواهرانه ای نیز نمیتونه وجود داشته باشه .حتی اگه از یه پدرو مادر باشند. (یاداور میشم که ما داریم در رابطه به دوران قبل از اسلام وحتی شاید ادیان دیگه صحبت میکنیم. ) چند سال پیش یک دخترو پسر اسپانیایی فکر میکنم که هر دو هم یتیم بودند حسب اتفاق عاشق هم میشند . که قبل از ازدواج متوجه شدند که خواهرو برادر هستند. حالا به باقی ماجرا کار نداریم اما این عشقی که بینشون اتفاق افتاد طوری شده بود که به درو دیوار میزدند که با هم ازدواج کنند. به هر صورت منظورم تقریبا همینجاست که دو برادرو خواهر به دور از هم بزرگ شده باشند.(نفهمیدم تونستم منظورمو برسونم یا نه؟) ۲)اینکه میتونسته خواهر یا برادر از یک پدر و۲ مادر به وجود اومده باشه . نمیدونم متاسفانه اطلاعات بنده مثل ایرانویج یا سوشیانت عزیزم نیست. آقا را مین هم اگه خواست بی غرض کمک کنه ممنون میشم. ( گرچه در کامنتهای اولیه کاملا مخالف همبستر بودن بین خویشان بودم.وگفته بودم که پس چرا بچه های ناقص دنیا نیاوردند؟ گرچه هنوزم ته دلم اینو میگه . اما انگار تو برزخم علمی تاریخی هستم.
سلام
این مورد زیاد مصداق ندارد.
اما شاید آن ها را چون دایه ها شیر می دادن و احتمالا یک دایه چند بچه از خاندان ها بزرگ را زیر تکلف قرار میداده و چون از یک پستان شیر می خوردند خواهر و برادر می نامیدن.
چنانکه الان چند نفر را من می شناسم در خانواده ما که با هم خواهر و برادر شیری هستند.
یعنی اینکه سوشیانت عزیز میگه در دوران کمبوجیه چنین اتفاقی افتاده خرافه یا بی پایه واساسه؟(گرچه خیلی دوست دارم جوابت مثبت باشه. اما حقیقت یه چیزه وخواستن چیز دیگه). از بابت مطلب بال هم متشکرم بله قبول دارم برادر وخواهر رضایی فکر میکنم بهشون گفته میشه. اما فکر نمیکنم که در اون دوران هم چنین تفکری بوده باشه.بوده؟
درود بر فرید
طبق اسناد تاریخی کمبوجیه با خواهرش ( که هر دو دختر کوروش بودند ) ازدواج کرد. بعدها داریوش به پادشاهی رسید و با همین دختر ازدواج کرد.
متاسفانه باید بگیم هیچوقت تو هیچ جای دنیا و طبق هیچ سندی نمیتونیم ۱۰۰% بگیم این اتفاق کی و چند بار در بین ایرانیها افتاده
اما با قاطعیت میتونیم بگیم که رواج نداشته و اگه بوده چند مورد انگشت شمار بوده که طبیعیه
تو افسانه ها و اسطوره های هندی و یونانی و مصری هم میتونی مواردی ازدواج با خواهر رو پیدا کنی . مهم اینه که رواج نداشته
به هر حال فکر کنم منطقیه که بین میلیونها نفر چند ده نفر نخاله و بی قید و بند همیشه وجود داشته باشن
راستی ایمیلی که خواستی از من :
gitar_moosighi@yahoo.com
fnv,n
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام به همه ی طرفدارن حق و حقیقت
باید بگم که ازدواج با محارم به شدت در مکتب زرتشت توصیه و ترویج میشود ولی همیشه زرتشتیان با سفسطه میخواهند که این موضوع را منکر شوند من چند لینک در همین زمینه از سایت باستان پژوه مشهور رضا مرادی غیاث ابادی تقدیم میکنم……
http://ghiasabadi.com/ezdevaj-ba-maharem-dine-zartoshti.html
http://ghiasabadi.com/zanesasani.html
http://iranbastannn.blogfa.com/post-4.aspx
درود بر برادر عادل عزیزم
عادل جان چون از استاد غیاث آبادی لینک گذاشتی منم با اتکا به سخنان ایشون پاسخ میدم
طبق نظر استاد غیاث آبادی دین و آیینی که در دوره ساسانی استفاده میشد دینی بود به نام مزدیسنا که توسط موبد کرتیر و شاپور اول و دوم و بعدها موبد آذرپاد پایه ریزی شد و فقط نام حضرت زرتشت رو به عنوان پیامبر داشت و هیچ ربطی به آیین زرتشت نداشت.
کتبی که در این دوره تالیف شد مثل وندیداد بر طبق نظر کرتیر و دیگر موبدان بود نه زرتشت
همینطور نسکهایی مثل یشتها و بخشهایی از یسنا از بازماندهای نسخه های قدیمی پیش از زرتشت میباشد که در دوره ساسانی نگارش مجدد شده
فقط گاتها بازمانده از نسخه اصلی کتاب زرتشته و ضمیمه های اون مثل هفت هات و چند هات دیگه که مجموعا در کنار گاتها ستود نسک گفته میشه یحتمل نسخه برداری نزدیک از اوستای اصلی میباشد
آیین زرتشتی امروزه به آیین زرتشتی اصیل نزدیکتره ، تا آیین زرتشتی ساسانی نسبت به آیین زرتشتی اصیل
درود بر انسانیت و شرافت
درود بر اسلام غیر دولتی و راستین
درود بر زرتشت و آیین اصیل زرتشتی
مرگ بر منحرفان ادیان مختلف
بدرود عادل عزیز
درود بر عادل جان
عمو جان مثل اینکه با ما قهری و احوالی از ما نمی گیری .
عمو قربانت بره ما که از این حرف ها نداشتنم.
آشتی آشتی آشتی
قول میدم برم ببینم این غیاث آبادی هم چی میگه.
خوبه
سلام بر مدعیان حق و حقیقت
منم باید بگم؛
در ادیان آسمانی هم مواردی دال بر ازدواج با محارم وجود دارد و طرفدار این دین از قبول این موضوع سر باز میزنند.
ازدواج قابیل و هابیل با خواهران خود
ازدواج عمو ابراهیم با خواهر خود
ازدواج محمد بن عبدالله با دختر عمه خویش که زن فرزند خواننده اش بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم…….. مخاطب سخنانم اقا بــــــــــهمن است!!!!!!!!!
پس طبق گفتهای شما و نوشتهای اقای غیاث ابادی دین زرتشت در دوره سااسانی تحریف شدیدی شده؟؟؟؟؟؟ ولی نسکهای اصیل زرتشت الان کجاست ایا اثری از انان هم هست تا بشود بر انها اتکا کرد… ببینید شما میگوید که ایینی که اکنون است بیشتر به زرتشت شبیه است تا ایینی که در دوره ساسانی ارائه میشود …. میشه من از شما توضیح بخوام از کجا شما میدانید که ایینی که اکنون ارائه میشود به زرتشت شبیهتر است ایا از کتب و ایین اصیل زرتشت چیزی مانده و شما انها را مقایسه و مطالعه کردید که این را میگوید یا فقط به گاتهای ۴۰ صفحه ایی اتکا دارید که خود غیاث ابادی معتقد است تحریف شده(خود گاتها ) من یک روز در سایت اقای غیاث ابادی خواندم که ایینی که امروز به نام زرتشت ارائه میشود همان ایین مانوی است؟؟؟
در دوره ساسانی کرتیر ایین زرتشت را تحریف میکرد و امروز انجمن موبدان ان را تحریف میکنند…. ایا میتوان به این مکتب اعتماد کرد و ان را به عنوان دین خود پذیرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دینی که سر تا سرش تحریف بوده و امروز هم دارد تحریف میشود…. من فقط میدانم که کسانی که از زرتشت دفاع میکنن از احساسات خود پیروی میکنن و منطق را فراموش کرده اند چون بقول خودشان زرتشت دین ابا و اجدادیه انان است…. برای اینگونه اشخاص فقط میتونم متاسف باشم….. خداوند ما را هدایت کند انشااله…. خیلی ها هستند که در اصل مسلمانند ولی به پیروی از احساسات از زرتشت دفاع میکنند و فکر میکنند که یک راه مبارزه با…………… است ولی باید به انها بگویم که شما دارید با این کارتان به دشمنان خود و میهنتان و دینتان کمک میکنید و بقول شریعتی …. شده اید مزدور بی مزد…. کمی تفکر کنید….
درود بر شما
1-ببین دوست عزیز گاهی اوقات با شنیدن یه خط از یا یک جمله از کسی میتونی گاملا به شخصیت اون طرف ÷ی ببری
من با خوندن کتاب ۴۰ صفحه ای گاتها به اندیشه های این فیلسوف و ÷یغمبر بزرگ تا حدودی ÷ی بردم
از خنوخ یا نوح هم کتابی نمونده ÷س شما چجوری قبولش داری به عنوان ÷یغمبر؟ اون صفحه ای که استاد غیاث ابادی گفتن دین زرتشت امروز همان ایین مانئی است رو برای من لینکشو بزار چون کنجکاو شدم بخونمش .
2-گفتید انجمن موبدان امروز باعث تحریف زردشت شده. موافقم باهات همونجور که خوندا باعث تحریف تحریف اسلام راستین شدن. این واقعیت توی تمام ادیان موجوده. خاخام موب اخوند کشیش راهب همشون اومدن تا دین خودشونو تحریف کنن این یه حقیقت محضه
3-من مسلمانم و ادعام میشه. ادعام میشه که خیلی از اشخاص ریش و ÷شمی مسلمان ترم . ولی از زرتشت و ایینش دفاع میکنم نه بخاطر ایرانی بودنش بلکه بخاطر مغز بزرگ و فلسفه ارامش طلبیش. همونجور که به ارسطو افلاطون خنوخ گنوسی و سر امد همه اینا مولا علی علاقه دارم. هر کذوم از این اشخاص یه فلسفه خاصص برای زیباتر شدن زندگی دارن
ببین با خوندن یک خط از نهجالبلغه چه دنیایی به روی ادم باز میشه
باخوندن گاهان هم این روحیه ارامش و صلح طلی شخص زرتشت منو مجذوب میکنه
مسلمونی باش ولی خشک مذهب تباش که چشم عقلت بسته میشه
بدرود رفیق
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم….. اقای رامین کدام یک از ادیان الهی ازدواج با محارم داشتن میشه بگید در کتاب کدامیک از انها ازدواج با محارم توصیه شده.. البته در کتاب زرتشت ازدواج با محارم توصیه شد…(خویدوده) البته زرتشتیان امروز این امر را تکدیب میکنند ولی تمام محققان بر این عقیده هستند…… اولا که ما نصل هابیل و قابیل نیستیم انان به تکثیر نصل نرسیدن ما فرزندان شیث و یافث هستین که طبق معلومات واصله این دو بزرگوار با دو حوری با نام نزله و برکه ازدواج کردند.. خداوند همانگونه که برای ادم حوا را افرید برای این دو هم همسر افرید … دوما حضرت ابراهیم
با خواهر خود ازدواج نکرد این تحریف یهود است یهود به تمام پیامبرانی که میشناسند یک اتهام بزرگ زدند… ببیند یهود میگویند که حضرت ابراهیم پدر انان است و پیامبر بزرگشان … خب اگر پیامبر بزرگشان با محارم خود ازدواج نموده پس باید در ایین یهود هم ازدواج با محارم رسم باشد ولی میبینیم که در ایین یهودسزای ازدواج با محارم اعدام است .. چرا مرگ نه ان که هر کاری که پیامبر قومی انجام دهد بر ان قوم هم حلال است؟؟؟ درباره حضرت لوط هم همینطور…. درباره ازدواج پیامبر اسلام(ص) با دختر عمه خود زینب…. در اسلام پسر خوانده ارث نمیبرد و فرزند به شما نمی اید که ازدواج با زن او حرام باشد … این رسم اعراب جاهل بود که به فرزند خوانده ارث میداندن همانند فرزندان خود و ازدواج با همسر او را برای پدر فرزند خوانده حرام میدانستند… زید یک برده بود و پیامبر واسطه شد تا دختری به او دادن از قبیله قریش ولی تاریخ میگوید که زید زنان بسیاری داشت و بخاطر بد اخلاقی او با وی نمیساختند و طلاق گرفتند درباره زینب هم همینگونه شد حتی خداوند ایه فرستاد… امسک علا زوجتک و اتق الله…. زن خود را (ای زید) برگردان و تقوا پیشه کن>>> ولی زید ان را طلاق داد طلاق هم حلال است >>> در ضمن در نوشتار خود کمی ادب و احترام را رعایت کن… من دارم میرم سرکار یک ماه هم نیستم خدانگهدار
عادل جان
اون دلایلی که برای پیامبران یهودی گفتی خیلی قاطع بود و نتوانستم ردش کنم
خیلی دلایل مستند بود خیلی خیلی
اما برگردیم به موضوع مورد علاقه جفتمان ؟!
ازدواج پیامبر اکرم با زن فرزند خوانده خود که چنان که گفتی تا قبل از این موضوع علاقه پیدا کردن این اخرین رسول به دختر عمه خویش فرزند خوانده اره جز ادم ها حساب میشد و کسی به ناموسش چشم داشت نداشت.
جان هر چی آدم خوبه این خوزبلاتی که در مورد زنان در جاهلیت گفته میشود را تکرار نکنید که این جایگاه شنیع برای زنان بعد از اسلام؛ برای زنان پیش آمد،
در جاهلیت زنان تجارت می کردن مثل خدیجه
در جنگ شرکت می کردن شعر می سرودن و….اما با ورود اسلام به اون فلاکتی رسیدن که الان مشاهده میکنید.
زود بیای ما را تنها نذاری تند تند به ما سر بزنی
از راه دور نمی بوسمد
پیشاپیش عیدت مبارک چون گفتی یک ماه از وجود شما مهجوریم
هزاران درود بر شما پارسی زبانان آریایی
من مسلمانم. پروردگارم یکتاست. پیامبرم حضرت محمد. عشقم حضرت فاطمه. قبله ام کعبه. سرورم کوروش. دلم با داریوش است.
دلیلی نمیبینم که جواب یاوه های عرب پرستان رو بدم چون این مهمه که ما کوروش و داریوش و امثال آن بزرگان رو میشناسیم و به درستی و با خدا بودن آنها شکی نداریم.
از دوستانم خواهشمندم این شعر رو که خودم گفتم مطاله کنن.
با سلام آموزگارم دنیا که برایم هست مخاطب اینجا
می نویسم تا بماند در یاد گرچه می دانم هر چه باداباد
آنقدر مانم تا چهره نماید با آنکه بر بیگانگانم خوش نیاید
می مانم بر سر پندار نیک در میانش گفتار و کردار نیک
که انسان با اینها شود انسان می بندم با خدایم عهد و پیمان
باشم در امور پیرو کوروش که زندگانی می شود شیرین و بس خوش
آیین زرتشت دارد این پیامد که در اطراف جز نیکی نیاید
جلوه کند دنیا در نظرم زیبا در مسایل باشم آگاه و بینا
برنیاید از من کذب و دروغ تا بیاید بر رخم نور و فروغ
در آخر با امید استجابت دعاگو می شوم از این نجابت
که در مردم بینم این لیاقت برای ما خدا باشد کفایت
خدایا بر سر ملت شیران که منظورم بود مردم ایران
ببارد همچو پاییز برگریزان آیتی از سرافرازی و ایمان
برام مهم نیست که دوستانی از جمله عادل عزیز و … چه جوابی میخوان بدن.
من اهل بحث نیستم حرفام رو همین جا زدم.
زنده باد کوروش بزرگ
زنده باد نژاد آریایی
زنده باد وطن پرستان
زنده باد مسلمان عاقل و دانا
می شود اسلام و ایران باستان را در کنار هم قبول داشت.
پروردگار نگهدارتان باد
سلام واسه اینکه بهتر بفهمی که شاهانت با خدا نبودند و مشرک این لینک از ویکی پدیا رو بخون………..
زنده باد ایران من ایران اسلامیه من …. نه ایران شاهی و دروغی و ساختگی من عقدهای خود را با غلوو و بزرگ سازی گذشته ام جبران نمیکنم….
سلام واسه اینکه بهتر بفهمی که شاهانت با خدا نبودند و مشرک این لینک از ویکی پدیا رو بخون………..
زنده باد ایران من ایران اسلامیه من …. نه ایران شاهی و دروغی و ساختگی من عقدهای خود را با غلوو و بزرگ سازی گذشته ام جبران نمیکنم….
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86_%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86
درود بر علی
شر زیبایی بود
فقط به عنوان کسی که گاهی چند بیت مثنوی سروده یه نکته رو یاداور میشم علی جان
بیشتر به وزن شعرت اهمیت بده . شعار من تو قالب مثنوی اینه : اول وزن بعد قافیه
در ضمن با شعار آخرت خیلی حال کردم که گفتی: می شود اسلام و ایران باستان را در کنار هم قبول داشت.
سلام
برادر ببین در مذهب اهل سنت چهار فقیه علمی هستند که در برخی موارد غیر اصول دین (اشتهاری که به اصول و سنت پیامبر مخالف نباشه فرق دارند)، مگرنه یک حنفی می تونه در یک مورد فقهی بره مذهب شافعی و برای ۴ مذهب هیچ اشکالی نیست و همه مورد قبول هم هستند! پس ما هیچ کدوممون حق و نا حق نداریم.
فقط شیعه ها متاسفانه سنی ها رو کافر و فرقه های شیعه همدیگه رو کافر و تکفیر می کنند! و این بهاییت هم محصول شیعه است البته از تندروهاش اهانت نشه!
اسلام هم با مقامات سیاسیو مردم ایران و عراق اسلام نمیشه
برادر وهابیتی وجود نداره متاسفانه اینم افسانه ما ایرانی هاست! در هردو مذهب شیعه و سنی تندرو و خلافکار منفعت طلب هست که انکار ناشدنی هستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هیه العلیا
سلام برادر عزیزم
ما اگر در مذهب با هم دیگر اختلافاتی داریم ولی در اصل موضوع که همان دین مبین اسلام و پیامبریه حضرت محمد(ص) و مهمتر از همه خداییه الله موافقیم پس توافقات بین ما از اختلافمان بیشتر و مهمتر است…. سید شرف الدین موسوی از بزرگان شیعه میگوید… شیخین(جنابان ابوبکر و عمر) دارای فضایل بسیاری هستند و کسی که فضایل این دو شیخ را منکر شود حق کش و معناد است… این هم یک شیعه… شما به شیعه های صفوی که فقط فحش دادن به خلفای راشیدین و محترم را بلدن توجه نکن.. مهم اسلام است … هم اهل بیت و هم حلفای راشیدین همگی هر کسی به اندازه و وسع خودش برای اسلام تلاش کردند اگر جناب عمر نبود ایران مسلمان نداشت پس مسلمانان ایران باید خود را مدیون جناب عمر بدانند که از گمراهی نجات پیدا کردند و او بود که وسیله هدایت انان شد…. الان کسانی هستند که با اسلام یعنی با پیامبر و اهل بیت و حلفا دشمنی میکنند ما باید در برابر انان وحدت خود را حفظ کنیم…. ایرانیان افراطی و باستان پرستان از جناب عمر بخاطر فتح ایران ناراحتن و اگر فحشی میشنوی یا از اینان است یا از شیعه صفوی است نه از شیعه علوی…..
و من الله التوفیق
سلام بر تو عادل جان
مرسی
شما درست می گویید من هم منظورم شیعیان غالی و منحرف شده است مانند یهودیان و مسیحیان منحرف شده!!!
شیعیان واقعی را ما هم جزو مذهب پنجم می دانیم و بین ما و ایشان فرقی جز در فروع نیست.
ولی متاسفانه شیعه یان همگی در جهان به دیدگاه نامی صفویان شهره شده اند!
قصد بنده توهین نیست ولی از آنانی که در اروپا و امریکا مسلمان می شوند برسید! این همه محیط مجازی! البته که نام اصل اسلام را تا حدودی در عامه جهان بد نام کردند!
سلام
روی کلامم با RAMIN است. با وبلاگ ایکس اتفاقی آشنا شدم ادبیاتش زیادی شبیه شماست و البته افکارش که بنده ی خدا دیگه عمومی نمینویسه ۱۶سالم بود باهاش کلکل کردم و حیف که الان نمینویسه چیزای خوبی ازش یادگرفتم ولی کلا با سفسطه هاش مشکل داشتم .
حالا که ۱۷سالمه از سرنو باید بپردازم که شمایه جوری منو قانع کنی واگه قانع شدم دست از سرت برمیدارم«در باب اثبات عقایدتون که اگه داشته باشین»
چرا با دین مخالفین ؟ وکلا هدفتون چیه از زندگی ؟ اگر طرفدار مکتبی هستید ممنون میشم روشنم کنید ؟ نطرتون در مورداین چیه:به نظرم گذشته ی ما خوب یا بد مهم نیست مهم اینه که الان چی باید باشیم .به فطرت قائلید؟آیا خصلت های خوب ونیکو ونیکی هم برایتان شک برانگیز است؟
آیا کسی که به همه چیز شک میکند به گفته های خودش شک نمیکند؟
تعریفتون از انسان چیه ؟دریه جمله
اگه انسان متعالیه پس چرا نیاز داره ؟این تناقضو توضیح بدین
پذیرفتن دموکراسی و عقل حسابگر و تکنیک ومدرنیته ـکه لازمش پذیرفتن فرهنگ غربه ـو…در تضاد با ایرانیت ایرانیان نیست؟
این سوالاتو از نظراتی که در بالا نوشتید مطرح کردم وبرام مهم نیست که جوابم رو بدیدیانه.ولی اگه بدید واسه خودتون بهتره چون یکتاپرستان ایرانی بهتون شک میکنن عموجووووون.
امیدوارم با خدا مشکل نداشته باشی که نمیتونی از پس اثبات ادعات بربیای .چون کسی میتونه چیزی رو یا قضیه ای رو نفی یا اثبات کنه که اونو بفهمه .اگرم نداری مشکلت با دین رو نمیفهمم.«میشه کسی با خدا مشکل نداشته باشه ولی با پرستش او مشکل داشته باشه!»
و آنان که در محو و نابودی آیات و رسل ما میکوشند تا «رسولان» مارا زبون ومغلوب خود کنند آنها را البته برای عذاب و انتقام حاضر خواهند کرد. سباء۳۸
درود بی پایان
ابتدا نفهمیدم چیزی از اون یاد گرفتی یا سفسطه باز بود.
بنام انسانیت
دین تا حدی که در سیاست دخالت نکنه کاری با اون ندارم. اما در کل من یک اته ایسم رادیکال در حد سادیس هستم .
گذشته خوب یا بدٰ اگه برای ملتی چراغ راه آینده باشه خوبه اما برای ایرانی های که خودپرستی در وجودشان در حال فورانه و حافظه تاریخی ندارند و تاریخ در مملکتش به کرات تکرار میشه زیاد مهم نیست.
حتما کسی نیکی ببینه در برابرش سر خم میکنه اما تا در نظر شما نیکی چه باشه!؟
من سال ها به نظراتم فکر کردم و همیشه در حال تعالی آن هستم . همیشه دو ست دارم حتی از مخالفم هم بیاموزم.
انسان تا حدی بزرگ است که به دنیا مسلط شده و این همه پیش رفت کرده و تا حدی ضعیف است که خدا را برای خود درست کرده.
دنیا وام دار فرهنگ یو نان است که این واژه های بالا از آنجا سرچشمه گرفته است و امروز یه این تعالی رسیده است.
و شما ودیگرانی که تعصب عربیت یا ایرانی بودن را میکشید چرا نباید از این تجریه غرب استفاده کرد.
کسانی که مثل من و ایکس فکر می کنند در ایران در حد یک درصد هستند و هم شما به یکتا اون یکتا پرستیتان اکتفا کنید و افتخار .
و ما به شما و آیاتان میخندیم و انتظار روز حساب را میکشیم تا به شما اثیات شود سر کار بوده اید در این مدت و آن وعده های فرشتگان و غنمان برای گول زدن شما بوده تا استثمار شوید. (از خودم )
تخت جمشید هم یک بنای نیمه کاره است; این خبر را در آینده خواهید شنید . کافی است به گل ها و پله ها و اسفینکس های حجاری نشده و نیمه تمام موجود در سر تا سر این بنا(؟)ی نیمه کاره نگاهی بیاندازید و از طرف دیگر در نظر داشته باشید که وقتی از امپراتوری و تمدن هخامنشیان حرف میزنید که ۴۰ کشور را زیر سلطه داشتند(؟) باید شهرهایی را نام ببرید که از این تمدن باقی مانده مانند امپراتوری رم که در جای جای اروپا آثار شهرنشینی آنان مشهود است ولی از امپراتوری کبیر هخامنشیان(!) یک تخت جمشید مانده که آن هم … جالبتر آنکه کتیبه های نقش رستم نه کنده کاری های مربوط به دوران باستان ; بل آثار کنده شده توسط دانشمندان یهودی دانشگاه های اروپا و آمریکا در حدود ۶۰ سال پیش میباشد!!!!!!!!!!! از طرف دیگر حتی اگر این بنای مضحک تمام و کامل هم میبود در مقابل آثار بجا مانده از تمدن های ملل دیگر (از جمله چین ;رم ; قبایل مایا; مصر و حتی تمدن های جنوب شرقی آسیا) به هیج عنوان حرفی برای گفتن نداشت پس لطفا همگی از خواب کوروش و داریوش و امپراتوری بزرگ و ملی گرایی و غرور باستانی و هزار مهمل دیگر بیدار شوید
درود بر شما
1-بله حق با شماست تخت جمشید نیمه کاره هستش.بنای تخت جمشید رو داریوش شروع کرد خشایارشا ادامه داد و پادشاهان بعدی تا داریوش سوم هرکدوم این بنا رو ادامه دادن
اگه اسکندر گجستک وارد ایران نمیشد شاید تا ۲۰۰ سال بعد هم پادشاهان بعدی روی اون کار میکردن، که اگه به سرانجام میرسید دیوار چین و اهرام ثلاثه هیچوقت جزو عجایب دنیا به چشم نمیومدند( به نقل از وبسایتهای رضا مرادی غیاثی آبادی و دکتر امیر حسین خنجی . ghiasabadi.com . irantarikh.com )
2-باقی نوشته های شما از جمله جایی که ادعا میکنی یهودیها این بنا رو ساختن بر گرفته از کتب ناصر پورپیرار است و از درجه اعتبار ساقط.پس نیازی به توضیح بیشتر نداره.
بدرود دوست عزیز
گویا هنوز نگرفتی مطلبو. تخت جمشید همه ش نیمه کاره س. حتی تالار آپادانا و صد ستون. اسکندر کجا رو آتیش زده؟
اگه اسکندر نمی اومد از دیوار چین هم با عظمت تر می شد؟! این دیگه از اون حرفاس. از کجا معلوم؟
نمیدونستم یکی از دلایل عقلی رد یه مطلب، اسم پورپیراره!!!
همین غیاث آبادی صحبت های جالبی درباره ی آریایی ها داره. اونا رو قبول می کنی؟
درود بر عجب
1-پوپیرار یه داستان پردازه که برای شهرت از دیوار هر کسی بالا میره
یه سرچ کن ت گوگل : پورپیرار و نقد اثار او
۲-درباره عظمت بالاتر از دیوار چین
میدونستی سر ستونهای تخت جمشید با اون وزن فقط از طریق یه نظام مهندسی عظیم و پیچیده میتونست به فرجام برسه
در ضمن تخت جمشید حاصل همکاری چند نسله و در شرایط کاملا انسانی ساخته شد. بر اسا خشت نوشته های که در تخت جمشید پیدا شده و امروز تو امریکاست تمام مردمی که در تخت جمشید کار میکردن حقوق بیمه و مزایا میگرفتن . برعکس دیوار چین و اهرام مصر که با استفاده از برده ها ساخته شد
۳- غیاث ابادی مقلاتی داره که از هویت ایرانی به بهترین شکل دفاع کرده پس به اونها هم یه نگاه بنداز
به این خاطر غیاث ابادیو دوس دارم که واقعیتو میگه نه اون چیزی که دوس داره باشه
۴-دوست دارم ندید اقای عجب بخاطر بحث عالی و منطقیت
بدرود
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام…………. سال نو بر شما و خانواده محترمتان و تمامیه دوستان عزیز مبارک………………………….
تنها پورپیرا نیست که بر نیمه کاره بودن تخت جمشید اشاره کرده است..
این را بخوان …
……………………………
بدون هیچ مقدمه اضافی، نگاهی بر این نامه بیندازید:
«پیرو درخواست سازمان نظام مهندسی ساختمان جهت مطالعه ی میدانی محوطه ی تخت جمشید، در تاریخ ۹/۹/۸۴ عازم شیراز و روز پنج شنبه ۱۰/۹/۸۴ از محوطه ی تخت جمشید دیدار کردیم.
با توجه به وضع موجود این مجموعه و پس از بازدید کامل نتایج حاصله به شرح زیر اعلام می گردد: در تمامی محوطه کارهای ناتمام که بیش تر آن ها حجاری و نقوش تزیینی از محل های مهم مانند ورودی ها و راه پله ها را تشکیل می داد، به چشم می خورد. نمای اصلی سکوی غربی که نزدیک پلکان ورودی است، به صورت کامل تراش نخورده است. تعدادی از ته ستون ها و نقوش ورودی ها و درگاه ها به صورت مصالح خام و تراش نخورده باقی است. در دروازه ورودی سقف و تزیینات اجرا نشده و به نظر می رسد حجم سنگی که هنوز بر روی زمین قرار دارد، برای پوشش سقف در نظر گرفته شده بوده است. تصاویر تمامی موارد یاد شده به صورت یک CD به ضمیمه تقدیم میگردد». دکتر حمید بهبهانی، رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان تهران
آنچه خواندید، نظر یکی از مراکز منحصر بفرد در موضوع ابنیه و ساختمان است که می گوید طبق نظر رسمی یکی از نخبه ترین کارشناسان، بنای تخت جمشید، یعنی همان که بسیاری به دیدن آن رفته اند و شاد و خندان با کوله باری از خاطرات شیرین و عکسهای رنگین بازگشته اند، همانی که می گویند گوهر معماری جهان است، که پادشاهان بسیاری در آن به زانو افتاده اند، در اصل، بنایی است که هیچ بخشی از آن، حتی به اندازه یک دستشویی، به پایان نرسیده است و تماما و کلا، نیمه کاره است و در اواسط ساخت و ساز، به حال خود رها شده است.
باید پرسید پس آن میهمانان و شاهان و شاهزادگان، آن اسیران و کنیزان و غلامان و آن یلان و قهرمانان و شیرمردان، شب را درکجا می خوابیده اند؟ اسب و استر خود را کجا می بسته اند و حرمسرای خود را کجا داشته اند؟ و کجا خوراکیهای خورده شده را دفع می کرده اند؟!
سالهاست که محققان بسیاری با ملیتهای ایرانی و فرنگی از این بنا بازدید کرده و در آن به تحقیق پرداخته اند. باید پرسید آیا این نام آوران جهانی که کتابها در وصف این بنا نگاشته اند، هرگز متوجه نشده اند که هیچ بخشی از بنای مورد تحقیق و مطالعه آنها، کامل نشده است؟! این ها چگونه محققینی بوده اند که چنین بهره اندکی از هوش داشته اند و نیمه کاره گی های آشکار را ندیده اند و یا اگر دیده بوده اند و می دانستند، پس چگونه است که نه تنها به این موضوع بینهایت مهم و کلیدی درباب تخت جمشید، هیچ اشاره ای نکرده اند، بلکه آن را تمام شده معرفی و مدعی برگزاری جشنهای متعدد در آن، از زمان باستان تاکنون بوده اند؟ آیا این کار، مصداق کلاشی و دروغگویی عمدی به ملت ایران و فرهنگ جهان نیست؟ آیا آنان درحال پنهان سازی چه حقیقت بزرگی بوده اند و چه نقطه مشترکی داشته اند که همگی از صدر تا ذیل، به سان طوطی، مشغول تکرار یک حرف ناراست و خلاف واقع بوده اند؟!! از کجا خط می گرفته اند؟
نگاهی به تاریخ نامه نیز جالب است. مورخ ۱۲/۱۰/۸۴ این نامه ارائه شده است که بیش از ۶ سال قبل را نشان می دهد. در این مدت، آیا سازمان های متولی و مرتبط با مسئله، چه اقدامی انجام داده اند و آیا هیچ کوشیده اند که این اشتباه را اصلاح کنند و اگر بله، چه کارها انجام داده اند؟ و اگر نه، آنها دیگر چرا؟!
اگر تخت جمشید نیمه کاره است، چرا در کتاب های درسی هنوز همان دروغ های کهنه و نخ نما و بد رنگ به کودکان ما آموزش داده می شود؟!
بد نیست بدانید که در این زمینه، منابع مختلفی موجود است که افراد مسئول، نمی توانند ادعای غفلت از این مسئله مهم ملی را مطرح سازند چرا که تقریبا همزمان با این نامه، فیلمهایی نیز در این رابطه ساخته شده است که یکی از آنها، به نام «تخت گاه هیچ کس» به نشانی زیر و به طور رایگان، قابل دانلود است:
http://www.4shared.com/folder/TUjs4jgD/_online.html
به علاوه در این وبلاگ نیز به طور تخصصی می توانید اسناد مربوط به این نیمه کاره بودن را مشاهده کنید که شامل عکسهایی از تمام نقاط تخت جمشید در آن قرارداده شده است:
http://bigfalse.blogfa.com/
علاقه مندان می توانند برای صحت این مطلب، اصل شماره نامه را نیز پیگیری کنند که شماره ۱۱۰/۹۰۳۲/۸۴ به تاریخ ۱۲/۱۰/۱۳۸۴ می باشد.
این متن با تغییراتی از آدرس زیر برداشته شده است:
http://purpirar.blogsky.com/pages/unfinished_percepolice/
که می توانید برای اطلاعات بیشتر، مورد مراجعه قرارگیرد.
بابا بخدا به پیغمبر همه دنیا میدونن پارسه نیمه کاره هستش این چیزی نیس که بزرگش میکنید
داریوش بنای تخت جمشید شروع کرد و تا اخر هخامنشیان هر پادشاهی یه بخشی بهش اضافه میکد. چه بسا اگه داریوش سوم از الکساندر شکست نمیخورد این بنا مدام ادامه پیدا میکرد از نظر وسعت چندین برابر امروز بود
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم…………بهمن جانی اینکه شما با خواندن کتاب گاتها این همه به عمق مطب میرسید و همه چیز را میفهمید من نمیدانم چه بگویم ولی باید بگوییم که نوشتهایی که با عنوان تفسیر گاتها منتشر شده است
قابل اعتماد نیست مدرک از سایت غیاث ابادی…..
http://ghiasabadi.com/zoroaster_gatha_03.html
……………………………………………………..
دوما نام حضرت حضرت نوح در تمام کتابهای اسمانی امده و همگی به پیامبر بودن ایشون یقین دارند و شکی در ان نیست… و امتی از ان هم نمانده تا ادعایی داشته باشد هرگاه پدیدار شدن انگاه درباره کتابشان با انان بحث میشود… یهود و مسیح و. اسلام همگی در پیامبر بودن ایشان اتفاق نظر دارند…………
و اما ایین امرزوی که با نام زرتشت ترویج میشود به مزدک شبیهتر است
حال من گفته بودم مانی نمیدانم مانی اشتباه گفته بودم … مدرک..
http://ghiasabadi.com/mazdak2.html
……………………………………………………….
و اما گفته بودید که برحی احوندا اسلام راستین را تحریف کردن… باید بگویم که اینچنین نیست و اسلام راستین اکنون است و تحریف نشده و نمیشود … چون قران دستکاری نشده و توحید اسلام تحریف نشده و نبوت پیامبر اسلام تحریف نشده…. مهمتر از همه قران است… حال اگر کسی فتوای غلطی بده دال بر تحریف اسلام نیست اسلام بر فتوا بنا نشده و البته فتوا بسیار مهم است ولی فتوایی ارزش دارد که با شرع اسلام مطابقت داشته باشد و با عقل و منطق اسلامی و انسانی…..درباره ارامش موجود در گاتها…. نمیدانم شما چقدر درباره وجود فلسفه و ارامش و منطق و صلح در اسلام تحقیق کردین ولی من میدانم که میلیاردها بار بیشتر از زرتشت در اسلام به اینان اشاره شده شما به یک چیز ملاحظه فرمایید که در قران کلمه جهاد فقط ۴۱ بار امده ولی کلمه بخشش و رحم ۳۵۵ بار امده و این بیانگر اتکا اسلام به بخشش است …. اسلام یک انقلاب بود انقلاب عقل و هدایت بر جهل و گمراهی .. و مبارزه فیزیکی در بین اجتناب ناپذیر است مهم نیست که چه کسی بیشتر جنگیده مهم این است که انکه میجنگد ایا بر حق است یا نه…. انشااله که من هم خشک مذهب نباشم…. من دارم میرم سرکار یک ماه هم سرکارم و پیدام نمیشه خدانگهدار
۱-درود بر عادل عزیزم
2-نام نوح فقط در کتب ابراهیمی آمده و نه ادیان دیگر
پ.ن:یه سوال دارم عادل خارج از بحث.چرا هرچی پیامبره (بجط طرتشت) بین اقوام سامی است و هند و چین و روم و مایا و… پیامبری که ما قبولش داریم ندارن؟ بحث جالبی میشه دربارش بگو
3-اوچیزی که تحریف نشده قران هستش برادر. اسلام تحریف شده
کدومو قبول کنیم ؟ شافعی حنفی اسماعیلیه زیدیه شیخیه ناصبی و عثنی عشری و شش امامی ؟ من میگم عثنی اشری. اون کسی که شافعی هستش قطعا میگه شافعی
از اسلام چیزی نمونده جز یه اسم . من اسلام رو فقط تو قران میبینم عادل جان
4-وقتی میگم گاتها از صلح و آرامش میگه و لذت میبرم دلیل بر این نیست که اسلام نفی کنم
رفیق این ارامش تو قران صدبار بیشتر از گاتهاست. و من گاتها رو دوست دارم اما نه بیش از قران . قران دریای دانش و شناخته. من گاتها رو دوس دارم اما قران چیز دیگه ایست
بدرود رفیقم
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم
جواب سوال شماره ۲…
از کتب ادیان غیره ابراهیمی من هیچ نمیدانم که فقط زرتشت یک ایین غیره ابراهیمی است که در ایین زرتشت و در کتابشان اوستا حضرت نوح و ابراهیم و حضرت موسی علیهم السلام را و را اهریمن دانستن… درباره پیامبران هند و چین هیچ اطلاعی ندارم ولی مهم اینجا اینه که چینیها و هندوها هم اسلام را پذیرفتن و مسلمان شدند….سوال ۳… در ان زمان هم که زرتشت طرف داران بسیاری داشت… عذه ایی دونباله رو موبد کرتیر و عده ایی دونباله رو مزدک . و عده ایی دونباله رو مانی بودن… ولی چون اکنون عده انان زیاد نیست سعی میکنن که وحدت شریعتی خود را حفظ کنن…. جالبه که بدونی امامان شافعی و مالکی و حنفی ایرانی بودن و اسماعیلیان هم ایرانی هستندشیحیه هم همینطور….. اسلام یعنی قران و نبوت و توحید که هیچکدام اینان تحریف نشده…. و انچه که شما ان را اسلام تحریف شده میدانید باید بگویم که اسلام نیست انچه بسیار جالب است ان است که از اسلام حقیقی و ناب محمدی (ص) اثار کامل مانده و میتوان بوسیله ان اسلام غیره حقیقی را شناخت هیچگاه اسلام تحریف نمیشود عده نادان فتواهای نادرست میدهند و کارهای ناشایست میکنن و انها را به اسلام ربط میدهند و شما فکر میکنین که اسلام در حال انحراف است …. کمی بالغ شوید … چرا که با این اعمال اسلام تحریف نمیشود چرا که اسلام ناب و حقیقی در تمام ادوار بوده و خواهد بود و همگی میتوانن از این چشمه هدایت سیراب شوند..
۱-گفتید:
(در ایین زرتشت و در کتابشان اوستا حضرت نوح و ابراهیم و حضرت موسی علیهم السلام را و را اهریمن دانستن… )
نیازمند منبع میباشد
۲-گفتید:(چینیها و هندوها هم اسلام را پذیرفتن و مسلمان شدند…)
بیش از ۹۰درصد مردمان هند و چین و ژاپن تابع ادیانی چون برهمن هندو تائو بودا کنفوسیوسی شینتو و غیره هستند و اسلام مسیخیت کمتر از ۱۰ درصد این مردمان رو تشکبل میده
۳-از اسلام فقز قران تحریف نشده و لاغیر
۴-گفتید: ( هیچگاه اسلام تحریف نمیشود عده نادان فتواهای نادرست میدهند و کارهای ناشایست میکنن و انها را به اسلام ربط میدهند و شما فکر میکنین که اسلام در حال انحراف است )
خوب برادر همون فتواهای نادرست خاخامها یهودو به مرحله صهیون و ماسونی رسوند . همون فتواهای نادرست مسیحیت رو به تثلیت کشوند و زرتشتی رو به ثنویت.
و درنهایت همین فتواهای نادرست باعث تحریف اسلام شده. تحریف یعنی همین که میبینیم. اسلام دولتی
فقط قران تحریف نشده و لاغیر
در ضمن این لینک رو هم بخون بد نیست
http://ghiasabadi.com/mongol-or-cyrus.html
اقا یادم رفت بگم اون دین زرتشتی که به مزدک نزدیکه حقیقته محضه
ببین مزدک دنباله رو زرتشت بود
مثل یوشع و یحیی و داوود که دنباله رو موسی بودند
تو تاریخ اومده مزدک یه موبد زرتشتی بود که به پیامبری رسید . تعالیم مزدک کاملا بر طبق اصول طزتشت بود. از جمله تو دینکرد در بخش مناظره مزدکیها با موبد زرتشتی ، شخص مزدکی یکی از حرفاش اینه که میگه ما میگیم خ.اندن روزانه بخشی از گاتها کافیست و لازم نیس این همه دعا و زمزمه و ورد خوانده بشه ( احتمالا مقصود بخشهای اوستاست که توسط موبدان ساخته شده) و بهتره مردم وقتشون برای کار و کرپه و خدمت به زن و بچه بزارن
دین زرتشتی امروز به مزدک نزدیکه چون مزدک پیامبر بدون شریعتی است که دنباله رو شریعت زرتشت است مثل سلیمان در دین موسی ( یهود )
مزدک کتابی دارد ایا از مزدک چیزی به جای مانده ؟؟؟؟؟؟؟؟ تا بتوان از انان استفاده مرده….. پیامبر بدون شریعت برام خیلی جالب بود!!!!!!!!!!!
عادل عزیزم این کامنت یحتمل طولانی خواهد شد اما از شما میخوام کامل بخونیش چون واقعا اطلاعات خوبی واسه آشنایی با آیین مزدکی گذاشتم
ببین یوشع و هارون و یحیی و غیره کتابی نداشتن بلکه تورات و دین موسی رو ترویج میکردن
مزدک هم به همین شکل پیامبر دین زرتشت بود و اون رو ترویج میداد
اما منابع:
((مزدک از روحانیون زرتشتی بود. به درجه بالای موبدی رسیده و مخالف زر اندوزی موبدان بود.
EDWARD G. BROWNE,THE PERSIAN REVOLUTION OF 1905—۱۹۰۹,CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS,1910,PREFACE,page XIV
دکتر مهری باقری، افدیهای هژده گانه خسرو پرویز))
اینم یه مطلب که کاملش تو این لینکه از شخص محبوب شما استاد غیاثآبادی : http://ghiasabadi.com/mazdak2.html
من خلاصه اونو میارم اینجا:
آیین مزدک به روایت دینکرد: تنها متن بازمانده از گفتگوی مزدکیان با روحانیت زرتشتی:
در نخستین سالهای آغاز پادشاهی ساسانیان و با پشتیبانی اردشیر بابکان، دین تازهای به نام «بهدینی» یا «مزدیسنا» (مزداپرستی) بدست موبد کرتیر به وجود آمد که پس از حدود ۱۷۰۰ سال و در قرن اخیر به «دین زرتشتی» تغییر نام داده و ارتباطی با شخص زرتشت ندارد.
برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مزدک و یاران پرشمار او بود که توانست در کوتاه زمانی، منافع ملی جامعه ایرانی را از تصاحب تمامیتخواهان خارج کند؛ اما در نهایت، جنبش مردمی آنان قربانی صاحبان قدرت، ثروت و نیرنگ شد. هر چند که مزدکیان پس از این رویداد خونبار که یکی از فجیعترین کشتارهای دستهجمعی و نسلکشیها در تاریخ بشریت و به فرمان انوشیروان عادل است، دیگر موفق به کوشش فراگیر دیگری نشدند، اما سایه آنان همواره در دورههای گوناگون تاریخ عصر اسلامی و در مبارزه با خلفای عرب و تمامیتخواهان تازه به دوران رسیده که ناهنجاریهای پیشین را با نامی تازه در پیش گرفته بودند، دیده میشود. جنبش رهاییبخش بابک خرمدین (که نام خود را از «خرمه» بانوی دلاور ایران زمین و همسر مزدک گرفته)، نمونهای از آن است.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او نوشته شدهاند و عملاً هیچ نوشتهای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد تا محقق بتواند تنها به قاضی نرفته باشد. تنها اثری که در آن از مزدک به نیکی یاد شده و او را گرانمایه مردی با دانش و رای نامیده و در عینحال از زرتشتیگری ساسانی دفاع نکرده است، همانا شاهنامه فردوسی و چند بیت کوتاه، اما پرمعنای او است.
اما یکی از مهمترین منابع در زمینه باورهای مزدکیان و اختلاف آنان با زرتشتیان، عبارت است از کتاب پهلوی «دینکرد» که بزرگترین متن بازمانده به زبان پهلوی بوده و دایرهالمعارف مزدیسنا شناخته میشود.
در آغاز کتاب سوم دینکرد، پرسش و پاسخی میان کسانی که از سخنان آنان، باورهای مزدکی آنان دانسته میشود با روحانیت زرتشتی آمده است. با اینکه این منبع نیز از دید گروه دوم یعنی روحانیت زرتشتی تحریر شده، اما با این وجود آگاهیهای مفیدی در باره برخی واقعیتها و اختلافهای میان آنان را عرضه میدارد.
از جمله از خلال همین پرسش و پاسخها است که دریافته میشود مفهوم و منظور واقعی از عبارت اشتراک زنان و اموال توسط مزدکیان، مخالفت آنان با ترویج ازدواج با محارم توسط موبدان و نیز یکتاپرستی مزدکیان در برابر ثنویت موبدان زرتشتی بوده است.
به چکیده کوتاهی از این گفتگو میپردازیم:
در پرسش سوم، شخصی مزدکی (که در همه جای کتاب آنان را «آشموغ» به معنای فریبکار و شرور نامیدهاند)، میپرسد که چرا شما مزداییان، ما را بخاطر آنکه تنها اهورامزدا را ستایش میکنیم و نه چیز دیگری را، نکوهش میکنید؟ موبد در پاسخ این پرسش و پس از چند توهین و خطابهای ناپسند، به بازگویی سخنانی در باره دیو و دروغ و تبهخویی و روان آلوده و غیره میپردازد و بجای پاسخ منطقی به موضوع پرسش، سؤالکننده را از مظاهر روان بد و بیمار میداند که میباید با او و دیوپرستان مبارزه کرد تا جهان قرین پاکی و آراستگی شود.
در پرسش ششم، شخص مزدکی از نهادن خوراک نزد آتش و محرومکردن مردم نیازمند به غذا انتقاد میکند و موبد در پاسخ، ضمن طفره رفتن از پاسخ منطقی و مرتبط با موضوع، میگوید که از بین بردن همه دیوپرستان و کشتن همه دینستیزان، کاری عادلانه و قانونی است!!!!
*********در پرسش هفتم، مزدکی از موبد زرتشتی میپرسد که ما از آموزههای کتاب زرتشت دانستهایم که میباید ثروت و زن از آن همگان باشد و در انحصار گروهی خاص نباشد، چرا شما ما را نکوهش میکنید؟ موبد به شیوه پیشین خود در پاسخ میگوید که اینها سخنانی فریبکارانه است و کیهان را به سوی ویرانی میبرد و موجب درهم شدن نژاد میگردد. این کار موجب آسیب به داراییهای طبقات خاص میشود و جایگاههای طبقاتی مردم از میان خواهد رفت. دیو پرستی رواج مییابد و دروغ بالنده میشود.*********
(((((( این پرسش و پرسش پایینی بسیار مهمه))))))***** در پرسش نهم، مزدکی میپرسد که ما تنها گفتارهای شخص زرتشت را «گفت اورمزدی» میدانیم و نه دیگر بخشها را. چرا شما بخشهای دیگری که تحریف هم بدان راه یافته را «گفت اورمزدی» میدانید؟ موبد در پاسخ میگوید که اینها با دانشی استنباط و تفسیر میشود که فهم آن در توان هر کسی نیست و مردم نمیتوانند به کوچکترین درکی از آن برسند.********
**************در پرسش دوازدهم، مزدکی میگوید که خواندن روزانه بخشهایی از گاتهای زرتشت برای مردم کافی است و نیازی به اینهمه زمزمهها، لبخوانیها و ذکرگفتنها نیست، چرا که اینها موجب تلفشدن وقت مردم و کارهای روزانه آنان میشود. موبد در پاسخ دلایلی میآورد که خواندن فراوان ذکرها و دعاهای روزانه، خواست اهورامزدا است و رستگاری روان را در پی دارد. او همچنین میگوید که اینکار موجب شکست آشموغان و دوری گزند آنان بر دین و حکومت میشود.**********((( اگر مزدک دنباله رو شریعت زرتشت نبود آیا گفته های زرتشت رو تایید میکرد و اذعان میکرد که گاتها بخش اصلی ایین زرتشتی است؟)))
همانگونه که گفته شد، این گفتگو در کتابی که از سوی دستگاه روحانیت زرتشتی نوشته شده، آمده است و احتمالاً تنها پرسش و پاسخهایی گلچینشده در آن ثبت شدهاند که از دید موبدان موفقیتآمیز بوده است. بیتردید اگر منابع مزدکیان نیز از بین نرفته و موجود بودند به آگاهیهای کاملتری از کوشش آنان برای جلوگیری از تحریف دین، برای ایجاد جامعهای غیرطبقاتی که امکانات و فرصتهای برابر برای همه مردمان وجود داشته باشد، برای لغو مجازات اعدام در رفتار با کسانی که دین زرتشتی را تأیید نمیکرده و نسبت به آن مرتد شناخته میشدند (دینکرد، کتاب سوم، فصل یازدهم)، برای دوری از تنگنظری و تعصبها و جنگهای بیحاصل دینی که دستاوردی جز تضعیف بنیادهای اقتدار ایران را در بر نداشت، و همچنین دیگر نابسامانیهایی که در نهایت موجب سقوط کشور شد، پی برده میشد.
این روایت دینکرد با همه کوتاهی و گزارش دستچینشده آن، به اندازهای کامل و صریح هست که بتوان به آسانی به دیدگاههای کلی آنان و دلایل اختلاف آنان با زرتشتیان پی برد. خواننده به زودی در مییابد که اتفاقاً رفتارهای مزدکیان بیشتر بر پایه آیینهای دیرین و آموزههای زرتشت بوده است تا کسانی که دین نوظهور خود را به زرتشت منسوب میکردهاند.
***********خواست مزدکیان، آنگونه که از این سخنان دانسته می شود، عبارت است از: اجازه پرستش اهورامزدا به عنوان تنها خدای بزرگ، خوراک دادن به مردم نیازمند بچای سپردن آن به آتش، خودداری از تحریف اوستا، خودداری از رواج بیرویه عبادت و ذکرگویی***********
با اینکه مزدکیان به خشونتبارترین شکل ممکن سرکوب شدند، اما آموزههای مزدکیان بیشتر رو به گسترش بوده است تا فرمانهای موبدان. امروزه نیز همه زرتشتیان مطابق با آموزههای مزدکیان که برگرفته از آیینها و فرهنگ ایرانی بوده است، تنها اهورامزدا را ستایش میکنند، پوزهبند نمیبندند، خوراک نثار آتش نمیکنند، خود را با گمیز نمیشویند، مرتدان را شایسته اعدام نمیدانند، با جنگهای دینی مخالفت میورزند و از ازدواج با محارم و جامعه طبقاتی دوری میجویند. چنانچه از تحریف گاتهای زرتشت نیز دست برداشته شود، این اندازه از خواست مزدکیان که به موجب دینکرد از آن آگاهی داریم، عملی شده است..
برای اطلاعات بیشتر و منابعی خارج از مورد بالا به این منابع هم میشه سر زد:
برای آگاهی بیشتر از متن دینکرد بنگرید به:
دینکرد، کتاب سوم، ترجمه فریدون فضیلت، تهران، ۱۳۸۱٫
Shaki, M., Denkard, Account of the History of the Zoroastrian Scriptures, 1981.
Madan, D. M., Denkard, Bombay,1911.
همچنین بنگرید به:
مزدک، قربانی صاحبان قدرت و ثروت و نیرنگ
بدرود عادل عزیز
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم………. من به شما لینک نویسنده ایی را میدهم که میخواسته زرتشتی شود ایشان مینویسد که در زرتشت پیروان ادیان دیگر را پیروان اهریمن میدانند و به حضرات ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام ناسزا میگویند……..
http://www.khawaran.com/%D9%85%D9%80%D9%80%D9%80%D8%B0%D9%87%D8%A8%D9%80%D9%80%D9%80%DB%8C/%D8%A2%DB%8C%D9%80%D9%80%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%80%D9%80%D8%A7-%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%80%D9%80%D9%88%D8%A7%D8%B3%D9%80%D9%80%D8%AA%D9%85-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D9%80%D9%80%D8%AA%DB%8C-%D8%B4%D9%80%D9%80%D9%88%D9%85%D8%9F.html
………………………………………………………………….
اسلام یعنی … توحید و نبوت و معاد… و قران … که تحریف نشده و هرکس که بخواهد فتوای دروغی را به اسلام نسبت بدهد چون کتاب و شریعت اسلام تحریف نشده … دست ان رو میشود….
والا تو اسلام هم مدام به پیروان ادیان دیگه تهمت میزنن و ناسزا میگن
یه گشتی تو وب بزنیم کاملا میبینیم
البته زرتشتیها و مسیحیها و غیره هم چنان با ادب نیستنا! کلا اینجوری هستیم ما ایرانیا فحش زیاد میدیم!
مگه همین الان در تمام دنیا آدمهایی هستند که با محارم خود رابطه برقرار می کنند. پس ما باید بگیم مردم کل دنیا عادت دارند با محارم خود رابطه داشته باشند.
دوستان آریایی اگر به کوروش و خشایار افتخار میکنن بدانند که آنها بازیچه مردخای و استر بودند. زبان ترکی اگر در زمان چنگیز و هلاکو در جهان گسترده شد باید بدانیم که کنترل مغولها در دست مسیحیان ماسونی و عطاملک جوینی یهود و رشیدالدین فضل الله همدانی یهود بوده است. مادر و همسر هولاکوخان که پایتخت جهان اسلام یعنی بغداد را با خاک یکسان کرد هر دو مسیحی بوده اند. شاه اسماعیل از مادری مسیحی بنام “مارتا” متولد شد و حتی پدر بزرگ شاه اسماعیل یعنی “اوزون حسن” نیز خود از مادری مسیحی بنام “سارا” متولد شده است.
دربار زندیه و سپس قاجار با صدر اعظمی میرزا ابراهیم کلانتر یهود اداره میشد و تاسیس و فروپاشی پهلویها بدست یهودی مخفی ، استاد اعظم لژ فراماسونری محمد علی فروغی بوده است. بزرگترین سلاطین عثمانی یعنی سلیم اول و سلیمان قانونی با ازدواج با دختران یهود یعنی حافظه و خرم و به قدرت رسیدن سلاطین دورگه ، چهارصد سال خون مردم بیگناه را در جبهه های جنگ هدر دادند.
دوستان عزیز در طول تاریخ واقعی هیچ افتخاری برای فارس و ترک و عرب نیست.تنها صهیونیستهای یهود با جنگ افروزی و ایجاد دشمنی بین ملل جهان که همگی مخلوق یک پروردگارند تاریخ را به این نقطه رسا ند ه اند که چهار صد میلیون کاست نجس در هندوستان زندگی میکنند در حالیکه درآمد صهیونیستهایی چون راچیلد و راکفلر و سوروس از درآمد ملی بسیاری از کشورها بیشتر است.دوستان آریایی و ترک و عرب اگر برای ما راه نجاتی هست دوری از کینه و تکبرو تحقیر است. اگر مست تاریخ جعلی یهود ساخته باشیم بدانید که تا جهنم دنیوی و اخروی راهی نمانده است. بیایید اشتباهات پدرانمان را مرتکب نشویم. هیچ چیز مقدسی ، مقدس تر از اشک مادران مسلمان نیست. شرق و غرب بدجوری تشنه خون مسلمانان است ، بیایید با اتحاد عرب و فارس و ترک جبهه همیشگی مشرق زمین یا همان جهان اسلام را سرپا نگه داریم.
اگر بخواهیم منطقی و بدور از تکبر و اغراق اظهار نظر بکنیم ، مردم خاورمیانه اعم از عرب و ترک و فارس زیر پنجه های نیرومند ماسونها و صهیونیستها آخرین دست و پای خود را میزنند. وقتی در دوران کودکی از کتابخانه عمومی شهرمان کتاب داستان گرفته و میخواندم هیچ داستانی به اندازه داستان سه گاو و یک شیر مرا مجذوب خود نکرد.شیر از ترس سه گاو جرات حمله به آنها را نداشت تا اینکه شیر طرح دوستی با یکی از گاوها را ریخت و به کمک او یکی از گاوها را به تنهایی به محلی کشاند و خورد و سپس گاو دومی و درآخر گاو خائن را خوراک خود کرد و آن گاو خائن در آخرین لحظه متوجه اشتباهش شد و با خود گفت: من همان موقع خورده شدم که گاو اولی خورده شد. سالهاست که صهیونیستها با جعل تاریخ و بزرگنمایی آریایی ها و مظلومیت ایرانی ها پس از حمله اعراب و مغول ، تخم کینه را در دل مردم منطقه کاشته است. و عرب و ترک و کرد و فارس هر لحظه آماده هستند تا خرخره همدیگر را جویده و از خون یکدیگر سیراب شوند ، غافل از اینکه صهیونیست ها منتظر این آخرین مرحله هستند تا با محو و نابودی این اقوام بومی منطقه ، به آرزوی چندین هزار ساله خود یعنی تحقق رویای ازنیل تا فرات و دستیابی به سرزمین وعده داده شده یا همان اسرائیل بزرگ(خاورمیانه بزرگ) برسند.کشوری با مرزهای طبیعی ، در شرق کوهستانهای زاگرس ایران ، در شمال کوهستانهای توروس ترکیه در غرب دریای مدیترانه و در جنوب بیابانهای عربستان. بی دلیل نیست که پدر تاریخ یعنی هرودوت یک یهودی است.
یه کم یواش داداش اگه یهودیان این همه واقف بر امور ماها هستند پس حکومت جهان لایق آنهاست!!! داداش من این یهودیت چیه بلغورش رو یاد گرفتیم درسته یهودیهای خائن به دین خدا و ملتها بسیاری خیانتها کردند و می کنند ولی برادر من (دیدی) خودمان را بنگر برخی ها بخاطر قدرت و پول هر کاری می کنند! پس نگو یهودی و صهیونیسم؟ بگو دنیاپرستان آنها اسما مسلمان و مسیحی و یهودی و … هستند ولی در اصل آنها مرام دجال را دارند! یعنی گرگ در لباس میش! مالپرستان ضد خدا! شاخ و دم و بیگانه نمی خواد داخل خود مملکت ما از شیعه های نابش که مسلمانند ظاهرا! ولی در اصل ضد دین و خدا هستند! در اول بشریت شیطان یک نفر بود بعد از قابیل تا الان شاگرد می پذیره! کجایی هستی مهم نیست !
بی خدا باش برای شیطان دجال کافیه!
یادمه من یه سری از این حرفا به یکی از فامیلامون که دکترای تاریخ داشت زدم تقریبا دو دقیقه ای بهم خندید و گفت این حرفا راست یا دروغ مردمو سرگرم میکنه تا ذهن خیلی از مردومو با موضوعاتی که کشور باهاش درگیره منحرف کنند.
دکترای تاریخ!!! این آقایون مگه تا حالا حرف درست هم گفتن. اینا هنوز سر الفبای تحقیق موندن و کارشون فقط حاشیه زدن به کتابهای اروپایی هاس.
اگه باور نداری بیا دانشگاه تهران تا یه مشت ازشونو نشونت بدم که بعضی هاشون تو خارج هم دکترا گرفتن و سنی ازشون گذشته ولی دو تا حرف درست و حسابی ندارن.
منظور از یهود دین یهود نیست بلکه نژاد یهوده
به شدت اینها نژاد پرستن و تا حدودی حرفای دوستمون درسته
ولی بدون بلوچ و کرد و لر و آذری و غیره همه آریایی هستن و به جون هم نمیوفتن
قضیه ماسون ها هم یه قضیه جدیه ولی ما فعلا داریم از خودمون ضربه میخوریم
بدرود
ورود باورمندان تئوری ثوطئه را به قال نیک بگیریم یا نه ؟
الان که ما در عصر تکنو لوِژی و عصر ارتباطات هستیم هنوز باید از خودمان هم بترسیم یا نه؟
اگه را داشت دوستان زرتشت هم یهودی می پنداشتن .
بابا بی خیال تفکرات کپک زده تان.
ای ول
تاریخ رخداده!
یعنی رفته و ما باید از تاریخ بیاموزیم که خوبیها را تکرار کنیم و بدیها را کنار بگذاریم!!!!!!!!!!
حالا از ایران ما باشد یا از یونان و مصر باستان!!!
تاریخ تابلوی راهنماست برای استفاده در جاده آینده!
اما اسلام همیشه حامی تفکر بوده و از اندیشمندان و اهل علم و تفکر بیشتر یاد کرده!
دوست گرامی و تحصیل کرده من از شما دیگر توقع نداشتم!
کمی اگر منابع دست اول اسلامی را با دقت بخوانی میفهمی اسلامٰ نابش هم قتل غارت تجاوز بوده و منتظر مهدی هم نباش عزیزم شما که صددر صد تاریخ خواندی باید بدونی بعد ازغدیر بزرگترین دروغ شیعیان که تنها یعقوبی داستان سرا اون را در کتابش آورده تولد مهدی است از کسی که صاحب فرزند نمی شده.
مدرسی طباطبا ی اخوند شیعه در این مورد کتابی به عنوان مکتب در فرایند تکامل نوشته که بد نیست بخوانی . یعنی حتما بخوان. اون عمو هم مالی نبود با هزار دلیل.
درود بر عمو رامین
منم زیاد اهل دین و این حرفا نیستم
منتها با کسایی که خشک مذهب هستن باید جوری حرف زد که قابل درک باشه واسشون
دوست دارم
بدرود
این مسخره ترین مطلبی بود که دشمنان ایران درباره ما بافتن اگر همچین امری حقیقت داشت قطعا در کتاب های بیشماری این مسئله ذکر می شد
همچنین اثار اون نیز تا حالا باقی می ماند
ممنون از جناب انی که این مسئله رو کاملا شکافتن
درود بر شما
متاسفانه این مطلب حقیقت داره و این اتفاق بارها افتاده ولی بدون توی یونان و مصر و روم و هند و چین و آفریقا و عرب و یهود جوامع دیگه هم بارها اتفاق افتاده پس زیاد بهش فکر نکن اگه بده واسه هم بده اگه گذشتگان ما این اشتباهو مرتکب شدن گذشتگان دیگر ملل دنیا هم این اشتباهو مرتکب شدن پس زوم نکنید روش و الکی بزرگش نکنید
بدرود
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم ………..
ببین بهمن جان مسئله بر این نیست که این عمل ازدواج با محارم در کجا اتفاق افتاده مهم این است که چه کسانی ان را ترویج میدهند مثلا چرا باید زرتشت ان را ترویج میداد…. حرف ما از تجاوز یک فرد به محارمش نیست بله ممکن است این عمل یعنی تجاوز یک فرد هندو و چینی و غیره در هر زمانی یعنی پیشین و اکنون رخ دهد ولی ایا مکتبی پیدا میکنی به جز زرتشت که این عمل ازدواج با محارم را نیک و بسیار مقدس بشمارد؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام… هیچ سندی و کتابی از زرتشت به جای نمانده تا نظر ایشان درباره ازدواج با محارم را بدانیم…. خب ایینی که کتاب درستو حسابی از ان نمانده و کتابهای مانده از ان سرتاسر تحریف است را ما چگونه میتوان به ان اتکا و اطمینان کنیم…. علما هنوز در پیامبر بودن یا نبودن زرتشت اختلاف دارن برادر….. من اگر جریان تهمت یهود به پیامبرانشان را منکر شده ام با توجه به شریعت و دستورات خود یهود اثبات کردم نه سرخود. اسلام هم تحریف نشده و نمیشود…. هر فتوایی که اخوندها بدهند که صحت ندارد…هرکس فتوای اشتباه بدهد برای خود گفته فتواها در قانون اسلام باید مطابق با قران و سنت پیامبر و اهل بیت و در نهایت با عقل باشد و عمل … سرخود که نمیشود فتوا داد و هرکس سرخود فتوا داده به ریش خود خندیده……. مسئله اینجاست که وقتی دین کاملی برای انسان فرستاده شده تا انسان را رهنمود کند چه لزومی دارد که ما به ادیان و مکاتب تحریف شده گذشته اتکا کنیم در ضمن حضرت یحیی کتابی دارد با نام تعلیمات یحیی(ع) میتونی تو ویکی پدیا نام ان حضرت رو سرچ کنی … ان مطلب طولانییت را بعدا میخوانم
درود بر عادل
عزیزم منم مسلمانم و شیعه
ولی با سفسطه مخالفم
شما طبق کدوم سند میگی از اسلام همه چی مونده ولی از زرتشت و یهود و مسیحی و غیره چیز درستی نمونده؟
از اسلام فقط قران مونده و بس
هرچند همین قران هم منو کاملا مسلمون نگه داشته
در ضمن من از ایین باستانی صد در صد دفاع میکنم چون داره بهش ظلم میشه
این چیری است که باید به آن افتخار کنیم نه افسانه های یهود ساخته: خطبه بدون نقطه علی بن ابی طالب: الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ. الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ. سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداهَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ َحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها. الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَهَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ. أسعَدَ اللهُ الاُمَّهَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً. صَلاهُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَهً مُکَرَّرَهً مَعدودَهً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَهً مُرَدَّدَهً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ. أرسَلَهُ رَحمَهً لَکُم، وَ طَهارَهً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَهً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَهً لَکُم وَ رَحمَهً. اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَهَ وَ حِراسَهَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها. هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّهً وَ عُمدَهً. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَهِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَهِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم. وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَهِ، وَ کَمالَ السَّعادَهِ، وَ الآلاءَ الدّارَهَ، وَ الاَحوالَ السّارَّهَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ
حالا راه نداره به هر دوش افتخار کنیم
اون وقت دوست عزیز معنی اون چیه ؟
و چه دردی از عالم بشریت دوا کرده تا ماهم بهره ای از معلومات شما برده باشیم.
بنده همین جا تمام مسئولان این سایت سراسر دروغ را به مناظره دعوت میکنم و ثابت میکنم که تنها مسئله ای که اینها میتوانند از آن صحبت کنند تاریخ اساطیر سرخپوستان است!!! لطفا فرار نکنید اگر جرئت دارید!!!!!!!!!!!!!
یعنی این مطلب جدا واقعیت داره؟ پس چرا زیاد در موردش صحبت نمیشه؟ من که اولین باره که از این مطلب مطلع شدم
درود بر نوشین
این مطلب واقعیت دارد ولی در تمام دنیا چون مصر یونان هتد چین و دیگر کشورهای باستان در برهه ای از زمان و تاریخ این اتفاق افتاده است پس زیاد سخت نگیر رفیق
بدرود
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم….. برادر بهمن این مسئله ازدواج با محارم همه جا رخ نمیداده و تنها ایینی که این ازدواج را مقدس میدانسته زرتشت است … مدرک تاریخ.. هرودوت در تاریخش مینویسد …. دومین اشتباه کمبوجیه این بود که خواهر خود را به مصر اورد و با او همانند یک زن و شوهر زندگی کرد… ببین بهمن جان وقتی هرودوت که فقط صد سال بعد از کوروش میزیسته مینویسد دومین اشتباه کمبوجیه ازدواج کردنش با خواهرش بوده و این امر را امری اشتباه میدانسته یعنی اینکه در یونان و سایر بلاد این نوع ازدواج ها ناپسند بوده است….. و ما در هیچ ایینی به جز زرتشت ترویج ازدواج با محارم را نمیبینیم…..حقیقت را باید قبول کرد …
عادل عزیزم درود
من همچنان روی حرفم هستم و میگم تمام دنیا جایز الشتباه و واجب الاشتباه هستند
پایین یه کامنت نسبتا طولانی گذاشتم بخون
نگاهی به همه ی نظرها تقریبا انداختم .
برام جالب بود چور بعضیها همه چیز رو به اجدادشون ربط میدن که فارس هستند یا عربند .
اما چیزی که خیلی برام جالبه اینکه چور بی خرد هایی پیدا میشند مثل (عادل) و عادلها که با روح تاریخ مشکل دارند وسطحی به فرهنگ نیاکانشون مینگرند وخودشون رو دانای کل معرفی میکنند.
1):استنادشون به یک استاد غیاث ابادی است .من که برای تفریحم تاریخ میخونم وکمم کتاب تاریخی نخوندم ولی هنوز اماتورم ؛میدونم استناد به یک شخص و یا به یک کتاب ومرجع هرگز اصالت تاریخ رو مشخص نمیکنه .چون تاریخ اعتقاد و تفکر وتمایلات ذهنی وحدسیات فردی نیست . تاریخ یک واقعیت عینی هست اتفاق افتاده حتی اگه باوررش برات سخت باشه .مثلا هیچکس جنگ چالدران رو دوست نداره هیچکس حمله اسکندر به خاک ایران وقتل ایرانیان رو دوست نداره(البته به غیر از عادل)ولی بوده.شماها هم فقط به غیاث ابادی تکیه داری .
من خودم هیچ استادی رو مثل ذبیح الله منصوری خدا بیامرز قبول ندارم ولی باز هم نمیشه همه حرفهای ایشون رو قبول کرد.از این گذشته شما همه ی تمدن قدیم ایران رو زیر سوال میبرید با چه هدفی تاریخ ایران رو چند پاره تقسیم به قبل و بعد اسلام میکنید. اگه دنبال این نتیجه هستید که صرف دین مبین اسلام برای ما دانشمند نامی وفرهنگ اصیل اورده سخت در اشتباهید .اگه فکر میکنید تمام عربها برای ما فرهنگ وتمدن افتخار امیز اوردن اشتباه میکنید.
ایرانی اگه بواسطه نابودی دولت حیره توسط خود ساسانیان از روح دین مبین اسلام وشخصیت پیامبر اکرم(ص) اگاه نبود زیر سله اعراب نمیرفت یا اگه میرفت مثل دیگران چند قرن این تسلط رو تحمل نمی کرد و بعد از عربها اسلام رو رها میکرد ولی علت اینکه نکرد خرد اصیل ایرانی بود که از نیاکانش اموخته بود چرا اسپانیا چند سال زیر سلطه اعراب بود مسلمون نداره ما حقیقت رو خاستیم نه عرب رو .اخه اسلام عقیده واعتقادات فردی واجتماعی مون هست وبوده.اخه چرا دین رو ما باید کارمون؛شخصیتمون؛نظراتمون؛تمدنمون؛باورهامون؛سلایقمون بدونیم .
به نظر من بعضی ها از دین استفاده ابزاری میکنن هرجا به نفعشون هست از قران استناد میکنند هر جا به ضررشون قران واسلام گفته به تفسیرها و احادیث روی میاورند.
2)شما (عادل)بعضی از حرفها رو غیر واقعی میخونیند یا به تاریخ شتاسهای یونانی اتکا دارید اولا تاریخ شناس یونانی اکثرا بی رف نبودند مثلا هرودت بزرگترین اونها؛ اگه کمی تاریخ خونده باشین (که فکر نمیکنم ؛شما بیشتر نماز شب میخونید وغسل جنابت میکنید برادر…)اکثر جنگهای ایران و یونان را تعداد ایرانیان را همیشه غلو میکرده یا جنگی که شکست میخوردند تعداد خودشان را بسیار پایین میاورده.
میتوان نتیجه گرفت باید به تاریخ شناسان محلی اکتفا کرد که البته همقاران وهم جنسان عرب شما کتابخانه وکل کتابهای ایران را در زمان تسلط اعراب خوراک اشتران نمودند ویا به عنوان هیزم سوزاندند خلاصه نبود اسناد تاریخی و ظواهر اثار علمی مکتوب برای مطالعه جناب عالی و استاد غیاث علتی نداشت چون نابودی فرهنگ اصیل ایرانی با ظهور اعراب البته خدا را شکر با این همه تلفات فرهنگی وتاریخی وسیاسی وسلطه بیگانه بر میهن دین اسلام برای ما غنیمتی بود بس سنگین.
3)برادر عرب نمای بی هویت (عادل جان).
هویت هر انسان چه یهودی ومسیحی وچه مسلمان در گرو گذشته اوست ونوح وعیسی وموسی ومحمد(ص)همه به نیاکان خود میبالیدند و دین را هویت خود قلمداد نمیکردند بلکه دین را اعتقاد وجودی وروحانی خود میدانستند ودین را روشی برای زندگی بهتر بشر با همان اعتقادات وهویت ملی میدانستند .مثلا حضرت محمد هرگز در نامه خود به خسرو پرویز وی را زنا کار با محارم یاپست تر از خود نخواند بلکه نام او را از خدا پاییین تر نهاد و اگر خسرو پروییز اسلام می اورد ان حضرت هرگز فرمان به غارت واتش سوزی کتابخانه ویا نابودی ایران نمیداد پس میتوان نتیجه گرفت عربها برای ما اسلام نیاوردند نیک پنداری وحقیقت جویی ما پارسها باعث قبولی اسلام ناب محمدی نزد ما گردید
درود بر پارسا
عالی بود و بسیار از طرز فکر منطقی و زیبای شما لذت بردم
بدرود
سلام
عزیز دل شما که اینقدر رک در مورد همه چیز گفتی و ادعای خوندن چندین کتاب تاریخی کردی چرا به یه کسی که داره حقیقت محضی رو میگه توهین می کنی مگرنه اینکه جز این است که حقیقت تلخ است . عزیز یه توصیه می کنم : هیچ وقت مانند هخامنشیان نژاد پرست نباش می دونی چرا ؟ چون دیگه باید قبول کنی پست تر از زنای با خواهر و مادر پیدا نمی شه . حتی بین حیوانات هم نمی تونی پیدا کنی!
طبق کدوم سند و مدرک هخامنشیان نژاد پرست بودند؟ سخن بدون بن مایه و مدرک قابل قبول نیست دوره خرافه پردازی و داستان سرایی تموم شده با سند و منبع حرف بزن
با سلام و تبریک عید نوروز
عزیز شما هم بر طبق کدام منطق این نوشته ها رو رد می کنید . آیا شما به نوشته هایی که در تاریخ نوشته می شود شک دارید ؟ آیا غیر از این است که باید این حقیقت تلخ رو سر کشید و قبول کرد . همه عزیزان بیایید بر طبق سند و مدرک حرف بزنیم و اینقدر با کلمات بازی نکنیم همه شما عزیزان می دونید که این حرف ها واقعیت محضند پس چرا ……
شما فقط یک مدرک و منبع بیاور تا منم با شما هم کلام بشم که هخامنشیان نژادپرسست بودند
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علیکم
بسیار عالی انشاء مینویسی شاید هم این نوشته ات را از روی کتاب نوشتی نمیدانم… ولی یه چیز زا خوب میدانم تو شاید چند کتاب تاریخی خوانده ای ولی کتابهای باب سلیقه خود و انشاء وار را خوانده ای همه مورخان اتفاق نطر بر وجود ازدواج با محارم در ایران را دارند در همین مطلب نویسنده جایی مینویسد که پنج هزار کتاب در خصوص ازدواج با محارم در ایران هست … اینها از کجا امده…. ولی باز هم ولی اتفاقا تو تاریخ نخوانده ایی چون جضرت محمد(ص) دستور به لشکر کشی به ایران را صار نکرد فتح ایران در زمان خلافت جناب عمر رخ داد تقریبا شاید ۱۵ سال از فوت پیامبر گذشته بود….هز انچه که اکنون از کوروش میگویند از نوع زاییش تا به حکومت رسیدنش را همه از هرودوت فهمیدن و منبع تمام تاریخ نویسان هرودوت است و هر انچه درباره کوروش نوشته شده همه از تاریخ هرودوت برگرفته شده و اگر تو هرودوت را دروغگو بنامی پس چیزی از هخامنشیان در دست نمیماند… استاد بزرگ تاریخ ایران مرحوم پروفسور پرویز رجبی هم ازدواج با محارم در ایران را هم تایید کرده !!!! درباره پاراگراف اخرت… عبدالحسن زرین کوب در کتاب کارنامه اسلام مینویسد …. اگر اسلام وارد ایران نمیشد تمام ایرانیان بخاطر نفرتی مه از زرتشت داشتند مسیحی میشدند…. نمونه حضرت سلمان فارسی که یک موبد زاده زرتشتی بود که بعد مسیحی شد…. درباره سوخته شدن کتابخانه ایران به هنگام ورود اسلام…. پروفسور پرویز رجبی نوشته بود که اصلا در ایران کتابخانه ایی نبود که اتش زده شود و این دروغ محض بود… ویل دورانت در کتابش نوشته که … در ایران باستان خط نویسی را کاری زنانه میدانستند و مردها به بیسوادی خود میبالیدند !!!!!!!! در همچین کشوری این کتابخانه چگونه ساخته شد و برای چه کسانی وقتی که مردانش بیسواد بودند و به بیسوادی خود میبالیدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تمام نویسندگان این مسئله در قرن هفتم و هشتم میزیستند چرا مورخان قبلی از این مسئله یادی نکرند و چیزی ننوشتند همین طبری که این همه تهمت به اسلام زده چیزی در این باره ننوشته چراااااااااااااا…. چند لینک در این باره…………
http://saysomething.mihanblog.com/post/10
هرچند برخی از جنایات فاتحان ایران قابل انکار نیست امّا آنچه در مورد سوزاندن کتابخانه های ایران گفته شده، قابل تامّل است. نباید این نکته فراموش شود که هر چند حمله اعراب به ایران در برخی موارد بخاطر فاصله گرفتن از فرهنگ اسلام همراه با جنایات و وقایع تلخی بوده است. امّا بعدها کسانی بوده اند که با هدف اسلام ستیزی جنایاتی را بدون هیچ مدرکی ذکر کردند و افزودند. برخی از مورخانِ متاخّر چون حمدالله مستوفی، میر خواند، گردیزی و ابن اسفندیار از مسائلی سخن گفته اند که در منابع دست اوّل مانند تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، انساب الاشراف بلاذری، الفتوح ابن اعثم کوفی، و فتوح البلدان بلاذری یافت نمی شوند. آنچه آنها گفته اند چیزی جز ساخته و پرداخته ذهن خودشان نیست و قابل قبول نمی باشد. یکی از مسائلی که آنها نقل کرده اند همین مسئله به آتش کشیدن کتابخانه های ایران است که هیچ مدرکی ندارد. آنها از سوزانده شدن کتابخانه های جندی شاپور و ری سخن می گویند با اینکه در منابع تاریخی هیچ نامی از کتابخانه ای برده نشده است.(۴۸) علاوه بر این، پس از ورود اسلام مر کز علمی جندی شاپور رونق بیشتر یافت و بعدها در آغاز دوره عباسیان که به عصر ترجمه مشهور است، نهضت ترجمه کتب به زبان عربی آغاز شد.(۴۹) حال سوال این است: اگر کتابخانه جندی شاپور در آتش سوخته است چه کتبی به زبان عربی ترجمه شدند؟
در مورد کتابخانه ری نیز، باید گفت که تا قبل از حمله اعراب به ایران در آنجا اصلا کتابخانه ای نبوده که سوزانده شود. اولین کتابخانه ری توسط صاحب بن عباد ایجاد شد که بخشی از آن توسط سلطان محمود غزنوی به آتش کشیده شد.(۵۰) بنابراین به آتش کشیدن کتابخانه ها از مسائلی است که واقعیّت ندارد و در جهت اسلام ستیزی ساخته و پرداخته شده است. و اگر این ماجرا واقعیّت داشت، در نهضت های ضد عربی مثل شعوبیه حتما به آن بر علیه اعراب استناد می شد. در حالی که هیچ سخنی از آن به میان نیامده است….. همین مقدار کافیه
شما نیز بسیار عالی سفسطه گویی میکنید!
شما توانیی درک ندارید
حق با شماست
چون توانایی درک دروغ و سفسطه را ندارم
بابا شما هم خیلی با حالین. هر وقت میگن فلان جای تاریخ ایران غلطه، میگین فلان پروفسور خارجی نوشته و مو لای درز کارش نمیره.
اما هر وقت پای منافع ملی و ناسیونالیستی وسطه، همه دروغ میگن.
باور کنین این ناسیونالیسم خام واکنش به شرایط موجوده.
وگرنه مثلا همین زرتشت که نه معلومه کجاییه، نه قبرش معلومه، نه زمان تبلیغ و تولد و مرگش و نه کتابش نسخه ی اصل داره و اسناد زرتشتی همه پس از اسلام نوشته شده، و سر همه اختلافه، اصلا موضوعیت تاریخی نداره که حالا روش بحث بشه که آیا توش ازدواج با محارم بوده یا نه.
اینها یکی از مذاهب هندی بودن که عده ای از اونا احتمالا توسط انگلیسی ها در قرون اخیر به مناطقی از ایران، مخصوصا یزد و کرمان کوچونده شدن. و قدیمی ترین نسخه اوستا هم متعلق به قرن هفتم هجری و در هند پیدا شده (به کتاب هزاره های گمشده دکتر پرویز رجبی رجوع کنین- لابد اینجا رجبی هم دروغگوه)
متاسفانه با این طرز نوشتن، نمیشه تاریخ واقعی رو فهمید. اگه یه روز مطلبی بر خلاف منافعتون نوشتین، اونوقت تازه میشه بهتون گفت محقق.
مثلا میتونم بپرسم نسخه ی اصل این تواریخ که میگن یونانی ها و رومی ها درباره ی ایران نوشتن کجاس؟ کی پیدا شده؟
شما اول باید تکلیفتون رو درباره ی این مسائل روشن کنین و گرنه هی جزئیات رو جابه جا کنین.
شما یه ایران میخواین که هیچ عیبی نداشته باشه و این یک خواسته ی بچگانه س. قدم اول پیشرفت اینه که عیوب خودمون رو ببینیم.
ما از تاریخ چی یاد گرفتیم؟ هیچی.
سپاس فراوان از دکتر علیرضا شاهپور شهبازی و اِنی کاظمی برای گردآوری این نوشتار پژوهشی ارزنده که به دُنبال آن میگشتم. تفسیر رسای خودم بر این نوشتار راسپس تر در اینجا خواهم گذاشت.
زنده و تندرست در پناه اورمزد
خشایار رُخسانی
ننگ بر شما حامیان ایرانی اسلام که از تازی ناموس خود دفاع میکنید.
ننگ بر شما ایران ستیزان حسود که اینگونه در مورد تاریخ ایران ارسال نظر میکنید.
***مرگ بر ایران ستیزان***
درود بر تو
درود بر شما
۱-کسی ازدواج درون فامیلیو نستوده لطفا دوستان اول کانتارو کامل بخونن بعد کامنت بزارن
۲-همونجور که قبلا هم گفتم خویدتک یعنی ازواج خویشاوندی مث پسر خاله و دختر دایی و اینا که هنوزم هست. ازدواج با محارم سه چهار مورد توسط بعضی از پادشاها مث کمبوجیه و شاپور سگانشاه اتفاق افتاده و عمومیت نداشته.
۳- ازدواج با محارم در فنیقیه . بنی اسراییل . حجاز ( سالها قبل از پیامبر) یونان و روم . مص و هند هم اتفاق افتاده پس همه جا و هر مملکتی تو دوره ای این کارو کرده زیاد در مورد ایران پررنگ نکنید
۴-پژوهشکده باقر العلوم منبع موثقی نیست چون رویکرد سیاسی و جانبدارانه داره
۵-هخامنشیان به هیچ عنوان نژاد پرست نبودن. کوروش و داریوش با احترام با تمام مردم نواحی سرزمین پهناور ایران برخورد میکردن و کوروش به خدایان اونها مثل مردوک احترام میزاشتن و داریوش و کمبوجیه بعد از فتح مصر به اعتقادات مصریها احترام گذاشتن و مث فراعنه با رسوم مصریها تاجگذاری کردند. لازم به یاداوری است که بگم در تاریخ فراعنه فقط مصریها ۳ فرعون دارن که مصری نیستند و از نژادهای دیگه هستند. اون سه نفر هم اینان : کمبوجیه داریوش اسکندرمقدونی
۶-ما نژاد پرست نیستیم ما وطن پرستیم.
۷-مرده شور امریکا رو ببره از جای دیگه مثال بزن..
بدرود
یک سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در حجاز کی با کی ازدواج کرد میتونی بهم مدرک بدی…… هرچند که قبلا جواب این حرفت را در کامنت بالایی داده ام
من کلا با مدرک و منبع حرف میزنم
اینو بخون:
انواع زناشویی در جاهلیت عرب
شکل دیگر چند همسری چند شوهری است، یعنی اینکه یک زن در آن واحد بیش از یک شوهر داشته باشد. ویل دورانت می گوید: این کیفیت در قبیله تودا و بعضی از قبایل تبت قابل مشاهده است. در صحیح بخاری از عایشه نقل می کند که: در جاهلیت عرب چهار نوع زناشویی وجود داشته است. یک نوع همان است که امروز معمول و جاری است که مردی به وسیله پدر دختر از دختر خواستگاری می کند و پس از تعیین مهر با او ازدواج می کند و فرزندی که از آن دختر پیدا می شود از لحاظ تعیین پدر تکلیف روشنی دارد.
وع دیگر این بوده که مردی در خلال ایام زناشویی با زنی خود وسیله زناشویی او را با مرد دیگری برای یک مدت محدود فراهم می کرده است تا از او برای خود نسل بهتری به وجود آورد، به این ترتیب که آن مرد از زن خود کناره گیری می کرد که خود را در اختیار فلان شخص معین بگذارد و تا وقتی که از آن مرد آبستن نمی شد به کناره گیری خودش ادامه میداد، همینکه روشن میشد آبستن شده با او نزدیکی میکرد. این کار را در مورد کسانی می کردند که آنها را برای تولید فرزند از خود شایسته تر میدانستند. و در حقیقت اینکار را برای بهبود نسل و اصلاح نژاد انجام می دادند، این نوع زناشوئی را که در واقع زناشوئی در خلال ایام زناشوئی دیگر بود نکاح استبضاع می نامیدند.
منبع: نظام حقوق زن در اسلام، صفحه ۲۸۹-۲۸۵ ، تاریخ تحلیلی اسلام، محمد نصیری؛ حقوق زن در اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام…….نیمی از نوشته ات را اینجا می اورم و سوال میکنم…
دیگر این بوده که مردی در خلال ایام زناشویی با زنی خود وسیله زناشویی او را با مرد دیگری برای یک مدت محدود فراهم می کرده است تا از او برای خود نسل بهتری به وجود آورد، به این ترتیب که آن مرد از زن خود کناره گیری می کرد که خود را در اختیار فلان شخص معین بگذارد و تا وقتی که از آن مرد آبستن نمی شد به کناره گیری خودش ادامه میداد، همینکه روشن میشد آبستن شده با او نزدیکی میکرد. این کار را در مورد کسانی می کردند که آنها را برای تولید فرزند از خود شایسته تر میدانستند. و در حقیقت اینکار را برای بهبود نسل و اصلاح نژاد انجام می دادند، ………… سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ان مردی که زنش را برای تکثیر تسل
زنش را در اختیار مرد دیگری میگذارد ایا زن خود را طلاق میداده و بعد ان را در اختیار مرد دیگری میگذاشته؟؟؟؟؟؟ چون طلاق در زمان جاهلیت بوده؟؟؟؟؟؟؟؟۲…. تمام اعراب در ان زمان به قبیله خود مغرور بودن و خود را بالاتر از دیگران میدیدن و اینی مه نوشتی که مرد دیگری را لایقتر میدیند بسیار غیره منطقی است….۳ … نویسنده این کتابی که شما به ان استدلال میکنید منبعش منبع تاریخی که از ان توانسته این را دریابد چیست از کجای تاریخ و کدام مشاهده تاریخی توانسته این را دریابد؟؟؟
ایا چیزی سنگ نبشته ایی یاد کتیبه ایی است؟؟؟ یا اینکه خود نویسنده در ان زمان بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ صرفا در کتابی چیزی نوشته شده باشد ملاک نیست؟؟؟؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام علی تابعین الحق…
جنــــــــــــــــــــــــــــــاب بهمن خان من همین تازه کتاب نظام حقوق زن در اسلام از شهید مطهری را دانلود کردم و به صفحات ۲۸۵ تا ۲۹۰ رجوع کردم و در انجا از چنین ازدواجی که شما گفتید خبری نبوده؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط درباره طلاق نوشته شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگر کتابهایی که نوشته اید را هم صفجات انان را ذکر کنید تا بنده رجوع کنم…. اینم لینک دانلود کتاب نظام حقوق زن در اسلام…………برید و دان کنید و. بخوانید
http://s1.picofile.com/file/6503182092/nezame_hoghooghe_zan_dar_eslam_shahid_motahhari_shiabooks_ir_.zip.html
۱-عزیزم کتابی که خوندی چاپش مال چه سالیه ؟ کتابی که من تو کتابخونم دارم قبل از انقلاب منتشر شده و دقیقا همون صفحاتی که گفتم هستش
ممکنه توی چاپهای بعدیش صفحات کم و زیاد شده چون تو ۸۵تا۹۰ نیس دلیل نمیشه که تو کل کتاب نباشه
۲-شما که کتیبه میخوای به عنوان منبع ، پس واسه ازدواج با محارم دین زرتشتی یه دونه کتیبه یا سنگ نبشته واسه من بیار اول تا منم متقاعد بشم برم ببینم نویسنده کتاب از کدوم سنگ نبشته این اخلاق کثیف عربهارو اورده!
من از وطن پرستی هیچ وقت خجالت نمی کشم.
هخامنشیان باعث افتخار من و امثال من است
کوروش پیامبر منه.
شما هم بجای بیهوده سخن گفتن ،بروید تازی ناموس خودتون رو بپرستید و کاری هم با فرهنگ درخشان ایران نداشته باشید.
گ بر جاعل و ایران ستیزانی همچو تو که با دروغ و جعل و غولوو میخواهیی یک ایران حبابی بسازی که سر تا سر دروغ است مرگ بر اسلام ستیزان
هنگام حمله اعراب به ایران چند روز زنها را حلال کردن و به هر کسی که خواستن تجاوز کردن و بعد از مدتی بچه های بی صاحب و پدر نا مشخص اعراب سید نامیدند. محمد ۴۰ سالگی بت پرستی را کنار گذاشت و خدای یگانه رو پرستش کرد و ادعای پیغمبری کرد و بعد حمله کرد به کشوری که مردمانش سال های سال قبل تر از به دنیا آمدنش خدا را میشناختند و و دین و پیامبر داشتند.
اینها جعلیات نیست جنایت هستش که اسلام در حق ما ایرانی ها روا کرد.
چونکه ما تاریخمان بر باد رفت
هستی و فرهنگمان بر خاک رفت
کاوه وآرش همانجا خاک شد
پهلوان کشورم عباس شد
جای کوروش را علی آمد گرفت
کل آن آتشکده آتش گرفت
رستم و سهرابها گم می کنیم
تازی ناموس خود بت می کنیم
نقش رستم ، تخت جمشید خاک شد
کربلا و کاظمین آباد شد
رسم زرتشت را اگر دانی که چیست
عید ما جشن غدیر و فطر نیست
ای عزیزان جملگی همت کنیم
سنت اعراب خاکستر کنیم
نوشتهات نه تنها جعلیاته بلکه مهمله و مزخرف بدبخت طبق کدوم سند حرف میزنی… علی که تو ان را نمیشناسی برو و کتاب …. علی صدای عدالت انسانی را بخوان که نویسندش یه مسیحیه به نام جرج جرداق و یا کتاب میخائیل نعیمه مسیحی درباره حضرت علی و یا سلیمان کتان مسیحی درباره حضرت علی و یا کنستان ویرژیل که نویسنده محمد(ص) پیغمبری که از نو باید شناخت ….چرا مسیحی ها درباره این عزیزان چنین کتابهایی نوشتن …. تو اگه الان بری و به یه مسیحی اروپایی بگی که حضرت عیسی در فلسطین به دونیا امد و تو که در اروپا هستی چه ربطی داره و چرا حضرت عیسی(ع) را پیامبر خود میدانی به تو یک شکم سیر میخنده
عادل جان شما که اهل کتاب خواندن هستی این کتاب ها رو هم حتما مطالعه کن:
دو قرن سکوت – دکتر عبدالحسین زرین کوب
در پیرامون اسلام – احمد کسروی
تاریخ گفته نشده اسلام – سیامک ستوده
محمد پیامبر شاه عرب – دکتر لطف اله روزبهانی
کارنامه اسلام – دکتر عبدالحسین زرین کوبه
بازشناسی قرآن – دکتر روشنگر
…
با خیال راحت این کتاب ها رو بخون نترس گناهش گردن من و مطمئن باش که با خوندنشون سنگ نمیشی.
دیگه حرفی با تو ندارم فقط اینکه بدون من با تو فرق دارم من تازی ناموسم را نمی پرستم. شما هم آزادی برو تازی ناموس و دشمن قسم خورده ایرانیان رو بپرست.
…
چونکه ما تاریخمان بر باد رفت
هستی و فرهنگمان بر خاک رفت
کاوه وآرش همانجا خاک شد
پهلوان کشورم عباس شد
جای کوروش را علی آمد گرفت
کل آن آتشکده آتش گرفت
رستم و سهرابها گم می کنیم
تازی ناموس خود بت می کنیم
نقش رستم ، تخت جمشید خاک شد
کربلا و کاظمین آباد شد
رسم زرتشت را اگر دانی که چیست
عید ما جشن غدیر و فطر نیست
ای عزیزان جملگی همت کنیم
سنت اعراب خاکستر کنیم
پُرسشی که ذهن مرا به خود سرگرم کرده است، قانون خانواده و حقوقی ارث در دوره-ی ساسانی است که در این نوشتار آمده است، بر این پایه که روشن کرده است که «دختری که همسر پدرش میشود دو ارث میبرد هم ارث دختری و هم ارث همسری». این گزارش نشان میدهد که در اینجا زناشویی با محارم بخشی از قانون کشور ایران در دوره-ی ساسانی بوده است. دوست داشتم کسی این گفتار را برای من روشن کُند.
این بخش از نوشتار که فردید (منظور) من است در پایین میگذارم:
در قانون نامه رسمی دوره ساسانی کتاب هزار دواریها (ماتیگانِ هزار داتِستان) (طبع و ترجمه آناهیت پریخانیان؛ پیشتر مطالب این کتاب را درباره چنین مقرراتی منصور شکی در مقاله زناشویی ساسانی آورده بود.) آمده است که اگر پدری ارثیه دختری را به دخترش داد و بعد او را به زنی گرفت پس از مرگش آن زن ازسهمیه ارث همسری نیز برخوردار می شود (بخش یکم، فصل ۴۴، سطرهای ۸ تا ۱۲) (ترجمه پریخانیان، ص۱۱۹؛ شکی، زناشویی ساسانی، ص ۳۳۵ و ۳۳۶).
به هر حال دین زرتشتی در دوره ساسانی جای خودشو به ایین زروانی داد و کلا این بحثا جای مطالعه بیشتر داره
در این بحثها مشخص است که همه حق دارند.چون هر کس از نیاکان خود دفاع میکند……..
بنده از دوستان نزدیک جناب پورپیرار هستم و مدام نزد ایشان رفت و آمد میکنم لذا در باره نیمه بودن تخت جمشید و جعلی بودن پاسارگاد میتوانم مناظره کنم زیرا ما با شهود سر وکار داریم نه با نظر این و آن و هر ردیه ای که به شهود انسان زده میشود در واقع ردیه ایست که به عقل ردیه نویس زده میشود مطالب ردیه ای هم که معمولا در اینتر نت مطرح میشود
عموما کپی برداری از نظر یک بی سواد است که ماهها قبل جواب دندان شکنی به او دادم و دیگر جواب نداد
الان خوب گوش کنید چون این مطالب بسیار مهم است:
1) بنده شخصا نزد آقای روز به زرین کوب استاد ممتاز باستان شناسی دانشگاه تهران رفتم و از طرف آقای پورپیرار ایشان را به مناظره با آقای پور پیرار دعوت کردم(زیرا از طرف آقای پورپیرار این حق را دارم) ایشان گفتن به دلایلی که نمیخواهند بگویند حاضر به مناظره نیستند !!!!!
سراغ باقی اساتید محترم هم رفتم که بعد از کلی سرخ و سفید شدن گفتن این اسناد آکادمیک نیستند و ما حاضر به مناظره نیستیم!!!!
2) نیمه بودن تخت جمشید از طرف سازمان نظام مهندسی کشور تایید شده است!!!!!! شرح آن بصورت رسمی بشکل زیر است:
«پیرو درخواست سازمان نظام مهندسی ساختمان جهت مطالعه ی میدانی محوطه ی تخت جمشید، در تاریخ ۹/۹/۸۴ عازم شیراز و روز پنج شنبه ۱۰/۹/۸۴ از محوطه ی تخت جمشید دیدار کردیم.
با توجه به وضع موجود این مجموعه و پس از بازدید کامل نتایج حاصله به شرح زیر اعلام می گردد: در تمامی محوطه کارهای ناتمام که بیش تر آن ها حجاری و نقوش تزیینی از محل های مهم مانند ورودی ها و راه پله ها را تشکیل می داد، به چشم می خورد. نمای اصلی سکوی غربی که نزدیک پلکان ورودی است، به صورت کامل تراش نخورده است. تعدادی از ته ستون ها و نقوش ورودی ها و درگاه ها به صورت مصالح خام و تراش نخورده باقی است. در دروازه ی ورودی سقف و تزیینات اجرا نشده و به نظر می رسد حجم سنگی که هنوز بر روی زمین قرار دارد، برای پوشش سقف در نظر گرفته شده بوده است. تصاویر تمامی موارد یاد شده به صورت یک سی دی به ضمیمه تقدیم می گردد». دکتر حمید بهبهانی، رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان تهران
3 ایشان درباره جعلی بودن پاسارگاد هم مستندی بنام “مجعولات مجلل” با همکاری چند دانشجو تهیه کرده اند
4 کسانی که مثلا ردیه مینویسند به طور موزیانه ای از کنار نیمه بودن اسفینکسها و حجاری نشدن دیوارها میگذرند و میچسبند به آوارها و سوخته شدن دیوارها و موضوعات حاشیه ای که البته جوابهای دندان شکنی به آنها میدهیم مثلا اینکه سازمان آتشنشانی هرگونه آتشسوزی رادر کل محوطه های تخت جمشید رد میکند!!!
5 اگر بگویند شاید کلا اشتباه شده باشه میگوییم چطور حرف باستان شناسانی را قبول میکنید که جرئت مناظره با ما را ندارند!!!
به به دروغگوی بزرگ جناب پورپیرار هم قدم رنجه کرده و با اسم مستعار کامنت گذاشتن!!!!
از شما که تشنه اشتهار و شهرت هستی بعیده که با اسم مستعار کامنت میزاری شجاع باش برادر
http://ghiasabadi.com/persepolis_pasargadae_newly_built.html
هیچکس را توان مشابهسازی تختجمشید و پاسارگاد نیست
رضا مرادی غیاث آبادی
پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۰
افتادن از این سوی بام و یا آن سوی بام، عادت دیرینه ما ایرانیان و عموم کشورهای عقبافتاده است. و اصولاً این عادت نه تنها نشانه عقبماندگیِ ما، که از عوامل ایجاد آن نیز هست.
تاریخ و باستانشناسی در سرشت خود قابلیت بهرهگیری برای مقاصد سیاسی و ایدئولوژیکی و نزاع قدرت را دارا هستند و در نتیجه واقعیتهای تاریخی و دادههای باستانشناختی قربانی منافع و مصالح روزمره اشخاص، احزاب و گرایشهای گوناگون میشوند.
نمونهای از چنین سوءاستفادهها، عبارت بود از گرایش احساساتی و عوامگرایانهٔ بخشی از دولت نهم که نمونههای مشابه آن در سده اخیر به فراوانی دیده شده بود. دامنه این تحریکات و بهرهبرداری سیاسی از کورش و هخامنشیان به اندازهای رو به گسترش نهاد که نگارنده نیز بارها نقدها و اعتراضهایی در مورد آن نوشت و نگرانی خود را در مطالب متعددی بیان داشت: «نگران آیندهای هستم که چوبههای دار جدیدی به نام نژادگرایی و باستانستایی و کوروشپرستی بر پای شود. نشانههای این سوءاستفاده و نگرانی نه فقط در داخل، که به شکل زیرکانهای در برخی کشورهای با سابقه استعماری دیده میشود». (همچنین بنگرید به مصاحبه با وبسایت تاریخ ما: «کورش واقعی و کورش افسانهای»).
اکنون پس از موج سهمگین کورشستایی تخیلی و اغراقآمیز و سودجویانه، نوبتِ افتادن از آن سوی بام رسیده است. در چند روز اخیر مطالب پرشمار و متعددی در رسانههای گوناگون منتشر شده که در واقع بازنویسی تازهای از تخیلات و توهماتی است که پیش از این آقای ناصر پورپیرار منتشر کرده بود. برای نمونه بنگرید به دو مطلب از آقای فضلالله موحد که در وبسایت برهان، روزنامه کیهان و رسانههای دیگر منتشر شده است: «تاریخسازی جریان انحرافی از موضوعی انحرافی، به نام تختجمشید» و «پاسارگاد، ساخته یهودیان یا ایرانیان؟».
نظرات نویسنده محترم در برخی موارد درست و بجا هستند: بیارتباط بودن کورش با ذیالقرنین، رویکرد اغراقآمیز و عوامفریبانه به کورش بزرگ و هخامنشیان، برگزارنشدن جشن نوروز در تختجمشید، بیارتباطی سنگنگاره مرد بالدار پاسارگاد با کورش بزرگ، و نیز نیمهتمام بودن تختجمشید.
بهتر میبود اگر این نظرات درست و سنجیده با ضمائم نادرست و متکی بر توهماتِ پیشگفته اعتبار خود را کاهش نمیداد.
از آنجا که آن گفتار فاقد ساختار علمی و پژوهشی است و توسط شخصی نوشته شده که ظاهراً اطلاعات اولیهای نیز در زمینه مطالعات باستانی و بویژه هخامنشی نداشته؛ و نیز از آنجا که متن آن آکنده از عبارتها و مفاهیم وهنآلود است؛ این نگارنده آنرا قابل نقد علمی نمیداند و تنها به چند نکته گذرا اشاره میکند:
۱- نویسنده در جایی از «بابلی» بودن تختجمشید و در جای دیگر از «عیلامی» بودن آن سخن میراند. در عین حال در جایی دیگر، ادعا میکند که تختجمشید «بر روی» یک «محوطه بابلی» ساخته شده و در جای دیگر مدعی میشود که تختجمشید «بر روی» یک «محوطه عیلامی» ساخته شده است. این چهار ادعا، چهار معنا و مفهوم کاملاً مجزا و متمایز دارند و به هیچ عنوان قابل جمع با یکدیگر نیستند. گویا نویسنده محترم متوجه هیچ تفاوتی میان دو نام و مفهوم مستقل «بابل» و «عیلام» نبوده است. همچنین مشخص نکردهاند که آیا منظورشان «تمدن بابل» بوده است و یا «کشور بابل»، و نیز «تمدن عیلام» یا «کشور عیلام».
۲- نویسنده در ادعایی عجیب و شگفتانگیز بیان میکند که تمامی مورخان فعال در زمینه تاریخ ایران «یهودی» بودهاند. ایشان توجه ننمودهاند که اولاً موضوع گفتار ارتباطی با تاریخ ندارد و در حوزه باستانشناسی است. و دوماً، توجه ننمودهاند که چه در زمینه تاریخ و چه در زمینه باستانشناسی و دیگر علوم باستانی در ایران، مورخان و باستانشناسان بسیاری از کشورهای گوناگون جهان فعالیت داشتهاند که اتفاقاً بیشتر آنها یهودی نبودهاند و اصولاً اهمیتی ندارد که پیرو چه دینی باشند. آنچه مهم است، انصاف و دقت علمی است که از نوشتهها و دستاوردهای پژوهشی هر شخص دانسته میشود.
۳- نویسنده در طی عکسهایی فراوان و اصطلاح غریبی به نام «قوز سنگی» کوشیده نشان دهد و ثابت کند که تختجمشید یک بنای نیمهکاره بوده و ساخت آن به پایان نرسیده بوده است. این سخنی کاملاً درست است- و تا آنجا که میدانم- هیچ پژوهشگر و باستانشناسی نیز تاکنون خلاف آنرا نگفته است. آقای موحد- همچون آقای پورپیرار- چنان باهیجان و اصرار و با اشاره به عکسهایی از نیمهتمام بودن تختجمشید سخن میراند که انگاری نکته جدید و محیرالعقولی را کشف کرده که تاکنون مغفول مانده بود.
بنده نیز یازده سال پیش از این و در کتاب «تختجمشید- بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپرسگی ملی» نوشته بودم: «عملیات ساخت تختجمشید در حدود سالهای ۵۲۰ پیش از میلاد و به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی آغاز شد و بخش اعظم آن پس از هفتاد سال در حدود ۴۵۰ پیش از میلاد در زمان پادشاهی اردشیر یکم ساخته شد و به پایان رسید. اما عملیات ساختمانی بخشهای دیگری از تختجمشید تا پایان پادشاهی هخامنشیان کماکان ادامه داشت. چنانکه ساختمان «دروازۀ نیمهتمام» گواهی میدهد، پس از ۱۹۰ سال همچنان کار ساختوساز و گسترش بناهای تختجمشید ادامه داشته است» (همان کتاب، چاپ ۱۳۷۹، ص ۹).
نویسنده همچنین کوشیده است که نیمهتمام بودن تختجمشید را یک نقطهضعف و اسباب تحقیر معرفی کند. در حالیکه نیمهتمام ماندن تختجمشید نتیجه حمله اسکندر به ایران، سقوط شاهنشاهی هخامنشی و سوزاندن تختجمشید بوده است. بنایی که ۱۹۰ سال بود با همکاری و همفکری تمام مردمان سرزمینهای ایرانی و کشورهای تابعه ساخته میشد، به آتش کشیده شد و ویران گردید. آیا یورش یک لشکر مسلح و ویرانگر و نابودی تختجمشید و ناممکن بودن ادامه عملیات ساخت آن، نقطه ضعفی برای سازندگان آن است و یا برای ویرانگران آن؟ آیا مایی که امروز نمیدانیم فردایمان چگونه است، توانایی یک برنامهریزیِ اجرایی ۱۹۰ ساله و مدیریت آنرا داریم؟ کمی منصف باشیم.
۴- آقای موحد با تکرار سخنان آقای پورپیرار و ضمن ارائه تعدادی عکس مدعی میشود که در مجاورت تختجمشید بناهای بزرگ خشتی و یک زیگورات «عیلامی» وجود داشته است که همگی تخریب شدهاند. ایشان در جای دیگری از گفتار خود آن بناها و زیگورات را «بابلی» نامیدهاند و مجدداً این دو نام را با یکدیگر خلط کردهاند و تکلیف خواننده را مشخص نفرمودهاند که بالاخره اینها سازهای عیلامی هستند و یا بابلی. و اصولاً دلیل و سند ایشان برای انتساب این بناها به عیلام و بابل چیست. آیا صرف اینکه «بنای خشتی» بودهاند؟ از سوی دیگر، به فرض که این بناها عیلامی بوده باشند، چه اشکال و ایرادی دارد و چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در بسیاری از نواحی ایران و بنا به سنتی همیشگی (که گاه درست و گاه غلط بوده است) بر جای بناهای کهن، بناهای جدید ساخته شده است. چنانکه در چند سال گذشته نیز بنای باستانی و بینظیر «زبیده خاتون» در نزدیکی نراق را که بر قله کوهی قرار داشت، با خاک یکسان کردند و بجای آن بنای امامزادهای جدیدالتأسیس را ساختند.
در مورد این ادعا و عکسها یادآور شوم که این بناهای آجری- خشتیِ هخامنشی همچنان به شکل مرمتشده در محل باقی هستند و اتاقها و محوطه ضلع شمالشرقی تختجمشید و کاخهای خزانه و صدستون را تشکیل میدهند. جایی که بخش بزرگی از الواح گلی تختجمشید در آنجا یافت شده است. اما عکسی که از یک زیگورات در متن آمده است، بکلی ساختگی و ارتباطی با تختجمشید ندارد. اصولاً در تختجمشید جایی وجود ندارد که بتوان در آن چنین سازهای برپای کرد.
۵- نویسنده در ادعای شگفتانگیز دیگری مدعی شده است که کاخهای پاسارگاد را دیوید استروناخ در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ ساخته است. چنین ادعایی مضحکتر از آنست که بتوان بدان پاسخ داد و نیازی هم نیست به عکسها و سفرنامهها و پردههای نقاشی فراوانی که از پاسارگاد و از سدههای گذشته برجای مانده است، اشاره کرد. اما این انگیزه خوبی برای پرداختن به یک ایده است:
پیشنهاد میکنم نهادهای دولتی یا مردمی مسابقهای بینالمللی را اجرا کنند و از همه علاقهمندان دعوت به عمل آورند که بخت خود را برای مشابهسازی بناهای تختجمشید یا پاسارگاد با ابزاری مشابه زمان ساخته شدن، بیازمایند و وعده جایزهای بزرگ نیز به آنان داده شود. لازم هم نیست که کل محوطه به مقیاس واقعی ساخته شود. میتوان تنها درخواست کرد که چنین جایزهای به کسی تعلق میگیرد که بتواند فقط و فقط یکی از ستونها یا سرستونهای تختجمشید یا پاسارگاد را در مقیاسی کوچکتر مشابهسازی کند. این کاری بود که مصریان مدتی پیش در مورد اهرام ثلاثه به اجرا گذاشتند و گروههای فراوان و علاقهمندی را مأیوس ساختند. چنانچه در ایران چنین برنامه و مسابقهای برگزار شود، عده بیشتری را از ساخت نمونه مشابهای از پاسارگاد یا تختجمشید مأیوس خواهد ساخت. در سراسر جهان امروز هیچکس را توان این نیست که بتواند با ابزارهای همان زمان، حتی یک پاستون یا بخشی از یک ستون را مشابهسازی کند تا چه رسد به کل پاسارگاد.
کسانی که ادعا میکنند پاسارگاد ظرف سه سال در دهه ۱۳۴۰ ساخته شده؛ خبر ندارند که فناوری ساخت بناهای سنگی پاسارگاد (و نیز تختجمشید) و آرایههای سنگی آن به اندازهای پیچیده و توجیهناپذیر است که تاکنون فناوری ساخت چنین بناها و ستونها و سرستونها و روشهای برپا ساختن و استقرار آنها دانسته نشده و همچنان جزو رازورمزهای بازمانده از جهان باستان است.
لااقل بد نمیبود در این زمینه به کارگرانی که در سالهای دهه ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ در تختجمشید و پاسارگاد کار میکردهاند و هر کدامشان گنجینهای از خاطرات و تاریخ شفاهی کاوشهای منطقه هستند، مراجعه میشد. بسیاری از این کارگران (که نام خانوادگی بیشتر آنان «زارع» است) هنوز در روستاهای مجاور تختجمشید و پاسارگاد (مثل مشهد مادرسلیمان، کردشول و بریانک) زندگی میکنند و سخنانی شنیدنی دارند.
۶- آقای موحد به عنوان دلیلی بر نوساز بودن پاسارگاد، به بخشهای راه راه با خطوط موازی در لابلای سنگها اشاره کردهاند و آنها را اثر «ماشین تراش» دانستهاند. اینکه در ابتدای این نقد از بیاطلاعی ایشان از اصول مقدماتی این رشته اشاره کردم، از جمله به دلیل همین اظهارات بود. آنچه که در لابلای سنگ نگارهها بصورت خطوط موازی و مورب دیده میشود، نتیجه عملیات مرمتی است. این یک اصل بدیهی و پذیرفتهشده در جهان است که در مرمت سنگ و به هنگام پرکردن شکافها و گسستها با پاره سنگ یا با ملات، روی آنرا خطوط مورب و موازی رسم میکنند که بیننده غیرمتخصص متوجه غیراصیل بودن آن بخشها شود و به راحتی بین آن بخشها با قسمتهای اصیل تمایز قائل شود.
نادرستی و آشفتگی سخنان و ادعاهای آقای موحد بیش از آنست که بتوان به همه آنها اشاره کرد. آنچه در بالا به اختصار گفته شد، مشتی نمونه خروار بود.
در پایان و ضمن سپاس از نویسنده محترم که در اصل، قصد نقد کسانی را داشتهاند که سوءاستفاده و استیلای فاشیستیِ باستانگرایانه را در سر داشتند، پیشنهاد میکنم که برای مقابله با دروغ، نیازی به بیان اظهارات نادرستتر و اغراقآمیزتر نیست. تاریخ و پیشینه فرهنگی کهن ما به اندازهای بر اثر چنین روشهای غیرعلمی و افراطی آسیب دیده که بیش از هر زمان دیگری به رویکردی خردمندانه، بیطرفانه و منصفانه به تاریخ و مطالعات باستانی نیازمند هستیم. مهم نیست که نتیجه مطالعات مطابق با میل و پسند ما باشد یا نباشد؛ مهم این است که تا جای ممکن به واقعیتها نزدیک شده باشیم. تنها در اینصورت است که میتوانیم از «تجربههای تاریخی» درس بیاموزیم.
این گفتار در سیمیل نیز منتشر شده است: پاسارگاد را در دهه ۴۰ شمسی یک یهودی ساخت!
دوستان کوروش کبیر رحمه الله علیه خدمت کرده بهشت الله تعالی نوش جونش..
به من و شما چه که افتخار میکنیم.؟/
به فکر دنیا و اخرت خودمون باشیم.
سلام
همگی آن عزیزانی که ازدواج دورون فامیلی (زنا با محارم) خاندان هخامنشی را ستوده اند همان کسانی هستند که ….
سلام
همگی آن عزیزانی که ازدواج درون فامیلی (زنا با محارم) خاندان هخامنشی را ستوده اند همان کسانی هستند که …. استغفرالله !
بابا شماها کی می خوان مثل کبک سرتون رو تو برف کنین. منبع موثق می خواهین : برین سایت پژوهشکه باقر العلوم (ع).
بسه دیگه لطفا این قدر مانند هخامنشیان نژاد پرست نباشید
تو آمریکا نزدیک به چندین دهه است که نژاد پرستی جمع شده شما هنوزم ادامه میدین؟
درود بر شما
1-کسی ازدواج درون فامیلیو نستوده لطفا دوستان اول کانتارو کامل بخونن بعد کامنت بزارن
2-همونجور که قبلا هم گفتم خویدتک یعنی ازواج خویشاوندی مث پسر خاله و دختر دایی و اینا که هنوزم هست. ازدواج با محارم سه چهار مورد توسط بعضی از پادشاها مث کمبوجیه و شاپور سگانشاه اتفاق افتاده و عمومیت نداشته.
3- ازدواج با محارم در فنیقیه . بنی اسراییل . حجاز ( سالها قبل از پیامبر) یونان و روم . مص و هند هم اتفاق افتاده پس همه جا و هر مملکتی تو دوره ای این کارو کرده زیاد در مورد ایران پررنگ نکنید
4-پژوهشکده باقر العلوم منبع موثقی نیست چون رویکرد سیاسی و جانبدارانه داره
5-هخامنشیان به هیچ عنوان نژاد پرست نبودن. کوروش و داریوش با احترام با تمام مردم نواحی سرزمین پهناور ایران برخورد میکردن و کوروش به خدایان اونها مثل مردوک احترام میزاشتن و داریوش و کمبوجیه بعد از فتح مصر به اعتقادات مصریها احترام گذاشتن و مث فراعنه با رسوم مصریها تاجگذاری کردند. لازم به یاداوری است که بگم در تاریخ فراعنه فقط مصریها ۳ فرعون دارن که مصری نیستند و از نژادهای دیگه هستند. اون سه نفر هم اینان : کمبوجیه داریوش اسکندرمقدونی
6-ما نژاد پرست نیستیم ما وطن پرستیم.
7-مرده شور امریکا رو ببره از جای دیگه مثال بزن.
بدرود
استفاده کردم ممنون از پست مفیدتون
درود
یه زمانی رامین میومد اینجا میگفت عااااادل کجاااااییییییی
حالا ما باید بگیم رامین کجاااااییییی
رامین عزیز و فرید عزیز چند وقته راهتونو گم کردید بیاید کامنت بزاریم دور هم باشیم
سلام سوشیانت جان. عزیز . خوب باش وسالم.دوست داریم بخدا. تقصیر خدمت دارم. در ضمن سال نو همراه با سلامتی خوشبختی برات آرزو دارم. ما که ناخن کوچیک شما وعادل واقا رامین نمیشیم خدایی. اما مطمیینن از اطلاعات شما ودیگر دوستان استفاده کردمو خواهم کرد.
به به درود بر شما خوبی فرید جان
سال نو شما هم مبارکا باشه
شما اقایی بزرگ مایی
راستی منظورت از خدمت ، خدمت سربازی بود ؟کی تمموم میشه
در پاسخ به مصی که بالا کامنت گذاشته بود و گفته بود طبق گفته قصصالانبیا هابیل و قابیل با فرشته ها ازدواج کردند و همبستر شدند نه با خواهرشون باید بگم
قصصالانبیا رو کی نوشته؟ خدا ؟ یا جبرییل؟ بابا اونم یکی مثل منو تو نوشته چرا باید بهش استناد کنیم؟
منطقیش اینه که ادم و حوا برای بجه هاشون از ملل اریایی یا خوزی زن گرفتن. چون میدونی که ادم و حوا طبق گفته یهود ۵۷۰۰ و طبق گفته مسلمین ۶۰۰۰ سال قدمت دارن ولی ایران( یعنی نژاد اریایی و خوزی ) بین ۷ تا ۱۰هزار سال قدمت داره.( اینو من نمیگم تحقیقات باستانی تو سیلک و جیرفت و شهر سوخته میگه)
از طرفی حضرت علی میگه قبل از ادم و حوا هزاران نسل دیگه ادمیزاد بوده و ادم و حوا نیای همه نیستن نیای ما هستن. این یعنی عرب و یهود ( نژاد آرامی و سامی و عبری ) از ادم و حوا هستن و بقیه ملل جدا از اینها
پس یا هابیل و قابیل با ابجیاشون خوابیدن یا از طوایف همسایه یعنی اریایی و خوزی زن گرفتن. چه بسا مقصود از اون دو تا فرشته ای که تو قصص الانبیا اومده همو دخترهای زیبای فلات ایران باشن
بدرود
سلام
عزیز دل اگه بیاییم حرف های شما رو تایید کنیم باید هم یکسری دانسته ها و مدارک دال بر حکومت ۲۵۴۱ ساله ایرانیان رو رد بکنیم . دوما عزیز دل اصل تاریخ مشرق زمین علی الخصوص ایران زمین رو یک تاریخ دان اسرائیلی نوشته اون هم قبل از انقلاب .یعنی اینکه شاه معلون یه مبلغی به یکی از دانشگاه های امریکا داده تا واسش تاریخ جعلی بسازند
ببین شما برو ببین این شهر سوخته کی کشف شده (قبل انقلاب).سوما آریایی ها اقوامی بودن که از سرزمینهای شمالی همسایه این کشور وارد ایران شدند و برای خود حکومت تشکیل دادند که اولین آن مادها بودند بعد پارسیان و بعد پارت ها . چهارم واقعا نمی دونم چه جوری برای شما باید مدرک و دیلی بیاریم که اون ها رو رد نکنی . یا شما خیلی آگاه هستید یا جسارته سطح علم تان کمه که این دلایل رو رد می کنید.
با تشکر
درود بر شما
1- گفتید: ((( اصل تاریخ مشرق زمین علی الخصوص ایران زمین رو یک تاریخ دان اسرائیلی نوشته اون هم قبل از انقلاب .یعنی اینکه شاه معلون یه مبلغی به یکی از دانشگاه های امریکا داده تا واسش تاریخ جعلی بسازند )))
نیازمند منبع میباشد . در ثانی تاریخ مشرق زمین رو امثال هرودوت و طبری هم نوشتن. اونا هم اسراییلی هستند ؟!
بهتره کار خودمونو بکنیم و هرچی میشه مث پورپیرار بیسواد به یهود و اسراییل نچسبونیم
ثالثا شاه ملعون نبود
۲-سالهاست که نظریه مهاجرت آریاییها رد شده
برای نمونه بخوانید : http://ghiasabadi.com/mohajerat.html
آریایی ها از اول هم در ایران بودن و گروهی از اونها از ایران به هند و اروپامهاجرت کردند. مادها پارسها پارتها سکاها اسکیتها و پیش از اینها کاسی ها لولوبی ها گوتیها و مانناها همه آریایی بودند و از جایی نیومدن
۳-من دانشجوی ترم آخر ارشد تاریخ گرایش باستان
۴-تو کامنت شما حتی یک منبع وجود نداره پس چجوری استناد کنیم دوست عزیزم؟ سایت معتبری روزنامه ای کتابی چیزی که بهش استناد کرد بیارید نه صرفا بگید اسراییل فلان کرده پس اینجوریه
بدرود
آریاییان از جایی به ایران نیامده اند بلکه از ایران به نواحی دیگر کوچ کرده اند.
بخوانید : http://ghiasabadi.com/mohajerat.html
از انی درخواست دارم این مطلب جالب رو در سایت انعکاس بده
قیاث آبادی گفتن از مطالب”شون استفاده نکنیم.
درود
انی جان وقتی وارد سایت غیاث ابادی میشیم اون پایین نوشته:
بازنشر هر یک از نوشتارها منحصراً در محیط وب، بصورت متن کامل و بدون تغییر، همراه با ذکر مأخذ آزاد است.
به هر حال حیف که این مطلب عالی تو این سایت محبوب منعکس نشه
راستی کتاب دساتیر ( کتاب فرقه اذر کیوان که مدعی اسمانی بودن ان است) رو هم بزاری واسه دانلود ممنون میشم
بنا به گفته کتزیاس، کوروش با دختر آستیاگ ازدواج کردهاست. این بدان معناست که همسر کوروش، خالهٔ وی بوده و شاید همین مورد باعث شدهاست، برخی کوروش بزرگ را به ازدواج با محارم متهم کنند. اما باید توجه داشت که فقط کتزیاس به این مورد اشاره کردهاست. گزنفون دیگر مورخ یونانی معتقد است کوروش با دختر سیاکسار پسر آستیاگ ازدواج کردهاست.
من خیلی خوشحالم که این سایتو پیدا کردم. مخصوصا که کاربراش خیلی باسوادن.سعی میکنم همه مطالبو و همه نظریه ها رو با دقت بخونم و یاد بگیرم. با تشکر از مدیر و همه کاربرای مودب و با سواد سایت تاریخ ما
درود بر کاوه
به سایت خوش آمدید
شما هم مارو بی بهره نزارید از اطلاعاتتون . این وبسایت بهترین مکان برای استفاده از اطلاعات دیگر دوستان است
بدرود
این حرفها چی که دارید میزنید واقعا خنده دار
مگه یزگرد سوم با خواهرش ازدواج نکرد
اصلا ساسنیان اعتقاد داشتند که نباید با غیر از قوم خودشان ازدواج کنند
به عقیده شان این بود که خون ما فاسد می شود اگه با غیر از خواهر وا دختر ازدواج کنیم
حقیقت را باید گفت
کورش از یزد
درود بر شما
دوست من گفتار بدون منبع به روشن شدن و فاش شدن هیچ حقیقتی منجر نمیشود و تو این وبسایت فقط و فقط کامنتهایی خریدار دارد که با مدرک و منبع باشه و “”هیچ حرف خرافه و من در اوردنی”” قابل قبول نیست
لطفا برای اینکه بهتر و منطقی تر بتونیم تاریخ را فاش کنیم به ما بگویید:
1- ازدواج یزدگرد با خواهرش توسط کدام تاریخنگار و منبع و کتابی منعکس شده؟
۲-اعتقاد بر فاسد شدن خون را از کدامین منبع و کتاب نقل کردید؟
با سپاس فراوان
بدرود
بنا به گفته کتزیاس، کوروش با دختر آستیاگ ازدواج کردهاست. این بدان معناست که همسر کوروش، خالهٔ وی بوده و شاید همین مورد باعث شدهاست، اما باید توجه داشت که فقط کتزیاس به این مورد اشاره کردهاست. گزنفون دیگر مورخ یونانی معتقد است کوروش با دختر سیاکسار پسر آستیاگ ازدواج کردهاست.
سلام به دوستان عزیز من تازه عضواین سایت شدم دانشجوی تاریخم وقراره چندماه روی موضوع نقش زن درایران باستان کارکنم و تحقیقی جامع ارائه بدم ازدوستان عزیز می خوام اگرکتاب هاومنابعی واقعی دراین زمینه می شناسید به ایمیلم بفرستید ممنون ازکسانی که کمک می کنند.
shiva_armany@yahoo.com
سلام اگه ممکنه در مورد زندگی خصوصی و ازدواج ارتمیس فرمانده ارتش نیروی دریایی خشایارشا کامنت بزارین ممنون میشم
انی جان تحقیق بسیار جامع و خوبی انجام دادی بهت تبریک میگم ولی من به شخصه فکر میکنم که همچین چیزی در بخشی از تاریخ ایران باستان وجود داشته ولی نه در بین مردم بلکه در دربار.فکر کنم اگر بخواهیم بگیم همه اینها دروغسازی ناشی از سرخوردگی غرب نسبت به ایران باشه خیلی دیگه دائی جان ناپلئونیه!در ضمن اگر وقت کردی تحقیق استاد معتضد در این مورد رو هم بخونی بد نیست. مرسی
این پست یکم طولانی میشه ولی امثال دوست خوبم عادل وقت بزارن بد نیست
سرگذشت زنان عرب در دوران پیش از پیامبر:
عرب قبل از اسلام زن را موجودى پست و مابین حیوان و انسان یعنى وسیلهاى براى ازدیاد نسل و خدمتکارى مىدانست و دختر دار شدن را مصیبت مىانگاشت.(۱) نسبت به دختر دار شدن حسّاس بود و هر گاه مىشنید که زنش فرزند دخترى به دنیا آورده است از شدّت خشم و عصبانیّت رنگ چهرهاش برمىگشت و به سیاهى مىگرایید همان گونه که قرآن مىفرماید:«وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بآلأُنثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا وَهُوَ کَظیمٌ»؛ و چون یکى از آنان را به فرزند دخترى مژده مىدادند از شدّت غم و حسرت رخسارش سیاه مىشد و سخت دلتنگ مىگردید.(۲)آنها همچنان که بچّههاى سگ را در آب مىاندختند دختران خویش را هم زنده به گور مىکردند تا از ننگ دختر دار بودن برى باشند.(۳) و هیچکس هم آنان را در این عمل، منع یامؤاخذه نمىکرد؛ حتّى مادران دختران نیز حقّ منع شوهرانشان را نداشتند چون مرد خانواده تنها کسى بود که صاحب حقّ بود و اختیار مرگ و زندگى فرزندانش را داشت.(۴)
عرب جاهلیّت به یک همسر اکتفا نمىکرد؛ همسران متعدّد اختیار مىنمود و این کار او یا به منظور تأمین معاش زن بود، یا براى ازدیاد نسل و فرزند و یا براى تأمین اهداف سیاسى. چون مىخواستند از طریق ازدواجهاى متعدّد با دخترانى از قبایل متعدّد، بر قدرت و اعتبار و اقتدار خود بیفزایند.(۵)
با همه این احوالات، ازدواج در عصر جاهلیّت به شیوههاى مختلف و متفاوتى شکل مىگرفت که در اینجا به برخى از آنان اشاره مىکنیم:
۱.ازدواج «بر اساس پرداخت مهریّه»:در این قسم از ازدواج که همان قسم مرسوم و متداول امروزى است مرد از دختر دلخواهش خواستگارى مىکرد و با تعیین مهریّه مشخصّى او را به عقد خویش در مىآورد.(۶)
۲. ازدواج «متعه»: در این نوع از ازدواج، زن مدّت معیّنى را به همسرى شخصى معیّن درمىآمد و هنگامى که مدّت معیّن پایان مىیافت خود به خود جدایى و طلاق بین زن و مرد حاصل مىشد. در این ازدواج، مرد مهریه معیّنى به زن مىپرداخت وفرزندانى که در نتیجه این پیوند حاصل مىشدند از حقّ انتساب و ارث برخوردار بودند. البتّه این ازدواج، از پیمانهاى زناشویى معروف در هنگام ظهور اسلام بوده است و قرآن کریم به آن اشاره کرده است:«فَمَااسْتَمْتَعْتُمْ بِه مِنْهُنَّ فَاتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَهً و…»(۷)(۸)
۳. ازدواج «ظعینه»: هر گاه در جنگها مردى از مردان عرب، زنى را به اسارت مىگرفت اختیار داشت که با آن ازدواج کند و زن هم حقّ هیچ گونه اعتراض و سرپیچیى نداشت؛ چون جزو دارایىهاى وى محسوب مىشد. این ازدواج بدون عقد و مهریه انجام مىگرفت.(۹)
۴. ازدواج «شغار»: نوعى از ازدواج معاوضهاى بود؛ به این ترتیب که شخصى، دختر یا خواهر خود را به عقد دیگرى مىآورد و به جاى اخذ مهریه، متقابلاً دختر یا خواهر او را زن خود مىساخت. در این میان فقط رضایت و تمایل مردان مهمّ بود و زنان حقّ هیچ اعتراض یا مخالفتى نداشتند و همچون کالایى مبادله مىشدند. زن مورد معامله «شغار»، هر کسى از نزدیکان مىتوانست باشد: دختر برادر، دختر خواهر، خواهر، دختر و…(۱۰)
۵. ازدواج «بدل»: این ازدواج به صورت مبادله و معاوضه زن از سوى شوهرش با همسر مرد دیگر شکل مىگرفت. هر مردى که از زن شخص دیگرى خوشش مىآمد آداب و رسوم محیط به او اجازه مىداد که به شوهر آن زن، پیشنهاد معاوضه و مبادله بدهد؛ یعنى زن خویش را در اختیار او قرار دهد و زن وى را در اختیار بگیرد. این ازدواج همان گونه که گفتیم از راه عوض کردن و مبادله بدون مهریّه بود و مردى به مرد دیگر مىگفت: «اِنزل لىِ عن اِمرأتک و أنزل لک عن اِمرأتى.»(۱۱)
۶. ازدواج «استبضاع»: نوعى زناشویى موقّت جهت باردارشدن بود. طبق این زناشویى اگر مردى تمایل به داشتن فرزندى با خصایص و ویژگىهاى خاصّى بود مثلاً مایل بود که فرزندى دلاور و نترس و شجاع و بىباک یا شاعرى نیکو سخن و یگانه داشته باشد و… و خود از آن خصایص و کمالات محروم بود، زن خود را تا مدّت معیّنى طبق قرار داد در اختیار مردى که بر خوردار از آن صفات بود قرار مىداد تا از وى باردار شود. وقتى که زن از حیض پاک مىشد، شوهرش به وى مىگفت: «نزد فلانى برو و در اختیار او باش تا زمانى که از وى باردار شوى.» طفلِ حاصل از این پیمان متعلّق به شوهر اوّلىِ زن بود و در مدّتى هم که زن در نزد مرد دوّم بود هیچ ارتباطى بین او و شوهر پیشینش نبود و پس از باردار شدن بود که شوهر نخستین هر زمان که اراده مىکرد مىتوانست به زن خویش رجوع کند.(۱۲)
۷. ازدواج «مقت»(ضیزن): یکى دیگر از زناشویىهاى رایج در دوره جاهلیّت این بود که اگر شخصى فوت مىکرد زنش، مثل سایر اموال و ثروت به جاى مانده از او، به وارثان مىرسید. این ارث (زن) در مرحله اوّل به پسر بزرگ تعلّق مىگرفت (البته در صورتى که آن زن نامادرى پسرش مىبود). وقتى که مردى مىمرد پسر بزرگش لباسى را بر روى زن پدر خویش مىانداخت و بدین سان همسرىِ او را به ارث مىبرد. اگر این زن، جوان و زیبا بود و پسر در خود میل و رغبتى به آن زن احساس مىکرد از او بهرهمند مىشد و گرنه، با مهریّه جدیدى وى را به عقد یکى از برادران خویش در مىآورد این مهریّه جدید هم متعلّق به برادر بزرگ بود؛ چون از حقّ شرعى خود در مورد زن پدرش به نفع آن کسى که علاقهمند به آن زن بود عقب نشینى کرده بود. اگر میّت هیچ پسرى نداشت، زن به مردان فامیل تعلّق مىگرفت و هر کدام از آنان که به عنوان اظهار تمایل و تصاحب وى، پیشتر از دیگران پارچهاى به سوى زن پرتاب مىکرد، یا بر سرش مىانداخت، صاحب وى مىشد.
کسى که صاحب این زن مىشد اگر مىخواست او را به همسرى خود بر مىگزید و گرنه، مىتوانست او را از ازدواج با دیگران نیز محروم کند و آن قدر از او نگهدارى کند تا اینکه عمرش پایان پذیرد.
برخى هم گفتهاند: نکاح «ضیزن» بر ازدواجى اطلاق مىشد که در آن مردى با زن پدر خود ازدواج مىکرد. حالا فرقى نمىکرد که پدرش او را طلاق داده باشد یا این که مرده باشد.(۱۳)
۸. ازدواج «رهط»: نوعى ازدواج گروهى بود که در آن تعدادى مرد، با رضایت و توافق همدیگر با زنى رابطه زناشویى برقرار مىکردند و در مقابل، مخارج او را تأمین مىنمودند .تعداد این مردان هیچگاه از ده تن تجاوز نمىکرد و فرزندى که در نتیجه چنین ازدواجى متولّد مىشد در صورتى که پسر بود، با تعیین مادر به یکى از آن مردان مىرسید. به این ترتیب که چند شب پس از تولّد نوزاد، مادرِ نوزاد یکایک آن مردان را مىطلبید و سپس به یکى از آنان خطاب مىکرد و بااسم او را صدا مىزد و مىگفت: این فرزند از آن تو است. با این کیفیّت، پدر طفل را انتخاب مىنمود. مردِ مورد خطاب هم طبق آداب و رسوم معمول، حقّ هیچ گونه اعتراضى نداشت. اگر هم که طفل تولّد یافته، دختر بود، کسى به عنوان پدر وى انتخاب نمىشد؛ چون هیچ کدام حاضر نبودند پدر یک دختر باشند.(۱۴)
۹. ازدواج «خدن»: در این نوع زناشویى، زن و مرد رابطه محرمانهاى با هم برقرار مىکردند که نیاز به نفقه و مهریه نداشت. در واقع، نوعى رابطه مبتنى بر دوستى و علاقه متقابل، بدون اعلان رسمى داشتند. این زناشویى در عین حال که یک زناشویى معمولى نبود، باز خالى از رسمیّت نبود وعرف محیط آن را جایز مىدانست و مىگفت:«ما أستتر فلا بأس و ما ظهر لؤم»؛ هر چیزى که محرمانه و پنهانى باشد مانعى ندار ولى آنچه که آشکار شد مایه ننگ و عار است.(۱۵)
۱۰) ازدواج «جمع»: یکى از سنّتهاى عرب جاهلیّت این بود که از طریق زنان و کنیزان به جمع آورى مال و ثروت مىپرداختند. در بازارهاى عرب، خانههایى مهیّا مىساختند و پرچم خاصّى به عنوان علامت آزادى ورود براى همگان بر بالاى بام آن، نصب مىکردند. عدّه زیادى از مردم جمع مىشدند و به آن خانهها مىرفتند. زنانى که در این خانهها جاى داشتند «بغایا» نامیده مىشدند. محیط جاهلیّت نه تنها این عمل آنها را محکوم نمىکرد، بلکه اگر یکى از آنان حامله مىشد و فرزندى به دنیا مىآورد، بر گرد او جمع مىشدند و قیافه شناسان را دعوت مىکردند و با کمک آنها، کودک را به کسى که بیش از دیگران به کودک شباهت داشت ملحق مىکردند و او را پدر آن کودک مىدانستند.(۱۶)
برخى از تاریخ نگاران، نوع دیگرى از ازدواجهاى مرسوم در دوره قبل از اسلام را متذکر شدهاند که در آن، همه برادران با هم به یک زن مشترک اکتفا مىکردند و با او رابطه زناشویى برقرار مىکردند. آنان مىگفتند: برادران در همه چیز هم شریکاند چه مال چه همسر. در این پیمان ریاست با برادر بزرگتر بود. زن، شبها در اختیار او بود و هر یک از آنها با خود عصایى حمل مىکرد. هر وقت یکى از آنان مىخواست با زن خلوت کند، عصاى خودش را بر در خیمه مىگذاشت تا علامتى باشد براى برادران دیگر که بدانند یکى از آنها داخل خیمه است و داخل نشوند.(۱۷)
اعراب آن زمان ازدواج کردن یک مرد با دو خواهر به طور همزمان (جمع بین دو خواهر) را اصلاً حرام نمىدانستند.(۱۸)در آخر این را هم گفته باشیم که زنان در آن روزگاران، هیچ بهرهاى از ارث نداشتند.(۱۹)
پی نوشت ها
۱. تمدّن اسلام و عرب، ص ۵۰۳.
۲. سوره نحل، آیه ۵۸.
۳. همان.
۴. المفصّل فى تاریخ العرب قبلالاسلام، جواد على، چاپ اول، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۰ م، ج۵، ص ۵۲۸.
۵. سید عبدالعزیز سالم؛ تاریخ عرب قبل از اسلام؛ ترجمه باقر صدرىنیا؛ چاپ اول، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۸۰، ص ۳۴۹.
۶. عمدهالقارى، بدرالدّین ابى محمد محمود العینى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج ۱۰، ص ۱۲۱.
۷. سوره نساء، آیه ۲۴.
۸. بلوغ الارب فى معرفه احوال العرب، سید محمود شکرى آلوسى، چاپ سوم، مصر، دارالکتاب القربى، ج ۲، ص ۵؛ المفصّل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۵، ص ۵۳۶ و تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۳۴۹.
۹. المفصّل، ج ۵، ص ۵۴۶.
۱۰. سنن الکبرى، أبى بکراحمد بیهقى، بیروت، دارالفکر، ج ۱۰ ص ۴۷۵ ـ ۴۷۴؛ سنن ابى داود، أبى داود سجستانى؛ داراحیاءالسنّه النبویّه، ج۲، ص ۲۲۷ ـ لسان العرب، ابن منظور، چاپ اول، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، ۱۴۰۸ ه.ق، ج ۷، ص ۱۴۴؛ بلوغ الارب، ج۲، ص ۵ و عمدهالقارى، ج ۱۰، ص ۱۰۸.
۱۱. عمده القارى، ج ۱۰ ،ص ۱۲۳؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص ۵ و المفصّل، ج ۵، ص ۵۳۷.
۱۲. النهایه فى غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج ۱، ص ۱۳۳؛ المفصّل، ج ۵، ص ۵۳۸؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص ۳ و عمدهالقارى، ج ۱۰، ص ۱۲۱.
۱۳. المحبّر، أبى جعفر محمد بن حبیب، ۱۳۶۱ ه.ق، ص ۳۲۵؛ المسبوط، شمس الدّین سرخسى، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ ه.ق، ج ۴، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۷ ؛ تفسیر المنار، محمد رشید رضا، چاپ چهارم، قاهره، دارالمنار، ۱۳۷۴ ه.ق، ج ۴، ص ۴۵۳؛ روح المعانى، سید محمود آلوسى بغدادى، بیروت، احیاءالتراث العربى، ج ۴، ص ۲۴۵؛ سنن الکبرى، ج ۱۰، ص ۴۰۶؛ تاج العروس، ج ۱، ص ۵۸۵ و المفصّل، ج ۵، ص ۵۳۵ ـ ۵۳۴.
۱۴. عمدهالقارى، ج ۱۰، ص ۱۲۲ و بلوغ الارب، ج ۲، ص ۴.
۱۵. عمدهالقارى، ج ۱۰، ص ۱۲۳ و بلوغ الارب، ج ۲، ص ۵.
۱۶. عمدهالقارى، ج ۱۰، ص ۱۲۲؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص ۴ و المحبّر، ص ۳۴۰.
۱۷. المفصّل، ج ۵، ص ۵۴۱ ـ ۵۴۰.
۱۸. جامعالبیان، ابن جریر طبرى، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ه.ق، ج۳، ص ۴۲۰.
۱۹. المحبّر، ص ۳۲۴.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلاممممممممم……… اولا باید بگویم که من هنوز کتابهایی را که معرفی کرده ای را نخواندم ولی سر فرصت حتما میخوانم….. اما نکته مهم در کدام یک از این ازدواجها ازدواج با خواهر و یا مادر و عمه و خاله را میبینی؟؟؟؟؟؟
تنها نکته ایی که هست ازدواج با زن پدر است که خود قران به این موضوع اشاره کرده و فرموده که کسانی را که این کار را قبلا(پیش از اسلام) کرده اند را میبخشد…..در مورد این ازدواجها مانند شماره هفده باید مطمئن شد که این نوع ایا ازدواج بوده یا اینکه فقط از زنی چند برادر استمتاع میکردند و حتی شماره ۸ به اینها نمی اید ازدواج باشند؟! بهر حال شما هم با سند حرف زدید و من هم باید اسناد شما را مطالعه کنم….فقط یک سوال شما ایا این کتابها را خوانده اید؟؟؟ خواهشا جواب دهید؟؟؟نکند مثل کتاب نظام حقوق زن در اسلام باشد که گفتید اینها در ان کتاب هستند و من رفتم و خواندم و چنین چیزی ندیدم… در اخر بحث ما بر سر حق و حقیقت است و نه تاریخ و گذشته و بحث ما بر سر ترویج این کار توست ایینی که ان را الهی میدانیم(زرتشت) و هدف از این بود که نشان دهیم این ایین(زرتشت) تحریف شده و غیره قابل اتکاء است.. نه چیز دیگر… ما فقط به اسلام مینازیم و نه چیز دیگری اگر بخواهیم به چیزهای گذشته اعراب بنازیم خیلی چیزها هست مثل ملکه سباء اولین پادشاه زن باستان که عرب بود و تاریخ بین النهرین و تمدن ۹ هزار ساله کشف شده در عربستان و غیره و به حمورابی اولین نویسنده قانون که قانون نامه ایی نوشت که دارای ۲۸۲ ماده قانونی است و ۱۰۰۰ قبل از کوروش میزیسته میتونید قانون نامه حمورابی رو توی گوگل سرچ کنید و ببینید به همه چیز اندیشیده و قانون گذاشته مثلا حق زن بر مرد و حق مرد بر زن حق برده بر ارباب و حق ارباب بر زن و دزد و مزد جراح و خیلی چیزهای دیگر ولی ما به اینها نه تنها افتخار نمیکنیم بلکه بهشان حتی نمی اندیشیم…. افتخار ما فقط اسلام است و بس در باستان چندین زن عرب بوده که رهبری
۱-درباره کتاب نظام حقوق زن در اسلام در همان پست جواب خواهم داد
2-درکتابخانه منزل من بیش از ۱۴۰ جلد کتاب ایرانی و اسلامی و تاریخی و غیر تاریخی وجود داره که تمامشو حداقل یک بار خواندم
و آن کتبی که به عنوان منبع گذاشتم از این قائده مثتثنی نیست
۳-دین زرتشت تحریف شده است چرا شما جوش میزنی؟ منم مسلمانم ولی درباره ادیان دیگه گاهی تحقیق میکنم نه اینکه بخواهم تایید یا ردشون کنم.
۴- برای مثال این بخش از متنی که گزاشتم:
۸٫ ازدواج «رهط»: نوعى ازدواج گروهى بود که در آن تعدادى مرد، با رضایت و توافق همدیگر با زنى رابطه زناشویى برقرار مىکردند و در مقابل، مخارج او را تأمین مىنمودند .تعداد این مردان هیچگاه از ده تن تجاوز نمىکرد و فرزندى که در نتیجه چنین ازدواجى متولّد مىشد در صورتى که پسر بود، با تعیین مادر به یکى از آن مردان مىرسید. به این ترتیب که چند شب پس از تولّد نوزاد، مادرِ نوزاد یکایک آن مردان را مىطلبید و سپس به یکى از آنان خطاب مىکرد و بااسم او را صدا مىزد و مىگفت: این فرزند از آن تو است. با این کیفیّت، پدر طفل را انتخاب مىنمود. مردِ مورد خطاب هم طبق آداب و رسوم معمول، حقّ هیچ گونه اعتراضى نداشت. اگر هم که طفل تولّد یافته، دختر بود، کسى به عنوان پدر وى انتخاب نمىشد؛ چون هیچ کدام حاضر نبودند پدر یک دختر باشند.
ببینید که این بسیار شرم آورتر است از ازدواج با خواهر
نه این که بخوام بگم ازدواج با محارم خوبه
منظورم اینه که دیگر ملل هم گند کاری تو زندگیشون زیاد داشتن
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه الله هی العلیا
سلام …. برادر عزیز من این کتاب را خواندم و چنین چیزی توش ننوشته بود
گناه من چیست که نسخه قدیمیش را ندارم
سلام
خوب گناه من چیه که نسخه قدیمیشو دارم و از اون صفحه منبع دادم!!!
به هر حال خوب نیس انگ و تهمت دروغ به کسی زد تا وقتی از اصل ماجرا اطلاع نباشد
با سلام به همه دوستان
عادل…..جان بخشی از نوشته هاتو خوندم البته بهتره بگم دلنوشته چون بیشتر به آرزو شبیهه!گفتم بخشی از نوشته هات چون ارزش خوندن نداشت!از نوشته هات به نظر پسر ۱۸ساله ای میای که سر مارک شلوارش با دوستاش کل انداخته !
واقعا ایران برای نابودی تا افرادی مثل شما ودوستان نادان تراز خودت هستند به دشمن نیازی ندارد ! اما بدان ما هستیم …تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
زنده باد کورش…
زنده باد داریوش…
زنده باد ایران…
مرگ بر وطن فروش…
پسر عجب چیزی نوشتی!!! چقدر خوش به حال مردان جاهلیت بوده. (میگم دوره جاهلیتم بد نبوده ها)!!!!!!!!!!!!!! اما از شوخی گذشته من به خاطر کارم با عربها حشر ونشر زیاد داشتمو دارم. تقریبا هنوز رگه هایی از همون افکار در بعضیاشون به چشم میخوره( فقط جون مادرتون دوباره یکی از این عربهای داخلی به سمت من حمله نکنه. منظورم عربهای اونور آبیه. ما مخلصو چاکر عربهای داخل هم هستیم در بست).
اینم یه مطلب واسه عادل جان که میگفت اعراب مشکل اخلاقی در زمینه ازدواج نداشتند
انحطاط اخلاقى اعراب جاهلى:
محققان انواع ازدواجها را در جامعه جاهلى به این گونه خلاصه کرده اند:
1- مرد همسر انتخابى خود را طبق مراسم مبادله به زنى مى گرفت .
2- در روابط زناشوئى غیر رسمى در صورتى که منجر به تولید فرزند مى شد، این بستگى به اراده مرد داشت که زن را بپذیرد یا نه .
3- فرزندى که از روابط جنسى متعدد و مختلف پدید مى آمد، زن باید یکى از مردان را به عنوان پدر فرزند کاندید مى کرد.
4- زنى که پرچم سرخى به علامت فحشا بر بام خانه داشت ، اگر فرزندى مى یافت ، باید قیافه شناسان پدر آن فرزند را تعیین مى کردند.
5- زناشوئى براى باردار شدن ؛ فردى که مایل بود کودکى شبیه فلان مرد داشته باشد همسرى را با وى همبستر مى کرد تا از او باردار شود. این روش براى افرادى که مایل بودند فرزندشان شجاع یا شاعر یا کاهن و… باشد، معمول بود.
6- زناشوئى دسته جمعى ؛ عده اى از مردان که از ده نفر بیشتر نبودند، با رضایت جمعى ، با زنى رابطه جنسى برقرار مى کردند. فرزندى که پدید مى آمد، اگر پسر بود، باید مادر، یکى از آن مردان مشخص را به عنوان پدر انتخاب مى کرد. مردان دیگر حق اعتراض نداشتند. گویند ((عمرو بن عاص )) معروف معلول چنین ازدواجى است .
7- زناشوئى مبادله اى ؛ اگر مردى از زن مرد دیگرى خوشش مى آمد، با یکدیگر به توافق مى رسیدند و سپس الفاظ خاصى را مى گفتند: تو از مرکوبت به نفع من پیاده شو من نیز از مرکوبم به نفع تو پیاده مى شوم . بدین سان براى مدت معینى زنان یکدیگر را معاوضه مى کردند. گویا فرزند حاصله از این تعویض از آن شوهر اصلى بود.
8- زناشوئى به عنف و زور؛ اگر فردى مى مرد، زنش را مانند اموال تقسیم مى کردند. یعنى ابتدا زن متوفى به پسر بزرگ مى رسید. اگر پسر بزرگ میل نداشت به پسر بعدى و… مى رسید؛ اما اگر متوفى پسرى نداشت ، زن به بستگان دور و نزدیک وى مى رسید. آنگاه افراد فامیل به رقابت مى پرداختند و هر کس زودتر پارچه به طرف آن زن پرتاپ مى کرد، زن از آن او بود و دیگر اعتراضى وجود نداشت . زن تسلیم این سنت هاى جاهلى بود. اگر پسران یا مردان فامیل متوفى تمایل به زن نشان نمى دادند، زن حق نداشت ازدواج کند.
9- زناشوئى پنهانى ؛ این نوع از زناشوئى شامل حال مردان و زنان مى شد که به عللى نمى توانستند آشکارا به عیاشى بپردازند. این دسته از افراد سعى داشتند تا روابط جنسى پنهانى با فرد مورد علاقه خود برقرار کنند. این روابط در جامعه جاهلى به رسمیت شناخته مى شد.
10- زناشوئى همگانى ؛ ثروتمندان عرب با جمع آورى کنیزکان و زنان زیبا به منظور ازدیاد ثروت ، عشترکده هائى مى گشودند. در این مراکز، زنان و کنیزان ابتدا فنون رقص و … را مى آموختند و سپس به پذیرائى از مشتریان مى پرداختند. این مراکز پرچم خاصى داشتد که نشانه ورود آزاد بود.
در تاریخ جاهلیت این زنان را ((قینات )) و ((ذوات السرایات )) مى گویند.
11- ازدواج مثلى ؛ دادن دختر یا خواهر به فردى و در مقابل گرفتن دختر یا خواهر آن فرد را ازدواج مثلى گویند.
در جاهلیت چنین بود که به جاى مهریه ، دختران یا زنان را به صورت فوق مبادله مى کردند.
12- زناشوئى آزاد؛ که همان بر پا کردن روسپى خانه ها و ایجاد تسهیلات براى روابط جنسى آزاد که توسط ثروتمندان و اشراف جاهلى برپا مى شد. تاریخ جاهلیت نشان مى دهد که بسیارى از سران مقاومت مشرکین علیه السلام ، فرزندان همین روسپى خانه ها بوده اند. بنیانگذار رژیم اموى فرزند چنین مراکزى بوده است .(۶۰۷)
اعراب یمن را رسم بر این بود که هر چند برادر، یک زن اختیار مى کردند و روابط زناشوئى مشترک بود. زن ابتدا در اختیار برادر بزرگ بود و بعد در اختیار دیگر برادران . در برخى قبائل وقتى مرد اسیر مى شد، زن مى توانست روابط آزاد جنسى داشته باشد و براى شوهرش بچه تولید کند. پس از پایان اسارت ، زن و فرزندان از آن او بود. اما اگر مرد از جنگ فرار مى کرد، حقى بر زن نداشت . این مجازات در پایدارى مردان به هنگام جنگ ، موثر بود. زنان به هنگام بدهکارى مردان ، در اختیار طلبکار قرار مى گرفتند. اجرت حاصله به حساب بدهکارى شوهر گذاشته مى شد.
منبع
تاریخ ادیان و مذاهب جهان . نوشته اقای مبلغی ابادانی صفحه
480 تا ۴۸۲
با سلام
من تعجب میکنم شمایی که چنین با آب و تاب سعی در نفی ازدواج با محارم توسط ایرانیان باستان میکنید میخواهید این به اصطلاح ازدواج ها را به مردمان عرب قبل از اسلام نسبت دهید !!!!!!!!!!!!
لازم به ذکر است که این نوع ازدواج ها آنطور که شما میخواهید اشاعه کنید هرگز در بین عرب ها نمیتوانسته مقبولیت عام داشته باشد و بصورت گسترده صورت گیرند.
همانطور که شما ادعا دارید ازدواج با محارم هرگز بصورت گسترده در ایران باستان صورت نمیگرفته ( با توجه به اینکه ما حداقل نام چندین شخصیت سرشناس ایران قبل از اسلام که تن به چنین ازدواجاتی دادند را میدانیم)
و من در این نکته با شما موافقم
زیرا فطرت غیرت به ناموس که خداوند در نهاد بشر قرار داده است مخالف سرسخت و سرکش چنین ازدواجات ننگینی است
و ربطی به نژاد و قومیت ندارد
اما به شما که میخواهید چنین تهمت های ناروائی را به تمامی یک ملت و قومی چون عرب ها نسبت دهید و بگویید که چنین ازدواج هایی در بین آنان بسیار معمول بوده است کافی است بگویم که عامه زنان عرب قبل از اسلام از چهره خود را با نقاب از چشم نامحرمان میپوشانیدند و شواهد این امر در بین اشعار عرب قبل از اسلام بسیار است
و همانطور که شاعر عرب قبل از اسلام ( عنتره بن شداد) گفته است
فخر الرجال سلاسل و قیود
و کذا النساء بخانق و عقود
و یا آنگونه که سروده:
اعمی اذا ما جارتی برزت
حتی یواری جارتی مأواها
به معنی اینکه هنگامی که زن همسایه مان از منزل خود بیرون رود چشم خود را فرو میبندم تا هنگامی که به مأوا و سرپناه خود در آید
و همچنین کافی است بدانید که جنگ فجّار دوّم که بین بنی عامر و قریش رخ داد بسبب این بود که جوانانی از قریش خواستند نقاب را از صورت زنی از بنی عامر برگیرند
و یا اینکه قبیله ی بنی شیبان بدلیل تسلیم نکردن ناموس و دختر نعمان بن منذر به خسروپرویز پادشاه ساسانی وارد جنگی بزرگ به نام جنگ ذیقار شدند که در نهایت توانستند شکست سنگینی به نیروهای ارتش ساسانی وارد کنند
این ها همه تنها گوشه ای از میزان پایبندی عرب ها به دفاع از ناموس و شرافت خود است و چنین مردمانی که به دلیل شرایط سخت زندگی چنین ورزیده و شجاع بودند را نمیتوان اینگونه بصورت عام و بدون استثناء متهم به بی غیرتی نسبت به نوامیس خود کرد
امیدوارم که روزی ریشه ی تمام نژاد پرستی ها در بین انسان ها برچیده شود
پاینده باشید
درود بر شما علیرضا جان
1- بنده هیچگاه ازدواج با محارم در ایران را نفی نکردم. بلکه گفتم گاهی این اتفاق افتاده و عمومیت نداشته
از جمله زدواج کمبوجیه با خواهرش آتوسا و ازدواج اردشیر سگانشاه شاهزاده ساسانی با خواهرش
۲- درباره مطلب فوق که بین اعراب موجود بود ذکر این نکته الزامیست:
عادل عزیز گفت شما فقط یک مورد فساد اخلاقی بین اعراب حجاز با ذکر منبع بیاور و من نیز این کار را کردم
این مطلب بالا نوشته من نیست نوشته منابعی است که در زیر آن درج شده است ( اگر پستها را بخوانید یکی دو کامنت دیگر به این شکل با منابع گسترده تر گذاشته ام
بدرود
http://WWW.IRANHISTORY.DDE.IR
زنده به گور کردن دختران توسط عرب پلشت
به نقل از کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان . نوشته عبدالله مبلغی ابادانی صفحه ۴۸۴:
با ظهور اسلام و آن انقلاب عظیم و زیربنائى در فکر و فرهنگ و سنن ، بسیارى از پدران قاتل به حضور پیامبر رسیدند و از گذشته خود اظهار شرمندگى نمودند. آنان داستانهاى دردناکى از زنده به گور کردن نوزادان دختر تعریف مى کردند. مردى شقاوتمندانه اعتراف کرد که دخترش را که از او مخفى کرده بودند، در بزرگسالى شناخته و بدست خودش زنده به گور کرده است . او تعریف مى کرد که چگونه التماسها و ناله هاى دخترش را از زیر خاکها مى شنیده و همچنان خاک ریخته تا صدا خاموش شده است .
جسارتا بنده سوالی برام پیش اومده اینکه: انسانهای نخستین اولین انسانها بودند یا آدمو حوا؟ اگه آدمو حوا بودند پس چرا انسانهای نخستین که به وجود اومدند اینقدر خنگو زی شعور بودند وحیوان وار زندگی میکردند؟ در صورتی که حضرت آدم عاقل بوده وحیوان وار زندگی نمیکردند(البته طبق شنیده ها) . واگه انسانهای نخستین به وجود اومدند وبعد آدمو حوا .خب با عقل جور در نمیاد چون خداوند وقتی موجودیو رو خلق میکنه نمیاد که بعداز چندین سال ویا حتی قرن همون موجودو کاملتر بسازه. خداوند موجوداتو طوری خلق کرده که به مرور زمان به تکامل جسمی وبرای انسان روحی ومعنوی برسه. (نمیدونم بخدا گیج شدم) حکایته اینه که اول تخم مرغ به وجود اومد یا مرغ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درود بر شما
یهود میگه ادم و حوا مال ۵۷۰۰سال و اسلا میگه ۶۰۰۰سال پیش بوده
در ایران طبق پژوهشهای باستان شناسی در سیلک جیرفت و شهر سوخته، تمدن سابقه ای ۶۵۰۰تا۱۰۰۰۰ ساله داره
بنابر این ادم و حوا اولین انسانهای هوشمند نبودند
همینطور انسانهای هادنبرگ ( که بعد از انسانهای نیاندرتال به وجود آومدند و مطالعات dna ثابت کرده که انسان امروزی از نسل انسانهای هایدنبرگ و با شعوره، بالای ۲۰۰۰۰سال قدمت داره
پس ادم و حوا جد تمام انسانهای امروزی نیستند
حدیثی از مولا علی و بعدها امام جعفر صادق وجود داره که میگه: حضرت در جواب شخصی عرب گفت: بخدا قسم پیش از آدم و حوا به اندازه تمام ستارگان اسمانها ، انسان وجود داشته و ادم و حوا اولین انسان نبودند بلکه اولین انسان نسل حاضر و پدر و مادر ما هستند.
دقت کن مولا نمیگه ادم و حوا پدر مادر تمام انسانهای حاضر هستند بلکه میگه پدر مادر ما هستند. ما یعنی اعراب و از اوجایی که یهود با عرب عمو زاده هستش ( یهود از اسحق پسر ابراهیم و عرب از اسماعیل برادر اسحاق میباشد.) نتیجه میگیریم که ادم و حوا پدر مادر اقوام سامی نژاد (یعنی عرب و یهود) هستش و اریاییها ( یعنی ما ) و سرخ پوستا و سیاهای قلب آفریقا و چینیها و مردمان بومی استرالیا و … به هیچ عنوان نمیتونن از نسل ادم و حوا باشند.
ادم و حوا پدر و مادر سامی نژادها هستند و طبق اسطوره های بسیار قدیمی ایرانی، مشیا و مشیانی جد اقوام ایرانی اریایی هستند
البته فرید جان اینو یادم رفت بگم
تا چند سال پیش میگفتند چون گهواره تمدن بشری میانرودان هستش و قدیمیترین تمدن، تمدن سومر ( از نژاد سامی ) هستش با ۵۰۰۰ سال قدمت . بنابراین میگفتند سومریها از نسل ادم و حوا و در نتیجه تمام انسانهای هوشمند و متمدن از نسل ادم و حوا هستند
اما در دهه اخیر با یافته های ارزشمند باستانی در فلات ایران چون سیلک کاشان جیرفت کرمان و شهرسوخته سیستان نشان داد که گهواره تمدن در ایران بوده نه میانرودان
بنابراین صد در صد پیش از به وجود آمدن ادم و حوا، اجداد ما ایرانیان(آریایی) با تمدن با شکوه و هوشمند وجود داشته و زندگی میکردند
سلامو صد درود بر شما عزیز. و تشکر برای پاسخت که مثل همیشه نشون میده که چقدر با معلومات هستی. بنده چند سوال هنوز نامفهوم برام مونده:۱) اینکه انسانها در دو مرحله از تاریخ به وجود اومدند؟ (طبق فرمایشات جنابعالی هادنبرگ که با شعور بودند بعد از نئاندرتال به وجود اومدند. یعنی خداوند در دو مرحله انسانو آفریده؟ وچرا نعوزو بالله تصمیم گرفته که انسانو مجددا بیافرینه؟ خداوند هیچ موجودی رو در دو مرحله نیافریده مگرانکه بنا به شرایط اقلیمی محیطیبه طریقی به تکامل رسیده باشه مثل ماموتها یا اسبها یا …… چون در هنگام افرینش همه چی حساب شده انجام میشه.۲) فرمودید ما ایرانیها از نسل ادمو حوا نیستیم. اما واقعا چطور میشه یه ایرانییه خالص از زمان آدم تا الان پیدا کرد؟ شاید ما هم از نسل آدم باشیم. اما اون نسل قبلی مثل دایناسورها که یه دفعه منقرض نشدند که شدند؟ والله سوال تو مخم زیاده اما فعلا به همین هم قانعم. متشکرم.ودوست دارم بخداااااااااااااااااااا
درود بر فرید عزیزم.
انسانها در دو مرحله به وجود نیومدن
سنگوارههای قدیمیترین انسانهایی که پیدا شده بیش از ۲۰ میلیون سال پیشه. بشر مدام به تکامل رسیده و اروم اروم متمدن شده
انسانهای نئاندرتال تیره ای از ادمیان هستند و انسانهای هایدنبرگ یه نژاد دیگه
در حدود چهل هزار سال پیش این دو نژاد ( که قطعا نیای مشترکی در میلیونها سال قبل داشته اند ) با هم برخورد میکنن و تولید مثل هم انجام میدن. جالبه بدونی که امروزه تحقیقات در دی ان ای انسانها ثابت کرده که بیش از ۷ درصد دی ان ای ما با انسانهای نئاندرتال مشترکه
اما انسانهای نئاندرتال اروم اروم منقرض شده و یا در سیل عظیم انسانهای هایدنبرگ ( که به اعتقاد داروین از شرق افریقا به نقاط دیگه کوچیده اند) حل شدند.
در ضمن نئاندرتال و هایدنبرگ هر دو با شعور بوده و در روند تکامل شعور مسیر خوبیو طی کردند
هیچ ایرانیه خالصی پیدا نمیشه. تمام نژادها با هم اختلاط شده. چینی با پرتقالی ایرانی با ترک یا مثلا هلندی با افریقایی و … بارها تولید مثل کردند
منظورم از اینکه ما نسل ادم نیستیم اینه که ادم و حوا جد اعلای عرب و یهود ( سامی نژاد) هستند و دیگر نژادها نمیتونن از تخم و طایفه ادم باشند
مثلا سرخ پوستهای امریکا یا بومیان استرالیا یا اسکیموهای گرینلند همه با هم متفاوتند و امکان نداره اینا همه از یه ریشه مشترک شش هزار ساله باشند.
فقط در صورتی میتونیم ادم و حوا رو نیای مشترک تمام انسانها بدونیم که اعتقاد داشته باشیم ادم و حوا مثلا مال حد اقل بیست تا سی میلیون سال پیش هستند
ok. حرفت کاملا منطقی مثل همیشه دربست در اختیار هوشو ذکاوت تو هستم. وتحسین میکنم اطلاعاتتو. اما امااما : پس اگه انسان در دو مرحله آفریده نشده چرا حدیث از حضرت علی فرمودید که :به خدا قسم که قبل از آدمو حوا به اندازه ستاره های آسمون انسان وجود داشته . خب پس داستان قرانی که حضرت آدم و حوا از گل آفریده شدو بعد رانده شدن از بهشت به خاطر خوردن یه سیب بی قابلیت!!!!! پس این چیه؟ در ضمن ما میگیم فرشته ها نمتونند بد باشند و کلا آفرینششون پاک وبه اصطلاح حاکم بر جبرند. یعنی نمیتونند گناه کنند. اینو خود خداوند هم گفته که پیامبر هم مثل شما هاست .وفرشته نیست. حالا اینو میخوام بگم که خب شیطان که از جنس فرشته بوده چطور میتونه سرکش بشه واز دستور خداوند سر پیچی کنه برای سجده بر انسان.؟؟؟؟؟ (ببخش سوال تو سوال شد.)
داداشم فرید یه نیگاه به این بنداز : http://www.iranhistory.dde.ir
جواب خیلی از سوالاتت توشه
کلی هم کتاب دوره اشکانی ساسانی گزاشتم
عجب سایتی رو معرفی کردی. خیلی عالی بود. کارم در اومد مطالبش به ظاهر که جالب بود دست گرد آورندش درد نکنه.
داداش چشم مایی شما
این وبگاه که معرفی کردم مال خودمه
در ضمن یه هفت هشتایی کتاب جدیدم دارم اپ میکنم توش بزارم تا همین چند روزه
یکیش سروده های مانی هستش . دارم ویرایشش میکنم صفحاتش زیاده یکم طول میکشه
روایات آذرفرنبغ . اندرز اوشنر دانا . مسیح در آیین مانوی . یک قطعه و مرثیه قدیمی بازمانده از دوره اشکانی . یوشت فریان . فریدون و ایندرا و بخشهایی از بندهش با چندتا کتاب دیگه
فرید جان پایین جواب تمام سوالاتتو دادم یادم رفت تو پاسخ بزارم که واست میل بیاد برو یه نگاه به کامنتای پایینتر بنداز
با سلام
از نظر من نظریه داروین چون بطور علمی بیان شده وبا توجه به مدارک وشواهدی که از طریق فسیل وسنگواره بدست امده قابل دفاع است از طرف دیگه قران هم سخن خداست به نظر من انسان در مسیر تکامل خود با استفاده از تجربیات نسل های قبل از خود از نظر سازگاری با طبیعت قدرت بیشتری کسب کرد و توانست بر نیروهای طبیعی مسلط شود و علل وقایع را درک کند
همان طور که در متون دینی امده است ادم اولین پیامبر از طرف خدا برای هدایت نسل بشر است با توجه به متن بالا می توان نتیجه گرفت که قبل از ادم انسانها در روی زمین زندگی می کردن اما به شکل ابتدایی و در طول سالیان سال پیشرفتهایی در زندگی انها ایجاد شد و به حدی از ترقی رسیدن که خداوند برای هدایت انها پیامبرانی را فرستاد تا در مسیر درست حرکت کنند پس حضرت ادم اولین پیامبر است نه اولین انسان برای نمونه در بحث زندگی حضرت ادم می خوانیم قابیل دامپروری می کرده و هابیل کشاورزی
در صورتی که انسانهای اولیه مدتها در غار زندگی می کردند واز طریق شکار و جمع اوری میوه روزگار سپری می کردند وسپس با کشاورزی اشنا شدند پس در زمان حضرت ادم انسانها این مراحل را پشت سر گذاشته بودند نمی توان قبول کرد که همه ما بچه های حضرت ادم هستیم
چگونه بچه های حضرت ادم که با کشاورزی و دامداری و خیلی چیزهای دیگه اشنا بودند پس مدتی دوباره از صفر شروع می کنند و غار نشین می شوند و….
انسان ها روز به روز در حال پیشرفت هستند نگاهی به دور بر خود بیندازیم وسایلی که در ۱۰سال گذشته داشتیم با امروز چقدر متفاوت است چه از نظر شکل و قیافه و از نظر امکانات وسایلی مانند اتومبیل موبایل تلوزیون و… هر چند پیشرفت علم در دو صد قبل بر کسی پوشیده نیست اما در زمان قدیم هم انسانها با قدرت هوش خو د روز به روز پیشرفت می کردند
در نتیجه در زمان حضرت ادم انسان به درجه ای از تکامل رسیده بود که می توانست سخن خدا را درک کند و در مسیر هدایت قرار کیرد و حضرت ادم اولین پیامبر بود که از طرف خداوند برای هدایت انسان مبعوث شد
این نظر شخصی من بود از دوستان عزیز خواهشمندم نظر خود را در مورد این مقاله بگویند
با تشکر
درو.د بر شما عزیزم
1- با بخش اول سخنان شما موافقم مبنی بر پیشرفت تدریجی بشر
۲-ادم اولین انسان هوشمند و متمدن نیست
قدمت ادم طبق کتب یهود ۵۷۰۰ سال و طبق کتب اسلامی ۶۰۰۰ سال میباشد. حال آن که در ایران در سه بخش ( شهر سوخته . تمدن جیرف . تپه سیلک ) بین ۶۵۰۰ تا ۱۰۰۰۰ سال سابقه تمدن و هوشمندی وکشاورزی دارند . سابقه غار نشینی بشر در همه نقاط زمین به بیش از ۴۰۰۰۰ سال ÷یش میرسد.
۳-ادم اولین انسان سامی نژاد بود. بعدها عرب و یهود از او به وجود امدند
بدرود
درود بر فرید
خوشحالم که مث سابق فعال شدی در سایت
اما پاسخها
1-طبق حدیثی که گفتم پیش از ادم و حوا هم انسان بوده بسیار زیاد هم بوده اما این دلیل بر این نیست که انسانها در دو مرحله افریده شده باشند. نسل اونهایی که گفتیم قبل از ادم ب.دند هنوز هم ادامه داره
مث روسها بومیان استرالیا سرخ ÷وستا ایرانیا و تاجیکها و…
۲-
طبق حدیثی از امام باقر یکی از ایشون سوال میکنه که ایا ادم و حوا پیش از گناهشون در بهشت اسمانها بودند؟
حضرت میگه خیر. بهشت آسمانها بعد از قیامت مکان قرار گرفتن انسانهاست. مردم حتی بعد از مرگ هم به بهشت نمیرن بلکه تو برزخ (همیستگان در دین زرتشتی) میمونن تا بعد از برپایی قیامت وارد بهشت بشن
ادم و حوا هم در باغ عدن که منطقه ای خوش اب و هوا در زمین بوده قرار داشتند که بر اثر گناهشون به صحرای سینا در حجاز تبعید میشن
اگه واقعا ادم و حوا در بهشت بودن مطمئن باش هزارتا هم گناه میکردن خودشون تاوان میدادن و تخم و طایفشون الان تو بهشت بودن .خدا انقد نامرد نیست که همه رو به گناه یه نفر بسوزونه
ادم و حوا گناه کردند مثلا یه چی خوردن که نباید میخوردن گناهش گردن خودشونه
۳-فرشته اصلا عقل و اختیار نداره که بخواد تو روی خدا وایسه بگه سجده میکنم یا نمیکنم!! ابلیس از جنیان بوده. چون دید جسم ادم از خاکه خودش از آتیش ( آتیش نه اون آتیشی که از مثلا سوختن چوب به وجود میاد. آتیش جن یه چی تو مایه های مواد مذابه آتشفشانی دیدی؟ تو اون سبکه)
ببخش جواب تو جواب شد !!!!!!! شوخی کردم داداشم
بدرود
سوشیانت جان متشکرم برای کامنتت. از اینکه منو از فقر نداشتن علوم تاریخی خارج میکنی ازت ممنونم. اما من کمی تو گرفتن جوابها سر سختم. خواهشا منو خنگول فرض نکن. چون خیلی سوال تو سرم هست که با منطق وشعور جور در نمیاد .شایدم عقل کوچکو سخیف من براش درکش مشکلتر باشه برای جوابهایی که داده میشه. به هر حال: شما میفرمایید طبق فرمایشات امام باقر حضرات آدمو حوا در آسمان نبودند. درست؟ پس داستان رانده شدنشان از بهشت چیه؟ اگه قبل از اونا انسانهای دیگه ای بوده چرا خداوند اومده این انسانهارو از گل آفریده؟ چرا از همان انسانهایی که وجود داشتند انسانی برگزیده نکرد؟ همه میدانیم طبق احادیث وروایات که حتی به وجود آمدن پیامبران وامامان از همان لحظه ای که نطفه بسته میشود به اراده خداوند است. خب سوال اینجاست چرا خداوند اون نطفه رو در نهاد یک انسانی که از پوستو گوشت هست ننهاده واومده از گل آفریده؟ ( من واقعا نمیفهمم). یا اصلا چرا یک همسر برای هابیل فرستاد /چرا ۲ تا نفرستاد( روایت هست که میگند فرشته ای به زمین میاد برای همسری هابیل.) چرا برای قابیل فرستاده نشد؟ این غریضه شهوانی که بالاترین غریضه در تمام موجوداته چرا برای قابیل همسری فرستاده نشد؟ حساب کن یه فرشته زیبا بیاد برای تو خب اگه استغفرالله بابای آدمم که باشه یه جورایی میشه. همه تقصیرارو که نمیشه گردن قابیل انداخت. میشه؟( اوه اوه دوباره سوال تو سوال شد)
درود بر داداش گلم
1- من هیچوقت جسارت نمیکنم و شما بزرگ مایی. و سرسختی در رسیدن به پاسخ اوج شعور شما رو نشون میده
۲- یحتمل بسیاری از سوالها بی جواب خواهد ماند چون در حدی نیستم که پاسخ همشو بدونم پیشاپیش شرمندتم
۳-واژه جنت که در قران اومده و ما اینطوری ترجمش میکنیم: “ادم از بهشت رانده شد” ۱۰۰% اشتباهه. طبق واژهنامه دهخدا و فرهنگ فارسی عمید، جنت در لغت عرب به معنای باغ هستش. و ترجمش میشه ادم از باغ (یا گلستان ) رانده شد.
۴-درمورد این که از گل افریده فکر میکنم تمام ادمها رو از گل افریده بود ولی واسه نشون دادن قدرتش وقتی ادم ابوالبشر را افرید دستور به سجده داد و وجه تمایز ادم با بقیه انسانهای پیش از اون همین ممکنه باشه. خواسته احتمالا ببینه جنیان چقد مطیع و فرمانبردار هستند ( که ابلیس نشون داد بعداز چند هرژزار سال عبادت ، غرورشو به فرمانبرداری از خدا ترجیح میده. شاید یه جور امتحان واسه اجنه بوده)
۵-شاید اگه از انسانهای دیگه انسانی برگزیده میکرد ما امروز میگفتیم چرا اون، چرا یکی دیگه برگزیده نشد…
۶-والا این گل منظورش شاید این باشه: چون بعد از مرگ و دفن بدن ، بدن در خاک تجزیه میشه پس شاید عنصر وجودی همین گوشت و پوست هم یه رابطه ای با خاک داشته باشه. خداییش اینو نمیشه درک کرد چرا منم تو کف این سوالم
۷-در مورد همسر هابیل و فرشته من اینطور برداشت میکنم( طبق نظر سیاوش اوستا) ادم و حوا بعد از تبعید از نقطه خوش اب و هوای زمین و رفتن به صحرای سینا بچه دار میشن و برای بچشون چون کسی در بیایون غیر از خودشون نبوده ، خدا دختری از نواحی خوش ابو های فلات ایران مثل دامنه های زاگرس انتخاب میکنه . و بخاطر خوش اب و هوایی اون منطقه و طبیعتا پوست روشن و چهره جذاب اون دختر، اونارو با فرشته ها مقایسه میکنن.
۸-تا اونجه که خوندم واسه قابیل هم فرشته میاد. تو قصصالانبیا بود اگه اشتباه نکنم میگه هابیل با قلوی قابیل و قابیل با قلوی هابیل ازدواج میکنه. این مسئله خیلی مبهمه
سوالات خیلی سخته!!! شاید هیچوقت هیچ کسی تا روز قیامت به این سوالا پاسخ درستی نده و همش با اما و اگر بهش فکر کنیم. خدا داند
فقط میگم دوست دارم. ومنم سوالامو تا همینجا قطع میکنم. میدونی برداشتها از سوالها متفاوته. ویه دفعه میبینی یکی میاد مهر کافرو ملهد به آدم میچسبونه. بخدا از بعضی از این ایرانیا باید ترسید( البته بلا نسبت). باور کن من تا قبل از اینکه شما به بنده اطلاعاتی راجع به انسانهای نئاندرتال وهادنبرگ و دو حدیث از امامان علی وباقر بدید در گمراهی وندانسته های خود غرق بودم. نمیدونم شاید اگه در نادانی خود غرق بودم بهتر بود. حالا اگه قبلا یک سوال تو ذهنم بود حالا تبدیل شد به صدها سوال که باید یا در ذهن کوچک من بمونه وبپوسه یا برای جوابش بگردم دنبال اماها واگرها. ( البته برای خودم متاسفم که اسم خودمو گذاشتم مسلمان.وباید اقرار کنم که آنجا که گفتی در قرآن چنین آمده….اما من ازش بی اطلاع بودم خیلی شرمنده شدم وخجالت کشیدم از خودم وصد البته از خدای خودم.
درود بر داداشم فرید
من به داشتن هم وطنی با شعور مث تو افتخار میکنم
راستش تو بخش نبرد قادسیه یه کامنت گذاشتم و با دلیل و منبع ثابت کردم که بی بی شهربانو زاده تخیلات صفویه هستش و وجود خارجی نداشته
یکی اومد بعد از کلی فحش دادن گفت تو بی سوادی و عرب دوستی و دشمن این مملکتی که وجود شهربانو رو نفی میکنی !!! به منابعت هم نگاه نمیکنم چون مهم نیست واسم!!!!!!!!
یکی دیگه کلی فحش داد و گفت تو با کدوم منبع میگی شهربانو وجود نداشته!!!! گویا منابعو زیر کامنتم ندیده بود چون بعضی اسماش انگلیسی بود یا عربی !!!!
خداییش یکی مث تو ادم از همصحبتی باهاش عشق میکنه. یکیم مث بعضیا چون دوس نداره ئاقعیتهای تاریخو بفهمه و دلش میخاد تاریخ اونی باشه که دلش میخاد، خودشو شعورشو شخصیتشو میبره زیر سوال
یه دونه ای داداش
بدرود
خواهش میکنم استاد. چوبکاری نفرمایید.
سلام خدمت تمامی دوستان مخصوصا بی من
برخی از نوشته های بهمن را که در بالا نوشته جدی نگیرید چون بر خلاف عقل و علم است احتمالا ایشان نظریات علمی درباره چگونگی خلقت نخواننده و به داستان های ادیان آسمانی استناد می کنند اون کتاب که گفتی قصه است قصه ای از کسانی که خود را نبی می پنداشتن و ۷ قرن بعد از آخریش ،متحجری آمده اون ها را بزرزگتر جلوه بده
تمام
عادل هنوز برنگشته
درود
خوبی رامین
کم پیدایی
عادل اومد نبودی رفت!!
درود درود درود
اوستا برای اولین بار در ایران
برای دانلود
http://www.iranhistory.dde.ir
دعوت ویژه میکنم از انی کاظمی مسعود اکبری فرید رامین عادل و دوستان دیگه
سلامو صد سلام به تو عزیز گرامی . به تو که باافتخار از دوستی باشما یاد خواهم کرد. به تو که مرا با علمت بنده خود کردی . سوشیانت جان. به اون آدرس رفتم اما بعضی مطالبش قطعا برای مستر رامین وحاج اقا عادل واستاد بزرگو عزیز انی کاظمی که سر تعظیم فرود میاورم خدمتشان درکو فهمش ساده باشه( از نظر معنایی عرض میکنم )اما برای بنده ثقیل هست. به خصوص در مورد حضرت اوستا. کلمه هاش خیلی خیلی اصیل ودور از ذهنه. کاش میشد برای افرادی مثل من که البته خوشبختانه زیاد نیستند کمی مطالب شکافته تر میشد از نظر لغوی. گرچه میدونم برای اینکه شما نخواستید مطالب تحریف بشه دستکاری نکردید.ok خیلی خوب اما به هر حال راجع به این مطلب خاص من مشکل داشتم. امیدوارم باعث شرمندگیت پیش دوستان دیگت نشده باشم.
بزرگوار شکسته نفسی میکنی
شما استاد منی
فرید جان متاسفانه به اصل کتاب و بخاطر رعایت امانت داری از استاد جلیل دوستخواه ، امکان دستکاری در محتوا برای من وجود نداشت
اعتراف میکنم کتاب سنگینیه و واقعا بعضی جاهاشو سخت میشه گرفت
اما به هر حال واجبه هر ایرانی یه نسخه از اوستا تو کامپیوتر یا کتابخونش داشته باشه
پیشنهاد میکنم تو همون سایت کتاب گاتها ( ترجمه استاد دکتر پور داوود ) رو هم بخون فوقالعادس
بیاییم به جای اینکه دایما به خودمون وکشورمون لقب عقب افتاده وجهان سومی بدیم بیاییم کمی نه زیاد به داشته هایی که داشتیمو داریمو خواهیم داشت با افتخار یاد کنیم واینقدر خودمونو کشورمونو تحقیر نکنیم. واین انرژی منفیو از خودمون دور کنیم وبه دیگران هم منتقلش ندیم. بخدا ما ایرانیا از همون کشورهایی که بعضی ها بهش میبالند با شعور تریم. متاسفانه ایرانیها غریب پرستند واسم این عمل رو گذاشتیم مهمان نواز. و تمام ضربه ها برای همین یک کلمه هست چون مهمان نوازیم پس غریبه ها از این عادت بد ما سو استفاده کردندو میکنند ودر کمال پرویی وبی شرمی ما رو غارت کردند . کاری که هنوز دارند میکنند. واینقدر اینکارو انجام دادند که براشون مثل یه عادت و واقعیت شده که اونها صاحب این کشورند و ماقدرت تصمییم گیری نداریم . بیاییم به کشورمون اینقدر خنجر نزنیم به کشوری که دایما داره بهش خیانت میشه. بیاییم اونو دوست داشته باشیم واینقدر تحقیرش نکنیم . وگذشته وآیند اونو زیر سوال نبریم . باور کنید وقتی از این کشور میری بیرون حتی برای تفریح متوجه میشی که انگار یه تیکه از قلبت کنده شده. باور کنید که همین وطنی که بعضیا تو ایران ازش فرار میکنند وسنگ خارجو به سینه میزنند وقتی میاند اونجا میفهمند که باید به اصل خودشون گره بخورند تا پذیرفته بشند.
درود
صد در صد موافقم
سلامو صد درود. امروز فرصت کردم تا مطلبی که مربوط به حمله اسکندر ملعون بود و بخونم . ( خوندنش خیلی داغونم کرد) میدونی ما همه فقط میدونیم که اسکندر به ایران حمله کرد اما از جزءیاتش بیخبریم. حقیقتشو بخوای همیشه از خوندن تاریخ رنج زیادی میبرم. واگه باز حقیقتشو بخوای به خاطر بلاهایی که بر ایران رفته به خاطر خیانتهایی که به ایران شده (که البته هنوزم میشه) تمایلی به خوندن تاریخ پیدا نمیکنم. یه حسه عجیبی مثل نفرت از کسان یا دولتهایی که به ایران حمله کردند وخیانت کردند بهم دست میده. شایدمن خیلی وطن پرستم. اسمشم بعضیا میزارند ناسونالیسم. نمیدونم این کلمه هم توش پره وبامعنی وهم خالی و بی مغز وبی معنی. بعضی حسها قابل درک ومعنی کردن نیست. ما ملت ساده ای هستیم بخدا. شاید برای همین هم هست که دایما به ما خیانت شده ومیشه. نمیدونم بعضی وقتا فکر میکنم اینجا قطعه ای از بهشت بوده که خداوند به ما ایرانیها هدیه داده که شیطان از حسادت مدام در حال داغون کردنشه. .
و شک نکن که اینچا قطعا ای از بهشت بوده…
درود بر فرید
یه زحمتی بکش
این یه عکس از نقشه قاره های کره زمینه که از گوگل در اوردم
http://www.vectorworldmap.com/vectormaps/vector-world-map-v2.2-blank.png
اگه باز نشد برو تو گوگل سرچ کن عکس نقشه قاره های زمین
بعد از کپی کردن تو کامپیوترت با فتوشاپ یاهمون برنامه paint ویندوز قاره هارو همرو به هم بچسبون ( البته در جای خودش)
مثلا قاره امریکا رو بیار جلو به غرب افریقا و اروپا بچسبون و استرالیا رو به جنوب شرقی اسیا
حالا اگه حوصله این کارا که گفتم بکنیو نداری .فایلی که میزارمو دانلود کن
http://199.91.153.96/mcs1dimvtbkg/4f1ggd6ik47q25c/zamin.zip
توش دو تا عکسه
اولی پیش از چسبوندن قراه ها به هم و دومی بعد از چسبوندن اونا به هم
نتیجه حیرت انگیزه!
نمیگم تا خودت اینکارو بکنی و ببینی نتیجش چی میشه
خبر یادت نره
نظر بعضیاتون بدجورخنده دار بود.اولا سعی کنید جدای از تعصبات قومی قبیله ای نظربدید دومهدرحددانسته هاتون نظربدید!!!
مراجعی انتخاب کنیدکه بشه بش استنادکردمثلاکتاب تاریخی که توسط اصول گراهایی نوشته میشه که کلابافرهنگ وتمدن اصیل ایرانیدشمنن بدرده خودشون بوذه
حالا نظرات من!!
ازدواج بامهارم در ایران باستان بوده ولی رایج نبوده و صرفابرای حفظ قدرت وتخطی ازدین بوده چون دین رسمی ایرانیان باستان دین زرتشت پیامبرخدابوده(هرچنددین های دیگه وحتی بی دینی هم رواج داشته)واگرهم ازدواج بامحارم دردین به چشم خورده صرفاتحریف است مثل بقیه ادیان الهی که بعدازرفتن پیامبراشون به این سرنوشت دچارمیشدند
ودرآخراینکه دچارافراط وتفریط نشیدوتعصباتتونوموقع قضاوت دوربریزید
حدیث هست که موقع ظهورحضرت مهدی وحضرت عیسی فقط افرادمیانه رو میتونن اوناروتشخیص بدن ومتعصبان تندار اعم ازمسیحی یهودی ومسلمان بخاطرتعصباتشون(همانطورکه یهودیان حضرت عیسی رابخاطرتعصباتشون میخواستن بکشن وبه دشمنی باپیامبرمیپرداختن)این دورا به اشتباه دجال فرض میکردند
باتشکر
درود
1-با بخش اول سخن شما که گفتید کتابای اصولگراها مستند نیس موافقم
۲-گفتید در حد دانسته هاتون کامنت بزارید. پس دانسته شما در این حد هستش که محارم رو مهارم تایپ کردید!!! (شوخی – ناراحت نشو)
۳-طبق کدوم سند بیدینی در ایران وجود داشته در زمان ساسانیان؟ منتظر ارائه منبع و سند شما هستم .
۴-به گفته استاد غیاث ابادی در دوره ساسانی فقط اسم دین رایجشون زرتشتی بوده و در عمل هیچ ربطی به ایین زرتشتی نداشته و ایین زروانی بوده با اسم زرتشتی
مزدک واسه همین قیام کرد
بدرود
چطور میشه باور کرد مردمانی که والاترین دین را در تاریخ بشریت داشته اند و دارند با محارم خود وصلت میکردند!!!؟ در اینکه در اویل تاریخ انسان چه از لحاظ فلسفهٔ ابراهیمی،اسکندری(آدم و هوا) و چه از لحاظ علمی امری طبیعی بوده شکی نیست ولی اصلا قابل قبول نیست که زرتشت که تمامی اصول عرفان را بّر پایهٔ نیکی و راستی استوار کرده بر این باور بود باشد و این کلاً با اوستا مغایرت دارد،حتّی اگر هم بگویم که این امر در دوران پیش از زرتشت مرسوم بوده باز جای سوال است که چرا زرتشت آنرا نفی نکرده و اگر هم آنرا نیک میشمرده چرا بر آن تاکید بیشتر نگذاشته ، من مطمئنم که اگر ازدواج با محارم امری نیک میبود حالا نیز برای ما نیک میماند،نیکی جاودان است.
سلام.
ازدواج با محارم در مصر بوده که فرعون حق داشته با محرم خودش ازدواج کنه.حتد مردم عادی این حق رو نداشتن.و کمبوجیه سوال میکنه که ایا ماهم میتونیم با محارم ازدواج کنیم؟
که در جواب سرکوب میشه.اتوسا هم زن داریوش و مادر خشایارشا بوده و هیچ وقت زن کمبوجیه نبوده.
درد بر اقا یا خانم خورشید
عزیزم متاسفانه سخن از روی احساس جز به تحریف تاریخ، کاربرد دیگری ندارد
این جملاتی که نوشتی در کدام نسک ،ماتیکان، یا کتاب تاریخی و توسط کدامین مورخ نقل شده است؟
من با منبع ، گفته شما را نفی میکنم
به گفته هرودوت کمبوجیه ب خواهر خود اتوسا ازدواج میکند. پس از مرگ مشکوک کمبوجیه (خواه به توطئه داریوش یا به دست شمشیر خویش) داریوش بزرگ بر جانگاه پادشاهی جلوس میکند و برای مشروعیت بخشیدن بیشتر به حکومتش با دختر کوروش و زن سابق کمبوجیه پسر کوروش ازدواج میکند و حاصل این ازدواج خشایار شا است
دوست ن
درسته که این واقعه ازدواج کمبوجیه با خواهرش اتوسا بسیار سنگین و ناراحت کننده است، اما این دلیل نمیشود که تاریخ را تحریف کنیم و از خودمان تاریخی دیگر مطابق میلمان بسازیم
تاریخ را باید با تمام تلخی ها و شیرینیهایش پذیرفت. به شیرینیها افتخار کرد و از تلخی هایش درس گرفت
بدرود
سوشیانتم سلام .امروز رفتم سایت ویکی پدیا و ناصر پور پیرزا را serchکردم واقعا متعجب شدم. که چرا به چنین شخص بی تمدنو فرهنگی اجازه دادن این ارجیفو چاپ کنه؟؟؟؟!!!!!! جالبتر اینکه اصلا پیشینه خوبی هم نداشته تو دینو مصب. واقعا یه علامت سوال بزرگ رو سرم داره چرخ میخوره که چرا چنین شخصی که بیشتر میاد یه دیوانه باشه تا نظریه پرداز اجازه میدند حتی تو مجله متنی رو چاپ کنه چه برسه به این که بخواد کتاب هم چاپ کنه!!!!!!!! آخه همه تاریخ هم که نظریه پردازی نیست. بالاخره بر اساس مدارک بدست آمده اسناد کتیبه ها اشیائ دفینه ها تاریخ یه حکومتو رقم میزنند. نه از رویه رویا و خوابو خیال. خب ما ایرانیها مثلا خواستیم خودمونو گنده نشون بدیمو اومدیم شاعرو پادشاه خیالی ساختیم. خب اروپاییا چرا تایید میکنند شعرا و پادشاهان ایرانو. ؟؟؟؟ (به نظرتون اونا میاند حرفی میزنند که ما خوشمون بیاد؟ خب چرا کاوشهایی که انجام شده به اسم ایران الان تو موزه های فرانسه و انگلیسه؟ ) پورپیرزا کسی نیست که اصلا بشه باهاش مناظره کرد بس که حرفاش کودکانه وغیر منطقیه. وخیلی خنده دار . حالا فهمیدم تو اون کامنتی که شخصی که خودشو به اسم مستعار…. معرفی کرده بود (که البته تابلو بود که خود پورپیرزا بوده) که اساتید دانشگاه حاظر نشدند. با او مناظره کنند برای چی بوده. برای اینکه استاید محترم اعصابشون سر راه پیدا نکردند بیاند پای صحبتای مهمل ایشان بشینند که به بندازه آی کیو یه بچه هم نیست. والله منم تحت هیچ شرایطی حاظر نیستم سلامشو علیک بگم .حالا باقیشو کاری ندارم. سوشیانتم یه نظریه دارم که یحتمل عادل خود همون پورپیزا باشه من کامنتاشو دوباره خوندم . خیلی مشکوک میزد. از ۱۰ تا حرفش ۱۲ تاش پور پیرزا بود. فکر میکردم عادل مرد با سوادیه اما نه امروز متوجه شدم که در نادانیهای خود غرق بودم. وتو عزیز بار دیگر این پرده رو زدی کنار. چون در کامنتی که از پور پیرزا بد گفتی کنجکاو شدم ببینم علتش چیه که ازش ناراحتی. گفتم بهت دیگه دوره اینکه یه نفر بحثی رو بکنه ودیگران بگند صحیح هست گذشته . ما فرزندان چرا ها واما ها هستیم برای همین دنبال سوالی که به طور غیر مستقیم تو ذهن من به وجود آورده بودی رفتم. وجوابشم گرفتم. اون یه خایینه وطن فروشه مزدوره و هر کسی در هر مقامی بخواد از اون پشتیبانی کنه هم یه مزدور و خایینه. ( احتمالا فردا میاد وبا یه اسم جعلی جوابمو میده)
آخ آخ اسم اسم اشتباه نوشتم. منظورم برادر عادل نبود. شخص دیگه ای بود که حالا دیگه اسمشو نگم بهتره. چون بعدا با یه ام دیگه میاد.( از برادر عادل معذرت میخوام)
به به مستر رامین. آقای مخالف. (هنوز ترک نکردی اون زبون نیشدار تو بزاری کنار.)
یه شخصی به اسم ارستراتوس در دوره باستان نبعبد افسوس رو که حاصل ده ها سال بنایی مذهبی بود به اتش کشید
در دادگاه مذهبی وقتی بهش گفتن چرا این توهین بزرگو به خدایان کردی این پاسخ داد:
((( میخواستم با این کار برای همیشه اسمم در تاریخ ثبت شود)))
وهمینطور هم شد. اون مرد اعدام شد اما نامش جاودان شد
اما به چه قیمتی؟ به عنوان یه کثافت دشمن تمدن
پورپیرار و پورپیرارها هم هدفشون فقط شهرته. اون هم به هر قیمتی
تعجب نکردی همه چیز.و به یهود چسبونده و مثلا با امریکا یا فرانسه یا روسه کاری نداشته ؟ چون با این کارش کتاباش مجوز پخش و انتشار از جمهوری اسلامی میگیره
این شخص مدرکش دیپلم علوم انسانی هستش( البته یکی از دوستاش که یحتمل شاید خودش باشه با اسم مستعار اصرار داره که این حرومی فوق دیپلم ادبیات داره)
فکرشو بکن دکتر غیاث آبادی یا استاد کسروی بخوان با این بی سواد مناظره کنن!!! اصلا در شانشون نیست
این بابا به شهرت رسیده و اسمش حالا حالا ها نقل مجالسه
اما میدونی به چه قیمتی؟
به عنوان یه کثافت وطن فروشی که تاریخو با تمام وجودش به لجن کشیده
دقیقا باهات موافقم. البته متوجه شدم که چرا اجازه بهش دادند تا کتاب مسخرشو چاپ کنه. اما اما اما ……. تو خود حدیث این محفل بهتر دانی. که در دل تنگم چه میگذره . وبهتر میدانی که زبان چطور در غفاست. وتو خود بهتر میدانی …………. از افکار باید ترسید . از افکار پلید باید ترسید .از افکار شیطانی باید ترسید. از افکاری که نمیدونی پشتش چه نقشه ای هست باید ترسید. از افکاری که شستشو میده مغزها رو باید ترسید. از افکاری که اگه به مرحله عمل برسه وچه فاجعه هایی ببار بیاره باید ترسید .از افکاری که دیدگاه نسل جدیدو عوض میکنه باید ترسید .از آینده ای که داره تاریخش اهسته نابود میشه وبه فراموشی میره باید ترسید. سوشیانتم. خواهش میکنم از این سایت نرو. و مارو و به خصوص نسل جدیدو با اطلاعاتت از تاریخ کهن ایران بی بهره نذار. از تمام اطلاعتی که به من دادی واقعا تشکر میکنم. شاید بدون اینکه متوجه باشی مسولیت بزرگی رو دوشت هست. من این انرژیه مثبتو از راه دور گرفتم. امید وارم دوستان دیگه هم گرفته باشند.
درود
حق با شماست فید جان
مسئولیت سنگینی به روی دوش من و تو همه جوونای امروزی هستش
ما تاریخ ساز باید بشیم. الان دوره اخرالزمانه
و همونجور که در اول این دوره ۱۰هزار سال پیش ما ایرانیها تمدنو ساختیم
حالام باید منتظر منجی باشیمو تاریخ ساز شدن
کیش زرتشت میگه سوشیانت موعود ایرانیه
اسلام میگه مهدی موعود از مکه قیام میکنه و وارد ایران میشه با سپاه ایرانی به جنگ کفر میره
حتی یه گروهی از یهودیه میگه چون کوروش ایرانی یک بار منجی ما شد پس در اخر زمان هم یه ایرانی میاد
توی حساس ترین برهه تاریخ بشریتیم و واقعا مسئولیت سنگینی روی دوش منو شماست
پایین کامنتی گذاشتم برای شما اقا فرید گل
سلام اسم جعلی من قل مراده من مدافع انسان های اکیو پایین که حرف های بزرگی میزنن اما خودشون هم نفهمیدن چی میگن هستم .
بعد درباره عادل هم نظرم برخلاف شماست
عادل یک پان عرب متحجر است که مدتی است دیگه مارا دوست نداره.
بالفرض هم که محارم با هم ازدواج کنن…….شاید عرف اون زمان بوده .مگه پدر حضرت یوسف با ۲تا خواهر همزمان ازدواج نکرده بود؟ولی الان حرامه.چرا؟چون عرف اون موقع منعی برای این قضیه نداشت.
دربارش از استاد معماری جهانم سوال پرسیدم.روز یکشنبه براتون منبع میزارم.
با کمال میل منتظر منبع و کامنت شما هستم دوست گلم
شهاب جان اعراب دختران خود را زنده به گور نمیکردند به چند دلیل ۱- همانطور که می دونی اعراب به غیر از شکم وزیر شکم به چیز دیگری نمی اندیشیدند وبسیار زنباره بودند حال چگونه دختران که باعث خوشیشان می شد زنده به گور کنند۲- طبق بعضی از احادیث جمعیت عربستان در ان زمان ۸میلیون نفر بود که در ان زمان جمعیت بسیاری بود حال چگونه است که اعراب دختران خود را زنده به گور می کردند ولی نسل کثافتشان منقرض نشده تناقضی است حل ناشدنی است . و در پایان بگم اگر این پدیده بوده بسیار نادر وکم بوده و به قول معروف هرچیزی را با ید خرد خود بسنجید
lsalam man ostadam ro nadidam vali hatman peygiri mikonam.akhe badjoor zehnam ro mashghool karde
inja ye seri matlab darbarash didam http://iranbastannn.blogfa.com/post-4.aspx
درود خورشید جان
به تارنمای من یه سر بزن کتابایی که به دردت بخوره (وجایی نتونستی احیانا گیر بیاری) وجود داره تو کتابخونه مجازی من
http://www.IranHistory.co.cc
حق با سوشیانت بود.حقیقت داره.اینم کتابش
تاریخ ایران باستان از اردشیر خدادادیان
درود بر شما خانوم خورشید
بسیار بسیار خرسندم از پیگیری و واقع بینی شما و البته بیشتر از این بابت خشنودم که احساسات باعث نشد تا افراطی تصمیم بگیرید و واقعیت های تاریخ رو منکر شوید
همواره گفتم و باز هم میگویم
تاریخ همان چیزی است که اتفاق افتاده با تمام وقایع تلخ و شیرینش و ما نباید به صرف تلخ بودن برخی بخشهای تاریخ در فکر تغییر آن باشیم
بدرود
من دیدم دوستان دارند افسانه افرینش رو با فرگشت یجوری ربط میدن
نه دوستم.اینجوری نیس. افریتش انسان از گل فقط و فقط افسانس.
منشا وجود همه ی ما ها فرگشته.. ما سر شاخه های درخت زندگی هستیم..درختی تنومند که در نزدیک زمین به دو دسته ی گیاهان و جانوران تقسیم میشه…
البته همیشه در طول تاریخ مسلمونا سعی داشتند عقاید و متون مذهبی رو با واقعیات دنیا تطبیق بدهند..ولی خب بی فایدس..بد تر از اون چیزیه که با ماله کشی درستش کرد.
به نظر میاد از گل آفریده شدن انسان تو یونان رایج شد و به عنوان یک اعتقاد در اومد و وارد کتب عهد عتیق و … شد.
نظر اسلام راجع به تکامل ( فرگشت)
لطفا نظر خود را در مورد نظریه ی داروین پیرامون تکامل بفرمایید، چون من شنیده ام که آقای مشکینی آن را قبول دارند ، آیا این نظر بر خلاف قرآن نیست؟
بررسی و نقد هر مسأله و گزاره علمی باید با متد و شیوههای خاص آن علم صورت بگیرد مثلا مسائل شناختی را نمیشود
با علوم نقلی تحقیق کرد چنان چه علوم نقلی را با علوم زیست شناسی نمیتوان بررسی نمود مثلا حوادث تاریخی را نمیشود
با ادله فلسفی و براهین عقلی ثابت نمود پس هر علمی را باید با شیوه و متد آن نفی یا اثبات نمود. در مورد نظریه تکامل انواع
(ترانسفورمیسم) یا اصالت انواع(فیکسیسم) باید گفت که اینها نظریههای زیست شناختی هستند و جز با متد آن قابل پاسخگویی نیستند
اما بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه میتواند مقبول و مطلوب باشد:
الف: قرآن وحی و کلام الهی است.
ب: در قرآن باطل راه ندارد و آن چه گفته است مطابق با واقع است.
با این دو مقدمه میتوان با نظر قرآن در مورد این اصل زیست شناسی قضاوت نمود.
البته نباید از نظر دور داشت که تصویر عامیانه از تطور انواع با تصویر عالمانه آن بسیار متفاوت است و این جا گنجایش پرداختن به آن را ندارد.
ظاهر قرآن در مورد بشر نظریه فیکسیسم است و نه ترانسفورمیسم و اگر فرض شود که نظریه ترانسفورمیسم قطعی است
چارهای جز توجیه ظاهر قرآن نیست و دانشمندان برای اصل این تعارض دست به توجیهاتی زدهاند چنان چه شهید مطهری
داستان خلقت بشر در قرآن را زبان سمبلیک میداند البته نه به این معنا که (آدم) نام شخص نبوده و وجود عینی نداشته است
بلکه به این معنا که از نظر خلقت حیرت انگیز آدم در قرآن از آن نتیجه گیری نشده است [۱] و مصباح یزدی به فرض صحت
این نظریه خلقت انسان را معجزه میداند و میگوید قرآن کتاب علم نیست و برای شناساندن طبیعت نیامده است و اگر مطالبی
راجع به علوم و… در آن مطرح شده اصالتا مورد توجه نبوده است چرا که مقصود اصلی هدایت بشر و ساختن انسان است
.[۲] در این میان آیت اللّه مشکینی آیات مربوط به خلقت را به ۵ دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه تکامل
انواع مخالفت ندارند و آقای مشکینی میخواهد با این بیان بگوید که اولا زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیا نظریه تطور انواع با توحید ناسازگار نیست.
ولی مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان عقیده دارد که اگر چه در قرآن برای نفی و اثبات این نظریه نص (سخنی که
هیچ گونه احتمال دیگر در آن نباشد) نداریم و هر چه داریم ظواهر قرآن است (که این ظواهر بسیار بیّّن و قریب به نصّ است)
میفرماید: منتهی شدن بشر موجود امروزی با تناسل به یک زن و مرد مدلول ظهوری قریب به نص آیات شریفه بوده و قابل تفسیر
نمیباشند و اگرچه (قبول این مطلب) از ضروریات دین نیست ولی از ضروریات قرآنی میباشد [۳] و هم میفرماید:
ظاهر قریب به تصریح آیات قرآن دلالت بر این دارد که بشر امروزی از نسل دو نفر زن و مرد معین هستند و مرد در قرآن آدم نامیده
شده است و آن مرد و زن از پدر و مادری به وجود نیامده بلکه از خاک یا گل یا گل پخته و یا از زمین پدید آمدهاند [۴] و هم فرموده است :
اما اعتقاد به این که نسل بشری به فردی از انسان کامل (از جهت فکری) از طریق توالد بر اساس قوانین تنازع در بقا و انتخاب اصلح میرسد
که او از انسان غیر کامل به دنیا آمده است با آیه زیر دفع میگردد که «إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»
[۵] به علاوه دلیلی که بر این اعتقاد اقامه شده است (مراد دلایل علمی اعم از شواهد فیزیولوژیکی، آناتومی تطبیقی، جنین شناسی حیوانات
فسیل شناسی و… میباشد) از اثبات مدعایشان عاجز است.[۶]
برای مطالعه بیشتر به کتب معارف قرآنآیت الله مصباح یزدی، علل گرایش به مادیگری شهید مطهری خلقت انسان دکتر ید اللهسحابی، تکامل
در قرآن آیت الله مشکینی، تفسیر المیزان جلد ۱۶، و موضع علم و دین درخلقت انسان احد فرامرز قراملکی رجوع شود.
درود
دوست من مطالبی رو که کپی پیست میکنی از دیگر سایتها ، لطفا خودتون یک بار مرور کنید و بعد از این که شاخ و برگشو کوتاه کردید و خلاصه شد، هسته اصلیو بزارید اینجا تا بقیه استفاده کنن
به دلیل طولانی بودن اینم متنها خوندنشون کسل کنندس و این وظیفه شماست پیش از کپی پیست کردن اون رو خلاصه ککنید
بدرود
نظر اسلام رو به عنوان ضمیمه گذاشتم . نظر خودم رو تو سه چهار خط اول گذاشتم . هدف این بود که با نظرات صاحب نظران آشنا بشید….
دوستان نشستن فرضیه میدن..اگه جدی نبود اگه توطئه بود شریعتی نمیفهمید ؟ مطهری نمیفهمید ؟ نشستید گوشه خونه تز میدید تکامل رد شده ؟
ببخشید که من یه ادم بیسواد گوشه خونه نشستم و تز میدم
شما دوست باسواد که گوشه خونه نیستید برو تز بده عزیزم همش مال تو!
فقط نمیدونم چرا با این همه ادعا به یک پرسش من پاسخ ندادی و طفره رفتید
گفتم قطعا ادم یهو تکامل پیدا نکرده بل صدها هزار سال طول کشیده تا از مثلا میمون تفکیک بشه و بشه ادم
چرا هیچ فسیل و نشونه ای از اون دوره چند هزار ساله انسان-میمون وجود نداره؟
قطعا پاسخی ندارید چون همچین فسیل و اسکلتی وجود نداره
در ضمن داروین نظریه نداده بلکه فرضیه داده
فرضیه وقتی ثابت بشه به نظریه تبدیل میشه پس هی نگید نظریه داروین چون این شخص چیزیرو اثبات نکرده بلکه فقط یه پیشنهاد داده که شاید ادمی اینجوری شده ادم
بای
آقای سوشیانت..
لطفا نظریه فرگشت ( تکامل) که یک واقعیت انکار ناپذیر ( اگه مخالف هستید قانعتون کنم) رو با افسانه افرینش که فقظ و فقط افسانس قاطی نکنید که یه چی از توش در آد .
در تمام دوران مسلمونا سعی کردند اعتقادات خودشون رو با واقعیات علمی سازگار نشون بدن.اما فایده نداره.چون خیلی اوضاع بدتر از ایناس…
اگه میخواید به اسلام پایبند باشید دو راه دارید.. این علمی که الان هس رو توطئه بدونید و در اون شک کنید یا بگید که این علم برداشت غلط ما از دنیای مادیاته و نباید اونو جدی گرفت.. جز این دو نمیشه…
جناب فربد هم اگه سوالاتی براشون مطرحه من میتونم کمکشون کنم.
”
نظر اسلام راجع به تکامل :
نظر قرآن پیرامون نظریه تکامل داروین چیست؟
پرسش:
لطفا نظر خود را در مورد نظریه ی داروین پیرامون تکامل بفرمایید، چون من شنیده ام که آقای مشکینی آن را قبول دارند ، آیا این نظر بر خلاف قرآن نیست؟
پاسخ:
بررسی و نقد هر مسأله و گزاره علمی باید با متد و شیوههای خاص آن علم صورت بگیرد مثلا مسائل شناختی را نمیشود
با علوم نقلی تحقیق کرد چنان چه علوم نقلی را با علوم زیست شناسی نمیتوان بررسی نمود مثلا حوادث تاریخی را نمیشود
با ادله فلسفی و براهین عقلی ثابت نمود پس هر علمی را باید با شیوه و متد آن نفی یا اثبات نمود. در مورد نظریه تکامل انواع
(ترانسفورمیسم) یا اصالت انواع(فیکسیسم) باید گفت که اینها نظریههای زیست شناختی هستند و جز با متد آن قابل پاسخگویی نیستند
اما بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه میتواند مقبول و مطلوب باشد:
الف: قرآن وحی و کلام الهی است.
ب: در قرآن باطل راه ندارد و آن چه گفته است مطابق با واقع است.
با این دو مقدمه میتوان با نظر قرآن در مورد این اصل زیست شناسی قضاوت نمود.
البته نباید از نظر دور داشت که تصویر عامیانه از تطور انواع با تصویر عالمانه آن بسیار متفاوت است و این جا گنجایش پرداختن به آن را ندارد.
ظاهر قرآن در مورد بشر نظریه فیکسیسم است و نه ترانسفورمیسم و اگر فرض شود که نظریه ترانسفورمیسم قطعی است
چارهای جز توجیه ظاهر قرآن نیست و دانشمندان برای اصل این تعارض دست به توجیهاتی زدهاند چنان چه شهید مطهری
داستان خلقت بشر در قرآن را زبان سمبلیک میداند البته نه به این معنا که (آدم) نام شخص نبوده و وجود عینی نداشته است
بلکه به این معنا که از نظر خلقت حیرت انگیز آدم در قرآن از آن نتیجه گیری نشده است [۱] و مصباح یزدی به فرض صحت
این نظریه خلقت انسان را معجزه میداند و میگوید قرآن کتاب علم نیست و برای شناساندن طبیعت نیامده است و اگر مطالبی
راجع به علوم و… در آن مطرح شده اصالتا مورد توجه نبوده است چرا که مقصود اصلی هدایت بشر و ساختن انسان است
.[۲] در این میان آیت اللّه مشکینی آیات مربوط به خلقت را به ۵ دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه تکامل
انواع مخالفت ندارند و آقای مشکینی میخواهد با این بیان بگوید که اولا زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیا نظریه تطور انواع با توحید ناسازگار نیست.
ولی مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان عقیده دارد که اگر چه در قرآن برای نفی و اثبات این نظریه نص (سخنی که
هیچ گونه احتمال دیگر در آن نباشد) نداریم و هر چه داریم ظواهر قرآن است (که این ظواهر بسیار بیّّن و قریب به نصّ است)
میفرماید: منتهی شدن بشر موجود امروزی با تناسل به یک زن و مرد مدلول ظهوری قریب به نص آیات شریفه بوده و قابل تفسیر
نمیباشند و اگرچه (قبول این مطلب) از ضروریات دین نیست ولی از ضروریات قرآنی میباشد [۳] و هم میفرماید:
ظاهر قریب به تصریح آیات قرآن دلالت بر این دارد که بشر امروزی از نسل دو نفر زن و مرد معین هستند و مرد در قرآن آدم نامیده
شده است و آن مرد و زن از پدر و مادری به وجود نیامده بلکه از خاک یا گل یا گل پخته و یا از زمین پدید آمدهاند [۴] و هم فرموده است :
اما اعتقاد به این که نسل بشری به فردی از انسان کامل (از جهت فکری) از طریق توالد بر اساس قوانین تنازع در بقا و انتخاب اصلح میرسد
که او از انسان غیر کامل به دنیا آمده است با آیه زیر دفع میگردد که «إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»
[۵] به علاوه دلیلی که بر این اعتقاد اقامه شده است (مراد دلایل علمی اعم از شواهد فیزیولوژیکی، آناتومی تطبیقی، جنین شناسی حیوانات
فسیل شناسی و… میباشد) از اثبات مدعایشان عاجز است.[۶]
برای مطالعه بیشتر به کتب معارف قرآنآیت الله مصباح یزدی، علل گرایش به مادیگری شهید مطهری خلقت انسان دکتر ید اللهسحابی، تکامل
در قرآن آیت الله مشکینی، تفسیر المیزان جلد ۱۶، و موضع علم و دین درخلقت انسان احد فرامرز قراملکی رجوع شود.
“
آقای سوشیانت..
لطفا نظریه فرگشت ( تکامل) که یک واقعیت انکار ناپذیر ( اگه مخالف هستید قانعتون کنم) رو با افسانه افرینش که فقظ و فقط افسانس قاطی نکنید که یه چی از توش در آد .
در تمام دوران مسلمونا سعی کردند اعتقادات خودشون رو با واقعیات علمی سازگار نشون بدن.اما فایده نداره.چون خیلی اوضاع بدتر از ایناس…
اگه میخواید به اسلام پایبند باشید دو راه دارید.. این علمی که الان هس رو توطئه بدونید و در اون شک کنید یا بگید که این علم برداشت غلط ما از دنیای مادیاته و نباید اونو جدی گرفت.. جز این دو نمیشه…
جناب فربد هم اگه سوالاتی براشون مطرحه من میتونم کمکشون کنم.
:)) خیلی خوشحالید شمااااا….
چقدررررررر پرت هستید آحه…
یارو میگه نظریه تکامل رد شده به فلا دلیل و فلا دلیل..
تازه علم رد کرده :))
بعدم میگه مغز آدم به نهنگ نزدیک تره..
چشمتون رو باز کنید.خواهش میکنم.خواهش میکنمممممم
نظریه فرگشت ( تکامل) با قدرت کامل تنوع گونه های مختلف رو توضیح میده و پر از مدارک و شواهد غیر قابل انکاره….
شما برای اینکه مسلمون بمونید و به قرآن معتقد بمونید باید این علم رو فراموش کنید..این ساختار علمی یا باید توطتئه فراماسونا یاشه یا کلا غلط باشه.در غیز این صورت هیچ شانسی ندارید.
نظر قرآن پیرامون نظریه تکامل داروین چیست؟
پرسش:
لطفا نظر خود را در مورد نظریه ی داروین پیرامون تکامل بفرمایید، چون من شنیده ام که آقای مشکینی آن را قبول دارند ، آیا این نظر بر خلاف قرآن نیست؟
بررسی و نقد هر مسأله و گزاره علمی باید با متد و شیوههای خاص آن علم صورت بگیرد مثلا مسائل شناختی را نمیشود
با علوم نقلی تحقیق کرد چنان چه علوم نقلی را با علوم زیست شناسی نمیتوان بررسی نمود مثلا حوادث تاریخی را نمیشود
با ادله فلسفی و براهین عقلی ثابت نمود پس هر علمی را باید با شیوه و متد آن نفی یا اثبات نمود. در مورد نظریه تکامل انواع
(ترانسفورمیسم) یا اصالت انواع(فیکسیسم) باید گفت که اینها نظریههای زیست شناختی هستند و جز با متد آن قابل پاسخگویی نیستند
اما بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه میتواند مقبول و مطلوب باشد:
الف: قرآن وحی و کلام الهی است.
ب: در قرآن باطل راه ندارد و آن چه گفته است مطابق با واقع است.
با این دو مقدمه میتوان با نظر قرآن در مورد این اصل زیست شناسی قضاوت نمود.
البته نباید از نظر دور داشت که تصویر عامیانه از تطور انواع با تصویر عالمانه آن بسیار متفاوت است و این جا گنجایش پرداختن به آن را ندارد.
ظاهر قرآن در مورد بشر نظریه فیکسیسم است و نه ترانسفورمیسم و اگر فرض شود که نظریه ترانسفورمیسم قطعی است
چارهای جز توجیه ظاهر قرآن نیست و دانشمندان برای اصل این تعارض دست به توجیهاتی زدهاند چنان چه شهید مطهری
داستان خلقت بشر در قرآن را زبان سمبلیک میداند البته نه به این معنا که (آدم) نام شخص نبوده و وجود عینی نداشته است
بلکه به این معنا که از نظر خلقت حیرت انگیز آدم در قرآن از آن نتیجه گیری نشده است [۱] و مصباح یزدی به فرض صحت
این نظریه خلقت انسان را معجزه میداند و میگوید قرآن کتاب علم نیست و برای شناساندن طبیعت نیامده است و اگر مطالبی
راجع به علوم و… در آن مطرح شده اصالتا مورد توجه نبوده است چرا که مقصود اصلی هدایت بشر و ساختن انسان است
.[۲] در این میان آیت اللّه مشکینی آیات مربوط به خلقت را به ۵ دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه تکامل
انواع مخالفت ندارند و آقای مشکینی میخواهد با این بیان بگوید که اولا زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیا نظریه تطور انواع با توحید ناسازگار نیست.
ولی مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان عقیده دارد که اگر چه در قرآن برای نفی و اثبات این نظریه نص (سخنی که
هیچ گونه احتمال دیگر در آن نباشد) نداریم و هر چه داریم ظواهر قرآن است (که این ظواهر بسیار بیّّن و قریب به نصّ است)
میفرماید: منتهی شدن بشر موجود امروزی با تناسل به یک زن و مرد مدلول ظهوری قریب به نص آیات شریفه بوده و قابل تفسیر
نمیباشند و اگرچه (قبول این مطلب) از ضروریات دین نیست ولی از ضروریات قرآنی میباشد [۳] و هم میفرماید:
ظاهر قریب به تصریح آیات قرآن دلالت بر این دارد که بشر امروزی از نسل دو نفر زن و مرد معین هستند و مرد در قرآن آدم نامیده
شده است و آن مرد و زن از پدر و مادری به وجود نیامده بلکه از خاک یا گل یا گل پخته و یا از زمین پدید آمدهاند [۴] و هم فرموده است :
اما اعتقاد به این که نسل بشری به فردی از انسان کامل (از جهت فکری) از طریق توالد بر اساس قوانین تنازع در بقا و انتخاب اصلح میرسد
که او از انسان غیر کامل به دنیا آمده است با آیه زیر دفع میگردد که «إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»
[۵] به علاوه دلیلی که بر این اعتقاد اقامه شده است (مراد دلایل علمی اعم از شواهد فیزیولوژیکی، آناتومی تطبیقی، جنین شناسی حیوانات
فسیل شناسی و… میباشد) از اثبات مدعایشان عاجز است.
برای مطالعه بیشتر به کتب معارف قرآنآیت الله مصباح یزدی، علل گرایش به مادیگری شهید مطهری خلقت انسان دکتر ید اللهسحابی، تکامل
در قرآن آیت الله مشکینی، تفسیر المیزان جلد ۱۶، و موضع علم و دین درخلقت انسان احد فرامرز قراملکی رجوع شود..
اخیرا هم مد شده میگن نه تکامل هم درسته ولی خلقت هم درسته…
شما سرتونو کردید تو برف…بنیاد گرا هستید.چون تو قزآن گفته دو نفر از گل ساختیم و شما از نسل اونا هستید دیگه مهم نیس منطقی به نظر بیاد یا نه..میشینید بحث سر اینکه هابیل با کی ازدواج کرد و … . ۱۰۰۰ جور هم جواب در میارید که واسه خودتون قانع کنندس اما بقیه نمی پذیرند.
ژنوم انسان و میمون ۹۶ درصد شباهت داره.نود و شش درصد.
باز بگید انسان بوده ولی ما از اسمون اومدیم..کنتور که نمیندازه
واسه همه سوالاتون جواب هست.ولی به ارزشهاتون قسم میدم هر بی سر و پایی تو تلویزیون یا سمینار یا دانشگاه گف نظریه فرگشت رد شده بدونید داره چرت میگه.نظریه داروین اگه رد بشه مثه بمب میترکه.نوبل رو شاخشه.
سیستم نظرات اینجا مشکل داره.ثیت نمیشه ولی بعد باهم میاد.
بهر حال.ژنوم انسان و میمون ۹۶ درصد شباهت داره.حالا شما برید فرضیه بدید که نمیدونم انسان بود ولی دوباره خلق شد یا هر چی.
اینم بگم منم مثه شما دنیال واقعیت بودم.واسه منم همه ی سوالا پیش اومد.که چرا همه تکامل نکردند..چرا ما عقل داریم چرا مو ندارریم.. همه ی اینا جواب داره و من با مطالهات یکی دو ساله به جواب رسیدم. اینطرف دنیایی داره . خرافات رو رها کنید..
نظریه تکامل هم رد شد تو این سایت و فبس بوک و تو کلاس معارف دانشگاتون باخبر نمبشید. مثه بمب تو دنیا میترکه.بابا دانشمندا در به در دنبال ردش هستند که نوبل بگیرند
شما علاقه داری از حیوون به ادم تبدیل شده باشی بحث دیکه ایه
اما در کل نظریه داروین کار ماسونهاست و داروین هم ماسون بوده
شیطان رو این قضیه خیلی مانور داده میدونی چرا ؟ چون با باور کردنش طرف میگه پس قران که میگه ادم از خاک درست شد دروغه
بعد طرف به همین راحتی ایمانش سست میشه میشه مث شما
من کاری با عقاید شما ندارم
اما منطقم میگه اگه انسانها از میمون و شامپانزه بوجود اومده باشن قطعا طی یک فرایند چند هزارساله این اتفاق افتاده و یک شبه تغییر ژنتیک ندادن
پس چرا در این برهه چند هزار ساله نشانه یا فسیلی از شامپانزه-انسانها به جا نمونده؟
قدیمیترین اسکلت به جا مونده از انسان مال ۲۰میلیون سال پیشه که تقریبا اسکلت سالمی هم هست و به جز دو دنده و نیمی از پای چپ، بقیه بخشهای اسکلت سالمه و در گینه کشف شده
کاملا انسانه و تمام اسکلت و فرم استخوانهاش مث انسانه و هیچ نزدیکی به شامپانزه یا میمون یا گوریل یا هرچیز دیگه ای نداره
توی اون دوره چند ده هزار ساله که میمونها به انسان تغییر شکل دادن نباید چنتا اسکلت ازشون بمونه ؟
اسیر افکار ماسونها نشین که خیلی زود پشیمون میشین
نظریه شیطانی داروین که از مسلمانی شما رو انداخت امیدوارم از انسانیت شمارو نندازه
این اختلاف همیشه بین الهیون و دانشمندان وجود داره که الهیون میگن که انسان از ادم و حوا بوجود اومده به هر صورت مریم برات متاسفم اسلام که از ما ایرانی ها نیست ما رو یکسری جابر مسلون کردن اونم به زور شمشیر یکم تاریخ بخونی مری جون بد نیست;))))))))))
🙂 بله دوست عزیزم.من اشتباه کردم.تو راس میگی
🙂 بله دوست عزیز.من اشتباه کردم.تو راست میگی
بله دوست عزیز . من اشتباه کردم.تو راست میگی 🙂
بله دوست عزیزم.من اشتباه میکنم.تو راست میگی 🙂
من میخواستم یک نگر در مورد زنده بگور کردن دختران در عربستان بدهم به نگر من این پدیده دروغ محضه . چرا؟ دلایلی وجود دارد که تازیان دختران خود را زنده به گور نمی کردند۱- بر طبق برخی از احادیث ۸ میلیون نفر در عرستان زندگی می کردند حال چگونه است که تازیان دختران خود را زنده به گور می کردند اما نسل پلیدشان منقرض نشده است تناقضی است حل نشدنی۲- تازیان بسیار هوسران و زنباره اند به طوری یک مثل است که میگه: نه قسمت از ده قسمت شهوت در دنیا مال تازیان است .حال چگونه که تازیان که دخترانشان سبب کام گیری شان است زنده به گور می کنتد۳- تازیان همچنین ازدواجی داشتند که در طی ان دختران خود را به بهایی خوب به ازدواج در می اوردندکه ریشه ی مهریه از همین گونه ازدواج می اید۴- هر انسانی دارای غریزه و وعواطف انسانی است ودر این پدیده ما عرب وعجم نداریم مربوط به همه انسان هاست حال چگونه این اندازه می توانند بی رحم باشند که دختران خود را زنده به گور کنند. خب انگیزه ساخت این دروغ تاریخی چه بوده؟ این دروغ معمولا ازسوی دوگروه مطرح می شود ۱- اسلامگرایان وایرانیان.اسلامگرایان: می خواهند بگویند که اسلام باعث برابری زنان و مردان شد وزنان در عربستان جاهلی هیچ حق وحقوقی نداشتد درحالی هرکس قران بخواند می داند که زنان کشتزاری پیش نیستند۲-ایرانیان به دلیل ستیزی که با تازیان دارند بر این دروغ پا می فشارند که البته حق هم می دارند به قول معروف یک شعری است که می گوید :عرب هر که باشد به من دشمن است وهمین بس که کمتریت جنایتی که کردند که فقط در طی چند سال ۶تا۷ میلیون ایرانی بی گناه را به خاک وخون کشیدند وچندین میلیون ایرانی بی رحمانه برده کردند که در تمام طول ایران تاریخ ایران بی سابقه است حتی مغولان وترکان که بی دین بودند این اندازه ددمنش وبی رحم نبودند بنازم براین همه عطوفت ومهربانی تازیان وایین بیابانیشان.
عزیران . رابطه ی من با خدا کمرنگ نیس.چون رابطه ای نیس
منم گفتم.مگر اینکه تمام علم و تاریخ رو قبضه کرده باشند وگرنه در حال حاضر و با استناد به این علمی که ما داریم یک درصد شک نکنید ما و همه ی جانداران ار یک ریشه ایم..به دوست داشتن من نیس “آدم ترجیح میده برتر از فرشته باشه تا از نسل میمون “.
همین حرفایی که میزنید نشون میده اصلااااا اظلاعی نداریم.مریم جان من جقوق بگیر بریتانیا نیستم هموطنوم.شما اعتقاد داری کار فراماسون هاست..خیله خب بیا با علم فرگشت و شواهدش آشنا شو بعد ببین کدومش منطقیه..
در فرگشت صحبت از هزار سال نیس..میلیون ساله.. نبروی محرکه فرگشت سازگاری با طبیعته .وقتی بشر به جایی رسید که میتونه امکاناتی فراهم کنه و مثلا برای محافظت از سرما لباس بپوشه و یا دارو بخوره دیگه انتخاب طبیعی کمرنگ میشه.
دست گلت درد نکنه سوشیانت عزیز..همه ی حرف همینه.موش که خوبه..ما با عجیب ترین حیوانات ژنوم یکسان داریم..همینم یعنی ریشه ی مشترک.. اصلا یک دنیا حرف داره این ژن…هر کسی در واقع یک کتاب تاریخه…
این نظریه انقد قوی و مجکمه که شهید مطهری و مشکینی و مصباح و … رو به چالش کشیده.. سعی دارند این نظریه رو با قرآن تطبیق بدند اونوقت شما اینجا نشستی میگی منطقی نیس ؟
منطقی ننیست عزیز دلم
شما پاسخ منو ندادی
گفتم قطعا ادم یهو تکامل پیدا نکرده بل صدها هزار سال طول کشیده تا از مثلا میمون تفکیک بشه و بشه ادم
چرا هیچ فسیل و نشونه ای از اون دوره چند هزار ساله انسان-میمون وجود نداره؟
در ضمن شما میگی رابطه ای با خدا وجود نداره چون خدایی نیست!
من ادم مذهبی نیستم اگه کامنتای منو فقط تو این پست بخونی متوجه میشی که بسیار سکولار هستم اما…
کافر نیستم و به وجود خدا شک ندارم
بدرود
هست . فسیل هست . فقط برای اینکه زنجیره میمون به انسان کامل باشه چند تا فسیل کمه.. . بهشون میگن missing part . دلیلشم اینه که ده ها شرط باید دست به دست هم بده که فسیل تشکیل بشه..خیلی شرایط خاصی داره.طبیعت هم هدفش فسیل ساختن نیس همین هایی هم که پیدا میشه از شانس ماست…
دوست عزیز نظریه فرگشت در اطراف ما در حال وقوعه..مثلا یک سری از آفات کشاورزی که در اثز جهش در مقابل سموم مقاوم میشند میمونن و بقیه از بین میرن.. این خودش یک فرگشت در اشل کوچیکه.. حالا اگه یه آفت فیلسوف بین این آفات پیدا بشه میگه خدا ما رو مقاوم در برابر آفات خلق کرده..نظم رو نمیبینید ؟ :):)
انسان سکولار از نظر من خیلی محترم تر از کساییه که حق ولایت از طرف خدا و دخالت و یا حتی کشتن و نهی از منکر بقیه برای خودشون قائل هستند.مرسی دوست محترم.موفق باشی..
حالا من چندتا دلیل میارم که اعراب دخترشون رو میکشتن:
1.چون پسران را مظهر شجاعت و کمک در امور میدانستند در حالی که دخترها فاقد این توانایی ها بودن.
2.کشتن دخترها را نوعی غیرتمندی میدانستند(مثلا در جنگ گیر دشمن نیافتد و بهش تجاوز بشود)
حالا بازم بگین اعراب دختراشونو نمیکشتن اینا درست نیست اردلان جان…همین ۲ دلیل رو که گفتم خدمتتون خودش گواه بر همه مسایل میباشد…
هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی.
بدرود….
دوستان افراطی و خوش گفتار عزیز
عرب اگر دختر را زنده بگور میکرد که نسلش منقرض میشد !!
نمیشد؟
ادم گاهی با فکر حرف بزنه بد نیس
اگه عرب تمام دختراشو زنده بگور میکرد که نسلش منقرض میشد و الان وجود نداشت
چون ادم از زن به دنیا میاد بدون زن بچه از بته که به عمل نمیاد
اگر هم توجیه کوروشپرستای افراطی این باشه که بعضی از اعراب دختر زنده بگور میکردن در پاسخ باید بگم که پس شما خیلی بیجا میکنید بخاطر اشتباهه بعضی از اعراب به تمام اعراب فحش میدید
بعضی از ایرانیها (چون کمبوجیه پسر کوروش و اردشیر سگانشاه شاهزاده ساسانی و موبد تنسر روحانی زرتشتی) هم طبق گفته خودشون با خواهر و مادرشون ازدواج کردن
کوروش مثلا کبیر هم طبق موثقترین منبابع یعنی کوروش نامه گزنفون و البته طبق گفته کتزیاس پس از غلبه بر ماد اسپیتاماس را کشت و زن او را که آمیتیس نام داشت، تصرف کرد. آمیتیس دختر آستیاگ و خواهر ماندانا و خاله کورش بود.
حالا درسته بخاطر کثافت بازی کوروش و کمبوجیه و برخی موبدان زرتشتی بگیم همه ایرانیا زنباره و محارم دوست بودن ؟
اینو در پاسخ به اونی گفتم که به بندگان خدا که آریایی نیستن فحش داد با استفاده از یادگار زرتشت یعنی گفتار نیکو!!
درود سوشیانت عزیز فقط من نمیگم اعراب دختراشونو زنده بگور میکردن خیلی ها با من هم عقیده اند و حتی تو کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام از محمد نصیری هم این موضوع عنوان شده…به هر حال اعراب وحشی خیلی به ایران ضربه زدند و جمعیت ایران رو از ۱۴۰ میلیون نفر به ۷۰ میلیون نفر رسوندند….خدا همه اعراب رو لعنت کنه…اون شهلا رو شما نمیشناسی؟؟؟مثل اینکه عرب زادست همش میاد واسه من نطق میکنه….;))))))))
عجب منطقی! طبق کدوم سرشماری جمعیت ایران ۱۴۰ میلیون بود ؟
پس واقعا خدا پدرشونو بیامرزه که جمعیت مارو کم کردن وگرنه بیکاری دوبرابر بود تو ایران!
شما یه جا کامنت زدی عربای ایران و خوزستان از عربای دیگه جدا هستن و کاری باهاشون نداری
حالا میای میگی فلانی عرب زادست!چ
خوب باشه
مگه خودت نگفتی عربی گه تو ایران زندگی میکنه فرق داره ؟ دیدی نژاد پرستی شهاب جان
در ضمن به واسطه شغلم همه جور دوست دارم
عرب ، ارمنی ، زرتشتی ، بهایی ، و حتی هندی
شخصیت تک تکشون رو میپرستم حتی سه چهارتا از دوستای عربم ادبشون قابل قیاس نیست با کسایی که تو این سایت و مخصوصا فروم ایت سایت دم از آریایی بودن میزنن
به قول میر حسین موسوی عزیزم:
ادب مرد به ز دولت اوست
بدرود
شهابم. اونی که گفتی رو اعصابته بفرسش پیش خودم. (چشمک) برو واسه خودت دارمت.(چشمک)
درود فرید جان قربونت داداش گلم لطف داری…..
من با شما صحبتی ندارم
شما یکجا دم از کوروش و زرتشت میزنی
یک جا فحش میکشی به مردم
بسیاری از دوستان و هموطنان من در خوزستان و دیگر نقاط ایران هستند و من توهین رو به هیچ عنوان قبول نمیکنم
این اخلاق پسندیده گفتار نیکوی شما جا واسه هیچ حرفی نزاشته
به هرحال من ترجیح با کسایی مباحثه کنم که با منطق و عقل حرف بزنن نه با فحاشی کردن به بقیه اعلام وجود کنن
این اخرین پاسخ من به کامنتهای شما بود
بدرود
درود فرید
من دیگه به بخش نبرد قادسیه برنمیگردم
اونجا کلا همه افراطین و الکی فحش میدن به اینو اون (من هم بینصیب نموندم از اخلاق نیکوی فحاشی دوستان در اون پست)
مشکل مکوروش پرستا و نژاد پرستا اینه که نمیخوان واقعیتو قبول کنن
مثلا اینجارو داشته باش خاطره دیروزو بگم:
.
.
.
.
تو فروم همین سایت یه پست گذاشتم به این اسم : آریو برزن و لئونیداس… وحشیگری هخامنشیان یا مقدونیان؟
و متنش این بود:
پرده اول:خشایار شا به یونان حمله کرد
لئونیداس با تعداد کمی سرباز (۳۰۰ نفر) با خشایار شا جنگید و تمام سیصد نفر کشته شدند
خشایار شا به آتن رسید و آتن رو آتش زد
پرده دوم:اسکندر به ایران حمله کرد
آریوبرزن با تعداد کمی سربازجلوی اسکندر ایستاد جنگید و تا اخرین نفر نفر کشته شدند
اسکندر به تخت جمشید رسید و تخت جمشید رو آتش زد
سوال:اگه خشونت بده واسه همه بده. اگه اسکندر یه حرومزاده آدم کشه، خشایار شا هم یه حروم زاده آدم کشه چون جفتشون یه کار رو انجام دادن
.
.
.
.
میدونی نتیجه این کامنت من چی بود فرید جان؟
مدیر سایت مجبور شد اون پست رو کلا با تمام پاسخهاش حذف کنه
میدونی چرا؟
چون در جواب این کامنت من که یک واقعیت تاریخیه ده ها نفر اومدن و به من گفتن عرب نژاد و فحش خونواده دادن
.
حالا میفهمی چرا از کوروش پرستا بدم میاد؟ چون اگه گفتار نیک و ادب آریایی این باشه باید فاتحه ایرانِ آریایی رو خوند
دوست دارم سنگ صبور من
بدرود
سلام سوشیانتم. تو کامنتی که در همان پست برات گذاشتم. عرض کردم که واقعا متاثر شدم. اونم به شما که اینچنین وارسته هستید . دیدم چطور پیراهن تاریخو هر کسو ناکسی به دندون گرفته وداره به سمتو سویه خود میکشه. من جای اونشخص که بی ادبی کرد معذرت خواهی میکنم. استاد من حرفات کاملا منطقیه. ومن میتونم بگم که کمی نظرم رو تو بعضی موارد تغییر دادی. ومن خوشحالم که فرید امروز اون فرید دیروز نیست. که تو مرا بنده خود کردی. موفق باشی. وبدرود.( دوباره این کلمه منو یاد پادشاهان قدیم اندخت)(چشمک) پادشاه من.
آقا بهمن خشایار شا اون کارو به تلافی ماجرای آتش زدن سارد توسط یونانیها در سال ۴۹۸ پیش از میلاد، کرد و بعدش پشیمون شده و فرمان ساختشو دوباره داد. ولی اسکندر یه خونخوار واقعی بود. و از عقده بی رحمیش اون کارو کرد . و از کارشم هیچوقت پشیمون نشد.
مطلب جالب و مفیدی بود
زمزار
http://www.zamzar.ir
مگه الان یه عده در دنیا عقرب و …. از این جور چیزا نمی خورند مگه قراره همه مثل هم باشند در اون روزگار اونم فقط پادشاهان برای حفظ نژاد ازدواج با محارم داشتند این که مایه خفت نیست . ازدواج با محارم رو برین بررسی کنید بعد نظر بدید بشر چرا این کار را رها کرد ؟ قبلا در تمام ادیان و ملل قدیمی رواج داشت .
ممنون سایت خوبی داری
ممنون به ما هم یری بزن داداش
http://www.powerdl.ir
ایرانی ها در طول تاریخ همیشه نسبت به نوامیس خود با غیرت بوده اند واین قضیه هیچ ربطی به اسلام و غیره نداره.ازدواج با محارم هم ساخته و پرداخته ی یونانی ها برای خراب کردن ایرانی هاست.ایرانی ها همیشه دوست داشتند با اقوام نزدیک خود مثل دختر عمو و دختر خاله و غیره ازدواج کنند.
داشتم چندتا از نظرات رو میخوندم..یهو دیدم یکی نوشته بود«دروغگویی در اسلام حرام است…» میخواستم بگم که این خود نیز یک اشتباه بزرگ است…زیرا با اکتفا به بسیاری از روایاتی که توسط ۱۴ معصوم نقل شده در اسلام چیزی به اسم «دروغ مصلت آمیز» داریم که این خود نیز مقدمه دروغ های بسیار بزرگ است! چون عملا دین مبین به یک عده راه و جاده را برای دزدی و دروغگویی هموار کرده! و این در حالیست که در آیین های ایران قبل از اسلام دروغگویی مطلقا حرام بود و کسانی که دروغگو بودند مجازات سختی را داشتند!! در آیین های قبل از اسلام زن و مرد هر دو دقیقا در یک مقام قرار داشتند…زنان میتوانستند در جامعه حضور یابند و حتی در مشارکت ها سیاسی نیز نقش داشته باشند مثل آتوسا زن داریوش بزرگ و مادر خشایارشا.یا پوراندوخت در زمان ساسانیان.در دین اسلام یک مردم میتواند همزمان چندین زن را به همسری بزگزیند حال آنکه زن مطلقا چنین امتیازی را ندارد.در صدر اسلام و در جریان جنگ های گوناگون مثل جنگ های حضرت محمد با سایر قبایل و نیز جنگ های اعراب وحشی با همسایگان از جمله ایران و روم نیز وقتی دشمن شکست میخورد هر آنچه که از«زنان و کودکان بی دفاع» بدست می آورند خود را به عنوان «خدای» آنها میپنداشتند و چون بردگان با آنها برخورد میکردند! و حتی بابر دستورات دین اسلام میتوانستند با زنان اسیر شده همخوابه شوند!! و این درحالی است که اگر مردی با زنی نامحرم معاشقه کند مجازاتش بسیار سنگین خواهد بود!! ولی اگر با زنانی که در جریان جنگ ها اسیر میشندند معاشعه میکردند هیچ اشکالی نداشت!! آری این تنها نمونه های کوچکی از تناقضات هست!! حال تصمیم گیری بر عهده شماست! دیگر وقت آن نرسیده که فرهنگ تازی را از مملکت خود دور کنیم؟!!
خوئیت ودثه :
از زبان من که بهبهانی هستم و فارس اصیل ولی زبانم فارسی پهلوی هست ..این کلمه این جوری معنی میده :
خوئ+یت+ودثه = خو= خود..خویشاوند..
یت: _اَت با فتحه…یعنی تو
ودثه=اسه با کسره حرف ا (کلمه ای در زبان من، امر فعل ستاندن : گرفتن) معنی میده
یک جمله دستوری هست! میگه خودی (خویش) بگیر!
یعنی با فامیلت ازدواج کن.. در شهر من ۹۰ درصد مردم با خودی ازدواج کردن.. مگر در این چند ساله.. . تمام پدر بزرگان و مادر بزرگانی که میشناسم با هم فامیلند ..
در ضمن من موندم اگه ایرانی ها با مادرانشون ازدواج میکردن و یا خواهرانشون چرا الان نمیکنند؟ !
چرا در طول تریخ این همه شنیدیم عرب دخترش رو زنده به گور میکرده ما چیزی از رسم و آیین بد ایرانیان نشنیدیم؟
ایرانیان ذرتشتی : کردار.. گفتار و پندار نیک داشتند..
اونها حتی فکر گناه رو نمیکردن چون فکر گناه هم گناه بوده.. بعد کی اون وقت این آیین ازدواج با فخواهر مادر تعطیل شد؟همیشه یونانی ها با ما در رقابت بودند و همیشه مورد تحقیر ایرانی ها.. هر چند هرودت و کنفون و بقیه ما رو گهگایی ستودند تا آبروشون نره دروغ میگن.. ولی جای شکی نیست که چرا فقط یونانی ها این اظهارات رو داشتند؟
یونانی ها همون هایی هستند که آپولو خداشون بود و همیشه لخت و لیش لباس میپوشیدن با وجودی که توی آب و هوای سرد تری نسبت به ما بودن.. کتیبه های ما همیشه پوشیده بوده. ولی اونها از لخت مادر زا بودن ابایی نداشتند .. من ذره ای در پاکی و درستی قوم متمدن آریایی شک ندارم.. و هر احمقی هر چی میخواد بذار بگه. . اگه کوچکترین نشانه ای از این موضوع بود حداقل یه جا و در طول این هزاران سال یه جا خودش رو نشون میداد ..فضای معماری ایرانی رو شما نگاه کنید.. اندرونی و بیرونی داره.. اندرونی از زمان هخامنشیان هم بوده که زن ارج و قرب داشته و کسی نمیتونسته ببیندش.. چه جوره زنی که این همه محترمه که اندرونی واسش میسازن.. اون وقت بهش بی احترامی کنند ؟این دروغها رو یونانی ها یی میگفتن که فرهنگشون به تاراج رفت..
هی بهمن سوشیانت دلت به حال اعراب ایران نسوزه.. اونا تو جنگ با عراق نشون دادن که ایرانی و وطن پرستن.. اونا این قدر روی ایران غیرت دارند که اگه کسی از ایران بد بگه تیکه پاره اش کنند.. من خودم خوزی هستم.. دلت واسه خودت بسوزه. .اعراب خوزستان از اعراب وحشی متنفرن.. همشون با فهم و کمال هستند البته توشون ادم نا آروم هم هست ولی به خا کمتر از جاهای دیگه است من به هم وطنای عربم افتخار میکنم..
با سلام خواهش میکنم تاریخ درفش یا پرچم را برای من ایمیل کنید متشکر
درود
دوست عزیز برای پیدا کردن مطلب مورد نظر خود در سایت از جست و جو سایت استفاده کنید.
http://tarikhema.net/ancient/iran/4805/iran-flag-history/
ایرانیکا هم دروغ نوشته (http://www.iranicaonline.org/articles/marriage-next-of-kin)؟
اینکه دیگه متولیش یارشاطر هست
همین الانشم پیش کلاشهای پاکستان (https://en.wikipedia.org/wiki/Kalash_people) که دین کهن آریایی رو زنده نگه داشتن، مراسم بودولاک رایج هست، فرار با زن شوهردار رایج هست، مثل ایران باستان زنان موقع دشتان از جامعه جدا میشن
ببخشید نسبت بین پروشات و داریوش دوم چی بود؟
این جریان انقدر معروفه و تو زمان ساسانی رواج داشته که مورخین ارمنی مثل موسی خورزنی هم نوشتن
آره بابا ایرانیای باستان با استانداردهای قرن ۲۱ زندگی میکردن
اعراب و ترکا خراب کردن
رد این مطلب شاید راهت تراز اینها باشد
همانگونه که اکنون میبینید ازدواج فامیلی باعث کمی اختلال در بدن میشود .به علت تشابه ژنوم پدر و دختر و مادر و پسر و اقوام درجه یک ازدواج با محارم باعث کوتاهی عمر میشود.اما نه شاهان ونه درباریان به نام ایران ونه مردم آن زمان کشورمان مرگ در دوره جوانی را زیاد به چشم ندیده اند مگر در همه گیری ها یا جنگ ها .پس منظور از کلمات آمده شده ازدواج فامیلی بوده است نه چیز دیگر
در جواب دوستی که چند همسری را به ایرانیان نسبت داد باید بگوئیم کوروش در کل عمرش تنها با یک زن ازدواج کرد و ایرانیان ارزش زن را والا می پنداشتند و مادر را مقدس و زن را گرداننده زندگی و هستی بخش جهان می نامیدند
اما یونانیان و غربیان در آن زمان آشکارا زنا گناه می کردند و با تخریب فرهنگ ما سعی در متمدن نشان دادن خود دارند و ماهم با عدم حساسیت خود راه را بر آنان هموار میکنیم
همانگونه که کوروش را به ازدواج با خاله اش متهم ساخته و خشایار شاه را در فیلم هایشان پست زنا کار نشان می دهند
درود بر علیرضا شاهپور شهبازی که با سند و مدرک های بسیار و دلیل و منطق توی دهن یاوه گویان و ضد ایرانیان زدند!
درود بر شما . از همرسانی این مقاله ارزشمند سپاسگزارم. تندرست و کامیاب باشید.
لکه ننگ تون رو نمیخواد پاک کنید،ماله کش و ماله کش!!!
ایران در کنار پیشرفت های غرورانگیزش،قسمت های تاریک هم مثل همه جا داره
پس ازدواج با محارم وجود داشته
پوووف
مهم الانه
پوووف الانم که شیخا هستن
ای بابا
لطفا به ایرانی یا عرب وصل نکنید این چیزا هارو.
اینا همه کار دین هاست. وجود داشته و از افتخارات زرتشتیان مسیحی کش بوده. ن پ ن بی ناموس میخای خواهرت با غریبه بخابه ؟ دین اسلام هم خیلی چیزا هاشو از انتشت گرفته
باسپاس فراوان ازجناب دکترشاهپورشهبازی -تردیدی نیست که درگذشته وحال همه ی ملل واقوام خوب بدهای بوده وهست چه خوبست بجای بزرگ نمایی وبرجسته کردن معایب یکدیگرازارزشهای پسندیده ومثبت یاد شود…بخاطر گذشته وگذشته ایکه مادرآن نقشی نداشتیم از تحقیروتوهین وکوبیدن یکدیگر…چه نتایج مثبت مشکل گشای روز احرازمیشود…بهترین انسانها کسانی هستندکه درهمه حال حق وحقوق دیگر همنوعانرا درعمل رعایت میکنند وبرخورد دوستانه ومحترمانه با ایشان دارند. دیگرانی باهر آیین واعتقادی وازهرقوم ونژاد وملیتی که باشند. انسانم آرزوست آنچه یافت می نشودآنم آرزوست./.
درود بر شما ظاهراً دوستان اصلا مقاله استاد شهبازی رو نخواندن از روی شکم و معده میان کامنت مینویسن دوستان یا مقاله رو بخونید بعد پیام بزارید یا اصلا نخوندید کامنتی هم نزارید
همه شماها ایرانیان یکجور فکر های دیگر دارید.که از لحاظ حماقت در جهان درجه یک است.حالا شما گه خوردی به شماهاچه که در گذشته فلانی اینقدر زن داشتوفلانی آنقدر؟؟؟؟احمقها
ببینید ازدواج با محارم بوده دوران باستان فقط خیلی کم و نادر بوده و همیشه تو عموم مردم کاری منفور بوده و غیر قابل نمونش حتی تا الان هرودوت میگه کمبوجیه با خواهرش ازدواج کرده در حالی که این کارو ایرانیا بد میدونستن .دوما تو تاریخ همبشع ایرانیان رو ناموس پرست و غیرتی توصیف کردن اگه قرار بود ازدواج با محارم باشه خب چطور تونستن در برابر دشمنانشون مقاومت کنن اونم بدون هیچ نسل ضعیف و بیمار؟ وقتی کل امریکا و غرب دشمنای قسم خورده ملت مان مخصوصا انگلیس میان ۳۰۰ میسازن بعید نیس تحریف تاریخ هم کنند ….
بدون تعصب نطر میدم
تمام تاریخ ایران تحریف شده و واقعیت رو به مردم نمیگن و شایعاتی رو دامن میزنند تا افکار عمومی رو منحرف کنن .خودتون میدونید تاریخی که دشمنان ایران بنگارند جز دروغ و تهمت چیزی از داخلش بیرون نمی آید
تاریخ واقعی ما در دست عده ای محافظ کار و سودجو و مخالف ایران و ایرانی بنا به منافع غیر ایرانی بایگانی شده است و اجازه نشر آن داده نمیشود
چون در این مورد تحقیقی نکردم نمی تونم نظر بدم ولی در ایران باستان خرافات و رسومات خیلی افتضاحی وجود داشته و نمی شه این ها رو منکر شد. درسته که ایرانیم ولی این دلیل نمیشه واقعیت ها رو قبول نکنم. به عنوان مثال زنان را در دوران پریودی در اتاقی حبس می کردند به خیال اینکه اهریمنی شدند. غسل ها در آیین قدیم به این صورت بود که در گودال ادرار گاو سرشان را فرو می کردند و همچنین چیزی می خوردند به نام گومز که متشکل از ادرار گاو و خاکستر بوده
ایرانیان پاک وبا هوش و زیبا و بی عیبند و البته فارسند
اما امان از دست عنیرانیها !
کثیف و زشت و البته غیر فارس !
با اعتقاد به افسانه ها و چرت و پرتهای غیر مطمئن تاریخی که منجر به پان ایرانیسم و شوینیسم میشود و هیچ ملت دیگری را لایق و برابر خود نمیدانیم ، آخر و عاقبت مان تاریکه !
در گذشته اطلاعی از عواقب این کار ها نداشته اند و نمیدانستند که ازدواج با محارم موجب بیماری میشه و در سراسر جهان اینگونه بوده برای مثال نگاهی به همسران پادشاهان در تاریخ کره بیندازید
عزیزان هر عقیده ای دارید به نظرم آزادانه تفکر کنید و خودتون رو در قید و بند نژاد پرستی و اجداد و توهین به دیگر عقاید و همدیگه قرار ندید
«گیرم پدر تو بود فاضل. از فضل پدر تو را چه حاصل؟»
جای تأسف بسیار هست که. اینجا افراد به اقوام توهین میکنند.
راه درست اینه که صادقانه و پاک زندگی کنیم.
ارادت