زندگی نامه و اقداماتی که داریوش کبیر برای ایران انجام داد!

پس از مرگ کروش پسر بزرگش کمبوجیه به حکومت رسید کمبوجیه دستور داد تا برای حمله به مصر آماده شوند کمبوجیه قبل از حمله به مصر برای حفظ پادشاهی خود دستور داد تا برادر کوچک خود بردیا را به قتل برسانند.

در سال ۵۲۹ قبل از میلاد سپاهیان کمبوجیه با عبور از شام و غره در امتداد خط صاحلی بسور سحرای سینا پیشروی کردند آماسیس فرعون مصر که فکر می کرد کمبوجیه قصد دارد از طریق دریا به او حمله بکند نیروهایش را در ساحل جمع کرد ولی کمبوجیه از صحرای سینا به مصر حمله کرد آماسیس دستور داد که سربازان مصری برای دفاع از خشکی آماده شوند ولی با مرگ او سربازان مصری نتوانستند مقاومت کنند و مصر سقوط کزد.

با سقوط مصر حاکم لیبی فورا هدایایی به کمبوجیه فرستاد و لیبی را جزو مناظق تحت سیطره ی ایران اعلام کرد.

کمبوجیه در مصر نیز مانند رفتار کوروش در بابل عمل کرد و به آداب و رسوم مردم احترام گذاشت و کاهنان معبد وی را فرعون خواندند.

کمبوجیه چندی بعد با خواهر خود رکسانا ازدواج کرد ولی چندی بعد او را به قتل رساند.

در زمانی که کمبوجیه مشغول سر و سامان دادن به اوضاع مصر بود یکی از مغ ها که بسیار شبیه به بردیا بود و از داستان قتل بردیا خبر داشت خود را به جای او جا زد و خود را جانشین کمبوجیه معرفی کرد کمبوجیه با شنیدن این خبر پسر ویشتاسب یکی از فرماندهان خود را به عنوان فرماندار مصر انتخواب کرد و به سرعت به سمت ایران حرکت کرد ولی در راه به طرز مرموزی به قتل رسید.

گئوماتا(بردیای دروغین)با بخشیدن مالیات سه سال و حذف سربازی اجباری توانست مردم را به سوی خود جلب کند اما بزرگان پارس کم کم به او شک کردند و توسط یکی از زنهای گئوماتا او را شناسایی کردند بزرگان پارس به فرماندهی داریوش اورا اسیر و از سلطنت خلع کردند.

با کشته شدن گئوماتای دروغین خبر به سرعت به همه ی سرزمین های امپراتوری رسید و همه ی سرزمین ها سر به شورش برداشتند در شوش فردی که خود را بازمانده ی ایلامیان می دانست سر به شورش برداشت در بابل کسی که خود را باز مانده ی آخرین پادشاه بابل می دانست در ماد یکی از سرداران که خود را بازمانده هوخشتره می دانست در پارت پارس ارمنستان سیستان مرو بلخ نیز کسانی قیام کردند.

در ماد شخصی به نان فرووتی در پارس مرتی ی در اسگرتی چیثر تخم در پارت و گرگان فرورتی در مرو فراد در ی اوتیا و پارس و رخج وه یزدات در بابل نیز شخصی به نام ارخ سر به شورش برداشتند.

داریوش به سرعت شورش عیلام را فرونشاند سپس بطرف بابل لشگر کشی کرد و آن شهر را محاصره و فتح کرد سپس بسوی ماد لشگر کشی کرد در جنگی که بین او فرارتس رخ داد همه ی شورشیان کشته شدند فراتس بسوی ری فرار کرد ولی آنجا بدست افراد پادشاه دستگیر شد.داریوش در کتیبه خود می نویسد دستور داد دماغ و گوش وی را قطع و چشمانش را از حدقه در بیاورند و به این تریتب داریوش توانست به شورش ها پایان دهد و سپس دستور داد در کنار راهی شاهی شوش به اکباتان سنگ نبشته ای در بالای کوه بیستون حک کنند تا مردمی که از آنجا عبور می کنند بدانند که امپراتورشان چگونه به شاهی رسیده و این خبر را به همه شهر ها برسانند.

بعد از پایان جنگ های داخلی و و استحکام پایه های قدرت داریوش به شوش رفت ودستور داد تا بر خرابه های شوش شهر و قصری با شکوه بسازند.

سپس بعد از استفرار در آپادانا طی مراسمی با شکوه با آتوسا دختر کوروش کبیر ازدواج کرد و با این اقدام توانست پایه های حکومت خود را استحکام بخشد.

داریوش برای هرچه بهتر کردن دولتش کشورش را به سی استان تقسیم کرد و برای هر استان دستگاه منظم دولتی بوحود آورد.

و برای رسیدگی به اوضاع هر استان کاگذاری را بعنوان استاندار تعین کرد و برای اینکه قدرت در دست یک نفر نباشد یک نفر دیگر را بعنوان فرمانده قوای آن ساتراپ(استان)گماشت.

همچنین فردی را بعنوان دبیر برای نظارت بر کار فرماندار نظامی و استاندار گماشت دبیر موظف بود عملکرد این دو را به حکومت مرکزی ارسال بکند.

همچنین داریوش گاهی جاسوسانی را به ساتراپ(استان)ها می فرستاد تا اطلاعاتی از آنجا برای داریوش بفرستند این افراد چشم و گوش شاه نامیده می شدند.همچنین داریوش ستگاه منظم مالیاتی بوجود آورد که استاندار ها نتوانند مالیات اضافی از مردم اخذ کنند.

داریوش برای ایجاد امنیت در مرزها و سرکوب شورش سپاه منظم و قدرتمندی از دهزار سرباز ثابت و همیشه آماده بنام سپاه جاویدان ایجاد کرد.هرگاه یکی از این سربازان کشته می شد یا می مرد بی درنگ سباز ورزیده ی جدیدی جای آن را می گرفت.

همچنین سپاهی چهار هزار نفری مسئول حفاظت از قصر ها و جان پادشاه بودند و سربازان نیز بطور مستقیم از شخص داریوش دستور می گرفتند.

سپس دستور ساختن راهای شاهی باطول ۲۷۰۰ کیلومتر را داد که شوش را به هکمتانه شوش را به پارسه و پاسارگاد و شوش را به بابل متصل می کرد و راه های دیگری را نیز ساخت که هکمتانه را به گرگان و خوارزم و راه دیگری که ری را به هرات و از آنجا به هند امتداد می داد.یکی از راها شوش را از کرمان به در یای عمان می رساند.

این راها در کوقع جنگ برای لشگر کشی سریع و در مواقع صلح برای رفت آمد مردم و بازرگانی به کار گرفته می شد.برای تامین امنیت راها در نقاط خطرناک نگهبان هایی گماشته شده بودند و کاروانسراهایی نیز برای راحتی مردم در راها ساخته شده بود.

در این کاروانسرا ها افرادی به نام چاپار با اسبهای تندرو مستقر بودند که از آنجا که فاصله ها طولانی بود دستورات پادشاه به وسیله ی این چاپار ها به دبیران جاسوسان و فرماندهان ارسال می شد بطوری که وقتی یک چاپار به کاروانسرایی می رسید نامه را در آنجا به چاپار دوم و چاپار دوم نیز وقتی به کاروانسرایی می رسید نامه را به چاپار سوم می رساند و به این ترتیب نامه به مقصد می رسید.و راههای را که کاروانها در سه ماه طی می کردند چاپارها در یک هفته طی می کردند.

داریوش برای سهولت در داد و ستد دستور داد تا سکه هایی از طلای خالص به نام خودش ضرب کنند و با وزنه های مشخص اندازه بگیرند.

یکی دیگر از اقدامات داریوش حفر و لایروبی کانال سوئز بطول ۲۰۰ کیلومتر بود و با تکمیل کانال ارتباط دریای مدیترانه با در یای سرخ برقرار شد و کشتی های ایرانی توانستند از طریق این کانال به مصر برسند.

در نزدیکی کانال سوئز کنیبه ای پیدا شده که اکنون در موزه ی لور است بروی این کتیبه نوشته من داریوش شاه بزرگ شاه تمام کشورها پسر ویشتاسب من پارسی هستم که مصررا تسخیر کردم و دستور دادم تا این کانال را حفر کنند از رود نیل که در مصر جاری است تا دریای پارس این کانال حفر شد چنان که من دستور دادم و کشتی ها روان شدند چنانکه اراده ی من بود.

همچنین داریوش کاخهای بزرگ و مجللی در شوش و تخت جمشید ساخت و به اقتضای آب و هوای فصول در یکی از آنها به سر می برد.

همچنین دارویش طرح تعلیمات عمومی و سواد آموازی را بطور رایگان اجرا کرد.

سکاها اقوام چادر نشینی بودند که در سرزمین هار جنوبی روسیه پراکنده شده بودند و به مرزهای ایران تاخت و تاز می کردند تعدادی از فرماندهان داریوش به قفقاز رفتند و حمله سکاها را دفع کردند و داریوش هم با لشگر خود از لیدی به سمت اروپا حرکت کرد سو وقتی به تنگه بسفر رسید بدستور حاکم لیدی کشتی های بزرگی را کنار هم قرار دادند و داریوش و سپاهیانش از پل آنها عبور کردند و وارد اروپا شدند سکاها دست به فرار گذاشتند و به سمت سرزمین های شمالی رفتند و تمام سرزمین هایی که در راه خود بود را می سوزاندن و داریوش به این دلیل و نبودن امکان فراهم کردن آذوقه از تعقیب آنها دست برداشت.

در مورد جنگ با سکاها داریوش در بند آخر کتیبه ی بیستون نوشته است:پس از آن که من با سپاهیانم به سرزمین سکاها رفتم وقتی من به دریا رسیدم آنها فرار کردند و من به آنسوی دریا رفتم و با آنها جنگیدم شماری را دستگیر کردم و بقیه را کشتم.فرمانروایشان سکونخای نامی را دست بسته برایم آوردند پس من شخص دیگری را که اراده کرده بودم به فرمانروای آنجا کردم پس آن ایالت سکایی هم از آن من شد داریوش می گوید آن سکاها بدکار بودند و اهورامزدا را نمی پرستیدند اما من اهورا مزدا را می پرستیدم و به خواست او هر آنچه میل من بود با سکاها کردمآنکه اهورا مزدا را بپرستد تا توانایی دارد شادی از آن او خواهد بود.

با فتح مقدونیه بعد از سالها خواب کوروش بعد از مرگش تعبیر کرد کوروش در خواب دیده بود که دو بال بر داریوش رویده و که یکی بر آسیای سغیر و دیگری بر اروپا سایه افکنده است.

پس از فتح مقدونیه داریوش به هند لشگر کشی کرد و توانست حدود مرز ایران را به آن سوی سند گسترش دهد دی این زمان حاکم مصر که فکر استقلال در سر می پروراند سکه های جدید ضرب کرد داریوش نیز به مصر رفت و حاکم آنجا را به سزای عملش رساند و سپس دست به اقدامات گسترده ی مفیدی در مصر زد معابد قدیمی را بازسازی کرد کانال سوئز را حفر کرد معابد جدید ساخت مصری ها در کتیبه های خود از داریوش به عنوانه فرعون دوم از سلسله ی بیست و هفتم یاد کرده اند.

پس از تسخیر سرزمین های سکا در شمال یونان حاکمان مقدونیه و لیدی بخش هایی از یونان را به قلمرو ایران اضافه کردند و از یونان دوشهر بزرگ به نامهای آتن و اسپارت باقی مانده بود یونانی ها یونانی هایی را که در سرزمین های تحت نفوظ ایران بودند را به شورش دعوت کردند و یونانی ها با کشتی های جنگی به سارد حمله کردند و معبد آن رجا را به آتش کشیدند.

داریوش سپاهی را به سوی سارد گسیل کرد و شورش های آنجا را فرونشاند سپس از دریا به سمت آتن رفت وقتی ایرانی ها به یونان رسیدند آتنی ها پیکی به سوی اسپارتا فرستادند و از آنها سپاهی خواستند ولی اسپارتی ها به بهانه ی مراسم مذهبی از این کار امتناع کردند.

سپاهیان ایران و یونان در دشتی به نام ماراتوی با هم روبه رو شدند و در این جنگ ایرانی ها از یونانی ها شکست خورند و به سوی دریا عقب نشینی کردند سپس فرمانهان ایرانی تصمیم گرفتند که از راه دریا به آتن حمله کنند ولی یونانی ها که از این نقشه ی ایرانی ها آگاهی یافته بودند به شهر بازگشتند و راه دریا را سنگر بندی کردند ایرانی ها که چاره ای نمی دیدند به سارد بازگشتند مورخین یونانی شمار سپاهیان ایران را یک میلیون و هشتصد هزار نفر ذکر کرده اند در حالی که در دشت ماراتون به زحمت چند هزار سرباز جا می گیرد!

داریوش در سال ۴۸۶ قبل از میلاد مسیح (ص) در قصر پادشاهی خود در گذشت.او در طی ۳۶ سال ایران را به اوج قدرت رساند..

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
12 نظرات
  1. آرام می گوید

    این مطالب زیبااست بسیار ممنون از اطلاع رسانی دقیقتان .

  2. فرید(فرورتیش) می گوید

    خیلی عالی بود واقعا لذت بردم

  3. پیمان آریایی می گوید

    درود برشما گردآورندگان این مطالب زیباوجالب که نور چراغی ایست برای فردای ما و چه زیبا گفت:آن نویسنده ای که در کتاب تاریخ اش به ما فهماند « آینده از آن ملتی ست که گذشته خود را فراموش نکند»

  4. نسرین می گوید

    عالی بود مچکرم

  5. سارا می گوید

    سلام، ممنون از متن جالبت

  6. بهزاد می گوید

    در میانه های نوشته ها تصویر یک شخص را گذاشته اید و گویا داریوش است، چه سند و مدرکی در دست است که این شخصیت داریوش است و آیا بازنمایی شده داریوش است؟ از کجا معلوم که بازنمایی شده کوروش نباشد؟

  7. سید حسن می گوید

    به گذشته غرور آفرین خود افتخار میکنم

  8. علی می گوید

    نام نیک را کردار نیک جاوان خواهد نمود حتی اگر هزاران سال بگذرد .

  9. ناشناس می گوید

    خیلی عالی بود امیداوارم روزی برسد. ایرانها با افتخار نام نیاکان برفرزندان خود انتخاب کنن ونام انهارا زنده نگه دارند

  10. علی می گوید

    واقعا عالی دستتون درد نکنه

  11. :) می گوید

    من واقعا از شما ممنونم که این مطالبو در اختیار مردم میذارین چون خودم به شخصه علاقه وافری به تاریخ دارم و هر چی درباره تاریخ ایران کتاب و مطلب میخونم سیر نمیشم

  12. الهام می گوید

    نامت تا ابد جاویدان داریوش بزرگ ایکاش که ایران به دروغ و فساد گرفتار نمیشد
    ایکاش دروغ گویان تمام کتاب ها و اسناد ملی ما رو نمی سوزوندن
    ایکاش و صد افسوس وقتی گذشته رو می خونیم غرق در حسرت میشویم

ارسال یک پاسخ