میراث فرهنگی هخامنشیان به ساسانیان

کاربرد زبان یونانی به عنوان زبان رسمی و اداری اشکانیان، زود زوال پذیر شد و به کلی از نظام اداری و اجتماعی ایران رخت بربست. آخرین بار این زبان در یکی از کتیبه های شاپور یکم (۲۴۱ تا ۲۷۲ میلادی) در کعبه زرتشت در تخت جمشید نشانی از خود به جای گذاشت و آن به این ترتیب است که چون هنوز خط پهلوی ساسانی که از روی خط پهلوی اشکانی تکامل یافته و متحول شده بود، در کار نبود. این نکته به خط پهلوی اشکانی[۱] و فارسی میانه[۲] (پهلوی ساسانی آغازین) و نیز به خط یونانی[۳] نگاشته شد. در این گونه کتیبه ها در کنار زبان محلی (گویش)[۴] جنوب غربی ایران (پارسینگ، پارسیک)[۵] که ساسانیان از آن خطّه برخاسته اند، زبان دیگری که متعلق به شمال شرقی ایران که با زبان پارتی[۶] یا گویش اشکانی[۷] که به زبان و خط پهلویگ یا پهلویک[۸] معروف است، به کار گرفته شده است. این آخری همان زبانی است که پارتیان یا اشکانیان متقدم یا آغازین از آن استفاده می کرده اند و حتی در آثار مکتوبشان به ویژه در اواخر عصر اشکانیان به کار می برده اند. کتیبه نرسی[۹] معروف به پایکولی[۱۰] با هر دو زبان یعنی هر دو گویش یعنی زبان و خط پهلوی اشکانی و زبان و خط پهلوی ساسانی نوشته و تنظیم شده است. نرسی هفتمین پادشاه ساسانی از ۲۹۲ تا ۳۰۲ میلادی شهریار ساسانیان بود و در زمان سلطنت او تقریباً سه ربع قرن از تاسیس سلسله ساسانی سپری شده بود و به این ترتیب، هنوز خط و زبان پهلوی اشکانی منسوخ نشده بلکه بکار برده می شد. به طور کلی می توان گفت تقریباً تمام آثار مکتوب و متون دینی[۱۱] و غیر دینی[۱۲] ساسانیان که به ویژه از اوایل سده چهارم میلادی به رشته تحریر درآمدند به زبان کتابتی[۱۳] یا زبان نوشتاری برخاسته از گویش پارسی متعلق به خطّه پارس در جنوب غربی ایران، نگاشته و تدوین شده اند. به تحقیق و ادّعای زبان شناسان، باور این است که این گونه زبان پهلوی، زبان پارسی باستان عصر هخامنشی را استمرار بخشیده است و آن چیزی است که ساسانیان در احیاء فرهنگ ایرانی- هخامنشی به آن علاقمند و بدان پای می فشردند. این پژوهش ها به این نتیجه رسیده اند که زبان نگارش کتیبه های هخامنشی همسانی و سازگاری بسیار نزدیک و قابل توجهی با زبان پهلوی آغازین داشته و تغییرات به وجود آمده متعلق به گذشت زمان و تاثیرات دیگر ابعاد فرهنگی جامعه ایرانی باید دانسته شود. زبان نوشتاری بکار گرفته شده در نگارش کتیبه های عصر هخامنشیان پایه و اساس زبان فارسی امروز است که تفاوتهای موجود در زبان فارسی کنونی و زبان پارسی باستان عصر هخامنشیان نیز ناشی از همین عوامل اخیر الذکر است.

همان گونه که وجود واژه های سامی[۱۴] و آرامی[۱۵] به صورت ایدئوگرام[۱۶] یا هزوارش در زبان پهلوی ساسانی، به پایه و اساس خطوط ایرانی باز می گردد، در زبان فارسی کنونی نیز واژه های عربی (تازی) بی آنکه به ساختار زبان[۱۷] آسیبی وارد کند، بکار برده می شود[۱۸].

ناگفته نماند که کلیه خطوط ایرانیان از آغاز تا به امروز برگرفته از خطوط و فرهنگ های سامی و آرامی می باشند که در مبحثی جداگانه به آن پرداخته می شود.

واژه ها و تکیه کلامهای آرامی در عصر هخامنشیان ناشی از حاکمیت نظام مترجمی یا ترجمه همزمان سلطنتی بود و این امر به خاطر اینکه کتابت در انحصار کاتبان درباری بود بیشتر در دربار پادشاهی پرورش یافت. خط میخی عصر هخامنشی بر گرفته از خطوط میخی عیلامی[۱۹]، بابلی[۲۰] و آکادی[۲۱] – سومری و خط پهلوی اشکانی بر گرفته از خط و الفبای آرامی سریانی[۲۲] و خط پهلوی [۲۳]ساسانی دنباله همین خط پهلوی اشکانی و خط فارسی امروز ایرانیان خط عربی است. زبان فارسی میانه (پارسیک و پهلویک) به زبانهای خاوری ایران مانند زبان سُغدی[۲۴]و زبان سکایی[۲۵] که در جداول زبان شناسی تحت عنوان گویشهای سُغدی و سکایی مطرح شده و به رسمیت شناخته شده اند، خارج از محدوده های جغرافیایی شمال شرقی و شرقی ایران و برون از جهان دینی ساسانیان در متون دینی آنان که هیچگاه بکار برده نشده اند، در متون دینی ادیان و اعتقادات دیگر مانند متون مانوی، متون دینی مسیحی[۲۶] و نوشته های دینی بودایی[۲۷] که در آسیای مرکزی یکدیگر را شناخته و هم زیست شده اند، به کار گرفته شده اند. در نوشته دینکرد (دِنکرت)[۲۸]، گزارشها و تأییدهایی آمده است که به دستور شاپور یکم، اخبار و اطلاعات از فرهنگهای دیگر گردآوری شده و ترجمه شوند. این اخبار و اطلاعات عمدتاً در زمینه های علوم پزشکی[۲۹]، آسترونومی[۳۰] (نجوم یا ستاره شناسی)، کیهان شناسی[۳۱] یا علوم کیهانی، کشاورزی[۳۲] و نهایتاً هنر سخنوری[۳۳] از مغرب زمین و سرزمینهای دیگر از جمله هند، بوده اند. پژوهشگران همه می دانند که در عصر زمام داری دیگر پادشاهان ساسانی نیز کم و بیش چنین اقداماتی شده است، از جمله در عصر خسرویکم (انوشیروان از ۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی) ایران به عنوان مرکزی مهم و تأثیر گذار در عرصۀ ارتباطات فرهنگی میان شرق و غرب بود ناگفته نماند که عربها با آثار خطبا و دانشمندان هندی به وسیلۀ ترجمه های فارسی این آثار آشنا شدند و بازی شطرنج[۳۴] از جمله ارمغانهایی است که از طریق ایران از هندوستان به مغرب زمین راه یافت و سپس به اقصی نقاط جهان برده شد. نوشته های پهلوی به دو بخش تقسیم می شوند، یکی نوشته های دینی یا متون مقدس آیینی[۳۵] و دیگری متون غیر دینی[۳۶].

    گرچه متون اخیر الذکر یا متون غیر دینی نیز به وسیلۀ چهره های مذهبی یا روحانیان ساسانی نگاشته شده اند. این گونه متون نیز عاری از نشانه ها و تأثیرات دینی نیستند و اندیشه های مذهبی بر آنها تأثیر عمیق گذاشته است. متون نوع اوّل که ابتدا به خط و زبان پهلوی نوشته شده اند دارای بخش و مبحثی به نام «زند»[۳۷] می باشند که جزو ادبیات دینی ساسانی است و نوشته های دینکرد دربر گیرنده گزارشات مختلف از جمله روایات دینی و نوشته بندهشن[۳۸] به معنای اساس آفرینش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نوشته بندهشن و دینکرد و بسیاری آثار مکتوب دیگر مربوط به ایران پیش از ظهور اسلام، در دوران اسلامی بازنویسی، تدوین و منتشر شده اند و سنن و فرهنگ کهن ایرانی را باز می تابانند و ایرانیان از خدمات و حمایتهای زمام داران اسلامی سپاسگزارند. نوشته اولی از آن جهت دارای اهمیت است[۳۹] که مجموعه فشرده و به سخن دیگر عصاره و خلاصه مفاهیم دینی را منعکس می کند و دربرگیرنده نکات ارزشمندی است که پژوهشگران در امر تحقیق از آن بهره مند می شوند. در نوشته دوم مسائل و مفاهیم نجومی، دانشهای کیهانی و اسرار و رموز متعلق به آن، گنجانده شده و گردآوری با اهمیتی تلقی می شود[۴۰] و به زبانهای مختلف از جمله سانسکریت، فارسی آلمانی و انگلیسی و فرانسه ترجمه گردیده است.

    این نکته هم اکنون گفتنی است و در آثار و نوشته های پیشینم نیز کراراً به آن اشاره و بدان تأکید کرده ام که عمده ترین، برجسته ترین و نهایتاً بیشترین آثار علمی، دینی، اخلاقی و اجتماعی ایرانیان باستان در دوران اسلامی تدوین، نگارش و انتشار یافته است و در ایران پس از اسلام هیچ گونه اختلالی از سوی حکومتها و زمام داران مسلمان در این عرصه وجود نداشته است و اگر خللی در این زمینه دیده می شود از طرف خود ایرانیان و نویسندگان، تدوین کنندگان این آثار است. یکی دیگر از آثار مهم، شاخص و برجستۀ مربوط به فرهنگ ایران باستان کتاب مادگان هزار دادستان (ماتکیان یک هزار داتیستان)[۴۱] یا کتاب هزار ماده و فرمول و موازین قانونی است. در این کتاب با ذکر نمونه ها و موارد روشن و آموزنده برای صاحبان فن، حقوقدانان، پژوهشگران و دانشجویان، قوانین مهم حقوقی و جزایی در زمینۀ حقوق زن، فرزندان، خانواده، ارث، مالکیت و مانند آن، گنجانده شده و در واقع به عنوان مجموعه ای از قوانین ایران باستان و احکام مترتّب بر هر مادۀ قانونی است. این اثر نشان می دهد که تا چه اندازه قوانین در ایران باستان پیشرفته بوده و به ویژه ساسانیان بدان پای بند بوده ان. نوشته حماسی و رُمان گونه کارنامۀ اردشیر بابکان که به پهلوی ساسانی «کارنامک یه[۴۲] ارتخشیر یه پایکان» است، دربرگیرنده تحولات ایران پیش از ساسانی و چگونگی مبارزات و مقاومتهای اردشیر یکم بنیانگذار سلسله ساسانی است و این اثر حماسی بیشتر داستان گونه و یا به سخن دیگر واقعیتی آمیخته با داستان است. نوشته دیگر کتاب «یادگار زریر» یا «آیتکار[۴۳] یه زریران» است و دربرگیرندۀ نبرد میان ویشتاسپ[۴۴] با بی دینان[۴۵] است و به صورت ابیات ساده پهلوی به صورت اشعار نسبتاً حماسی و آیینی است.

    نوشته دیگری که زمان انتشار آن بی تردید در عصر ساسانی باید دانسته شود، قطعاً پیشینه در عصر اشکانیان دارد و نام آن «درخت آسوریک»[۴۶] است. این نوشته به گویش پارتی[۴۷] نگاشته شده و به همین دلیل در تعلق اصل آن به دوران اشکانیان جای هیچ گونه تردید و ابهام نیست. مفهوم و محتوای نوشته درخت آسوریک که به صورت ابیاتی روان در قالب اشعار سیاسی- اجتماعی ارزیابی شده است، جدال میان درختی که در سوریه می روید یعنی «نخل»[۴۸] و یک «بُز»[۴۹] به صورت عر که در آن نخل نماینده طبقه کشاورزان و بز متعلق به طبقه دامپروران است، اساس این ابیات سیاسی- اجتماعی است. نوشته دیگری که هم اکنون از اصل آن اثر چیزی در دست نیست، نوشته خداینامه (خَوَتای نامک)[۵۰] است و ابتدا توسط عبدالله بن مقفع[۵۱] از زبان پهلوی به زبان عربی ترجمه شده و از اصل پهلوی و ترجمه عربی آن چیزی باقی نمانده، در عصر ساسانیان تدوین نهایی یافته است و احتمالاً در عصر زمام داری یزدگرد سوم واپسین شهریار ساسانی انتشار یافته است. این نوشته به عنوان یک اثر ادبی- حماسی توسط دقیقی[۵۲] شاعر حماسه سرا[۵۳] و سپس توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی[۵۴] به شعر سروده شد و شاهنامه فردوسی[۵۵]، بزرگترین اثر ادبی- حماسی ایرانیان، یادگار این نوشته است.[۵۶]



[۱] .Arsakidisches Pahlvi.

[۲] .Mittelpersisch.

[۳] .Griechische Sprache.

[۴] .Dialekt.

[۵] .Parsig,Parsik.

[۶] .Parthisch.

[۷] .Arakidischer Dialekt.

[۸] .Pahlavig,Pahlavik.

[۹] .Narseh.

[۱۰] .Paikuli-Inschrift.

[۱۱] .Religiose Texte.

[۱۲] .Profane Texte.

[۱۳] .Schriftsprache.

[۱۴] .Semitisch.

[۱۵] .Aramaisch.

[۱۶] .Ideogramm(Hozvares)

[۱۷] .Sprachcorpus.

[۱۸] .Randa.A.a.o.SP.756.

[۱۹] .Elamisch.

[۲۰] .Babylonisch.

[۲۱] .Akkadisch-sumerisch.

گفتنی است که چون آشوریان منشاء آکادی دارند، خط و زبان آشوری نیز بر گرفته از خط و زبان آکای (اکدی) است.

[۲۲] .Syrisch-Aramaisch.

[۲۳] .Sassanien-Pahlavi.

[۲۴] .Sogdisch.

[۲۵] .Sakkisch.

[۲۶] . Texte der Christlichen Religion.

[۲۷] . Religiose Schriften des Buddhismus.

[۲۸] . Dinkard (Denkart).

[۲۹] .Medizin.

[۳۰] .Astronomie.

[۳۱] . Kosmologie.

[۳۲] . Landwirtschaft.

[۳۳] . Rhetorik.

[۳۴] .Schachspiel.

[۳۵] . Sakrale Texte (Sakrales Schrifttum).

[۳۶] . Profane Texte.

[۳۷] . Zend (Kommentar).

[۳۸] . Bundahishn.

[۳۹] . Randa, A: A.a.O.SP.757

[۴۰] . A.a.O.SP.757.

[۴۱] . Matikan-i-Hazar Datistan.

[۴۲] .Kamamak-i- Artakhsir-i- Papakan.

[۴۳] . Ayatkar-i-Zareran.

[۴۴] . Vistasp.

[۴۵] . Unglaubige.

[۴۶] . Derakht-i-Assurik.

[۴۷] . Partischer Dialekt.

[۴۸] .Dattelbaum.

[۴۹] . Ziege.

[۵۰] . Khwatay- Namak.

[۵۱] . Ibn-e Moqaffa.

[۵۲] . Daqiqi.

[۵۳] . Epiker (epischer Dichter).

[۵۴] . Fridusi (Ferdaussi).

[۵۵] . Sahnameh von Firdausi.

[۵۶] . Randa, a.a. O. 757.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ