ترجمه ستون پنجم کتیبه فارسی بیستون
با تفکیک شماره سطر
داریوش شاه گوید : این است آنچه من در سال دوم و سوم پادشاهی انجام دادم : کشور ایلام نافرمان شد یک نفر اهل ایلام به نام آتامائیتا را به سرداری خود بر گزیدند. سپس من سپاه فرستادم.مردی پارسی به نام گبری از سرداران خود را به فرماندهی آنان برگزیدم .آنگاه گبری با سربازانش به ایلام رفت .او با ایلامی ها نبرد کرد.آنگاه گبری ایلامی ها را در هم شکست و سردار آنان را دستگیر کرد و من او را کشتم.پس از این کشور از ان من شد
داریوش شاه گوید این ایلامی ها بی ایمان بودند و به اهورامزدا احترام نمی گذاشتند. من به اهورامزدا احترام گذاشتم و به خواست اهورامزدا با آنان انطور رفتار کردم که خواست من بود
داریوش شاه گوید : کسی که اهورامزدا را ستایش و اخترام کند در دوران زندگانی و پس از آن شاد و خشنود خواهد بود
داریوش شاه گوید : آنگاه من با ارتش به سوی سرزمین سکاها رهسپار شدم. سپس سکاهایی که کلاه نوک تیز بر سر دارند با من وارد نبرد شدند.آنگاه که به نزدیک آب رسیدم با تمام ارتش به آنسوی آب رفتم.آنگاه من بخشی از سکاییان را تار و مار کردم و بخشی را اسیر نمودم …..سردار آنان به نام سکونخا را گرفتند و نزد من آوردند.آنگاه من سردار دیگری برای آنان برگزیدم آن کسی را که من به او علاقه داشتم.آنگاه کشور از آن من شد
داریوش شاه گوید : این سکایی ها بی ایمان بودند و اهورامزدا را ستایش نمیکردند.من اهورامزدا را ستایش کردم.به خواست اهورامزدا من با آنها به میل خود رفتار کردم