روابط اشکانیان و سکاها

در حالی که درباره روابط اشکانیان و سکاها کمی نوشته شده است، اشکانیان نه تنها ریشه مشترکی با سکاها داشتند و همکاری نظامی داشتند، بلکه احتمالاً تعاملات اجتماعی، فرهنگی و تجاری نیز بین آنها  وجود داشت. اساساً زندگی قبایل کوچ نشین – اسب سواری، نگهداری گله و زندگی در واگن های سرپوشیده – قبایل سکایی اغلب در منابع باستانی ذکر شده اند. در حالی که برتری آنها در آسیای مرکزی بین قرن های ۷ و ۳ قبل از میلاد از مناطق اطراف دریای سیاه و دریای خزر را در بر می گرفت، وسعت قلمرو آنها از غرب تا تراکیه و سپس شرق در سراسر استپ آسیای مرکزی تا کوه های آلتای مغولستان را در بر می گرفت. اما در حدود سال ۳۳۰ قبل از میلاد، پس از نادر سکایی، اشکانیان قدرت نمایی خود را آغاز کردند. آنها که به پرنی ها (Parni)و خود سکاها معروف بودند، به سمت جنوب استپ، در شرق دریای خزر، به سمت استان سلوکی پارت حرکت کردند. آنها با استفاده از تاکتیک های نظامی سکاها، پارت و در نهایت امپراتوری سلوکیان را تصرف کردند و به اشکانیان معروف شدند.

شانه طلای سکایی

اتحادهای نظامی، درگیری ها و تأثیرات

با داشتن خاستگاه فرهنگی و همسایگی، همکاری نظامی بین سکا و پارت به طور طبیعی اتفاق می افتاد. حتی زمانی که آنها جنگ کردند، بحث آنها در مورد حمایت سکاها بود. بعد از اینکه پارتی‌ها توافق کردند تا به سکاها پول پرداخت کنند تا برای تأمین امنیت سوریه در برابر پادشاه سلوکی، آنتیخوس هفتم (حک. ۱۳۸-۱۲۹ قبل از میلاد)، به آنان کمک کنند، پارتی‌ها – شاید از انتظار خسته شده بودند – به تنهایی وارد میدان شدند و پیروز شدند. زمانی که سکاها بعداً درخواست پرداخت کردند، اشکانیان نپذیرفتند. این امر ظاهراً جرقه شورش سکاها را برانگیخت که در آن فراتس دوم پادشاه پارت (ح. ۱۳۲-۱۲۷ ق. م.) جان خود را از دست داد. سپس این قبایل سکایی در شرق را برای شکست و کشتن آرتابانوس اول (ح. ۱۲۷-۱۲۴ ق.م) جسارت کردند. با این حال، سکاها بعداً زمانی که پس از مشکلات سلسله‌ای، پادشاه اشکانی سیناتروس اول (ح. حدود ۷۵ تا ۶۹ ق. م.) با کمک سکاها بر تخت سلطنت نشست، به کمک پارتها آمدند. علاوه بر این، به گفته کاسیوس دیو، سکاها در قرن اول نقشی کلیدی در کمک به آرتابانوس دوم (ح. ۱۲-۳۸/۴۱ م.)، که خود نیمه سکائی بود، برای تامین امنیت ارمنستان برای پارت ایفا کردند (۵۷.۲۶). در نهایت، اشکانیان به عنوان مبارز یا متحد، چیزهای زیادی از سکاها آموختند.

از آنجایی که افول نادر سکایی با صعود پارت مصادف شد، اشکانیان درس های ارزشمندی از موفقیت ها و شکست های سکایی گرفتند.

سکاها طیف وسیعی از سلاح ها را در اختیار داشتند. آنها از تبرهای جنگی، گرز، نیزه، شمشیر، سپر و برای حفاظت شخصی، زره و کلاه ایمنی استفاده می کردند.  استراتژی آن‌ها غالباً اقتصاد در جنگ بود؛ بدین‌صورت که دشمن را به عمق سرزمین خودی می‌کشاندند تا خطوط تأمین آن‌ها را تحت فشار قرار دهند و سپس با استفاده از تاکتیک‌های یورش ناگهانی و کمین، حریفان را با اصلی‌ترین سلاح خود، یعنی کمان و تیر از روی اسب، نابود می‌کردند. این روش باعث پیروزی آن‌ها بر داریوش بزرگ (حک. ۵۲۲-۴۸۶ قبل از میلاد) و کسب شهرتی به عنوان نیرویی شکست‌ناپذیر شد. با این حال، پس از شکست در برابر فیلیپ دوم (حک. ۳۵۹-۳۳۶ قبل از میلاد) در سال ۳۳۹ قبل از میلاد و به دام افتادن در کنار رود جکسارتس توسط اسکندر مقدونی (حک. ۳۳۶-۳۲۳ قبل از میلاد)، سکاها هرگز نتوانستند شهرت خود را بازپس گیرند.

از آنجایی که  افول نادر سکایی  با صعود پارت مصادف شد، اشکانیان از موفقیت ها و شکست های سکا درس های ارزشمندی گرفتند. با استفاده از همان تاکتیک‌هایی که سکاها علیه داریوش به کار بردند، اشکانیان در سال ۵۳ قبل از میلاد در نبردی تماشایی در برابر رومیان در کاره به پیروزی رسیدند. جنگ اشکانی نیز استراتژی سکاها را ساده کرد. به ندرت به پیاده نظام تکیه می کردند، زمانی که این کار را انجام می دادند، متحدانشان بودند که آن را فراهم می کردند. به نظر می‌رسد که اشکانیان استفاده از اسلحه‌های سکایی را نیز کاهش می‌دادند و تنها بر شمشیرهای کوتاه و بلند، نیزه و کمان‌هایشان تکیه می‌کردند، زیرا سواره نظام آنها به طور مؤثر از آنها استفاده می‌کرد.

کماندار اشکانی

اشکانیان با استفاده از قدرت سکاها – اسب های زیرک و استفاده مؤثر از کمان – پیشرفت های مهمی در اینجا ایجاد کردند. اگرچه سواران سکایی در زمان خود بی همتا بودند، استرابون می گوید اسب های آنها “کوچک و اداره کردن آنها دشوار بود” (۷.۴.۸). به نظر می رسد که اشکانیان در واقع اسب های بهتری پرورش داده اند. در حالی که مادها پیش از این به اسب‌های بزرگ و داشتن چراگاهی که «به‌ویژه برای پرورش اسب‌ها مناسب‌سازی شده بود» شناخته می‌شدند (استرابو، ۱۱.۱۳.۷)، زمانی که در قرن دوم میتریدات اول (ح. ۱۷۱-۱۳۲ پ.م.) ماد را به قلمرو پارت اضافه کرد. دستاوردها در ۱۴۸/۷ قبل از میلاد، دسترسی به مرتع و تکنیک های پرورش آن احتمالا نقش مهمی ایفا کرده است.

یکی از مهم‌ترین نوآوری‌های پارت، توسعه کاتافراکت بود. جنگجویان سواره که از نیزه‌های بلند برای ضربه زدن به خطوط دشمن استفاده می‌کردند ممکن است در اوایل مانور مورد استفاده قرار می‌گرفت، اما استفاده تاکتیکی یکپارچه از یک اسب کاملاً زرهی، عظیم و سریع سوار شده توسط یک سوار کاملاً زره پوش مجهز به نیزه و شمشیر بلند چیزی کاملا جدید بود.

پارتی‌ها با همکاری سواره‌نظام سبک خود، هنگامی که مشغول از بین بردن مبارزان فراری یا سواره‌نظام دشمن نبودند، کاتافرکت‌ها را با سرعت کامل به خطوط دشمن می‌فرستادند. وزن و شتاب آن‌ها به راحتی از خطوط دفاعی عبور می‌کرد و فرصتی برای سواره‌نظام سبک فراهم می‌کرد تا تیرها را شلیک کنند. همچنین به نظر می‌رسد پارتی‌ها در کمان سکاها بهبودهایی ایجاد کرده‌اند. مقایسه شواهد تصویری اولیه نشان می‌دهد که کمان‌های پارتی نسبت به بدن و اسب بزرگ‌تر بودند. پلوتارک در توصیف کمان‌های پارتی‌ها در نبرد کاره، آن‌ها را “بزرگ و قدرتمند به گونه‌ای که می‌توانستند تیرهای خود را با نیروی زیاد پرتاب کنند و هر پوششی، سخت یا نرم را پاره کنند” توصیف می کند. (کراسوس، ۲۴.۴-۵).

کاتافراکت اشکانی

تضاد حاکمیت

هم برای اشکانیان و هم برای سکاها – که به دلیل مهارت نظامی خود شناخته می شوند – سازماندهی نظامی ارتش بخش نامعلومی از موفقیت آنها بوده است. یک لیوان طلایی که در قرن چهارم پیش از میلاد از کول اوبا کورگان در کریمه ساخته شده است، سربازان دوقلو را نشان می دهد. در حالی که دو نفر، با نیزه‌ها و کمان‌های آماده، به نظر می‌رسند که به سرنوشت خود در عملیاتی در آینده می‌اندیشند، یکی کمان می‌زند. یکی دیگر دندان رفیقش را در می آورد، در حالی که دیگری پای آسیب دیده یکی از او را پانسمان می کند. مصنوع دیگری در نقش برجسته طلا از همان کورگان یک آیین مشترک را نشان می دهد که در آن دو جنگجو با هم از یک ظرف از جنس شاخ می نوشند. به گفته رنات رول:

دو برادری که پیوند خونی می خواهند برقرار کنند شراب را با خون خود مخلوط کردندبه هم نزدیک شدند و از این مخلوط نوشیدند، در حالی که هر دو، ظرف را به لب‌های خود نزدیک کردند. نوشیدن همزمان به وضوح مهم بود؛ زیرا این عمل پیوندی را تا مرگ و شاید حتی در دنیای دیگر تضمین می‌کرد.

. (دنیای سکاها، ۶۲)

کول اوبا بیکر

چنین تصاویری راه‌های زندگی را نشان می‌دهد که هدف آن القای یک هدف مشترک و رفاقت در میان سربازان است، جایی که افرادی که برای دوستان در برابر دشمن می‌جنگند، یک جبهه متحد و انعطاف‌پذیرتر ایجاد می‌کنند. به نظر می رسد که اشکانیان این مفهوم را به یک کاربرد جدید و گسترده تر آورده اند. در جایی که وفاداری سکاها در میان سربازان واقعاً قوی بود، وفاداری گروهی عمدتاً به قبیله و رئیس آنها بود. برعکس، با اعطای موقعیت نجیب زادگان، وفاداری و حمایت اشکانیان به یک پادشاه وابسته بود. با این حال، به عنوان تعادلی در برابر ظلم و ستم یک پادشاه، اشراف در مورد توازن قدرت حرف مهمی داشتند و می‌توانستند (و بیش از یک بار) پادشاهی را که تصور می‌شد غیرمسئولانه حکومت می‌کند یا به دنبال قدرت بیش از حد بود، برکنار کنند.

اگرچه حاکمان محلی و پادشاهان مشتری تحت حکومت اشکانی تا حدی از خودمختاری برخوردار بودند، تنها یک طبقه حاکم وجود داشت.

در حالی که هرودوت به «پادشاهان» سکاها و برخی به نام، مانند اکثر مردم قبیله، اشاره می کند، حکومت سکاها بیشتر کنفدراسیونی از قبایل و رؤسای بود. گزارش هرودوت (۴.۱۲۶-۱۴۲) نشان می‌دهد که در حالی که یک پادشاه یا رؤسای بلندپایه ملت سکاها را در پیام‌رسانی بین افراد برجسته نمایندگی می‌کرد، سایر رؤسای فرعی نیز نظر خود را بیان کردند و در اجرای عمل نقش مهمی داشتند.

از نظر نظامی، اشکال حکومت‌های قبیله‌ای عدم انسجام سیاسی و وفاداری آنها به هویت و آرمان ملی است. مزیت اشکانیان این است که هیچ فدراسیونی از اقوام برخاسته از خود اشکانیان وجود نداشت. اگرچه حاکمان محلی و پادشاهان مشتری در حکومت اشکانی تا حدی از خودمختاری برخوردار بودند، تنها یک طبقه حاکم وجود داشت. بدون شک درگیری داخلی و مدعیان تاج و تخت وجود داشت، اما هدف پارت همیشه یک پادشاه با حمایت نجیب بود.

کوچ نشینی سکاها، معماری اشکانی

شاید مهم ترین انحراف اشکانیان از ریشه سکاها را بتوان در معماری آنها دید. این بدان معنا نیست که سکاها فاقد انواع معماری متناسب با نیازهای خود بودند. در حالی که باور عمومی بر این است که آنها کاملاً چادرنشین بودند، هرودوت دو نوع دیگر از سکاها را ذکر می کند: نوع “سلطنتی” و “کشاورزی”. بیشتر از کشاورزان معیشتی، برخی از کشاورزان، در واقع، محصولات خود را “فروختند” یا صادر کردند (۴.۱۷-۲۰). اینها نه تنها خانه‌های دائمی می‌ساختند، زیرا تلاش‌های آنها احتمالاً همکاری‌کننده بود، بلکه سکونت‌گاه‌هایی را توسعه می‌دادند. در شمال دریای سیاه در مجاورت رودخانه دنیپر امروزی، هرودوت همچنین به کشاورزانی اشاره می‌کند که در زمینی با «سفر سه روزه» و طولانی «سفر یازده روزه» زندگی می‌کنند (۴.۱۸.۲). وسعت این ناحیه نشان دهنده تقاضای قابل توجهی برای محصولات غلات است. از نظر معماری، تدارکات چنین شرکت هایی به سیستمی از انبارها برای ذخیره سازی و جاده ها به نقاط انتقال نیز نیاز دارد.

در مورد سکاهای سلطنتی، در حالی که ما معماری گوردخمه‌های آنها به نام کورگان، از خاک‌ریزی‌ها و دخمه‌ها را داریم، به نظر می‌رسد که آنها نیز با درجه‌ای از ماندگاری در سکونتگاه‌های مستحکم ساکن بوده‌اند. اندازه کارهای خاکی استحکامات بلسک در دره رودخانه دنیپر در اوکراین نه تنها نشان دهنده وجود یک روبنای قابل توجه (محیط ۳۳ کیلومتر) است، بلکه نشان می دهد که مرکز صنایع دستی، ثروت و تجارت گسترده بوده است. با این حال، همانطور که منابع باستانی و سازمان نظامی آنها گواهی می دهند سکاها عمدتاً چادرنشین بودند. بیش از یک منبع از خانه های آنها بر روی چرخ نام می برد. برخی از واگن های خانه که توسط گروه های گاو کشیده می شدند، می توانستند دو یا سه اتاق داشته باشند. بسته به رتبه ساکن، کف و دیوارها به زیبایی آراسته می شد. علاوه بر این، هنگامی که واگن ها جمع می شدند، ظاهر یک شهر را پیدا می کردند.

سکاها

اما هنگامی که اشکانیان از استپ خارج شدند، با جوامع مستقر یونانی و ایرانی روبرو شدند که خود شاهکارهای مهمی در معماری انجام داده بودند. اگر بخواهند امپراتوری را در دست بگیرند که از قبل دارای ثروت و زیرساخت های فراوان است، باید تا حدی پیش بروند. در تیسفون، نزدیک سلوکیه بر روی دجله، اشکانیان برای سربازان خود مسکنی ساختند که «قادر به اسکان جمعیت زیادی بود» (استرابو، ۱۶.۱.۱۶). آنها همچنین بسیاری از ساختمان های عمومی را برای ترویج هنر و صنایع دستی و سایر فعالیت های تجاری برپا کردند. آنها با یک قصر کامل، تیسفون را اقامتگاه زمستانی پادشاه ساختند، اما برای تابستان، قلعه و شهر اکباتانا را سریع آوردند.

در هاترا، اشکانیان شهر را با یک دیوار مستحکم سه مایلی چنان مؤثر محافظت کردند که در قرن دوم تلاش امپراتور روم تراژان در سال ۱۱۷ پس از میلاد و سپتیمیوس سوروس در ۱۹۳ و ۱۹۷ پس از میلاد را دفع کرد. در داخل شهر، اشکانیان معبدی منحصر به فرد و وسیع به طول ۸۰۰ فوت و عرض ۷۰۰ فوت ساختند. گسترش مشابهی در مرو (انطاکیه سلوکی) با استحکامات پیشرفته ای از نبردهای پلکانی شکل و برج های فاصله ای انجام شد. در سوریه، پارت، دورا یوروپاس را مرکز اداری استانی خود قرار داد، که با دیوارهای مستحکم، کاخ، میترائیم، بازار و نمونه‌ای از تمایلات چندفرهنگی آن‌ها، کنیسه یهودی، کامل شد.

استحکامات هاترا، بازسازی شده

پروژه‌های دیگر شامل شکوفایی مجدد شهرهای باستانی مانند اسور، اوروک و نمرود، شامل افزودن خانه‌ها و معابد افسانه‌ای با طاق‌بندی بشکه‌ای و در عین حال ترکیب نوآوری معماری اشکانی از ورودی‌های طاق‌دار با انتهای باز به نام ایوان بود. تأثیر ایوان اشکانی بر طراحی معماری خاورمیانه تا به امروز طنین انداز است. علاوه بر این، سطوح دیوارآشور به زیبایی با گچ بری های ابزاردار با استفاده از الگوهای هندسی و گل آراسته شد که همچنین پیشروی قابل توجهی از طرح های مورد استفاده هنرمندان مسلمان است.

خاستگاه های فرهنگی: هنر، موسیقی و لباس

بسیاری از آنچه در مورد فرهنگ سکاها آموخته شده است از یافته های اخیر کورگان در شمال دریای سیاه است. در حالی که منابع باستانی بر شخصیت جنگجوی عشایری آنها تمرکز می کنند، کالاهای دفن سکایی لایه دیگری از درک را به پیچیدگی فرهنگی چشمگیر و نشاط اجتماعی آنها اضافه می کنند. علاوه بر سطح مهارت پیچیده در طلای پر زرق و برق، بسیاری از قطعات نیز داستان زندگی را روایت می کنند، به عنوان مثال یک شانه فقط یک شانه نیست، بلکه برای نشان دادن جنگجویان در نبردهای شدید ساخته شده است. سینه‌ای یا دره، از تولستایا موگیلا کورگان، صحنه‌هایی از زندگی روزمره را با جزئیات دقیق تقسیم‌بندی شده در فهرست بالا نشان می‌دهد: شیردوشی یک میش، دو مرد در حال دوختن پیراهن، گوساله و شیردهی شیر مادر. ر مقابل، بخش پایین‌تر تصاویری خیره‌کننده از صحنه‌های شکارچی و شکار را نشان می‌دهد که در آن‌ها گربه‌ها یک گوزن را شکار می‌کنند و گریفی‌ها به اسب‌ها حمله می‌کنند. در مکان‌های خاصی نزدیک به گردن، تصاویری از بزهای کوچک، خرگوش‌ها، سگ‌ها، جیرجیرک‌ها و پرندگان نیز وجود دارد.

گردنبند طلایی سکایی از توستا موهیلا

بنابراین مصنوعات دریای سیاه تصاویر فوری منحصر به فرد و گاه دراماتیکی از مد، علایق، باورها، عادات و تصاویر زندگی روزمره سکایی ارائه می دهند، درست مانند چند کالای دفن شده. بسیاری، مانند گردن آویز، موضوع طعمه/شکارچی دارند. موضوعات رایج دیگر گربه‌های دراز کشیده یا گوزن‌های دراز کشیده هستند. اما سکاها همچنین سلیقه‌ای منحصر به فرد داشتند که با سلیقه‌های مدرن هم‌خوانی داشت. آن‌ها از نمایش واقع‌گرایانه و دقیق موضوعات در حال حرکت تا تجسم‌های انتزاعی از واقعیت تغییر می‌کردند. بنابراین، یک گوزن یا گربه می‌توانست به طور دقیق به تصویر کشیده شود یا به طور منحصر به فردی به ساخته شود.

پلاک گوزن سکایی

علاوه بر این، در حالی که اکتشافات دریای سیاه انتخاب شلوار و تونیک را برای اسب سواران در آب و هوای سرد نشان می دهد، عشق سکایی به موسیقی و رقص را نیز نشان می دهد. برخی از آیتم‌ها رقصندگان وابسته به عشق شهوانی را نشان می‌دهند (باز هم به طرز ماهرانه‌ای آنها را در حین عمل رقص نشان می دهد) که در حال تاب خوردن با موسیقی هستند. یک پیشانی بند طلایی که مردی را در حال نواختن لیر نشان می‌دهد در کورگان ساچنووکا و لوله‌های تابه‌ای ساخته شده از استخوان‌های پرنده در کورگان ۵ در اسکاتوفکا پیدا شد. در چندین مقبره در پازیریک، طبل های شاخ گاو کشف شد، و در کورگان ۲، یک کشف شگفت انگیز به دست آمد. ساز چنگ مانندی که حداقل چهار سیم داشت. “بری کانلیف ” آن را اینگونه توصیف می کند: “ای ساز از یک تشدیدگر چوبی توخالی ساخته شده ، قسمت میانی بدن توسط یک تخته صدای چوبی پوشانده شده بود، در حالی که غشاهای صدا بر روی قسمت باز بدن کشیده شده بودند” (۲۲۶-۲۷). آهنگ هایی که از این ساز توسط یک نوازنده ماهر صادر می شود باید قابل توجه بوده باشد.

در حالی که چنین سازهایی باعث سرگرمی اشکانیان می شد، اما فاصله تقریباً کامل آنها با سکاها سبک های هنری احتمالاً با تأثیر نقوش یونانی مرتبط است. با تسلط بر امپراتوری سلوکیان، یکی از آثاری که به آن بازگشتند، لباس شلوار و تونیک بود – اما با تمایز اغراق آمیز. ، لباس های گشاد با پلیسه های افقی متعدد که منحصر به اشراف بود برای هر دو جنس جذاب شد. برای برجسته‌تر کردن بیانیه‌شان، شلوار پلیسه‌دار مردانه اغلب پفی و گشاد بود. علاوه بر این، موهای پف کرده با هد بند و ریش‌ها و سبیل‌های کوتاه شده داشتند، لباسی که روی برخی مجسمه‌ها نشان داده شده است، گلدوزی‌های پیچیده زیادی در ردیف‌های عمودی از برنج یا دکمه‌ها و سکه‌های فلزی گرانبها را وجود داشت.

مجسمه یک فرمانده جوان نظامی، هاترا

در نهایت، یکی از شناسه های منحصر به فرد هنر سکایی، انبوه هنر حیوانات در مقایسه با تصویر انسان است برعکس یونانیان که تأکید زیادی بر موضوع انسانی داشتند. از آنجایی که هنر اشکانی سعی بر تاکید مشابهی داشت – اگرچه موتیف جلویی، که در آن سوژه به دنبال برقراری ارتباط با بیننده بود، بدیع بود – تخصص فنی اشکانی برای تصویرسازی واقع گرایانه کوتاهی کرد. اما  سطح قابل توجهی از پیچیدگی در ساخت، تصویرسازی، سبک و جنب و جوش هنر سکایی بی نظیر است.

ریشه های مذهبی، ریشه های سکایی

مانند تمام فرهنگ های باستانی، پرستش و نمادگرایی عناصر جزء لاینفک سیستم اعتقادی سکاها بوده است. با وسعت هموار استپی که در آن قدم می‌زدند، یکی از ویژگی‌های برجسته در زندگی روزمره، آسمان در هنگام برخورد با زمین در افق بود. یکی دیگر از ویژگی های بارز، که استپ از آن گریز کمی دارد، خورشید بود. تأمین امنیت در برابر جانوران وحشی در شب و کاربرد عملی روزمره در پخت و پز و متالورژی، آتش در دوران باستان نیز ضروری بود و تأثیر نمادین قابل توجهی داشت. برای سکاها و اشکانیان، زمین، آسمان، خورشید و آتش ارزش کلامی خاصی داشتند.

هرودوت هشت خدایی را که سکاها می پرستیدند نقل می کند. علاوه بر هستیا و زئوس که سکاها آن را به نام تابیتا و پاپائوس می‌شناختند، آپی (زمین مادر)، گوتوسیروس (آپولو) و آرگیمپاسا (آفرودیت) نیز وجود داشتند. و اگرچه هرودوت نام سکایی آنها را حذف کرده است، اما از هرکول، آرس و پوزیدون نیز یاد می کند. در حالی که هرودوت اعتقاد سکاها را از دیدگاه خود از پانتئون یونان درک می کرد، او می گوید که سکاها هیچ تصویر، محراب یا معبدی نداشتند. همانطور که کانلیف می‌گوید: «به نظر نمی‌رسد خدایان محدوده‌های بالای پانتئون انسان‌سازی شده باشند، یا حداقل تصویر خاصی از آنها شناخته نشده است». (۲۷۶) پس مذهب اشکانی در ابتدا ستایش عناصر آتش، زمین، آسمان و خورشید بوده است. در حالی که آموزه‌هایی که بعدها اشکانیان با آن‌ها تعامل داشتند، این عناصر را حفظ می‌کردند، اما به طور قطعی با ویژگی‌های انسانی تلفیق می‌شدند.

میترا سوار بر اسب

علاوه بر پانتئون یونانی، دو نظام اعتقادی رایج در زمان اشکانیان عبارت بودند از زرتشتیان از امپراتوری ایران و پرستش میترا که در یک شخص دارای صفات بسیاری از خدایان بود. از آنجایی که همکاری ایرانی و یونانی برای موفقیت پارت ضروری بود، اشکانیان با حفظ آداب و رسوم هر دو ملت معاشقه می‌کردند، اما هنگامی که خودشان ایستادند، شروع به همذات پنداری با میترا کردند و به آن‌ها جایگاه و هویتی متفاوت از یونانی‌ها و ایرانی‌ها داد و در عین حال به آنها کمک کرد. زمینه مشترک با هر دو با انتخاب میترا، پارت نیز می توانست به ریشه های سکایی خود بازگردد. از این گذشته، میترا خدای عناصر مهم برای سکاها و اشکانیان بود و مانند هر دو، او یک جنگجوی سوار بر اسب بود.

در نتیجه، به عنوان همسایگان و پسرعموهای با منشأ فرهنگی مشترک، از آنجایی که پارت تأثیرات سکاها را حفظ کرد، تسلط آن بر یک امپراتوری نیز تغییراتی را ضروری کرد. از نظر فرهنگ، هر دو قوم از موسیقی و رقص مشابهی لذت می بردند، و اگرچه اشکانیان لباس سکایی را به سطح اغراق آمیزی از مد می بردند، اما تصویر متواضعانه هنر یونانی آنها از استعداد پر جنب و جوش سکایی در طلا فاصله داشت. اما از نظر معماری، همانطور که آنها مناطق شهری را تصرف کردند و در مقیاس بزرگی ساختند، خلاقیت اشکانی با استفاده نوآورانه از نقوش مدور، تزئینات هندسی و طراحی ایوان درخشید. سرانجام، اگرچه آنها به گونه‌ای متفاوت حکومت می‌کردند – سکاها به شیوه‌های قبیله‌ای خود پایبند بودند، اشکانیان با رابطه‌ای منحصربه‌فرد شاه/اشرافی حکومت می‌کردند، اما به همین ترتیب جنگیدند. در نهایت، هنگامی که اشکانیان در سواره نظام و سلاح های خود پیشرفت کردند، آنچه از سکاها آموختند همان چیزی بود که آنها را قادر ساخت تا یک امپراتوری را برای نزدیک به ۵۰۰ سال فتح و حفظ کنند.

مترجم:زهرا طاهری

منبع

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ